سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 1:15 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

در واکنش به قسمت اخیر سریال «تا ثریا    »
محمدتقی فهیم: مدیران سیما دچار یک نوع سردرگمی و عدم شناخت صحیح از     کاربرد چادر هستند    !
در ترسیم و تصویر چادر در رسانه‌های     تصویری دچار مشکل هستیم. به نظر می‌رسد نه تنها نویسندگان و برنامه‌سازان بلکه مدیران هم در این رابطه دچار یک نوع سردرگمی و عدم شناخت صحیح از کاربرد چادر هستند


صدای شیعه: به گزارش شبکه ایران در حالی که پخش سریال پرمخاطب «تا ثریا» طی هفته‌های گذشته با خلق موقعیت‌های دراماتیک و پرداخت شخصیت های باور پذیر در بستر مضمونی برآمده از جامعه دینی و ایرانی و محوریت قرار دادن ربا و تاثیرات مخرب این فعل حرام بر زندگی افراد توانسته بود جای خود را بین مخاطبین باز کند و به دلیل پرداختن به مفاهیم و انگاره‌های مذهبی با اقبال منتقدان ارزشی نیر مواجه شود اما پخش قسمت اخیر این مجموعه تلویزیونی و عنوان کردن چادر به عنوان عامل قتل سرهنگ و به نوع  تداعی دست‌وپا گیر شدن این حجاب در اذهان افراد جامعه ، بازخوردی متفاوت داشت.

محمدتقی  فهیم منتقد سینما و تلویزیون در گفت‌وگو با شبکه ایران ضمن تاکید بر این نکته که نوع نگاه به پوشش چادر در سریال‌های تلویزیونی به دلیل عدم شناخت صحیح از کاربرد این پوشش همواره با انتقاد مواجه بوده، معتقد است هر چند نگاه سیروس مقدم نگاهی مثبت نسبت به لایه‌های مذهبی جامعه است اما اینکه عامل قتل را چادر قرار داده است، چندان درست نیست! بخش‌هایی از گفته‌های فهیم را در ادامه می‌خوانید:
 

مدیران سیما هم دچار یک نوع سردرگمی و عدم شناخت صحیح از کاربرد چادر هستند
در ترسیم و تصویر چادر در رسانه‌های تصویری دچار مشکل هستیم. به نظر می‌رسد نه تنها نویسندگان و برنامه‌سازان بلکه مدیران هم در این رابطه دچار یک نوع سردرگمی و عدم شناخت صحیح از کاربرد چادر هستند. این معضل به مجموعه تلویزیونی «تا ثریا» محدود نمی‌شود و در تمام آثار دراماتیک وجود دارد؛ معضلی که ریشه در گذشته دارد و پدیده‌ای بازمانده از فیلمفارسی‌های قدیم است. و سر منشاء این اتفاق نگاه‌های لیبرالیستی و سکولاریستی است که اساسا پوشش چادر و افراد چادری را در جایگاه نازلی قرار می‌دهند.

نگاه سیروس مقدم نگاهی مثبت به جریان مذهبی و لایه‌های مذهبی است اما...
این نگاه علی‌رغم تغییراتی در دوران پس از انقلاب تا به امروز در رسانه‌های تصویری جریان داشته و متاسفانه همواره به پدیده چادر نگرشی همراه با تساهل و تسامح وجود داشته است. در رسانه‌های تصویری شناخت درستی از بار هویت‌مندی و بومی‌گرایی این پوشش وجود ندارد و در کمتر درامی استفاده‌ای بهینه، مطلوب و شاخص از عنصر چادر صورت می‌گیرد. در سریال «تا ثریا» علی‌رغم اینکه درام حول شخصیتی با پوشش بومی می‌چرخد و طبعا نگاه سیروس مقدم نگاهی مثبت به جریان مذهبی و لایه‌های مذهبی است اما به دلیل رسوب و ماندگاری این نگاه منفی و نازل به پوشش چادر، در این سریال هم مسئله‌ساز شده است.

دراماتیزه کردن بحث ربا جای تقدیر دارد
مطرح شدن بحث ربا و نزول در یک مجموعه تلویزیونی یک امر ممدوح و قابل ستایش است و این موضوع که مدیران سیما به سوی دراماتیزه کردن بحث ربا رفته‌اند جای تقدیر دارد اما آیا همه معضل و مشکل سیستم رباخواری جامعه ما متوجه خانواده‌های مذهبی و چادری است؟ در حالی که سیستم نزول‌خواری و این پدیده نامیمون که بر جامعه ما سایه انداخته از طرف جریانات رفاه‌طلب، لوکس‌گرا و تفکراتی که برای مذهب محلی از اعراب قائل نیستند رواج یافته است. هر چند که در سریال با فراز و فرود نسبت به این قضیه نگاه می‌شود و تردید و دودلی ثریا را بارها به نمایش می‌گذارد.

روند قصه از فوندانسیون درست ریخته نشده و تا ثریا کج آمده است
روند قصه از سرمنشاء و به قول معروف از فوندانسیون درست ریخته نشده و تا ثریا کج آمده است و به مثابه تعبیر پیام سریال که با دروغ، دروغ‌های بزرگتری بنا می‌شود و تا ثریا کج می‌رود خود سریال هم به این معضل روبروست. نویسنده، سازندگان و مصوب‌کنندگان سریال از ابتدا روی آن نیاندیشیده‌اند و حال خودشان هم دچار کجی بنا شده‌اند و بحران‌سازی را به گونه‌ای رفع و رجوع می‌کنند که چادر عاملی برای کشته شدن سرهنگ عنوان می‌شود.

اگر ثریا چادر نداشت احتمالا این قتل اتفاق نمی‌افتاد!

هر گام که به جلوتر می‌آییم  طبق سیاق آثار گذشته شخصیت اصلی سریال که زنی محجبه و مذهبی است ایزوله شده و با مشکلات متعددی روبرو می‌شود که نهایتا به قول خودش به یک جور بی‌آبرویی(که در واقع اصلا هم بی‌آبرویی نیست)منجر می‌شود و سرانجام کار جرم قتل است و تداعی شدن این پیام که "اگر ثریا چادر نداشت احتمالا این قتل اتفاق نمی‌افتاد"!

چادر پوششی است دست‌وپا گیر و می‌تواند خیلی‌جاها عامل اتفاقات این‌چنینی باشد!
به هر حال آثار هنری و تصویری از طریق نمادها، سمبل‌ها و ایماء و اشارات بسیاری از مفاهیم خود را منتقل می‌کنند. حال اگر فرضا بخواهیم این‌گونه نشانه‌شناسی کنیم که سرهنگ به عنوان نماد بازمانده از نظام گذشته است و عامل سقوط او چادر است باز هم نتوانسته‌ایم پیام خود را در قالب صحیح و روشن تفهیم کنیم. بلکه آنچه مخاطب برداشت می‌کند این است که چادر پوششی است دست‌وپا گیر و می‌تواند خیلی‌جاها عامل اتفاقات این‌چنینی باشد؛ یعنی همان اندیشه‌ای که بیگانگان با تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم می‌خواهند پوشش چادر را به عنوان عاملی بازدارنده فعالیت‌های اجتماعی به نسل جدید معرفی کنند.

بررسی نشانه‌شناسی‌ها و جلوگیری از تبعات منفی سریال
مدیران سیما و کسانی که قدرت تحلیل دارند باید در بخش محتوایی بیشتر مداقه کنند و پیش از تولید یک اثر با  بررسی نشانه‌شناسی‌ها و کنکاش در القائاتی که می‌تواند در یک سریال اتفاق بیافتد از تبعات منفی آن جلوگیری کنند.

