سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
شنبه 94 فروردین 29 :: 7:50 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

یکی از دانشجویان دانشگاه قم تحقیق ذیل را برای بنده فرستاده است.

رده است (2). بدر الدین زرکشى (3) نقل مى‏کندکه حرالى کتابى در این زمینه نوشته و بیش از نود اسم یا وصف براى قرآن یاد آورشده است. از قاضى عزیزى نیز 55 نام و عنوان براى قرآن نقل شده است که درجدول ذیل آمده و 43 نام اول آن با نظر ابو الفتح رازى مشترک است .

 

1) قرآن: ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه (قیامت / 17و18)

 

2) فرقان: و انزل التوراة و الانجیل من قبل هدى للناس و انزل الفرقان (آل عمران / 3 و 4) - یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا (انفال / 29) - تبارک الذی نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا (فرقان / 1)

 

3) کتاب: انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس (نساء / 29) - ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلاة (فاطر / 105) - ذلک الکتاب لا ریب فیه (بقره / 2)

 

4) ذکر: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (قمر / 17) - ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم (فصلت / 41) - و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم‏یتفکرون (یس / 69) - و انه لذکر لک و لقومک (ص / 1) - و هذا ذکر مبارک انزلناه افانتم له منکرون (انبیا / 50) - ص و القرآن ذى الذکر (زخرف / 44) - ان هو الا ذکر و قرآن مبین (نحل / 44) - ان الذین کفروا بالذکر لما جائهم و انه لکتاب عزیز (حجر / 9) - و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر (آل عمران / 58)

 

5) تنزیل: و انه لتنزیل رب العالمین (اسراء / 106) - انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا (انسان / 23) - و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا (شعراء / 192)

 

6) حدیث: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی تقشعر منه‏جلود الذین یخشون ربهم (طور / 34) - فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا (نجم / 59 و 60) - ا فمن هذا الحدیث تعجبون و تضحکون و لا تبکون (کهف / 6) - فلیاتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین (زمر / 23)

 

7) موعظه: یا ایها الناس قد جائتکم موعظة من ربکم و شفاء لما فی‏الصدور (یونس / 57)

 

8) تذکره: و انه لتذکرة للمتقین (مزمل / 19) - ان هذه تذکرة (الحاقه / 48)

 

9) ذکرى: و جاءک فی هذه الحق و موعظة و ذکرى للمؤمنین (هود / 120)

 

10) بیان: هذا بیان للناس و هدى و موعظة للمتقین (آل عمران / 138)

 

11) هدى: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین (بقره / 2)

 

12) شفاء: ا اعجمی و عربی قل هو للذین آمنوا هدى و شفاء (فصلت / 44)

 

13) حکم: و کذلک انزلناه حکما عربیا (رعد / 37)

 

14) حکمت: و اذکرن ما یتلى فی بیوتکن من آیات الله و الحکمة (احزاب / 34)

 

15) حکیم: ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم (آل عمران / 58)

 

16) مهیمن: و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه (مائده / 48)

 

17) هادى: انا سمعنا قرآنا عجبا یهدی الى الرشد فآمنا به (جن / 1 و 2)

 

18) نور: و اتبعوا النور الذی انزل معه (اعراف / 157)

 

19) رحمت: و انه لهدى و رحمة للمؤمنین (نمل / 77)

 

20) عصمت: و اعتصموا بحبل الله جمیعا (آل عمران / 103)

 

21) نعمت: و اما بنعمة ربک فحدث (ضحى / 11)

 

22) حق: و انه لحق الیقین (حاقه / 51)

 

23) تبیان: و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء (نحل / 89)

 

24) بصائر: بصائر للناس و هدى و رحمة لعلهم یتذکرون (قصص / 43)

 

25) مبارک: هذا ذکر مبارک انزلناه (انبیا / 50)

 

26) مجید: ق و القرآن المجید (ق / 1)

 

27) عزیز: و انه لکتاب عزیز (فصلت / 41)

 

28) عظیم: و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم (حجر / 87)

 

29) کریم: انه لقرآن کریم (واقعه / 77)

 

30) سراج: و داعیا الى الله باذنه و سراجا منیرا (احزاب / 46)

 

31) منیر: و سراجا منیرا، (بنابر آن که «سراج منیر» قرآن باشد که هم‏راه‏پیامبر فرستاده شد). (احزاب / 46)

 

32) بشیر: کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون بشیرا و نذیرا فاعرض اکثرهم (فصلت / 3 و 4)

 

33) نذیر: بشیرا و نذیرا فاعرض اکثرهم فهم لا یسمعون (فصلت / 4)

 

34) صراط: اهدنا الصراط المستقیم (حمد / 6)

 

35) حبل: و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا (آل عمران / 103)

 

36) روح: و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا (شورى / 52)

 

37) قصص: نحن نقص علیک احسن القصص (یوسف / 3)

 

38) فصل: انه لقول فصل (طارق / 13)

 

39) نجوم: فلا اقسم بمواقع النجوم، (بنابر آن که نجوم به معناى‏تدریجى قرآن باشد). (واقعه / 75)

 

40) عجب: انا سمعنا قرآنا عجبا (جن / 1)

 

41) قیم: و لم یجعل له عوجا قیما لینذر باسا شدیدا (کهف / 1 و 2)

 

42) مبین: تلک آیات الکتاب المبین (یوسف / 1)

 

43) على: و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم (زخرف / 4)

 

44) کلام: و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتى یسمع‏کلام الله (توبه / 6)

 

45) قول: و لقد وصلنا لهم القول (قصص / 51)

 

46) بلاغ: هذا بلاغ للناس (ابراهیم / 52)

 

47) متشابه: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها (زمر / 23)

 

48) عربى: قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون (زمر / 28)

 

49) عدل: و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا (انعام / 115)

 

50) بشرى: هدى و بشرى للمؤمنین (نمل / 2)

 

51) امر: ذلک امر الله انزله الیکم (طلاق / 5)

 

52) ایمان: سمعنا منادیا ینادی للایمان (آل عمران / 193)

 

53) نبا: عم یتسائلون عن النبا العظیم (نبا / 1 و 2)

 

54) وحى: انما انذرکم بالوحی (انبیا / 45)

 

55) علم: و لئن اتبعت اهوائهم بعد ما جاءک من العلم (رعد / 37)

 

پى‏نوشتها:

 

1 - ر. ک: ابو الفتوح رازى، الروض الجنان و روح الجنان، ج 1، مقدمه، ص 5.

