سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
سه شنبه 94 خرداد 19 :: 11:25 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

سیر مطالعاتی از جمله مهمترین عوامل موفقیت است زیرا چشم انداز و نقشه راه را تعیین می کند. با توجه به تجربه برخی از مهمترین و مشهورترین کتاب های رشته های مختلف اسلامی معرفی می گردد. البته این سیر مطالعاتی برای آزمون های دانشگاهی نیست بلکه بیشتر برای بالا بردن سطح علمی واقعی است. ممکن است کتاب های دیگری نیز باشد که از قلم افتاده است اما سعی گردیده تا حد امکان منابع مهم ذکر شود.

 

تاریخ  اسلام

فروغ ابدیت سبحانی

تاریخ تحلیلی اسلام جعفر شهیدی

تاریخ سیاسی اسلام رسول جعفریان

الصحیح من سیره نبی الاعظم

اخبار الطوال

الجمل  شیخ مفید

الارشاد شیخ مفید

 تشیع در مسیر تاریخ  محمد حسین جعفری

حیات فکری و سیاسی امامان شیعه جعفریان

 شیعه در اسلام طباطبایی

جنبش های شیعی در تاریخ اسلام  هاشم معروف الحسنی

مبارزات شیعیان در دوره اول خلافت عباسیان

سیره پیشوایان   مهدی پیشوایی

قیامهای شیعه در عصر عباسی   پوران کاظمی

 

منطق

منطق  صوری خوانساری

المنطق مظفر

ترجمه تهذیب المنطق تفتازانی   حسن ملکشاهی

منطق نوین  عبد الحسین مشکوه الدینی

منطق کاربردی علی اصغر خندان

رهبر خرد محمود شهابی

 اساس الاقتباس خواجه

جوهر النضید علامه

منطق تعایمی

منطق منتظری

خلاصة المنطق  الفضلی

 

 

زبان تخصصی

ترجمه قرآن انگلیسی توسط ایروینگ- پیکتال- اربری

شیعه در اسلام قران در اسلام

Root of religion موسسهدرراهحق

English for the student ofhumanities

The encyclopedia  of  islam

فرازهاییازمقالاتاسلاموایراندائرهالمعارفاسلامی

مقاله بیت المال مقاله برامکه مقاله جمعه مقاله فلسطین مقاله جامعه مقاله اسلام، ایران، غزالی، الازهر

(منتخبی از  A hand book of islamic colture term طرح قدیم)

 

 

عقاید

پیام قرآن

معارف اسلامی نهاد رهبری

آموزش عقاید مصباح

مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی مطهری

عقاید السلام من القران الکریم علامه عسکری

اعتقادات شیخ صدوق

تصحیح الاعتقاد شیخ مفید

مناهج البیان ملکی

الوهابیه فی المیزان

مجله نقد و نظر ش 17

تجرید الاعتقاد خواجه

معرفت فطری خدا برنجکار

توحید الامامیه ملکی

عقاید الامامیه مظفر

الهیات سبحانی

خداشناسی مصباح یزدی

آشنایی با علوم اسلامی مطهری

آشنایی با علوم اسلامی برنجکار

عدل الهی مطهری

موسوعه اعتقادی ری شهری

معاد در قرآن و روایات هادی ربانی

معاد شناسی علامه طهرانی

وحی و نبوت مطهری

المراجعات

 

 

فلسفه

درآمدی بر فلسفه اسلامی  عبدالرسول عبودیت

اسفار

المبدا و المعاد ملاصدرا

المشاعر ملاصدرا

شواهد الربوبیه ملاصدرا

 شرح منظومه

 بدایه

نهایه

 اصول فلسفه و روش رئالیسم

شرح مختصر و مبسوط منظومه مطهری

آموزش فلسفه مصباح

 

 

کلام جدید

کلام جدید در گذر اندیشه ها علی اوجبی

 

ادیان

آشنایی با ادیان بزرگ حسین توفیقی

تاریخ ادیان علی اصغر حکمت

 معرفی کتب اسمانی حسام نقبایی

ادیان زنده جهان عبدالرحیم گواهی

 

فرق

اشنایی با فرق و مذاهب  اسلامی برنجکار

 

عرفان و تصوف

 عارف و صوفی چه می گویند

جستجو در تصوف ایران زرینکوب

تاریخ تصوف در اسلام قاسم غنی

ابن عربی  جهانگیری

 

علوم قرآنی

امثال قران علی اصغر حکمت

درسنامه علوم قرآنی آراسته

الاتقان 11-44-50-51- 66-67-68

45-46-47-49

53-54- 65-70

48-59-62-64

علوم قرآن حکیم ترجمه لسانکی فشارکی

البیان

القران و روایات المدرستین

مباحثی در تاریخ و علوم قرانی معارف

البیان

التمهید

مقدمتان فی علوم القران

بحوث فی تاریخ القران و علومه میر محمدی

التحقیق فی نفی التحریف میلانی

مباحث فی علوم القران صبحی صالح قسمت وحی

تاریخ قران رامیار قسمت وحی

سلامه القران من التحریف نجارزادگان

در قلمرو بلاغت قران محمد علوی مقدم

تاریخ قران زنجانی

تاریخ قران عبدالصبورشاهین

تاریخ قران معرفت

حقایق هامه حول القرانئالکریم جعفر مرتضی عاملی

پژوهشی در تاریخ قران کریم حجتی

تدوین القران کورانی

تاریخ جمع القران الکریم محمد رضا جلالی

مقاله مقدمه ای بر تاریخ اختلاف قرائت قران در مقالات و برسی ها 64

علوم قرانی معرفت

تفسیر المیزان ذیل ایات تحدی

 

تفسیر

تسنیم ج 1

المیزان

الاتقان نوع 38-59-77-78

مقئمه تفسیر مجمع البیان

نوین شریعتی

مجمع البیان

ال عمران ق مزمل فجر(ارشد)

علق-محمد- توحید- کوثر- نجم-5 آیه اول بقره(بیشتر روایات)

اعلی با محوریت المیزان و دهر با محوریت جوامع الجامع و ال عمران با محوریت تفسیر اثری (سر فصل قدیم)

تفسیر صحیح ایات مشکله سبحانی

امالی سید مرتضی

مقدمه تفسیر صافی

مقدمه تفسیر بلاغی

تفسیر فخر رازی جز 30

 

روش و تاریخ تفسیر

قانون تفسیر کمالی دزفولی

درامدی بر تفسیر علمی قران رضایی اصفهانی

روش شناسی تفسیر موضوعی قران سید هدایت جلیلی

تفسیر و مفسران معرفت

مبانی و روشهای تفسیر قران زنجانی

مبانی تفسیر قران مودب

روش تفسیر قران رجبی

مکاتب تفسیری بابایی

روش تاویل قران شاکر

گرایشهای تفسری علوی مهر

تفسیر عصری قران ایازی

آشنایی با تفاسیر قران مجید و مفسران استادی

تاریخ تفسیر عبدالوهاب طالقانی

تفسیر موضوعی قران عصمت انبیا معرفت

 

اصول

الوسیط فی قواعد فهم النصوص الشرعیه الفضلی

اصول فقه مظفر

الموجز سبحانی

اصول الاستنباط حیدری(اصول استنباط دانشگاه تهران)

مبادی فقه و اصول دکتر فیض

دروس فی علم الاصول صدر

(قوانین رسائل طرح قدیم)

 

(قواعد الفقهیه

بجنوردی

عوائد نراقی

عناوین میر فتاح طرح قدیم)

 

فقه

تبصره المتعلمین  علامه حلی

مختصر النافع محقق حلی

رساله

مقدمه ای بر فقه شیعه محمد تقی مدرسی

تاریخ فقه و فقها گرجی

ادوار فقه شهابی

مبادی فقه و اصول دکتر فیض

(کنزالعرفان مقداد زبده البیان اردبیلی لمعه شرایع مسالک طرح قدیم)

 

 

(فقه تطبیقی

 خلاف طوسی

تذکره الفقها حلی طرح قدیم)

 

صرف

صرف ساده

صرف میر

التصریف مدرس افغانی

مبادی العربیه ج4 صرف تنقیح محمدی

 

 

نحو

مبادی ج 3 و 4 نحو

النحو الواضح

المنهاج انطاکی

الهدایه فی النحو

 جامع الدروس النحو الکافی ایمن امین

 النحو الوافی عباس حسن

القواعد الاساسیه للغه العربیه احمد بن ابراهیم الهاشمی

تهذیب  المغنی باب اول ودوم

 

بلاغت

جواهر البلاغه هاشمی

تهذیب البلاغه الفضلی

علوم بلغت و اعجاز قران یدالله نصیریان

معالم البلاغه رجایی

المطول

مختصر المعانی

معانی و بیان غلامحسین آهنی

در قلمو بلاغت علوی مقدم

اسرار بلاغت دکتر جرجانی

 

ترجمه

فن ترحمه  یحیی  معروف

روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی رضا ناظمیان

آموزش زبان عربی 1 و 2 آذرتاش اذرنوش

دراکمدی بر مبانی ترجمه عنایت الله فاتحی نژاد

درس اللغه و الادب محمدی

 

 

مکالمه

المدخل

تعلیم اللغه العربیه المجمع العلمی الاسلامی

المحادثه العربیه ناصرعلی عبدالله

دروس دارالعلوم العربیه سعید نجفی اسد اللهی

فیلم و نرم افزار

العربیه للناشئین

العربیه المعاصره علی الحیدری

جواهر الادب

الجدید فی الانشاء

النشا فی اللغه

 

قرائت مطبوعات و اخبار و رسانه

کیهان  العربی

الوفاق

الحیاة

الشرق الاوسط

مجله العالم

مجله الهدی

دروس فی العلام المسموع حامد صدقی

 

اعراب قران و حدیث و مفردات

نصوص مختاره من تراث اهل بیت حمید محمدی

مقدمه ابن خلدون

اخبار الطوال

کلمات قصار، خطب و نامهی نهج البلاغه

الاتقان نوع 41 و 36 و 40

فروغی از قران جز 30 افراسیابی

معانی حروف با شواهدی از قرا ن وحدیث  محمد رادمنش

وجوه قران تفلیسی

 

قرائت و درک متون معاصر

الایام طه حسین

درس الغه و الادب

نصوص من النثر و الشعر فی العصر الحدیث  نادر نظام تهرانی

فرهنگ و اصلاحات روز شیرازی و غفرانی

 