 




موضوع مطلب : حجاب, سینما, سریال, تا ثریا, تلویزیون, ربا, فیلم
پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 1:13 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

نگاهی دیگر به سریال "تا ثریا"؛
چه کسی سرهنگ را کشت؟ جواب: چادر ثریا   !
هنگامی که نخستین قسمت سریال «تاثریا» با آن آیه‌ی ابتدای تیتراژش از تلویزیون پخش شد، فکر می‌کردیم که بعد از شاهکار «وضعیت سفید»، انتظار ما برای دیدن یک سریال خوش مضمون و خوش فرم طولانی نمی‌شود و «تا ثریا» به علت پرداختن به یک موضوع مبتلا به جامعه و یک دغدغه‌ی قرآنی -یعنی رباـ سریالی خواهد شد به یاد ماندنی.

 



صدای شیعه: حضور سیروس مقدم در مقام کارگردانی این سریال هم امیدوارترمان می‌کرد به اینکه شاید موفقیت سریال «پایتخت» دوباره تکرار شود و بسیاری از کدورت‌های اخیر بین قشر مذهبی و رسانه‌ی ملی مرتفع شود؛ کدورت‌هایی که به دلیل ضعف مفرط رسانه‌ی ملی در جریان وقایع فتنه‌ی 88 کلید خورد و با پخش سریال‌هایی همچون «ساختمان پزشکان» و دفاع جانانه‌ی معاون سیما از آن بیشتر و بیشتر شد.

سریال که شروع شد، تمرکز قسمت‌های اول بر روی موضوع ربا و مال شبهه‌دار نشان می‌داد که ظاهراً حدس
مان غلط نیست و قرار است به جای دیدن فیلم‌فارسی‌هایی همچون خیانت یک مرد ایرانی به زنش و بعد فلج شدن او به سبک سریال کلید اسرار(!) و یا حکایت نخ‌نما شده‌ی دوستی چندین ساله‌ی دو دوست قدیمی که بر سر هیچ و پوچ به دشمنی تبدیل می‌شود و موضوعات بی‌خاصیت دیگری از این دست، با یک سوژه‌ی جدید، با رنگ و بوی مذهبی و از جنس دغدغه های مردم روبرو شویم.

اگرچه در همان قسمت‌های اول و در اوج خوش‌بینی، نحوه‌ی تصویربرداری کار برای
مان سوال بود و اینکه چرا کارگردان تا این حد بر زشت و ترسناک جلوه دادن کاراکتر اصلی از طریق گرفتن کلوزآپ‌های متعدد و حتی اکستریم کلوزآپ‌های غیرمرسوم اصرار دارد. در کنار آن، رو گرفتن‌های افراطی و نحوه‌ی عجیب چادر سر کردن کاراکتر «ثریا» هم با علم به اینکه او در قسمت‌های بعدی قرار است بلغزد، مشکوک‌مان می‌کرد.
کمی که کار جلو رفت، سوال‌های‌مان در مورد برخی ریز داستان‌های فرعی سریال بیشتر شد. اینکه برادر شوهر ثریا با وجود اینکه تقریباً شخصیتی منفی دارد و در زمان مرگ برادرش آشکارا با خواستگاری زودهنگامش از ثریا بی‌حیایی کرده است، چرا همیشه تسبیح به دست می‌گیرد؟ اینکه قرار است از رابطه‌ی ثریا و سرهنگ چه چیزی عاید بیننده شود؟ و در کنار این سوال‌ها، مسئله‌ی رابطه‌ی پویا -پسر ثریا- با دختر همکلاسی‌اش هم برای
مان آزاردهنده شده بود. اینکه چرا در یک خانواده‌ی مذهبی کسی از دوستی پسر خانواده با یک دختر نامحرم ناراحت نمی‌شود و یا اگر هم نارحتی و مخالفتی هست، از آن جهت است که این دوستی به درس‌خواندن پویاخان لطمه می‌زند! اما در همین خانواده‌ی مذهبی همه در برابر رسمی شدن این رابطه و بهتر بگویم در برابر شرعی شدن آن موضع می‌گیرند؟ از آنجا که به سیروس مقدم خوش‌بین بودیم و نیز هنوز هم دغدغه‌ی سازندگان سریال را بابت پرداخت به موضوع «ربا» در آشفته بازار سریال‌های بی‌خاصیت مغتنم می‌دانستیم، سکوت کردیم.

اما هنگامی که ثریا با سرهنگ ازدواج کرد و بعد در اثر یک اتفاق او را کشت، راستش را بخواهید دیگر یادمان رفت که این سریال در مورد چه بوده و قرار بوده چه بگوید! بیش از موضوع ربا، ذهن‌مان را این موضوع به خود مشغول کرد که راستی این خانواده‌ی مذهبی دوباره می‌تواند سروشکلی به خود بگیرد؟ آیا با مادری که پنهانی ازدواج کرده و بعد شوهرش را کشته است، می‌توان دوباره مثل قبل سر یک سفره نشست؟ آیا با دامادی چنین حریص (مسعود) می‌توان دوباره روابط خانوادگی برقرار کرد؟ اما از سوی دیگر قسمت خوش
بین‌ ذهنمان مدام یادآوری می‌کرد که این اتفاقات به شدت تلخ، حاصل همین گرفتن رباست و اتفاقاً نویسنده پازل خوبی را برای عبرت مخاطب طراحی کرده است.

بعد ازفکر کردن به این موضوع، اگرچه کمی قانع شده بودیم، اما هنوز چند سوال بی‌جواب داشتیم. اول اینکه اگر ورود به مقوله‌ی ربا تا این حد می‌تواند خطرناک باشد، پس چرا خانواده‌ی «آقا رضا» که تا گردن در این لجن
زار ربا فرو رفته‌اند، سهم‌شان از مجازات‌ها کمتر از «ثریا» است؟ چرا مثلاً زن آقا رضا که با زیاده‌خواهی‌هایش ظاهراً عامل اصلی رو آوردن همسرش به نزول‌خواری بوده است، مثل ثریا تنبیه نمی‌شود؟ چرا دوربین فقط با ثریا نامهربان است و در مورد آقا رضا و همسرش قرار نیست چهره‌ی ترسناک و یا حداقل زشتی ترسیم شود؟ راستی چرا بقیه‌ی طلب‌کاران آقا رضا مثل «ثریا» بی‌آبرو و قاتل نشده‌اند؟ مگر «ثریا» بر خلاف بقیه، ابتدا راضی به مشارکت بهجای ربا نشد؟ پس چرا بیش از دیگرانی که از همان ابتدا ربا را برگزیدند، مورد مجازات قرار گرفت؟



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 1:9 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

دردنامه ای از یک نویسنده خط انقلاب
تفاوت یک دانشمند و یک فوتبالیست چیست؟
ما در     زمانه ای زندگی می کنیم که یک دلقک سینما را سوپر استار می نامند، چند لات بازیکن     فوتبال را افتخار قلمداد می کنند و دانشجوی نخبه در خوابگاهی شبیه پادگان در بدترین شکل زندگی می کند


صدای شیعه: وبلاگ خط انقلاب نوشت:یک بازیکن فوتبال چه نفعی به حال مردم و کشور دارد؟ شوت کردن یک توپ فوتبال چه سودی به حال مردم دارد؟ بلندکردن یک وزنه، پرتاب توپ و کتک زدن افراد در ورزشهای رزمی مانند تکواندو و امثال اینها چه منفعتی دارند؟ اما می بینیم که همه جا نام این به اصطلاح قهرمانان می درخشد. روزنامه ها و مجلات و شبکه های تلویزیونی برای آنها کار می کنند. میلیاردها تومان پول به جیب آنها روانه می گردد.

اینک دانشجویان و تحصیل کرده های نخبه و درس خوانی را تصور کنید که تمام جوانی خود را در کلاس درس و آزمایشگاه و سالن های مطالعه صرف کرده اند و قرار است چرخ های صنعت کشور به دست آنها بچرخد. آنها کم ترین حقوق را دریافت می کنند، کسی عکس آنها را در مجلات چاپ نمی کند و کسی سراغ آنها نمی رود و آنها ترجیح می دهند با خارج شدن از کشور به جایی روند که برای زحمات و علم آنها ارزش قائلند.

