سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
جمعه 91 مهر 21 :: 7:16 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

متن سخنرانی آیت الله مکارم شیرازی که در سال امام علی (ع) به عنوان بحث تفسیری ماه رمضان ایراد کردند به صورت کتاب " آیات ولایت در قرآن" چاپ شد. بحث آیه "سقایة الحاج"  به سبب قرین شدن موسم حج در پیوست قرار داده شده است. لطفا مطالعه نمایید و در ارتباط قرآن و ولایت و توأمیت آت دو اندیشه کنید. الحمد لله الذی جعلنا متمسکین بولایة علی بن ابیطالب و اولاده المعصومین (ع)

لینک دانلود:    http://uplod.ir/kyfav100b9ag/_________________________________.docx.htm

لینک دوم:

http://uplod.ir/hmvgdxwm61vn/velayat.docx.htm




موضوع مطلب : مکارم شیرازی, تفسیر, قرآن, دانلود, سقایة الحاج, علی بن ابی طالب, ولایت
پنج شنبه 91 مهر 20 :: 1:38 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

 

یکى از کارهاى شگفت که به شیخ بهائى نسبت مى دهند، ساختمان گلخن گرمابه اى است که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائى معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهائى چنان ساخته که با شمعى‏ گرم مى شد و در زیر پاتیل گلخن فضاى تهى تعبیه کرده و شمعى افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهاى مدید همچنان مى سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم مى شد و خود گفته بود که اگر روزى آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار مى افتد و چون پس از مدتى به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند.(شیخ بهایى؛ فقیه ذوالفنون، ص: 17)

به نظر می آید علاوه بر کار علمی که انجام شده، از طلسم و علوم غریبه نبز استفاده شده باشد.همانطور که شیخ بهایی استاد آن فن هم بود ه است. والله عالم(کامران اویسی)

 




موضوع مطلب : کامران اویسی, شیخ بهایی, مسجد اصفهان
پنج شنبه 91 مهر 20 :: 1:22 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

کتاب زیبای اختران آسمان کتابی است در مورد چند تن از عالمان مدفون در حرم امام هشتم (ع) که به مناسبت روز زیارت مخصوص امام رضا (ع) مختصری از زندگینامه مرحوم آیت الله شیخ مجتبی قزوینی (ره) را از آن نقل می کنم:

شیخ‏مجتبى قزوینى؛ حکیم قرآنى‏

 

1318 تا 1386 ق (ش)

آیت‏الله شیخ‏مجتبى قزوینى در سال 1318 ق در یکى از روستاهاى قزوین، در خانواده‏اى روحانى، چشم به‏جهان گشود. مقدمات علوم اسلامى را تا سطح، در حوزه علمیه‏ قزوین‏ فراگرفت و براى ادامه تحصیل، راهىِ‏ نجف‏ اشرف شد و از محضر بزرگان آن روزگار، چون سیّدمحمدکاظم یزدى، میرزا محمدتقى شیرازى و میرزا محمدحسین نائینى، بهره جست؛ سپس، به‏ قم‏ مهاجرت کرد و از محضر درسىِ شیخ‏عبدالکریم حائرى یزدى، مؤسس حوزه علمیه قم، بهره‏مند شد و از سال 1341 ق، با سکونت در مشهد و استفاده از درس بزرگان این شهر، به تدریس معارف قرآنى و فقه و اصول پرداخت.

شیخ‏مجتبى قزوینى، خود، از ارکان اصلىِ مکتب‏ تفکیک‏، یعنى مخالفان فلسفه، بود؛ اما فلسفه را به‏روش اجتهادى و همراه با نقد، تدریس مى‏کرد. ازجمله‏ تألیفات‏ شیخ، بیان الفرقان در پنج جلد، رساله‏اى در نقد اصول یازده‏گانه ملاصدرا شیرازى، رساله‏اى در معرفگژ النفس و نیز آثارى در علوم غریبه است. شخصیت‏هاى مطرحى چون مقام معظم رهبرى و استاد محمدرضا حکیمى، از شاگردان ایشان هستند.

مرحوم شیخ زندگى بسیار ساده‏اى داشت و نمونه‏اى مجسّم از پرهیزکارى‏ و پارسایى‏ بود. ایشان از طلبه‏هاى درس‏خوان، سخت حمایت مى‏کرد و انحطاط اخلاقى جامعه و ازبین‏رفتن ارزش‏هاى دینى و تربیتى بسى رنجش مى‏داد. از مدافعان‏ امام‏خمینى‏ (ره) در قیام ضدّ نظام ستمشاهى بود و وقتى نظرش را درباره امام جویا شدند، فرمود: «امروز، امام‏خمینى (ره) دین است و ترویج خمینى، ترویج دین.»