 

تجوید

التجوید المجمع العلمی الاسلامی

حلیة القران

تجوید جامع انتشارات سمت

تجوید و اواشناسی ستوده نیا

سرالبیان فی علم القران بیگلری

قواعد وقف و ابتدا شاکر

 

 

 

حدیث

مقدمه الوافی

خاتمه وسائل

تاریخ حدیث طباطبایی

پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه معارف

تدوین السنه الشریفه

مقدمه معجم الفاظ بحار الانوار مهدوی راد

مجموعه مقالات منع تدوین حدیث مجله علوم حدیث مهدوی راد

مجموعه مقالات تحقیق درباره کتاب کافی مجله نامه استان قدس رضوی واعظ زاده خراسانی

 اصول الحدیث سبحانی

اصول الحدیث الفضلی

علم الحدیث و مصطلح الحدیث شانه چی

تاریخ حدیث شانه چی

علوم الحدیث و مصطلحه صبحی صالح

 علم الحدیث مودب

علم الدرایه تطبیقی مودب

دراسات فی الحدیث والمحدثین هاشم معروف حسنی

مقدمه معانی الخبار ربانی شیرازی

مقدمه وسائل شهرستانی

مقدمه مستدرک شهرستانی

مقدمه وافی ضیاالدین

عوالم  العلوم بحرانی

علامه مجلسی حسن طازمی

مجلسی و بحار الانوار حسن طارمی

 آشنایی با بحار الانوار احمد عابدی

مسند نویسی در تاریخ حدیث

 یادنامه مجلسی 3جلد  مهدی مهریزی

محدث نوری عبدالحسین طالعی

سیری در صحیحین

 اضواء ابو ریه

اصول علم رجال الفضلی

مقدمه رجال خویی

 کلیات فی علم الرجال

الفوائد الرجالیه فی تنقیح المقال مامقانی

بحوث فی مبانی علم الرجال صالح تبریزی

الفوائد الرجالیه کجوری

مبانی حجیت ارا رجالی سیف الله صارمی

اصول علم الرجال مسلم داوری

الفوائد الرجالیه وحید بهبهانی

مقباس الهدایه ج2

بحوث فی فقه الرجال  علی بن حسین مکی عاملی

سماء المقال ابو الهدی  کلباسی

الرسائل الرجالیه ابوالمعالی کلباسی

مقدمه تنقیح المقال مامقانی

مقدمه بهجه الامال علیاری

مقدمه رجال ایت الله بروجردی واعظ زاده خراسانی

جزوه اصول الرجال سید جواد شبیری زنجانی

مقدمه الموسوعه الرجالیه سید حسین بروجردی

چهار کتاب اصلی رجال خامنه ای

الفوائد الرجالیه بحر العلوم

مقایسه دیدگاههای رجالی طوسی و نجاشی مقالات و بررسی ها دفتر 62

اصول الکافی کتاب العشره

الموضوعات فی الاثار و الاخبار هاشم معروف حسنی

مستدرک الاخبار الدخیله محمدتقی شوشتری

الاخبار الدخیله محمدتقی شوشتری

الموضوعات هاشم معروف حسنی

غالیان نعمت الله صفری فروشانی

الحدیث النبوی بین الروایه والدرایه سبحانی

شرح توحید صدوق قاضی سعید قمی

ریاض السالکین علیخان المدنی الشیرازی

رهاورد خرد شرح تحف العقول پرویز اتابکی

اصول کافی حدیث جنود عقل و دعائم الاسلام

روش فهم حدیث عبدالهادی مسعودی

 قواعد فقه الحدیث محمد حسن ربانی

 فقه الحدیث و روشهای نقد متن نهله غروی

مقاله معناشناسی درایه الحدیث پژوهش دینی 4

ده گفتار مطهری

اختلاف الحدیث احسانی فر

بحوث فی الاصول هاشمی شاهرو.دی ج 7

الرافد فی علم الاصول سیستانی

الاصول العامه للفقه المقارن محمد تقی حکیم

غریب الحدیث فی بحار الانوار حسین الحسینی البیرجندی

مصابیح الانوار شبر

مبانی نقد متن حدیث از دیدگاه علمای شیعه

کافی کتاب فضائل القران

 

 

 

شبهه شناسی

شبهه شناسی علی اضغر رضوانی

وضو النبی شهرستانی

شفاعت مصباح

صیانه القران عن التحریف معرفت

عدالت صحابه محمدحسن زمانی

القران والروایان المدرستین

التبرک و الجود علی الارض ملکی میانجی

معالم المدرستین

جزوات شبه شناسی سبحانی

 

 نهج البلاغه

سیری در .. مطهری

آشنایی با .. و آموزش ... سید محمد مهدی جعفری

فرهنگ افتاب عبدالمجید معادیخواه

سید رضی مولف نهج البلاغه دوانی

اسناد و مدارک ... سید محمد مهدی جعفری

مقدمه های شروح نهج البلاغه

 

 

 

 




موضوع مطلب : سیر مطالعاتی, مطالعه, علم, علوم انسانی, اسلامی, شیعه, سنی, دکتر, حجت السلام, کامران, اویسی
یکشنبه 94 خرداد 17 :: 5:25 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

مطلبی که یکی از دانشجویان دانشگاه قم برای بنده فرستاده است:

تعریف نسخ

نسخ در لغت به معنی ازاله، تغییر ،ابطال و تحویل است و در اصطلاح یعنی از بین بردن حکم شرعی سابق با قرار دادن یک حکم شرعی جدید ،به طوری که این دو حکم با هم قابل جمع نباشند. حکم جدید را ناسخ و حکم سابق را منسوخ می گویند. مثل اینکه گفته شود نباید در حال مستی نماز بخوانید. که از آن فهمیده می شود در غیر نماز، مست بودن اشکال ندارد. سپس حکم جدیدی می گوید مستی در هر حال حرام و ممنوع است.

شرایط نسخ

منسوخ (حکم اول) حکم شرعی باشد نه عقلی. 1

منسوخ، محدود به زمان معیّنی نشده باشد، یعنی به صورت حکم دایمی و همیشگی باشد. 2

زمان ناسخ (حکم دوم) متأخر از زمان منسوخ باشد. 3

میان حکم اول و دوم تعارض کلی و تام برقرار باشد به گونه ای که امکان جمع میان هر دو حکم نباشد. 4

تشریع ناسخ از سوی شارع صورت گرفته باشد  5

حکمت نسخ

نسخ یکی از موضوعاتی است که پیرامون آن شبهات زیادی مطرح می شود. چرا خداوند حکم خود را عوض می کند؟ مگر خدا از اول خوب و بدی یک حکم را نمی داند یا چیزی را فراموش می کند؟ چرا آیه ای که نسخ شده در قرآن باقی مانده و ذکر می شود؟ آیات منسوخه چه استفاده ای دارند؟ و...

گفتنی است نسخ به دلایل مختلفی اتفاق می افتد گاهی برای آماده کردن مردم برای تشریع حکمی که تحمل آن برای مردم با وضعیت فعلی سخت است. مثل نسخ حکمی که مردم را مکلف کرده بود در حالت مستی نماز نخوانند تا مردم کم کم به ترک شرابخواری روی بیاورند و سپس حکم می کند که شرابخواری در هر حالتی ممنوع است.

گاهی نسخ نوعی تخفیف در حکم به دنبال دارد تا مردم لطف الهی را بهتر درک کنند و شکرگذار باشند. مثل نسخ حرمت زناشویی در شبهای ماه رمضان . (178، بقره)

یا مثل نسخ حکمی که برای آزمایش موقت مردم و فهماندن چیزهایی به مردم برای مدتی موقت و عبرت آیندگان اتفاق می افتد. اشاره به نسخ در حکم صدقه دادن برای دیدار پیامبر، البته اینها دلایلی است که به نظر ما می رسد و الله اعلمم.

در تعداد آیات منسوخ اتفاق نظرى دیده نمى شود; بیشتر دانشمندان علوم قرآنى فقط هشت مورد را که بر نسخ آنها دلیل قطعى و اجماع وجود دارد پذیرفته اند. آیاتى که نسخ شده اند، عبارتند از:

. 1.آیه نجوا; (یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَـجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَىْ نَجْوَکُمْ صَدَقَةً)[6]اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگاه با پیامبر خدا گفت و گوى محرمانه مى کنید،پیش از گفتوگوى محرمانه خود صدقه اى تقدیم بدارید. که به واسطه آیه بعد از آن نسخ گردیده است.

2.عدد مقاتلین; (إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَـبِرُونَ یَغْلِبُواْ مِاْئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّیَفْقَهُون)[7] اگر از [میان] شما بیست تن، شکیباباشند بر دویست تن چیره مى شوند، و اگر از شما یک صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز مى گردند، چرا که آنان قومى اند که نمى فهمند. این آیه نیز به واسطهآیه بعدش نسخ گردیده است    .

. آیه امتاع;[8] 3. 
4. آیه جزاى فحشا;[9]4. 
5 . آیه توارث به ایمان;[10]5. 
6.ایات صفح و عفو:که با آیه هاى 39 از سوره حج، 65 از سوره انفال و 15 از سوره توبه نسخ شده است. 
آیات تدریجى بودن تشریع قتال.[137..

آیات تدریجى بودن تشریع قتال8.

 

اقسام نسخ را بیان کنید. 
نسخ سه قسم است: 
1.نسخ در تلاوت: آیه هایى وجود داشته که اکنون در قرآن نیست و خوانده نمى شود، ولى مسلمانان به حکم آن عمل مى کنند. مانند آیه رجم. 
2.نسخ در حکم: آیه هایى در قرآن وجود دارد که عمل به حکم و مفهوم آنها جایز نیست، ولى از نظر تلاوت در قرآن ضبط شده و مانند دیگر آیات تلاوت مى شوند. 
نسخ در تلاوت و حکم: آیه هایى وجود داشته که هم حکم آن نسخ شده و هم تلاوت آن3

 

یدگاه شیعه و سنی در مورد نسخ

در مقاله‌ای با عنوان دیدگاه شیعه و سنی در مورد نسخ می‌خوانیم: شکى نیست که قرآن، به خود قرآن نسخ مى‌شود همچون آیه اى که ذکر شد، اما هیچ آیه اى به سنت نسخ نمى‌گردد بلکه برعکس سنت به قرآن نسخ مى‌شود، البته سنت به خودش نیز نسخ مى شود، دلیل غیرممکن بودن نسخ قرآن به سنت این آیه شریف است: (ما نَنْسَخُ مِنْ آیَة أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْر مِنْها أَوْ مِثْلِها)؛ به حکم این آیه، هیچ نسخى مثل قرآن و بهتر از قرآن نخواهد بود.

