به یاد دوست آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ
شنبه 94 فروردین 29 :: 7:50 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
یکی از دانشجویان دانشگاه قم تحقیق ذیل را برای بنده فرستاده است. رده است (2). بدر الدین زرکشى (3) نقل مىکندکه حرالى کتابى در این زمینه نوشته و بیش از نود اسم یا وصف براى قرآن یاد آورشده است. از قاضى عزیزى نیز 55 نام و عنوان براى قرآن نقل شده است که درجدول ذیل آمده و 43 نام اول آن با نظر ابو الفتح رازى مشترک است .
1) قرآن: ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه (قیامت / 17و18)
2) فرقان: و انزل التوراة و الانجیل من قبل هدى للناس و انزل الفرقان (آل عمران / 3 و 4) - یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا (انفال / 29) - تبارک الذی نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا (فرقان / 1)
3) کتاب: انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس (نساء / 29) - ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلاة (فاطر / 105) - ذلک الکتاب لا ریب فیه (بقره / 2)
4) ذکر: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (قمر / 17) - ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم (فصلت / 41) - و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهمیتفکرون (یس / 69) - و انه لذکر لک و لقومک (ص / 1) - و هذا ذکر مبارک انزلناه افانتم له منکرون (انبیا / 50) - ص و القرآن ذى الذکر (زخرف / 44) - ان هو الا ذکر و قرآن مبین (نحل / 44) - ان الذین کفروا بالذکر لما جائهم و انه لکتاب عزیز (حجر / 9) - و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر (آل عمران / 58)
5) تنزیل: و انه لتنزیل رب العالمین (اسراء / 106) - انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا (انسان / 23) - و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا (شعراء / 192)
6) حدیث: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی تقشعر منهجلود الذین یخشون ربهم (طور / 34) - فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا (نجم / 59 و 60) - ا فمن هذا الحدیث تعجبون و تضحکون و لا تبکون (کهف / 6) - فلیاتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین (زمر / 23)
7) موعظه: یا ایها الناس قد جائتکم موعظة من ربکم و شفاء لما فیالصدور (یونس / 57)
8) تذکره: و انه لتذکرة للمتقین (مزمل / 19) - ان هذه تذکرة (الحاقه / 48)
9) ذکرى: و جاءک فی هذه الحق و موعظة و ذکرى للمؤمنین (هود / 120)
10) بیان: هذا بیان للناس و هدى و موعظة للمتقین (آل عمران / 138)
11) هدى: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین (بقره / 2)
12) شفاء: ا اعجمی و عربی قل هو للذین آمنوا هدى و شفاء (فصلت / 44)
13) حکم: و کذلک انزلناه حکما عربیا (رعد / 37)
14) حکمت: و اذکرن ما یتلى فی بیوتکن من آیات الله و الحکمة (احزاب / 34)
15) حکیم: ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم (آل عمران / 58)
16) مهیمن: و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه (مائده / 48)
17) هادى: انا سمعنا قرآنا عجبا یهدی الى الرشد فآمنا به (جن / 1 و 2)
18) نور: و اتبعوا النور الذی انزل معه (اعراف / 157)
19) رحمت: و انه لهدى و رحمة للمؤمنین (نمل / 77)
20) عصمت: و اعتصموا بحبل الله جمیعا (آل عمران / 103)
21) نعمت: و اما بنعمة ربک فحدث (ضحى / 11)
22) حق: و انه لحق الیقین (حاقه / 51)
23) تبیان: و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء (نحل / 89)
24) بصائر: بصائر للناس و هدى و رحمة لعلهم یتذکرون (قصص / 43)