 

2 - تفسیر طبرسى، ج 1، مقدمه، فن رابع، ص 14.

 

3 - البرهان، ج 1، ص 276 - 273. الاتقان، ج 1، ص 146 - 143.

 

منبع:

 

علوم قرآنى صفحه 106 محمد هادى معرفت

 

////////////////////////////////////////////

 

                      قسمت دوم

 

 

اسامی قرآن کریم‌، معنای لغوی و اصطلاحى آن‌ها را همراه با آدرس بیان کنید:

 

پاسخ:

 

عناوین قرآن کریم‌، دو قسم است‌: 1. اسامی‌؛ 2. اوصاف‌.

 

اسامی‌: اسامی قرآن 55 و گاهی تا بیش از 90 مورد ذکر شده است‌. بیان همه آن‌ها از حوصله این پاسخ نامه خارج است‌. از این رو، فقط به ذکر چهار نام مشهور آن اکتفا می‌کنیم‌:

 

1. قرآن‌: این واژه یا از "قَرْن‌" و یا از "قرأ" به معنای‌، جمع‌، پیوند و ضمیمه نمودن حروف و کلمات به یک دیگر در هنگام ترتیل است‌. "قرن الشئ بالشئ؛ پیوند دادن چیزی به چیزی‌."؛ "قرأ المأ فی الحوض‌؛ آب را در حوض جمع کرد."

 

"إِن‌َّ عَلَیْنَا جَمْعَه‌ُو وَ قُرْءَانَه‌ُ  # فَإِذَا قَرَأْنَـَه‌ُ فَاتَّبِع‌ْ قُرْءَانَه‌ُو # ثُم‌َّ إِن‌َّ عَلَیْنَا بَیَانَه‌ُ؛(قیامه‌،17ـ19) چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ما است‌. پس هر گاه آن را خواندیم‌، از خواندن آن پیروی کن‌، سپس بیان (و توضیح‌) آن (نیز) بر عهده ما است‌".(مفردات راغب اصفهانی‌، ص 413ـ414، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان / تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 27، ص 295ـ299، دارالکتب الاسلامیه‌.)

 

2. کتاب‌؛ به معنای ضمیمه کردن بعضی حروف بر بعضی دیگر به واسطه نوشتن است‌. البته گاهی به ضمیمه کردن حروف به یکدیگر به صورت لفظی نیز کتاب می‌گویند؛ و به همین خاطر به آیات و کلام خدا کتاب گفته می‌شود، و لو نوشته نشود.(مفردات‌، راغب اصفهانی‌، ص 440، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان‌.) این اسم‌، نزدیک به صد مورد، از جمله در سوره ص آیه 29 آمده است‌.

 

3. ذکر؛ این عنوان‌، به معنای یادآوری قلبی و زبانی است‌.(همان‌، ص 181.) این اسم‌، در 20 مورد از جمله سوره انبیأ آیه 50 برای قرآن به کار رفته است‌.

 

4. فرقان‌؛ این عنوان به معنای جدا کننده حق از باطل است‌.(همان‌، ص 392.) این اسم در سوره فرقان آیه 1 به کار رفته است‌.

 

سه عنوان کتاب‌، ذکر و فرقان‌، برای کتاب‌های آسمانی دیگر نیز ذکر گردیده و تنها عنوان قرآن‌، به صورت اسم خاص برای این کتاب آسمانی مطرح است‌.

 

اوصاف‌؛

 

اوصاف‌، گاهی مستقیماً به صورت وصف برای نام‌های "قرآن‌"، "کتاب‌" و "ذکر" به کار رفته‌اند، و گاهی به صورت غیر مستقیم‌؛ در این جا فقط به اوصاف مستقیم اشاره می‌کنیم‌:

 

1. مجید؛ به معنای با شکوه‌؛ سوره ق‌، آیه 1.

 

2. کریم‌؛ به معنای ارجمند؛ سوره واقعه‌، آیه 77.

 

3. حکیم‌؛ به معنای حکمت‌آموز؛ سوره یس‌، آیه 3.

 

4. عظیم‌؛ به معنای بزرگ‌؛ سوره حجر، آیه 87.

 

5. عزیز؛ به معنای قوی و محکم‌؛ سوره فصلت‌، آیه 41.

 

6. مبارک‌؛ به معنای خجسته‌؛ سوره انبیأ، آیه 50.

 

7. مبین‌؛ به معنای روشن‌گر؛ سوره حجر، آیه 1.

 

8. متشابه‌؛ به معنای همانند؛ (کتابی که آیاتش در لطف‌، زیبایی‌، عمق و محتوا همانند یک دیگر است‌) سوره زمر، آیه 23.

 

9. مثانی‌؛ به معنای مکرر؛ (تکراری شوق‌انگیز) سوره زمر، آیه 23.

 

10. عربی‌؛ به معنای زبان روشن‌، گویا و فصیح‌؛ سوره یوسف‌، آیه 2.

 

11. غیر ذی عوج‌؛ به معنای کژ نبودن‌؛ سوره زمر، آیه 28.

 

12. ذی الذکر؛ به معنای پراندرز؛ سوره ص‌، آیه 1.

 

13. بشیر؛ به معنای بشارت‌گر؛ سوره فصلت‌، آیه 2 و 3.