این دیدگاه را جماعتى از اصحاب حدیث نیز پذیرفته اند اما بسیارى از متکلمان با آن مخالفت کرده‌اند، از فقهاى سنى مذهبى که با این دیدگاه موافق اند مى توان از امام شافعى و احمد حنبل نام برد .         محمدبن ادریس شافعى در این باره مى‌گوید: «نسخ قرآن جز به قرآن حاصل نمى‌شود، چنان که آیه (ما ننسخ...) این مسأله را ثابت مى‌کند اما بیشتر فقهاى اهل سنت نسخ قرآن را با سنت متواتر یا مستفیض صحیح مى‌دانند و حتى ابن حزم گفته است که نسخ به وسیله خبر واحد نیز محقق مى‌شود»..

احمد بن حنبل مى گوید:«السنة یفسر القرآن و لا ینسخ القرآن الا القرآن»؛ سنت بیانگر و مفسر قرآن است و قرآن جز به قرآن نسخ نمى شود.

ابن خزیمه در مورد آیات ناسخ و منسوخ گفته است که ابوحنیفه نسخ قرآن را با سنت جایز دانسته است، همچنین این مسأله به مالک نسبت داده شده است.

 
مهمترین آثار چاپ شده  
بـعضى از مهمترین آثار ( چاپ شده ) درباره نسخ عبارتند از : 
1کتاب الناسخ و المنسوخ اثر ابوعبید قاسم بن سلام ( م 224 ق ) از اهل سنت که به کوشش جان برتون انتشار یافته است .  
2کتاب الناسخ و المنسوخ , اثر ابن متوج بحرانى , از علماى امامیه در قرن نهم هجرى . شرح سید عبدالجلیل حسینى قارى , که با ترجمه و تعلیق محمد جعفر اسلامى انتشار یافته است .  
3الناسخ و المنسوخ تالیف ابن العتائقى ( م . 790 ق ) , تحقیق عبدالهادى الفضلى که در مقدمه آن 73 کتاب در زمینه ناسخ و منسوخ معرفى شده است .

چرا آیات منسوخ با وجود از دست دادن اثر خود، از قرآن حذف نشده اند؟! مثل آیاتى که فقط در مکه کاربرد داشته اند; آیا این آیات در آینده ممکن است مصداقى بیابند؟ یا جهت حفظ کل قرآن حفظ شده اند؟ چه هدف و حکمتى در این است؟ 
آیات قرآن کریم تنها براى یک هدف نازل نشده است که با رسیدن به همان یک هدف، تاریخ مصرف آنها تمام شود; بلکه براى اهداف متنوع و متعددى نازل شده است که یکى از آن اهداف، حکم تشریعى آیات است، که گاهى حکم تشریعى آیه اى طبق مصلحت الهى نسخ مى شود. روشن است که با نسخ شدن یک هدف (حکم تشریعى) اهداف دیگر از بین نمى رود; زیرا اهمیت قرآن، تنها در جنبه تشریعى آن نیست; بلکه جنبه هاى دیگر قرآن چون: اعجاز بیانى و ... نیز از اهمیت ویژه اى برخوردار است و باید همیشه ثابت و استوار باقى بماند. 
افزون بر این، نفس وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن، سیر تدریجى و مراحل تشریع احکام را نشان مى دهد و این خود، ارزش آموزشى و نیز تاریخى، دینى دارد و مراحل تکامل شریعت را بیان مى کند

چرا خداوند ابتدا آیه ای را نازل کرده و سپس با نازل کردن آیه ای دیگر آن آیه را نسخ کرده 
در حقیقت برخی افراد این سوال را بهانه می کنند تا بگویند که قرآن سخن خدا نیست.لطفا در این باره توضیح دهید.

پاسخ: 

 

معنای لغوی و حقیقی نسخ یعنی با روشن شدن بطلان رای و نظر قبلی ، حکم و نظر دهنده ، آن را باطل و رای و حکم جدید جایگزین کند. این معنای حقیقی نسخ است و نسخ به این معنا در قرآن وجود ندارد زیرا لازمه آن، ضعف و جهل قانون گذار (خداوند) است که با علم بی پایان خداوند منافات داشته و از ساحت مقدّس پروردگار به دور است. 
اما نسخ در چند معنای دیگر به کار رفته که آنان مستلزم عیب و نقص بر خدا نیستند از جمله::1 
حکم از آغاز محدود به زمان خاصی بوده که خداوند به آن آگاه است؛ اما مردمان نسبت به آن جاهل بوده و گمان داشته‏اند که حکم دائمی است. نسخ در این جا در حقیقت اعلام این است که گمان شما خطا بوده و خدا از اول حکم موقت داده بود ولی شما آن را دائمی می دانستید. 
-2اصولا احکام خداوند برای پیاده و اجرا شدن توسط بندگان است تا در سایه انجام آن، به کمال برسند و کسب نور و هدایت و تقوا کنند و شایسته ورود به بهشت گردند اما گاهی احکام ، امتحانی است؛ یعنی هدف، آزمایش و امتحان افراد و یا اتمام حجت است و بعد از برآورده شدن هدف، دلیلی برای تداوم حکم نیست و نسخ میگردد. چنین نسخی بر خلاف حکمت نبوده و عدم آگاهی معنا نمی‏دهد، مثلا آیه نجوا در سوره مجادله (آیه 12) که مضمون آن ، وجوب پرداخت صدقه برای نجوای با پیامبر و هدف از آن آزمایش مردم بود تا به سبب این آیه فضیلت امیرالمؤمنین ثابت گردد. 
در این جا وقتی آیه اول نازل شد ، مردم گمانشان این بود که حکمی دائمی است در حالی که خدا از اول این حکم را وضع کرده بود تا عملا نشان دهد از بین مسلمانان فقط علی است که قدر مصاحبت با پیامبر را می داند . وقتی این مطلب روشن شد ، دیگر وجهی برای تداوم آن نبود و با آیه بعد نسخ گردید . بنا بر این در این جا هم نسخ به معنای لغوی آن نیست. 
3نیازهای انسان گاه با تغییر زمان و وضع محیط دگرگون می‌شود. گاه نیازها ثابت و پایدار است. این مسئله با توجه به قانون تکامل انسان و جوامع روشن‏تر می‌گردد که در روند تکامل و پیشرفت انسان‏ها ، در مرحله ای برنامه‏ای مفید و سازنده است و در مرحله بعد همان برنامه زیانبار و غیر لازم. 
در مورد احکام خداوند هم همین طور است. برخی احکام در زمان و مکان خاصی کارآیی و مصلحت داشته و بعد از آن به خاطر تغییر اوضاع بی اثر می‌شود. البته نباید فراموش کرد که معارف دین فرا زمانی و فرا مکانی است و بسیاری از احکام هم دائمی و فرا زمانی است. تغییر هماره در مسائل کوچک‏تر و دست دوم است. 
بنا بر این نسخ به معنای حقیقی و لغوی در قرآن اصلا وجود ندارد ولی به معنا هایی که ذکر شد و از جمله به معنای تخصیص (خارج گردن یک مورد از حکم کلی) و تقیید (قرار دادن قید برای حکمی که قبلا مطلق بیان شده بود) هم در قرآن وجود دارد و منعی در آن نیست و ایراد ندارد.

 

نظر آیت الله محمدهادی معرفت

مرحوم آیت الله محمدهادی معرفت در کتاب علوم قرآنی در مبحث ناسخ و منسوخ نکات مهم سه گانه زیر را ذکر می کند:

1ـ مورد نسخ: نسخ فقط در اوامر و نواهی است یعنی فقط در احکام شرعی می باشد، و لذا در مورد مسائل عقلی و اعتقادات، مثلا در مورد ذات یا صفات خداوند متعال و یا نسبت به ارسال پیامبران و کتاب های آسمانی آنها و همچنین در مورد روز قیامت و نیز اصول عبادات و معاملات و...، نسخ وجود ندارد. زیرا این اصولِ اعتقادی در تمام شرایع الهی وجود داشته و مورد اتفاق نظر همه ی شرایع می باشند، همان طور که خداوند متعال فرمود: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ(شوری13)آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود. و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که:دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! و بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید! خداوند هر کس را بخواهد برمیگزیند، و کسی راکه به سوی او بازگردد هدایت میکند.

2ـ ناسخ کیست: ناسخ تنها و تنها باید شارع حکیم باشد ولی پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) چون از منبع وحی سخن می گویند وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی. إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَی(نجم3و4)پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید بلکه هر چه می گوید چیزی نیست مگر این که به او وحی شده است. لذا به آنان نیز اطلاق شارع می گردد و غیر از اینها، دیگران حقّی در نسخ ندارند.

 
3ـ تعداد آیات منسوخه: کسانی که شرایط مقرر در تحقیق نسخ را نادیده گرفته، یا نسخ را به مفهوم عام آن گرفته اند (که نزد پیشینیان کاربرد داشته و شامل عام و خاص، و مطلق و مقید نیز شده) آمار آیات منسوخه را تا 288 آیه رسانده اند، ولی به نظر می رسد که یک زیاده روی است و با ضوابط نسخ سازگاری ندارد.