25) مبارک: هذا ذکر مبارک انزلناه (انبیا / 50)
26) مجید: ق و القرآن المجید (ق / 1)
27) عزیز: و انه لکتاب عزیز (فصلت / 41)
28) عظیم: و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم (حجر / 87)
29) کریم: انه لقرآن کریم (واقعه / 77)
30) سراج: و داعیا الى الله باذنه و سراجا منیرا (احزاب / 46)
31) منیر: و سراجا منیرا، (بنابر آن که «سراج منیر» قرآن باشد که همراهپیامبر فرستاده شد). (احزاب / 46)
32) بشیر: کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون بشیرا و نذیرا فاعرض اکثرهم (فصلت / 3 و 4)
33) نذیر: بشیرا و نذیرا فاعرض اکثرهم فهم لا یسمعون (فصلت / 4)
34) صراط: اهدنا الصراط المستقیم (حمد / 6)
35) حبل: و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا (آل عمران / 103)
36) روح: و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا (شورى / 52)
37) قصص: نحن نقص علیک احسن القصص (یوسف / 3)
38) فصل: انه لقول فصل (طارق / 13)
39) نجوم: فلا اقسم بمواقع النجوم، (بنابر آن که نجوم به معناىتدریجى قرآن باشد). (واقعه / 75)
40) عجب: انا سمعنا قرآنا عجبا (جن / 1)
41) قیم: و لم یجعل له عوجا قیما لینذر باسا شدیدا (کهف / 1 و 2)
42) مبین: تلک آیات الکتاب المبین (یوسف / 1)
43) على: و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم (زخرف / 4)
44) کلام: و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتى یسمعکلام الله (توبه / 6)
45) قول: و لقد وصلنا لهم القول (قصص / 51)
46) بلاغ: هذا بلاغ للناس (ابراهیم / 52)
47) متشابه: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها (زمر / 23)
48) عربى: قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون (زمر / 28)
49) عدل: و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا (انعام / 115)
50) بشرى: هدى و بشرى للمؤمنین (نمل / 2)
51) امر: ذلک امر الله انزله الیکم (طلاق / 5)
52) ایمان: سمعنا منادیا ینادی للایمان (آل عمران / 193)
53) نبا: عم یتسائلون عن النبا العظیم (نبا / 1 و 2)
54) وحى: انما انذرکم بالوحی (انبیا / 45)
55) علم: و لئن اتبعت اهوائهم بعد ما جاءک من العلم (رعد / 37)
پىنوشتها:
1 - ر. ک: ابو الفتوح رازى، الروض الجنان و روح الجنان، ج 1، مقدمه، ص 5.
2 - تفسیر طبرسى، ج 1، مقدمه، فن رابع، ص 14.
3 - البرهان، ج 1، ص 276 - 273. الاتقان، ج 1، ص 146 - 143.
منبع:
علوم قرآنى صفحه 106 محمد هادى معرفت
////////////////////////////////////////////
قسمت دوم
اسامی قرآن کریم، معنای لغوی و اصطلاحى آنها را همراه با آدرس بیان کنید:
پاسخ:
عناوین قرآن کریم، دو قسم است: 1. اسامی؛ 2. اوصاف.
اسامی: اسامی قرآن 55 و گاهی تا بیش از 90 مورد ذکر شده است. بیان همه آنها از حوصله این پاسخ نامه خارج است. از این رو، فقط به ذکر چهار نام مشهور آن اکتفا میکنیم:
1. قرآن: این واژه یا از "قَرْن" و یا از "قرأ" به معنای، جمع، پیوند و ضمیمه نمودن حروف و کلمات به یک دیگر در هنگام ترتیل است. "قرن الشئ بالشئ؛ پیوند دادن چیزی به چیزی."؛ "قرأ المأ فی الحوض؛ آب را در حوض جمع کرد."
"إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُو وَ قُرْءَانَهُ # فَإِذَا قَرَأْنَـَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُو # ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ؛(قیامه،17ـ19) چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ما است. پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن، سپس بیان (و توضیح) آن (نیز) بر عهده ما است".(مفردات راغب اصفهانی، ص 413ـ414، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 27، ص 295ـ299، دارالکتب الاسلامیه.)