یک مهندس را در نظر بگیرید که با حقوق 450 هزار تومان در ماه کار می کند. درآمد او نصف در آمد یک سبزی فروش است. به همین صورت پی خواهید برد که در آمد یک دانشمند کسری از درآمد یک ساندویچی است. کشوری که در آن به علم ارزش ندهند و بر سر آن زنند چگونه می تواند پله های ترقی را طی کند؟ ما در زمانه ای زندگی می کنیم که یک دلقک سینما را سوپر استار می نامند، چند لات بازیکن فوتبال را افتخار قلمداد می کنند و دانشجوی نخبه در خوابگاهی شبیه پادگان در بدترین شکل زندگی می کند  و چون کسی برای او تره هم خورد نمی کند مغزش را بر می دارد فرار می کند به دیار غرب و برای آنها کار می کند که البته اگر عشق به وطن در دل و سودای اهتزاز پرچم ایران در سر داشته باشد ، باز هم می ماند و می سازد.
منبع: خبرگزاری شبستان




موضوع مطلب : سینما, علما, فوتبال
پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 1:8 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی


زن می‌تواند برای کار در خانه شوهر دستمزد بگیرد
براساس تبصره یک ماده 336 قانون مدنی، پختن غذا، نظافت خانه، نگهداری     فرزند و شست‌وشوی لباس و موارد مشابه جزو وظایف زن در زندگی مشترک نیست


صدای شیعه: زن می‌تواند برای کار در خانه شوهر دستمزد بگیرد
احمدعلی رخی- رئیس شعبه ششم دادگاه خانواده دادگستری شهرستان ری
براساس تبصره یک ماده 336 قانون مدنی، پختن غذا، نظافت خانه، نگهداری فرزند و شست‌وشوی لباس و موارد مشابه جزو وظایف زن در زندگی مشترک نیست. اگر هم زنی این کارها را انجام دهد باید از شوهرش دستمزد بگیرد که به آن «اجرت‌المثل» می‌گویند. هر چند این مسئله در جامعه ما عرف نیست اما زن می‌تواند طبق قانون اجرت‌المثل بگیرد یا شوهر را ملزم کند برای کار خانه خدمتکار یا پرستار کودک استخدام کند.
البته برای دریافت اجرت‌المثل دو شرط وجود دارد:
1- زن وقتی کارهای خانه را انجام می‌دهد به شوهرش بگوید کارها را به‌رغم میل باطنی انجام داده پس باید دستمزد بگیرد. اما چنانچه بگوید کارهای خانه را به‌خاطر عشق و علاقه به همسر و فرزندانش انجام داده به او اجرت?المثل تعلق نخواهد گرفت.
2- کاری که زن در خانه همسرش انجام می‌دهد باید با دستور شوهرش باشد. یعنی اگر مردی، زنش را وادار به پختن غذا، اتو کردن لباس‌ها، نظافت خانه، نگهداری فرزند و موارد مشابه نماید زن حق دارد، از او اجرت‌المثل بگیرد.
تعیین و میزان اجرت‌المثل
برای تعیین اجرت‌المثل زن، پرونده از سوی قاضی دادگاه به کارشناسان رسمی دادگستری ارجاع داده خواهد شد، پس از بررسی اظهارات زن و مرد و تحقیق درباره اوضاع زندگی‌شان، قاضی حکم صادر خواهد کرد. البته حکم دادگاه قابل اعتراض است و طرفین پرونده می‌توانند درخواست کارشناس سه نفره نمایند.
البته اجرت‌المثل یک بحث حقوقی است و مانند مهریه و نفقه مجازات کیفری ندارد، اما مردی که محکوم به پرداخت اجرت‌المثل شده، چنانچه حکم دادگاه را اجرا نکند، در صورت شکایت زن و درخواست اجرای ماده2، زندانی خواهد شد. نکته مهم این که براساس تبصره یک ماده 336 قانون مدنی حقوق زن در خصوص اجرت‌المثل به رسمیت شناخته شده است، اما گاهی اوقات میان برخی از قضات دادگاه‌های خانواده و تجدیدنظر تفسیرهای مختلف وجود دارد. از جمله اینکه دادگاه خانواده پس از رسیدگی به شکایت زن حکم اجرت‌المثل را به نفع زن صادر می‌کند، اما برخی از قضات تجدیدنظر تأیید حکم دادگاه بدوی را منوط به درخواست طلاق زن می‌دانند. در نتیجه وقتی زنی درخواست طلاق نداده او را مستحق دریافت اجرت‌المثل نمی‌دانند که در این صورت پرونده مورد اختلاف قضات دادگاه بدوی و تجدیدنظر برای رسیدگی به دیوان عالی کشور ارجاع می‌شود و اگر چنانچه هیأت عمومی دیوان عالی کشور اینگونه پرونده‌ها را در دستور کار قرار دهد با صدور رأی وحدت رویه این اختلاف‌نظرها از بین خواهد رفت.




موضوع مطلب : فقه, خانواده, زن, شوهر, همسر
پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 1:1 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

معاون اسبق گردشگری    :
افرادی که به تایلند سفر می کنند به دنبال تفریحات کاذب   هستند
وی با اشاره به افزایش قیمت دلار گفت: اگر برنامه‌ریزی درستی در کشور انجام نشود باید منتظر بمانیم و ببینیم که نوروز امسال چه ارز عظیمی از کشور خارج خواهد شد.


صدای شیعه: معاون اسبق گردشگری کشور بیشترین متقاضیان سفر به تایلند را بر اساس آمارها افراد بین 22 تا 40 سال اعلام کرد و گفت که عمده کسانیکه به تایلند سفر می‌کنند به دنبال تفریحات کاذب هستند.

سیدرضا موسوی اظهار داشت: محدوده سنی که متقاضی سفر به تایلند هستند عمدتاً مردهای بین 22 تا 40 سال هستند که به محض توانایی دریافت پاسپورت به این کشور سفر می‌کنند.

وی در ادامه افزود: عمده کسانیکه به تایلند سفر می‌کنند به دنبال تفریحات کاذب هستند.

معاون اسبق گردشگری کشور تصریح کرد: قریب به اتفاق خانواده‌های ایرانی که به خارج از کشور سفر می‌کنند کشور تایلند را به عنوان کشور مقصد گردشگری انتخاب نمی‌کنند و بیشتر گردشگران ایرانی طالب تایلند افرادی هستند که مجردی به سفر می‌روند.

موسوی با بیان اینکه ایرانی‌ها جزء بهترین توریست‌های دنیا هستند اینچنین استدلال کرد که ایرانی‌ها به خوبی در سفر پول خرج می‌کنند و در دنیا به عنوان توریست‌های شاپینگ شهرت دارند.

وی ادامه داد: توریست‌های سایر کشورها بیشتر به دنبال آثار فرهنگی و تاریخی هستند اما ایرانی‌ها بیشتر تمایل دارند وقتشان را در بازارها بگذارنند به همین دلیل مسئولان باید برای نگه‌داشتن این توریست‌ها در داخل کشور با تعریف بازارهای ارزان برای خرید تلاش کنند.

موسوی افزود: ما نتوانستیم به خوبی برنامه‌ریزی کنیم تا توریست‌ها در داخل کشور بتوانند از فضاهای تفریحی لذت ببرند عمده سفرهایی که در داخل کشور صورت می‌گیرد مربوط به کیش و مشهد است و مابقی شهرها مورد غفلت قرار می‌گیرند.