 




موضوع مطلب : اسلام, اویسی, شیعه, تلاوت, علوم قرآنی, کامران, دکتر, حجت الاسلام, معرفت, نسخ, حکم
سه شنبه 94 خرداد 12 :: 11:42 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

آیا سنت استدراج با عدل الهی می سازد؟

الف
با توجه به آیه شریفه «وَ لو شئنا لَأتینا کُلَّ نفس هُدها...» روشن
می‌شود  خداوند هدایت همه انسان‌ها را اراده نکرده، باطل است. بلکه مطلب
عکس آن است، و خداوند هدایت تمامى موجودات را اراده کرده است؛ چون بنابر
آنچه از آیات استفاده می‌شود: الف. هدایت الهى به هدایت تکوینى و تشریعى
تقسیم می‌گردد. هدایت تکوینى که هدایتى عام است به همه پدیده‌هاى هستى
تعلق گرفته، و خداوند او را به واسطه آنچه در سرشتش نهاده به سوى کمال و
هدفى که برایش تعیین کرده به جریان انداخته است. و هدایت تشریعى که
هدایتى خاص براى صاحبان عقل و اندیشه است مربوط به امور تشریعى از قبیل
اعتقادات حقّه و قوانین الهى بایدها و نبایدها و... می‌باشد که به وسیله
انبیا و ائمه معصومین(ع) نسبت به بشر انجام پذیرفته است، و این هدایت نیز
منّتى می‌باشد بر همه انسان‌ها و نوع بشر از هر دو هدایت برخوردار است.
ب. آیات بسیارى بر مختار بودن انسان دلالت می‌کند چنانچه می‌فرماید: «ما
راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و یا ناسپاس» و این حق انتخاب و
اختیار، هدایتى تکوینى از ناحیه خداست، چراکه منشأ اختیار انسان
نمی‌تواند خود انسان باشد و الّا اشکال دور و یا تسلسل پیش می‌آید. ج.
هستى بر مبناى نظام علّى و معلولى است و سنّت خداى تبارک و تعالى
این‌گونه است که امور را از مجراى اسباب به جریان اندازد، و در مسئله
هدایت هم وسیله‌اى فراهم می‌کند تا مطلوب و هدف براى هرکس که او بخواهد
روشن گشته، بنده‌اش در مسیر زندگى به هدف نهایى خود برسد. در نتیجه، بر
اساس صریح آیات قرآن، هدایت تکوینى خداوند شامل همه موجودات شده و علاوه،
انسان مشمول هدایت تشریعى نیز گردیده است، ولى از طرفى چون در سرشت و
جوهره آدمى اراده و اختیار به صورت تکوینى نهفته شده، او مختار است با
یارى جستن از هدایت‌هاى خاصه الهى، زمینه هدایت افزون‌تر را فراهم نماید
و یا با چشم بستن بر هدایت‌هاى خاصه در خلاف جریان هدایت طىّ طریق نماید
که سرانجامش کفر و ظلم است. و از آیه مورد نظر می‌توان فهمید که اگر
اراده خداوند تعلق می‌گرفت سرشت آدمى را همانند دیگر پدیده‌ها، بدون
اختیار می‌آفرید. ولى خداوند با اعطای حق انتخاب به انسان، او را در پرتو
هدایت‌هاى تکوینى و تشریعى خویش مکلف و مسئول نمود تا به این وسیله، حق
را از باطل جدا سازد. و بنابر همان سنت الهى اگر انسانى با انتخابش در
مسیر ظلم و کفر قدم بردارد به طور طبیعى هدایت الهى نمی‌تواند به ظلم و
کفر تعلق بگیرد، و انسانى که با انتخابش در مسیر حق حرکت کند، توفیق
هدایت افزون‌تر را می‌یابد.
ب
بارها در زندگى، خویشتن را در جاده‌اى تنها و غریب می‌یابیم. مسیرى که ما
چاره‌اى جز حرکت در آن‌را نداریم. جادّه امور ثابت و از پیش تعیین شده
زندگى ما؛ یعنى امورى همچون نژاد، ملیّت، خانواده، قد و قامت و گویش و
امثال آن، اما در مقابل، بارها و بارها در زندگى، خود را در برابر چندین
طریق حیران و سر در گم می‌یابیم. اوّلین سؤالى که به ذهن ما می‌زند، این
است که: چه کنم؟ و کدام راه را برگزینم؟
آرى واژه‌هایى همچون: کدام، چرا، و چه، به خوبى نمایشگر گزینش و اختیار ماست.
اما در باب دایره اختیار انسان، باید گفت: نه این چنین است که ما علت
تامه در تحقق کارهاى اختیارى خود هستیم و نه این‌که در کارهایمان بدون
هیچ نقشى مجبور و مضطّر می‌باشیم، بلکه در عین حال که از میان همه شروط و
مقدمات و علل براى انجام یک فعل ما علت ناقصه می‌باشیم، اما اگر همین علت
ناقصه؛ یعنى اختیار و اراده ما در کار نباشد، فعل به نتیجه نمی‌رسد.
ج
یکی از سنت‌های تغییر ناپذیر الهی امتحان و آزمایش بندگان است. این
امتحان با اسباب و وسایل و حوادث مختلف و متفاوتی انجام می‌شود. در بعضی
از مواقع خداوند، ظالمان را وسیله امتحان افراد دیگر قرار می‌دهد در حالی
که خود ظالم توجه ندارد که وسیله امتحان الهی قرار گرفته است. و این‌که
ظالم وسیله امتحان قرار گرفته است چیزی از زشتی کار او و استحقاق او برای
عذاب نمی‌کاهد؛ زیرا خداوند به او امر نکرده که وسیله آزمایش قرار بگیرد،
بلکه تکویناً طوری شرایط را آماده کرده است که هرگاه ظالم، با اختیار و
اراده خود ظلمی را مرتکب شود، همان ظلم او که مخالف امر پروردگار است،
وسیله آزمایش دیگران شود. بر این اساس، این ظلم از آن جهت که فعل اختیاری
این فرد است عقاب دارد و ظالم به خاطر ارتکاب آن عذاب می‌شود. مانند خدای
متعال در این آیه به یکى از نعمت‌هاى بزرگى که به قوم بنى اسرائیل ارزانى
داشته اشاره می‌کند و آن نعمت آزادى از چنگال ستم‌کاران است که از
بزرگ‌ترین نعمت‌هاى خدا است:
«وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ
الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی‏
ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ»؛ شما را  از دست فرعونیانی که شما
را به شدیدترین وجهى آزار می‌دادند (پسرانتان را سر می‌بریدند، و زنان
شما را براى کنیزى و خدمت، زنده نگه می‌داشتند) آزاد کرد. و در این ماجرا
آزمایش سختى از سوى پروردگارتان براى شما بود.
د
بله خدا از همه چیز برای ابتلا و امتحان افراد استفاده می کند حتی از
استدراج استدراج خود حکمتی دارد که شاید با این مهلت دادن ها فرد دوباره
به سوی خدا باز گردد شاید از اختیارش درست استفاده کند و برگردد اما
غالبا هوای نفس باعث می شود که او با اختیار خود مسیر انحرافی را پیش
گیرد. حالا آیا خدا او را وادار کرد یا اختیار فرد که با هوای نفس توام
گشته است؟
آیا درب مسجد را به خاطر یک بی نماز باید بست؟ آیا سنت استدراج اگر از
روی لطف باشد تا برگردد یا از روی امتحان باشد تا ببیند تا کجا می خواهد
این راه کج را ادامه دهد با اینکه پیامبر و امام و کتاب و عقل و ...
فرستاده شد تا این راه را نرود باز هم خدا مقصر است؟
ه
انسان نباید تمام اشتباهات ناشی از سهل انگاری خود را بر عهده پروردگار
بگذارد و آنها را بلای غیر قابل پیش‌‌گیری بداند و آنها را به حساب
سرنوشت و امتحان الهی بگذارد:
امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرماید: «أَرْبَعَةٌ لَا تُسْتَجَابُ لَهُمْ
دَعْوَةٌ ... وَ رَجُلٌ کَانَ لَهُ مَالٌ فَأَفْسَدَهُ فَیَقُولُ
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فَیُقَالُ لَهُ أَ لَمْ آمُرْکَ بِالاقْتِصَادِ أَ
لَمْ آمُرْکَ بِالْإِصْلَاحِ ثُمَّ قَالَ "وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا
لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً"وَ
رَجُلٌ کَانَ لَهُ مَالٌ فَأَدَانَهُ بِغَیْرِ بَیِّنَةٍ فَیُقَالُ لَهُ
أَ لَمْ آمُرْکَ بِالشَّهَادَةِ»؛چهار گروه هستند که دعایشان مستجاب
نمی‌شود ... یکی از آن گروه، کسانی هستند که ثروت داشته و آن‌را بی حساب
و کتاب خرج کرده و بعد از خداوند روزى طلب مى‌‏کند. خداوند در پاسخ آنها
مى‌‌فرماید: مگر من به شما دستور ندادم در زندگى مقتصد باشید و راه صلاح
را در پیش گیرید، و بعد این آیه شریفه را تلاوت کردند: «و کسانى که هر
گاه انفاق کنند، نه اسراف مى‌‏نمایند و نه سخت‌‌گیرى، بلکه در میان این
دو، حدّ اعتدالى دارند».
دسته‌ای دیگر کسانی هستند که مال و سرمایه‌ای دارند و بدون بینه و شاهد
آن‌را وام می‌دهند، خداوند به آنها مى‌‏گوید: مگر من امر نکردم هنگام وام
دادن شاهد و بینه بگیرید.
بنابر این کارهایی که انسان بدون فکر و اندیشه انجام می‌دهد، با توجه به
این‌که اسلام در ارتباط با آنها سفارش و رهنمون داده، اگر انسان بدون
توجه به این تعالیم اقدام به کارهایی کرده و در این هنگام متضرر شده، این
ضررها را نمی‌‌توان به حساب امتحان و آزمایش‌های الهی گذاشت.
این‌جا است که با توجه به روایت نمی‌توان انتظار معجزه از جانب خداوند
داشت؛ چرا که خداوند پیشاپیش راهنمایی‌های لازم را نموده و ما را از
ارتکاب چنین اشتباهاتی برحذر داشته است. حتی در مورد انفاق که خیلی بر آن
تأکید شده؛ قرآن کریم می‌‌فرماید هنگام انفاق، زیاده روى نکنید تا در
روزی خود به مشکلات مالی برنخورید: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً
إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً
مَحْسُوراً»؛هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما)
و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار
فرومانى.
و

ریشه های ظلم همه ظالمین در چهار چیز خلاصه می شود: 1. جهل؛ 2. احتیاج؛
3. رزائل اخلاقی؛ 4. عجز و ناتوانی، اما خداوند متعال که از همه این امور
پاک و مبری است، هیچ ظلمی در ساحت او راه ندارد بنا براین نه تنها عادل
است که عین عدل است؛ و به حکم این که حکیم و عادل است، کارهای خود را با
معیار و مقیاس عدل انجام می دهد.