2. کتاب؛ به معنای ضمیمه کردن بعضی حروف بر بعضی دیگر به واسطه نوشتن است. البته گاهی به ضمیمه کردن حروف به یکدیگر به صورت لفظی نیز کتاب میگویند؛ و به همین خاطر به آیات و کلام خدا کتاب گفته میشود، و لو نوشته نشود.(مفردات، راغب اصفهانی، ص 440، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.) این اسم، نزدیک به صد مورد، از جمله در سوره ص آیه 29 آمده است.
3. ذکر؛ این عنوان، به معنای یادآوری قلبی و زبانی است.(همان، ص 181.) این اسم، در 20 مورد از جمله سوره انبیأ آیه 50 برای قرآن به کار رفته است.
4. فرقان؛ این عنوان به معنای جدا کننده حق از باطل است.(همان، ص 392.) این اسم در سوره فرقان آیه 1 به کار رفته است.
سه عنوان کتاب، ذکر و فرقان، برای کتابهای آسمانی دیگر نیز ذکر گردیده و تنها عنوان قرآن، به صورت اسم خاص برای این کتاب آسمانی مطرح است.
اوصاف؛
اوصاف، گاهی مستقیماً به صورت وصف برای نامهای "قرآن"، "کتاب" و "ذکر" به کار رفتهاند، و گاهی به صورت غیر مستقیم؛ در این جا فقط به اوصاف مستقیم اشاره میکنیم:
1. مجید؛ به معنای با شکوه؛ سوره ق، آیه 1.
2. کریم؛ به معنای ارجمند؛ سوره واقعه، آیه 77.
3. حکیم؛ به معنای حکمتآموز؛ سوره یس، آیه 3.
4. عظیم؛ به معنای بزرگ؛ سوره حجر، آیه 87.
5. عزیز؛ به معنای قوی و محکم؛ سوره فصلت، آیه 41.
6. مبارک؛ به معنای خجسته؛ سوره انبیأ، آیه 50.
7. مبین؛ به معنای روشنگر؛ سوره حجر، آیه 1.
8. متشابه؛ به معنای همانند؛ (کتابی که آیاتش در لطف، زیبایی، عمق و محتوا همانند یک دیگر است) سوره زمر، آیه 23.
9. مثانی؛ به معنای مکرر؛ (تکراری شوقانگیز) سوره زمر، آیه 23.
10. عربی؛ به معنای زبان روشن، گویا و فصیح؛ سوره یوسف، آیه 2.
11. غیر ذی عوج؛ به معنای کژ نبودن؛ سوره زمر، آیه 28.
12. ذی الذکر؛ به معنای پراندرز؛ سوره ص، آیه 1.
13. بشیر؛ به معنای بشارتگر؛ سوره فصلت، آیه 2 و 3.
14. نذیر؛ به معنای هشدار دهنده؛ سوره فصلت، آیه 2 و 3.
15. قیم؛ به معنای راست و درست؛ سوره کهف، آیه 1 و 2.
