سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
یکشنبه 91 مهر 9 :: 12:20 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

متن سخنرانی خودم در شهر آرادان که بین گرمسار و سمنان قرار دارد در شب میلاد امام رضا (ع) که در توضیح علمی یکی از احادیث ایشان است برای دانلود تقدیم می شود.

لینک دانلود: http://uplod.ir/05qy6uvzm7j4/veladat_imam_8.docx.htm




موضوع مطلب : علم امام, اویسی, کامران اویسی, دانلود, استاد اویسی, حجت الاسلام اویسی, سخنرانی, امام رضا(ع), حدیث امام رضا, صفت مومن
جمعه 90 اسفند 12 :: 4:36 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

معصومین مقامات زیادی داند که دو تا از آنها را می توان نام برد و مقامات دیگر را کمتر کسی می داند. مقام نشئه حیوانیت و جسمیت که همان مقام انا بشر مثلک است. زیرا همه انسانها حیوان ناطقند. در این مقام معصومین علم معمولی یک انسان را دارند و نمی دانند که الان در جنگ مثلا شهید می شوند. در این مقام بیمار می شوند، خوراک می خواهند، امیزش دارند و امثال آن که در قرآن آمده یاکل الطعام و یمشی فی الاسواق. اما در عین اینکه این مقام را دارند مقام ملکوتی یا لاهوتیهم دارند. این مقام است که آنان تمامی علم الهی را دارا خواهند بود زیرا خود خدا به آنها داده است و وعاء مشیت و ظرف علم خدا می شوند که در روایت است که اگر آیه " یمحو اله ما یشاء و یثبت" نبود، علم ابد تا قیامت را داشتند.اما به سبب بدااء الهی و محو و اثبات لوح محفوظ علم آنان وابسته به مشیت الهی شده است.در این مقام مثلا در حالی که جسم امیر المومنین با دستهای بسته ضربه خوردن همسرش را می بیند به مقام نشئه جسمانیت و ناسوت، به مقام روحانیت و ملکوت و لاهوت ایشان در حال حفاظت از کلّ عوالم ماده و مثال و ملکوت است چه رسد به همسرش. این مقامات در طول هم هستند نه در عرض. مثلا شما در یک حالت رویتان به صفحه کتاب است و نمی تواند در همان آن، رویتان به سمت در  نیز باشد. زیرا این رو در عرض هم هستند اما اگر رویتان به صفحه کتاب باشد و در عین حال فیزیکدان هم باشید اشکالی ندارد. شما دارید کتاب قرآن می خوانید و توجهتان از مقام فیزیکدان بودنتان برداشته شده و معطوف به مطالعه قرآن است اما اگر همین الان از شما مسئله فیزیکی بپرسند به مقام فیزیکدانیتان توجه کرده و جواب می دهید. مقامات معصومین نیز همین حالت را دارد. این عرایض را اگر بفهمید تمامی شبهات مربوط به علم امام و قدرت امام را پاسخ خواهید داد. این است که مستدل تر از عقاید شیعه جایی پیدا نخواهد شد. الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابی طالب.




موضوع مطلب : علم امام, شیعه, مقامات معصومین, قدرت امام
چهارشنبه 89 دی 1 :: 10:54 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

پاسخ آیت الله جوادی آملی به یک سؤال؛ آیا امام حسین با علم به شهادت به کربلا رفت؟


حضرت آیت الله جوادی آملی به پرسشی در خصوص این که؛ اگر امام حسین(ع) علم به شهادت خود داشتند، چرا به کربلا رفتند؟ و اگر علم نداشتند، پس روایاتی که دلالت بر علم ائمه(ع) دارد را چگونه باید توجیه کرد؟ پاسخ گفتند.

منبع خبر: www.porsojoo.com

پاسخ حضرت آیت الله جوادی آملی در خصوص علم امام حسین(ع) به شهادت آن حضرت در کربلا به شرح ذیل است.
 