خداوند همه انسان ها را یکسان آفریده، راه هدایت را به آنها نمایانده و
به همه اختیار و حق انتخاب داده است، اما گروهی با اراده و اختیار خود و
به دلیل یک یا چند عامل از عوامل بالا راه ضلالت و ظلم را در پیش می
گیرند؛ و گروهی دیگر با مبارزه با ریشه های ظلم در وجود خود، راه هدایت و
عدل را در پیش می گیرند و رستگار می شوند. در هر صورت منشأ اصلی این سؤال
نگاه جبرگرایانه به انسان است، در حالی دلایل جبریون قابل پذیرش نیست؛ ما
بر اساس مکتب و سخنان اهل بیت (ع) معتقد به امر بین الامرین هستیم؛ یعنی
در عین این که تمام کارهای انسان بر اساس اراده تکوینی خداوند محقق می
شود، ولی چون بر همان اساس، اراده انسان نیز به عنوان جزئی از علت در
تحقق کارهای وی نقش دارد انسان مسئول کارهایش است و این کارها از نظر
اراده تشریعی، مبغوض خداوند است.
ز
آیاتی که می فرمایند خداوند هر که را بخواهد هدایت می‌کند و هر که را
بخواهد گمراه می‌کند» یعنی انسان در انجام دادن کارهای خود دارای اختیار
است و آموزه های قرآنی هم با این حقیقت منافاتی ندارد و مؤید آن است، ولی
از آن جا که قرآن بعضی از آیاتش بعض دیگر را تفسیر می کند، باید آیات را
کنار هم گذاشت تا معنای واقعی آن به دست آید. کلمه اضلال (گمراه کردن) در
آیات قرآن به خدا و به شیطان و به دیگران نسبت داده شده است. باید توجه
داشت که اضلال خدا روی چه شرایطی است و چگونه و برای چه کسانی است. اضلال
خداوند اضلال ابتدایی نیست و این اضلال برای کسانی است که با اختیار خود
موجب گمراهی خود را فراهم کرده اند. خداوند در آیه 26 سوره بقره می
فرماید: "خدا جمع زیادی را با آن گمراه می کند و عده کثیری را هدایت می
کند، و تنها فاسقان را با آن گمراه می کند".ظاهر تعبیر آیه ممکن است این
توهم را به وجود آورد که هدایت و گمراهی جنبه اجباری دارد و تنها منوط به
خواست خداست، در حالی که آخرین جمله این آیه حقیقت را روشن کرده و سرچشمه
هدایت و ضلالت را اعمال خود انسان می شمارد.
ح
در آیات فراوانى، سخن از مُهر نهادن بر دل و چشم و گوش کافران و منافقان
و واژگونى و گمراهى جان‏هاى گنهکاران و تبهکاران به میان آمده است.

«ختم» و «طبع» به معناى پایان یافتن، مُهر نهادن، نقش نمودن و چاپ کردن و
اشیا را به شکل خاصّ در آوردن است.

«قلب» گاه به معناى جزء و عضو خاصى از بدن بکار مى‏رود (قلب جسمانى) و
گاه مراد از آن، همان نفس و روح و جان و... مى‏باشد. (قلب روحانى و
معنوى).

ختم و طبع الهى بر قلوب (روحانى و باطنى) برخى انسان‏ها، به معناى هدایت
ناپذیرى و بسته شدن دل‏هاى آنان از درک و فهم معارف الهى و بازنگشتن به
نیکى و خوبى است.

مهر و طبع بر قلب و سمع و بصر عده‏اى از طرف خداوند، نتیجه‏ى عملکرد
اختیارى خود آنها و در پى هشدارهاى مکرر الهى و عدم توجه آنها به این
هشدارها است؛ به علاوه گرچه بر قلب و سمع و بصر آنها مهر نهاده مى‏شود،
لکن مختوم و مطبوع شدن قلب و بسته شدن و واژگونى دل، مراتب و درجاتى
دارد؛ اگر به گونه‏اى باشد که سیاهى و ظلمت گناه و عناد و... تمام قلب را
بپوشاند، هرگز به نیکى و هدایت باز نمى‏گردند. هرچند بازگشت به روشنایى و
هدایت امرى محال و غیر ممکن نخواهد بود و تا دم مرگ امکان تغییر و تحول
وجود دارد؛ در نتیجه آنها مسلوب الاختیار نمى‏باشند و به اختیار خود، هم
مى‏توانند به سیره‏ى خود عمل کنند و هم مى‏توانند با اراده و عزمى راسخ -
اگر چه مشکل و صعب است - راه خود را تغییر دهند، و به راه هدایت درآیند و
از رهنمودهاى الهى بهره گیرند تا به سعادت نهایى دست یازند.

به دیگر سخن، به هر میزانى که دل آدمى به زنگار گناه آلوده گردد، واژگون
و مختوم و مطبوع گشته، به همان اندازه از فهم آیات الهى و استفاده‏ى از
هدایت و نور الهى محروم مى‏گردد و واژگونى و بسته شدن دل، اختصاص به
کافران و منافقان ندارد.
ی

1. مفهوم قضا و قدر:

واژه "قدر" به معنای اندازه، و "تقدیر" به معنای اندازه گیری و چیزی را
با اندازه معینی ساختن است. واژه "قضا" به معنای یکسره کردن و به انجام
رساندن و داوری کردن (که آن هم نوعی به انجام رساندن اعتباری است)،
استعمال می شود. گاهی این دو واژه به صورت مترادف و به معنای "سرنوشت"
نیز به کار می رود.

منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده ای، اندازه و
حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و
عوامل تدریجی، تحقق می یابد و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم
شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله نهایی و حتمی می
رساند.

2. رابطه قضا و قدر با اختیار انسان:

تقدیر الهی یا سرنوشت، دو حوزه دارد:

1. حوزه ای که خارج از اختیار آدمی است؛ مانند وقوع حوادثی چون سیل،
زلزله، طوفان و ... در زندگی انسان، که وظیفه انسان دین باور در برخورد
با حوادثی که به وقوع پیوسته، چیزی جز تسلیم و رضایت نیست.   البته بدیهی
است که تسلیم بودن در برابر این گونه امور الهی، با تلاش برای جلوگیری از
حدوث بلایا یا تقلیل خسارات و یا جبران خسارات ناشی از آن بلایا منافاتی
ندارد؛ چون تسلیم بودن، مربوط به اصل تحقق اموری است که بدون اختیار
انسان واقع شده و تحقق یافته است و لزوم تلاش، یا برای جلوگیری از حدوث
بلا، یا تقلیل آثار و یا برای جبران خسارت ناشی از آن است و بین این دو
فرق است؛ چون ممکن است در همان موردی که انسان تمام تلاش و نهایت توان
خود را به کار برده باز بلا و حادثه واقع شود؛ مثل این که نهایت قدرت
انسان در استحکام بنا، مقاومت در برابر قدرت معینی از زلزله است، حال اگر
زلزله ای با قدرت بالاتری واقع شود در چنین موردی انسان دین باور، وظیفه
ای جز تسلیم و رضایت ندارد.

2. حوزه ای که شامل افعال اختیاری انسان می شود. در این حوزه، تقدیر الهی
هیچ گونه منافاتی با اراده و تصمیم گیری آزاد انسان ندارد، از این رو،
مسئولیت افعال آدمی در این حوزه بر عهده خود اوست؛ چون معنای قضا و قدر
الاهی این است که تحقق هر پدیده ای با همه خصوصیات و قیود آن، مستند به
علم و اراده الهی است و همه تحت تدبیر حکیمانه الهی است. آنچه خداوند
تقدیر می کند، فعل انسان همراه با همه خصوصیات و قیود آن است، نه بدون
آنها. برخی از این خصوصیات به ویژگی های زمانی و مکانی باز می گردد و
پاره ای نیز به فاعل آن مربوط می شود. یکی از خصوصیات افعال اختیاری، آن
است که از سر اختیار و بر پایه گزینش آزادانه فاعل انجام شود. بنابراین،
معنای این که خداوند افعال اختیاری انسان را از پیش تقدیر کرده است، این
است که شخص خاصی در زمان و مکان معینی با بهره گیری از اختیار خویش - و
نه به صورت جبری – آن کار را انجام می دهد.

پس، قضا و قدر نه تنها منافاتی با افعال اختیاری انسان ندارد، بلکه آن را
تأیید می کند؛ زیرا بدین معنا است که وقوع جبری و غیراختیاری چنین فعلی
محال است. چون قضا و قدر الهی به وقوع اختیاری این فعل تعلق گرفت و اگر
این فعل از روی جبر و غیر اختیاری واقع شود، خلاف قضا و قدر الهی است.

بر این اساس هر کس مسئول اعمال خودش است  در قبال کارهای خوب و شایسته
مستحق پاداش و در قبال کارهای زشت و ناشایست مستحق عذاب است.

به طور مثال اگر کسی به هر انگیزه ای خودکشی کند گناه بزرگی انجام داده و
در عالم آخرت گرفتار عذاب دردناک خواهد شد و این با قضا و قدر الهی هیچ
گونه منافاتی ندارد چون با اختیار خودش به این کار اقدام نموده است.

پس روشن شد که همه موارد و همه امور، تحت تدبیر قضا و قدر الهی است و
منافاتی با اراده انسان ندارد؛ یعنی چه موردی که انسان قصد جدی برای کاری
داشته باشد و چه موردی که انسان قصد جدی نداشته باشد، همه قضا و قدر الهی
است، اما تبعات و گرفتاری و عذاب اخروی این دو فرق دارد؛ چون تبعات اخروی
عمل، بستگی به میزان وابستگی عمل به انسان دارد. جایی که قصد، جدی نباشد
و عمل هم عادتاً منجر به نتیجه نشود، وابستگی عمل به انسان کمتر است، لذا
تبعات آن کمتر است.
ک
امتحان الاهى براى کشف مجهول نیست؛ چون خداوند به همه چیز عالِم است، ولى
از آیات قرآن و روایات به دست مى‏آید که امتحان، یک سنت و قانون الاهى
است و این سنت الاهى بر مبناى سنت دیگرى است که عبارت است از: تربیت و
هدایت عامه الاهى. خداوند از طریق شریعتى که براى انسان‏ها تشریع ‏نمود و
حوادثى که پدید ‏آورد، اراده کرده است که آنها را از قوه و استعداد، خارج
کند و هر کسى با فعلیت بخشیدن به استعدادهایش به کمال مورد نظر خود او
رهنمون گردد.