نام دیگر قرآن که مشهور است و در قرآن نیست، عنوان "مصحف" است(ر.ک: درسنامه علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، ص 36ـ55، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.) موضوع مطلب : اوصاف قرآن, علوم قرآن, اویسی, کامران, دانشگاه قم, دکتر, حجت الاسلام, استاد جمعه 94 فروردین 21 :: 7:3 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
تحقیقی که یکی از دانشجویان دانشگاه قم برای اینجانب فرستاده است در ادامه می آید. محکم در لغت محکم در لغت، از حکم به معنای منع برای اصلاح و جلوگیری از فساد است، احکام به معنای اتقان و استوار کردن است و حکیم کسی است که مانع از فساد است.(قرشی، 1/160 ) متشابه در لغت متشابه از«شبه»و شبه و شبیه، حقیقت معنی آن در همسانی و مشابهت از جهت کیفیت است و شبهه آن است که چیزی از دیگری که میانشان همسانی و مشابهت است، تمیز داده نشود.(راغب، مدخل شبه) اقسام محکم و متشابه در قرآن دلالت آیات قرآن بر محکم و متشابه بودن آیات، بر سه قسم است: :خداوند تعالی در آیاتی تمام قرآن را به محکم بودن توصیف فرموده است، مانند.1 الر، کتاب احکمت آیاته».(هود، 1)و نیز:«الر، تلک آیات الکتاب الحکیم»(یونس،1) در آیهای تمام قرآن را متشابه توصیف کرده است:مانند:«الله نزّل احسن الحدیث کتابا متشابها».(زمر،23) .2 3.و در آیهای، قرآن کریم به این که بعضی از آیات آن محکم و بعضی متشابه است، وصف شده است، به این صورت که:«هو الذی أنزل علیک الکتاب منه ایات محکمات هنّ امّ الکتاب و اخر متشابهات...».(آل عمران،7) مقصود از محکم بودن تمام آیات، استواری مطالب و عدم تناقض و اختلاف است و مقصود از متشابه بودن تمام قرآن، شباهت داشتن هر قسمت آن با قسمت دیگر از نظر خوبی و درستی و عدم ایراد و تناقض برخی با برخی دیگر است و نیز از نظر معجزه بودن همه آیات و این که بعضی از آیات، بعضی دیگر را تصدیق میکنند، در این دو قسم معنای لغوی محکم و متشابه مورد نظر است.
اما آیه سوم صراحت دارد که در قرآن هم آیات محکم وجود دارد و هم متشابه که این قسم با معنای اصطلاحی مطابقت دارد و مورد بحث ما نیز همین قسم است.(اقتباس از مجمع البیان، 2/702، تفسیر کبیر، 7/167، اتقان، 2/299) محکم و متشابه در اصطلاح مرحوم شیخ طوسی گفته است:محکم کلامی است که دلالتش واضح و آشکار است و از ظاهر آن علم به مراد و مقصود بدون قرینه حاصل میشود، مانند:«انّ اللّه لا یظلم الناس شیئا».و متشابه کلامی است که از ظاهر آن مراد و مقصودش دانسته نمیشود تا این که چیزی که معنای آن را روشن نماید، بدان منظم گردد.(همو)آیات محکم بر اساس معرفی خود قرآن، امّ الکتاب، مرجع و مفسّر متشابهات معرّفی شده اند انواع محکم 1.محکم در اصول دین، همچون ایمان به خدای تعالی و وحدانیت او مانند:«فامنوا باللّه».(آل عمران، 179)، یا:«انّما اللّه اله واحد».(نساء، 171) 2.آیاتی که درباره فضایل اخلاقی و صفات کریمه همچون عدل، صدق، امانت، احسان، وفای به عهد، نیکی به والدین و صله رحم و مانند آن باشد، مانند سفارش به: صداقت مانند:«قال اللّه هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم» 3. آیاتی که در بردارنده حکم است، ماننده«آیات الاحکام»که در آنها گاهی حکم به صورت کلّی بیان شده و گاهی به صورت جزئی ولی دوام در آنها تصریح شده است.