پاسخ: الف: گاهی شرایط به گونه ای است که آدمی، بناچار برای رسیدن به مقصد و مقصود خویش، هر کاری انجام می دهد؛ حتی اگر بداند به مرگ او می انجامد. رزمندگان اسلام که در دوران دفاع مقدس، برای عبور از میدان مین، بر هم سبقت می گرفتند، می دانستند سرانجام داوطلب شدن و سبقت گرفتن برای رفتن به میدان مین، شهادت آنان است، لیکن چون می دانستند برای دفاع از نظام اسلامی، چاره ای جز این نیست، پا در این میدان بی بازگشت می گذاشتند.
 
حرکت امام حسین(علیه السلام) به سوی کربلا نیز از این قبیل بود؛ زیرا انحراف در حکومت اسلامی به جایی رسیده بود که اگر قیام عارفانه آن حضرت و یاران باوفایش نبود، اسلام به پایان رسیده بود: «و علی الإسلام السّلام إذ قد بلیت الأمّة براع مثل یزید» و این انحراف، جز با شهادت امام حسین(علیه السلام) قابل اصلاح نبود.
 
* انواع علم ائمه اطهار(ع)
 
ب: پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) از دو علم برخوردارند: علومی که از راههای عادی به دست می آید و علومی که از راههای غیر عادی و غیر متعارف به دست می آید. با توجه به اینکه دنیا نشئه تکلیف است و آن پیشوایان نور نیز همانند سایر مردم، مکلّف به تکالیف الهی بودند، مکلّف به استفاده از علوم غیر عادی نبودند و تنها باید طبق علم عادی رفتار می کردند. البته در مواردی که خداوند به آنها اجازه می داد، از علوم غیر عادی برای اعجاز و اثبات حق بودن دعوت یا دعوا استفاده می کردند. پس استفاده از علوم غیر عادی به اذن خاص الهی بستگی داشت، نه به اراده خودشان. چون آن ذوات نورانی در تمام ابعاد علمی و عملی، معصوم و مصون بودند و اراده آنان تابع اراده الهی بود، هرگز در استفاده از علوم غیر عادی، از امر خداوند سرپیچی نمی کردند. حتی در قضا نیز مأمور بودند که به علم عادی عمل کنند. به همین سبب، پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
 
هرگز به قضای من مغرور نشوید و نگویید چون پیغمبر در این نزاع به نفع ما داوری کرد، پس حق با ماست؛ زیرا من نیز در بین شما با شهادت و قسم حکم می کنم؛ درحالی که برخی از شما در اقامه دلیلِ مَحکمه پسند، قوی تر و خوش بیان تر از طرف مقابل خود است. پس هر کسی که من به نفع او حکم کردم، ولی حق با طرف مقابل بود، بداند که قضای من چیزی را تغییر نمی دهد، بلکه او قطعه ای آتش را به خانه خود خواهد برد: «إنما أقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان و بعضکم ألحن بحجته من بعض، فأیّما رجل قطعتُ له من مال أخیه شیئاً فإنما قطعتُ له به قطعة من النار». [1]
 
بنابراین، آگاهی ائمه(علیهم السلام) از سرنوشت غیبی خودشان تکلیف آور نبود. از این جهت از آن علم استفاده نمی کردند؛ مگر در مواردی خاص که از سوی خداوند متعال مأمور استفاده از آن می شدند؛ وگرنه معیار تکلیف، علم عادی بود، نه علم غیر عادی. از این رو، اگر از راههای عادی، به نقشه دشمن پی می بردند و شرایطشان همانند شرایط امام حسین(علیه السلام) نمی بود، حتماً برای خنثی کردن آن، اقدام می کردند. [2]
 
ج. ابو بصیر از امام(صلّی الله علیه وآله وسلّم)ادق(علیه السلام) نقل کرده است:
 
هر امامی که نداند به چه مصیبتی گرفتار خواهد شد و چه بر سر او خواهد آمد، چنین کسی، اساساً حجّت خدا بر خلق او نیست: «أیّ إمام لا یعلم ما یصیبه و إلی ما یصیر فلیس ذلک بحجة لله علی خلقه». [3]
 
در برخی روایات آمده است:
 