از جمله تعبیراتى که در متون اسلامى براى بیان آزمایش الاهى به کار رفته
واژه "فتنه" است و فتنه به معناى پاک و خالص نمودن طلا است. در روایت
آمده است که مردم امتحان مى‏شوند همان گونه که طلا امتحان مى‏گردد. گوهر
وجود انسان طلایى است که در کوران حوادث و امتحانات الاهى خالص مى‏گردد و
پرورش مى‏یابد. از آثار دیگر امتحان الاهى این است که انسان را از خواب
غفلت بیدار مى‏نماید. خداوند در آیاتى از قرآن کریم، هدف از ابتلاى انسان
به حوادث ناگوار را آزمون و در نتیجه، بیدارى او معرفى مى‏فرماید. در
واقع مى‏توان گفت این حوادث همچون پیچ‏هاى مصنوعى در جاده‏ها مى‏باشند که
بدین منظور در جاده‏ها ایجاد مى‏گردند تا راننده در اثر یک نواختى جاده
به خواب نرود و در درّه سقوط ننماید.

این معنا از امتحان براى به فعلیت رسیدن پلیدى‏هایى که کافران و فاسقان
در ضمیر خود مى‏پرورانند نیز لازم است. به عبارت دیگر، خداوند در امتحان
دو خواست و اراده دارد. یکى خواست و اراده تکوینى و دیگرى تشریعى. خواست
تکوینى خدا از امتحان این است که مؤمن و کافر هر یک بتوانند قابلیت‏هاى
خوب یا بد خود را به فعلیت برسانند؛ ولى خواست تشریعى خداوند از این
امتحانات این است که فقط ضمیر پاک انسان خود را نشان دهد و استعدادهاى
نیکوى او شکوفا شود.
نتیجه:
خدا اختیار داد. فرد از اختیار خودش بد استفاده کرد. سنت خدا این است که
او که کفران نعمت کرد و از این همه راه های خیر که خدا برای هدایتش قرار
داد استفاده نکرد بهخ او مهلت داده می شود (سنت امهال) اگر برگشت که چه
خوب اگر برنگشت و با سوء اختیارش همه پل های پشت سر را خراب کرد پس بگذار
بیشتر گور خود را بکند و استدراج باعث شود تا کوله بارش سنگین تر شود.




موضوع مطلب : کلام, استدراج, عدل, شیعه, اختیار, دکتر, حجت السلام, کامران اویسی, قضا, قدر
دوشنبه 94 خرداد 4 :: 9:4 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

تحقیق ذیل درباره نسخ در قرآن است که توسط یکی از دانشجویان دانشگاه قم ارسال شده است:

تعریف نسخ

نسخ در لغت به معنی ازاله، تغییر ،ابطال و تحویل است و در اصطلاح یعنی از بین بردن حکم شرعی سابق با قرار دادن یک حکم شرعی جدید ،به طوری که این دو حکم با هم قابل جمع نباشند. حکم جدید را ناسخ و حکم سابق را منسوخ می گویند. مثل اینکه گفته شود نباید در حال مستی نماز بخوانید. که از آن فهمیده می شود در غیر نماز، مست بودن اشکال ندارد. سپس حکم جدیدی می گوید مستی در هر حال حرام و ممنوع است .

شرایط نسخ

منسوخ (حکم اول) حکم شرعی باشد نه عقلی. 1

منسوخ، محدود به زمان معیّنی نشده باشد، یعنی به صورت حکم دایمی و همیشگی باشد. 2

زمان ناسخ (حکم دوم) متأخر از زمان منسوخ باشد. 3

میان حکم اول و دوم تعارض کلی و تام برقرار باشد به گونه ای که امکان جمع میان هر دو حکم نباشد. 4

تشریع ناسخ از سوی شارع صورت گرفته باشد  5

حکمت نسخ

نسخ یکی از موضوعاتی است که پیرامون آن شبهات زیادی مطرح می شود. چرا خداوند حکم خود را عوض می کند؟ مگر خدا از اول خوب و بدی یک حکم را نمی داند یا چیزی را فراموش می کند؟ چرا آیه ای که نسخ شده در قرآن باقی مانده و ذکر می شود؟ آیات منسوخه چه استفاده ای دارند؟ و...

گفتنی است نسخ به دلایل مختلفی اتفاق می افتد گاهی برای آماده کردن مردم برای تشریع حکمی که تحمل آن برای مردم با وضعیت فعلی سخت است. مثل نسخ حکمی که مردم را مکلف کرده بود در حالت مستی نماز نخوانند تا مردم کم کم به ترک شرابخواری روی بیاورند و سپس حکم می کند که شرابخواری در هر حالتی ممنوع است.

گاهی نسخ نوعی تخفیف در حکم به دنبال دارد تا مردم لطف الهی را بهتر درک کنند و شکرگذار باشند. مثل نسخ حرمت زناشویی در شبهای ماه رمضان . (178، بقره)

یا مثل نسخ حکمی که برای آزمایش موقت مردم و فهماندن چیزهایی به مردم برای مدتی موقت و عبرت آیندگان اتفاق می افتد. اشاره به نسخ در حکم صدقه دادن برای دیدار پیامبر، البته اینها دلایلی است که به نظر ما می رسد و الله اعلم.

در تعداد آیات منسوخ اتفاق نظرى دیده نمى شود; بیشتر دانشمندان علوم قرآنى فقط هشت مورد را که بر نسخ آنها دلیل قطعى و اجماع وجود دارد پذیرفته اند. آیاتى که نسخ شده اند، عبارتند از:

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

پنج شنبه 94 اردیبهشت 31 :: 7:10 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

دانشجویان عزیز  برادر می توتنند از لینک زیر جزوه را دانلود کنند.

http://s6.picofile.com/file/8189511842/11.pdf.html




موضوع مطلب : جزوه, کامران, اویسی, دکتر, حجت الاسلام, دانشگاه, قم, برادران, آشنایی, قرآن, علوم قرآن
پنج شنبه 94 اردیبهشت 31 :: 7:7 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی
شنبه 94 فروردین 29 :: 7:50 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

یکی از دانشجویان دانشگاه قم تحقیق ذیل را برای بنده فرستاده است.

رده است (2). بدر الدین زرکشى (3) نقل مى‏کندکه حرالى کتابى در این زمینه نوشته و بیش از نود اسم یا وصف براى قرآن یاد آورشده است. از قاضى عزیزى نیز 55 نام و عنوان براى قرآن نقل شده است که درجدول ذیل آمده و 43 نام اول آن با نظر ابو الفتح رازى مشترک است .

 

1) قرآن: ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه (قیامت / 17و18)

 

2) فرقان: و انزل التوراة و الانجیل من قبل هدى للناس و انزل الفرقان (آل عمران / 3 و 4) - یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا (انفال / 29) - تبارک الذی نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا (فرقان / 1)

 

3) کتاب: انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس (نساء / 29) - ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلاة (فاطر / 105) - ذلک الکتاب لا ریب فیه (بقره / 2)

 

4) ذکر: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (قمر / 17) - ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم (فصلت / 41) - و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم‏یتفکرون (یس / 69) - و انه لذکر لک و لقومک (ص / 1) - و هذا ذکر مبارک انزلناه افانتم له منکرون (انبیا / 50) - ص و القرآن ذى الذکر (زخرف / 44) - ان هو الا ذکر و قرآن مبین (نحل / 44) - ان الذین کفروا بالذکر لما جائهم و انه لکتاب عزیز (حجر / 9) - و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر (آل عمران / 58)

 

5) تنزیل: و انه لتنزیل رب العالمین (اسراء / 106) - انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا (انسان / 23) - و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا (شعراء / 192)

 

6) حدیث: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی تقشعر منه‏جلود الذین یخشون ربهم (طور / 34) - فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا (نجم / 59 و 60) - ا فمن هذا الحدیث تعجبون و تضحکون و لا تبکون (کهف / 6) - فلیاتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین (زمر / 23)

 

7) موعظه: یا ایها الناس قد جائتکم موعظة من ربکم و شفاء لما فی‏الصدور (یونس / 57)

 

8) تذکره: و انه لتذکرة للمتقین (مزمل / 19) - ان هذه تذکرة (الحاقه / 48)

 

9) ذکرى: و جاءک فی هذه الحق و موعظة و ذکرى للمؤمنین (هود / 120)

 

10) بیان: هذا بیان للناس و هدى و موعظة للمتقین (آل عمران / 138)

 

11) هدى: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین (بقره / 2)

 

12) شفاء: ا اعجمی و عربی قل هو للذین آمنوا هدى و شفاء (فصلت / 44)

 

13) حکم: و کذلک انزلناه حکما عربیا (رعد / 37)

 

14) حکمت: و اذکرن ما یتلى فی بیوتکن من آیات الله و الحکمة (احزاب / 34)

 

15) حکیم: ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم (آل عمران / 58)

 

16) مهیمن: و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه (مائده / 48)

 

17) هادى: انا سمعنا قرآنا عجبا یهدی الى الرشد فآمنا به (جن / 1 و 2)

 

18) نور: و اتبعوا النور الذی انزل معه (اعراف / 157)

 

19) رحمت: و انه لهدى و رحمة للمؤمنین (نمل / 77)

 

20) عصمت: و اعتصموا بحبل الله جمیعا (آل عمران / 103)

 

21) نعمت: و اما بنعمة ربک فحدث (ضحى / 11)

 

22) حق: و انه لحق الیقین (حاقه / 51)

 

23) تبیان: و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء (نحل / 89)

 

24) بصائر: بصائر للناس و هدى و رحمة لعلهم یتذکرون (قصص / 43)

 

25) مبارک: هذا ذکر مبارک انزلناه (انبیا / 50)

 

26) مجید: ق و القرآن المجید (ق / 1)

 

27) عزیز: و انه لکتاب عزیز (فصلت / 41)

 

28) عظیم: و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم (حجر / 87)

 

29) کریم: انه لقرآن کریم (واقعه / 77)

 

30) سراج: و داعیا الى الله باذنه و سراجا منیرا (احزاب / 46)

 

31) منیر: و سراجا منیرا، (بنابر آن که «سراج منیر» قرآن باشد که هم‏راه‏پیامبر فرستاده شد). (احزاب / 46)

 

32) بشیر: کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون بشیرا و نذیرا فاعرض اکثرهم (فصلت / 3 و 4)

 

33) نذیر: بشیرا و نذیرا فاعرض اکثرهم فهم لا یسمعون (فصلت / 4)

 

34) صراط: اهدنا الصراط المستقیم (حمد / 6)