(العک،335 ) مصلحت وجود متشابهات در قرآن از نظر برخی از مفسّران یکی از ایراداتی که به قرآن کریم وارد کردهاند، این است که چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد تا سبب برداشتهای مختلف گردد و هر کس مطابق مذهب و مرام خود از متشابهات بهرهبرداری کند؟به عبارت دیگر چرا قرآن با یک بیان روشن و دور از تشابه، سخن نگفته تا ماده اختلاف و انحراف را ریشه کن ساخته و جلوی فتنهها را بگیرد؟ به این سؤال مفسّرین به طرق مختلف، پاسخ گفتهاند که در اینجا چند نمونه بیان میشود: مرحوم طبرسی در این باره گفته است:«اگر تمام قرآن محکم بود، چون دسترسی بدان برای مردم سهل و آسان میگردید، آنان از استدلال عقلی و دقّت رویگردان شده و در نتیجه راههایی که به معرفت باری تعالی و توحید او منتهی میشود، معطل میماند و از این گذشته برتری علمایی که رنج استخراج معانی متشابه را بر خود هموار کردهاند، شناخته نمیشد مرحوم شیخ طوسی گفته است:«اگر کسی سؤال کند چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد، در جواب گفته میشود برای دقت و توجهی که موجب علم شود، نه تکیه بر خبر بدون دقت نظر و اگر متشابهات نبود فضل علما بر غیر آنها دانسته نمیشد... تفسیر المیزان ضمن بیپایه و اساس شمردن این نظرات، سه مورد دیگر نیز ذکر کرده و به هر سه مورد اشکال وارد کرده است، هر چند که مطلب سوم قابل تأمل است وی مینویسد: 1.مشتمل بودن قرآن بر آیات متشابه برای آن است که قلوب مؤمنین مورد آزمایش قرار گیرد و میزان خلوص و خضوع آنان دربرابر اوامر الهی معلوم شود، اگر تمام آنچه در قرآن وارد شده برای همگان واضح و روشن و معقول بود، شک و شبههای برای کسی باقی نمیماند و ایمان داشتن به آن، فاقد خضوع در برابر امر خدا و تسلیم در برابر امر انبیا میگردید 2.شتمال قرآن بر آیات متشابه سبب میشود که عقل به تحقیق و کنجکاوی بپردازد، اگر قرآن همهاش از محکمات بود، دیگر عاملی وجود نداشت تا به بحث و تحقیق پرداخته، در نتیجه عقل به خاموشی و نابودی میگرایید.
3.پیامبران برای هدایت مردم برانگیخته شدهاند و در بین آنان عوام و خواص وجود دارند؛ بعضی بسیار با هوش و بعضی کند ذهن، بعضی عالم و بعضی جاهل هستند و پیامبران نمیتوانند تمام آن معانی عالی را برای آنان به وضوح و روشنی بیان کنند، لذا آنها را به گونهای بیان میکنند که خواص آنها را بفهمند و لو به طریق کنایه و اشاره و عوام مأمور شوند به ایمان و تسلیم در برابر آن و تفویض امر آن به خدای تعالی موضوع مطلب : محکم, متشابه, قرآن, علوم قرآن, کامران, اویسی, دکتر, حجت الاسلام, استاد, دانشجو, دانشگاه, قم چهارشنبه 94 فروردین 19 :: 11:8 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