مدیر سابق منطقه آزاد قشم با بیان اینکه سالانه میلیون‌ها دلار به خاطر سفرهای خارجی مردم از کشور خارج می‌شود، گفت: بازار قشم در ایران ارزانترین بازار خاورمیانه است و مسئولان با برنامه‌ریزی می‌توانند عطش بازار ایرانی‌ها را در داخل خود کشور تحت کنترل داشته باشند.

موسوی گفت: یک ایرانی که از کشور خارج می‌شود علاوه بر ارزی که بابت خرید و سوغات به کشور مقصد پرداخت می‌کند مبلغ اقامت، بلیت هواپیما، خوراک و ایاب و ذهاب و سایر جاذبه‌هایی که کشور مقصد برای درآمد‌زایی بیشتر از توریست‌ها تعریف کرده است باید بپردازد که به طور میانگین اگر یک خانواده 4 نفره 4 میلیون تومان صرف خرید تور خارج از کشور می‌کند حداقل 4 میلیون تومان هم در کشور مقصد هزینه می‌کند.

معاون اسبق گردشگری کشور با اشاره به افزایش قیمت دلار گفت: اگر برنامه‌ریزی درستی در کشور انجام نشود باید منتظر بمانیم و ببینیم که نوروز امسال چه ارز عظیمی از کشور خارج خواهد شد.

موسوی درباره راهکاری برای کاهش هزینه‌های سفر در داخل کشور برای باقی ماندن توریست‌های ایرانی گفت: هتل‌ها باید 2 نرخ اقامت را برای خودشان تعریف کنند به طوریکه اگر قیمت هتل 5 ستاره در ایام پیک، رقم بالایی است مردمی که می‌خواهند از این هتل در ایام غیر پیک استفاده کنند باید بتوانند با هزینه کمی برای سفر و اقامت در این هتل‌ها برنامه‌ریزی کنند چون یک هتل با یک مسافر باید تمام خدمات یک هتل با ظرفیت پر مسافر را ارائه دهد چون چراغ هتل با یک مسافر خاموش نمی‌شود.

وی ادامه داد: باید سوبسیدهای قابل توجهی به هتل‌ها داده شود تا بتوانند خدمات خوب به گردشگران ارائه دهند و قدرت رقابت با هتل‌های خارجی را داشته باشند. در اکثر کشورها هم دولتشان برای گردشگری سوبسید می‌دهند و پس از ورود گردشگر، پول آن را از طرق دیگر از گردشگر در می‌آورند.




موضوع مطلب : گردشگری, تایلند
پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 1:0 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی


هر روز چند نفر در تهران خودکشی می کنند؟
طبق     تحقیقات انجام شده، زنان بیش از سه برابر مردان اقدام به خودکشی می کنندهرچند مرگ در اثر این اقدام در میان مردان بیشتر از زنان است.

 


صدای شیعه: طبق تحقیقات انجام شده، زنان بیش از سه برابر مردان اقدام به خودکشی می کنندهرچند مرگ در اثر این اقدام در میان مردان بیشتر از زنان است.

چهار استان ، رکود دار خودکشی زنان

به گزارش انتخاب به نقل از پانا , قرایی مقدم به میزان خودکشی و آمار آن در ایران اشاره می کند ومی گوید: در حال حاضر میزان خودکشی 12 نفر در هر یکهزار نفر است و استان های ایلام، کرمانشاه، کردستان و بعد همدان رکورددار آمار خودکشی در میان زنان هستند.

روزانه 10 نفر در تهران خودکشی می کنند

این استاد دانشگاه بیشترین عامل خودکشی را مسائل خانوادگی ذکر می کندو می افزاید: در تهران روزانه 10 نفر خودکشی می کنند و یکی از عوامل اصلی آن همسر دوم بودن در میان زنان و مسائل اقتصادی در بین مردان است.

این پژوهشگر با بیان اینکه زنان در خودکشی از مردان موفق تر عمل کرده و روش های سریعتری را برای خودکشی انتخاب می کنند عنوان می کند: تخریب شخصیت زنان، ازدواج های اجباری، تجاوزات جنسی و در نظر گرفتن آنان به عنوان ابزار از شاخص های بسیار مهم خودکشی در میان زنان است.

به گفته قرایی مقدم گذار از سنت به مدرنیته عامل اصلی افزایش آمار خودکشی در میان جوامع سنتی و عقب افتاده است.

مشکلات و کمبودهای اقتصادی و تبعیض و اختلاف طبقاتی از جمله عواملی است که قرایی مقدم به آنها اشاره می کندو می گوید: جوامع مدرنیته با مشکلات اقتصادی فراوانی دست و پنجه نرم می کنند و اختلافات طبقاتی عامل مهمی در ایجاد بزه های اجتماعی و خودکشی است.

ایران سومین کشور جهان است که در آن آمار خودکشی زنان افزایش می یابد و در حال پیشی گرفتن از آمار خودکشی مردان است. رتبه های اول و دوم را در این زمینه کشورهای چین و هندوستان دارند. در کلیه کشورهای دنیا در برابر هر سه مرد که در اثر خودکشی می میرند، یک زن از این طریق جان خود را از دست می دهد.

امان الله قرایی مقدم استاد دانشگاه و جامعه شناس در این باره می گوید: بر اساس تحقیقات، خودکشی در میان زنان بیش از مردان وجود دارد .

برخی از شهرهای کشور به خصوص نواحی غربی دارای آداب و رسومی هستند که زنان را به ازدواج های اجباری وادار می کند و همین امر سبب خودکشی دختران و زنان در این نواحی می شود.

او ادامه می دهد: فشارهای روحی روانی ناشی از برچسب های ناموسی که به برخی زنان نسبت می دهند موجب استرس و ترس شده و سرانجام آنان به آخرین راهکار ممکن پناه می برند.




موضوع مطلب : خودکشی
پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 12:59 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

ناگفته‌هایی از غسل و کفن آیت الله العظمی خویی
هنگامی که خواستیم آیت الله العظمی خویی را کفن نماییم در عین نا باروری    همگان، خبری از این کفن نبود؛ بنابراین تصمیم گرفتیم ...




صدای شیعه: آیت الله سید محمد مهدی خُرسان از علمای نجف اشرف، فقیهی است که در حیطه­ های مختلف علم و معرفت قلم زده و بوی بزرگانی چون علامه مجلسی را می­توان از وجود او استشمام نمود.

در دیداری که یکی از اساتید حوزه علمیه قم با ایشان در نجف اشرف داشت، خاطره­ای خواندنی از نحوه غسل و کفن آیت الله العظمی خویی بیان می کند که تقدیم ارادتمندان فقه و فقاهت می‌گردد.

چند سال قبل از فوت مرحوم حضرت آیت الله خویی، تصمیم گرفتم، با عمل به سیره بزرگان و علما، کفنی برای خود تهیه کنم، از آنجایی که قصد داشتم هزینه خرید کفنم از سهم امام نباشد؛ چون خودم پولی نداشتم، به بیت استادم حضرت آیت الله خویی رفته و خدمت ایشان عرض کردم: قصد دارم کفنی برای خود تهیه کنم، آیا حضرتعالی پولی به جز سهم امام دارید که به من قرض بدهید؟

ایشان فرمودند، در حال حاضر چنین پولی در اختیارم نیست، ولی اگر بخواهی می توانی مقداری از سهم امام که نزد من است را برداری؛ قبول نکردم و از طریق دیگری این پول را تهیه و کفن و ملحقات آن را خریداری نمودم.

بعد از خریدن کفن، دعای جوشن کبیر را با زعفران روی آن نوشتم که با توجه به طولانی بودن فرازهای دعا، نوشتن آن مدت زیادی طول کشید، همچنین قطعات مستحبی کفن را تهیه کرده و بنا به توصیه روایات اهل بیت‌(ع)، انگشتری خریدم و فرستادم مشهد مقدس و روی آن حرز« اللهم ظنی بالله حسنأ و بالنبی المؤتمن و...» [1] را نگاشتند.