 

35) حبل: و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا (آل عمران / 103)

 

36) روح: و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا (شورى / 52)

 

37) قصص: نحن نقص علیک احسن القصص (یوسف / 3)

 

38) فصل: انه لقول فصل (طارق / 13)

 

39) نجوم: فلا اقسم بمواقع النجوم، (بنابر آن که نجوم به معناى‏تدریجى قرآن باشد). (واقعه / 75)

 

40) عجب: انا سمعنا قرآنا عجبا (جن / 1)

 

41) قیم: و لم یجعل له عوجا قیما لینذر باسا شدیدا (کهف / 1 و 2)

 

42) مبین: تلک آیات الکتاب المبین (یوسف / 1)

 

43) على: و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم (زخرف / 4)

 

44) کلام: و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتى یسمع‏کلام الله (توبه / 6)

 

45) قول: و لقد وصلنا لهم القول (قصص / 51)

 

46) بلاغ: هذا بلاغ للناس (ابراهیم / 52)

 

47) متشابه: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها (زمر / 23)

 

48) عربى: قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون (زمر / 28)

 

49) عدل: و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا (انعام / 115)

 

50) بشرى: هدى و بشرى للمؤمنین (نمل / 2)

 

51) امر: ذلک امر الله انزله الیکم (طلاق / 5)

 

52) ایمان: سمعنا منادیا ینادی للایمان (آل عمران / 193)

 

53) نبا: عم یتسائلون عن النبا العظیم (نبا / 1 و 2)

 

54) وحى: انما انذرکم بالوحی (انبیا / 45)

 

55) علم: و لئن اتبعت اهوائهم بعد ما جاءک من العلم (رعد / 37)

 

پى‏نوشتها:

 

1 - ر. ک: ابو الفتوح رازى، الروض الجنان و روح الجنان، ج 1، مقدمه، ص 5.

 

2 - تفسیر طبرسى، ج 1، مقدمه، فن رابع، ص 14.

 

3 - البرهان، ج 1، ص 276 - 273. الاتقان، ج 1، ص 146 - 143.

 

منبع:

 

علوم قرآنى صفحه 106 محمد هادى معرفت

 

////////////////////////////////////////////

 

                      قسمت دوم

 

 

اسامی قرآن کریم‌، معنای لغوی و اصطلاحى آن‌ها را همراه با آدرس بیان کنید:

 

پاسخ:

 

عناوین قرآن کریم‌، دو قسم است‌: 1. اسامی‌؛ 2. اوصاف‌.

 

اسامی‌: اسامی قرآن 55 و گاهی تا بیش از 90 مورد ذکر شده است‌. بیان همه آن‌ها از حوصله این پاسخ نامه خارج است‌. از این رو، فقط به ذکر چهار نام مشهور آن اکتفا می‌کنیم‌:

 

1. قرآن‌: این واژه یا از "قَرْن‌" و یا از "قرأ" به معنای‌، جمع‌، پیوند و ضمیمه نمودن حروف و کلمات به یک دیگر در هنگام ترتیل است‌. "قرن الشئ بالشئ؛ پیوند دادن چیزی به چیزی‌."؛ "قرأ المأ فی الحوض‌؛ آب را در حوض جمع کرد."

 

"إِن‌َّ عَلَیْنَا جَمْعَه‌ُو وَ قُرْءَانَه‌ُ  # فَإِذَا قَرَأْنَـَه‌ُ فَاتَّبِع‌ْ قُرْءَانَه‌ُو # ثُم‌َّ إِن‌َّ عَلَیْنَا بَیَانَه‌ُ؛(قیامه‌،17ـ19) چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ما است‌. پس هر گاه آن را خواندیم‌، از خواندن آن پیروی کن‌، سپس بیان (و توضیح‌) آن (نیز) بر عهده ما است‌".(مفردات راغب اصفهانی‌، ص 413ـ414، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان / تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 27، ص 295ـ299، دارالکتب الاسلامیه‌.)

 

2. کتاب‌؛ به معنای ضمیمه کردن بعضی حروف بر بعضی دیگر به واسطه نوشتن است‌. البته گاهی به ضمیمه کردن حروف به یکدیگر به صورت لفظی نیز کتاب می‌گویند؛ و به همین خاطر به آیات و کلام خدا کتاب گفته می‌شود، و لو نوشته نشود.(مفردات‌، راغب اصفهانی‌، ص 440، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان‌.) این اسم‌، نزدیک به صد مورد، از جمله در سوره ص آیه 29 آمده است‌.

 

3. ذکر؛ این عنوان‌، به معنای یادآوری قلبی و زبانی است‌.(همان‌، ص 181.) این اسم‌، در 20 مورد از جمله سوره انبیأ آیه 50 برای قرآن به کار رفته است‌.

 

4. فرقان‌؛ این عنوان به معنای جدا کننده حق از باطل است‌.(همان‌، ص 392.) این اسم در سوره فرقان آیه 1 به کار رفته است‌.

 

سه عنوان کتاب‌، ذکر و فرقان‌، برای کتاب‌های آسمانی دیگر نیز ذکر گردیده و تنها عنوان قرآن‌، به صورت اسم خاص برای این کتاب آسمانی مطرح است‌.

 

اوصاف‌؛

 

اوصاف‌، گاهی مستقیماً به صورت وصف برای نام‌های "قرآن‌"، "کتاب‌" و "ذکر" به کار رفته‌اند، و گاهی به صورت غیر مستقیم‌؛ در این جا فقط به اوصاف مستقیم اشاره می‌کنیم‌:

 

1. مجید؛ به معنای با شکوه‌؛ سوره ق‌، آیه 1.

 

2. کریم‌؛ به معنای ارجمند؛ سوره واقعه‌، آیه 77.

 

3. حکیم‌؛ به معنای حکمت‌آموز؛ سوره یس‌، آیه 3.

 

4. عظیم‌؛ به معنای بزرگ‌؛ سوره حجر، آیه 87.

 

5. عزیز؛ به معنای قوی و محکم‌؛ سوره فصلت‌، آیه 41.

 

6. مبارک‌؛ به معنای خجسته‌؛ سوره انبیأ، آیه 50.

 

7. مبین‌؛ به معنای روشن‌گر؛ سوره حجر، آیه 1.

 

8. متشابه‌؛ به معنای همانند؛ (کتابی که آیاتش در لطف‌، زیبایی‌، عمق و محتوا همانند یک دیگر است‌) سوره زمر، آیه 23.

 

9. مثانی‌؛ به معنای مکرر؛ (تکراری شوق‌انگیز) سوره زمر، آیه 23.

 

10. عربی‌؛ به معنای زبان روشن‌، گویا و فصیح‌؛ سوره یوسف‌، آیه 2.

 

11. غیر ذی عوج‌؛ به معنای کژ نبودن‌؛ سوره زمر، آیه 28.

 

12. ذی الذکر؛ به معنای پراندرز؛ سوره ص‌، آیه 1.

 

13. بشیر؛ به معنای بشارت‌گر؛ سوره فصلت‌، آیه 2 و 3.

 

14. نذیر؛ به معنای هشدار دهنده‌؛ سوره فصلت‌، آیه 2 و 3.

 

15. قیم‌؛ به معنای راست و درست‌؛ سوره کهف‌، آیه 1 و 2.

 

 

نام دیگر قرآن که مشهور است و در قرآن نیست‌، عنوان "مصحف‌" است‌(ر.ک‌: درس‌نامه علوم قرآنی‌، حسین جوان آراسته‌، ص 36ـ55، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌.)




موضوع مطلب : اوصاف قرآن, علوم قرآن, اویسی, کامران, دانشگاه قم, دکتر, حجت الاسلام, استاد
جمعه 94 فروردین 21 :: 7:3 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

                

 

تحقیقی که یکی از دانشجویان دانشگاه قم برای اینجانب فرستاده است در ادامه می آید.   

محکم در لغت

محکم در لغت، از حکم به معنای منع برای اصلاح و جلوگیری از فساد است، احکام به معنای اتقان و استوار کردن است و حکیم کسی است که مانع از فساد است.(قرشی، 1/160  )

متشابه در لغت

متشابه از«شبه»و شبه و شبیه، حقیقت معنی آن در همسانی و مشابهت از جهت کیفیت است و شبهه آن است که چیزی از دیگری که میانشان همسانی و مشابهت است، تمیز داده نشود.(راغب، مدخل شبه)

اقسام محکم و متشابه در قرآن

دلالت آیات قرآن بر محکم و متشابه بودن آیات، بر سه قسم است:

:خداوند تعالی در آیاتی تمام قرآن را به محکم بودن توصیف فرموده است، مانند.1

الر، کتاب احکمت آیاته».(هود، 1)و نیز:«الر، تلک آیات الکتاب الحکیم»(یونس،1)

در آیه‏ای تمام قرآن را متشابه توصیف کرده است:مانند:«الله نزّل احسن الحدیث کتابا متشابها».(زمر،23) .2

3.و در آیه‏ای، قرآن کریم به این که بعضی از آیات آن محکم و بعضی متشابه است، وصف شده است، به این صورت که:«هو الذی أنزل علیک الکتاب منه ایات محکمات هنّ امّ الکتاب و اخر متشابهات...».(آل عمران،7)

مقصود از محکم بودن تمام آیات، استواری مطالب و عدم تناقض و اختلاف است و مقصود از متشابه بودن تمام قرآن، شباهت داشتن هر قسمت آن با قسمت دیگر از نظر خوبی و درستی و عدم ایراد و تناقض برخی با برخی دیگر است و نیز از نظر معجزه بودن همه آیات و این که بعضی از آیات، بعضی دیگر را تصدیق می‏کنند، در این دو قسم معنای لغوی محکم و متشابه مورد نظر است.

