پاسخ قرآن به امکان یا امتناع موجودات فرازمینی
گروه اندیشه: امروزه چه در محیطهای آکادمیک و چه در گیشههای سینمایی، بهوفور بحث موجودات فرازمینی مطرح است، حال باید دید این مسئله از دیدگاه قرآن کریم چگونه است؛ آیا قرآن کریم تصریحی در وجود موجودات فرازمینی دارد و یا این امکان را رد میکند؟
اینکه در آیات قرآن کریم به این موجودات اشاره شده است یا نه و آنها چه شباهتهایی با موجودات زمینی دارند، موضوعی بود که درباره آن با کامران اویسی، استاد و پژوهشگر حوزه و دانشگاه و دانشآموخته دکتری تفسیر تطبیقی در زمینه قرآن و علوم به گفتوگو نشستیم. در ادامه مشروح این گفتوگو از نظر میگذرد؛

- آیا در قرآن کریم به موجودات فرازمینی اشاره شده است؟
در قرآن کریم با کلمهای مثل «الموجودات وراء الارض» یا چیزی شبیه آن مواجه نمیشویم؛ بلکه آیاتی در قرآن دیده میشود که مفسران متقدم از آن برداشتی داشتهاند که ممکن است مفسران معاصر با استفاده از علوم جدید - نه تحمیل علوم بر قرآن - تفسیر جدیدی از آن ارائه داده باشند.
یکی از این آیات عبارت است: «وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فِى السَّمَآءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنهَا لِلنظِرِینَ* وَحَفِظْنهَا مِن کُلِّ شَیْطنٍ رَّجِیمٍ* إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ (حجر/16-18)؛ و به یقین در آسمان برجهایى قرار دادیم، و آن را براى بینندگان آراستیم؛ و آن را از هر شیطان رانده شدهاى حفظ کردیم؛ مگر آن کس که دزدانه گوش فرا دهد و شهابى روشن او را دنبال کند».
برخى مفسران همان معناى ظاهرى آیه را پذیرفتهاند، که مقصود آسمان حسّى و همین شهابسنگهاى آسمانى است که در شب مىبینیم و شیاطین همان موجودات خبیثى هستند که مىخواهند به آسمانها بروند و از اخبار ماوراى زمین مطلع شوند و براى دوستان زمینى خود جاسوسى کنند، اما شهابسنگها همچون تیرى به سوى آنها پرتاب مىشوند و آنها را از رسیدن به هدف بازمىدارند. ولى برخى از مفسران این دیدگاه را ردّ مىکنند؛ زیرا بر اساس نظریات فلکى قدیم است. برخى مفسران آیات فوق را کنایه از انسانهایى دانستهاند که در زندگى مادى زمینى زندانى شدهاند و چشم خود را به جهان برتر نمىاندازند و به آواى آن گوش فرا نمىدهند و شهابهاى خودخواهى و شهوت و طمع و جنگهاى خانمانسوز آنها را از درک معانى والا محروم مىسازد.
طبق تفسیر اول موجودات فرازمینی شامل شیاطین و جنهایی نیز میشود که برای شنیدن اسرار خلقت به بیرون از زمین میروند و در آسمانها میگردند. از برخى احادیث نیز همین معنا استفاده مىشود؛ زیرا ممنوع شدن شیاطین از صعود به آسمانها و رانده شدن آنها به وسیله شهابها، از هنگام تولد عیسى (علیه السلام) آغاز شد و در هنگام تولد پیامبر (صلى الله علیه و آله) کاملًا ممنوع شد. از این گونه احادیث استفاده مىشود که رابطهاى بین تولد مسیح (علیه السلام) و پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) با طرد شیاطین از آسمان وجود دارد؛ یعنى پس از ظهور دین مسیح و اسلام، و جهانگیر شدن آنها، بسیارى از توطئههاى شیطانى خنثى شد و بساط بتپرستى و پیروى از شیطان در بسیارى از نقاط جهان برچیده شد و بشریت گامهاى بلندى به طرف معنویت و حقیقت برداشت.
برخى صاحب نظران مثل «عبدالرزاق نوفل»، معتقدند که این آیات اشاره به موجودات پیشرفته کرات دیگر دارد که امواج نیرومند رادیویى از فضا براى ما مىفرستند که برخى سعى مىکنند آنها را دریافت کنند، ولى اشعه نیرومندى آنها را دور مىراند. البته ممکن است آیه داراى بطن و معانى مختلفى باشد و برخى کنایه و مثال باشد. پس مانعى ندارد که مقصود آیه، شامل چند تفسیر باشد.
- آیا آیهای در قرآن هست که صراحت بیشتری در وجود موجودات فرازمینی داشته باشد؟
بله، آیه «وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَن فِى السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْضٍ وَءَاتَیْنَا دَاوُدَ زَبُوراً (اسراء/55)؛ و پروردگارت به (حال) کسانى که در آسمانها و زمین هستند، داناتر است؛ و بیقین برخى پیامبران را بر برخى [دیگر] برترى دادیم؛ و به داود، «زبور» دادیم». از آنجا که در آیه مذکور من موصوله آمده که دلالت بر جنس عاقل میکند، میتواند شامل ملائکه و بشر و جن شود و بیش از این نمیتوان از آیه استفاده نمود.