از تهیه کفن و ملحقاتش چندی نمی گذشت که با خبر شدم، حضرت آیت الله خویی دار فانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافته است، به سرعت به بیت ایشان رفتم و جسد مبارک معظم له را با دستان خودم غسل دادم، بعد از آن‌که کار غسل به پایان رسید، خطاب به خانواده ایشان گفتم: کفن آقا را بیاورید، ولی در عین ناباوری از کفن آقا خبری نبود، گویا گم شده بود؛ بنابراین تصمیم گرفتم کفن خودم را آورده و استادم را با آن کفن نمایم.

حجت الاسلام و المسلمین نجم الدین طبسی که این خاطره را از قول آیت الله خُرسان نقل ­کرد در پایان گفت: ایشان همگام تعریف این خاطره، بسیار منقلب شد و گریه کرد و در آخر این چنین گفت: آن روز که نزد حضرت آیت الله خویی رفتم تا پولی برای تهیه کفن بگیرم، اگر ایشان می دانستند که قرار است کفن خودشان را تهیه کنم، نمی دانم آن لحظه چه تصمیمی می گرفتند؟!

[1]- نگین امام محمد باقر (ع)- بحارالانوار، ج 46، ص 221

ظنی بالله حَسَنٌ               و بالنبی المُؤتمن

وبالوصیّ ذی‌المنن          وبالحسین و الحسن
مرکز خبر حوزه




موضوع مطلب : خویی, خرسان
پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 12:57 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی


آیت‏الله العظمی سیدابوالقاسم خویی؛ قرآن‏شناس بزرگ     معاصر


صدای شیعه: آیت‏الله‏العظمی سیدابوالقاسم خویی فرزند سیدعلی‏اکبر بن میرهاشم موسوی خویی، از مفاخر بزرگ جهان تشیع و از مشاهیر فقه و اصول و از مدرسان پرآوازه حوزه علمیه نجف اشرف و از مفسران و قرآن‏پژوهان عالیقدر اسلام، در 15 ماه رجب 1317 ه··. ق در خانواده علم و تقوا در شهر «خوی» دیده به جهان گشود.
پدرش؛ آیت‏الله حاج سیدعلی‏اکبر فرزند سیدهاشم موسوی خویی، از شخصیت‏های برجسته خوی بود که به سال 1285 ه·· در خوی زاده شده و به سال 1371 ه·· درگذشته است. او بدنبال اختلاف علما در جریان نهضت مشروطیت در سال 1328 ه··. ق به نجف اشرف مهاجرت کرده و در آنجا رحل اقامت گزیده است.
سیدابوالقاسم، دوران کودکی و نوجوانی را زیر نظر پدر بزرگوارش گذراند و مقدمات علوم عربی و صرف و نحو و قرآن را از وی آموخت. در سال 1330 ه·· به همراه برادرش سیدعبدالله خویی، رهسپار نجف اشرف شد و به پدرش پیوست. او جوانی باهوش بود و استعدادش مایه شگفتی و اعجاب استادان حوزه علمیه نجف گردید.
گویند: آیت‏الله سیدمحمد کاظم یزدی (م 1337)، صاحب کتاب مشهور «عروة الوثقی»، به هوش و ذکاوت او در سن شانزده سالگی‏اش، پی برد و به پدرش توصیه فرمود که: «قدر این بچه ات را بدان، او آینده درخشانی خواهد داشت». ایشان مدت 6 سال مقدمات و سطوح را فرا گرفت و چهارده سال تمام فقه و اصول و فلسفه و کلام را از محضر استادان بزرگ نجف آموخت. برخی از استادان مشهور آیت‏الله خویی، عبارتند از آیات عظام: 1 ـ شیخ فتح‏الله شریعت اصفهانی (م 1339 ه··)؛ 2 ـ حاج شیخ مهدی مازندرانی (م 1342 ه··)؛ 3 ـ میرزا حسین نائینی (م 1352 ه··)؛ 4 ـ شیخ محمدجواد بلاغی (م 1352 ه··)؛ 5 ـ میرزا علی‏آقا شیرازی فرزند میرزای شیرازی (م 1355 ه··)؛ 6 ـ سیدحسین بادکوبه‏ای (م 1358 ه··)؛ 7 ـ آقا ضیاءالدین عراقی (م 1361 ه··)؛ 8 ـ شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، معروف به «کمپانی» (م 1361 ه··)؛ 9 ـ شیخ مرتضی طالقانی (م 1370 ه··)؛ 10 ـ سیدابوالقاسم خوانساری (م 1380 ه··).
اما تحصیل آیت‏الله خویی بیشتر در محضر درس میرزای نائینی و کمپانی بوده‏است و همواره در جلسات درس آن دو شرکت می‏جست و آنگاه که شنید جلسات درس میرزای نائینی آغاز شده، سفری را که به ایران داشت، ناتمام گذاشت و دوباره به نجف بازگشت.
وی پس از 20 سال تحصیل در نجف اشرف، به درجه اجتهاد رسید و جمعی از علمای بزرگ به اجتهادش شهادت دادند. مشهور است که پس از انتشار جلد اول کتاب «اجود التقریرات» خویی، که تقریر دروس آیت‏الله میرزای نائینی است، وی را به عنوان یک مجتهد جوان در حوزه نجف معرفی کرده، جمع کثیری از علمای بزرگ در سال 1352 قمری به مقام اجتهادش گواهی دادند. او در خلال تحصیل، به تدریس نیز پرداخته و هر کتابی را که می‏آموخت، کتاب پیش از آن را تدریس می‏کرد. معظم له خود در این‏باره چنین می‏فرماید:
«زمانی که دومین جلد شرح لمعه را فرا می‏گرفتم، خود به تدریس و تعلیم اولین جلد این کتاب پرداختم1 و بسیاری از دانشمندان و فضلا از محضر درسش بهره برده‏اند. ایشان در این‏باره می‏نویسند:
«من بسیار تدریس کرده‏ام و در فنون فقه و اصول و تفسیر، جلسات بسیار تشکیل داده و جمعی بی‏شمار از فرزانگان و اندیشمندان را در حوزه علمی نجف پرورش داده‏ام...».
یکی از شاگردانش ـ شیخ مرتضی دزفولی انصاری ـ در وصف وی می‏نویسد: «این استاد بزرگ، الحق بیانی رسا دارد و مطالب اصولیه، چون مومی در دستش می‏باشد و تسلط کاملی نیز بر آنها دارد2».
حوزه درسش تا پایان عمر ادامه داشت و چنان شهره یافت که در دو دهه آخر عمرش، در حوزه‏های علمیه عراق، بلکه جهان اسلام بی‏نظیر بود و صدها نفر از جویندگان علوم و معارف اسلامی در درسش حضور می‏یافتند. بسیاری از فقها و فضلای امروز، خوشه‏چین دانش بیکران این استاد والامقام می‏باشند. برخی از شاگردانش عبارتند از: آیت‏الله میرزا جواد تبریزی، آیت‏الله سیدابوالحسن شیرازی، آیت‏الله سید جمال‏الدین خویی، آیت‏الله باقرشریف قرشی، آیت‏الله باقر ایروانی، سید محمدباقر حکیم.
او نمونه اُسوه‏ای اخلاقی به شمار می‏رفت. آثار ارزشمند و کم‏نظیری به جهان اسلام ارائه داده که در زمینه تأسیس مراکز فرهنگی و تبلیغی و خدمات اجتماعی، موارد زیر قابل ذکر است:
1 ـ مدرسه و کتابخانه حضرت آیت‏الله خویی در مشهد؛ 2 ـ مدینة العلم حضرت آیت‏الله خویی در قم؛ 3 ـ مدرسة دارالعلم آیت‏الله خویی در نجف اشرف.
همچنین در بمبئی، بانکوک، داکا، پاکستان، مالزی، بیروت، نیویورک، لندن، اندونزی، فرانسه، لوس‏آنجلس و دیگر نقاط جهان، مراکز فرهنگی و پژوهشی مشابهی تأسیس کرده که در تبلیغ مذهب تشیع در جهان بسیار موثر و کارآمد بوده‏اند.
اما در زمینه تألیف می‏توان به کتاب‏های زیر اشاره کرد:
1 ـ «معجم رجال حدیث»؛ در بیست‏ودو جلد که فرهنگ بزرگی در زمینه شناخت بیش از 15670 نفر از رجال و راویان احادیث است؛
2 ـ «فقه الشیعه»، در 5 جلد، در فقه؛
3 ـ «مصباح الاصول»، در 2 جلد، در اصول استدلالی؛
4 ـ «اجود التقریرات»، در تقریرات دروس مرحوم میرزای نائینی، در 2 جلد؛
5 ـ قصیده در مدح امیرالمومنین (ع) در 900 بیت؛
6 ـ اضاء القلوب (خطی)؛
7 ـ آثار العقول3.
آیت‏الله العظمی خویی که عمر ارزشمند خویش را در راه نشر معارف اسلام و قرآن گذراندند، سرانجام در پی یک بیماری قلبی، در روز شنبه 17 مرداد 1371 ش (مطابق با 8 صفر 1413 ه··) در کوفه دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت4.
خبر درگذشتش مایه وحشت بعثیان عراقی شد و حزب بعث در شهرهای نجف و کوفه حکومت نظامی برقرار کرد و نیروهای عراقی به حالت آماده‏باش درآمدند. سرانجام پیکر مطهرش، غریبانه در مسجد «الخضراء» در صحن مطهر امام علی (ع) نجف اشرف به خاک سپرده شد. به مناسبت رحلت این مجتهد و عالم برجسته جهان تشیع، در ایران و سایر نقاط جهان اسلام، مراسم عزاداری و تعزیه برگزار شد و بدین مناسبت، رهبر معظم انقلاب ـ آیة‏الله خامنه‏ای ـ پیام تسلیتی صادر کردند که در قسمتی از این پیام آمده: «ایشان، در بسیاری از علوم اسلامی رایج در حوزه‏های علمیه از اساتید مسلم و کم نظیر به حساب می‏آمد. فقیهی بزرگ و اصول‏گری عمیق و مفسری نوآور و رجالی صاحب‏مکتب و متکلمی زبردست بود.
آثار علمی ارزشمند این مرد بزرگ به دهها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال منحصر نمی‏شود. هزاران تربیت یافته در حوزه دروس غنی و سرشار او هم اکنون در همه بلاد اسلامی پراکنده‏اند. این بزرگوار، یکی از نخستین کسانی بود که پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (رض) حوزه علمیه نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعی و کوششی ارجمند در همراهی با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران، مبذول داشت.
در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1412 ه··. ق قطب اصلی نهضت و مرکز صدور حکم قیامت اسلامی بود و به همین دلیل پس از سرکوب این نهضت به واسطه رژیم خونخوار بعثی، این‏کهن مرد دانشمند، مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد و پس از آن‏که به فضل الهی از خطر، نجات یافت تا مدت‏ها زیر نظر مأموران بعثی در شرایط سخت قرار داشت.
عمر طولانی و پربرکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت، سرشار از آزمایش‏های الهی و نمایش‏گر سعی و تلاش یک انسان مؤمن و پرهیزگار است...5».
آیت‏الله‏العظمی خویی در زمینه علوم قرآن وتفسیر، سه اثر ارزشمند، تألیف کرده‏اند که عبارتند از:
1 ـ نفحات الاعجاز فی رد حُسن الایجاز:
از جمله آثار قرآن‏پژوهی آیت‏الله العظمی خویی، کتابی است در دفاع از اعجاز قرآن به‏نام «نفحات الاعجاز فی رد حُسن الایجاز» که ایشان آن را در جوانی، در سن بیست و پنج سالگی (1342 ه··. ق) در نجف اشرف منتشر کردند. این کتاب، نقد و پاسخ کتاب «حُسن الایجاز فی ابطال الاعجاز» نوشته یک آمریکایی، موسوم به «نصیرالدین ظافر» می‏باشد.
آیت‏الله خویی در این کتاب، از کرامت و جاودانگی قرآن و اعجاز آن دفاع کرده‏است. این کتاب بارها در ایران و عراق؛ به چاپ رسیده‏است6.
2 ـ البیان فی تفسیر القرآن:
دوّمین و مهم‏ترین اثر قرآن‏پژوهی ایشان؛ تفسیر «البیان» یا «البیان فی تفسیر القرآن» نام دارد که فقط جلد اول آن، در سال 1375 ه··. ق در «مطبعة الآداب» نجف اشرف منتشر شد7. انتشار این جلد، نشان داد که ایشان علاوه بر فقه و اصول، در علوم قرآنی و تفسیر نیز مبتکر و نوآور و صاحب‏نظر است. اما ایشان علی‏رغم تدریس طولانی در فقه و اصول (حدود 60 سال)، تدریس تفسیر را متأسفانه به دلایلی ادامه نمی‏دهند. استاد شهید مرتضی مطهری در این‏باره مرقوم داشته‏اند:
«یکی از فضلای خودمان که تقریبا یک ماه پیش مشرف شده‏بود به عتبات، می‏گفت: خدمت آیت‏الله خویی ـ سَلّمَهُ اللّه تَعالی ـ رسیدم. به ایشان گفتم: چرا شما درس تفسیری که سابقا داشتید، ترک کردید؟ (استاد مطهری می‏افزاید: ایشان در هفت ـ هشت سال پیش درس تفسیر در نجف داشتند و قسمتی از آن چاپ شده‏است).
ایشان (آیت‏الله خویی) گفتند که یک موانع و مشکلاتی هست در درس تفسیر. گفت: پس به ایشان گفتم: علامه طباطبایی در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این کار کردند، چطور شد؟ ایشان گفتند: آقای طباطبایی «تضحیه» کردند؛ یعنی آقای طباطبایی خودشان را قربانی کردند، از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدند و راست گفتند8».
در تعطیلی این سلسله دروس برخی از انتقادها و گوشزدهای حواشی بی‏تأثیر نبوده‏است. با این وجود، همین جلد تفسیر آیة‏الله خویی که شامل؛ مقدّمه تفسیر و تفسیر سوره حمد می‏باشد، تفسیری بدیع و کارآمد و جامع بسیاری از نکات علوم قرآنی و تفسیری است که این کتاب را، مرجع پژوهش‏گران و جویندگان علوم قرآنی کرده‏است، این کتاب، به بسیاری از جوانب مختلف علوم قرآنی چون؛ بحث اعجاز قرآن9، قراءات، تواتر قرآن، تحریف‏ناپذیری قرآن، قراء سبعه، نزول قرآن بر هفت حرف، جمع و تدوین قرآن، حجیت ظواهر قرآن، مسأله نسخ و بحث بداء، حدوث و قدم قرآن و... پرداخته و مؤلف به طور مبسوط نظریه‏های مخالفان و موافقان را طرح و بررسی کرده است.
تفسیر سوره حمد در همین مجلد، نگاهی است نو، به روش تفسیر «قرآن به قرآن» با دیدی جامع که روح تحقیق، ابتکار و تسلط نویسنده بر علوم اسلامی چون؛ فقه، اصول، کلام، فلسفه، تاریخ، حدیث، لغت، در جای جای کتاب دیده می‏شود. با این وصف، این تألیف، نقطه عطفی در تاریخ نگارش‏های علوم قرآن در جهان اسلام ـ به‏ویژه تشیع ـ به شمار می‏رود و این اثر ارزشمند، چراغ روشنی است برای تفسیرنگاری در ادوار بعد که از بدو نشر، مورد توجه محافل علمی و ادبی جهان اسلام واقع گردیده و به زبان‏های فارسی، اردو، انگلیسی و... ترجمه شده‏است. در ایران، این تفسیر با عنوان «بیان در مسائل کلی علوم قرآن» به همت آقایان: هاشم هاشم‏زاده هریسی و محمدصادق نجمی، به فارسی روان ترجمه شده و انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد خوی ـ آن را در 2 مجلد چاپ و منتشر کرده است. مترجمان قبلاً قسمت‏هایی از این کتاب را با عنوان «شناخت قرآن» نشر داده بودند.
3 ـ «فقه القرآن علی المذاهب الخمس»:
این کتاب نیز از دیگر آثار قرآنی و فقهی آیت‏الله‏العظمی خویی است که به احکام قرآن و آیات الاحکام براساس فقه شیعه جعفری و چهار مذهب فقهی اهل سنت (شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی) تألیف و تدوین شده و سوگمندانه هنوز به چاپ نرسیده‏است.
* برگرفته از کتاب «قرآن‏پژوهان آذربایجان غربی»، رشت: کتاب مبین، اول/ 1381ش.
1- جوانشیر، کریم؛ «نامداران راحل، زندگینامه چهل تن از مشاهیر شیعه»، تبریز: اول، 1375 ش، ص384.
2 - انصاری، مرتضی؛ «زندگانی و شخصیت شیخ انصاری»، چاپ دوم، ص 395.
3 - ر. ک به «آینه پژوهش»، ش 13 ـ 14، خرداد و شهریور 1371، ص 166 و «مکتب اسلام»، ش 6، سال 32؛ «مفاخر آذربایجان» ج 1، «گلزار مشاهیر»، ص 34؛ «کیهان فرهنگی» سال 9، ش 6، شهریور 1371، صص 55.
4 - تفصیل شرح حال وی را بنگرید در «مفاخر آذربایجان»، ج 1/447 ـ 470 و کتاب «یادنامه حضرت آیت‏الله العظمی خویی».
5 - «نامداران راحل»، ص 392.
6 - آقابزرگ تهرانی؛ «الذریعه»، 4/246.
7 - از دیگر چاپ‏های این کتاب، چاپ «دارالزهراء» بیروت و «امید» ایران است و ناشر اخیر، این کتاب را به سال 1375 ش در 560 صفحه چاپ و منتشر کرده است.
8 - «آینه پژوهش»، همان شماره، ص 164.
9 - این بحث با عنوان «مرزهای اعجاز» به وسیله استاد جعفر سبحانی ترجمه و چاپ شده‏است.
حسین پیری‏سبزواری