 

شیخ‏مجتبى قزوینى درباره تلاوت قرآن به تلاوت فجرى و تلاوت عقلى توصیه مى‏کرد: تلاوت فجرى‏ را تلاوت سحرگاه تا طلوع فجر بیان مى‏کرد و بر آثار معنوى آن، بسیار تأکید داشت و تلاوت عقلى‏ را تلاوتى همراه با صَرف زمان و کمال توجه و تعقّل راستین در معانى و حقایق قرآن مى‏دانست و به آن سفارش مى‏کرد.

مرحوم شیخ، سرانجام، پس از سال‏ها مهاجرت علمى و تربیت صدها شاگرد فاضل، در روز 22 ذیحجه 1386 ق، مطابق با 14 فروردین 1346، چشم از جهان فروبست و در ضلع غربىِ‏ صحن عتیق‏ (انقلاب اسلامى) به خاکش سپردند.




موضوع مطلب : امام رضا, تفکیک, قزوینی, شیخ مجتبی قزوینی
پنج شنبه 91 مهر 20 :: 1:11 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

به مناسبت روز زیارت مخصوص امام رضا (ع) برخی احکام زیرات اشاره می شود:

س: بوسیدن درگاه حرم و آستان مقدس و سجده روبه‏روى قبر مطهر، چه حکمى دارد؟

ج: بوسیدن در و درگاه حرم اشکال ندارد؛ ولى سجده‏کردن درمقابل ضریح و قبر مطهر، جایز نیست؛ مگر سجد شکر خدا، به‏جهت توفیق این زیارت. بهتر است زائران گرامى سجد شکر را هم روبه‏روى قبر و ضریح مطهر انجام ندهند. «1»

 

 

نمازخواندن با غسل زیارت‏

س: آیا با غسل زیارت مى‏توانیم نماز بخوانیم یا باید وضو هم بگیریم؟

ج: نمى‏توان نماز خواند و باید وضو هم گرفت. «2»

______________________________

 
(1). توضیح‏المسائل مراجع، م 1090.

(2). توضیح‏المسائل مراجع، م 391. به‏فتواى آیات عظام خویى، تبریزى، سیستانى، شبیرى زنجانى، مکارم و نورى، با همین غسل مى‏توان نماز خواند و نیاز به وضو ندارد؛ ولى به فتواى سایر مراجع وضو هم باید بگیرد.


 





موضوع مطلب : احکام, فقه, مکارم شیرازی, سیستانی, نوری همدانی, خویی, مراجع, زیارت, شبیری زنجانی, تبریزی
دوشنبه 91 مهر 17 :: 12:29 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

 

قرآن می فرماید که "افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب  اقفالها"(محمد /24)، اما آیا انسان غیر معصوم می تواند همه قرآ نرا تفسیر کند؟

سبک تألیفات شیخ رحمه اللّه مى‏رساند که با اینکه از علماء صدر اول است ولى روشنفکر بوده است. او مى‏فرماید چطور خود قرآن مى‏فرماید أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها اما شما مى‏گویید چیزى از قرآن فهمیده نمى‏شود.
اینکه مى‏گوید تمسّک به قرآن و تدبّر در آن نمایید یعنى قابل فهم است. امّا نه اینکه به روایات بى‏توجّه باشیم. قرآن قابل فهم است ولى در فهم آن از روایات هم استمداد مى‏جوییم. اخبارى هم که داریم که مى‏فرماید روایات را به قرآن عرضه کنید، مؤید همین مطلب است. و الّا اگر قرآن قابل فهم نبود عرضه کردن اخبار به آن معنا نداشت.
سپس مى‏گوید به طور کلّى معانى قرآن چهار قسم است:
1- یک قسم این است که کسى جز خداى متعال نمى‏داند. یا اینکه خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام فقط مى‏دانند. و تا آنها بیان نکنند براى هیچ کس قابل فهم نیست. این قبیل آیات را اصلا دنبال تفسیرش نیستیم. مثل اینکه، روز قیامت چه وقت است ...
یسألونک عن الساعة ...
إنّ معانی القرآن على أربعة اقسام: أحدهما ما اختص اللّه بعلمه فلا یجوز لأحد تکلّف القول فیه.
2- ثانیها ما کان ظاهره مطابقا لمعناه. (ظاهر عرفى دارد و همه معنایش را مى‏دانند)
فکل من عرف اللغة عرف معناه. مثل: لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ‏، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ...
البته آیات قرآن ظهر و بطن دارد و اشکال ندارد یک مرتبه‏اش قابل فهم باشد و مراتب بعدش براى افرادى که قدرت فهمشان زیاد است، روشن باشد، مراتب بعدش فقط براى امام علیه السّلام روشن باشد.
اینطور آیات را اگر روایت هم نداشته باشد، تفسیر مى‏کنیم.