 

14. نذیر؛ به معنای هشدار دهنده‌؛ سوره فصلت‌، آیه 2 و 3.

 

15. قیم‌؛ به معنای راست و درست‌؛ سوره کهف‌، آیه 1 و 2.

 

 

نام دیگر قرآن که مشهور است و در قرآن نیست‌، عنوان "مصحف‌" است‌(ر.ک‌: درس‌نامه علوم قرآنی‌، حسین جوان آراسته‌، ص 36ـ55، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌.)




موضوع مطلب : اوصاف قرآن, علوم قرآن, اویسی, کامران, دانشگاه قم, دکتر, حجت الاسلام, استاد
جمعه 94 فروردین 21 :: 7:3 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

                

 

تحقیقی که یکی از دانشجویان دانشگاه قم برای اینجانب فرستاده است در ادامه می آید.   

محکم در لغت

محکم در لغت، از حکم به معنای منع برای اصلاح و جلوگیری از فساد است، احکام به معنای اتقان و استوار کردن است و حکیم کسی است که مانع از فساد است.(قرشی، 1/160  )

متشابه در لغت

متشابه از«شبه»و شبه و شبیه، حقیقت معنی آن در همسانی و مشابهت از جهت کیفیت است و شبهه آن است که چیزی از دیگری که میانشان همسانی و مشابهت است، تمیز داده نشود.(راغب، مدخل شبه)

اقسام محکم و متشابه در قرآن

دلالت آیات قرآن بر محکم و متشابه بودن آیات، بر سه قسم است:

:خداوند تعالی در آیاتی تمام قرآن را به محکم بودن توصیف فرموده است، مانند.1

الر، کتاب احکمت آیاته».(هود، 1)و نیز:«الر، تلک آیات الکتاب الحکیم»(یونس،1)

در آیه‏ای تمام قرآن را متشابه توصیف کرده است:مانند:«الله نزّل احسن الحدیث کتابا متشابها».(زمر،23) .2

3.و در آیه‏ای، قرآن کریم به این که بعضی از آیات آن محکم و بعضی متشابه است، وصف شده است، به این صورت که:«هو الذی أنزل علیک الکتاب منه ایات محکمات هنّ امّ الکتاب و اخر متشابهات...».(آل عمران،7)

مقصود از محکم بودن تمام آیات، استواری مطالب و عدم تناقض و اختلاف است و مقصود از متشابه بودن تمام قرآن، شباهت داشتن هر قسمت آن با قسمت دیگر از نظر خوبی و درستی و عدم ایراد و تناقض برخی با برخی دیگر است و نیز از نظر معجزه بودن همه آیات و این که بعضی از آیات، بعضی دیگر را تصدیق می‏کنند، در این دو قسم معنای لغوی محکم و متشابه مورد نظر است.

 

اما آیه سوم صراحت دارد که در قرآن هم آیات محکم وجود دارد و هم متشابه که این قسم با معنای اصطلاحی مطابقت دارد

و مورد بحث ما نیز همین قسم است.(اقتباس از مجمع البیان، 2/702، تفسیر کبیر، 7/167، اتقان، 2/299)

محکم و متشابه در اصطلاح

مرحوم شیخ طوسی گفته است:محکم کلامی است که دلالتش واضح و آشکار است و از ظاهر آن علم به مراد و مقصود بدون قرینه حاصل می‏شود، مانند:«انّ اللّه لا یظلم الناس شیئا».و متشابه کلامی است که از ظاهر آن مراد و مقصودش دانسته نمی‏شود تا این که چیزی که معنای آن را روشن نماید، بدان منظم گردد.(همو)آیات محکم بر اساس معرفی خود قرآن، امّ الکتاب، مرجع و مفسّر متشابهات معرّفی شده اند

انواع محکم

1.محکم در اصول دین، همچون ایمان به خدای تعالی و وحدانیت او مانند:«فامنوا باللّه».(آل عمران، 179)، یا:«انّما اللّه اله واحد».(نساء، 171)

2.آیاتی که درباره فضایل اخلاقی و صفات کریمه همچون عدل، صدق، امانت، احسان، وفای به عهد، نیکی به والدین و صله رحم و مانند آن باشد، مانند سفارش به:

صداقت مانند:«قال اللّه هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم»

3. آیاتی که در بردارنده حکم است، ماننده«آیات الاحکام»که در آنها گاهی حکم به صورت کلّی بیان شده و گاهی به صورت جزئی ولی دوام در آنها تصریح شده است.(العک،335 )

مصلحت وجود متشابهات در قرآن از نظر برخی از مفسّران

یکی از ایراداتی که به قرآن کریم وارد کرده‏اند، این است که چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد تا سبب برداشت‏های مختلف گردد و هر کس مطابق مذهب و مرام خود از متشابهات بهره‏برداری کند؟به عبارت دیگر چرا قرآن با یک بیان روشن و دور از تشابه، سخن نگفته تا ماده اختلاف و انحراف را ریشه کن ساخته و جلوی فتنه‏ها را بگیرد؟

به این سؤال مفسّرین به طرق مختلف، پاسخ گفته‏اند که در اینجا چند نمونه بیان می‏شود:

مرحوم طبرسی در این باره گفته است:«اگر تمام قرآن محکم بود، چون دسترسی بدان‏ برای مردم سهل و آسان می‏گردید، آنان از استدلال عقلی و دقّت رویگردان شده و در نتیجه راه‏هایی که به معرفت باری تعالی و توحید او منتهی می‏شود، معطل می‏ماند و از این گذشته برتری علمایی که رنج استخراج معانی متشابه را بر خود هموار کرده‏اند، شناخته نمی‏شد

مرحوم شیخ طوسی گفته است:«اگر کسی سؤال کند چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد، در جواب گفته می‏شود برای دقت و توجهی که موجب علم شود، نه تکیه بر خبر بدون دقت نظر و اگر متشابهات نبود فضل علما بر غیر آنها دانسته نمی‏شد...