نیازمندی به تفسیر قرآن مقدمه قبل از شروع بحث باید به این نکته اشاره نمود که نیاز به تفسیر در مرحله نخست، مربوط به متن قرآن نیست؛ زیرا متن قرآن نور و بیان است و نقابی بر آن نیست، ولی مفسّران و مخاطبان همواره به جهت میزان حجاب های درونی، خود را نیازمند به تفسیر می دانند و می کوشند نقاب از چهره ی خود بردارند. در واقع، مخاطبان نیازمند تفسیرند، نه قرآن؛ از این رو قرآن در نوع خود توانا و معجزه است. در برخی روایات تصریحاً یا تلویحاً بر نیاز به تفسیر قرآن تأکید شده است. مثلاً روایتی از امام علی نیاز به تفسیر تصریح شده است که "هذا القرآن انما هو خط مستور بین الدفتین لا ینطق بلسان، و لابد له من ترجمان و انّما ینطق عنه الرجال"؛ این قرآن خطی است مکتوب که زبان گویایی ندارد و نیاز به ترجمان و مفسر دارد و تنها راد مردانند که می توانند سخنگوی آن باشند.(نهج البلاغه، خطبه 125) اما در عین حال برخی از دانشمندان نیاز مذکور را منکر شده اند. مثلاً ابن خلدون چنین نظری ابراز کرده و نوشته است: "و اما التفسیر، فاعلم أن القرآن نزل بلغه العرب و علی اسالیب بلاغتهم فکانوا یفهمونه و یعلمون معانیه فی مفرادته و تراکیبه"؛ ولی تدبر در قرآن، نشان می دهد که بسیاری از معارف ارجمند قرآن را هر چند شخص از دانش ادبیات عرب و فنون آن بهره مند باشد، بدون تفسیر و بیانات مفسران واقعی نمی تواند دریافت نماید. (ابن خلدون ، مقدمه، ص438) چنان که از ابو عبیده معمربن مثنی نقل شده است: "انما القرآن بلسان عربی مبین، فلم یحتج السلف و لا الذین أدرکوا وحیه، الی النبی (ص) ان یسالوا عن معانیه، لانهم کانوا عرب الالسن، فاستغنوا بعلمهم عن المسأله عن معانیه و عما فیه مما فی کلام العرب مثله من الوجوه والتخلیص"؛ قرآن به زبان عربی مبین نازل شده و لذا گذشتگان و کسانی که وحی را درک کرده اند به پیامبر (ص) نیاز نداشتند تا از معانی قرآن از وی سؤال کنند، آنان عرب زبان بودند و به همین خاطر از پرسش معانی قرآن و از آن چه در کلام عرب همانندی با قرآن داشته بی نیاز بوده اند.(ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ج1، ص48. تلخیص عبارت است از تغییرات صرفی ونحوی که در کلمه وکلام بوجود می آید) اما با دلایلی می توان به چنین ادعاهایی پاسخ گفت و به نظر می رسد مجموعه عواملی که سبب نیاز متن قرآن به تفسیر شده است، ویژگی های بیرونی و چگونگی فهم مخاطبان و اهداف و حکمی است که موجب شده متن قرآن از ساختاری خاص بهره مند و در نتیجه، نیازمند به تفسیر گردد و با بیان و مبین بودن قرآن منافات ندارد؛ چون بیان بودن کلام حکیم به معنای عامیانه بودن قرآن نیست؛ بنابراین، مهم ترین علل نیازمندی قرآن به تفسیر، موارد ذیل است:در ادامه می آید. دلایل نیازمندی به تفسیر قرآن 1- سطوح مختلف مخاطبان قرآن معارف قرآن دارای سطوح مختلفی است و هرکسی بنا بر میزان استعداد و لیاقت و علم و طهارت نفس خود از قرآن می تواند بهره گیرد. سطحی از معارف قرآن بدون نیاز به تفسیر و صرف آشنایی با زبان عربی بدست می آید. سطح دیگر را مفسران با تکیه بر فرآیند تفسیر می فهمند که نیاز به یک سری علوم مقدماتی مانند فقه و اصول و کلام و ادبیات عرب اعم از لغت و صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع و دیگر دانش های مربوط دارد. سطح دیگر را حتی با کسب علم حصولی نمی توان به آن رسید و مختص خدا و انبیا و راسخان در علم است. روایاتی وجود دارد که دارای سطوح مختلف بودن مفاهیم قرآنی را دلالت می کند: - کلام خدا دو مرحله دارد: الف) خدا و انبیا و راسخان علم می فهمند ب) با تأمل کردن فهمیده می شود. (وسائل، ج 27، ص 194) - در روایتی از حضرت علی (ع) آمده است که: خدا کتاب خود را به سه قسم تقسیم