امام معصوم(علیه السلام) به جزئیات آنچه بر سر او خواهد آمد، آگاهی دارد و این آگاهی را از صحیفه ای که در اختیار او قرار می گیرد، کسب می کند و آنگاه که مأموریت های ذکر شده در آن صحیفه به پایان می رسد، می فهمد که عمر او نیز به پایان رسیده است: «… إن لکلّ واحدٍ منّا صحیفة فیها ما یحتاج إلیه أن یعمل به فی مدّته فإذا انقضی مافیها ممّا أُمر به عرف أنّ أجله قد حضر… ». [4]
 
ماموریت های خداوند به اهل بیت قبل از وفات پیامبر
 
از امام صادق(علیه السلام) رسیده است:
 
قبل از وفات رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) خدای عزّ و جلّ کتابی را که با مهرهایی از طلا مهر شده بود، بر آن حضرت نازل کرد و گفت: ای محمد! این وصیّت تو به نجبای از اهل بیت توست. پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از جبرئیل پرسید: نجبای من چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: علی بن بی طالب و فرزندان او(علیهم السلام). پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آن کتاب را به امیرمؤمنان(علیه السلام) داد و به او فرمود یک مهر آن را باز کند و به آنچه در آن است، عمل کند. امیرمؤمنان(علیه السلام) چنین کرد و سپس آن را به فرزند خود، امام حسن(علیه السلام) داد. او نیز با گشودن مُهری به محتوای آنچه در آن بود، عمل کرد. آنگاه آن را به امام حسین(علیه السلام) داد. او نیز با گشودن مهر مربوط به خود، دید که در آن آمده است: همراه با گروه خود، برای شهید شدن خارج شو که بدون تو شهادت نصیب آنان نخواهد شد و جانت را به خدا بفروش. او نیز چنین کرد و آنگاه کتاب را به علی بن الحسین(علیهماالسلام) داد. آن حضرت باگشودن مهر مربوط به خود، دید که در آن نوشته شده: سکوت اختیار کن، در منزل خود بنشین و به عبادت پروردگارت بپرداز تا مرگت فرا رسد. او نیز چنین کرد و آنگاه کتاب را به فرزند خود محمدبن علی(علیهماالسلام) سپرد. آن حضرت با گشودن مهر مربوط به خود، این گونه مأموریت پیدا کرد: به مردم حدیث بگو و فتوا بده و از کسی جز خدای عزّوجلّ نترس؛ زیرا کسی توان آسیب رساندن به تو را ندارد. او نیز چنین کرد و سرانجام کار خود را به فرزندش جعفر بن محمّد(علیهماالسلام) سپرد. او نیز با گشودن مهر مربوط به خود، این گونه مأمور شد: به مردم حدیث بگو، فتوا بده و علوم اهل بیت(علیهم السلام) را منتشر کن. پدران صالح خود را تصدیق کن و از کسی جز خدای عزّ و جلّ هراسان مباش؛ زیرا تو در پناه و امان هستی. او نیز چنین کرد و آن را به فرزند خود، موسی بن جعفر(علیهماالسلام) سپرد. در اینجا امام(علیه السلام) بدون اینکه به شرح وظایف امام کاظم و ائمه بعدی(علیهم السلام) که هنوز زمان امامتشان فرا نرسیده بود اشاره کند، فرمود: موسی بن جعفر(علیهماالسلام) آن را به امام بعد از خود می سپارد و او نیز… تا آنکه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند. [5]
 
[1] تهذیب الأحکام، ج
?، ص???، ح???

[2] همچنین در این باره ر.ک: ج
? همین کتاب، ص???

[3] کافی، ج
?، ص???

[4] کافی، ج
?، ص???
، باب أن الأئمة(علیهم السلام) لم یفعلوا شیئاً و لا یفعلون إلاّ بعهد من الله عزّوجلّ و أمر منه لا یتجاوزونه.
[5] کافی، ج
?، ص???

 




موضوع مطلب : جوادی املی, امام حسین, علم امام, کربلا, عاشورا