تفسیر المیزان ضمن بی‏پایه و اساس شمردن این نظرات، سه مورد دیگر نیز ذکر کرده و به هر سه مورد اشکال وارد کرده است، هر چند که مطلب سوم قابل تأمل است وی می‏نویسد:

1.مشتمل بودن قرآن بر آیات متشابه برای آن است که قلوب مؤمنین مورد آزمایش قرار گیرد و میزان خلوص و خضوع آنان دربرابر اوامر الهی معلوم شود، اگر تمام آنچه در قرآن وارد شده برای همگان واضح و روشن و معقول بود، شک و شبهه‏ای برای کسی باقی نمی‏ماند و ایمان داشتن به آن، فاقد خضوع در برابر امر خدا و تسلیم در برابر امر انبیا می‏گردید

2.شتمال قرآن بر آیات متشابه سبب می‏شود که عقل به تحقیق و کنجکاوی بپردازد، اگر قرآن همه‏اش از محکمات بود، دیگر عاملی وجود نداشت تا به بحث و تحقیق پرداخته، در نتیجه عقل به خاموشی و نابودی می‏گرایید.

 

3.پیامبران برای هدایت مردم برانگیخته شده‏اند و در بین آنان عوام و خواص وجود دارند؛ بعضی بسیار با هوش و بعضی کند ذهن، بعضی عالم و بعضی جاهل هستند و پیامبران نمی‏توانند تمام آن معانی عالی را برای آنان به وضوح و روشنی بیان کنند، لذا آنها را به گونه‏ای بیان می‏کنند که خواص آنها را بفهمند و لو به طریق کنایه و اشاره و عوام مأمور شوند به ایمان و تسلیم در برابر آن و تفویض امر آن به خدای تعالی




موضوع مطلب : محکم, متشابه, قرآن, علوم قرآن, کامران, اویسی, دکتر, حجت الاسلام, استاد, دانشجو, دانشگاه, قم
چهارشنبه 94 فروردین 19 :: 11:8 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

نیازمندی به تفسیر قرآن

مقدمه

قبل از شروع بحث باید به این نکته اشاره نمود که نیاز به تفسیر در مرحله نخست، مربوط به متن قرآن نیست؛ زیرا متن قرآن نور و بیان است و نقابی بر آن نیست، ولی مفسّران و مخاطبان همواره به جهت میزان حجاب های درونی، خود را نیازمند به تفسیر می دانند و می کوشند نقاب از چهره ی خود بردارند. در واقع، مخاطبان نیازمند تفسیرند، نه قرآن؛ از این رو قرآن در نوع خود توانا و معجزه است.

در برخی روایات تصریحاً یا تلویحاً بر نیاز به تفسیر قرآن تأکید شده است. مثلاً روایتی از امام علی نیاز به تفسیر تصریح شده است که "هذا القرآن انما هو خط مستور بین الدفتین لا ینطق بلسان، و لابد له من ترجمان و انّما ینطق عنه الرجال"؛ این قرآن خطی است مکتوب که زبان گویایی ندارد و نیاز به ترجمان و مفسر دارد و تنها راد مردانند که می توانند سخنگوی آن باشند.(نهج البلاغه، خطبه 125)

اما در عین حال برخی از دانشمندان نیاز مذکور را منکر شده اند. مثلاً ابن خلدون چنین نظری ابراز کرده و نوشته است: "و اما التفسیر، فاعلم أن القرآن نزل بلغه العرب و علی اسالیب بلاغتهم فکانوا یفهمونه و یعلمون معانیه فی مفرادته و تراکیبه"؛ ولی تدبر در قرآن، نشان می دهد که بسیاری از معارف ارجمند قرآن را هر چند شخص از دانش ادبیات عرب و فنون آن بهره مند باشد، بدون تفسیر و بیانات مفسران واقعی نمی تواند دریافت نماید. (ابن خلدون ، مقدمه، ص438)

چنان که از ابو عبیده معمربن مثنی نقل شده است: "انما القرآن بلسان عربی مبین، فلم یحتج السلف و لا الذین أدرکوا وحیه، الی النبی (ص) ان یسالوا عن معانیه، لانهم کانوا عرب الالسن، فاستغنوا بعلمهم عن المسأله عن معانیه و عما فیه مما فی کلام العرب مثله من الوجوه والتخلیص"؛ قرآن به زبان عربی مبین نازل شده و لذا گذشتگان و کسانی که وحی را درک کرده اند به پیامبر (ص) نیاز نداشتند تا از معانی قرآن از وی سؤال کنند، آنان عرب زبان بودند و به همین خاطر از پرسش معانی قرآن و از آن چه در کلام عرب همانندی با قرآن داشته بی نیاز بوده اند.(ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ج1، ص48. تلخیص عبارت است از تغییرات صرفی ونحوی که در کلمه وکلام بوجود می آید)

اما با دلایلی می توان به چنین ادعاهایی پاسخ گفت و به نظر می رسد مجموعه عواملی که سبب نیاز متن قرآن به تفسیر شده است، ویژگی های بیرونی و چگونگی فهم مخاطبان و اهداف و حکمی است که موجب شده متن قرآن از ساختاری خاص بهره مند و در نتیجه، نیازمند به تفسیر گردد و با بیان و مبین بودن قرآن منافات ندارد؛ چون بیان بودن کلام حکیم به معنای عامیانه بودن قرآن نیست؛ بنابراین، مهم ترین علل نیازمندی قرآن به تفسیر، موارد ذیل است:در ادامه می آید.

دلایل نیازمندی به تفسیر قرآن

1-    سطوح مختلف مخاطبان قرآن

معارف قرآن دارای سطوح مختلفی است و هرکسی بنا بر میزان استعداد و لیاقت و علم و طهارت نفس خود از قرآن می تواند بهره گیرد.