کرده است: الف- قسمی که جاهل و عالم می توانند به آن معرفت پیدا کند. ب-قسمی که فقط کسانی که اندیشه ی پاک، احساسی لطیف و قدرت تمیز (درست از نادرست) را دارند، درک می کنند همچون کسی که خدا او را جهت قبول اسلام، شرح صدر عطا فرموده است. ج- و قسمی که عمق آن را درک نمی کند مگر خدا، فرشتگان و راسخان در علم. (طبرسی، الاحتجاج ، ج1، ص376) 2- معرفی پیامبر (ص) به عنوان مفسر در قرآن "و انزلنآ الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم" (نحل/ 44) 3- برخی ویژگی های قرآن کریم 1-3- معانی و معارف بلند در الفاظ محدود پنج شنبه 94 فروردین 13 :: 2:54 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
تحقیق حاضر توسط یکی از دانشجویان دانشگاه قم به نام آقای راستین برای اینجانب ارسال شده است. از ایشان تشکر می شود: سورههایی که با یک نوع حروف مقطعه آغاز میشوند، مطالب مشترکی دارند.برای مثال در سورههایی که با«حم»شروع میشوند، بلافاصله بعد از آن جملهی«تنزیل الکتاب من اللّه» یا چیزی که به معنای آن نزدیک است، قرار گرفته، در سورههایی که با«الر»شروع میشوند، بعد از آن«تلک آیات الکتاب»و یا شبیه آن و در سورههایی که با«الم»آغاز میشوند، به دنبال آن«ذلک الکتاب لا ریب فیه»یا مفهوم آن آمده است. 1.حروف مقطعه، رمز و اشاره به مدت عمر امت مسلمان محدث بحرانی از محمد بن قیس روایت میکند که امام باقر«ع»میفرمود: 2.حروف مقطعه، رمز و اشاره به اسما و صفات خداوند مثلا در مورد«الم»میگویند:الف اشاره به«انا»و لام اشاره به«الله»و میم اشاره به«اعلم»هستند که مجموعا به جای«انا اللّه اعلم»است.یا«الص»اشاره به «انا اللّه اعلم و افصّل»است. 9 3.حروف مقطعه، رمزی به اسم اعظم الهی در صورتی که بتوانیم این حروف جداگانه را به هم بپیوندیم، اسم اعظم خداوند از آنها استخراج میشود. مثلا«الر»و«حم»و«ن»به صورت«الرحمن»در میآیند؛ همچنین سایر حروف مقطعهی قرآن.در حالی که سعید بن جبیر میگوید:ما قادر بر جمع و پیوند حروفی که اسم اعظم از آنها استخراج میشود، نیستیم. 13 4.حروف مقطعهی قرآن، سوگندهای خداوند به نامهای خود هر یک از حروف مقطعه اسامی خداوند هستند.اخفش 5.حروف مقطعهی قرآن، از متشابهات آقای سید ابو الفضل میر محمدی زرندی، نگارندهی کتاب«تاریخ و علوم قرآن»میگوید:هر گاه دلیلی نباشد که دلالت کند بر مقصود از این حروف و اجماعی هم در بین نباشد تا تعیین کنندهی مفهوم این حروف باشد و عرف و لغت نیز چیزی از این حروف درک ننموده باشند، پس طبعا باید گفت:این حروف از متشابهات هستند، مانند سایر متشابهات قرآن مجید و جز خداوند و علمای خاص، کسی بر تأویلات و معانی آنها واقف نیست. 6.حروف مقطعه، ساده و عادی حکمت افتتاح بعضی از سورهها به حروف مقطعه این است که قرآن از حروفی فراهم آمده است که مردم آنها را میشناسند.اما این حروف در برخی موارد به صورت مقطع و جدای از هم، «مانند فواتح سور»و در برخی موارد به صورت کلمه، جمله، آیه و سوره با هم ترکیب یافتهاند تا دلیل عجز و ناتوانی عرب و تازیان به آوردن و پرداختن مانند آنها باشند. 19 7.حروف مقطعه، از اسرار و رازهای نهانی چون برخی از محققان اسلامی به ازلیت و قدیم بودن این حروف معتقد بوده و هستند، بنابر احتیاط، از تفسیر و توضیح آنها و در نتیجه از اظهارنظر صریح و قاطع دربارهی آنها خودداری میکنند.