سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
شنبه 92 مرداد 26 :: 11:20 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

 

امام صادق علیه السلام در حدیث توحید مفضل شگفتی ها و برخی حکمت های خلقت مو و ناخن و فوایدشان  را بر می شمارند. در ذیل به صورت خلاصه مطالب ایشان می آید:

امام:  مو و ناخن رشد مى‏کنند و بلند مى‏شوند پس باید کوتاه گردند، اما آنها حس ندارند تا انسان به هنگام گرفتن آنها احساس درد نکند. اگر جس داشتند، مردم یا باید می گذاشتند آنها همینطور بلند شوند یا آنها را با درد کوتاه می کردند.

مفضل: چه مى‏شد اگر خداوند آنها را چنان مى‏آفرید که افزوده نگردند تا آدمى به اصلاح و کوتاه کردن نیازمند نباشد.؟

امام: خداوند متعال در این کار، نعمتهایى نهاده که آدمى از آنها آگاه نیست تا سپاس گوید. آگاه باش! دردهاى بدن با خروج مو از منافذ بدن و با خروج ناخن از سر انگشتان خارج مى‏گردد؛ از این رو به انسان فرمان داده شده که هر هفته با نوره مالیدن و مو تراشیدن و کوتاه کردن ناخنها به این کار اقدام کند. این کار باعث مى‏شود که موى و ناخن با شتاب بیشترى برویند و دردها و بیماریها را سریعتر خارج کنند. اگر شخص چنین نکند، رشد آنها کوتاه و اندک مى‏شود، در نتیجه، دردها در بدن مى‏ماند و بیماریهاى مختلف پدید مى‏آید.

نیز از رویش مو در چند جاى بدن که وجود آن براى انسان مایه رنج و زیان است جلوگیرى شده. اگر مو در دیدگان مى‏رویید آیا آدمى نابینا نمى‏شد؟ و اگر در دهانش مى‏رویید آیا خوردن و آشامیدن انسان دشوار و بى‏لذّت نمى‏گشت؟ اگر در کف دست رشد مى‏کرد آیا انسان از لمس درست اشیا و انجام برخى از کارها باز نمى‏ماند؟ یا اگر بر فرج زن و یا آلت مرد مى‏رویید آیا لذّت مجامعت از اینان نمى‏گرفت؟ پس نیک بنگر که چگونه در جایى که سود و مصلحتى در کار نیست نروییده. اینها مخصوص انسان نیست، بلکه در چهارپایان و درندگان و دیگر حیوانات تولید مثل‏کننده نیز چنین است؛ از این رو با اینکه بدن آنها از مو پوشیده است و لیکن این مناطق، دقیقا به خاطر آنچه که ذکر شد، مویى بر آنها نیست. نیک اندیشه کن که چگونه آفرینش از هر خطا، زیان و ناهماهنگى به دور است و یکسره حکمت و تقدیر است و مصلحت و سود.[1]



[1]  . شگفتیهاى آفرینش-ترجمه توحید مفضل، ص 66- 67 با اندکی تصرف.




موضوع مطلب : مو, ناخن, حدیث, سنت, امام صادق, توحید, توحید مفضل, نوره
چهارشنبه 92 مرداد 23 :: 2:22 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

ثواب جمع کردن در این دنیا از ناحیه خداوند متعال برای انسانها آسان گشته است. یکی از موترد این است که انسان تسبیحی در دستش باشد سپس دعایی بخواند و بعد از آن بدون اینکه ذکری بگوید با چرخاندن تسبیح ثواب ذکر گفت به او داده می شود حتی اگر مثلا با کس دیگری تکلم کند. این نوع از تسبیح و ذکر بدون تکلم توسط امام سجاد (علیه السلام) در مقابل یزید (لعنة الله علیه) انجام شده است. حدیث و ترجمه ان در ادامه می آید:

 