سطحی از معارف قرآن بدون نیاز به تفسیر و صرف آشنایی با زبان عربی بدست می آید.

سطح دیگر را مفسران با تکیه بر فرآیند تفسیر می فهمند که نیاز به یک سری علوم مقدماتی مانند فقه و اصول و کلام و ادبیات عرب اعم از لغت و صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع و دیگر دانش های مربوط دارد.

سطح دیگر را حتی با کسب علم حصولی نمی توان به آن رسید و مختص خدا و انبیا و راسخان در علم است.

روایاتی وجود دارد که دارای سطوح مختلف بودن مفاهیم قرآنی را دلالت می کند:

-         کلام خدا دو مرحله دارد: الف) خدا و انبیا و راسخان علم می فهمند ب) با تأمل کردن فهمیده می شود. (وسائل، ج 27، ص 194)

-         در روایتی از حضرت علی (ع) آمده است که: خدا کتاب خود را به سه قسم تقسیم کرده است:

الف- قسمی که جاهل و عالم می توانند به آن معرفت پیدا کند.

     ب-قسمی که فقط کسانی که اندیشه ی پاک، احساسی لطیف و قدرت تمیز (درست از نادرست) را دارند، درک می کنند همچون کسی که خدا او را جهت قبول اسلام، شرح صدر عطا فرموده است.

     ج- و قسمی که عمق آن را درک نمی کند مگر خدا، فرشتگان و راسخان در علم. (طبرسی، الاحتجاج ، ج1، ص376)

2- معرفی پیامبر (ص) به عنوان مفسر در قرآن

 "و انزلنآ الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم" (نحل/ 44)

3- برخی ویژگی های قرآن کریم

1-3- معانی و معارف بلند در الفاظ محدود

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

پنج شنبه 94 فروردین 13 :: 2:54 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

تحقیق حاضر توسط یکی از دانشجویان دانشگاه قم به نام آقای راستین برای اینجانب ارسال شده است. از ایشان تشکر می شود:

سوره‏هایی که با یک نوع حروف مقطعه آغاز می‏شوند، مطالب مشترکی دارند.برای مثال در سوره‏هایی که با«حم»شروع می‏شوند، بلافاصله بعد از آن جمله‏ی‏«تنزیل الکتاب من اللّه» یا چیزی که به معنای آن نزدیک است، قرار گرفته، در سوره‏هایی که با«الر»شروع می‏شوند، بعد از آن«تلک آیات الکتاب»و یا شبیه آن و در سوره‏هایی که با«الم»آغاز می‏شوند، به دنبال آن‏«ذلک الکتاب لا ریب فیه»یا مفهوم آن آمده است.
از این جا می‏توان حدس زد که میان حروف مقطعه و محتوای این سوره‏ها ارتباط خاصی وجود دارد؛تا آن جا که مثلا سوره‏ی اعراف که با«المص»شروع شده، مضمون و محتوایش جامع میان مضمون سوره‏های«الم»و سوره‏ی «ص»است.البته این ارتباط ممکن است بسیار عمیق و دقیق باشد و افهام عادی به آن راه نیابند. 2
مؤلف کتاب علوم قرآنی، زیر بنای اساسی آرا و نظریات دانشمندان اسلامی را به سه دسته تقسیم کرده است:
دسته‏ی اول:حروف مقطعه از متشابهات قرآن هستند که هرگز قابل حل نبوده‏اند، از جمله مجهولات مطلق محسوب می‏شوند و راه علم به آن‏ها کاملا بر مردم بسته است.ولی اهل کلام این باور را مورد نکوهش قرار داده‏اند و جهل مطلق را به گونه‏ای که حتی پیامبر و دیگر اولیای الهی از آن بی‏خبر باشند، در هیچ کجای قرآن نمی‏پذیرند؛زیرا چگونه ممکن است در کتابی که با وصف«مبین»آراسته شده، چیزی یافت شود که کاملا رو پنهان داشته است.خداوند می‏فرماید:کتاب انزلناه الیک مبارک لیدّبّروا آیاته و لیتذکّر اولوا الالباب 3
دسته‏ی دوم:حروف مقطعه رموزی هستند میان خدا و رسول او«ص»که جز اولیای مقرب الهی کسی به آن‏ها راه ندارند.«لا یمسّه الاّ المطهّرون» 4 :جز پاک شدگان به آن دسترسی ندارند.
ارباب ذوق گفته‏اند:سخن گفتن با رمز و اشاره، شیوه‏ی احباب است که در راه و روش دوستی به کار برند.حبیب را بر آن آگاه و رقیب را از آن بیگانه می‏دارند:
میان عاشق و معشوق رمزی است
چه داند آن که اشتر می‏چراند
سید رضی الدین بن طاووس متوفای 664، از کتاب «حقائق التفسیر»، نوشته‏ی ابو عبد الرحمان محمد بن الحسین سلمی، متوفای 412، روایتی از امام جعفر بن محمد صادق«ع» آورده است که فرموده:«الم»رمز و اشارتی است میان خدا و حبیب او محمد«ص».خواسته تا کسی جز او بر آن آگاه نگردد، آن را به صورت حروف درآورده تا آن رموز را از چشم اغیار دور نگه دارد و تنها بر دوست روشن و ظاهر سازد.
علامه بلاغی گوید:جای شگفتی نیست که در قرآن گفت و گوهای رمزی و اشارت به اسرار خصوصی باشد که تنها با رسول گرامی«ص»و امنای وحی انجام گرفته باشد.
ابن بابویه ابو جعفر صدوق، متوفای 381 گوید:سبب دیگر در فرو فرستادن اوایل برخی سوره‏ها به حروف مقطعه آن است که شناخت آن‏ها ویژه‏ی اهل عصمت و طهارت باشد تا به وسیله‏ی آن‏ها دلیل اقامه کنند و معجزات به دست آنان ظاهر شود و اگر شناخت آن برای همه میسر بود، هر آینه بر خلاف حکمت و موجب فساد در تدبیر شمرده می‏شد.
دسته‏ی سوم:حروف مقطعه صرفا حروف مجرده هستند با همان خاصیت آوایی.چیزی جز آن در بر ندارند، نه رمز و اشاره‏اند و نه معنایی جز خاصیت آوایی دارند و حکمت آوردن این حروف در اوایل این سوره‏ها، از محدوده‏ی الفاظ و اصوات تجاوز نمی‏کند. 5