موضوع مطلب : خویی, قرآن
پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 12:56 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

یادداشتی به قلم آیت الله العظمی خویی درباره تشرف شیخ محمد شوشتری     کوفی
آقای حاج شیخ علی محمد ابن العلم (1289-1370ش) در   نامه ای به مرحوم آیت الله خوئی چگونگی تشرف شیخ محمد شوشتری را که برای ایشان نقل کرده بوده استفسار می کنند...


صدای شیعه: آقای حاج شیخ علی محمد ابن العلم (1289-1370ش) در نامه ای به مرحوم آیت الله خوئی چگونگی تشرف شیخ محمد شوشتری را که برای ایشان نقل کرده بوده استفسار می کنند و آیت الله خوئی آنچه را که شنیده به قلم خود برای ابن العلم می نویسد.



جناب مستطاب مرحوم مبرور جنّت مکان خلد آشیان، آقای شیخ محمد شوشتری که قبلا ساکن نجف و بعدا سالها ساکن کوفه شد شخصا و بدون واسطه برای این جانب چنین نقل نمودند که بنا گذاشتم یکی از شبهای قدر ماه مبارک رمضان را نوزدهم یا بیست و یکم (تردید از بنده است) به مسجد کوفه مشرف شده و در آنجا احیا نمایم؛ بدین قصد از نجف حرکت به سمت کوفه نمودم. چون هوا گرم بود قبل از دخول مسجد به سمت نهر احمَیدیّه که قدری بالاتر از مسجد بود رفته و جهت رفع گرما قدری آب به خود زده و بعدا وارد مسجد شده رأسا به محراب حضرت امیر مشرف و پس از اذان مغرب نماز خوانده و پس از نماز جهت افطار حرکت کردم. قبلا به ذهنم خطور کرده بود که چقدر خوب است چشمم به جمال حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه - منور [شود] و تسلیت بگویم. همین که از محراب مذکور قدری دور شدم دو نفر را در یکی از ایوانهای مسجد که یکی دراز کشیده و دیگری نشسته بود دیدم. شخص نشسته مرا به نام صدا کرده و گفت: شیخ محمد کجا می روی؟ تعجب کردم که این مرد ناشناس نام مرا از کجا می داند! جوا ب دادم: می خواهم بروم جایی افطار کنم - و افطار من آن شب نان و خیار چنبر بود. گفت: همین جا بنشین افطار کن. من هم نشستم و مشغول افطار شدم. آن شخص شروع به سؤال از آقایان علمای موجود نجف نموده و حال یک به یک را سؤال نمود تا تمام شدند. من تعجب از کثرت اطلاع او نمودم که باز از حال مرحوم آقا سید ابو الحسن اصفهانی( ره) نمود - در آن وقت ایشان یکی از طلاب علمی بودند و چندان نمی شناختم؛ ولی از ترس اینکه مبادا بخواهد حال فرد فرد طلاب را بپرسد گفتم: همه خوبند. در این وقت شخصی که دراز کشیده بود چیزی به او گفت که من نفهمیدم؛ لذا او ساکت شد و بنده شروع به سؤال نموده گفتم: اینکه خوابیده که است؟ چواب گفتند: ایشان آقای عالَمند (عالم به فتح لام). عربهای عوام به ملا می گویند ولی نظر به اینکه صحبت ما فارسی بود توضیح خواسته پرسیدم: آقای عالِمند یا آقای عالمند؟ تعجب کرده و از این حرف خوشم نیامده ودر دل گفتم: چقدر مبالغه می کند! این لقب سزاوار حضرت ولی عصر است نه کس دیگر - و ایشان هنگام نقل این قصه زار زار گریه می کردند - در این اثنا شخص نشسته گفت: برای شیخ محمد آب بیاورید، ناگهان دیدم شخصی حاضر و آماده جام آبی به دست داشت. من گفتم: تشنه نیستم و آب را رد کردم. پس از صرف افطار به جای خود برگشتم که دوباره نماز بخوانم و مشغول اعمال شوم، ناگاه احساس کسالت کرده و سر خود را به دیوار تکیه دادم و خوابم برد وقتی چشمم باز شد دیدم هوا بی اندازه روشن است که من درز آجرهای دیوار مقابل را به خوبی می دیدم یقین کردم صبح شده، بسیار افسوس خوردم که آمده بودم شب را به عبادت احیا نمایم خواب برده است در این اثنا دیدم که آن شخص خوابیده و جمعی از علما مشغول نماز جماعت و خودش امام آنها بود و نمازشان تمام شده و مشغول تعقیب هستند گفتم: اینها نماز صبح را خوانده اند و مشغول تعقیبند و شخص نشسته نیز جزء مأمومین بود. از امام سؤال نمود که این جوان را همراه خود ببریم؟ جواب داد: نه، ایشان باید سه امتحان بدهد و برای هر امتحانی وقتی معین کردند که وقت آخرین امتحان مصادف با سن شصت سالگی احقر می شد؛ چون دیدم قریب است نماز صبح قضا شود از جا بلنده شده رفتم وضو گرفته و به مسجد برگشتم، دیدم هوا بی اندازه تاریک است و اثری از آن اشخاص نیست بی نهایت تعجب کردم و معلوم شد که هنوز اول شب است و خواب من چندان نبوده و دانستم که آن آقا حضرت ولی عصر بوده و نمازی که می خواندند نماز عشا بوده.