آیه دیگری که منجر به اعتقاد به وجود موجودات فرازمینی میشود عبارت است از: «وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فیهِما مِنْ دابَّةٍ وَ هُوَ عَلى جَمْعِهِمْ إِذا یَشاءُ قَدیر (شوری/29)؛ و از نشانههاى اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از جنبندگان در آن دو پراکنده کرده است؛ و او هر گاه بخواهد بر جمع آورى آنها تواناست»."
- مفسران چه تفاسیری از این قبیل آیات داشتهاند؟
علامه طباطبائى (رحمه الله) در مورد آیه مذکور مىفرماید: ظاهر آیه این است که در آسمانها خلقى از جنبندگان (دواب) مثل روى زمین وجود دارد و اگر کسى بگوید که منظور از جنبندگان آسمان ملائکه هستند مردود است چرا که کلمه «دواب» بر ملائکه اطلاق نشده است.
آیتالله مکارم شیرازی معتقد است: «کلمه «دابة» شامل موجودات ذرهبینى تا حیوانات غول پیکر مىشود ... و این آیه دلالت بر وجود انواع موجودات زنده در آسمانها دارد گر چه هنوز دانشمندان به صورت قاطعى در این زمینه قضاوت نمىکنند. و سر بسته مىگویند در میان کواکب آسمان به احتمال قوى ستارگان (سیارههاى) زیادى هستند که داراى موجودات زندهاند ولى قرآن با صراحت این حقیقت را بیان مىدارد که در پهنه آسمان نیز جنبندگان زنده فراوانی وجود دارد.
زمخشرى در تفسیر خود مىگوید: بعید نیست در آسمانها حیواناتى که بر روى زمین راه مىروند آفریده شده باشد. فخر رازى هم بعید نمىداند که خدا در آسمانها انواعى از حیوانات را آفریده باشد که مانند مردمان روى زمین (در آسمانها) راه بروند. فیض کاشانی نیز گرچه به صراحت به عقیده وجود موجودات فرازمینی با توجه به آیه ذکر شده اشارهای ندارد اما ریشه واژه «دابة» را دارای معنای حرکت جسمانی میداند. سپس ادامه میدهد که ملائکه دارای حرکت جسمانی نیستند؛ بنابراین او معتقد است که دابة چیزی است غیر از فرشتگان یعنی جن یا موجودی غیر از آن.
آیتالله نورى همدانی نیز با ذکر این نکته که اخیراً برخى از دانشمندان فضایى شوروى اعلام کردند که در کهکشان ما دست کم 1000 میلیون کره قابل زندگى وجود دارد. مىنویسد: جالب اینکه از این موضوع مهم در حدود چهارده قرن قبل قرآن مجید با صراحت خبر مىدهد» و سپس به آیه (شورى/ 29) استدلال کرده و دو نکته از آن برداشت مىکند: در آسمانها نیز مانند زمین موجودات زنده وجود دارد. هر موقع که مشیت خدا اقتضا کند سکنه کرات آسمانى و زمین با یک دیگر ملاقات خواهند کرد.
استاد بنده، حجتالاسلام محمدعلی رضایی اصفهانی که در زمینه مطالعات قرآن و علوم فعالیت میکنند در این زمینهمینویسد: در مورد انطباق آیه مذکور با وجود حیات و موجودات زنده در کرات دیگر تذکر چند نکته لازم است: واژه «سماء» و «سموات» در قرآن به چند معنا به کار مىرود (جهت بالا- کرات آسمانى- جو زمین و ...) مىآید. تفسیر به وجود موجودات زنده در کرات دیگر وقتى صحیح است که ثابت کنیم کلمه «سموات» در آیه مورد بحث به معناى کرات آسمانى مىآید. در حالى که ممکن است کسى احتمال دهد که «سموات» در آیه فوق طبقات جو اطراف زمین است و مراد از دابة موجودات ریز ذرهبینى (مثل ویروسها و ...) و درشت (مثل پرندگان) است که در فضاى اطراف ما پراکندهاند. امّا با این حال مىتوان گفت که ممکن است مراد از آیه هر دو تفسیر (کرات آسمانى و طبقات جو زمین) باشد.
لکن آیتالله قرشی با قاطعیت از آیه مذکور دلالت بر وجود موجودات در کرههای آسمانی را میفهمد. او مینویسد: ضمیر «فِیهِما» به آسمانها و زمین راجع است و با قاطعیت تمام روشن میشود که در آسمانها جنبندگانى آفریده و پراکنده شدهاند و از جمله «عَلى جَمْعِهِمْ إِذا یَشاءُ قَدِیرٌ» بهدست میآید که روزى میان اهل زمین و آنها ارتباط بر قرار خواهد شد. اگر منظور از جمع، رسیدن آنها به یکدیگر باشد.