1.حروف مقطعه، رمز و اشاره به مدت عمر امت مسلمان

محدث بحرانی از محمد بن قیس روایت می‏کند که امام باقر«ع»می‏فرمود:
حی بن اخطب و ابو یاسر بن اخطب و عده‏ای از یهودیان نجران به محضر پیامبر«ص»رسیدند و سؤال کردند:آیا در میان آیات نازله، کلمه‏ی«الم»نیز وجود دارد؟ فرمودند:بلی.سپس گفتند:آیا جبرئیل آن را از نزد خدا آورده:فرمودند:بلی.آن گاه گفتند:در انبیا کسی نبوده است که مدت حکومتش معین شده باشد، جز حکومت تو که مدت آن بیان شده.
پس حی بن اخطب متوجه اصحابش شد و اظهار کرد:
الف در«الم»یک، «لام»سی، و«میم»چهل محسوب می‏شوند.پس جمعا 71 سال است و گفت:عجب است از کسی که در امتی وارد می‏شود که عمر و مدتش 71 سال است(مراد از عمر، عمر امت است).سپس پرسیدند:آیا کلمه‏ی دیگری هست؟فرمودند:بلی.و با نزول حروف دیگری مانند:الر، المر، المص و...به این نتیجه رسیدند که مدت حکومت پیامبر«ص»طولانی‏تر است. 6
طبق عقیده‏ی گروهی، این حروف رمزی است به مدت بقای امت مسلمان.چنان که مقاتل بن سلیمان ازدی گفته است:ما این حروف را محاسبه نمودیم که با اسقاط مکررات به 744 سال رسید که رقم بقیه‏ی مدت این امت است.
طبرسی می‏نویسد:من نیز به محاسبه‏ی این حروف پرداختم و به همان رقمی که علی بن فضائل مجاشعی 693 به دست آورده بود، رسیدم. 7
خویبی نیز روایت کرده است که برخی از پیشوایان دینی از آیه‏ی‏«الم غلبت الرّوم»چنین استخراج کرده بودند که مسلمین، بیت المقدس را در سال 583 میلادی فتح خواهند کرد و همان گونه که با این حروف پیش‏بینی شده بود، این واقعه اتفاق افتاد. 8

2.حروف مقطعه، رمز و اشاره به اسما و صفات خداوند

مثلا در مورد«الم»می‏گویند:الف اشاره به«انا»و لام اشاره به«الله»و میم اشاره به«اعلم»هستند که مجموعا به جای«انا اللّه اعلم»است.یا«الص»اشاره به «انا اللّه اعلم و افصّل»است. 9
چنان که از ابن عباس روایت شده که در«الم»، الف بر «الله»و لام بر اسم«جبرائیل»و میم بر نام«محمد»دلالت دارند.و همچنین«الر»بر«انا اللّه اری»دلالت دارد. 10
ابو اسحق ثعلبی، روایتی از علی بن موسی الرضاع دارد که فرمود:از امام جعفر صادق«ع»راجع به«الم» سؤال شد.آن حضرت در پاسخ فرمود:الف ناظر به شش صفت از صفات خداوند است:
1.ابتداء، زیرا خداوند است که آفرینش همه‏ی مخلوقات را آغاز کرد؛
2.استواء، چون خداوند عادل و مستوی و راست است و الف نیز راست بود و میل و انحرافی در آن وجود ندارد.
3.انفراد، خداوند فرد و تنها است.
4.اتصال خلق با خداوند
5.انقطاع خداوند از غیر.
6.الفت 11 توضیح دیگر این که، برخی در مورد«طسم» گویند:منظور از آن«طور»سینا و موسی است، زیرا در دو سوره‏ی قرآن که با این حروف آغاز شده‏اند، داستان حضرت موسی علیه السلام در طور سینا آمده است. 12

3.حروف مقطعه، رمزی به اسم اعظم الهی

در صورتی که بتوانیم این حروف جداگانه را به هم بپیوندیم، اسم اعظم خداوند از آن‏ها استخراج می‏شود. مثلا«الر»و«حم»و«ن»به صورت«الرحمن»در می‏آیند؛ همچنین سایر حروف مقطعه‏ی قرآن.در حالی که سعید بن جبیر می‏گوید:ما قادر بر جمع و پیوند حروفی که اسم اعظم از آن‏ها استخراج می‏شود، نیستیم. 13
سیوطی هم در اتقان می‏نویسد:گفته می‏شود، این حروف اسم اعظم خدا هستند، ولی ما ترکیب آن‏ها را نمی‏دانیم.