آشنایى با تفاسیر- عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنى       159     تفسیر تبیان ..... ص : 154

3- ثالثها ما هو مجمل لا ینبى‏ء ظاهره عن المراد به مفصّلا. خود آیه تفصیل مطلب را ندارد. اجمال آیه را باید خدا یا معصومین علیهم السّلام بیان کنند. اینطور آیات را با بیان ائمه علیهم السّلام تفسیر مى‏کنیم. مانند نماز، حج، زکوة ... که کیفیّت آن را با فرمایشات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام تفسیر مى‏کنیم.

اینها طورى هستند که: لا یمکن استخراجه إلّا ببیان النبی و وحی من جهة اللّه تعالى.

4- رابعهما ما کان اللفظ مشترکا بین معینیین فما زاد عنهما و یمکن ان یکون کل واحد منهما مرادا فانّه لا ینبغی أن یقدم أحد به فیقول أنّ مراد اللّه بعض ما یحتمل إلّا بقول نبی أو امام معصوم بل ینبغی أن یقول إن الظاهر یحتمل لامور (به طور قاطع نمى‏توان نظر داد بلکه به عنوان احتمال باید گفته شود).

این یک تقسیم جامعى است. و آیات قرآن از این چهار قسم بیرون نیستند.

(ر.ک: آشنایى با تفاسیر، رضا استادی، ص 158)

 




موضوع مطلب : تفسیر, قرآن, شیخ طوسی, آیات, سوره محمد, رضا استادی, محدوده
چهارشنبه 91 مهر 12 :: 9:41 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