 

اما آیه سوم صراحت دارد که در قرآن هم آیات محکم وجود دارد و هم متشابه که این قسم با معنای اصطلاحی مطابقت دارد

و مورد بحث ما نیز همین قسم است.(اقتباس از مجمع البیان، 2/702، تفسیر کبیر، 7/167، اتقان، 2/299)

محکم و متشابه در اصطلاح

مرحوم شیخ طوسی گفته است:محکم کلامی است که دلالتش واضح و آشکار است و از ظاهر آن علم به مراد و مقصود بدون قرینه حاصل می‏شود، مانند:«انّ اللّه لا یظلم الناس شیئا».و متشابه کلامی است که از ظاهر آن مراد و مقصودش دانسته نمی‏شود تا این که چیزی که معنای آن را روشن نماید، بدان منظم گردد.(همو)آیات محکم بر اساس معرفی خود قرآن، امّ الکتاب، مرجع و مفسّر متشابهات معرّفی شده اند

انواع محکم

1.محکم در اصول دین، همچون ایمان به خدای تعالی و وحدانیت او مانند:«فامنوا باللّه».(آل عمران، 179)، یا:«انّما اللّه اله واحد».(نساء، 171)

2.آیاتی که درباره فضایل اخلاقی و صفات کریمه همچون عدل، صدق، امانت، احسان، وفای به عهد، نیکی به والدین و صله رحم و مانند آن باشد، مانند سفارش به:

صداقت مانند:«قال اللّه هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم»

3. آیاتی که در بردارنده حکم است، ماننده«آیات الاحکام»که در آنها گاهی حکم به صورت کلّی بیان شده و گاهی به صورت جزئی ولی دوام در آنها تصریح شده است.(العک،335 )

مصلحت وجود متشابهات در قرآن از نظر برخی از مفسّران

یکی از ایراداتی که به قرآن کریم وارد کرده‏اند، این است که چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد تا سبب برداشت‏های مختلف گردد و هر کس مطابق مذهب و مرام خود از متشابهات بهره‏برداری کند؟به عبارت دیگر چرا قرآن با یک بیان روشن و دور از تشابه، سخن نگفته تا ماده اختلاف و انحراف را ریشه کن ساخته و جلوی فتنه‏ها را بگیرد؟

به این سؤال مفسّرین به طرق مختلف، پاسخ گفته‏اند که در اینجا چند نمونه بیان می‏شود:

مرحوم طبرسی در این باره گفته است:«اگر تمام قرآن محکم بود، چون دسترسی بدان‏ برای مردم سهل و آسان می‏گردید، آنان از استدلال عقلی و دقّت رویگردان شده و در نتیجه راه‏هایی که به معرفت باری تعالی و توحید او منتهی می‏شود، معطل می‏ماند و از این گذشته برتری علمایی که رنج استخراج معانی متشابه را بر خود هموار کرده‏اند، شناخته نمی‏شد

مرحوم شیخ طوسی گفته است:«اگر کسی سؤال کند چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد، در جواب گفته می‏شود برای دقت و توجهی که موجب علم شود، نه تکیه بر خبر بدون دقت نظر و اگر متشابهات نبود فضل علما بر غیر آنها دانسته نمی‏شد...

تفسیر المیزان ضمن بی‏پایه و اساس شمردن این نظرات، سه مورد دیگر نیز ذکر کرده و به هر سه مورد اشکال وارد کرده است، هر چند که مطلب سوم قابل تأمل است وی می‏نویسد:

1.مشتمل بودن قرآن بر آیات متشابه برای آن است که قلوب مؤمنین مورد آزمایش قرار گیرد و میزان خلوص و خضوع آنان دربرابر اوامر الهی معلوم شود، اگر تمام آنچه در قرآن وارد شده برای همگان واضح و روشن و معقول بود، شک و شبهه‏ای برای کسی باقی نمی‏ماند و ایمان داشتن به آن، فاقد خضوع در برابر امر خدا و تسلیم در برابر امر انبیا می‏گردید

2.شتمال قرآن بر آیات متشابه سبب می‏شود که عقل به تحقیق و کنجکاوی بپردازد، اگر قرآن همه‏اش از محکمات بود، دیگر عاملی وجود نداشت تا به بحث و تحقیق پرداخته، در نتیجه عقل به خاموشی و نابودی می‏گرایید.

 

3.پیامبران برای هدایت مردم برانگیخته شده‏اند و در بین آنان عوام و خواص وجود دارند؛ بعضی بسیار با هوش و بعضی کند ذهن، بعضی عالم و بعضی جاهل هستند و پیامبران نمی‏توانند تمام آن معانی عالی را برای آنان به وضوح و روشنی بیان کنند، لذا آنها را به گونه‏ای بیان می‏کنند که خواص آنها را بفهمند و لو به طریق کنایه و اشاره و عوام مأمور شوند به ایمان و تسلیم در برابر آن و تفویض امر آن به خدای تعالی




موضوع مطلب : محکم, متشابه, قرآن, علوم قرآن, کامران, اویسی, دکتر, حجت الاسلام, استاد, دانشجو, دانشگاه, قم
چهارشنبه 94 فروردین 19 :: 11:8 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

نیازمندی به تفسیر قرآن

مقدمه

قبل از شروع بحث باید به این نکته اشاره نمود که نیاز به تفسیر در مرحله نخست، مربوط به متن قرآن نیست؛ زیرا متن قرآن نور و بیان است و نقابی بر آن نیست، ولی مفسّران و مخاطبان همواره به جهت میزان حجاب های درونی، خود را نیازمند به تفسیر می دانند و می کوشند نقاب از چهره ی خود بردارند. در واقع، مخاطبان نیازمند تفسیرند، نه قرآن؛ از این رو قرآن در نوع خود توانا و معجزه است.

در برخی روایات تصریحاً یا تلویحاً بر نیاز به تفسیر قرآن تأکید شده است. مثلاً روایتی از امام علی نیاز به تفسیر تصریح شده است که "هذا القرآن انما هو خط مستور بین الدفتین لا ینطق بلسان، و لابد له من ترجمان و انّما ینطق عنه الرجال"؛ این قرآن خطی است مکتوب که زبان گویایی ندارد و نیاز به ترجمان و مفسر دارد و تنها راد مردانند که می توانند سخنگوی آن باشند.(نهج البلاغه، خطبه 125)

اما در عین حال برخی از دانشمندان نیاز مذکور را منکر شده اند. مثلاً ابن خلدون چنین نظری ابراز کرده و نوشته است: "و اما التفسیر، فاعلم أن القرآن نزل بلغه العرب و علی اسالیب بلاغتهم فکانوا یفهمونه و یعلمون معانیه فی مفرادته و تراکیبه"؛ ولی تدبر در قرآن، نشان می دهد که بسیاری از معارف ارجمند قرآن را هر چند شخص از دانش ادبیات عرب و فنون آن بهره مند باشد، بدون تفسیر و بیانات مفسران واقعی نمی تواند دریافت نماید. (ابن خلدون ، مقدمه، ص438)

چنان که از ابو عبیده معمربن مثنی نقل شده است: "انما القرآن بلسان عربی مبین، فلم یحتج السلف و لا الذین أدرکوا وحیه، الی النبی (ص) ان یسالوا عن معانیه، لانهم کانوا عرب الالسن، فاستغنوا بعلمهم عن المسأله عن معانیه و عما فیه مما فی کلام العرب مثله من الوجوه والتخلیص"؛ قرآن به زبان عربی مبین نازل شده و لذا گذشتگان و کسانی که وحی را درک کرده اند به پیامبر (ص) نیاز نداشتند تا از معانی قرآن از وی سؤال کنند، آنان عرب زبان بودند و به همین خاطر از پرسش معانی قرآن و از آن چه در کلام عرب همانندی با قرآن داشته بی نیاز بوده اند.(ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ج1، ص48. تلخیص عبارت است از تغییرات صرفی ونحوی که در کلمه وکلام بوجود می آید)

اما با دلایلی می توان به چنین ادعاهایی پاسخ گفت و به نظر می رسد مجموعه عواملی که سبب نیاز متن قرآن به تفسیر شده است، ویژگی های بیرونی و چگونگی فهم مخاطبان و اهداف و حکمی است که موجب شده متن قرآن از ساختاری خاص بهره مند و در نتیجه، نیازمند به تفسیر گردد و با بیان و مبین بودن قرآن منافات ندارد؛ چون بیان بودن کلام حکیم به معنای عامیانه بودن قرآن نیست؛ بنابراین، مهم ترین علل نیازمندی قرآن به تفسیر، موارد ذیل است:در ادامه می آید.

دلایل نیازمندی به تفسیر قرآن

1-    سطوح مختلف مخاطبان قرآن

معارف قرآن دارای سطوح مختلفی است و هرکسی بنا بر میزان استعداد و لیاقت و علم و طهارت نفس خود از قرآن می تواند بهره گیرد.

سطحی از معارف قرآن بدون نیاز به تفسیر و صرف آشنایی با زبان عربی بدست می آید.

سطح دیگر را مفسران با تکیه بر فرآیند تفسیر می فهمند که نیاز به یک سری علوم مقدماتی مانند فقه و اصول و کلام و ادبیات عرب اعم از لغت و صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع و دیگر دانش های مربوط دارد.

سطح دیگر را حتی با کسب علم حصولی نمی توان به آن رسید و مختص خدا و انبیا و راسخان در علم است.

روایاتی وجود دارد که دارای سطوح مختلف بودن مفاهیم قرآنی را دلالت می کند:

-         کلام خدا دو مرحله دارد: الف) خدا و انبیا و راسخان علم می فهمند ب) با تأمل کردن فهمیده می شود. (وسائل، ج 27، ص 194)

-         در روایتی از حضرت علی (ع) آمده است که: خدا کتاب خود را به سه قسم تقسیم کرده است:

الف- قسمی که جاهل و عالم می توانند به آن معرفت پیدا کند.

     ب-قسمی که فقط کسانی که اندیشه ی پاک، احساسی لطیف و قدرت تمیز (درست از نادرست) را دارند، درک می کنند همچون کسی که خدا او را جهت قبول اسلام، شرح صدر عطا فرموده است.

     ج- و قسمی که عمق آن را درک نمی کند مگر خدا، فرشتگان و راسخان در علم. (طبرسی، الاحتجاج ، ج1، ص376)

2- معرفی پیامبر (ص) به عنوان مفسر در قرآن

 "و انزلنآ الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم" (نحل/ 44)

3- برخی ویژگی های قرآن کریم

1-3- معانی و معارف بلند در الفاظ محدود

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

دانلود  مولودی زیبای قدیمی از حاج محمود کریمی درباره رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم

http://s5.picofile.com/file/8109239526/Golchin_MiladPayambar_ImamSadegh_06_YasDL_com_.mp3.html




موضوع مطلب : مداحی, محمود کریمی, مولودی, رسول الله, کامران, اویسی, دکتر, استاد, حجت الاسلام, و المسلمین, قاری, مداح, مفسر, معلم
<   <<   11   12   13   14   >