4.حروف مقطعه‏ی قرآن، سوگندهای خداوند به نام‏های خود

هر یک از حروف مقطعه اسامی خداوند هستند.اخفش
حروف مقطعه، رموزی هستند میان خدا و رسول او«ص»که جز اولیای مقرب الهی کسی به آن‏ها راه ندارند.«لا یمسّه الاّ المطهّرون» 4
جز پاک شدگان به آن دسترسی ندارند
گوید:حکمت سوگند خداوند به حروف مقطعه‏ی قرآن این است که حروف مذکور از جهت آن که مبانی کتاب آسمانی و نیز مبانی اسمای حسنی و صفات علیای پروردگارند، شرف و فضیلت دارند.گویا به خاطر این امر به این حروف سوگند یاد کرده که قرآن کتاب و کلام اوست. 14

5.حروف مقطعه‏ی قرآن، از متشابهات

آقای سید ابو الفضل میر محمدی زرندی، نگارنده‏ی کتاب«تاریخ و علوم قرآن»می‏گوید:هر گاه دلیلی نباشد که دلالت کند بر مقصود از این حروف و اجماعی هم در بین نباشد تا تعیین کننده‏ی مفهوم این حروف باشد و عرف و لغت نیز چیزی از این حروف درک ننموده باشند، پس طبعا باید گفت:این حروف از متشابهات هستند، مانند سایر متشابهات قرآن مجید و جز خداوند و علمای خاص، کسی بر تأویلات و معانی آن‏ها واقف نیست.
شاهد مدعی شیخ طبرسی، در مجمع البیان در تفسیر آیه‏ی اول سوره‏ی بقره فرمود:این حروف بنابر آنچه از ائمه‏ی ما علیهم السلام نقل شده است، از متشابهاتند.
سیوطی می‏نویسد:از جمله متشابهات قرآن، همین حروف اول سوره‏ها هستند و مختار ما این است که این‏ها از اسرار خداوندی هستند و جز خداوند کسی به تأویل و مفهوم آن‏ها آگاه نیست. 15
صبحی صالح از علمای معاصر نیز این حروف مقطعه را از متشابهات می‏داند و می‏نویسد:ورع اجازه نمی‏دهد که درباره‏ی این حروف رأی صریح اختیار نماییم، بلکه این‏ها از متشابهات قرآن کریم هستند که جز خداوند کسی به آن‏ها عالم نیست. 16
مرحوم علامه طباطبایی، از تفسیر مجمع البیان یازده قول در معنای حروف مقطعه نقل کرده است، از جمله این که:حروف مقطعه‏ی قرآن از متشابهات قرآن هستند و خداوند علم به آن‏ها را به خود اختصاص داده است. «تأویل متشابهات را جز خدا کسی نمی‏داند. 17 توضیح این که خود علامه طباطبایی، حروف مقطعه را از متشابهات نمی‏دانند. 18

6.حروف مقطعه، ساده و عادی

حکمت افتتاح بعضی از سوره‏ها به حروف مقطعه این است که قرآن از حروفی فراهم آمده است که مردم آن‏ها را می‏شناسند.اما این حروف در برخی موارد به صورت مقطع و جدای از هم، «مانند فواتح سور»و در برخی موارد به صورت کلمه، جمله، آیه و سوره با هم ترکیب یافته‏اند تا دلیل عجز و ناتوانی عرب و تازیان به آوردن و پرداختن مانند آن‏ها باشند. 19
طبرسی نیز در این باره می‏نویسد:قرآنی که نمی‏توانید به معارضه و مبارزه با آن قیام کنید، از جنس همان حروفی است که در محاورات و سخنرانی‏ها از آن‏ها استفاده می‏کنید.وقتی نمی‏توانید با قرآن تحدی کنید، پس به این حقیقت می‏رسید که قرآن از جانب خداست و تکرار این گونه حروف در اول بعضی سوره‏ها، به منظور تأکید و تأئید همین نکته است.چون عرب وقتی می‏خواهد مطلبی را درست به مخاطب بفهماند، آن را تکرار می‏کند. 20
طبق این نظریه، بیان حروف مقطعه‏ی قرآن اشاره به این است که کتاب آسمانی قرآن با آن عظمت و اهمیتی که تمام سخنوران عرب و غیر عرب را متحیر ساخته و دانشمندان را از معارضه با آن عاجز کرده است، از همین حروفی شکل گرفته است که در اختیار همگان قرار دارد. در عین این که قرآن از حروف الفبا و کلمات معمولی ترکیب یافته است، به قدری کلمات آن موزون هستند و معانی بزرگی در بردارد که در اعماق دل و جان انسان نفوذ می‏کند، روح را مملو از اعجاب و تحسین می‏سازد و افکار و عقول را در برابر خود وادار به تعظیم می‏سازد. جمله‏بندی‏های مرتب و کلمات آن در بلندترین پایه قرار گرفته‏اند و معانی بلند را در قالب زیباترین الفاظ می‏ریزد که همانند و نظیر ندارند.

7.حروف مقطعه، از اسرار و رازهای نهانی

چون برخی از محققان اسلامی به ازلیت و قدیم بودن این حروف معتقد بوده و هستند، بنابر احتیاط، از تفسیر و توضیح آن‏ها و در نتیجه از اظهارنظر صریح و قاطع درباره‏ی آن‏ها خودداری می‏کنند.چنان که شبعی حروف مقطعه را به عنوان«سرّ هذا القرآن»معرفی کرده است: فی کلّ کتاب سرّ و سرّه فی القرآن سائر حروف الهجاء المذکورة فی اوائل السّور 21 .
و نیز از طریق روایات اهل سنت نقل شده است که علی علیه السلام فرمود:
لکلّ کتاب صفوة، و صفوة هذا الکتاب حروف التهجّی:هر کتابی گزیده‏ای شاخص و مرموز دارد و شاخص رمزی قرآن، همین حروف مقطعه است.نیز ابن مسعود گفته است:انّ هذه الحروف علم مستور و سرّ محجوب استأثر اللّه به این حروف حقیقتی نهان و رمزی پوشیده‏اند که خداوند آن‏ها را برگزیده است. 22