کتابی از دکتر مودب خواندم که درباره اعجاز قرآن بود و برخی آراء علماء را آورده مانند علامه مجلسی(ره). علامه مجلسی براساس شیوه خود به ذکر حدود صد آیه در بحث اعجاز و تحدّى قرآن و تفسیر آنها مى‏پردازد و در ذیل آیه شریفه: فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ «2» بیان مى‏دارد که آیه شریفه، دلالت بر اعجاز قرآن و درستى رسالت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سلم دارد، زیرا پیامبر مشرکان را به مبارزه در همانندآورى قرآن دعوت کرد و سپس اعلام کرد اگر نتوانستید که هرگز نمى‏توانید به مانند قرآن را بیاورید، حکایت از اعجاز قرآن دارد و تعبیر «لن تفعلوا» تأکیدرسائى در آن است که در آینده هم قطعا نمى‏توانید به مانندقرآن را بیاورید و خود خبر غیبى از آینده است « 3».مرحوم مجلسى در ذیل آیه شریفه: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً «4» اشاره به اعجاز قرآن در سلامت آن از هرگونه عیبى و کاستى مى‏نماید و مى‏گوید:
جمعى از متکلمین در مورد آیه شریفه معتقدند که مراد از سلامت قرآن، آن است که قرآن کتاب بزرگى است که مشتمل بر علوم فراوانى است. اگر قرآن از نزد غیر خدا مى‏بود هر آینه در آن کلمات متناقض یافت مى‏شد، چون لازمه هر کتاب بزرگى که در موضوعات گسترده است، وجود تناقض مى‏باشد و حال آن‏که چنین تناقضى و اختلافى در قرآن وجود ندارد، دلیلى بر اعجاز آن مى‏باشد «
5».
سپس ایشان رأى ابو مسلم اصفهانى را نیز در ذیل آیه مذکور ذکر مى‏کند و مى‏گوید:
مقصود از عدم اختلاف، آن است که فصاحت قرآن، همسان و در رتبه واحدى است و اختلافى در آن وجود ندارد تا آن‏که بخشى از آن کلام رکیک و غیر فصیح باشد.بلکه سرتاسر قرآن داراى فصاحت است که در هیچ کتابى، یکسانى در مطالب آن از نظر رتبه وجود ندارد «
6».
مرحوم علّامه مجلسى پس از ذکر آیات تحدى و مبارزه‏طلبى، مراتب تحدّى را در شش مرحله به شرح ذیل مى‏داند و مى‏گوید: بدان که مراتب تحدى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلم به قرآن چنین است:
1- تحدى به کل قرآن در آیه: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوابِمِثْلِهِ ... «
7»؛
2- تحدى به ده سوره؛
3- تحدى به یک سوره؛
4- تحدى به کلامى مانند قرآن؛
5- دعوت به آوردن مراحل چهارگانه فوق براى کسى که همانند پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلم، امّى باشد و نزد کسى تعلیم ندیده باشد و سپس در سوره یونس، معارضه به حتى سوره واحد از هرکسى که مى‏خواهد باشد، امّى یا غیر امّى؛
6- تحدى همه مردم به کمک یکدیگر در آوردن مانند قرآن با تعبیر: وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... «
8» برخلاف مراحل قبلى که تحدى فردى بوده است «9».
ایشان یکى از وجوه اعجاز قرآن را دورى از تناقض و ناسازگارى آن مى‏داند و در ذیل آیه شریفه: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلى‏ عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «
10» بیان مى‏دارد که قرآن در ذات کامل و از هرگونه کاستى بدور است و مقصود از نفى «عوج» را چنین بیان مى‏دارد:
1- نفى تناقض و ناسازگارى در آیات؛
2- عدم خلل در محتوى آیات از توحید و نبوت و معاد که همه حق و داراى واقعیت است؛
3- دعوت قرآن به صراط مستقیم، یعنى دعوت خلق به سوى حق و از دنیا به آخرت و از انحرافات به سعادتها که در این جهت قرآن از هر کجى و انحرافى بدوراست «
11».
علامه بزرگوار مجلسى، پس از ذکر آیات و روایات بحث اعجاز قرآن، براى اعجاز هفت شرط را به شرح ذیل لازم مى‏داند:
1- معجزه مى‏باید فعل خدا و یا از طرف فرستاده خدا باشد؛
2- خارق عادت باشد؛
3- دیگران از آوردن مانند آن، ناتوان باشند؛
4- همراه تحدى باشد، گرچه تصریح به آن نشود، لکن از قرائن حال، تحدى آن آشکار باشد؛
5- آنچه را که ادعا کرده، اتفاق بیافتد و نه کار خارق العاده دیگرى؛
6- آنچه که به عنوان معجزه اتفاق مى‏افتد، مؤید باشد و نه تکذیب‏کننده؛
7- معجزه پس از ادعا و یا مقارن آن باشد و نه قبل از آن «2
1».
مرحوم مجلسى، به ذکر وجوه اعجاز قرآن مى‏پردازد و ضمن بیان نظر برخى از علماء در بحث اعجاز قرآن، مهمترین و شاخص‏ترین، اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت آن مى‏داند و مى‏گوید:
عموم علماء از عامّه و خاصّه ... بر آن هستند که اعجاز قرآن، به جهت فصاحت بالائى قرآن و همینطور بلاغت اعلى آن مى‏باشد، آن‏چنان‏که فصحاء عرب و علماء زبان شناس، بر آن اعتراف دارند و آنان که احاطه کامل بر ساختار زبان دارند. و همچنین از وجوه اعجاز قرآن، اشتمال قرآن بر اخبار غیبى نسبت به گذشته و آینده مى‏باشد و همچنین دارا بودن قرآن بر مطالب دقیق علمى الهى، نسبت به مبدأ و معاد و دارا بودن قرآن از مکارم اخلاق و بیان حکمتهاى علمى و عملى ... و همچنین دورى قرآن از هرگونه ناسازگارى با توجه به گستردگى قرآن و ... ولکن وجه اول، از همه سزاوارتر است «3
1».

__________________________________________________
 (1)- ر. ک. به بحار الانوار، ج 17، ص 225- 159.
 (2)- پس اگر چنین نکنید- که هرگز نخواهید کرد- از آتشى بترسید که هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها است و براى کافران آماده شده است. بقره آیه 24
 (
3)- ر. ک. به بحار الانوار، ج 17، ص 167.
 (
4)- آیا درباره قرآن نمى‏اندیشید؟ اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏یافتند. سوره نساء آیه 82
 (
5)- ر. ک. به بحار الانوار 17/ 174.
 (
6)- ما ذکره ابو مسلم الاصفهانى و هو انّ المراد منه، الاختلاف فى رتبة الفصاحة حتى لا یکون فى جملته ما یعدّ فى الکلام الرکیک. بل بقیت الفصاحة فیه من اوّله الى آخره على نهج واحد و من المعلوم ان الانسان و ان کان فى غایة البلاغة و نهایة الفصاحة فاذا کتب کتابا طویلا مشتملا على المعانى الکثیره فلابدّ و ان یظهر التفاوت فى کلامه. ر. ک. بحار الانوار، همان‏68
 (
7)- بگو اگر انسانها پریان اتفاق کنند که همانند قرآن را بیاورند .... اسراء آیه 88
 (
8)- غیر از خدا هرکس را مى‏توانید، به یارى طلبید .... یونس آیه 38
 (
9)- و اعلم انه قد ظهر بما قرّرنا أنّ مراتب تحدّى رسول اللّه بالقرآن ستّة فأوّلها: انه قد تحداهم بکل القرآن کما قال:
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ. الآیه و ثانیهما: انه تحداهم بعشر سور و ثالثها: انه تحداهم بسورة واحدة و رابعها: انه تحداهم بحدیث مثله و خامسها: ان فى تلک المراتب الاربعه کان یطلب ان یأتى بالمعارضه رجل یساوى رسول اللّه .... ر. ک. بحار الانوار 17/ 187
 (
10)- حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده (برگزیده) اش نازل کرد و هیچ‏گونه کژى در آن قرار نداد. سوره کهف آیه 1
 (
11)- ر. ک. به بحار الانوار، ج 17، ص 191.
 (2
1)- ر. ک. به همان، ص 222.
 (3
1)- و اما وجه اعجاز فالجمهور من العامه و الخاصة ... على ان اعجاز القرآن بکونه فى الطبقه العلیا من الفصاحة-

 




موضوع مطلب : اویسی, اعجاز قرآن, کامران اویسی, قرآن, استاد اویسی, اعجاز, علامه مجلسی, مودب, بحار الانوار, حجت الاسلام کامران اویسی
چهارشنبه 91 مهر 12 :: 1:25 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

 

تفاوت علم غیب ائمه و خدا در حدیث:

فقال أبو جعفر (علیه السلام): «... و أما قوله: عالِمُ الْغَیْبِ‏ فإن الله عز و جل عالم بما غاب عن خلقه فیما یقدر من شی‏ء و یقضیه فی علمه قبل أن یخلقه و قبل ان یفضیه إلى الملائکة، فذلک- یا حمران- علم موقوف عنده، إلیه فیه المشیئة، فیقضیه إذا أراد، و یبدو له فیه فلا یمضیه، فأما [العلم‏] الذی یقدره [الله‏] عز و جل و یقضیه و یمضیه فهو العلم الذی انتهى إلى رسول الله (صلى الله علیه و آله) ثم إلینا».[10]

در اینجا طرق مختلفى براى جمع وجود دارد  .

1- از معروفترین راههاى جمع این است که منظور از اختصاص علم غیب به خدا علم ذاتى و استقلالى است، بنا بر این غیر او مستقلا هیچگونه آگاهى از غیب ندارند، و هر چه دارند از ناحیه خدا است، با الطاف و عنایت او است، و جنبه تبعى دارد  .شاهد این جمع همان آیه مورد بحث است، که مى‏گوید  :  خداوند هیچکس را از اسرار غیب آگاه نمى‏کند، مگر رسولانى را که مورد رضایت او هستند" در" نهج البلاغه" نیز به همین معنى اشاره شده است که وقتى على ع از حوادث آینده خبر مى‏داد (و حمله مغول را به کشورهاى اسلامى پیش بینى مى‏فرمود) یکى از یارانش عرض کرد: اى امیر مؤمنان آیا داراى علم غیب هستى؟ حضرت خندید و فرمود  :لیس هو بعلم غیب، و انما هو تعلم من ذى علم  !  " این علم غیب نیست، این علمى است که از صاحب علمى (پیامبر) آموخته‏ام"! این جمع را بسیارى از دانشمندان و محققان پذیرفته‏اند.[11]

2  -     اسرار غیب دو گونه است قسمتى مخصوص به خدا است و هیچکس جز او نمى‏داند مانند قیام قیامت، و امورى از قبیل آن، و قسمتى از آن را به انبیاء و اولیاء مى‏آموزد، چنان که در نهج البلاغه در ذیل همان خطبه‏اى که در بالا اشاره کردیم مى‏فرماید  :  و انما علم الغیب علم الساعة، و ما عدده اللَّه سبحانه بقوله  :  إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ، وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ، وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ، وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ‏  علم غیب تنها علم قیامت و آنچه خداوند در این آیه برشمرده است مى‏باشد آنجا که مى‏فرماید: آگاهى از زمان قیامت مخصوص خدا است و او است که باران را نازل مى‏کند، و آنچه در رحم مادران است مى‏داند، و هیچکس نمى‏داند فردا چه مى‏کند یا در چه سرزمین مى‏میرد" سپس امام ع در شرح این معنى افزود: خداوند سبحان از آنچه در رحم‏ها قرار دارد آگاه است، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا؟ سخاوتمند است یا بخیل؟ سعادتمند است یا شقى؟ اهل دوزخ است یا بهشت؟ ... اینها علوم غیبى‏ است که غیر از خدا کسى نمى‏داند، و غیر از آن علومى است که خدا به پیامبرانش تعلیم کرده و او به من آموخته است" ممکن است بعضى از انسانها علم اجمالى به وضع جنین یا نزول باران و مانند آن پیدا کنند، اما علم تفصیلى و آگاهى بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خدا است، همانگونه که در مورد قیامت ما نیز علم اجمالى داریم، اما از جزئیات و خصوصیات قیامت بى‏خبریم، و اگر در روایاتى آمده است که پیامبر یا امامان از بعضى از نوزادان، یا از پایان عمر بعضى از افراد خبر دادند، مربوط به همان علم اجمالى است.[12] این جمع بر اساس مقدار معلومات است.

3- راه دیگر براى جمع میان این دو گروه از آیات و روایات اینکه اسرار غیب در دو جا ثبت است: در" لوح محفوظ" (خزانه مخصوص علم خداوند) که هیچگونه دگرگونى در آن رخ نمى‏دهد و هیچکس از آن آگاه نیست و" لوح محو و اثبات" که علم به مقتضیات است نه علت تامه، و به همین دلیل قابل دگرگونى است و آنچه دیگران نمى‏دانند مربوط به همین قسمت است. لذا در حدیثى از امام صادق ع مى‏خوانیم:

ان للَّه علما لم یعلمه الا هو، و علما اعلمه ملائکته و رسله، فما اعلمه ملائکته و انبیاءه و رسله فنحن نعلمه خداوند علمى دارد که جز خودش نمى‏داند و علمى دارد که فرشتگان و پیامبران را از آن آگاه ساخته، آنچه را به فرشتگان و پیامبران و رسولانش داده ما مى‏دانیم" از امام على بن الحسین ع نیز نقل شده است که فرمود:

لولا آیة فى کتاب اللَّه لحدثتکم بما کان و ما یکون الى یوم القیامة! فقلت له ایة آیة؟ فقال: قول اللَّه: یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتاب.‏[13] این جمع بر اساس حتمی و غیر حتمی بودن است.

4- راه دیگر اینکه خداوند بالفعل از همه اسرار غیب آگاه است، ولى انبیاء و اولیاء ممکن است بالفعل بسیارى از اسرار غیب را ندانند، اما هنگامى که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم مى‏دهد، و البته این اراده نیز با اذن و رضاى خدا انجام مى‏گیرد. بنا بر این جمع، آیات و روایاتى که مى‏گوید آنها نمى‏دانند اشاره به ندانستن فعلى است و آنها که مى‏گوید مى‏دانند اشاره به امکان دانستن آن است. این درست به آن مى‏ماند که کسى نامه‏اى را به انسان بدهد که به دیگرى برساند، در اینجا مى‏توان گفت: او از محتواى نامه اطلاعى ندارد، و در عین حال مى‏تواند نامه را باز کند و با خبر شود گاه صاحب نامه اجازه مطالعه را به او داده، در این صورت مى‏توان او را از یک نظر عالم به محتواى نامه دانست، و گاه به او اجازه نداده است. شاهد این جمع روایاتى است که در کتاب کافى در بابى تحت عنوان ان الأئمة اذا شاؤا ان یعلموا علموا:" امامان هر گاه بخواهند چیزى را بدانند به آنها تعلیم داده مى‏شود"، از جمله در حدیثى از امام صادق ع مى‏خوانیم: اذا ارادالامام ان یعلم شیئا اعلمه اللَّه بذلک   

 این وجه جمع بسیارى از مشکلات را در زمینه علم پیامبر ص و امام ع حل مى‏کند، از جمله اینکه: چگونه آنها، آب یا غذایى را که مثلا مسموم بود مى‏خوردند، در حالى که جایز نیست انسان به کارى که موجب خطر براى او است اقدام کند، باید گفت در این گونه موارد پیامبر ص یا امام ع اجازه نداشته‏اند که اراده کنند تا اسرار غیب بر آنها آشکار گردد. همچنین گاه مصلحت ایجاب مى‏کند پیامبر ص یا امام ع مطلبى را نداند، یا آزمایشى براى او صورت گیرد که موجب تکامل او گردد، همانگونه که در داستان" لیلة المبیت" آمده است که على ع در بستر پیغمبر خوابید، در حالى که از خود آن حضرت نقل شده است که نمى‏دانست صبحگاهان که مشرکان قریش به آن بستر حمله مى‏کنند شهید خواهد شد یا جان به سلامت مى‏برد؟ در اینجا مصلحت این است که امام ع از سرانجام این کار آگاه نگردد، تا آزمون الهى تحقق یابد، و اگر امام ع مى‏دانست که در بستر پیامبر ص مى‏خوابد و صبح سالم برمى‏خیزد چندان افتخارى محسوب نمى‏شد، و آنچه در آیات قرآن و روایات در اهمیت این ایثارگرى وارد شده است چندان موجه به نظر نمى‏رسید. آرى مساله علم ارادى پاسخى است براى تمام اینگونه اشکالات.[14]

5- راه جمع دیگرى نیز براى روایات مختلف در علم غیب وجود دارد (هر چند این راه فقط در مورد قسمتى از این روایات صادق است) و آن اینکه‏ مخاطبین در این روایات مختلف بودند، آنها که استعداد و آمادگى پذیرش مساله علم غیب را در باره امامان داشتند حق مطلب به آنها گفته مى‏شد، ولى در برابر افراد مخالف یا ضعیف و کم استعداد سخن به اندازه فهم شنونده مطرح مى‏گشت. مثلا در حدیثى مى‏خوانیم که ابو بصیر و چند تن از یاران بزرگ امام صادق ع در مجلسى بودند امام غضبناک وارد مجلس شد هنگامى که نشست در حضور جمع فرمود:

یا عجبا لاقوام یزعمون انا نعلم الغیب! ما یعلم الغیب الا اللَّه عز و جل، لقد هممت بضرب جاریتى فلانة، فهربت منى فما علمت فى اى بیوت الدار هى. عجیب است که عده‏اى گمان مى‏کنند ما علم غیب داریم، هیچکس جز خداوند متعال از غیب آگاه نیست، من الان مى‏خواستم کنیزم را تادیب کنم از دست من گریخت، ندانستم در کدامیک از اطاقهاى خانه است"!!

راوى حدیث مى‏گوید: هنگامى که امام ع از مجلس برخاست من و بعضى دیگر از یاران حضرت وارد اندرون منزل شدیم و گفتیم: فدایت شویم شما در باره کنیزتان چنین گفتى، در حالى که ما مى‏دانیم شما علوم زیادى دارید و ما نامى از علم غیب نمى‏بریم؟ امام ع سپس شرحى در این زمینه داد که مفهومش آگاهى او بر اسرار غیب بود. واضح است که در آن مجلس افرادى بوده‏اند که آمادگى و استعداد لازم براى درک این معانى و معرفت مقام امام نداشتند.[15]


 

 

 




موضوع مطلب : جن, تفسیر, غیب, پیامبر, علم غیب, امام, رسول, نبی, علم, سوره, سوره جن
چهارشنبه 91 مهر 12 :: 1:25 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

مستندات دو پست قبلی که درباره علم غیب بود در ادامه مطلب آمده است.



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

 

عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (27)

داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد، (26)مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد ... (27)

 

مقدمه:

با دقت در آیات مختلف قرآن به خوبى روشن مى‏شود که دو دسته آیه در زمینه علم غیب وجود دارد؛

 نخست آیاتى که علم غیب را مخصوص خدا معرفى کرده و از غیر او نفى مى‏نماید، مانند آیه 59 انعام‏ وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ:" کلیدهاى غیب نزد خدا است که جز او کسى آنها را نمى‏داند"، و آیه 65 نمل قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ بگو هیچیک از کسانى که در آسمانها و زمین هستند غیب را نمى‏دانند، جز خدا  ".  و مانند آنچه در باره پیامبر ص در آیه 50 سوره انعام آمده است قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ:" بگو من به شما نمى‏گویم خزائن خداوند نزد من است، و من غیب را نمى‏دانم" و در آیه 188 اعراف مى‏خوانیم وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ" اگر من غیب را مى‏دانستم خیر فراوانى براى خود فراهم مى‏نمودم" و بالآخره در آیه 20 یونس مى‏خوانیم، فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ: بگو غیب مخصوص خدا است" و امثال این آیات  .   