وَ رُوِیَ‏ أَنَّهُ لَمَّا حُمِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِلَى یَزِیدَ عَلَیْهِ اللَّعْنَةُ هَمَّ بِضَرْبِ عُنُقِهِ فَوَقَّفَهُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُوَ یُکَلِّمُهُ لِیَسْتَنْطِقَهُ بِکَلِمَةٍ یُوجِبُ بِهَا قَتْلَهُ وَ عَلِیٌّ ع یُجِیبُهُ حَسَبَ مَا یُکَلِّمُهُ وَ فِی یَدِهِ سُبْحَةٌ صَغِیرَةٌ یُدِیرُهَا بِأَصَابِعِهِ وَ هُوَ یَتَکَلَّمُ فَقَالَ لَهُ یَزِیدُ عَلَیْهِ مَا یَسْتَحِقُّهُ أَنَا أُکَلِّمُکَ وَ أَنْتَ تُجِیبُنِی وَ تُدِیرُ أَصَابِعَکَ بِسُبْحَةٍ فِی یَدِکَ فَکَیْفَ یَجُوزُ ذَلِکَ فَقَالَ ع حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی ص أَنَّهُ کَانَ إِذَا صَلَّى الْغَدَاةَ وَ انْفَتَلَ لَا یَتَکَلَّمُ حَتَّى یَأْخُذَ سُبْحَةً بَیْنَ یَدَیْهِ فَیَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ أُسَبِّحُکَ وَ أُحَمِّدُکَ وَ أُهَلِّلُکَ وَ أُکَبِّرُکَ وَ أُمَجِّدُکَ بِعَدَدِ مَا أُدِیرُ بِهِ سُبْحَتِی‏ وَ یَأْخُذُ السُّبْحَةَ فِی یَدِهِ وَ یُدِیرُهَا وَ هُوَ یَتَکَلَّمُ بِمَا یُرِیدُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِالتَّسْبِیحِ وَ ذَکَرَ أَنَّ ذَلِکَ مُحْتَسَبٌ لَهُ وَ هُوَ حِرْزٌ إِلَى أَنْ یَأْوِیَ إِلَى فِرَاشِهِ فَإِذَا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ قَالَ مِثْلَ ذَلِکَ الْقَوْلِ وَ وَضَعَ سُبْحَتَهُ تَحْتَ رَأْسِهِ فَهِیَ مَحْسُوبَةٌ لَهُ مِنَ الْوَقْتِ إِلَى الْوَقْتِ فَفَعَلْتُ هَذَا اقْتِدَاءً بِجَدِّی ص فَقَالَ لَهُ یَزِیدُ عَلَیْهِ اللَّعْنَةُ مَرَّةً بَعْدَ أُخْرَى لَسْتُ أُکَلِّمُ أَحَداً مِنْکُمْ إِلَّا وَ یُجِیبُنِی بِمَا یَفُوزُ بِهِ وَ عَفَا عَنْهُ وَ وَصَلَهُ وَ أَمَرَ بِإِطْلَاقِه‏.[1]

 

در کتاب: دعوات راوندى روایت میکند هنگامى که حضرت على بن- الحسین علیهم السلام را نزد یزید ملعون بردند یزید تصمیم گرفت گردن حضرت سجاد را بزند لذا آن امام مظلوم را در مقابل خود نگاه داشت و شروع بسخن کرد.منظور یزید این بود که با آن حضرت مکالمه نماید و آن بزرگوار سخنى بگوید که یزید آن را بهانه کند و او را شهید نماید. ولى حضرت سجاد جواب او را مطابق با سؤالش میفرمود.حضرت سجاد یک سبحه کوچکى در دست داشت که آن را با انگشت‏هاى خود میگردانید. و تکلم میکرد. یزید گفت: من با تو سخن میگویم و تو جواب مرا در حالى میدهى که سبحه را بدست خود میگردانى! چگونه این موضوع جائز است؟ امام سجاد فرمود: پدرم از جدم برایم نقل کرد که هر گاه نماز صبح را میخواند با کسى سخن نمیگفت تا اینکه سبحه را بر میداشت و میفرمود:

اللهم انى اصبحت اسبحک و امجدک و احمدک و اهللک بعدد ما ادیر به سبحتى‏.

سپس آن حضرت آن سبحه را بر میداشت و بدون اینکه تسبیح بگوید هر چه میخواست سخن میگفت و سبحه را میگردانید. میفرمود: همین گردانیدن سبحه برایش ثواب داشت و یک حرزى بود تا آن موقعى که در رختخواب خود وارد میشد. هنگامى که وارد رختخواب خود میشد نیز همین عمل را انجام میداد و سبحه خود را زیر سر خویش مى‏نهاد و ثواب آن سبحه از این وقت تا وقت بعدى برایش حساب میشد. من بجدم اقتداء کردم و من این عمل را انجام دادم یزید گفت: من با هیچ کدام از شما (آل محمّد) تکلم نکردم مگر اینکه جوابى بمن داد که به آن پناهنده شد!! سپس حضرت سجاد را عفو کرد، جایزه‏اى به آن بزرگوار داد و آزادش نمود.[2]


________________________________________
منابع:

جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، 3جلد، مؤسسة التاریخ العربی - بیروت، چاپ: اول، 1427 ق-2006 م.

قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، الدعوات (للراوندی) / سلوة الحزین، 1جلد، انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) - قم، چاپ: اول، 1407ق.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق

نجفی، محمد جواد، زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار)، 1جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: سوم، 1364 ش.

 

 

 



[1]    . الدعوات (للراوندی)، ص61؛ بحار الأنوار، ج‏45، ص200؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار،ج ‏1 ، ص263.

[2]    0 زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار)، ص240.




موضوع مطلب : حدیث, امام سجاد, تسبیح, ذکر
چهارشنبه 92 خرداد 8 :: 8:52 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

معلق حدیثی است که از ابتدای سندش یک راوی یا بیشتر ذکر نشده باشد(ر.ک: درسنامه حدیث دکتر مودب ص 102)




موضوع مطلب : حدیث, روایت, حدیث معلق
چهارشنبه 92 خرداد 8 :: 8:35 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

 

کلام خداوند متعال است که پیامبر(ص) یا معصومین دیگر بدون غرض اعجاز و تحدی آنرا حکایت می نماید و جزئی از آیات قرآن هم نیست. بلکه حکمتی ربانی از عالم غیب است. البته در حدیث قدسی لفظ و معنا از طرف خداوند متعال است.(ر.ک:درسنامه حدیث دکتر مودب)




موضوع مطلب : حدیث, حدیث قدسی, روایت, روایت قدسی
یکشنبه 92 فروردین 25 :: 12:35 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

در حدیثی آمده است که حضرت زهرا فرموده اند:

آنچه برای زنان نیکوست این است که مردان نامحرم رانبیند و نامحرمان نیز او را نگاه نکنند.(بحار الانوار، ج 11، ص 36)

زهرایی زندگی کردن سخت است اما عالی است. بیاییم جامعه مان را زهرایی کنیم.




موضوع مطلب : حدیث, حجاب, زهرا
پنج شنبه 91 فروردین 17 :: 12:36 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

همه علما متفقند که سخن دیوانه پذیرفته نیست و روایاتی موسوم به " رفع القلم" وجود دارد که برخی از این روایات، عدم تکلیف دیوانه را فهمیده اند. البته دیوانه اگر ادواری باشد و  از رفع جنونش اطمینان پیدا شود، سخنش پذیرفته است.

انسان مست- خواب- بیهوش نیز حکم مجنون را دارند و اگر کسی مثلا در بیهوشی یا خواب یا مستی سخنی و خبری از واقعه یا مسئله ای دهد آن را نمی پذیرند.




موضوع مطلب : حدیث, رجال, پذیرش قول مجنون, ساهی, نائم, سکران
پنج شنبه 91 فروردین 17 :: 12:30 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

این مبحث از موارد اختلافی بین علماء است. مشهور این است که سخن کافر پذیرفته نیست. چه اهل قبله نباشد و چه مانند خوارج و غلات اهل قبله باشد. شهید ثانی به سه آیه استشهاد کرده است:

آیه نبأ: ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا (حجرات/6) که مفهوم آن این است که به سخن فرد فاسق اعتنا نشود و حجت نیست. وقتی سخن فاسق پذیرفته نیست سخن کافر به طریق اولی پذیرفته نیست.

آیه  و لا ترکنوا الی الذین آمنوا(هود/113) که مفهوم آن این است که به ظالمین اعتماد نکنید و کفر نیز یک نوع ظلم است پس کافر نیز ظالم است و نباید به سخنش اعتنا کرد.

آیه   لا یستوی اصحاب النار و اصحاب الجنه (حشر/20) که کافران جهنمی با اهل بهشت مساوی نیستند و قبول خبر کافر و سخنش، مستلزم تساوی بین مسلم و کافر است.

البته به این استدلالات مرحوم علامه مامقانی در متاب خود به نام مقباس الهدایه، اشکال وارد نموده است و در نهایت سخن کافر اهل قبله را اگر اطمینان از سخنش حاصل شود را قبول کرده است.




موضوع مطلب : حدیث, خبر, رجال, شرط اسلام, کافر مطلق, اهل قبله, پذیرش خبر کافر
جمعه 90 اسفند 26 :: 1:21 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

مطلبی که می خوانید از فیشهایی است که جهت مطالعه تهیه کرده ام. با نرم افزار فیش نگار به راحتی می توانید مطالب را بر اساس موضوع مورد نظر و بسیاری جهات دیگر  ذخیره نمایید. 

 

 

 

 

 

خلاصه مطلب این است که 4 نظر در مورد حجیت خبر ثقه وجود دارد:

1- خبر واحد عادل حجت است.

2- خبر واحد ثقه یعنی خبر کسی که عقلاء به خبر او اعتماد دارند و به همین خاطر حجت است.

3- خبری حجت است که وثوق به صدورش پیدا شود هرچند وثاقت راوی آن ثابت نشود.

4- خبری حجت است که هم راوی آن ثقه باشد و هم اطمینان( اطمیینانی که عقلاء در زندگی به ان اعتماد می کنند) به خبرش پیدا شود که از اموری ماننند ضابطیت راوی اثبات می شود.

 
 
 

 

 

 


 
موضوع: رجال \ حجیت خبر ثقه

فیش 33

منبع: کلیات فی علم الرجال\ص: 25{جعفر سبحانی    {

نوع: متنی

واژه_نمایه:

 




موضوع مطلب : حدیث, حجیت, رجال, اصول, خبر ثقه, قول ثقه, حجیت خبر ثقه, حجیت قول ثقه
دوشنبه 89 دی 27 :: 1:57 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

 

حدیثی در نحوه جماع و مقاربت

آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار    ج‏2    288    اخبار باب .....  ص : 287
 قرب الاسناد: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود سه تا جفاکاریست: اینکه کسى با کسى هم صحبت شود و نام و کنیه‏اش را نپرسد و اینکه کسى بخوراکى دعوت شود و نپذیرد یا بپذیرد و از آن نخورد، و جماع کسى با زنش پیش از بازى کردن با او

 

آداب و سنن-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار         63    اخبار باب .....  ص : 62
و از امام صادق علیه السلام که سرمه قوت جماع را فزاید

 

آداب و سنن-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار         67    اخبار باب .....  ص : 64
از امام کاظم (ع) که خضاب(رنگ کردن  حنا کردن) را سه اثر باشد هیبت است در نبرد، و دوستى است با زنان و قوت جماع است‏

آداب و سنن-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار         76    اخبار باب .....  ص : 75
رسول خدا (ص) که فرمود: شانه زدن سر وبا را ببرد و روزى را آورد و جماع را فزاید

آداب و سنن-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار         89    اخبار باب .....  ص : 89
 رسول خدا (ص) که فرمود: بوى خوش دل را محکم کند و در قوه جماع بیفزاید.

توحید مفضل-ترجمه علامه مجلسى         85    [حکمت تخصیص روئیدن مو به برخى اعضا] .....  ص : 85
 [حکمت تخصیص روئیدن مو به برخى اعضا]
 (1) و ایضا مو را در جایى چند که ضرر دارد نرویانیده، اگر مو در دیده روئیده مى‏شد مورث کورى مى‏شد، و اگر در میان دهان مى‏روئید آشامیدن و خوردن بر این کس ناگوار مى‏شد. و اگر در میان کف مى‏روئید احساس اشیاء را به لمس نمى‏توانست کرد. و بعضى از اعمال به آسانى متمشّى نمى‏شد. و اگر در ذکر مرد مى‏روئید، لذت جماع از مردن و زن فوت مى‏شد، پس نظر کن که هر جا که مصلحت در روئیدن نیست نروئیده و این نه مخصوص به انسان است، بلکه در بهایم و درندگان و سایر حیوانات که نسل مى‏آورند مى‏بینى بدن‏هاى ایشان را که همه اعضاء را مو گرفته به غیر از این مواضع که ذکر شد به سبب این وجوه که مذکور شد از مو خالى است.  

اگر شما هم روایاتی دارید باذکر سند قرار دهید.

 




موضوع مطلب : حدیث, اسلام, جماع
یکشنبه 89 آذر 7 :: 3:10 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

 

 

غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟
غلام : آرى .
امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟
غلام : با من عمل خلاف نمود.
على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را به خاک سپرده اید؟
گفتند: آرى .
فرمود: چه وقت ؟
گفتند: همین الان .
حضرت امیر به عمر رو کرده و فرمود: غلام را بازداشت کن و او را عقوبت نده و به اولیاى مقتول بگو پس از سه روز دیگر بیایند.
چون پس از سه روزه آمدند، على علیه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولیاى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسیدند، آن حضرت به اولیاى مقتول فرمود: این قبر کشته شماست ؟ گفتند: آرى .
فرمود: آن را حفر کنید! آن را حفر کردند تا به لحد رسیدند آنگاه به آنان فرمود: میت خود را بیرون بیاورید، آنها هر چه نگاه کردند جز کفن میت چیزى ندیدند. جریان را به آن حضرت عرضه داشتند.
امیرالمومنین علیه السلام دوبار تکبیر گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه کسى که به من خبر داده است ، شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امتم که کردار قوم لوط

 را مرتکب شود، پس از مردن سه روز بیشتر در قبر نمى ماند و زمین او را به قوم لوط که به عذاب الهى

 هلاک شدند مى رساند، و در روز قیامت با آنان محشور مى گردد .

 

(مناقب ، ج 1، ص 495)




موضوع مطلب : حدیث
<   1   2   3