ابوالقاسم الموسوی الخوئی

منبع: تاریخ علماء و روحانیت دزفول، علی راجی، انتشارات زائر، چاپ اول، بهار 1382، جلد دوم، ص 801.




موضوع مطلب : امام زمان, خویی, کوفی
پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 12:55 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

مناظره آیت الله العظمی خویی با کشیش مسیحی
یکی از مهمترین راههای شناخت انبیاء، ارائه کاری فرا بشری توسط آنهاست که     قرآن کریم از آن، با عنوان "بیّنه" و یا "آیت" تعبیر می‌کند و در بین مسلمین از آن   به "معجزه" یاد می‌شود.


صدای شیعه: چون نبوت پیامبران گذشته به دوران معین و محدودى اختصاص داشت، دوران معجزه آنان نیز طبعا کوتاه و محدود و تنها براى مردم آن دوران بوده است؛ زیرا براى عده‏اى از مردم آن عصر، با دیدن این معجزه‏هاى موقت و محدود اتمام حجت مى‏گردید و براى عده دیگر نیز به وسیله نقل پیاپى و متواتر، اذعان و یقین حاصل و حجت خدا بر آنان تمام مى‏شد.

ولى یک شریعت و نبوت جاودانى، باید داراى یک معجزه و بیّنه جاوید نیز باشد؛ زیرا معجزه اگر محدود و منحصر به یک زمان گردد، گذشتگان و آیندگان نمى‏توانند آن را با چشم خود درک نمایند و اخبار و نقل‏هاى پی در پی نیز در اثر مرور زمان ممکن است از بین برود و یا لااقل در اثر عوامل مختلف، تردیدهایى در آنها به وجود آید.
در این صورت براى مردم آینده که این نشانه‌ها و کارهای فرابشری را نتوانسته‏اند ببینند، حجت تمام نمى‏گردد.

این نکته موضوع مهمی را در رابطه با ادیان آسمانی بیان می‌دارد. از همین رو مرحوم آیت الله خویی از مراجع بزرگ تقلید شیعیان در قالب مباحثه‌ای علمی با یکی از علمای یهود این موضوع را به گفتگو می‌نشیند که دوران دین یهود سپرى شده و دلایل و معجزاتشان تمام شده است ...

ایشان از آن عالم یهودی می‌پرسد: آیا شریعت تنها براى یهودى‏هاست و یا به تمام مردم و ملت‏ها عمومیت دارد؟

اگر اختصاص به ملت یهود داشته باشد، ملت‏هاى دیگر به پیامبر دیگرى نیازمند خواهند بود و آن پیامبر به نظر شما جز پیامبر اسلام چه کسى مى‏تواند باشد؟ اگر شریعت موسى(علیه السلام) همگانى و جهانى است و به تمام بشر و انسان‏ها عمومیت دارد، پس به یک دلیل همیشگى و گواه زنده‏اى نیازمند خواهد بود. در صورتى که امروز چنین دلیل و گواهى در دست نیست؛ زیرا معجزات حضرت موسى (علیه السلام) به عصر خود وى اختصاص داشت و بعد از وى، اثرى از آن باقى نمانده است تا موجب باور و یقین شود و بقا و استمرار آئین یهود را براى همیشه ثابت کند و در تمام اعصار و قرون، گواه حقانیت آن باشد.

اگر بگویید: گرچه این معجزات فعلا وجود ندارد، ولى تواتر اخبار و نقل‏هاى فراوان، وجود آن‏ها را روشن و مسلم مى‏سازد، در جواب خواهیم گفت که:

اولا: معجزه، در صورتى مى‏تواند، از راه تواتر ثابت شود که تعداد ناقلانش به حدى برسند که در میان مردم موجب یقین شود. اما شما نمى‏توانید چنین تواتری را در اثبات معجزات حضرت موسى (علیه السلام) در هر عصرى و میان هر ملت و نسلى ثابت کنید.

ثانیا: اگر تنها نقل معجزات در اثبات یک حقیقت کفایت کند، این که به معجزات حضرت موسى اختصاص ندارد، شما معجزات حضرت موسى(علیه السلام) را نقل مى‏کنید، مسیحیان معجزات حضرت عیسى (علیه السلام) را نقل مى‏کنند، مسلمانان نیز معجزات پیامبرشان را. پس چه تفاوتى در میان این نقل‏ها هست که گفتار شما در نقل معجزات حضرت موسى(علیه السلام) پذیرفته شود ولى گفتار دیگران نه! اگر تنها نقل معجزات یک پیامبر موجب تصدیق آن پیامبر شود، شما چرا نبوت پیامبران دیگر را که معجزات همه آنان نقل شده است، تصدیق نمى‏کنید؟

عالم یهودی در پاسخ گفت: معجزاتى که یهودیان براى حضرت موسى(علیه السلام) نقل مى‏کنند، مسیحیان و مسلمانان نیز آن‏ها را تصدیق مى‏نمایند و به صحت آن‏ها اعتراف دارند و اما معجزات پیامبران دیگر، مورد قبول همه نیست. این است که آن‏ها به دلائل دیگر نیازمندند تا به مرحله اثبات برسند.

 قرآن تنها معجزه جاودان و همیشگى است که صحت تمام کتب آسمانى پیشین را امضا و به صدق و پاکى تمام پیامبران گذشته شهادت مى‏دهد و به آنان ارج مى‏نهد.

آیت الله خویی فرمود: آرى، درست است که مسیحیان و مسلمانان نیز معجزات حضرت موسى(علیه السلام) را قبول دارند، ولى نه از راه تواتر و نقل‏هاى یهودیان. بلکه به علت این که پیامبرانشان از آن معجزات خبر داده‏اند. مسیحیان و مسلمانان، معجزات حضرت موسى (علیه السلام) را به وسیله پیامبرانشان مى‏شناسند و اگر نبوت آنان را نپذیرند، راهى به درستی معجزات حضرت موسى نخواهند داشت تا او را به پیامبرى قبول کنند.

این اشکال تنها به دین یهود اختصاص ندارد؛ بلکه به تمام ادیان گذشته هم متوجه است و تنها دین اسلام است که معجزه آن جاودان و در تمام قرون و اعصار زنده و در میان تمام ملت‏ها و نسل‏ها جریان دارد و تا روز رستاخیز با جهانیان سخن مى‏گوید و آنان را به سوى حق دعوت مى‏کند.

ما از راه این معجزه جاودان و جارى که همان قرآن است، اسلام را مى‏شناسیم و آن را تصدیق مى‏کنیم، اسلام را که شناختیم و پذیرفتیم، از تصدیق تمام پیامبران گذشته نیز ناگزیریم؛ زیرا که قرآن و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را امضا و تأیید کرده است.

کوتاه سخن این که قرآن تنها معجزه جاودان و همیشگى است که صحت تمام کتب آسمانى پیشین را امضا و به صدق و پاکى تمام پیامبران گذشته شهادت مى‏دهد و به آنان ارج مى‏نهد.

 

(برگرفته از کتاب "البیان فى تفسیر القرآن‏"(1)، تألیف: آیت الله العظمی خویی (با اندکی تغییرات

تنظیم: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان

1. متن فوق، از ترجمه فارسی کتاب "البیان فى تفسیر القرآن" که با نام "بیان در علوم و مسائل کلى قرآن"‏ توسط آقایان محمد صادق نجمی و هاشم هاشم زاده هریسی ترجمه و نشر گردیده، اقتباس شده است.




موضوع مطلب : مسیحیت, کشیش, خویی
1   2   3   4   >