8.حروف مقطعه، عامل جلب توجه

کافران و مشرکان به همدیگر می‏گفتند به قرآن گوش ندهید.آن‏ها به هنگام قرائت قرآن سر و صدا می‏کردند، کف می‏زدند و سوت می‏کشیدند.و قال الّذین کفروا لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه لعلّکم تغلبون:کفار گفتند، به این قرآن گوش فرا ندهید و یاوه‏گویی کنید تا شاید چیره و غالب شوید. 23
خداوند متعال این حروف را در اول بعضی از سوره‏ها نازل کرد تا مشرکان با سخنان غریب و نامأنوس مواجه شوند و در نتیجه به قرآن گوش فرا دهند و درباره‏ی این حروف بیندیشند. 24
وجود حروف مقطعه در آغاز برخی از سوره‏ها چون امری بدیع و بی‏سابقه‏اند.بنابراین توجه حاضران را جلب می‏کنند و سکوت و آرامشی فراهم می‏آورند.
یکی از محققان اسلامی به نام خوئی یا خویبی معتقد است:حروف مقطعه‏ی قرآن صرفا برای تنبیه و به منظور جلب توجه پیغمبر«ص»در آغاز سوره‏ها به کار رفته است، چون ممکن بود در برخی اوقات، رسول خدا «ص»در عالم بشریت ذهنش مشغول و سرگرم مسائل عالم ناسوت باشد.به همین دلیل، برای تنبیه و آگاهی‏ دادن به پیغمبر«ص»، جبرائیل«ع»مأمور شد به هنگام نزول وحی، سوره‏هایی از قرآن را با حروفی از قبیل: «الم، الر و حم»بر پیغمبر بخواند تا آن حضرت به گفتار جبرائیل با تمرکز حواس گوش فرا دهد. 25
در حالی که محمد رشید رضا یکی از مفسران معاصر، این نظریه را که حروف مقطعه برای جلب نظر پیغمبر «ص»و تنبیه او باشد، بعید می‏شمرد و می‏گوید:رسول خدا«ص»همیشه حالت آگاهی داشته است به مجرد نزول وحی و نزدیک شدن جبرائیل«ع»، و جنبه‏ی روحانی و ملکوتی بر طبع پیامبر«ص»مستولی می‏شد. 26

9.حروف مقطعه، بیش‏ترین حروف واقع شده در سوره‏ها

شخصی به نام دکتر رشاد خلیفه، اهل مصر و مقیم در آمریکا، با استفاده از رایانه به این نتیجه رسید که حروف مقطعه‏ی قرآن در سور متعدد، این حقیقت را نشان می‏دهند که این حروف در هر سوره‏ای آمده‏اند، بیش از سایر حروف دیگر تهجی در آن به کار رفته‏اند.مثلا در سوره‏ی بقره که با«الم»آغاز شده است، حرف«الف» بیش از«لام»و حرف«لام»بیش از«میم»و حرف میم بیش‏تر از سایر حروف تهجی به کار رفته است.به همین ترتیب، در سایر سوره‏های قرآنی، حروف مقطعه‏ی قرآن نمایانگر استعمال فزون‏تر آن حروف در آن سوره‏هاست. نام برده با تغذیه‏ی رایانه، تمامی حروف قرآن را در مدت دو سال مورد بررسی قرار داد و با گرفتن آمارهای متعدد، چنین نتیجه گرفت که حروف واقع در اوایل سوره‏ها، بیش‏ترین حروف واقع شده در آن سوره‏ها هستند.مثلا حرف«ق»در سوره‏ی«ق»و همچنین حرف«ص»در سوره‏ی«ص»بالاترین آمار را دارند. 27

10.حروف مقطعه مأخوذ از اسما و نام‏ها

عجیب‏ترین و سخیف‏ترین نظر درباره‏ی حروف مقطعه، نظر نولدکه 28 مستشرق آلمانی است که ابتدا آن را اظهار کرد و سپس متوجه اشتباه خود شد، و آن این که: حروف مقطعه‏ی قرآن مطالبی بیگانه از نص قرآن هستند و مردم آن‏ها را به قرآن اضافه کرده‏اند.
وی می‏نویسد، حروف نخستین قرآن مأخوذ از اسما و نام‏های برخی از صحابه هستند که نسخه‏هایی از سوره‏های معینی از قرآن نزد آن‏ها بوده‏اند.مثلا:«سین»از سعد بن ابی وقاص، «نون»از عثمان بن عفان، «هاء»از ابی هریره.و بدین سان، حروف دیگر، از دیگر صحابه مأخوذ هستند. 29

 

منابع

1.پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، تألیف دکتر سید محمدباقر حجتی.
2.علوم قرآنی، تألیف محمدهادی معرفت.
3.تفسیر المیزان، تألیف سید محمدحسین طباطبایی، ترجمه‏ی سید محمد باقری موسوی همدانی.
4.تفسیر نمونه، تألیف زیر نظر حضرت آیت الله مکارم شیرازی و با همکاری جمعی از نویسندگان.
5.تاریخ و علوم قرآن، تألیف سید ابو الفضل میرمحمدی زرندی




موضوع مطلب : قم, دانشگاه, علوم قرآن, استاد, دکتر, کامران, دانشجو, تحقیق, حروف مقطعه, شاگرد, تدریس
جمعه 94 فروردین 7 :: 2:49 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

دیدگاه مراجع تقلید از کتاب رساله یا استفتائات سایت آنان گرفته شده است. از نرم افزار فقه اهل بیت موسسه کوثر نیز کمک گرفته شده است.

امام خمینی: 

824 لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد. و اگر مویى ازآن هم همراه نمازگزار باشد نماز او باطل است.

825 اگر آب دهان یا بینى یا رطوبت دیگرى از حیوان حرام گوشت مانند گربه بربدن یا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد، نماز باطل و اگر خشک شده و عین آن برطرف شده باشد، نماز صحیح است. 

آیت الله خامنه ای:

س 441: آیا وجود مو یا آب دهان گربه در لباس نمازگزار باعث بطلان نماز او مى‏شود؟

 ج: بله، موجب بطلان نماز است.

س137.   آیا همانگونه که موى حیوان حرام گوشت مانند گربه اگر در لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است حکم پر پرندگان حرام گوشت مانند طوى هم همین است؟

 

ج) در حکم مذکور تفاوتى بین حیوانات حرام گوشت وجود ندارد.

بقیه مراجع در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :