سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
یکشنبه 89 آذر 28 :: 9:30 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

تقدیر آیت الله سبحانی از رجب طیب اردوغان


حضرت آیت الله سبحانی در پیامی، با تقدیر از شرکت نخست وزیر ترکیه در مراسم عزاداری سیدالشهدا (ع)، آن را نشانه حمایت از اهداف حسین بن علی (ع) ؛ یعنی ظلم ستیزی وعدالت خواهی که جامعه بشری بدان نیازمند است،دانستند.
منبع خبر: www.hawzahnews.com

متن پیام بدین شرح است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم 
  سبحانی
حضور انور جناب آقای رجب طیب اردوغان
 
نخست وزیر محترم کشور ترکیه
 
با اهدا سلام و عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت سرور شهیدان، اباعبدالله الحسین (ع) و درخواست موفقیت فراینده از باری تعالی برای پیشبرد اهداف مقدس آن عزیز!
 
قرآن و عترت دو یادگار گرانبهایی است که رسول خدا (ص) از خود بر جای نهاده است و هر دو چراغ فروزانی هستند که راه را برای مسلمانان در تمام عرصه ها و قلمروها روشن می سازند و تکریم هر دو و بهره گیری از آنها دو رشته محکمی هستند که می توانند در جامعه اسلامی، وحدت آفرین باشند؛ زیرا همه فرق اسلامی، در عین اختلاف در برخی از مسایل، در این دو یادگار وحدت نظر دارند قرآن مجید امت متفرق را به سان کسی می داند که در آن میان چاهی مهلک افتاده است. آن گاه? برای نجات او دستور می دهد که به ریسمان محکم الهی چنگ بزند تا از آنجا برون آید. چنان که می فرماید: (واعتصموا بحبل الله جمعیا و لا تفرقوا)
 
بنابراین بهترین راه برای وحدت یک میلیاد و اندی مسلمان در برابر ابر قدرت های متجاوز پایبندی به این دو یادگار است که مایه وحدت و یگانگی همه آنها است.
 
شرکت آن شخصیت گرامی در مراسم عزاداری سال جاری در کشور خویش بسیار مهم و اثر گذار می باشد از یک طرف، دعوت به تکریم عترت و پیروی از این خانواده است، از نظر دیگر حمایت از اهداف حسین بن علی (ع) است که در راس آنها ظلم ستیزی و عدالت خواهی است که امروز جامعه بشری بدان نیاز مبرم دارد و شعار حسین بن علی (ع) و حسینیان پیوسته این بوده که: «هیهات منا الذله»
 
دولت حضرت عالی در این مدتی که بر سر کار آمده و فعالیت های اصلاحی خود را آغاز نموده به خوبی نشان داده است که به مسایل بین المللی و اسلامی و رفع تبعیض ها کاملا توجه دارد و می تواند نقشی کلیدی در این زمینه ها ایفا نماید.
 
ما موفقیت روزافزودن جنابعالی و همه همکارانتان را در پرتو پیروی از تعالیم عالی اسلام از خداوند متعال خواهانیم و امیدواریم که دولت و ملت ترکیه همراه با دیگر کشورهای اسلامی، در تمام عرصه ها موفق و کامیاب و سرافراز باشند.
 
با تقدیم احترام
جعفر سبحانی




موضوع مطلب : خبر تقدیر سبحانی از اردوغان
شنبه 89 آذر 27 :: 11:49 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

نظر اسلام در باره هیپنوتیزم چیست؟

 این نوشته از سایت پرسشهای اعتقادی گرفته شده و صرفا جهت اطلاع است نه تایید آن

در پاسخ به سؤال، ابتدا باید نگرشى اجمالى به ماهیت هیپنوتیزم نمود و سپس پاسخ سؤال شما را بدهیم.

     دانشمندان از دیرزمان دریافته بودند که سیاله مغناطیسى خاصى در انسان وجود دارد که با استفاده از تکنیک‏هاى خاصى، مى‏تواند به وسیله آن در افراد دیگر اثر بگذارد.

 در آغاز وجود چنین نیرویى در مشرق زمین کشف شده بود. کلدانى‏ها، مصرى‏ها و هندى‏ها به آن پى برده بودند و براى درمان اعصاب و بى‏اشتهایى، از آن استفاده مى‏کردند. اما چندان شکل عمومى نداشت تا این که یک پزشک اتریشى به نام «مسمر» در اواخر قرن 18 میلادى (در سال 1775) آن را به عنوان یک کشف علمى مطرح ساخت و گفت: در وجود انسان نیروى سیال مخصوصى وجود دارد که مى‏توان براى درمان بعضى از بیماران، از آن استفاده کرد. تا این که «پویسکور» یکى از شاگردان مسمر به روش استاد آشنا شد و براى درمان بیماران از این نیروى مرموز بدن خود استفاده مى‏کرد و به اصطلاح این امواج مغناطیسى مخصوص را به بدن بیمار روانه مى‏ساخت.

 یک روز هنگامى که مشغول درمان یک روستایى بود، ناگهان با نهایت تعجب دید او به خواب فرو رفت.

 او از این جریان سخت متوحش و دستپاچه شد و خواست وى را بیدار کند، او را صدا زد برخیز برخیز، در این موقع با صحنه عجیب‏ترى روبه رو شد. بیمار در حالى که هنوز در خواب بود از جا برخاست و شروع به راه رفتن کرد او با تعجب و وحشت گفت: بایست بیمار ایستاد، کم‏کم فهمید که بیمار درحالى شبیه به خواب فرورفته که با خواب‏هاى معمولى بسیار فرق دارد. او در این حال صداى خواب کننده را مى‏شنود و هر چه به او دستور داده شود انجام مى‏دهد بالاخره هر طور بود، او را بیدار و به حال عادى برگرداند و به این ترتیب موضوع خواب مغناطیسى لااقل درآن محیط کشف شد و معلوم گردید که از طریق مانیتیسم (سیاله مغناطیسى) مى‏توان به هیپنوتیزم (خواب مغناطیسى) دست یافت.

 با ادامه تحقیقات در این زمینه، آشکار شد که نگاه‏هاى طولانى به یک نقطه نیمه روشن، توام با تلقین‏هاى پى‏درپى، به ضمیمه استفاده از سیاله مزبور، براى خواب کردن افرادى که آمادگى دارند کافى است وبا این سه عامل مى‏توان افراد را به خواب مغناطیسى فرو برد.

 مسأله مهم این جا بود که «عامل» (خواب واره‏گر) مى‏توانست جانشین اراده و تصمیم «معمول»، (سوژه خواب رونده) گردد، و معمول به تمام معنا تسلیم اراده او شود و هر دستورى به او بدهد بدون چون و چرا انجام دهد.

 به عبارت دیگر هیپنوتیزم نوعى تحت کنترل قرار گرفتن فردى ضعیف (سوژه) توسط «قدرت ذهنى» فردى قوى به لحاظ تمرکز ذهنى (نه حرکات و تلفیقات ظاهرى هیپنوتیزور) قلمداد شده است. (ر. ک: حساسیت به هیپنوتیزم، هیلگارد).

آن چه در این جا مورد نظر مى‏باشد، این است که تأثیرات خواب واره‏گر (هیپنوتیزور) بر سوژه اعم از آن که ناشى از حرکات، تلقینات، تکنیک‏هاى ایدئوموتودیک، ریلاکسیک و... باشد و یا ناشى از قوت روح و ذهن که از طریق ریاضت و تمرین حاصل شده است، در هر صورت چگونه تأثیرى است؟ آیا صرفا ایجاد یک سرى تصورات و خیالات و تلقینات غیر واقعى است و یا آن که آنچه را که سوژه ادراک مى‏کند یا بدون ادراک بر زبان مى‏آورد و ظاهر مى‏سازد، واقعیتى تردید ناپذیر است؟

 این مسأله هنوز جاى بحث بسیار دارد، ولى آنچه در حال حاضر مى‏توان گفت آن است که:

 اولاً، حرکاتى که از معمول سر مى‏زند وسخنانى که برزبان مى‏راند، چیزى جز تلقینات عامل نیست مثلاً اگر به یک زبان خارجى که قبلا آشنایى نداشته تکلم مى‏کند، یا اعلام مى‏دارد در فلان منطقه هستم، یا راه مى‏رود و. همه القائات خواب واره‏گر است و از حقیقت بهره‏اى ندارد. البته این القائات تنها با حرکات و اشارات نمایشى نیست بلکه از طریق ذهن عامل صورت مى‏گیرد. بنابراین اگر هیپنوتیزور آن دسته از لغات خارجى را که سوژه تکلم مى‏کند، نداشته باشد، چنین حرکتى صورت نخواهد پذیرفت.

 ثانیاً، در بعضى از موارد- نه به آن داغى که برخى طرح مى‏کنند- از این شیوه براى درمان برخى از بیماران مى‏توان استفاده کرد، و حتى در بعضى از موارد از آن به جاى داروى بیهوشى نیز استفاده نمود که این تأثیر چیزى جز آثار تلقین نیست.

 برخى بین مسأله هیپنوتیزم و تجرید روح خلط نموده و آن دو را نیز مشابه یکدیگر فرض کرده‏اند. درحالى که بین آن دو تفاوت بسیار است و تفصیل آن در این مختصر نمى‏گنجد ولى امروزه برخى با استفاده از تکنیک‏هاى پیشرفته‏تر هیپنوتیزم، ادعای تجرید روح نموده و کالاى خود را به این نام قالب مى‏کنند.

در مورد ریاضت که بخشی از پرسش شما اشت توجه شما را به مطالب ذیل جلب می کنیم:

ریاضت در لغت چند معنا دارد:

 1. تحمل رنج و تعب براى تهذیب نفس و تربیت خود یا دیگرى،

 2. تمرین و ممارست،

 3. کوشش و سعى،

 4. گوشه نشینى توأم با عبادت و کفّ نفس‏فرهنگ معین..

 و در اصطلاح؛ یعنى، تحمل رنج و مشقت و خود را از نظر جسمانى در محدودیت قرار دادن و در قبال آن به یک توانمندى‏هاى روحى رسیدن.

 انواع ریاضت:

 از منظرى کلى، ریاضت را به دو نوع مى‏توان تقسیم کرد:

 1. ریاضت به صورت مطلق؛ قطع نظر از آموزه‏هاى دینى.

 2. ریاضت در قالب آموزه‏هاى دینى و براساس معیارهاى شرعى. فرق‏هاى این دو عبارت است از:

 یکم. ریاضت به معناى مطلق؛ یعنى، اینکه انسان از هر راه ممکن، جسم خود را به مشقت بیندازد تا مهارت‏ها و توانمندى هایى را در بعد روحى به دست آورد؛ قطع نظر از اینکه آیا چنین عملى از نظر احکام شرعى و مبانى دینى صحیح است یا نه؛ از این‏رو مرتاضانى که بدون در نظر گرفتن شریعت الهى، ریاضت مى‏کشند براى رسیدن به هدف خود، هر عملى را انجام مى‏دهند؛ ولو این که از نظر شرعى کار حرامى باشد یا حتى با کرامت انسانى سازگار نباشد؛ زیرا او بر این باور است که فلان عمل، موجب تقویت روح یا اراده او مى‏شود. حال آنکه در ریاضت‏هاى دینى (مانند روزه) هرگز فرد از چارچوب شریعت خارج نمى‏شود و هر قدرت و نیرویى براى او مطلوب نیست. براساس احکام الهى روزه مى‏گیرد، زیرا اعمال و احکامى که دین وضع نموده و انسان‏ها را موظّف به انجام دادن آن کرده، بدین جهت است که انسان را در حوزه عبودیت خدا، قرار دهد و او به مقام قرب الهى برسد. پس نتیجه واثر ریاضت‏هاى شرعى، با غیر شرعى کاملا با هم متفاوت است.

 دوم. فرق دیگر ریاضت دینى با ریاضت غیر دینى این است که دین به انسان اجازه ضرر زدن به خود یا به دیگرى را نمى‏دهد و همواره اعمالى که انسان انجام مى‏دهد باید یک فایده عقلایى داشته باشد. به عنوان مثال روزه یک عمل واجبى است که افراد مکلف - که داراى شرایط تکلیف هستند باید روزه بگیرند. اما همین روزه اگر در جایى موجب آسیب شدید جسمانى شود یا موجب بیمارى یا تشدید بیمارى گردد، حکم آن لغو مى‏شود و چنین فردى نباید روزه بگیرد.

 در حالى که یک مرتاض ممکن است عملى را انجام دهد؛ صرفا به جهت این که دادن انجام آن موجب تقویت اراده مى‏شود و کارى ندارد به اینکه این عمل ممکن است براى او ضرر داشته باشد. به عبارت دیگر بر اساس قاعده کلى «لاضرر و لا ضرار فى الاسلام»(1)؛ ضرر رساندن و ضرر دیدن در اسلام و احکام آن قرار داده نشده است و نیز بر اساس قاعده (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها)؛( 2)خداوند هیچ کس را بیش از توانایى‏اش تکلیف بار نمى‏کند. این قواعد و اصول را یک مرتاض نه تنها مد نظر ندارد؛ بلکه ممکن است برخلاف آن عمل کند؛ صرفا به این جهت که مى‏خواهد با ریاضت کشیدن، بعدى از ابعاد روحى و روانى خودش را تقویت کند. از همین روى بسیارى از احکام اولیه در مورد بسیارى از افراد ممکن است تغییر کند یا آن تکلیف اولیه از دوش آنان برداشته شود؛ مثلا اگر کسى بیمار است و روزه گرفتن براى او ضرر دارد یا درمان او را به تأخیر مى‏اندازد و نیز افرادى که مسافر هستند، نباید روزه بگیرند.

 سوّم. فرق دیگر مربوط به انگیزه و هدفى است که مرتاض دنبال کند. مرتاض با چه انگیزه و هدفى جسم خود را به مشقت مى‏اندازد؟ اگر از مرتاض سؤال شود انگیزه و هدف تو از این عمل چیست؟ ممکن است بگوید: براى تقویت روح یا به جهت تقویت اراده یا به دلیل اینکه بتوانم توانایى به دست آورم. اما اولین شرط روزه این است که روزه دار باید نیت و قصد «قربت» کند: «انما الاعمال بالنیات». (3) البته روزه‏دار نیز ممکن است انگیزه‏اش دستیابى به بهشت و نعمت‏هاى بهشتى باشد؛ اما قصد قربة الى الله دارد او مى‏خواهد در قالب عبودیت، رضایت خدا را به دست آورد و به دنبال آن از نعمت‏هاى مادى و معنوى او نیز بهره بگیرد. پس در ریاضت‏هاى الهى قصد و انگیزه انسان‏ها الهى است؛ ولى مرتاضان معلوم نیست چنین هدفى را دنبال کنند.

 چهارم. یکى دیگر از فرق هایى که بین ریاضت‏هاى غیر دینى و ریاضت‏هاى دینى وجود دارد، به کارگیرى محصولات و نتایج ریاضت است. یک انسان مؤمن - که در قالب عمل به احکام الهى از جمله روزه گرفتن به کمالاتى دست مى‏یابد - هرگز حاضر نیست از این کمالى که به دست آورده، سوء استفاده کند و در راه حرام آن را به کار گیرد؛ ولى یک مرتاض ممکن است در اثر ریاضت؛ توانمندى هایى به دست آورد و در راه غیر صحیح و غیر مشروع از آن استفاده کند.




موضوع مطلب : هیپنوتیزم, احکام, تاریخچه
دوشنبه 89 آذر 8 :: 2:32 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

http://kamranoveisi.cov.ir/

این هم یک دومین جدید برای وبسایت است. اگر خواستید از این آدرس هم می توانید وارد شوید




موضوع مطلب : اطلاعیه4
دوشنبه 89 آذر 8 :: 12:7 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی
مقاله زیر را از یکی از سایتها گرفتم که لینک آ ن در پایین زده شده است. در مورد مکتب تفکیک است اگر نقدی دارید برستید
 
می توان تقریبا قاطعانه گفت که در تفکر کلامی امامیه، پس از دوران شیخ أحمد أحسایی و شیخی گری، منظومه کلامی و اعتقادی نوینی جز آنچه از سوی میرزا مهدی اصفهانی در حدود بیش از نیم قرن پیش ارائه شده، شناسایی نشده است. فقیهان و اصولیان در مسائل کلامی و اعتقادی بیشتر مشرب عمومی امامیه را داشته اند و عمدتا نهج کلامی متأخر امامیه را با آموزه هایی از شیوه حدیثی درآمیخته اند. گروهی هم اهل فلسفه بوده اند و عمدتا در نظام فکری آخوند ملاصدرا به حکمت متعالیه باور داشته اند. شماری نیز گرایش عرفانی از نوع مکتب نظری ابن عربی داشته اند و البته آن را با مایه های شیعی همانند کاری که سید حیدر آملی انجام داده است، آمیخته اند. در دوره های اخیر علاقمندی به گرایش اخباری و حدیثی از نوع معتدل آن، آنطور که نزد مرحوم علامه محمد باقر مجلسی دیده می شود، در میان طبقاتی از عالمان شیعی قابل شناسایی است. البته پاره ای از فقیهان و عالمان کم وبیش مستقل از جریانهای نام برده را نیز می شناسیم که گاهی نیز آرای شاذی را مطرح می کرده اند؛ همانند شیخ هادی طهرانی و یا تنی چند از عالمان سنت شکن عصر مشروطه و کمی قبل و بعد از آن و تا دوران معاصر. اما اگر بخواهیم نمونه ای گسست نسبت به اندیشه سنتی و کلاسیک امامیه را در ادوار اخیر به طور شاخص مطرح کنیم، چنانکه گفتم تنها باید از دو طریقه شیخی و طریقه مکتب تفکیک (مکتب معارف میرزا مهدی اصفهانی) نام ببریم. آنچه در این باره می گویم البته برداشتی است که از تاریخ اندیشه کلامی امامیه دارم و تنها از بعد تحلیل تاریخی، آن را ارائه می دهم. از جهاتی ظهور اندیشه میرزا مهدی اصفهانی و مکتبش با مقدمات ظهور اندیشه شیخ احسایی نزدیکیهایی دارد و این امر به زمینه های اجتماعی، سیاسی و مذهبی در تشیع امامی بازمی گردد. شیخ أحسایی به واقع در میان امامیه یک پدیده خاص و ویژه است و طریقه شیخیه و اندیشه "رکن رابع" و عقیده آنان درباره منابع دینی و جایگاه امام از لحاظ تشریعی و نیز از نقطه نظر وجودی و کوسمولوژیک و آخرت شناسی همگی نیازمند بررسی همه جانبه از نقطه نظر تاریخ اندیشه سیاسی امامیه است. تفسیر تکوینی از وجود و حضور امام و در این زمینه بهره وری از ادبیات شیعی غالیانه و تفسیرهای فلسفی و عرفانی از احادیث و تأثیر پذیری از جریانات مختلف فکری از شاخصه های اندیشه شیخی گری است. از دیگر سو منظر اخباری گرایانه شیخیه و تکیه غیر منضبط بر احادیث و عدم اقبال به دقتهای رجالی و نقد احادیث زمینه لازم را برای نوعی گرایش شیعی غیر فقهی و بیشتر عقیده محور به آنان بخشیده است. جریان مکتب تفکیک هم از بسیاری از همین جهات اندیشه ای همانند شیخیان دارند؛ گرچه در برخی نوشته های آنان نقد تندی نسبت به شیخ احسایی دیده می شود که اتفاقا همین امر نشان دهنده حساسیت آنان به تقارب افکارشان با شیخیه است.
عنوان مکتب تفکیک عنوانی است متأخر و برساخته ای است از استاد محمد رضا حکیمی که از شاگردان مرحوم شیخ مجتبی قزوینی است که خود از شاگردان مبرز میرزا مهدی اصفهانی بوده است. میرزا مهدی اصفهانی از عالمان ساکن مشهد بود که مدتی در نجف محضر میرزای نایینی را در فقه و اصول درک کرد. ما از زندگی او اطلاع زیادی نداریم، آنچه در این زمینه کارساز است، مراجعه به نوشته های شاگردان اوست که بعضا شرحی از احوال علمی و معنوی وی را گزارش کرده اند. از جمله در کتاب مستدرک سفینة البحار نمازی شاهرودی شرحی از احوال ایشان درج شده است. عنوان مکتب تفکیک بنابراین به خود میرزا و شاگردانش مربوط نمی شود و چندان هم این عنوان خاصه با تفسیری که آقای حکیمی ارائه می دهد، با تعالیم مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و دست کم شماری از شاگردانش سازگاری ندارد. روشن است که آقای حکیمی قصد بازسازی تعالیم میرزای اصفهانی را در شکلی منظومه وار و متناسب با مباحث تاریخی مرتبط داشته اند. شاید هم ایشان تعبیری از استادش شیخ مجتبی قزوینی در این باره داشته است. به هر حال شاگردان میرزای اصفهانی ترجیح می دهند که از تعالیم استاد خود به "معارف" یاد کنند. مراد از معارف هم تعالیم برگرفته شده و منتسب به اهل بیت است. ما از منابع فکری میرزا مهدی اطلاعی زیادی نداریم؛ روشن است که اهل مطالعه فلسفه و به ویژه عرفان بوده و تا اندازه ای با این علوم، شاید در نجف آشنا شده بوده است (گفته می شود که محضر سید احمد کربلایی، عارف برجسته ونامدار را درک کرده بوده است؛ بنابراین با یکی از مهمترین حلقه های اندیشه عرفانی متأخر شیعه آشنا بوده است؛ گرچه بعدا از آن افکار روی برمی گرداند)؛ اما از مطالعه ابعاد مختلف اندیشه اعنقادی او می توان به پاره ای تأثیر پذیری های روشن از سنتهای فکری و کلامی اسلامی اشاره کرد؛ با این وصف برخی از هواداران مکتب تفکیک چندان تمایلی به قبول تأثیر پذیری های فکری تاریخی ندارند. در شماری از منابع مکتوب منسوب به مکتب تفکیک و نیز برخی منابع شفاهی، گفته می شود که میرزا علوم خود را منتسب به "صاحب علم جمعی" می دانسته است که مقصود از وی کاملا روشن نیست و ظاهرا در این مورد اطلاع رسانی دقیقی توصیه نمی شود. اما به هر حال در همین رابطه از مرحوم سید جمال الدین گلپایگانی، فقیه و عارف نجف به عنوان استاد او در معارف یاد می شود. در همین دست منابع، مطالبی در رابطه با صاحب علم جمعی و ارتباط او با امام غائب (عج) مطرح می شود که به روشنی این ادعا را در بردارد که معارف، برگرفته از تعالیم شخصی امام غائب است. در پاره ای دیگر از منابع، ارتباط مستقیم به خود میرزای اصفهانی نسبت داده می شود و عبارتی هم در این ارتباط به امام غائب منتسب می گردد که بن مایه تفکر میرزا را تشکیل می دهد (عبارت: طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لإنکارنا)؛ در این روایت میرزا مهدی اصفهانی از سوی امام به این منبع هدایت می شود. البته در کتابهایی که از میرزا مهدی در اختیار است و شماری از آنها در کتابخانه آستان قدس محفوظ است و شماری هم به چاپ رسیده است، ادعای ویژه ای و یا طریقه غیر متعارفی در نحوه استدلال و ارائه ادله دیده نمی شود و البته استناد به آیات قرآن و احادیث، به طور غالب در آنها مشهود است. در مورد کتابهای او و اینکه آیا تا چه اندازه نماینده درست افکار آن مرحوم است، در میان اهالی "معارف" ظاهرا اختلاف نظری دیده می شود. آن طور که نویسنده این سطور شنیده است، گویا برخی از شاگردان میرزای اصفهانی، در صحت انتساب تعددی از این کتابها، دست کم در شکل چاپ شده برخی از آنها تردید می کرده اند و برخی نیز آنها را نوشته های مهمی در مقایسه با بخش غیر منتشر شده افکار معارفی قلمداد نمی کنند. به هر حال اصحاب معارف، همانند بسیاری از اصحاب تعالیم باطنی و معنوی به حفظ اسرار اعتقادی و ضرورت تقیه و عدم افشای افکار خود معتقدند. البته ریشه این اعتقاد به تعالیم اولیه شیعیان و اندیشه های باطنی و تأویلی شماری از فرق شیعی باز می گردد. همین امر موجب شده است که دست کم پاره ای از شاگردان این مکتب، از انتشار تعالیم خود به صورت مکتوب خودداری کنند و به نشر آنها به صورت تعلیمی و همراه با حفظ آداب تعلیم و تعلم آن که به آن نیز به طور ویژه اعتنا می ورزند، مبادرت نمایند. اما به هر حال هم اکنون چند کتاب و رساله از میزا مهدی اصفهانی در اختیار است که مضمون پاره ای از آنها اصولی است و پاره ای به مباحث اصول دین و مباحث قرآنی پرداخته است. از مشهورترین این کتابها رساله نسبتا کوتاه ابواب الهدی است که در آن می توان قسمتی از اندیشه های میرزا مهدی را ملاحظه کرد. تقریراتی هم از درسهای وی وسیله تنی چند از شاگردان او تدوین شده که قسمتی از آنها در کتابخانه آستان قدس نگهداری می شود. به هر حال میرزا مهدی به دلیل جایگاه علمی و نیز موقعیتش به عنوان استاد برجسته حوزه مشهد و نیز عنایتش به مسائل اخلاق و تفسیر قرآن، مورد توجه طلاب و فضلای مشهد قرار گرفت و تقریبا بیشتر عالمان نسل معاصر و نسل بعدی از محضر او استفاده کردند و همین امر حوزه علمیه مشهد را تاکنون تحت تأثیر عمیق وی قرار داده است، به نحوی که سیطره بلامنازعی تاکنون دارد. در میان شاگردانش، شماری تاکنون هنوز در قید حیاتند و به تعالیم او و یا نهج کلی وی پایبندند. تحول عظیمی که توسط وی در حوزه مشهد فراهم آمد، عنایت ویژه به حدیث و تعالیم امامان بود و این امر در ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز تأثیر خود را در پی داشت. درست روشن نیست چرا تعالیم قرآنی و معارفی میرزا مهدی با نقد فلسفه اسلامی و عرفان پیوند خورده است. زمینه های اجتماعی و تاریخی توجه او به فلسفه و عرفان و نقد این دو نظام فکری در اسلام چه بوده است. اما به هر حال در میان شاگردان او، شاید بتوان توجه به نقد فلسفه و عرفان را در یک سیر فزاینده تحلیل کرد. پاره ای از آنها بیشتر به جنبه های ایجابی مکتب میرزا مهدی و پاره ای جنبه های سلبی آن نسبت به فلسفه و عرفان را برجسته کرده اند. گرچه تا دو دهه پیش، کتابهای کمی از میرزا و شاگردانش در اختیار بود و این کتابها تنها به پاره ای از نوشتجات مرحومین شیخ مجتبی قزوینی و میرزا جواد تهرانی و مانند آن محدود می شد، اما در سالهای اخیر نوشتجات زیادی از میرزا و تنی از مهمترین شاگردان او به چاپ رسیده و یا دست کم در اختیار است. بی تردید برای شناخت مبانی مکتب میرزا مهدی باید به تمامی این متون مراحعه کرد. از این میان، درسهای موسوم به "درسهای معارف" که توسط شیخ محمود حلبی، از شاگردان مبرز میرزا مهدی القاء شد و صورت مکتوب یافت و در نسلی از تحصیلکردگان مدارس و دانشگاهها و در میان تحصیلکردگان رشته های فنی و پزشکی و علوم انسانی مورد تدریس و تدرس قرار گرفت، به شیوه منظمتری مبانی فکری آنان را توضیح می دهد. شاگردان شیخ محمود حلبی خود در دوره های مختلفی از محضر استاد خود درسهای موسوم به معارف در نقد فلسفه و عرفان و تبیین مبانی "مکتب اهل بیت" (آنطور که ادعا می شود) را دریافت کرده اند و خود تا آنجا که نویسنده این سطور می داند، در تهذیب و غنا بخشیدن به آن و ارائه آن در قالبهای متفاوت و با منظورهای گوناگون و شاید به تعبیری مخاطب پسندتر تلاش و کوشش داشته اند. البته شیخ محمود حلبی علاوه بر این گفتارها، نوشتجاتی در تقریر درسهای استادش و نیز پاره ای کتابها و نوشتجات درباره مسائل اعتقادی دارد که مقداری از آنها در کتابخانه آستان قدس نگهداری می شود.
گرچه نقد فلسفه و عرفان و به تعبیر اصحاب معارف، نقد علوم بشری در کانون توجه میرزا مهدی و شاگردانش بوده است، اما باید گفت که دست کم شماری از اصحاب معارف و مکتب تفکیک چنین ادعا می کنند که منظومه ای از معارف را بر اساس مبانی و منابع خاص و تعریف شده ای ارائه می دهند که برخاسته از "علوم آل محمد" و متکی بر علوم الهی و غیر بشری است و اساسا معتقدند که تنها راه شناخت خداوند و معارف الهی از این طریق امکان پذیر است. بنابراین با وجود انتقادی که به فلسفه و عرفان ابراز می کنند، اما کانون بحثهای آنان ارائه تفسیری "خالص" از قرآن است که بنابر تفسیر آنان، راه دریافت آن تنها با تعلیم و تربیت الهی و متکی بر شیوه خاص تعلیم شده از سوی امامان امکان پذیر است و بنابراین هرگونه اعمال فکر و نظری را خارج از این دایره، تلاشی برای دخالت دادن علوم بشری و حتی برتر از آن دخالت دادن فکر و ذهن آدمی (خرد بشری) در تلقی معارف الهی می دانند و از اینرو شرط اصلی را در درک این معارف در تهی شدن انسان از تعلق خاطر به فکر و معرفت بشری و منابع انسانی معرفت می دانند. بنابراین نقد و نقض فلسفه و علم کلام و عرفان و تصوف تنها مقدمه ای برای دست یافتن به منابع درست و "خالص" معرفت الهی و دوری از خطای بشری است و شرط لازم دستیابی به تعلیم "نور عقل" و "معارف" است.
در این باره باز سخن خواهیم گفت...

 

 


لینک ثابت این یادداشت:




موضوع مطلب : مکتب تفکیک, شاگرد نخودکی, میرزا مهدی اصفهانی, میرزا مهدی صفهانی
یکشنبه 89 آذر 7 :: 11:37 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

فیلمی از نحوه برخورد شهید آیت الله صدر بزرگ در مقابل یک بعثی عراقی

ببینید چه ابهتی داشته اند. خدا رحمتشان کند  البته

عکس زیرلحظاتی پس از شهادتشان است

.محمدصادق صدر پس از شهادت

 

 http://ifile.it/x53uhsr

کلیپی در مورد شهید محمد باقر صدر

محمد باقر صدر

http://ifile.it/x53uhsr/%C3%98%C2%A7%C3%99%C2%84%C3%98%C2%B4%C3%99%C2%87%C3%99%C2%8A

 

برای دانلود کردن روی لینک کلیک کرده سپس

request download tiket

     را زده سپس دانلود کنید

زندگینامه شهید محمدباقرصدر را در ادامه مطالب ببینید

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

یکشنبه 89 آذر 7 :: 11:9 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی
مباهله

 

مدینه اولین باری است که میهمانانی چنین غریبه را به خود می‌بیند. کاروانی متشکل از

شصت میهمان نا آشنا که لباس‌های بلند مشکی پوشیده‌اند، به گردنشان صلیب آویخته‌اند، کلاه‌های جواهرنشان بر سر‌گذاشته‌اند، زنجیرهای طلا به کمر بسته‌اند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباس‌های خود نصب‌کرده‌اند.

وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد می‌شوند، همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه می‌کنند. اما پیامبر بی اعتنا از کنار آنان می‌گذرد و از مسجد بیرون می‌رود.

هم هیأت میهمان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی می‌شوند. مسلمانان تا کنون ندیده‌اند که پیامبر مهربانشان به میهمانان بی توجهی کند.

به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی ، علت بی اعتنایی پیامبر را سؤال می‌کند، هیچ‌کدام از مسلمانان پاسخی برای گفتن پیدا نمی‌کنند.

تنها راهی که به نظر همه می‌رسد، این است که علت این رفتار پیامبر را از حضرت علی بپرسند، چرا که او نزدیک‌ترین فرد به پیامبر و آگاه‌ترین ، نسبت به دین و سیره و سنت اوست.مشکل ، مثل همیشه به دست علی حل می‌شود. پاسخ او این است که:

«پیامبر با تجملات و تشریفات، میانه‌ای ندارند؛ اگر می‌خواهید مورد توجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات وجواهرات و تجملات را فرو بگذارید و با هیأتی ساده، به حضور ایشان برسید. »

این رفتار پیامبر، هیأت میهمان را به یاد پیامبرشان ، حضرت مسیح می‌اندازد که خود با نهایت سادگی می‌زیست و پیروانش را نیز به رعایت سادگی سفارش می‌کرد.

آنان از این‌که می‌بینند، در رفتار و کردار، این‌همه از پیامبرشان فاصله گرفته‌اند، احساس شرمساری می‌کنند.

میهمانان مسیحی وقتی جواهرات و تجملات خود را کنار می‌گذارند و با هیأتی ساده وارد مسجد می‌شوند، پیامبر از جای بر می‌خیزد و به گرمی از آنان استقبال می‌کند.

شصت دانشمند مسیحی، دور تا دور پیامبر می‌نشینند و پیامبر به یکایک آنها خوش آمد می‌گوید. در میان این شصت نفر، که همه از پیران و بزرگان مسیحی نجران هستند، ابوحارثه اسقف بزرگ نجران و شرحبیل نیز به چشم می‌خورند. پیداست که سرپرستی هیأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، برعهده‌دارد. او نگاهی به شرحبیل و دیگر همراهان خود می‌اندازد و با پیامبر شروع به سخن گفتن می‌کند:«چندی پیش نامه‌ای از شما به دست ما رسید، آمدیم تا از نزدیک‌، حرف‌های شما را بشنویم.»

پیامبر می‌فرماید:

«آنچه من از شما خواسته‌ام، پذیرش اسلام و پرستش خدای یگانه است.»

و برای معرفی اسلام، آیاتی از قرآن را برایشان می‌خواند.

اسقف اعظم پاسخ می‌دهد:‌«اگر منظور از پذیرش اسلام، ایمان به خداست، ما قبلاً به خدا ایمان آورده‌ایم و به احکام او عمل می‌کنیم.»

پیامبر می‌فرماید:

«پذیرش اسلام، آثار و علایمی دارد که با آنچه شما معتقدید و انجام می‌دهید، سازگاری ندارد. شما برای خدا فرزند قائلید و مسیح را خدا می‌دانید، در حالی که این اعتقاد، با پرستش خدای یگانه متفاوت است.»

اسقف برای لحظاتی سکوت می‌کند و در ذهن دنبال پاسخی مناسب می‌گردد. یکی دیگر از بزرگان مسیحی که اسقف را در مانده در جواب می‌بیند، به یاری‌اش می آید و پاسخ می‌دهد:‌

«مسیح به این دلیل فرزند خداست که مادر او مریم، بدون این که با کسی ازدواج کند، او را به دنیا آورد. این نشان می‌دهد که او باید خدای جهان باشد.»

پیامبر لحظه‌ای سکوت می‌کند.

ناگهان فرشته وحی نازل می‌شود و پاسخ این کلام را از جانب خداوند برای پیامبر می آورد. پیامبر بلافاصله پیام خداوند را برای آنان بازگو می کند: «وضع حضرت عیسی در پیشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است که او را به قدرت خود از خاک آفرید...» 1

و توضیح می‌دهد که «اگر نداشتن پدر دلالت بر خدایی کند، حضرت آدم که نه پدر داشت و

نه مادر، بیشتر شایسته مقام خدایی است. در حالی‌که چنین نیست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.»

لحظات به کندی می‌گذرد، همه سرها را به زیر می‌اندازند و به فکر فرو می‌روند. هیچ یک از شصت دانشمند مسیحی، پاسخی برای این کلام پیدا نمی‌کنند. لحظات به کندی می‌گذرد؛ دانشمندان یکی‌یکی سرهایشان را بلند می‌کنند و درانتظار شنیدن پاسخ به یکدیگر نگاه می‌کنند، به اسقف اعظم، به شرحبیل؛ اما... سکوت محض.

عاقبت اسقف اعظم به حرف می آید: «ما قانع نشدیم. تنها راهی که برای اثبات حقیقت باقی می‌ماند، این است که با هم مباهله کنیم. یعنی ما و شما دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم که هر کس خلاف می‌گوید، به عذاب خداوند گرفتار شود.»

پیامبر لحظه‌ای می‌ماند. تعجب می‌کند از اینکه اینان این استدلال روشن را نمی‌پذیرند و مقاومت می‌کنند. مسیحیان چشم به دهان پیامبر می‌دوزند تا پاسخ او را بشنوند.

دراین حال، باز فرشته وحی فرود می‌آید و پیام خداوند را به پیامبر می‌رساند. پیام این‌است:

«هر کس پس از روشن شدن حقیقت، با تو به انکار و مجادله برخیزد، [به مباهله دعوتش کن]

بگو بیایید، شما فرزندانتان را بیاورید و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بیاورید و ما هم زنانمان. شما جان‌هایتان را بیاورید و ما هم جان‌هایمان، سپس با تضرع به درگاه خدا رویم و لعنت او را بر دروغگویان طلب کنیم.»2

پیامبر پس از انتقال پیام خداوند به آنان، اعلام می‌کند که من برای مباهله آماده‌ام. دانشمندان مسیحی به هم نگاه می‌کنند، پیداست که برخی از این پیشنهاد اسقف رضایتمند نیستند، اما انگار چاره‌ای نیست.

زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مکان آن صحرای بیرون مدینه تعیین می‌شود.

دانشمندان مسیحی موقتاً با پیامبر خداحافظی می‌کنند و به اقامتگاه خود باز می‌گردند تا برای مراسم مباهله آماده شوند.

صبح است. شصت دانشمند مسیحی در بیرون مدینه ایستاده‌اند و چشم به دروازه مدینه دوخته‌اند تا محمد با لشکری از یاران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پیدا‌کند.

تعداد زیادی از مسلمانان نیز در کنار دروازه شهر و در اطراف مسیحیان و در طول مسیر صف کشیده‌اند تا بیننده این مراسم بی نظیر و بی سابقه باشند.

نفس‌ها در سینه حبس شده و همه چشم‌ها به دروازه مدینه خیره شده است.

لحظات انتظار سپری می‌شود و پیامبر در حالی‌که حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدینه خارج می‌شود. پشت سر او تنها یک مرد و زن دیده می‌شوند. این مرد علی است و این زن‌فاطمه.

تعجب و حیرت، همراه با نگرانی و وحشت بردل مسیحیان سایه می‌افکند.

شرحبیل به اسقف می‌گوید: نگاه کن. او فقط دختر، داماد و دو نوه خود را به همراه آورده‌است.

اسقف که صدایش از التهاب می‌لرزد، می‌گوید:

«همین نشان حقانیت است. به جای این‌که لشکری را برای مباهله بیاورد، فقط عزیزان و نزدیکان خود را آورده است، پیداست به حقانیت دعوت خود مطمئن است که عزیزترین کسانش را سپر بلا ساخته است.»

شرحبیل می‌گوید: «دیروز محمد گفت که فرزندانمان و زنانمان و جان‌هایمان. پیداست که علی را به عنوان جان خود همراه آورده است.»

«آری، علی برای محمد از جان عزیزتر است. در کتاب‌های قدیمی ما، نام او به عنوان وصی و جانشین او آمده است…»

در این حال، چندین نفر از مسیحیان خود را به اسقف می‌رسانند و با نگرانی و اضطراب می‌گویند:

«ما به این مباهله تن نمی‌دهیم. چرا که عذاب خدا را برای خود حتمی می‌شماریم.»

چند نفر دیگر ادامه می‌دهند : «مباهله مصلحت نیست. چه بسا عذاب، همه مسیحیان را در بر بگیرد.»

کم‌کم تشویش و ولوله در میان تمام دانشمندان مسیحی می‌افتد و همه تلاش می‌کنند که به نحوی اسقف را از انجام این مباهله بازدارند.

اسقف به بالای سنگی می‌رود، به اشاره دست ، همه را آرام می‌کند و در حالیکه چانه و موهای سپید ریشش از التهاب می‌لرزد ، می‌گوید:

«من معتقدم که مباهله صلاح نیست. این پنج چهره نورانی که من می بینم، اگر دست به دعا بردارند، کوه‌ها را از زمین می‌کنند، در صورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است و چه بسا عذاب ، همه مسیحیان جهان را در بر بگیرد.»

اسقف از سنگ پایین می آید و با دست و پای لرزان و مرتعش، خود را به پیامبر می‌رساند. بقیه نیز دنبال او روانه می‌شوند.

اسقف در مقابل پیامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زیر می افکند و می‌گوید:«ما را از مباهله معاف کنید. هر شرطی که داشته باشید، قبول می‌کنیم.»

پیامبر با بزرگواری و مهربانی، انصرافشان را از مباهله می‌پذیرد و می‌پذیرد که به ازای پرداخت مالیات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت کند.

خبر این واقعه، به سرعت در میان مسیحیان نجران و دیگر مناطق پخش می‌شود و مسیحیان حقیقت‌جو را به مدینه پیامبر سوق می‌دهد.

پانوشتها:

1 ـ ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. (آل عمران3. آیه 59).

2ـ فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم ، فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین. (آل عمران3. آیه 61).

 

پدیدآورنده: سید مهدی شجاعی




موضوع مطلب : مباهله
یکشنبه 89 آذر 7 :: 10:36 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

روحانی روشندل: 16 ساعت مطالعه دارم ، 3 ساعت خواب!

 

اشاره؛ چند هفته پیش برای مصاحبه مطبوعاتی به یکی از مدارس علمیه یا همان مجتمع آموزشی وابسته به جامعة المصطفی العالمیه رفته بودم.

 1

    


پس از انجام مصاحبه یکی از مسئولان این مدرسه ما را با یکی از روحانیون غیر ایرانی آشنا کرد که با وجود محروم بودن از نعمت بینایی، کارهای بسیار ارزنده ای را به سرانجام رسانده است، ضمن آن که حافظ کل قرآن کریم هم می باشد. به جهت اهمیت این فعالیت ها، بنا شد در فرصتی مناسب با این روحانی روشندل گفت و گویی انجام دهیم.
 
پس از یکی دو هفته این فرصت مهیا شد و توانستیم با حجت الاسلام حسینی در منزل شخصی شان مصاحبه کنیم، آنچه می خوانید برش های مهمی از گفت و گوی دو ساعته با این روحانی روشندل است که در غروب یک روز پاییزی انجام شده است؛
 
* دوران کودکی و ماجرای نابینایی
 
بنده متولد 25 اسفند سال 53 هستم. سه سال بیشتر نداشتم که از داشتن نعمت بینایی محروم شدم. ابوی ما باغ بسیار بزرگی داشت در همان  ایام کودکی بر اثر حادثه ای که به علت بی توجهی یکی از فرزندان عمویم رخ داد. ماجرا برمی گردد به سال 56 که در جریان آن تفنگ شکاری عمل کرد و با پرتاب شدن ساچمه های فشنگ در دوران طفولیت از چشم راست نابینا شدم. متاسفانه بینایی چشم چپم را هم بر اثر ندانم کاری دکترها در معالجه چشم راستم از دست دادم.
 
پدر و مادرم که خداوند رحمتشان کند،  از جهت مذهبی انسان های معتقدی بودند. همه تلاششان را کردند تا من دوباره بینایی ام را به دست آورم، اما نتیجه نداد و گویا تقدیر این بود که من به همین صورت به زندگی ام ادامه دهم. نمی دانم شاید این مسئله سبب شد که بنده در سال 57 یعنی حدود 4 سالگی در محافل قرآنی شرکت کنم.
 
* قرآن بهترین انیسم بود
 
آن زمان امکانات برای حفظ قرآن مثل الان نبود و به زحمت می شد ضبط ونواری را تهیه کرد. به همین خاطر من در آغاز، کارم را با یک ضبط آغاز کردم و بسیار خوشبخت بودم که انوار الهی قرآن شامل حالم شد و به برکت قرآن و لطف اهل بیت(ع) انس با کلام الهی تسلی خاطری برای بنده و خانواده ام گشت.
 
در خاندان ما که افراد ثروتمند کم نداشت، این مساله برایشان بسیار سخت بود که یک فرد نابینا در خانواده وجود داشته باشد، به همین خاطر برادران من تصمیم گرفتند که بنده را برای درمان به هر کجا که می شد ببرند، اما خب همان طور که عرض کردم در نهایت این تلاش ها فاید ای در بر نداشت.
 
بنده فرزند، ششم خانواده بودم . کار حفظ قرآن انگیزه و نشاط فراوانی به من تزریق کرد . آن زمان که شروع به حفظ قرآن نمودم کتاب هایی چون نصاب الصبیان، شرح امثله ، تصریف ، شرح تصریف و ... را همزمان با حفظ قرآن می خواندم، البته ادبیات عرب را نیز مطالعه می کردم.
 
* نقش قرآن در آموختن دروس حوزوی
 
عمویی داشتم که خدایش بیامرزد، ایشان خودش بسیار ثروتمند بود، لطفی که در حق من کرد این بود که به ابوی ما پیشنهاد داد بنده را در مدرسه علمیه ثبت نام کند. انصافا مادرم هم کمک زیادی به من کرد تا بتوانم با وضعیتی که پیدا کردم زندگی ام را اداره کنم.
 
برنامه این بود که حقیر، دروس حوزوی را از صرف و نحو شروع کنم، اما چون با قرآن آشنا بودم آموختن این دروس برایم آسان بود.
 
یادم می آید در سال 59 در امتحانی شرکت کرده بودم. آن زمان حافظ قرآن کم تر از حالا بود. خیلی برای ممتحن عجیب بود که یک فرد نابینا توانسته است قرآن را حفظ کند.
 
* مرحوم آیت الله مرعشی تعجب کرده بود ...!
 
سال 64 توفیقی دست داد تا خدمت مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) برسم. جالب این که برای ایشان هم عجیب بود که من با این وضعیتم حافظ کل قرآن هستم.
 
بنده از سال 61 وارد مدرسه سلیمانیه مشهد شدم. واقعا خرسندم از این که چند سالی را در کنار بارگاه ثامن الحجج(ع) توفیق هم جواری داشتم . پس از آن به تهران رفتم. در سال 73 ازدواج کردم و چون خانواده همسرم اهل قم بودند، پس از ازدواج در قم ساکن شدم.
 
* تلخی ها و شیرینی های زندگی یک روحانی روشندل
 
حقیقتش را بخواهید دوران نابینایی برای من توام با خاطرات تلخ و شیرین بسیاری بود. از سویی من حافظ و قاری قرآن بودم و مورد احترام، اما از سوی دیگر دوست نداشتم به برخی برنامه ها بروم و البته در دوران کودکی و نوجوانی ،تضادی که بین بچه ها از حیث بینا بودن و نابینا بودن وجود دارد برایم بسیار سخت بود.
 
اوایل بسیار احساس غربت و تنهایی می کردم. از خدا می خواستم که در این وضعیت همراه و قرینی را به من بدهد و به لطف الهی با قرآن بیشتر مانوس شدم.
 
* ازدواجی که همه اش خیر و برکت بود
 
همسر بنده از سادات است، پدر ایشان هم از جمله مدرسان درس خارج حوزه به شمار می رفتند. یقین دارم که یکی از سعادت های بنده در زندگی ام همین ازدواج بوده است، چرا که همسرم کمک زیادی به من در طول زندگی کرد. داستان آشنایی بنده با ایشان هم به دوران سکونتم در مشهد برمی گردد، آقایی که با پدر خانم من در ارتباط بود، زمینه آشنایی را فراهم کرد.
 
در سال 65 که در تهران ساکن بودم هم حوزوی به شمار می رفتم و هم دانشگاهی چون علاوه بر تحصیل در حوزه در دانشکده علوم قرآنی مشغول به تحصیل بودم.
 
* کم خوابی و نظم؛ رمز موفقیت من
 
افراد نابینا به دلایلی کم خواب هستند، بنده هم از این قاعده مستثنی نیستم و به همین خاطر در شبانه روز حدود 3 ساعت می خوابم.
 
گذشته از کم خوابی یکی از رموز موفقیت انسان به نظر من، وجود نظم و برنامه ریزی در زندگی است . من شخصاً این طوری هستم که وقتم را برای هر کاری هدر نمی دهم . بعضا حتی پیش می آید که تلفن ها را هم جواب نمی دهم، چون احساس می کنم که ممکن است وقتم را بگیرد؛ وقتی که لحظه به لحظه آن ارزشمند است؛البته اگر قدر آن را بدانیم.
 
* 26 هزار جلد کتاب را گویا سازی کرده ایم
 
به لطف الهی و همت دوستان موفق شده ایم تاکنون بیش از 26هزار جلد کتاب را در موضوعات مختلف ، گویا سازی کنیم. گوینده ها در این کار افراد مختلفی هستند و در بین آن ها خانم و آقا، حوزوی و دانشگاهی وجود دارد. آن چه مهم است این که ما به لطف الهی توانسته ایم برخی از کتب نایاب را گویا کنیم.
 
بنده از ثروت پدری برای این کارها هزینه کرده ام؛ البته این را هم بگویم که زمانی هم به دلیل مسایلی با وجود فقر فراوان درس می خواندم و به لطف الهی توانستم درکارم موفق هم باشم.
 
شاید برایتان جالب باشد هر ساعت گویاسازی یک کتاب به هزینه ای بین 20 تا 50 هزار تومان نیاز دارد.
 
به شخصه اعتقادم این است که هر کاری اگر از مسیر اصلی خود خارج شود و رویه ای صرفا تجاری پیدا کند، تاثیرات آن کاهش می یابد و لذا نگاه من در این کار تجاری نبوده است.
 
ما بهترین کتاب های فقه و اصول را توانسته ایم گویاسازی کنیم که این  کار نه تنها برای روشندلان، بلکه برای افراد عادی نیز بسیار مفید و کاربردی است.
 
خب قبلا خانواده من با طلبگی بنده و این گونه کارهای من مشکل داشتند، اما در حال حاضر به ویژه برادرانم که در کشورهای خارجی سرمایه گذاری های کلانی انجام می دهند به این مساله اذعان دارند که بنده بهترین و صحیح ترین راه را در زندگی برگزیده ام.
 
نکته ای که در اینجا لازم می دانم خدمتتان عرض کنم این است که با گویا سازی کتاب ها توانستم در وقت یادگیری ام صرفه جویی کرده و بدین وسیله بر سرعت مطالعه ام بیفزایم، اما متاسفانه کار گویا سازی هنوز در جامعه ما جا نیفتاده است.
 
در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد رشته فقه و معارف گرایش فلسفه در مجتمع آموزش عالی فقه قم مشغول تحصیل هستم و در حوزه هم درس خارج فقه می خوانم.
 
به علت این که هر 15 روز در سازمان بهزیستی خراسان رضوی و تهران برای نابینایان بریل نویسی را تدریس می کنم، متاسفانه فرصتی برای تدریس در حوزه پیدا نمی کنم.
 
بریل نویسی و خواندان خط بریل واقعا دشوار است و طبعا دقت زیادی هم می خواهد. در تمام مراحل درسی همسرم کتاب ها را برایم گویا می کند و حقا باید بگویم که بدون همکاری و لطف ایشان من نمی توانستم در زندگی و درس و کارهایی که داشته ام موفق باشم.
 
در سیستم دانشگاهی و در آموزش و پرورش قانونی هست که برای یک فرد روشندل در تحصیل به ویژه امتحانات باید یک فردی به عنوان منشی وجود داشته باشد تا فرد بتواند امتحاناتش را بدهد، اما متاسفانه در حوزه این طور نیست. من جلد اول کفایه را امتحان داشتم. یادم هست که در ایام تحصیل استاد ما یک صفحه سخت از کتاب را برایم خواند و بعد به من گفت، معنا کن . خب برایم من خیلی سخت بود، اما به برکت قرآن من همیشه نمره خوبی می گرفتم.
 
* کیفیت یادگیری برایم مهم تر است تا...!
 
روش کاری من این است که بعد از مطالعه کتب به خط بریل ،سعی می کنم اهم مطالب کتاب را حفظ کنم. چکیده اصلی را یاد می گیرم تا مطالب از دستم در نرود.
 
در طول تحصیل همواره همتم بر این قرار گرفته که کمتر بخوابم، اما خوب بخوانم و خوب مطالب را بفهمم. بعضی وقت ها حقیقتا تاسف می خورم از این که برخی طلاب با وجود سن و سال بالایی که دارند از لحاظ تحصیلی به جایی نرسیده اند. مهم تر از حفظ، فهم مطلب است و این که فرد بر درسی که می خواند مسلط باشد.
 
* یک درخواست دوستانه از مسئولان حوزه
 
درخواستی از مسئولان حوزه دارم و می خواهم این بزرگواران بیایند افراد مستعد در حوزه را شناسایی کرده و برای آن ها برنامه های ویژه ای ترتیب دهند به خصوص به افراد روشندلی که خوش استعداد هم هستند توجه لازم را داشته باشند، من در مورد خودم حرف نمی زنم چرا که تکیه من همواره بر خدا و اهل بیت (ع) می باشد، بلکه سخنم این است که باید جلوی ضایع شدن استعدادها در حوزه گرفته شود.
 
* بریل نویسی یک دوره کامل قرآن با اعراب صحیح
 
یکی از کارهایی که بنده به توفیق الهی انجام داده ام این است که دوره کامل قرآن را به خط بریل با تصحیح دقیق عربی انجام داده ام این کار البته قبلا به صورت لاتینی انجام گرفته بود که متاسفانه علایم حروف هم در آن دقیق نبود.
 
 متاسفانه ما در داخل کشور ابزار دقیق چاپ  بریل را نداریم، ولی در کویت با یک شرکت کویتی به توافق رسیدیم، تا این دوره کامل قرآن را به هر میزانی که ما در ایران می خواستیم چاپ کنند و آن را به ایران بفرستند البته در قبال این کار حق امتیاز چاپ اثر را به هر میزان که می خواهند دارا می شوند.
 
همچنین مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی را توانستیم اعراب گذاری و ترجمه دقیق کنیم. یکی دیگر از کارها تفسیر قرآن از ابتدا تا سوره مبارکه طه به سبک بریل  است که تا 13 جلد آن آماده شده است . بنده این کار را با استفاده از تفاسیر متعارف و به طور مختصر انجام داده ام.
 
برای دانشکد حقوق دانشگاه تهران هم دو جلد کتاب رجال و درایه که تالیف خودم است را ویژه روشن دلان ارایه داده ام.
 
ما حتی توانسته ایم با برخی از کتابخانه های کشورهای جهان در راستای گویاسازی کتاب ها ،تبادل اطلاعات داشته باشیم، حتی چندی پیش نیز در این باره توافقنامه ای با کتابخانه ملی امضا کردیم.
 
* تهیه نرم افزارهایی برای روشندلان
 
در حال آماده کردن نرم افزار هایی می باشم که هم برای افراد روشندل و هم برای افراد عادی قابل استفاده است و امیدوارم به زودی از طریق یکی از شرکت های معتبر ثبت رسمی شود.
 
از جمله برنامه های دیگر بنده اشاره ای هم در آغاز به آن داشتم این بوده که کتاب های بینایی را درشت نمایی و گویا سازی کنم تا از طریق برنامه جاز خوانده شود و اگر این برنامه عمومی شود بدون شک برای بسیاری از افراد جامعه مفید و قابل استفاده خواهد بود و قدرت یادگیری آن ها را به مراتب افزایش می دهد.
 
بخش عمده عمرم صرف درس و بحث و گویاسازی و بریل نویسی شده است. در حال حاضر هم مواد آماده و فیش برداری شده، فراوانی دارم و هر موقع که کارهای گویاسازی من به اتمام برسد کتاب ها را آماده عرضه می نمایم.
 
* فرهنگ گویاسازی کتب هنوز نهادینه نشده است
 
در مورد گویا سازی کتب، دغدغه ای که همیشه برای من وجود داشته این بوده که متاسفانه این مهم هنوز در جامعه ما جا نیفتاده است و افراد بیشتر تکیه بر چشم دارند و حال آن که گویاسازی و شنیدن مطالب باعث می شود آن ها بیشتر در ذهن مانده ،ضمن آن که دقت انسان در سایه افزایش قدرت حافظه ارتقا یابد.
 
* به لطف خدا خانواده خوبی دارم
 
الحمد الله همسر خوب و فداکار و فرزندان صالحی دارم. 2 فرزند دارم یک دختر 14 ساله و یک پسر 9 ساله؛ پسرم به حفظ قرآن علاقه دارد و تاکنون هم توانسته 2 جزء آن را حفظ کند.
 
 خدا را شکر از جهت اجتماعی و اقتصادی موقعیت مناسبی دارم و مهم تر از همه این که به لطف خودش محتاج کسی نمی باشم!
 
*اوقات فراغت چندانی ندارم اما ...
 
واقعیتش را بخواهید من به جهت کثرت اشتغالاتی که دارم و طرح هایی که به دنبال اجرای آن ها هستم، اوقات فراغت چندانی ندارم، اما با این حال یکی از مهم ترین کارهای بنده در ایام اوقات فراغت این است که ورزش می کنم، به ویژه از دستگاه تردمیل در منزل زیاد استفاده می کنم، قبلا به استخر هم می رفتم، اما الان به علت مشغله فراوان چندان فرصت این کار را پیدا نمی کنم.
 
همچنین به همراه خانواده در ایام مناسب غیر از تحصیل به مشهد و یا شهرهای دیگر و یا اطراف همین قم می رویم.
 
سعی و تلاش من در کار تحقیق و پژوهش است . پس از نماز صبح روزی یک ساعت قرآن می خوانم و هر روز یک جزء را می خوانم.
 
* روزانه 16 ساعت مطالعه می کنم
 
حدود 8 ساعت در شبانه روز را فقط به مباحث علوم قرآنی اختصاص می دهم و البته با احتساب مطالعات جنبی که در رشته های تاریخی و جامعه شناسی و ... دارم در مجموع حدود 16 ساعت را در یک روز کامل به امر مطالعه می پردازم.
 
*نظم در کار؛ تفاهم در زندگی
 
اعتقادم این است که وقتی در زندگی نظم وجود داشته باشد، موفقیت انسان دوچندان می شود. در زندگی خانوادگی هم وجود تفاهم نقش کلیدی را ایفا می کند چرا که علاوه بر آن به زندگی آرامش خاصی می بخشد در کاهش توقعات طرفین هم بسیار موثر است.
 
در روایات داریم اگر انسان بهره ای از علم و معنویت را برده باشد بسیاری از چیزها برای او در زندگی تنفر آور می شود، البته این بستگی دارد که انسان چگونه زندگی کند.
 
* حوزویان مطالعات جنبی خود را افزایش دهند
 
یکی از مشکلاتی که بنده در مورد حوزویان و دانشگاهیان احساس می کنم این است که متاسفانه این ها از جهت مطالعات جنبی دچار ضعف هستند و از فرصت های به وجود آمده در زندگی خود کم تر استفاده می کنند.
 
توصیه برادرانه ام به دانشجویان به خصوص طلاب عزیز این است که تا حد ممکن از خواب خود بزنند و بیشتر به قرآن توجه داشته باشند.
 
ضمن آن که از طلاب می خواهم اطلاعات خود را با استفاده از رایانه به روز کرده و همواره با سواد اطلاعاتی کارهایشان را انجام دهند.
 
آرزویم این است به برکت قرآن و عنایت خدا در زندگی ام بتوانم برنامه های علمی و تحقیقی و فکری را گسترش داده و حتی خارج از مرزهای ایران بتوان موجب تشویق افراد شوم.
 
* قم و حوزه را دوست دارم
 
بنده به جهت رفت و آمد ها و فعالیت هایی که داشته ام از برخی کشورها پیشنهاد اقامت داشته ام. خب برای بنده با توجه به این که اقوام زیادی هم در کشورهای اروپایی دارم، امکان سکونت در خیلی از کشورها وجود دارد، اما شخصا علاقه ای برای زندگی دایمی در خارج ندارم هر چند هر از گاهی به مسافرت می روم، اما علاقه ام به درس و بحث طلبگی است و این که قم به برکت وجود حضرت معصومه (س) و نیز بزرگان و مراجع تقلید برایم بسیار مطلوب و دوست داشتنی است.
 
یادم هست در دوران بچگی کتاب الایام که زندگی نامه دکتر طه حسین بود را می خواندم. باید بگویم که این کتاب حقیقتا در روح و روانم بسیار موثر بود، این که یک نابینا در طول زندگی چقدر تلاش کرده و با وجود همه مشکلاتی که داشته است چه کتاب هایی نوشته برایم بسیار جالب و در عین حال الهام بخش بود.
 
نحوه تحصیل ایشان در الازهر مصر و بعد اروپا و کسب عالی ترین مدارج تحصیلی واقعا برای هر فرد روشندلی می تواند بسیار درس آموز باشد.
 
* زندگی علما سرمشق من بوده و خواهد بود
 
به جز دکتر طه حسین، افراد زیادی در زندگی عامل تشویق من بودند. زندگی علمای بزرگ برای من سرمشق بوده و به طور خاص باعث رشد و موفقیت بنده شده است. در زندگی علما آن چه برایم جالب و درس آموز بوده این که این بزرگواران در کنار معنویت و تقوایی که داشته اند همواره با نظم و برنامه ریزی و پشتکار عمل می کرده اند. امیدواریم که ما هم این گونه باشیم و راه آن ابرار را بپیماییم. انشاالله منبع خبر:
www.hawzahnews.com

 

 




موضوع مطلب : زندگینامه, زندگی نامه صدر
یکشنبه 89 آذر 7 :: 10:15 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

برخی از اهل سنت حتی فقها و امامان مذاهبشان فتاوی مخالف با تلقی های وهابیت دارند نمونه هایی می آوریم:

    .فتوای ابن حنبل:ابن جماعه شافعی می گوید:عبدالله بن احمد بن حنبل از پدرش این روایت را نقل کرده است:از پدرم درباره مردی که منبر رسول خدا را مس می کرد و تبرک می جست و منبر شریف را می بوسید و همین اعمال را روی قبر پیامبر برای ثواب انجام می داد پرسیدم؟در جواب گفت اشکالی ندارد.(وفاءالوفاءج? ص ????)

    ?.از ابن العلا نقل شده است که از امام احمد درباره بوسیدن قبر و منبر پیامبر پرسید؟در جواب گفت:اشکالی ندارد.

ابن العلا می گوید:این سخن را به ابن تیمیه نشان دادم او از این گفتار احمد تعجب نمود و گفت از احمد تعجب می کنم او نزد من با عظمت است.آیا این کلام اوست.وفا الوفا ج ? ص ????

سوال:چرا ابن تیمیه احمد بن حنبل را متهم به شرک و کفر و بدعت نکرد؟؟؟؟

?.فتوای رملی شافعی:اگر به قبر نبی یا ولی یا عالمی دست بکشد یا ببوسد آن هم به قصد تبرک اشکال ندارد.(این سخن را شبراملی از شیخ ابی ضیا در حاشیه المواهب اللدنیه نقل نمود وکنزالمطالب نیز در ج ?? ص ???)

?.وی می گوید:بوسیدن تابوتی که روی قبر قرار دارد و نیز مسح کردن آن مکروه است.بوسیدن سردرهای ورودی قبر اولیا آن هم برای زیارت کراهت دارد بلکه اگر قصد تبرک باشد اشکالی ندارد و مکروه نیست.پدرم به همین مطلب فتوا داد....فقها به این امر تصریح کرده اند:اگر از مس حجرالاسود عاجز است با عصا به سنگ اشاره کند و آن قسمت از عصا را که به حجر اشاره کرده ببوسد.

?.فتوای محب الدین طبری شافعی:بوسیدن قبر و مس آن جایز است و عمل عالمان و صالحان بر همین منوال بود.(اسنی المطالب ج? ص ???- وفاءالوفا ج? ص ????)

?.فتوای شهاب الدین خفاجی حنفی :او در شرحش بر شفا -  آنجا که عبارت مس و بوسیدن و چسباندن سینه به قبر مکروه است - می گوید:این کراهت اجماعی نیست و به همین دلیل احمد و طبری گفتند :بوسیدن و چسبیدن به قبر اشکالی ندارد.(شرح الشفا ج? ص ??? - وفالاوفا ج? ص ????- الغدیر ج? ص ???)

?.ابن ابی صیف یمانی (یکی از علمای شافعی مکه)می گوید:بوسیدن قرآن و کتاب های حدیث و قبور صالحان جایز است.(الغدیر ج? ص ???)

?.فتوای زرقانی مالکی :بوسیدن قبر شریف کراهت دارد مگر به قصد تبرک که کراهت ندارد.(شرح المواهب ج? ص ???)

?.عزامی شافعی در مورد این گفتار ابن تیمیه - که هر کسی قبور صالحان را طواف کند یا آن را لمس کند بزرگ ترین گناه را مرتکب شده است- می گوید:او سخنی نامعلوم آورده است .یک بار می گوید:کسی که آن عمل را مرتکب شود گناهی بزرگ انجام داده است و یک بار دیگر در مثل این مسائل می گوید:شرک ورزیده است.در حالی که برخی از علما وفقهای برجسته چندین قرن قبل از این که او متولد شود این بحث ها را مطرح و احکامش را مشخص کرده اند.سخنان اسن شخص مخالف گفتار علما است...

 برای مشخص شدن علامت سوالها به لینک زیر مراجعه نمایید

http://salaf.blogfa.com/post-507.aspx

 




موضوع مطلب : شبهات بر شیعه و پاسخ ها, شیعه و اهل سنت, نقد وهابیت
یکشنبه 89 آذر 7 :: 3:10 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

 

 

غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟
غلام : آرى .
امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟
غلام : با من عمل خلاف نمود.
على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را به خاک سپرده اید؟
گفتند: آرى .
فرمود: چه وقت ؟
گفتند: همین الان .
حضرت امیر به عمر رو کرده و فرمود: غلام را بازداشت کن و او را عقوبت نده و به اولیاى مقتول بگو پس از سه روز دیگر بیایند.
چون پس از سه روزه آمدند، على علیه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولیاى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسیدند، آن حضرت به اولیاى مقتول فرمود: این قبر کشته شماست ؟ گفتند: آرى .
فرمود: آن را حفر کنید! آن را حفر کردند تا به لحد رسیدند آنگاه به آنان فرمود: میت خود را بیرون بیاورید، آنها هر چه نگاه کردند جز کفن میت چیزى ندیدند. جریان را به آن حضرت عرضه داشتند.
امیرالمومنین علیه السلام دوبار تکبیر گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه کسى که به من خبر داده است ، شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امتم که کردار قوم لوط

 را مرتکب شود، پس از مردن سه روز بیشتر در قبر نمى ماند و زمین او را به قوم لوط که به عذاب الهى

 هلاک شدند مى رساند، و در روز قیامت با آنان محشور مى گردد .

 

(مناقب ، ج 1، ص 495)




موضوع مطلب : حدیث
یکشنبه 89 آذر 7 :: 6:56 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

 

فرضیه عرفی بودن محض قرآن

مدتی است که یکی از اساتید دانشگاه قم فرضیه ی عرفی بودن زبان قرآن را ارائه داده است. یعنی قرآن برای عرب عصر نزول نازل شده نه برای همه چون آنها مخاطب خدا بوده اند. همه قرآن را آنها می فهمیدند و نیازی به پیامبر نبوده تا برای آنها تبیین کند و خدا حکیم است و نمی حواهد انها را گیج کند پس همه چیز را می فهمیدند.اگر ما هم می خواهیم بفهمیم قران را باید عرب عصرنزول شویم و...

این فرضیه که به ادعای ایشان نظریه است دارای اشکالاتی است از قبیل تعارض با روایات. که شاید بعدها نقدش را بنویسیم. این فرضیه ها از نظرات مستشرقین گرفته شده است و چیز تازه ای نیست. برای اطلاع بیشتر میتوانید به وبلاگ ایشان مراجعه کنید اما به شرطی که به راحتی نظر رانپذیرید زیرا تالی فاسدهایی دارد و نقدهای زیادی دارد. پس با دید نقادانه بروید نه متعصبانه و نه کورکورانه.پس ای اساتید حوزه ودانشگه ای دانشجویان وطلاب وای متدینین ای محبین قرآن  از ساحت قرآن دفاع نمایید و نقدهای خود در مورد این فرضیه را برای ما ارسال دارید.

آدرس:    http://www.nekoonam.parsiblog.com




موضوع مطلب : اطلاعیه1, اطلاعیه, اطلاعیه2
1   2   3   >