چنان که شبعی حروف مقطعه را به عنوان«سرّ هذا القرآن»معرفی کرده است: فی کلّ کتاب سرّ و سرّه فی القرآن سائر حروف الهجاء المذکورة فی اوائل السّور 21 . 8.حروف مقطعه، عامل جلب توجه کافران و مشرکان به همدیگر میگفتند به قرآن گوش ندهید.آنها به هنگام قرائت قرآن سر و صدا میکردند، کف میزدند و سوت میکشیدند.و قال الّذین کفروا لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه لعلّکم تغلبون:کفار گفتند، به این قرآن گوش فرا ندهید و یاوهگویی کنید تا شاید چیره و غالب شوید. 23 9.حروف مقطعه، بیشترین حروف واقع شده در سورهها شخصی به نام دکتر رشاد خلیفه، اهل مصر و مقیم در آمریکا، با استفاده از رایانه به این نتیجه رسید که حروف مقطعهی قرآن در سور متعدد، این حقیقت را نشان میدهند که این حروف در هر سورهای آمدهاند، بیش از سایر حروف دیگر تهجی در آن به کار رفتهاند.مثلا در سورهی بقره که با«الم»آغاز شده است، حرف«الف» بیش از«لام»و حرف«لام»بیش از«میم»و حرف میم بیشتر از سایر حروف تهجی به کار رفته است.به همین ترتیب، در سایر سورههای قرآنی، حروف مقطعهی قرآن نمایانگر استعمال فزونتر آن حروف در آن سورههاست. نام برده با تغذیهی رایانه، تمامی حروف قرآن را در مدت دو سال مورد بررسی قرار داد و با گرفتن آمارهای متعدد، چنین نتیجه گرفت که حروف واقع در اوایل سورهها، بیشترین حروف واقع شده در آن سورهها هستند.مثلا حرف«ق»در سورهی«ق»و همچنین حرف«ص»در سورهی«ص»بالاترین آمار را دارند. 27 10.حروف مقطعه مأخوذ از اسما و نامها عجیبترین و سخیفترین نظر دربارهی حروف مقطعه، نظر نولدکه 28 مستشرق آلمانی است که ابتدا آن را اظهار کرد و سپس متوجه اشتباه خود شد، و آن این که: حروف مقطعهی قرآن مطالبی بیگانه از نص قرآن هستند و مردم آنها را به قرآن اضافه کردهاند.
منابع 1.پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، تألیف دکتر سید محمدباقر حجتی. موضوع مطلب : قم, دانشگاه, علوم قرآن, استاد, دکتر, کامران, دانشجو, تحقیق, حروف مقطعه, شاگرد, تدریس جمعه 94 فروردین 7 :: 2:49 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
دیدگاه مراجع تقلید از کتاب رساله یا استفتائات سایت آنان گرفته شده است. از نرم افزار فقه اهل بیت موسسه کوثر نیز کمک گرفته شده است. امام خمینی: 824 لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد. و اگر مویى ازآن هم همراه نمازگزار باشد نماز او باطل است. 825 اگر آب دهان یا بینى یا رطوبت دیگرى از حیوان حرام گوشت مانند گربه بربدن یا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد، نماز باطل و اگر خشک شده و عین آن برطرف شده باشد، نماز صحیح است. آیت الله خامنه ای: س 441: آیا وجود مو یا آب دهان گربه در لباس نمازگزار باعث بطلان نماز او مىشود؟ ج: بله، موجب بطلان نماز است. س137. آیا همانگونه که موى حیوان حرام گوشت مانند گربه اگر در لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است حکم پر پرندگان حرام گوشت مانند طوى هم همین است؟
ج) در حکم مذکور تفاوتى بین حیوانات حرام گوشت وجود ندارد. بقیه مراجع در ادامه مطلب
پیوندها لوگو آمار وبلاگ
|
||