یکی دیگر از آیات معروفی که از آن برای اثبات وجود موجودات فرازمینی استفاده شده است، «الحمد لله رب العالمین»(فاتحه/2) است. جمع نمودن کلمه «عالم» با «بن» نشانه ذوی العقول بودن آن است. برخی مفسران مقصود از عالمین را جهان جن، جهان انس، جهان آب و ... دانستهاند که هر کدام جهانی مستقل از دیگری هستند. اما علامه طباطبایی معتقد است که این کلمه هم بر تک تک افراد عالم دلالت دارد هم نوع نوع آنها.
اینجاست که میتوان تعبیر قرآن در برخی موارد که فرموده است «مشارق و مغارب» را تأییدکننده جهانهای مختلف و متعدد بداند و اینکه خورشیدهای متعددی در مکانهای مختلف در بین کهکشانها وجود دارد که منشأ جهانهایی مانند کره زمین خواهند بود.
- آیا روایاتی در تایید موجودات فرازمینی داریم؟
روایتی از امام صادق (ع) هم وجود دارد که میفرماید: خدا دوازده هزار عالَم دارد که هر عالَمی بزرگتر از هفت آسمان و زمین است. هیچ عالَمی نمیداند که عالَم دیگری غیر از آنها وجود دارد. این روایت نشان میدهد که علم نداشتن نسبت به جهان دیگر بر فرض وجود جهانها و عالمهای دیگر معنا پیدا میکند.
روایت دیگری وجود دارد که از شهرهای درون آسمانها خبر میدهد که ساکنان آن زبان متفاوتی دارند و نسبت به وجود آدم بیخبرند.
آیه دیگری که برخی با تفسیری خاص از آن استفاده وجود موجودات آسمانی را کردهاند آیه شریفه: «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ(بروج/1)؛ سوگند به آسمان که داراى برجهاست» است. آیتالله صادقی معتقد بود که غلط است از این آیه تفسیر به برجهای دوازدهگانه کنیم؛ زیرا قرآن بنا بر اصطلاحهای فلکیون و منجمین نازل نشده است بلکه به زبان عربی فصیح نازل شده که هر عرب زبانی آن را بفهمد. سپس اضافه میکند که روایات هم آیه را به برجهای هفتگانه تفسیر نکردهاند. ایشان مراد از بروج را قصرهای مرتفع در آسمانها میداند که با زینتهایی آراسته شده است. این آیه نشان میدهد که شهرهایی در آسمان هستند که خدا یا انسان یا هر موجود دیگری آن را ساخته و چهبسا در آینده بتوان به آنجاها سفر کرد. او معتقد است ساکنان شهرهای آسمانی، به گناه آلوده نشدهاند و از شیطان و انسان خبر ندارند و فقط راه و رسم خداپرستی را دارند.
به نظر میرسد که سخنان ایشان فقط در حد احتمال است. بنابراین میتوانیم بگوییم وجود موجوداتی خارج از زمین اعم از ملائکه، جن، و موجود فضایی و حتی انسان امکان دارد.
منبع: ایکنا
التفسیر الاثری الجامع
مؤلف آن آیت الله محمد هادی معرفت از دانشمندان معاصر شیعه است، که در کربلا متولد و در همان جا و شهر مقدس نجف به تحصیل، تدریس و تحقق در مباحث علوم دینى پرداخت تا به درجه اجتهاد رسید. وى در عصر حاضر از اساتید بارز حوزه علمیه قم است و داراى آثار متعددى در زمینههاى مختلف علوم اسلامى مىباشد. مؤلف با تألیف کتاب ارزشمند التمهید فی علوم القرآن در شش جلد گستردهترین کار در زمینه علوم قرآنى را در میان علماى شیعه انجام داده است. وى در ادامه، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب در دو جلد و شبهات و ردود (با طرح هزار شبه و پاسخ آنها) را به دفاع از مباحث مقدّس قرآن کریم به رشته تحریر در مىآورد. ایشان در التفسیر الاثرى الجامع روایات شیعه و اهل سنت در تفسیر قرآن کریم را مطرح مىسازد. از آنجا که روایات تفسیرى مشکلات فراوانى داشته و درست و نادرست آنها جداسازى نشده، مؤلّف مىکوشد تا روایات صحیح را از سقیم جدا کند. وى در مقدّمه مىنویسد: «هذا الذى بین ایدیکم محاوله، مبلغ الجهد لمعرفة الصحیح من الضعیف من الاخبار ...». این تفسیر حدود سى جلد مىباشد که جلد اول آن به چاپ رسیده، و مقدّمه بسیار ارزشمندى در فهم و تفسیر قرآن دارد که هجده مقدّمه آن شامل مباحث ذیل است: فضایل القرآن، نامهاى قرآن، واژه قرآن و اشتقاق آن، سیر تدوین تفسیر، تفسیر و تأویل (ظاهر و باطن، ویژگیهاى هر یک و انواع تأویلها) تفسیر به رأى، زبان قرآن و ساختار (لفظى و محتوایى) قرآن کریم، اسلوب خطابى قرآن، حجّیت ظواهرقرآن، سیاق، تحریف ناپذیرى قرآن، سیر تاریخى تفسیر اثرى (نخستین مرحله آن) تفسیر در دوران صحابه و تابعان، جایگاه حدیث در تفسیر قرآن، آفات تفسیر (وضع، جعل، کذب و اسرائیلیات)، اسباب نزول، حروف مقطعه و بازشناسى حدیث. در ادامه مقدمه، تفسیر سوره حمد آمده است. روش مؤلّف روایى و تحلیلى است و در آغاز آیات به توضیح و شرح آن پرداخته؛ سپس روایات را نقل مىکند و در موارد لزوم به تحلیل و بررسى آن مىپردازد. در این تفسیر عدهاى از فضلاى حوزه علمیه قم- بویژه در جمع آورى روایات- مؤلف را یارى مىرسانند.