گروه دوم آیاتى است که به روشنى نشان مى‏دهد که اولیاى الهى" اجمالا" از غیب آگاهى داشتند، چنان که در آیه 179 آل عمران مى‏خوانیم وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ:" چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولى خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمى‏گزیند" (و قسمتى از اسرار غیب را در اختیار او مى‏گذارد)  .

و در معجزات حضرت مسیح مى‏خوانیم که فرمود: وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ:" من شما را از آنچه مى‏خورید، یا در خانه‏هاى خود ذخیره مى‏کنید خبر مى‏دهم". (آل عمران- 49) آیه مورد بحث نیز با توجه به استثنایى که در آن آمده نشان مى‏دهد که خداوند قسمتى از علم غیب را در اختیار رسولان برگزیده‏اش قرار مى‏دهد (زیرا استثناء از نفى همیشه اثبات است).[1] 

مصداق مرتضی در احادیث:

1- یعنی علیا المرتضى من الرسول (صلى الله علیه و آله) و هو منه.[2]

2- و کان و الله محمد ممن ارتضاه.[3]

3- قال علی (ع):«یا سلمان، أنا المرتضى من الرسول الذی أظهره الله عز و جل على غیبه، أنا العالم الربانی، أنا الذی هون الله علی الشدائد و طوى لی البعید».[4]

شواهد بر علم غیب داشتن ائمه:

1- از کتاب خرائج و جرائح از محمد بن فضل هاشمى، از حضرت رضا (ع) روایت شده که آن جناب نظر کرد به ابن هذاب، و سپس فرمود: اگر به تو خبر دهم که در همین روزها یکى از ارحامت کشته مى‏شود، آیا تصدیقم مى‏کنى؟ گفت: نه، براى اینکه کسى به جز خداى تعالى غیب نمى‏داند. فرمود: مگر این خداى تعالى نیست که مى‏فرماید:" عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ"، پس رسول اللَّه (ص) که مرضى نزد خدا است غیب مى‏داند، ما هم ورثه همان رسولى هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم مى‏دانیم آنچه شده و آنچه که تا روز قیامت خواهد شد. [5]   روایات در این باب از حد شمار بیرون است، و مدلول آنها این است که  :  رسول اللَّه (ص) علم غیب را از راه وحى از خداى تعالى گرفته، و امامان (ع) از آن جناب به ارث گرفته‏اند.[6]

2- در اصول کافى از حضرت ابى جعفر الباقر علیه السّلام روایت کرده که روزى جبرئیل علیه السّلام براى حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه علیه و اله دو انار از بهشت آورد و على علیه السّلام درین وقت به ملاقات حضرت فایز گردید و از آن حضرت پرسید که این چه انار است که در دست مبارک شماست؟ حضرت فرمودند که یکى ازین دو انار نبوت است که تو را در آن نصیبى نیست و آن دیگر علم است و آن را دو پاره کرده نصفى را حضرت خود برداشت و نصف دیگر را بحضرت امیر داد و فرمود که ما و تو هر دو در این انار شریکیم و بعد ازین حضرت ابى جعفر الباقر علیه السّلام فرمود بخدا قسم ندانست پیغمبر حرفى را که حق تعالى باو تعلیم کرد مگر آن که آن را بامیر المؤمنین علیه السّلام آموخت و این علم بالآخره منتهى شد به ما.[7]

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

یکشنبه 91 مهر 9 :: 12:20 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

متن سخنرانی خودم در شهر آرادان که بین گرمسار و سمنان قرار دارد در شب میلاد امام رضا (ع) که در توضیح علمی یکی از احادیث ایشان است برای دانلود تقدیم می شود.

لینک دانلود: http://uplod.ir/05qy6uvzm7j4/veladat_imam_8.docx.htm




موضوع مطلب : علم امام, اویسی, کامران اویسی, دانلود, استاد اویسی, حجت الاسلام اویسی, سخنرانی, امام رضا(ع), حدیث امام رضا, صفت مومن
1   2   >