(ر.ک: حسین علوی مهر، آشنایى با تاریخ تفسیر و مفسران، قم: مرکزجهانى علوم اسلامى، 1384 ش، چاپ اول، ص381)
طب اسلامی و روشن شدن پوست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر کامران اویسی در گفت و گو با خبرنگار حوزه بهداشت و درمان گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اظهار کرد: بهداشت پوست از جمله مواردی است که پژوهشگران طب اسلامی کمتر وارد آن شده اند، زیبایی و سلامت پوست به 2دسته مهم برای جلا دهندگی و نرم کنندگی پوست و هچنین پیشگیری و درمان عوارض پوستی تقسیم شده که البته در دسته دوم نسبتا مستندات کمتری وجود دارد .
وی افزود: بر اساس برخی روایت ها مصرف خریزه برایپاکسازی پوست، رفع لکه های دوران بارداری ، لک و پیس و حتی کاهش جوش های سرسیاه بسیار مفید بوده اما نباید در خوردن این میوه پرخاصیت و سرشار از ویتامین های زیاده روی کرد.
این دکتری تفسیر تطبیقی و پژوهشگر طب اسلامی همچنین با بیان روایت های مختلف معصومین در خصوص مصرف مویز به عنوان عاملی برای تقویت حافظه، ادامه داد: از فواید مویز، جلا دادن به رنگ بدن و پوست است.
ایشان با استناد به روایتی از امام علی (ع) درخصوص دستور مصرف مویز برای جلا دادن و روشنایی پوست، گفت: بهتر است فرد در حالت ناشتا 21 عدد مویز سرخ (رنگ روشن) بخورد .
وی با اشاره به روایت معروفی از امام کاظم (ع) برای جوانی، شادابی و شفافی پوست به ویژه در سنین بالاتر، مطرح کرد: کسی که قصد دارد صاحب پوستی شفاف، با نشاط، جوان شود و رنگ چهره و بدن را صفا دهد، میوه میل کند.
حجت الاسلام و المسلمین اویسی اظهار کرد: بیشتر توصیه ها و روایات دینی برای درمان و زیبایی پوست معطوف به مصرف میوه و سبزیجات است.
منبع:برگرفته از سایت باشگاه خبرنگاران جوان
روایات تفسیری منتقله از دیدگاه نخبه دانشگاه و حوزه
- معرفی اجمالی
اینجانب کامران اویسی متولد تهران که بعد از گذراندن تحصیلات دانشگاهی در مقطع کارشناسی علوم قرآنی و خدمت سربازی وارد حوزه علمیه قم شدم و در کنار تحصیلات حوزوی، تحصیلات دانشگاهی را تا مقطع دکتری در رشته تفسیر تطبیقی ادامه دادم و اکنون فارع التحصیل دکتری دانشگاه علوم و معارف قران کریم هستم.
رساله دکتری اینجانب که مقام دوم جشنواره پایان نامه های قرآنی را کسب نمود با عنوان بررسی روایات منتقله قصص انبیا در مجمع البیان است.
- منظور از روایات تفسیری منتقله در قصص انبیاء چیست؟
روایات تفسیری از مباحثی هستند که با رشد مطالعات قرانی در کشور بدان بیشتر پرداخته شده است.
روایات منتقله به روایاتی گویند که از مکتب و مذهبی به مکتب و مذهب دیگر انتقال یابد اما راویان یا علمای مقصد متوجه این انتقال نمی شوند.
به عنوان مثال ممکن است روایتی از مکتب خلفای اهل تسنن وارد مکتب و منابع حدیثی شیعه شود و تلقی روایت امام صادق علیه السلام از آن شود در صورتی که این روایت از امام صادق علیه سلام صادر نشده است.
فصل اول رساله به تبیین همین کلیات و مفاهیم مربوط می شود. و آرای علمایی مانند صالحی نجف آبادی و علامه عسکری درباره روایات منتقله بررسی می گردد.
- دلیل انتخاب مجمع البیان برای کار تحقیقاتی در این زمینه چیست؟
تفسیر مجمع البیان نیز دارای روایات منتقله است. به ویژه در بحث قصص قرآن و به صورت خاص تر در داستان پیامبران
بنابراین فصل های دوم تا پنجم رساله به ترتیب بر اساس پیامبرانی که داستانشان در قرآن آمده است از آدم تا خاتم علبهم السلام تدوین یافته است.
علت و ملاک اینکه برخی روایات، منتقله می شوند نیز در جای خود در رساله توضیح داده شده است مانند راویان و اساتید روایت مشترک بین شیعه و اهل تسنن به ویژه در آثار شیخ صدوق و شیخ طوسی. اشتباه نساخ در تلقی از کنیه های مشترک مانند ابوجعفر که احتمال داشته ابوجعفر طبری مفسر سنی بوده اما بعدا ناسخ و نویسنده خیال کرده منظور ابوجعفر باقر است و یک علیه السلام جلویش نوشته و دیگران پس از او نیز بدون توجه آن را تلقی روایت امام باقر کرده اند.
- دلیل انتخاب این موضوع و اولویت این موضوع در جهان اسلام چیست؟
استاد راهنما و کسی که جرقه این نوع نگاه به روایات را در ذهن بنده روشن نمود جناب حجت الاسلام دکتر سید رضا مودب استاد تمام دانشگاه قم است که سالها قبل از تدوین رساله دکتری این بحث روایات منتقله را به صورت مقاله چاپ کردیم. و در حال حاضر نزدیک پنج تا شش مقاله علمی پژوهشی و علمی ترویجی در این زمینه نوشته ام که اکثرا با همکاری دکتر مودب بوده است.
نیز در صدد هستیم تا یک کرسی نظریه پردازی برای روایات منتقله برگزار کنیم که البته کمی زمان می برد.
- نتایج به دست آمده در این تحقیقات را بیان بفرمایید.
نتیجه اینکه روایات منتقله هم می توانند استوار باشند هم نا استوار. البته به زودی چکیده رساله را برایتان از خود رساله می فرستم.
اساتید مشاور نیز عبارت بودند از ایت الله دمتر احمد عابدی چهره شناخته شده تلویزیونی که کارشناس مذهبی برنامه هایی مانند این شبها و باران که در لحاظات قبل از افطار شبکه یک سیما پخش می شد هستند و در زمینه حدیث و روایت تسلط دارند. نیز حجت الاسلام دکتر محمدتقی دیاری بیدگلی که ایشان نیز در زمینه روایات به ویژه روایات تفسیری و نیز مبحث اسرائیلیات ید طولایی دارند.
سخت گیری های داوران دانشکده علوم قرآنی قم دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم نیز به غنای این رساله کمک نمود. به ویژه دقت نظر حجت الاسلام دکتر عبدالرضا زاهدی که ایشان نیز در زمان خودشان سالها پیش رساله دکتری ایشان حائز رتبه برتر شده بود. نیز حجت الاسلام مهدی رستم نژاد که در حال حاضر معاون آموزش حوزه های علمیه سراسر کشور نیز هستند و از متخصصان به نام مطالعه در زمینه روایات تفسیری هستند.
همه اینها به ویژه عنایت خود معصومان علیهم السلام و شاید دعای مرحوم طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان منجر به این شد که رساله دکتری بنده حقیر دارای کیفیت علمی مطلوبی شوذ.
به نظر می رسد اگر روایات منتقله استوار را بتوان پیدا نمود هرچند اندک؛به بحث تقریب بین مذاهب کمک می کند. از جنبه کشف نا استوارها نیز سبب پالایش روایات به ویژه روایات تفسیری می شود که در مجمع البیان به دلیل استفاده از سخنان صحابه و تابعین ونگاه تقریبی طبرسی اهمیت بیشتری میابد.
- آیا این موضوع تابحال پیش زمینه هایی داشته و از سوی مراکز تحقیقاتی در این خصوص تحقیفاتی صورت پذیرفته است؟
اولین کسی هستم که در زمینه روایتهای منتقله در غیر اختلاف قرائت مقاله نوشتم و در واقع پیشینه رساله دکتری خود را به صورت خاص خودم تولید کردم گرچه به صورت عام در کتابهای علامه عسکری و مرحوم صالحی نجف آبادی دیده می شود.
دیگرانی نیز در دانشگاه های دیگر مانند قم و کاشان در حال تالیف رساله و پایان نامه در همین زمینه روایات منتقله هستند.
- خواسته های خود را از داشگاه علوم و معارف قرآن کریم و مراکز تحقیقاتی و مجامع علمی بیان کنید.
بنده هم کارشناسی و هم دکتری خود را در دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم گذرانده ام و یک عرق و علاقه خاصی به دانشگاه دارم. کاش مسئولان نگاه عمیقتری به ظرفیتهای موجود در دانشگاه چه اساتید و چه دانشجویان داشته باشند.
مدیر پژوهش دانشگاه جناب دکتر کاوند طی تماسی صحبت اولیه چاپ رساله را در انتشارات دانشگاه انجام دادند. حال باید دید این سخن محقق می شود یا خیر.خلاصه امیدوارم که بشود.
اما هنوز حتی یک تماس تلفنی از سوی وزارت علوم نداشته ام چه رسد که بخواهند تقدیر و جایزه بدهند.
در خواست بنده از دانشگاه فخیم علوم و معارف قرآن کریم این است که ترتیبی اتخاذ شود که بنده دین خود را به عنوان یک عضو این دانشگاه در قالب تدریس ادا کنم. بنده فقط دو واحد در دانشکده تفسیر درس داده ام. نیزاگر قراراست عضوهیات علمی جدیدی گرفته شود از پتانسیل های خود دانشگاه استفاده شود نه از بیرون. بنده همین جا با افتخاراعلام می کنم که اگر پیشنهاد عضویت هیات علمی به بنده شود با کمال میل می پذیرم.
بنده دارای شش مقاله علمی پژوهشی و چند مقاله علمی ترویجی و پنج کتای تالیفی و چندین مقاله در کنفرانس های بین المللی و ملی هستم.
- برنامه های خود را برای آینده اعلام و چند نمونه از مهمترین فعالیت های علمی خود را بیان نمایید.
بنده خیلی علاقه مندم در آینده بتوانم ملاک های تشخیص روایات منتقله و استواری و نااستواری آنها را به تفصیل منقح سازم و در قالب یک کتاب ارائه دهم و نیز از آنجا که رشته بنده تفسیر تطبیقی است دوست دارم یک دور تفسیر تطبیقی ترتیبی بنویسم که البته یک فعالیت علمی بیست ساله است.
- در پایان هرسخن و یا مطالب مفید متناسب با موضوع که مد نطرتان است، بیان بفرمایید.
صحبت خاص دیگری ندارم فقط دعا می کنم که دانشگاه و دانشجویان و اساتید روز به روز به برکت های علمی و دینی این دانشگاه با کسب موفقیت های خود اضافه کنند.
زبان عربی و روایات مربوطه
زبان مهم ترین وسیله برای برقراری ارتباط بین انسان ها است. و این توانایی تکلم و صحبت کردن از نعمت های بزرگ خداوند متعال است که در قرآن به آن اشاره شده است: «و به او تعلیم نطق و بیان فرمود».” عَلَّمَهُ الْبَیَان ” [1]
انسان ها در دنیا با زبان های گوناگونی با هم ارتباط برقرار کرده که یکی از آن زبان ها، زبان عربی می باشد. زبان عربی هزار و چند سال است که با زبان فارسی پیوند دارد. مهم ترین ویژگی زبان عربی این است که لغت قرآن است و خداوند مهربان آیات کتاب خود را با این لغت بر ما نازل کرده است. پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) با این لغت با خدا مناجات می کرده اند. و این لغت زبان متون و منابع ارزشمند اسلامی یعنی متون حدیثی، تفسیری و تاریخی و… است؛ از این جهت دارای قداست و ارزش خاصی است و کسانی که بخواهند بلا واسطه با حقیقت اسلام آشنا شوند لازم است که با این زبان آشنایی کامل داشته باشند.
← روایاتی در مورد زبان عربی
در برخی از روایات آمده است:
1. اهل بهشت به زبان عربی سخن میگویند [3] [4] [5] [6] و حوریان بهشتی نیز به عربی سخن می گویند. [7]
2. از حضرت صادق از پدر بزرگوارش علیهما السّلام روایت شده است: «خداوند با هیچ پیامبری سخن نگفت مگر با زبان عربی»
«ما أنزل الله تبارک و تعالی کتاباً و لا وحیاً إلا بالعربیه؛ فکان یقع فی مسامع ألانبیا بألسنه قومهم و کان یقع فی مسامع نبینا (ص) بالعربیه»[8] [9]
3. زبان عربی زبان خدای متعال است: «تعلموا العربیه فإنها کلام الله الذی یکلم به خلقه» [10] [11] «الوحی ینزل من عند الله عزوجل بالعربیه فاذا أتی نبیا من الانبیا إتاه بلسان قومه» [12] خدا این زبان را بر سایر زبانها برتری داده است [13] .
4. همچنین در آغاز جهان زبان حضرت آدم (ع) عربی بود ولی پس از این که نافرمانی کرد و از میو? درخت ممنوع خورد خداوند نعمتهایش را سلب کرد و زبان عربی را از او گرفت و زبان سریانی را جانشین آن کرد. «کان لسان آدم العربیه و هی لسان اهل الجنه. فلما عصی ربه أبدله بالجنه و نعیمها الارض و الحرث و بلسان العربیه السریانیه» [14] سپس نخستین کسی که به زبان عربی سخن گفت حضرت اسماعیل (ع) بود [15] ، حضرت یوسف (ع) در اولین ملاقات خود با پادشاه مصر به زبان عربی سلام کرد [16] و حضرت سلیمان (ع) آن را زبان عبادت خود قرار داد [17] و حضرت موسی (ع) متن زیر را با اشاره به عربی بودن معارف اسلامی به زبان عبری روی سنگی نقش کرده بود که پس از ظهور اسلام کشف شد: باسمک اللهم جاء الحق من ربک بلسان عربی مبین لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و کتب موسی بن عمران بیده [18] [19] همچنین گفته می شود که وزرای حضرت مهدی (ع) با آن که همه از غیر عرب خواهند بود به زبان عربی سخن خواهند گفت [20] .
5. این زبان به عنوان زبان مقدس در بیشتر عبادات و برخی معاملات اسلامی جلوه کرده است. در اسلام اذان و اقامه نماز و تلبیه حج وعمره باید به زبان عربی باشد و همه ی مسلمانان موظفند الفاظ عربی آنها را بیاموزند. قرآن مجید نیز به عربی تلاوت می شود و متونادعیه، زیارات و تسبیحات به عربی است. عقاید اسلامی نیز به زبان عربی به میت تلقین می شود. در مواردی از بخش معاملات فقه اسلامی نیز دربار? اشتراط یا عدم اشتراط عربیت بحث می شود و اشتراط آن می تواند درجاتی داشته باشد؛ مثلاً با وجود اختلاف فتوایفقیهان برای ازدواج و طلاق خواندن صیغه لازم است و این صیغه مخصوصاً در صورت امکان باید به زبان عربی باشد. البته قوام عقد به نیتاست و نه به کلام، ولی در عقود مهمی مانند ازدواج و طلاق گونهای ارتباط الهی نیز مطرح است و به همین دلیل در این موارد هم صیغه خوانده می شود و هم آن صیغه به زبان مقدس عربی است. [21]
← بررسی روایات مذکور
این احادیث با قطع نظر از بررسی سندی و این که از معصوم صادر شده است یا نه؟ می تواند از برگزیده بودن زبان عربی حکایت کند، البته لازم است به این نکته توجه نماییم که اولا: حجم این گونه احادیث در حدی است که می تواند ما را از بررسی سندی بی نیاز کند؛ ثانیا: برای قبول این مطلب هیچ استبعادی وجود ندارد و دلایل عقلی و نقلی آن را نیز رد نمی کند.
به هرحال زبان عربی زبان قرآن است و خداوند برای انتقال پیام خود که ابدی و همگانی است این زبان را برگزیده است. ویژگی های خاص، و توانمندی زبان عربی در انتقال مفاهیم و معانی می تواند از جمله دلایل گزینش این زبان از سوی خداوند محسوب گردد. [22] [23] از نظرزبان شناسان، زبان عربی از کاملترین زبان های دنیا است که به خوبی می تواند مفاهیم و مطالب گسترده و عمیق را در قالب های زیبا و کوتاه بیان کند [24] [25] [26] و بر همین اساس است که عربی بودن قرآن مجید به عنوان لطفی از سوی خدای متعال در یازده آیه از کتاب الهی مطرح شده است.
البته تمام اینها بدان معنا نیست که زبانهای دیگر باید حذف شوند و یا عرب زبانان بر غیر عرب ها برتری دارند، زیرا می دانیم که اختلاف نژادی و زبانی از نشانه های پروردگار است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است. [27] [28]
پیامبر اکرم(ص) نیز به عرب زبانان هشدار می دهد که عربی، تنها زبانی برای گفتگو است و نمی تواند به تنهایی موجب رستگاری انسانها شود. “أَلَا إِنَّ خَیْرَ عِبَادِ اللَّهِ عَبْدٌ اتَّقَاهُ إِنَّ الْعَرَبِیَّةَ لَیْسَتْ بِأَبٍ وَالِدٍ وَ لَکِنَّهَا لِسَانٌ نَاطِقٌ فَمَنْ قَصَرَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُبْلِغْهُ حَسَبُه”. [29]
داستانی از دانشگاه کفرستان
روزی روزگاری دانشگاهی بود به نام بووووووووووووق در کشور کفرستان اون ور دنیا. خیلی برایش مهم بود که شهریه دانشجویان ثبت نامی به موقع و تمام و کمال گرفته شود. از طرفی هم مهم بود که اساتید خود را از دانشجویان دکتری بگیرد که بتواند بر سر بنده خداها تسلط داشته باشد. به محض اینکه یکی از آن اساتید به مدرک دکتری خود نائل می آمد، می گفتند برو بیرون. از قیافه ات خوشمون نمیاد. یک دانشگاه دیگر هم در همان کافرستان بود به نام بووووووووووووووووووووووووووووووق که خیلی برایش مهم نبود کی درس می دهد اما برایش مهم بود که هر فراخوانی که وزارت علوم آن کشور بووووووووق برای جذب هیات علمی می دهد، اعلام نیاز کند تا آن دانشگاه فکستنی اش معروف تر شود. شرط گذاشته بود که هر کس می خواهد هیات علمی ما بشود باید برای ما پزوهشکده تاسیس کند و امضا دهد که مثلاً ظرف شش ماه باید به درآمدزایی برسد و مثلاً 15 میلیون فقط سودی باشد که به عنوان بالاسری به ما می دهد. هر کس قبول نمی کرد را با یک انگ باهاش خداحافظی می کردند. مثلاً استادی که ارزشیابی اش نفر اول شده بود در دانشکده مربوطه را می گفتند خوب درس نمی دهد. استادی که او و دانشجویان همگام خداحافظی در آخرین روز ترم گریه می کردند از دوری همدیگر را می گفتند دانشجویان از او راضی نیستند. استادی که هر دانشجو مشکلات خود را با استادش درمیان میگذاشت و با هم به فکر حل مشکل بودند را می گفتند استاد بداخلاقی است و خلاصه به اسم دین آن کافرستان که مثلاً دین بوووووق بود، هر کاری می کردند. می خواستند دانشگاهشان را دانشگاه بووووووووووووووووووووق با قید آن دین کنند که بگویند ما به ارزش ها احترام می گذاریم اما در واقع پوششی بود برای کارهای مالیشان و بنگاه اقتصادی که از اساتید به زور در آورده بودند تا قرض های خودشون از اینجا در بیاورند و نیز جیبشان بیشتر پر پول گردد. یک موقع فهمیده شد که یکی از اساتید را به خاطر اینکه داداش مدیر گروه که فوق لیسانس داشت را می خواستند جای آن استاد دکتر محبوب بیاورند، بیرون کردند.
خلاصه این دانشگاه بووووووق در کشور کافرستان خیلی بد بود. پول نداشت که هیات علمی بگیره و فقط ادعا می کرد که هیات علمی می خواد بگیره اما وقتی هیات علمی می گرفت به هر بهانه ای آن نفر را بیرون می کردند تا دوباره نفر جدید را با این بهانه هیات علمی شدن سر کار می گذاشتند.
یک روز آن استاد محبوب به نام آن دانشگاه بووووووووووووق چندثن مقاله و تألیف آورد خدمت رئیس آن دانشگاه بوق که بگوید به من افتخار کنید که چقدر دارم کار علمی می کنم به گونه ای که آنقدر پشت رایانه نشسته ام 15 کیلیو اضافه وزن پیدا کردم. اما آن ریس مقالات را در دامن او پرت کرد و گفت: اینها به درد من نمی خورد. برای من پول بیاور
درس اخلاقی که از این داستان می گیریم این است که هنگامی که وزارت علوم آن کشور بووووووووووووووووق فراخوان جذب هیات علمی گذاشت، در آن دانشگاه بد خصوصی بوووووووووق شرکت نکنیم و گول وعده هیات علمی شدن به شرط پژوهشکده زدن و پرژوه آوردن را نخوریم.
این یک داستان خیالی بود و اصلاً اصلاٌ در واقعیت چنین چیزی در کافرستان هم دیده نمی شود چه رسد به اینجاها.
درد دل با دانشجویان
روزی بود روزگاری. این که می گویم را خیال کنید یک قصه است نه غصه. و خیال کنیم قسمتی از رمان تخیلی است که می خواهم بنویس و خیال کنید در سک کشور و شهر و قضای غیر واقعی و خیالی اتقاق افتاده است. مثلاً اخیراً در یکی از دانشگاه ها تدریس می کردم و به لطف خدا، در میان دانشجویان مقبولیتی داشتم. مدارک ارزشیابی نیز موجود است و حتی در برخی گروه های درسی، به عنوان بالاترین نمره ارزشیابی میان اساتید را کسب کردم. اما حسادت، کینه توزی، رقابت ناسالم، پارتی بازی، گرفتن جای شخص مورد نظر و فامیل آن دانشگاه و ... باعث شد تا علی رغم درخواست دانشجویان و علاقه و محبت آنها به بنده، موافقت مدیر گروه، به بنده گفته شد از ترم بعد نیا. هیچ علتی هم نداریم که بد بودی و بد درس می دادی ولی نیا. آن وقت بیاییم داد بزنیم سبک زندگی اسلامی. ابتدا باید سبک حکومت داری اسلامی و ملت اسللمی بودن را یاد بگیریم بعد برویم در مقوله های شخصی، اسلامی زیست کنیم. زندگی اجتماعی اگر اسلامی شود مهمتر است از زندگی فردی. زیرا این ویترین است و آن در اندرون. به امید روزی که آن عدل پرور عدل گستر از راه برسد. آمین
فرمت پاورپوینت
لینک زیر فرمت و قالب پاورپوینت است.
http://s9.picofile.com/file/8279852400/Copy_of_Present_33521.pptx.html