سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

راه های محرم شدن فرزند خوانده

راه های محرم شدن فرزند خوانده

                                                                             دکتر کامران اویسی

چند راه برای محرم شدن کودک به والدین وجود دارد :

1-      رضاع: شیردادن

از نظر فقه شیعه شیر دادنی که علت محرم شدن است شروطی دارد:
1.    بچه شیر زن زنده را بخورد نه شیر زن مرده را، 
2.    شیر آن زن از حرام مثل زنا، نباشد، 
3.    بچه شیر را از پستان زن بمکد نه این که با وسیله‌ای شیر را در کام او بریزند، 
4.    شیر خالص بوده و با چیز دیگری مثل غذا، مخلوط نباشد، 
5.    شیر از یک شوهر باشد، ولی اگر زن از شیر شوهر اول خود بچه‌ای را شیر دهد و بعد شوهر دیگر کند و از شیر آن شوهر، هم بچه دیگری را شیر دهد آن دو بچه با هم محرم نمی‌شوند و نیز اگر زن شیردهی را طلاق دهند و آن زن شوهر دیگری کند و از آن شوهر، فرزند آورد و تا موقع زاییدن، شیری که از شوهر اول داشته، باقی باشد و مثلاً هشت دفعه، پیش از زائیدن، از شیر شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاییدن، از شیر شوهر دوم، بچه‌ای را شیر دهد، آن بچه به کسی محرم نمی‌شود.
6.    بچه به واسطه مرض، شیر را برنگرداند و اگر برگرداند، بنابر احتیاط واجب، کسانی که به واسطه شیر خوردن به آن بچه محرم می‌شوند، باید با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه هم به او ننمایند.
7.    پانزده مرتبه یا یک شبانه‌روز، شیر سیر بخورد و یا مقداری شیر به او بدهند که بگویند از آن شیر، استخوانش محکم شده و گوشت در بدن او روییده است، بلکه اگر ده مرتبه هم به او شیر دهند احتیاط مستحب آن است کسانی که به واسطه شیر خوردن به او محرم می‌شوند، با او ازدواج نکرده و نگاه محرمانه هم به او ننمایند که این شیر خوردن چند شرط دارد:
الف: در بین این پانزده مرتبه یا یک شبانه‌روز شیر خوردن، بچه غذا نخورد.
ب: در بین آن، بچه شیر زن دیگری را نخورد.
ج: در هر مرتبه، بچه بدون فاصله شیر بخورد، ولی نفس تازه کردن و یا صبر کردن مختصر اشکالی ندارد.
د: دو سال بچه تمام نشده، بلکه کمتر از دو سال داشته باشد.

کدام رضاع و شیردادن محرمیت فرزند خوانده ایجاد می کند؟

1-    اگر خود مادرخوانده شیر دارد (یعنی فرزندی داشته و بدنیا آمده و بعد فوت کرده) خود او به آن پسر اگر شیر دهد آن پسر مانند فرزند خود به پدر و مادر و سایر محارم او محرم می‌شود.
2-    اگر مادر مادر خوانده (مادر بزرگ)به کودک شیر دهد، او مادر رضاعی طفل، و طفل به آن زن (مادرخوانده) نیز محرم می‌شود؛ زیرا برادر رضاعی او خواهد شد، نه تنها به آن زن، بلکه به خواهران، خواهرزاده‌ها، برادرزاده‌ها، عمه‌ها، خاله‌ها، مادربزرگ و تمامی نوه‌های مادربزرگ محرم خواهد شد.
3-    اگر مادر آن زن شیر نداشته باشد، ولی خواهر یا خواهرزاده، یا نوه خواهرش شیر داشته باشد و بطور کامل به آن پسر بچه شیردهد، در این صورت نیز به آن زن محرم شده وحکم خواهرزاده یا فرزند خواهرزاده او راپیدا می کند و علاوه بر این به مادر و سایر خواهران و برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها و عمه‌ها و خاله‌ها و مادربزرگ ونوه‌های مادربزرگ نیز محرم می‌گردد.
4-    اگر یکی از برادرهای آن زن، یا دختر یکی از برادرزاده‌هایش و یا حتی نوه یکی از برادرزاده‌هایش، طبق آنچه در بالا آمد به آن نوزاد شیر دهد، به آن زن و تمامی افرادی که در بالا گفته شد محرم می‌گردد و خانم مذکور عمه رضاعی او به شمار می‌رود. 
5-    همان راه‌های سه‌گانه‌ای که در مورد مادرخوانده گفته شد در مورد مرد نیز جاری است؛ (البته از طرف بستگان مرد) بنابراین می‌توان محرمیت را بین دختربچه و پدرخوانده از طریق شیر مادر آن مرد، یا خواهر، و یا خواهرزاده‌هایش یا زن برادر و یا برادرزاده‌هایش ایجاد کرد.

از نظر فقه امامیه شیر قبل از دو سالگی سبب محرمیت است و رضاع راهکار محرمیت قبل از دو سال است. البته در این مورد بین شیعه و سنی اختلاف بوده و برخی از اهل سنت رضاع کبیر را قبول دارند که محل بحث ما نیست.  

2- صیغه موقت
اگر طفل بزرگ‌تر از دو سال بود یا در میان اقوام، زن شیردهی نبود، صیغه موقت می‌تواند جهت محرمیت کارساز باشد. نحوه اجرای آن برای پسر و دختر فرزند خوانده تفاوت دارد:

اگر فرزندخوانده دختر باشد
1.    به وسیله‏ خواندن صیغه‏ عقدموقت بین دختر (خوانده) و پدر یا پدربزرگ پدرخوانده، دختر به او محرم می‌گردد؛ چون دختر، زن پدر مرد می‌شود. در این جا دخول شرط نیست. البته باید خواندن عقد موقت اولاً با اجازه ولی شرعی طفل (پدر یا جد پدری) و یا قیم و سرپرست شرعی او باشد و در صورت نبودن یکی از اینها باید با اجازه حاکم شرع و مجتهد جامع‌الشرایط باشد. ثانیاً اینکه چنین نکاحی به مصلحت صغیره شیرخوار باشد. در این مورد بین فقها اختلاف‌نظری وجود دارد که نیاز به توضیح بیشتری دارد:
فقهابالاتفاق معتقدند مدت عقد موقت باید مشخص و معلوم باشد. هیچ اندازه خاصی از نظر کم و زیاد بودن در آن شرط نیست. ولی عده‌ای با توجه به اینکه دختربچه در سن استمناع نیست، معتقدند زمان عقد موقت در چنین عقدی باید به قدری طولانی باشد که امکان بهره‌گیری جنسی در پایان آن مدت وجود داشته باشد؛ در غیر این صورت چنین عقدی باطل است، زیرا در عرف عقلاً به دختر شیرخواری که برای یک روز عقد او خوانده شده زوجه گفته نمی‌شود و اساساً چنین ازدواجی نتیجه، ثمره و مفهومی ندارد. بله شاید بتوان گفت تنها ثمره این نکاح محرمیت کودک با پدرخوانده است و چه نتیجه و فایده‌ای بهتر از این، ولی باید توجه کرد که آثار شرعی که بر یک موضوع بار می‌شود بعد از تحقق آن موضوع است؛ پس نکاح باید با تمام شرایطش به درستی در خارج محقق شود تا آثار شرعی و نتایج آن، که اینجا محرمیت مدنظر است، محقق شود. 
2.    در صورتی که پدرخوانده دارای فرزند پسری باشد به وسیله خواندن عقد موقت برای پسرش عروس او می‌شود و به او محرم می‌گردد.
3.    مرد با مادر یا مادر بزرگ دخترخوانده (اگر مادر یا مادربزرگ داشته و مانعی نداشته باشد، یعنی بیوه باشد) ازدواج دائم یا موقت کند و بعد از ازدواج هم‌بستر شود. پس از این مرحله با دخترخوانده محرم می‌شود. 
هم‌بستر شدن در این مورد باید رعایت شود و صرف عقد کافی نیست، زیرا مطابق آیه 23 سوره نسا که می‌فرماید: «رَبَئبُکُمُ الَّتىِ فىِ حُجُورِکُم مِّن نِّسَائکُمُ الَّتىِ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلَئلُ أَبْنَائکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَ أَن تَجْمَعُواْ بَینْ‏َ الْأُخْتَینْ‏ِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ غَفُورًا رَّحِیمًا"."دختران زنانتان که در کنار شما هستند، هرگاه با آن زنان هم‌بستر شده‌اید بر شما حرام شده‌اند. ولى اگر هم‌بستر نشده‌اید، گناهى مرتکب نشده‌اید." این آیه اشاره دارد به زنانی که از همسر قبلی خود دختری دارند و ازدواج مجدد می‌کنند. شوهر دوم اگر با زن نزدیکی کند، به دختر زن محرم و در غیر نزدیکی محرم نیست؛ پس در محرمیت دخترخوانده نیز دخول شرط است.»
در ضمن باید توجه داشت مرد نمی‌تواند برای محرمیت دخترخوانده با خودش، وی را به ازواج دائم یا موقت خود درآورد؛ چون به محض طلاق یا بذل مدت، دختر به او نامحرم شده؛ پس این صیغه محرمیت فایده نخواهد داشت.

اگر فرزندخوانده پسر باشد
1.    اگر زن (مادرخوانده) دارای فرزند دختر باشد، با خواندن عقد موقت برای دخترش او دامادش می‌شود.  
2.    اگر مادر آن زن در قید حیات باشد و شوهر نداشته باشد، می‌توان صیغه عقد موقت او را برای آن پسر خواند. در این صورت به آن زن و خواهران و خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایش محرم خواهد شد؛ مشروط برآن‌که دخول صورت گیرد تا مادرخوانده در حکم دختر همسر -ربیبه- (در قسمت قبل توضیح دادیم) طفل به حساب آید که آن‌هم شرط دخول داردکه در عرف مردم چنین چیزی غیرمعمول است. 
3.    اگر پدرکودک زنده باشد، در صورتى که پدرخوانده، زن خود را طلاق بدهد و پس از انقضاى عده پدر کودک وى را متعه کند ولو به شرط عدم دخول و پس از انقضاى مدت، پدرخوانده زن سابق خود را به عقد جدید خود درمى‌آورد، و در این صورت پسر بر ‌مادر خوانده محرم مى‌شود.
بنابراین اگر دوران شیرخوارگى پسربچه گذشته باشد، جز موارد فوق راهى براى محرمیت او نیست.
مسئله نامحرم بودن فرزندخوانده و والدین سرپرست، بین علمای شیعه اجماعی است و همه با توجه به (آیه 4و 5 ) سوره احزاب معتقدند که فرزندخوانده به والدین سرپرست خود نامحرم است، زیرا اگر فرزندخوانده همچون فرزند واقعی محرم بود، زن زید به عنوان عروس پیامبر(ص) باید به ایشان محرم می‌بود؛ اما حکم از دواج پیامبر(ص) با زینب نشان‌دهنده عدم محرمیت است. پس این محرمیت ایجاد نمی‌شود مگر به‌وسیله دو راه رضاع و صیغه محرمیت که اجماعاً تنها راه محرمیت والدین و فرزند خوانده است و در غیر این دو صورت آنها به هم محرم نیستند، ولی اخیراً برخی از فقها با تمسک به قاعده نفی عسر وحرج، معتقدند چون این‌گونه سرپرستی کودکان بی‌سرپرست جزء اعمال بر و احسان است، پس حرج و مشقت، رافع حکم حرمت خواهد بود.

نظرات برخی از فقها در این باب به شرح زیر است:
در پاسخ این سؤال که نحوه محرمیت دختر یا پسری که از پرورشگاه می‌آورند به پدرخوانده و یا مادرخوانده در صورتی که ولی او مشخص نباشد و یا فوت کرده باشد، در صورتی که کودک زیر دو سال است و زنی که با شیر دادن او ایجاد محرمیت نماید، در فامیل نباشد و یا اگر بالای دو سال است چگونه است؟
امام خمینی(ره)
راهی برای محرمیت نیست مگر آنکه بچه اگر پسر باشد بعد از بلوغ شرعی با ازدواج محرم شوند. (در صورتی که در منزل پدرخوانده، فرزندی از خودشان موجود باشد.) و قبل از بلوغ، اگر ولی ندارد راهی برای محرم شدن با عقد نیست. 
آیت‌ا... بهجت(ره)
محرم نیستند و راهی ندارد مگر در بعض موارد نادره به مصاهرت.
آیت‌ا... خامنه‌ای(دام ظلّه)
فرزندخوانده حکم فرزند ندارد و با مرد و زنی که او را بزرگ می‌کنند محرم نمی‌شود، مگر به وسیله رضاع با مراعات شرایط آن و یا ازدواج پس از بلوغ و رشد و قبل از بلوغ با اذن حاکم شرع و رعایت مصلحت طفل عقد موقت اشکال ندارد.
آیت‌ا... شبیری زنجانی (دام ظلّه)
فرزند پرورشگاهی اگر دختر باشد به وسیله ازدواج خود پدرخوانده و یا پدر و جد و پسر و نوه (پدر بی‌واسطه و باواسطه و پسر بی‌واسطه و باواسطه) پدرخوانده او به وی محرم می‌شود و اگر پسر باشد، با ازدواج خود مادرخوانده و یا دختر بی‌واسطه یا باواسطه‌اش با وی محرم خواهد شد. البته ازدواج مزبور باید با اذن یا اجازه حاکم شرع باشد.
آیت‌ا... صافی گلپایگانی (دام ظلّه)
در صورت مذکوره اگر طفل دختر باشد و مرد پدر داشته باشد، در صورتی‌که حاکم شرع مصلحت طفل بداند، می‌تواند به عقد انقطاعی او را به ازدواج پدر مرد در بیاورد که دختر به آن مرد محرم می‌شود و اگر طفل پسر باشد، راهی بنظر نمی‌رسد. والله العالم

اگر یک کودک یک ماهه را از بهزیستی به فرزند خواندگی بگیریم و امکان محرمیت از طریق شیر دادن نباشد و از طرفی نخواهیم کسی متوجه شود که این کودک، فرزند ما نیست، محرمیت این کودک چه حکمی دارد؟ برای محرمیت چه باید کرد؟

مراد ازکودک را که پسر یا دختر است بنویسید تا جواب داده شود که اگر دختر است با عقد موقت برای پدر کسی که او را گرفته است به او محرم می‌شود و اگر دسترسی به پدر او یا جدّ پدری وی ممکن نیست باید به اذن مجتهد جامع الشرایط باشد؛ ضمنا مخفی کردن اینکه کودک، فرزند شما نیست صحیح نمی‌باشد.
آیت‌ا... مکارم شیرازی (دام ظلّه)
در صورتی که دختر باشد، راه صحیح این است که با اجازه حاکم شرع او را برای پدر آن مرد عقد موقت کنند و در این صورت به عنوان زن پدر بر آن مرد محرم می‌شود و اگر پسر باشد، راهی جز شیر خوردن از خواهر زن یا مادر زن و مانند آن در سن قبل از دو سالگی ندارد.

گاهى افرادى که صاحب فرزند نمى شوند، دخترى از پرورشگاه مى گیرند. آیا راهى براى محرم شدن او بر پدر خوانده وجود دارد؟

هرگاه آن مرد پدرى داشته باشد و این دختر به ازدواج موقّت او درآید بر این مرد و فرزندان او محرم مى شود و اگر پسرانى از همسر دیگر دارد صیغه موقّت دختر را براى خودش بخواند تا براى پسرانش محرم شود ولى در این صورت نسبت به خودش بعد از پایان مدّت عقد موقّت، محرم نخواهد بود.
آیت‌ا... نوری همدانی(دام ظلّه)
در صورتی که دختر باشد و سرپرست خانواده پدر یا جد داشته و آن دختر را متعه نماید، او با اجازه حاکم شرع به سرپرست خانواده محرم می‌شود.

آیت الله سید علی سیستانی          

من پسرى را به فرزند خواندگى قبول کردم و او را به وسیله دختر برادرم از راه شیر دادن به خود محرم کردم حال اگر مى خواهم دختر 2ساله ای را به فرزند خواندگى قبول کنم، راه محرم شدن با شوهرم و با پسرى که دارم چگونه است؟ و آیا راهى وجود دارد؟

راهى براى محرم شدن بر شوهر و پسرتان، مگر پدر یا جد پدرى او معلوم باشد و با اذن یکى از آنها دختر را به عقد پدر شوهرتان براى مدت چند سال درآورید.

آیت الله محمد سعید حکیم

من یک مردى هستم که فرزندى نصیبم نشده است یک دخترى را به فرزندى گرفتم آیا براى من محرم مى شود با علم به اینکه زنم به او شیر نداده است ؟ 

بر تو محرم نمى شود و فامیل تو نمى شود و از تو ارث نمى برد و تو از آن ارث نمى برى و اگر بزرگ شود نمى توانى به او نگاه کنى.

 

پی‌نوشت
1.    ابو الحسین،احمد بن فارس بن زکریا‌  معجم مقائیس اللغة‌ ، ،ج2،ص45.
2.    آیه 22 سوره مبارکه نساء.
3.    آیه 23 سوره مبارکه نساء.
4.    آیه 31 سوره مبارکه نور.
5.    علی رضا فیض،مبادی فقه و اصول،ص 332 
6.    عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشّى - کلانتر)، ج 5 ،ص 213؛ امام خمینی، تحریر وسیله،ج 2،ص 343، حائرى، سید على بن محمد طباطبایى، ریاض المسائل (ط - القدیمة)،ج2،ٌص85 .
7.    کلینى، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط – الإسلامیة)،ج5،ص437
8.     اصفهانى، مجلسى اول، محمد تقى‌، یک دوره فقه کامل فارسى‌،ص 137؛ دزفولى، مرتضى بن محمد امین انصارى‌، (شیخ انصاری)رساله رضاعیه،ص 192‌؛ من لا یحضره الفقیه، قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابویه،ج5، ص 145.
9.    عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشّى - کلانتر)، ج 5 ،ص 217؛ امام خمینی، تحریر وسیله،ج 2،ص 345، قانون مدنی ماده 1046
10.    طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الخلاف، ج 5،ص95.
11.    نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام،ج30،ص 176؛ عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشّى - کلانتر)، ج5،ص 285. لنکرانى، محمد فاضل موحدى، جامع المسائل (فارسى - فاضل)، ج 1،ص 110.
12.    شیرازى، ناصر مکارم، حیله‌هاى شرعى و چاره‌جوئى‌هاى صحیح،ص 101
13.    ایت الله محمد بجنوردی در کتاب قواعد الفقهیه جلد دوم  صفحه 287 می‌فرمایند:بعضى از شروط چون شرط عدم استمتاعات جنسى ظاهرا صحیح بوده و باعث تنافى شرط با مقتضاى عقد نمى‌گردد؛ چرا که بعضى از احکام شرعى و یا اغراض عقلایى بر امر ازدواج مترتب مى‌باشد. مانند نسبت شرعى و عرفى پیدا کردن با خانواد? همسر یا محرم شدن با آنها و همچنین اغراض و مقاصد دیگرى که در امر ازدواج‌ وجود دارد. لذا اگر شخصى شرط عدم استمتاع جنسى کند این چنین شرطى خلاف مقتضاى عقد نیست چرا که غرض در ازدواج صرف استمتاع نیست.
14.    استفتاءات جدید (تبریزى)، ج‌1، ص: 337‌.
15.     آیه مبارکه4:"مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَینْ‏ِ فىِ جَوْفِهِ  وَ مَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ الَِّى تُظَاهِرُونَ مِنهُْنَّ أُمَّهَاتِکمُ‏ْ  وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ  ذَالِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ  وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِى السَّبِیلَ"،" رَّحِیمًاخدا در درون هیچ مردى دو قلب ننهاده است. و زنانتان را که مادر خود مى‏خوانید مادرتان قرار نداد و فرزند خواندگانتان را فرزندانتان نساخت. اینها چیزهایى است که به زبان مى‏گویید و سخن حق از آن خداست و اوست که راه مى‏نماید."،آیه مبارکه 5:" ادْعُوهُمْ لاَِبَائهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ  فَإِن لَّمْ تَعْلَمُواْ ءَابَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فىِ الدِّینِ وَ مَوَالِیکُمْ  وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَ لَاکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ  وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا"،"پسرخواندگان را به نام پدرشان بخوانید که در نزد خدا منصفانه‏تر است. اگر پدرشان را نمى‏شناسید، برادران دینى و موالى شما باشند. اگر پیش از این خطایى کرده‏اید باکى نیست، مگر آنکه به قصد دل کنید. و خدا آمرزنده و مهربان است".
16.    این نظر برگرفته یکی از فتواهای آیت الله صانعی است در پاسخ این سوال: شخصی پسر بچه ای را از طریق سازمان بهزیستی به فرزندی قبول کرده است و در آغاز کاری که باعث محرم شدن آن بچه با مادرخوانده شود انجام نداده است و اکنون بچه شش یا هفت ساله است. آیا راهی برای محرم شدن نامبرده با مادرخوانده وجود دارد؟جواب: "اگر دختری نداشته باشند برای محرمیت این گونه پسرخوانده‌ها که سن آنها از ایام رضاع و دو سالگی گذشته و شرایط رضاع از بین رفته راهی برای محرمیت به نظر نمی‌رسد؛ لکن چون این گونه اعمال که جزء اعمال بر و احسان و نیکی به دیگران مخصوصاً کودکان بی پناه و یتیم و سرگردان می‌باشد مستحب و مطلوب و موجب اجر اخروی و سعادت در دنیاست و از نظر حرمت نگاه کردن و نامحرم بودن بعد از تمیز و بلوغ به حکم ضرورت و مشکل نداشتن فرزند و مشکل گفتن به کودک که تو پدر و مادر نداری و فرزند ما نیستی مرتفع می‌گردد و جایز می‌باشد و حرج و مشقت رافع حرمت است و اسلام دین سهولت و آسانی می‌باشد."


دشوارترین آزمایش مهلت دادن است

این سخن امام علی(ع) که هیچ آزمایشی دشوارتر از مهلت دادن به انسان‌ها نمی باشد، به چه معنا است؟
امام علی (ع) می فرمایند:ما ابتَلَى اللّه ُ أحَدا بمِثلِ الإملاءِ لَهُ .(نهج البلاغه ، خطبه 116) خداوند هیچ کس را به چیزى همانند مهلت دادن به او، آزمایش نکرده است.
مقدمه
این روایت؛ مربوط به مجازات‌هاى استدراجى خداوند در دنیا است که یکى از سنت‌هاى الهى در مقابله با بدکاران است. به این معنا که آنها هرچه بد می‌کنند نعمت بیشتر می‌یابند و خود نمی‌دانند که این نعمت‌ها به منظور غوطه‌ور نمودن ایشان در لذت و کامرانى‏ است تا به تدریج استعداد هدایت را از دست می‌دهند و زمانى فرا می‌رسد که تمام فرصت‌ها از آنها گرفته می‌شود. و این از دو حال خارج نیست، یا این نعمت‌ها باعث تنبّه و بیداریشان می‌شود که در این حال برنامه «هدایت الهى» عملى شده، و یا این‌که بر غرور و بى خبریشان می‌افزاید.
یکی از موارد آزمایش الهی در «ما ابتَلَى اللّه ُ أحَدا بمِثلِ الإملاءِ لَهُ» بیان شده است؛ یعنی خدای تعالی به وسیله مهلت و فرصت دادن به انسان در زندگی که یکی از نعمت‌های بزرگ الهی است، او را مورد آزمایش و امتحان قرار می‌دهد. که در نهایت به سود افراد با ایمان تمام خواهد شد؛ چون آنها این فرصت و هشدار را درک کرده و اقدام به اصلاح انحرافات احتمالی خویش می‌نمایند، اما اگر به شخصی فرصت داده شده و هشداری به او نرسد، او در دریای غفلت غوطه‌ور شده و ناگهان بدون هشدار قبلی با عذاب نهایی مواجه خواهد شد.
پاسخ تفصیلی
امام علی(ع) می‌فرماید: «کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَه»؛[1]‏ چه بسیارند کسانى که به‌وسیله نعمت، غافلگیر می‌شوند و به‌خاطر پرده‌پوشى خدا بر گناهان خود مغرور می‌گردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب می‌خورند و خداوند هیچ‌کس را به چیزى مانند «مهلت دادن» آزمایش نکرده است.
به طور کلی؛ هر گاه بنده‌اى در دنیا مرتکب گناهى شود از باب مکافات در دنیا، خداوند او را به یکى از دو شکل عقوبت می‌کند:
الف. مجازات تأدیبى: اگر شخص، مؤمن باشد و خداوند خیر او را بخواهد او را دچار گرفتارى می‌نماید[2] تا به خود آمده و از اشتباه خود دست بردارد و توبه کند. چنان‌که امام صادق(ع) می‌فرماید: «همانا خداوند هرگاه خیر بنده‌اى را بخواهد به هنگامى که گناهى انجام می‌دهد او را گوشمالى می‌دهد تا به یاد توبه و طلب آمرزش بیفتد».[3]
ب. مجازات استدراجى: چنانچه انسانى به جهت گناهان زیاد توفیق عنایت و توجه خداوند را از دست بدهد، خداوند او را رها می‌سازد، نعمت خود را بر او ارزانى می‌دارد تا سرگرم دنیا شود و توبه و استغفار را فراموش نماید و روز بروز در گناه و گمراهى خود بیشتر فرو رود. چنان‌که امام صادق(ع) می‌فرماید: «و هنگامى که خداوند شرّ بنده‌اى را [بر اثر اعمالش] بخواهد موقعى که گناهى می‌کند نعمتى به او می‌بخشد تا استغفار را فراموش نماید و به آن ادامه دهد، همان‌طور که قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایى که نمی‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد[4]».[5]
روایت مورد پرسش؛ مربوط به مجازات‌هاى استدراجى خداوند در دنیا است؛[6] استدراج، عبارت از آن است که شخص به تدریج و درجه درجه گرفتار شود، یکى از سنت‌هاى الهى در مقابله با بدکاران استدراج است. به این معنا که آنها هر چه بد می‌کنند نعمت بیشتر می‌یابند و خود نمی‌دانند که این نعمت‌ها به منظور غوطه‌ور نمودن ایشان در لذت و کامرانى‏ است تا به تدریج استعداد هدایت را از دست می‌دهند و زمانى فرا می‌رسد که تمام فرصت‌ها از آنها گرفته می‌شود. و این از دو حال خارج نیست، یا این نعمت‌ها باعث تنبّه و بیداریشان می‌شود، که در این حال برنامه «هدایت الهى» عملى شده، و یا این‌که بر غرور و بى خبریشان می‌افزاید در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناک‌تر است.[7] همان‌طور که در حدیثى از امام حسین(ع) می‌خوانیم: «استدراج در نعمت و غافلگیر کردن خداوند این است که به بنده‌اش نعمت فراوان می‌دهد و توفیق شکرگزارى را از او سلب می‌کند [ و ناگهان به زمین می‌خورد و همه چیز را از دست می‌دهد]».[8]
در سخن امام علی(ع)، از امورى که خداوند بدان وسیله بندگانش را می‌آزماید، چهار مورد بیان شده است:
1. نیکى و احسان با انواع نعمت‌ها نسبت به بنده‌اش.                   
2. پوشاندن نافرمانى و گناه او.
3. خوش‌گویى و مدح و ستایش مردم نسبت به او.
4. به تأخیر انداختن مدّت و مهلت و فرصت دادن به او.[9] (مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَه)
بنابراین، «استدراج» گاهى با دادن نعمت و ثروت است و گاهى با پرده‌پوشى از گناهان ‏و مخفی کردن معایب انسان که او را به خود مغرور سازد و گمان کند که خداوند او را خیلى دوست دارد. و گاهى نیز نام او را به نیکى بر سر زبان‌ها انداخته و این‌چنین مفتون جایگاه خود می‌شود و گاهی با دادن فرصت و مهلت در زندگی که در همه این موارد انسان از استغفار و توبه غافل می‌شود.
از آن‌جایی که نتیجه آزمون به وسیله این امورى که در حقیقت همه آنها نعمت‌اند، یا شکر و سپاس است و یا کفران و ناسپاسى، چنان‌که خداى متعال می‌فرماید: «و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنىّ و کریم است!»[10] و سپاس‌گزارى همان نتیجه خوب و مطلوب بالذّات است که خداوند به شخص متنعّم که از طریق سپاس‌گزارى اولین نعمت، مورد آزمایش قرار گرفته است، هشدار می‌دهد که چه بسا او به وسیله همین نعمت، اندک اندک به عذاب کشیده شود. بنابراین، شایسته است که از آن غفلت نورزد، و همچنین خداوند آن شخص را که به سبب نعمت دوم مورد آزمایش قرار گرفته، توجّه داده است که بسیارى از اوقات این نعمت، باعث غرور و خودخواهى او نسبت به خدا شده، و شخص از پیشامد ناگوار خود را در امان می‌بیند و در نتیجه گرفتار معاصى می‌گردد. و در مورد سوّم توجّه داده است بر این‌که آن نعمت، گاهى باعث شرّ و فساد نسبت به او است و همچنین باعث منصرف ساختن وى از شکر خدا و مبتلا شدن او به خودبینى، و در مورد چهارم (مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَه) توجّه داده است بر این‌که نعمت فرصت و مهلت به انسان در زندگی، بالاترین نعمتى است که خدای تعالی وى را با آن آزمایش می‌کند.[11]
همچنین با توجه به این قسمت از حدیث می‌توان گفت: کاستی‌ها و مصیبت‌هایی مانند از دست دادن نزدیکان، اموال، سلامتی و .... که در زندگی پدیدار می‌شود نوعی هشدار به انسان‌ها است که در نهایت به سود افراد با ایمان تمام خواهد شد؛ چون آنها این فرصت و هشدار را درک کرده و اقدام به اصلاح انحرافات احتمالی خویش می‌نمایند، اما اگر به شخصی فرصت داده شده و هشداری به او نرسد، او در دریای غفلت غوطه‌ور شده و ناگهان بدون هشدار قبلی با عذاب نهایی مواجه خواهد شد. این قسمت از  حدیث، در واقع، بیانی از این آیه است: «[آرى،] هنگامى که [اندرزها سودى نبخشید، و] آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز [از نعمت‌ها] را به روى آنها گشودیم تا [کاملاً] خوشحال شدند [و دل به آن بستند] ناگهان آنها را گرفتیم [و سخت مجازات کردیم] در این هنگام، همگى مأیوس شدند [و درهاى امید به روى آنها بسته شد]».[12]
 
[1]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، حکمت 116، ص 489، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[3]. «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الِاسْتِغْفَار»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 452، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. اعراف، 182.
[5]. «وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِیُنْسِیَهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ یَتَمَادَى بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی»؛ الکافی، ج ‏2، ص 452.
[6]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل،‏ ج ‏18، ص 281، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق؛ هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، حسن زاده آملی، حسن، کمره‌اى، محمد باقر، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: میانجى، ابراهیم‏، ج ‏21، ص 178، مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1400ق.
[7]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏7، ص 32 – 33، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ آقا جمال خوانساری، محمد، شرح بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: حسینی ارموی محدث، جلال‌الدین، ج ‏4، ص 550، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1366ش.
[8]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 246، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[9]. ابن میثم بحرانی، میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 303، دفتر نشر الکتاب، بی‌جا، چاپ دوم، 1362ش.
[10]. نمل، 40.
[11]. ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 304.
[12]. انعام، 44.

میخواهید علامه شوید کتابهای زیر را بخوانید

سیر مطالعاتی از جمله مهمترین عوامل موفقیت است زیرا چشم انداز و نقشه راه را تعیین می کند. با توجه به تجربه برخی از مهمترین و مشهورترین کتاب های رشته های مختلف اسلامی معرفی می گردد. البته این سیر مطالعاتی برای آزمون های دانشگاهی نیست بلکه بیشتر برای بالا بردن سطح علمی واقعی است. ممکن است کتاب های دیگری نیز باشد که از قلم افتاده است اما سعی گردیده تا حد امکان منابع مهم ذکر شود.

 

تاریخ  اسلام

فروغ ابدیت سبحانی

تاریخ تحلیلی اسلام جعفر شهیدی

تاریخ سیاسی اسلام رسول جعفریان

الصحیح من سیره نبی الاعظم

اخبار الطوال

الجمل  شیخ مفید

الارشاد شیخ مفید

 تشیع در مسیر تاریخ  محمد حسین جعفری

حیات فکری و سیاسی امامان شیعه جعفریان

 شیعه در اسلام طباطبایی

جنبش های شیعی در تاریخ اسلام  هاشم معروف الحسنی

مبارزات شیعیان در دوره اول خلافت عباسیان

سیره پیشوایان   مهدی پیشوایی

قیامهای شیعه در عصر عباسی   پوران کاظمی

 

منطق

منطق  صوری خوانساری

المنطق مظفر

ترجمه تهذیب المنطق تفتازانی   حسن ملکشاهی

منطق نوین  عبد الحسین مشکوه الدینی

منطق کاربردی علی اصغر خندان

رهبر خرد محمود شهابی

 اساس الاقتباس خواجه

جوهر النضید علامه

منطق تعایمی

منطق منتظری

خلاصة المنطق  الفضلی

 

 

زبان تخصصی

ترجمه قرآن انگلیسی توسط ایروینگ- پیکتال- اربری

شیعه در اسلام قران در اسلام

Root of religion موسسهدرراهحق

English for the student ofhumanities

The encyclopedia  of  islam

فرازهاییازمقالاتاسلاموایراندائرهالمعارفاسلامی

مقاله بیت المال مقاله برامکه مقاله جمعه مقاله فلسطین مقاله جامعه مقاله اسلام، ایران، غزالی، الازهر

(منتخبی از  A hand book of islamic colture term طرح قدیم)

 

 

عقاید

پیام قرآن

معارف اسلامی نهاد رهبری

آموزش عقاید مصباح

مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی مطهری

عقاید السلام من القران الکریم علامه عسکری

اعتقادات شیخ صدوق

تصحیح الاعتقاد شیخ مفید

مناهج البیان ملکی

الوهابیه فی المیزان

مجله نقد و نظر ش 17

تجرید الاعتقاد خواجه

معرفت فطری خدا برنجکار

توحید الامامیه ملکی

عقاید الامامیه مظفر

الهیات سبحانی

خداشناسی مصباح یزدی

آشنایی با علوم اسلامی مطهری

آشنایی با علوم اسلامی برنجکار

عدل الهی مطهری

موسوعه اعتقادی ری شهری

معاد در قرآن و روایات هادی ربانی

معاد شناسی علامه طهرانی

وحی و نبوت مطهری

المراجعات

 

 

فلسفه

درآمدی بر فلسفه اسلامی  عبدالرسول عبودیت

اسفار

المبدا و المعاد ملاصدرا

المشاعر ملاصدرا

شواهد الربوبیه ملاصدرا

 شرح منظومه

 بدایه

نهایه

 اصول فلسفه و روش رئالیسم

شرح مختصر و مبسوط منظومه مطهری

آموزش فلسفه مصباح

 

 

کلام جدید

کلام جدید در گذر اندیشه ها علی اوجبی

 

ادیان

آشنایی با ادیان بزرگ حسین توفیقی

تاریخ ادیان علی اصغر حکمت

 معرفی کتب اسمانی حسام نقبایی

ادیان زنده جهان عبدالرحیم گواهی

 

فرق

اشنایی با فرق و مذاهب  اسلامی برنجکار

 

عرفان و تصوف

 عارف و صوفی چه می گویند

جستجو در تصوف ایران زرینکوب

تاریخ تصوف در اسلام قاسم غنی

ابن عربی  جهانگیری

 

علوم قرآنی

امثال قران علی اصغر حکمت

درسنامه علوم قرآنی آراسته

الاتقان 11-44-50-51- 66-67-68

45-46-47-49

53-54- 65-70

48-59-62-64

علوم قرآن حکیم ترجمه لسانکی فشارکی

البیان

القران و روایات المدرستین

مباحثی در تاریخ و علوم قرانی معارف

البیان

التمهید

مقدمتان فی علوم القران

بحوث فی تاریخ القران و علومه میر محمدی

التحقیق فی نفی التحریف میلانی

مباحث فی علوم القران صبحی صالح قسمت وحی

تاریخ قران رامیار قسمت وحی

سلامه القران من التحریف نجارزادگان

در قلمرو بلاغت قران محمد علوی مقدم

تاریخ قران زنجانی

تاریخ قران عبدالصبورشاهین

تاریخ قران معرفت

حقایق هامه حول القرانئالکریم جعفر مرتضی عاملی

پژوهشی در تاریخ قران کریم حجتی

تدوین القران کورانی

تاریخ جمع القران الکریم محمد رضا جلالی

مقاله مقدمه ای بر تاریخ اختلاف قرائت قران در مقالات و برسی ها 64

علوم قرانی معرفت

تفسیر المیزان ذیل ایات تحدی

 

تفسیر

تسنیم ج 1

المیزان

الاتقان نوع 38-59-77-78

مقئمه تفسیر مجمع البیان

نوین شریعتی

مجمع البیان

ال عمران ق مزمل فجر(ارشد)

علق-محمد- توحید- کوثر- نجم-5 آیه اول بقره(بیشتر روایات)

اعلی با محوریت المیزان و دهر با محوریت جوامع الجامع و ال عمران با محوریت تفسیر اثری (سر فصل قدیم)

تفسیر صحیح ایات مشکله سبحانی

امالی سید مرتضی

مقدمه تفسیر صافی

مقدمه تفسیر بلاغی

تفسیر فخر رازی جز 30

 

روش و تاریخ تفسیر

قانون تفسیر کمالی دزفولی

درامدی بر تفسیر علمی قران رضایی اصفهانی

روش شناسی تفسیر موضوعی قران سید هدایت جلیلی

تفسیر و مفسران معرفت

مبانی و روشهای تفسیر قران زنجانی

مبانی تفسیر قران مودب

روش تفسیر قران رجبی

مکاتب تفسیری بابایی

روش تاویل قران شاکر

گرایشهای تفسری علوی مهر

تفسیر عصری قران ایازی

آشنایی با تفاسیر قران مجید و مفسران استادی

تاریخ تفسیر عبدالوهاب طالقانی

تفسیر موضوعی قران عصمت انبیا معرفت

 

اصول

الوسیط فی قواعد فهم النصوص الشرعیه الفضلی

اصول فقه مظفر

الموجز سبحانی

اصول الاستنباط حیدری(اصول استنباط دانشگاه تهران)

مبادی فقه و اصول دکتر فیض

دروس فی علم الاصول صدر

(قوانین رسائل طرح قدیم)

 

(قواعد الفقهیه

بجنوردی

عوائد نراقی

عناوین میر فتاح طرح قدیم)

 

فقه

تبصره المتعلمین  علامه حلی

مختصر النافع محقق حلی

رساله

مقدمه ای بر فقه شیعه محمد تقی مدرسی

تاریخ فقه و فقها گرجی

ادوار فقه شهابی

مبادی فقه و اصول دکتر فیض

(کنزالعرفان مقداد زبده البیان اردبیلی لمعه شرایع مسالک طرح قدیم)

 

 

(فقه تطبیقی

 خلاف طوسی

تذکره الفقها حلی طرح قدیم)

 

صرف

صرف ساده

صرف میر

التصریف مدرس افغانی

مبادی العربیه ج4 صرف تنقیح محمدی

 

 

نحو

مبادی ج 3 و 4 نحو

النحو الواضح

المنهاج انطاکی

الهدایه فی النحو

 جامع الدروس النحو الکافی ایمن امین

 النحو الوافی عباس حسن

القواعد الاساسیه للغه العربیه احمد بن ابراهیم الهاشمی

تهذیب  المغنی باب اول ودوم

 

بلاغت

جواهر البلاغه هاشمی

تهذیب البلاغه الفضلی

علوم بلغت و اعجاز قران یدالله نصیریان

معالم البلاغه رجایی

المطول

مختصر المعانی

معانی و بیان غلامحسین آهنی

در قلمو بلاغت علوی مقدم

اسرار بلاغت دکتر جرجانی

 

ترجمه

فن ترحمه  یحیی  معروف

روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی رضا ناظمیان

آموزش زبان عربی 1 و 2 آذرتاش اذرنوش

دراکمدی بر مبانی ترجمه عنایت الله فاتحی نژاد

درس اللغه و الادب محمدی

 

 

مکالمه

المدخل

تعلیم اللغه العربیه المجمع العلمی الاسلامی

المحادثه العربیه ناصرعلی عبدالله

دروس دارالعلوم العربیه سعید نجفی اسد اللهی

فیلم و نرم افزار

العربیه للناشئین

العربیه المعاصره علی الحیدری

جواهر الادب

الجدید فی الانشاء

النشا فی اللغه

 

قرائت مطبوعات و اخبار و رسانه

کیهان  العربی

الوفاق

الحیاة

الشرق الاوسط

مجله العالم

مجله الهدی

دروس فی العلام المسموع حامد صدقی

 

اعراب قران و حدیث و مفردات

نصوص مختاره من تراث اهل بیت حمید محمدی

مقدمه ابن خلدون

اخبار الطوال

کلمات قصار، خطب و نامهی نهج البلاغه

الاتقان نوع 41 و 36 و 40

فروغی از قران جز 30 افراسیابی

معانی حروف با شواهدی از قرا ن وحدیث  محمد رادمنش

وجوه قران تفلیسی

 

قرائت و درک متون معاصر

الایام طه حسین

درس الغه و الادب

نصوص من النثر و الشعر فی العصر الحدیث  نادر نظام تهرانی

فرهنگ و اصلاحات روز شیرازی و غفرانی

 

 

تجوید

التجوید المجمع العلمی الاسلامی

حلیة القران

تجوید جامع انتشارات سمت

تجوید و اواشناسی ستوده نیا

سرالبیان فی علم القران بیگلری

قواعد وقف و ابتدا شاکر

 

 

 

حدیث

مقدمه الوافی

خاتمه وسائل

تاریخ حدیث طباطبایی

پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه معارف

تدوین السنه الشریفه

مقدمه معجم الفاظ بحار الانوار مهدوی راد

مجموعه مقالات منع تدوین حدیث مجله علوم حدیث مهدوی راد

مجموعه مقالات تحقیق درباره کتاب کافی مجله نامه استان قدس رضوی واعظ زاده خراسانی

 اصول الحدیث سبحانی

اصول الحدیث الفضلی

علم الحدیث و مصطلح الحدیث شانه چی

تاریخ حدیث شانه چی

علوم الحدیث و مصطلحه صبحی صالح

 علم الحدیث مودب

علم الدرایه تطبیقی مودب

دراسات فی الحدیث والمحدثین هاشم معروف حسنی

مقدمه معانی الخبار ربانی شیرازی

مقدمه وسائل شهرستانی

مقدمه مستدرک شهرستانی

مقدمه وافی ضیاالدین

عوالم  العلوم بحرانی

علامه مجلسی حسن طازمی

مجلسی و بحار الانوار حسن طارمی

 آشنایی با بحار الانوار احمد عابدی

مسند نویسی در تاریخ حدیث

 یادنامه مجلسی 3جلد  مهدی مهریزی

محدث نوری عبدالحسین طالعی

سیری در صحیحین

 اضواء ابو ریه

اصول علم رجال الفضلی

مقدمه رجال خویی

 کلیات فی علم الرجال

الفوائد الرجالیه فی تنقیح المقال مامقانی

بحوث فی مبانی علم الرجال صالح تبریزی

الفوائد الرجالیه کجوری

مبانی حجیت ارا رجالی سیف الله صارمی

اصول علم الرجال مسلم داوری

الفوائد الرجالیه وحید بهبهانی

مقباس الهدایه ج2

بحوث فی فقه الرجال  علی بن حسین مکی عاملی

سماء المقال ابو الهدی  کلباسی

الرسائل الرجالیه ابوالمعالی کلباسی

مقدمه تنقیح المقال مامقانی

مقدمه بهجه الامال علیاری

مقدمه رجال ایت الله بروجردی واعظ زاده خراسانی

جزوه اصول الرجال سید جواد شبیری زنجانی

مقدمه الموسوعه الرجالیه سید حسین بروجردی

چهار کتاب اصلی رجال خامنه ای

الفوائد الرجالیه بحر العلوم

مقایسه دیدگاههای رجالی طوسی و نجاشی مقالات و بررسی ها دفتر 62

اصول الکافی کتاب العشره

الموضوعات فی الاثار و الاخبار هاشم معروف حسنی

مستدرک الاخبار الدخیله محمدتقی شوشتری

الاخبار الدخیله محمدتقی شوشتری

الموضوعات هاشم معروف حسنی

غالیان نعمت الله صفری فروشانی

الحدیث النبوی بین الروایه والدرایه سبحانی

شرح توحید صدوق قاضی سعید قمی

ریاض السالکین علیخان المدنی الشیرازی

رهاورد خرد شرح تحف العقول پرویز اتابکی

اصول کافی حدیث جنود عقل و دعائم الاسلام

روش فهم حدیث عبدالهادی مسعودی

 قواعد فقه الحدیث محمد حسن ربانی

 فقه الحدیث و روشهای نقد متن نهله غروی

مقاله معناشناسی درایه الحدیث پژوهش دینی 4

ده گفتار مطهری

اختلاف الحدیث احسانی فر

بحوث فی الاصول هاشمی شاهرو.دی ج 7

الرافد فی علم الاصول سیستانی

الاصول العامه للفقه المقارن محمد تقی حکیم

غریب الحدیث فی بحار الانوار حسین الحسینی البیرجندی

مصابیح الانوار شبر

مبانی نقد متن حدیث از دیدگاه علمای شیعه

کافی کتاب فضائل القران

 

 

 

شبهه شناسی

شبهه شناسی علی اضغر رضوانی

وضو النبی شهرستانی

شفاعت مصباح

صیانه القران عن التحریف معرفت

عدالت صحابه محمدحسن زمانی

القران والروایان المدرستین

التبرک و الجود علی الارض ملکی میانجی

معالم المدرستین

جزوات شبه شناسی سبحانی

 

 نهج البلاغه

سیری در .. مطهری

آشنایی با .. و آموزش ... سید محمد مهدی جعفری

فرهنگ افتاب عبدالمجید معادیخواه

سید رضی مولف نهج البلاغه دوانی

اسناد و مدارک ... سید محمد مهدی جعفری

مقدمه های شروح نهج البلاغه

 

 

 

 


نسخ قرآن

مطلبی که یکی از دانشجویان دانشگاه قم برای بنده فرستاده است:

تعریف نسخ

نسخ در لغت به معنی ازاله، تغییر ،ابطال و تحویل است و در اصطلاح یعنی از بین بردن حکم شرعی سابق با قرار دادن یک حکم شرعی جدید ،به طوری که این دو حکم با هم قابل جمع نباشند. حکم جدید را ناسخ و حکم سابق را منسوخ می گویند. مثل اینکه گفته شود نباید در حال مستی نماز بخوانید. که از آن فهمیده می شود در غیر نماز، مست بودن اشکال ندارد. سپس حکم جدیدی می گوید مستی در هر حال حرام و ممنوع است.

شرایط نسخ

منسوخ (حکم اول) حکم شرعی باشد نه عقلی. 1

منسوخ، محدود به زمان معیّنی نشده باشد، یعنی به صورت حکم دایمی و همیشگی باشد. 2

زمان ناسخ (حکم دوم) متأخر از زمان منسوخ باشد. 3

میان حکم اول و دوم تعارض کلی و تام برقرار باشد به گونه ای که امکان جمع میان هر دو حکم نباشد. 4

تشریع ناسخ از سوی شارع صورت گرفته باشد  5

حکمت نسخ

نسخ یکی از موضوعاتی است که پیرامون آن شبهات زیادی مطرح می شود. چرا خداوند حکم خود را عوض می کند؟ مگر خدا از اول خوب و بدی یک حکم را نمی داند یا چیزی را فراموش می کند؟ چرا آیه ای که نسخ شده در قرآن باقی مانده و ذکر می شود؟ آیات منسوخه چه استفاده ای دارند؟ و...

گفتنی است نسخ به دلایل مختلفی اتفاق می افتد گاهی برای آماده کردن مردم برای تشریع حکمی که تحمل آن برای مردم با وضعیت فعلی سخت است. مثل نسخ حکمی که مردم را مکلف کرده بود در حالت مستی نماز نخوانند تا مردم کم کم به ترک شرابخواری روی بیاورند و سپس حکم می کند که شرابخواری در هر حالتی ممنوع است.

گاهی نسخ نوعی تخفیف در حکم به دنبال دارد تا مردم لطف الهی را بهتر درک کنند و شکرگذار باشند. مثل نسخ حرمت زناشویی در شبهای ماه رمضان . (178، بقره)

یا مثل نسخ حکمی که برای آزمایش موقت مردم و فهماندن چیزهایی به مردم برای مدتی موقت و عبرت آیندگان اتفاق می افتد. اشاره به نسخ در حکم صدقه دادن برای دیدار پیامبر، البته اینها دلایلی است که به نظر ما می رسد و الله اعلمم.

در تعداد آیات منسوخ اتفاق نظرى دیده نمى شود; بیشتر دانشمندان علوم قرآنى فقط هشت مورد را که بر نسخ آنها دلیل قطعى و اجماع وجود دارد پذیرفته اند. آیاتى که نسخ شده اند، عبارتند از:

. 1.آیه نجوا; (یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَـجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَىْ نَجْوَکُمْ صَدَقَةً)[6]اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگاه با پیامبر خدا گفت و گوى محرمانه مى کنید،پیش از گفتوگوى محرمانه خود صدقه اى تقدیم بدارید. که به واسطه آیه بعد از آن نسخ گردیده است.

2.عدد مقاتلین; (إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَـبِرُونَ یَغْلِبُواْ مِاْئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّیَفْقَهُون)[7] اگر از [میان] شما بیست تن، شکیباباشند بر دویست تن چیره مى شوند، و اگر از شما یک صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز مى گردند، چرا که آنان قومى اند که نمى فهمند. این آیه نیز به واسطهآیه بعدش نسخ گردیده است    .

. آیه امتاع;[8] 3. 
4. آیه جزاى فحشا;[9]4. 
5 . آیه توارث به ایمان;[10]5. 
6.ایات صفح و عفو:که با آیه هاى 39 از سوره حج، 65 از سوره انفال و 15 از سوره توبه نسخ شده است. 
آیات تدریجى بودن تشریع قتال.[137..

آیات تدریجى بودن تشریع قتال8.

 

اقسام نسخ را بیان کنید. 
نسخ سه قسم است: 
1.نسخ در تلاوت: آیه هایى وجود داشته که اکنون در قرآن نیست و خوانده نمى شود، ولى مسلمانان به حکم آن عمل مى کنند. مانند آیه رجم. 
2.نسخ در حکم: آیه هایى در قرآن وجود دارد که عمل به حکم و مفهوم آنها جایز نیست، ولى از نظر تلاوت در قرآن ضبط شده و مانند دیگر آیات تلاوت مى شوند. 
نسخ در تلاوت و حکم: آیه هایى وجود داشته که هم حکم آن نسخ شده و هم تلاوت آن3

 

یدگاه شیعه و سنی در مورد نسخ

در مقاله‌ای با عنوان دیدگاه شیعه و سنی در مورد نسخ می‌خوانیم: شکى نیست که قرآن، به خود قرآن نسخ مى‌شود همچون آیه اى که ذکر شد، اما هیچ آیه اى به سنت نسخ نمى‌گردد بلکه برعکس سنت به قرآن نسخ مى‌شود، البته سنت به خودش نیز نسخ مى شود، دلیل غیرممکن بودن نسخ قرآن به سنت این آیه شریف است: (ما نَنْسَخُ مِنْ آیَة أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْر مِنْها أَوْ مِثْلِها)؛ به حکم این آیه، هیچ نسخى مثل قرآن و بهتر از قرآن نخواهد بود.

این دیدگاه را جماعتى از اصحاب حدیث نیز پذیرفته اند اما بسیارى از متکلمان با آن مخالفت کرده‌اند، از فقهاى سنى مذهبى که با این دیدگاه موافق اند مى توان از امام شافعى و احمد حنبل نام برد .         محمدبن ادریس شافعى در این باره مى‌گوید: «نسخ قرآن جز به قرآن حاصل نمى‌شود، چنان که آیه (ما ننسخ...) این مسأله را ثابت مى‌کند اما بیشتر فقهاى اهل سنت نسخ قرآن را با سنت متواتر یا مستفیض صحیح مى‌دانند و حتى ابن حزم گفته است که نسخ به وسیله خبر واحد نیز محقق مى‌شود»..

احمد بن حنبل مى گوید:«السنة یفسر القرآن و لا ینسخ القرآن الا القرآن»؛ سنت بیانگر و مفسر قرآن است و قرآن جز به قرآن نسخ نمى شود.

ابن خزیمه در مورد آیات ناسخ و منسوخ گفته است که ابوحنیفه نسخ قرآن را با سنت جایز دانسته است، همچنین این مسأله به مالک نسبت داده شده است.

 
مهمترین آثار چاپ شده  
بـعضى از مهمترین آثار ( چاپ شده ) درباره نسخ عبارتند از : 
1کتاب الناسخ و المنسوخ اثر ابوعبید قاسم بن سلام ( م 224 ق ) از اهل سنت که به کوشش جان برتون انتشار یافته است .  
2کتاب الناسخ و المنسوخ , اثر ابن متوج بحرانى , از علماى امامیه در قرن نهم هجرى . شرح سید عبدالجلیل حسینى قارى , که با ترجمه و تعلیق محمد جعفر اسلامى انتشار یافته است .  
3الناسخ و المنسوخ تالیف ابن العتائقى ( م . 790 ق ) , تحقیق عبدالهادى الفضلى که در مقدمه آن 73 کتاب در زمینه ناسخ و منسوخ معرفى شده است .

چرا آیات منسوخ با وجود از دست دادن اثر خود، از قرآن حذف نشده اند؟! مثل آیاتى که فقط در مکه کاربرد داشته اند; آیا این آیات در آینده ممکن است مصداقى بیابند؟ یا جهت حفظ کل قرآن حفظ شده اند؟ چه هدف و حکمتى در این است؟ 
آیات قرآن کریم تنها براى یک هدف نازل نشده است که با رسیدن به همان یک هدف، تاریخ مصرف آنها تمام شود; بلکه براى اهداف متنوع و متعددى نازل شده است که یکى از آن اهداف، حکم تشریعى آیات است، که گاهى حکم تشریعى آیه اى طبق مصلحت الهى نسخ مى شود. روشن است که با نسخ شدن یک هدف (حکم تشریعى) اهداف دیگر از بین نمى رود; زیرا اهمیت قرآن، تنها در جنبه تشریعى آن نیست; بلکه جنبه هاى دیگر قرآن چون: اعجاز بیانى و ... نیز از اهمیت ویژه اى برخوردار است و باید همیشه ثابت و استوار باقى بماند. 
افزون بر این، نفس وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن، سیر تدریجى و مراحل تشریع احکام را نشان مى دهد و این خود، ارزش آموزشى و نیز تاریخى، دینى دارد و مراحل تکامل شریعت را بیان مى کند

چرا خداوند ابتدا آیه ای را نازل کرده و سپس با نازل کردن آیه ای دیگر آن آیه را نسخ کرده 
در حقیقت برخی افراد این سوال را بهانه می کنند تا بگویند که قرآن سخن خدا نیست.لطفا در این باره توضیح دهید.

پاسخ: 

 

معنای لغوی و حقیقی نسخ یعنی با روشن شدن بطلان رای و نظر قبلی ، حکم و نظر دهنده ، آن را باطل و رای و حکم جدید جایگزین کند. این معنای حقیقی نسخ است و نسخ به این معنا در قرآن وجود ندارد زیرا لازمه آن، ضعف و جهل قانون گذار (خداوند) است که با علم بی پایان خداوند منافات داشته و از ساحت مقدّس پروردگار به دور است. 
اما نسخ در چند معنای دیگر به کار رفته که آنان مستلزم عیب و نقص بر خدا نیستند از جمله::1 
حکم از آغاز محدود به زمان خاصی بوده که خداوند به آن آگاه است؛ اما مردمان نسبت به آن جاهل بوده و گمان داشته‏اند که حکم دائمی است. نسخ در این جا در حقیقت اعلام این است که گمان شما خطا بوده و خدا از اول حکم موقت داده بود ولی شما آن را دائمی می دانستید. 
-2اصولا احکام خداوند برای پیاده و اجرا شدن توسط بندگان است تا در سایه انجام آن، به کمال برسند و کسب نور و هدایت و تقوا کنند و شایسته ورود به بهشت گردند اما گاهی احکام ، امتحانی است؛ یعنی هدف، آزمایش و امتحان افراد و یا اتمام حجت است و بعد از برآورده شدن هدف، دلیلی برای تداوم حکم نیست و نسخ میگردد. چنین نسخی بر خلاف حکمت نبوده و عدم آگاهی معنا نمی‏دهد، مثلا آیه نجوا در سوره مجادله (آیه 12) که مضمون آن ، وجوب پرداخت صدقه برای نجوای با پیامبر و هدف از آن آزمایش مردم بود تا به سبب این آیه فضیلت امیرالمؤمنین ثابت گردد. 
در این جا وقتی آیه اول نازل شد ، مردم گمانشان این بود که حکمی دائمی است در حالی که خدا از اول این حکم را وضع کرده بود تا عملا نشان دهد از بین مسلمانان فقط علی است که قدر مصاحبت با پیامبر را می داند . وقتی این مطلب روشن شد ، دیگر وجهی برای تداوم آن نبود و با آیه بعد نسخ گردید . بنا بر این در این جا هم نسخ به معنای لغوی آن نیست. 
3نیازهای انسان گاه با تغییر زمان و وضع محیط دگرگون می‌شود. گاه نیازها ثابت و پایدار است. این مسئله با توجه به قانون تکامل انسان و جوامع روشن‏تر می‌گردد که در روند تکامل و پیشرفت انسان‏ها ، در مرحله ای برنامه‏ای مفید و سازنده است و در مرحله بعد همان برنامه زیانبار و غیر لازم. 
در مورد احکام خداوند هم همین طور است. برخی احکام در زمان و مکان خاصی کارآیی و مصلحت داشته و بعد از آن به خاطر تغییر اوضاع بی اثر می‌شود. البته نباید فراموش کرد که معارف دین فرا زمانی و فرا مکانی است و بسیاری از احکام هم دائمی و فرا زمانی است. تغییر هماره در مسائل کوچک‏تر و دست دوم است. 
بنا بر این نسخ به معنای حقیقی و لغوی در قرآن اصلا وجود ندارد ولی به معنا هایی که ذکر شد و از جمله به معنای تخصیص (خارج گردن یک مورد از حکم کلی) و تقیید (قرار دادن قید برای حکمی که قبلا مطلق بیان شده بود) هم در قرآن وجود دارد و منعی در آن نیست و ایراد ندارد.

 

نظر آیت الله محمدهادی معرفت

مرحوم آیت الله محمدهادی معرفت در کتاب علوم قرآنی در مبحث ناسخ و منسوخ نکات مهم سه گانه زیر را ذکر می کند:

1ـ مورد نسخ: نسخ فقط در اوامر و نواهی است یعنی فقط در احکام شرعی می باشد، و لذا در مورد مسائل عقلی و اعتقادات، مثلا در مورد ذات یا صفات خداوند متعال و یا نسبت به ارسال پیامبران و کتاب های آسمانی آنها و همچنین در مورد روز قیامت و نیز اصول عبادات و معاملات و...، نسخ وجود ندارد. زیرا این اصولِ اعتقادی در تمام شرایع الهی وجود داشته و مورد اتفاق نظر همه ی شرایع می باشند، همان طور که خداوند متعال فرمود: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ(شوری13)آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود. و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که:دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! و بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید! خداوند هر کس را بخواهد برمیگزیند، و کسی راکه به سوی او بازگردد هدایت میکند.

2ـ ناسخ کیست: ناسخ تنها و تنها باید شارع حکیم باشد ولی پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) چون از منبع وحی سخن می گویند وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی. إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَی(نجم3و4)پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید بلکه هر چه می گوید چیزی نیست مگر این که به او وحی شده است. لذا به آنان نیز اطلاق شارع می گردد و غیر از اینها، دیگران حقّی در نسخ ندارند.

 
3ـ تعداد آیات منسوخه: کسانی که شرایط مقرر در تحقیق نسخ را نادیده گرفته، یا نسخ را به مفهوم عام آن گرفته اند (که نزد پیشینیان کاربرد داشته و شامل عام و خاص، و مطلق و مقید نیز شده) آمار آیات منسوخه را تا 288 آیه رسانده اند، ولی به نظر می رسد که یک زیاده روی است و با ضوابط نسخ سازگاری ندارد.

 


نسخ قرآنی

تحقیق ذیل درباره نسخ در قرآن است که توسط یکی از دانشجویان دانشگاه قم ارسال شده است:

تعریف نسخ

نسخ در لغت به معنی ازاله، تغییر ،ابطال و تحویل است و در اصطلاح یعنی از بین بردن حکم شرعی سابق با قرار دادن یک حکم شرعی جدید ،به طوری که این دو حکم با هم قابل جمع نباشند. حکم جدید را ناسخ و حکم سابق را منسوخ می گویند. مثل اینکه گفته شود نباید در حال مستی نماز بخوانید. که از آن فهمیده می شود در غیر نماز، مست بودن اشکال ندارد. سپس حکم جدیدی می گوید مستی در هر حال حرام و ممنوع است .

شرایط نسخ

منسوخ (حکم اول) حکم شرعی باشد نه عقلی. 1

منسوخ، محدود به زمان معیّنی نشده باشد، یعنی به صورت حکم دایمی و همیشگی باشد. 2

زمان ناسخ (حکم دوم) متأخر از زمان منسوخ باشد. 3

میان حکم اول و دوم تعارض کلی و تام برقرار باشد به گونه ای که امکان جمع میان هر دو حکم نباشد. 4

تشریع ناسخ از سوی شارع صورت گرفته باشد  5

حکمت نسخ

نسخ یکی از موضوعاتی است که پیرامون آن شبهات زیادی مطرح می شود. چرا خداوند حکم خود را عوض می کند؟ مگر خدا از اول خوب و بدی یک حکم را نمی داند یا چیزی را فراموش می کند؟ چرا آیه ای که نسخ شده در قرآن باقی مانده و ذکر می شود؟ آیات منسوخه چه استفاده ای دارند؟ و...

گفتنی است نسخ به دلایل مختلفی اتفاق می افتد گاهی برای آماده کردن مردم برای تشریع حکمی که تحمل آن برای مردم با وضعیت فعلی سخت است. مثل نسخ حکمی که مردم را مکلف کرده بود در حالت مستی نماز نخوانند تا مردم کم کم به ترک شرابخواری روی بیاورند و سپس حکم می کند که شرابخواری در هر حالتی ممنوع است.

گاهی نسخ نوعی تخفیف در حکم به دنبال دارد تا مردم لطف الهی را بهتر درک کنند و شکرگذار باشند. مثل نسخ حرمت زناشویی در شبهای ماه رمضان . (178، بقره)

یا مثل نسخ حکمی که برای آزمایش موقت مردم و فهماندن چیزهایی به مردم برای مدتی موقت و عبرت آیندگان اتفاق می افتد. اشاره به نسخ در حکم صدقه دادن برای دیدار پیامبر، البته اینها دلایلی است که به نظر ما می رسد و الله اعلم.

در تعداد آیات منسوخ اتفاق نظرى دیده نمى شود; بیشتر دانشمندان علوم قرآنى فقط هشت مورد را که بر نسخ آنها دلیل قطعى و اجماع وجود دارد پذیرفته اند. آیاتى که نسخ شده اند، عبارتند از: ادامه مطلب...

آشنایی با قرآن

دانشجویان عزیز  خواهر می توتنند از لینک زیر جزوه را دانلود کنند.

http://s6.picofile.com/file/8189511792/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%82%D9%85.pdf.html


اوصاف قرآن

یکی از دانشجویان دانشگاه قم تحقیق ذیل را برای بنده فرستاده است.

رده است (2). بدر الدین زرکشى (3) نقل مى‏کندکه حرالى کتابى در این زمینه نوشته و بیش از نود اسم یا وصف براى قرآن یاد آورشده است. از قاضى عزیزى نیز 55 نام و عنوان براى قرآن نقل شده است که درجدول ذیل آمده و 43 نام اول آن با نظر ابو الفتح رازى مشترک است .

 

1) قرآن: ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه (قیامت / 17و18)

 

2) فرقان: و انزل التوراة و الانجیل من قبل هدى للناس و انزل الفرقان (آل عمران / 3 و 4) - یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا (انفال / 29) - تبارک الذی نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا (فرقان / 1)

 

3) کتاب: انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس (نساء / 29) - ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلاة (فاطر / 105) - ذلک الکتاب لا ریب فیه (بقره / 2)

 

4) ذکر: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (قمر / 17) - ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم (فصلت / 41) - و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم‏یتفکرون (یس / 69) - و انه لذکر لک و لقومک (ص / 1) - و هذا ذکر مبارک انزلناه افانتم له منکرون (انبیا / 50) - ص و القرآن ذى الذکر (زخرف / 44) - ان هو الا ذکر و قرآن مبین (نحل / 44) - ان الذین کفروا بالذکر لما جائهم و انه لکتاب عزیز (حجر / 9) - و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر (آل عمران / 58)

 

5) تنزیل: و انه لتنزیل رب العالمین (اسراء / 106) - انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا (انسان / 23) - و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا (شعراء / 192)

 

6) حدیث: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی تقشعر منه‏جلود الذین یخشون ربهم (طور / 34) - فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا (نجم / 59 و 60) - ا فمن هذا الحدیث تعجبون و تضحکون و لا تبکون (کهف / 6) - فلیاتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین (زمر / 23)

 

7) موعظه: یا ایها الناس قد جائتکم موعظة من ربکم و شفاء لما فی‏الصدور (یونس / 57)

 

8) تذکره: و انه لتذکرة للمتقین (مزمل / 19) - ان هذه تذکرة (الحاقه / 48)

 

9) ذکرى: و جاءک فی هذه الحق و موعظة و ذکرى للمؤمنین (هود / 120)

 

10) بیان: هذا بیان للناس و هدى و موعظة للمتقین (آل عمران / 138)

 

11) هدى: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین (بقره / 2)

 

12) شفاء: ا اعجمی و عربی قل هو للذین آمنوا هدى و شفاء (فصلت / 44)

 

13) حکم: و کذلک انزلناه حکما عربیا (رعد / 37)

 

14) حکمت: و اذکرن ما یتلى فی بیوتکن من آیات الله و الحکمة (احزاب / 34)

 

15) حکیم: ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم (آل عمران / 58)

 

16) مهیمن: و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه (مائده / 48)

 

17) هادى: انا سمعنا قرآنا عجبا یهدی الى الرشد فآمنا به (جن / 1 و 2)

 

18) نور: و اتبعوا النور الذی انزل معه (اعراف / 157)

 

19) رحمت: و انه لهدى و رحمة للمؤمنین (نمل / 77)

 

20) عصمت: و اعتصموا بحبل الله جمیعا (آل عمران / 103)

 

21) نعمت: و اما بنعمة ربک فحدث (ضحى / 11)

 

22) حق: و انه لحق الیقین (حاقه / 51)

 

23) تبیان: و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء (نحل / 89)

 

24) بصائر: بصائر للناس و هدى و رحمة لعلهم یتذکرون (قصص / 43)

 

25) مبارک: هذا ذکر مبارک انزلناه (انبیا / 50)

 

26) مجید: ق و القرآن المجید (ق / 1)

 

27) عزیز: و انه لکتاب عزیز (فصلت / 41)

 

28) عظیم: و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم (حجر / 87)

 

29) کریم: انه لقرآن کریم (واقعه / 77)

 

30) سراج: و داعیا الى الله باذنه و سراجا منیرا (احزاب / 46)

 

31) منیر: و سراجا منیرا، (بنابر آن که «سراج منیر» قرآن باشد که هم‏راه‏پیامبر فرستاده شد). (احزاب / 46)

 

32) بشیر: کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون بشیرا و نذیرا فاعرض اکثرهم (فصلت / 3 و 4)

 

33) نذیر: بشیرا و نذیرا فاعرض اکثرهم فهم لا یسمعون (فصلت / 4)

 

34) صراط: اهدنا الصراط المستقیم (حمد / 6)

 

35) حبل: و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا (آل عمران / 103)

 

36) روح: و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا (شورى / 52)

 

37) قصص: نحن نقص علیک احسن القصص (یوسف / 3)

 

38) فصل: انه لقول فصل (طارق / 13)

 

39) نجوم: فلا اقسم بمواقع النجوم، (بنابر آن که نجوم به معناى‏تدریجى قرآن باشد). (واقعه / 75)

 

40) عجب: انا سمعنا قرآنا عجبا (جن / 1)

 

41) قیم: و لم یجعل له عوجا قیما لینذر باسا شدیدا (کهف / 1 و 2)

 

42) مبین: تلک آیات الکتاب المبین (یوسف / 1)

 

43) على: و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم (زخرف / 4)

 

44) کلام: و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتى یسمع‏کلام الله (توبه / 6)

 

45) قول: و لقد وصلنا لهم القول (قصص / 51)

 

46) بلاغ: هذا بلاغ للناس (ابراهیم / 52)

 

47) متشابه: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها (زمر / 23)

 

48) عربى: قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون (زمر / 28)

 

49) عدل: و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا (انعام / 115)

 

50) بشرى: هدى و بشرى للمؤمنین (نمل / 2)

 

51) امر: ذلک امر الله انزله الیکم (طلاق / 5)

 

52) ایمان: سمعنا منادیا ینادی للایمان (آل عمران / 193)

 

53) نبا: عم یتسائلون عن النبا العظیم (نبا / 1 و 2)

 

54) وحى: انما انذرکم بالوحی (انبیا / 45)

 

55) علم: و لئن اتبعت اهوائهم بعد ما جاءک من العلم (رعد / 37)

 

پى‏نوشتها:

 

1 - ر. ک: ابو الفتوح رازى، الروض الجنان و روح الجنان، ج 1، مقدمه، ص 5.

 

2 - تفسیر طبرسى، ج 1، مقدمه، فن رابع، ص 14.

 

3 - البرهان، ج 1، ص 276 - 273. الاتقان، ج 1، ص 146 - 143.

 

منبع:

 

علوم قرآنى صفحه 106 محمد هادى معرفت

 

////////////////////////////////////////////

 

                      قسمت دوم

 

 

اسامی قرآن کریم‌، معنای لغوی و اصطلاحى آن‌ها را همراه با آدرس بیان کنید:

 

پاسخ:

 

عناوین قرآن کریم‌، دو قسم است‌: 1. اسامی‌؛ 2. اوصاف‌.

 

اسامی‌: اسامی قرآن 55 و گاهی تا بیش از 90 مورد ذکر شده است‌. بیان همه آن‌ها از حوصله این پاسخ نامه خارج است‌. از این رو، فقط به ذکر چهار نام مشهور آن اکتفا می‌کنیم‌:

 

1. قرآن‌: این واژه یا از "قَرْن‌" و یا از "قرأ" به معنای‌، جمع‌، پیوند و ضمیمه نمودن حروف و کلمات به یک دیگر در هنگام ترتیل است‌. "قرن الشئ بالشئ؛ پیوند دادن چیزی به چیزی‌."؛ "قرأ المأ فی الحوض‌؛ آب را در حوض جمع کرد."

 

"إِن‌َّ عَلَیْنَا جَمْعَه‌ُو وَ قُرْءَانَه‌ُ  # فَإِذَا قَرَأْنَـَه‌ُ فَاتَّبِع‌ْ قُرْءَانَه‌ُو # ثُم‌َّ إِن‌َّ عَلَیْنَا بَیَانَه‌ُ؛(قیامه‌،17ـ19) چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ما است‌. پس هر گاه آن را خواندیم‌، از خواندن آن پیروی کن‌، سپس بیان (و توضیح‌) آن (نیز) بر عهده ما است‌".(مفردات راغب اصفهانی‌، ص 413ـ414، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان / تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 27، ص 295ـ299، دارالکتب الاسلامیه‌.)

 

2. کتاب‌؛ به معنای ضمیمه کردن بعضی حروف بر بعضی دیگر به واسطه نوشتن است‌. البته گاهی به ضمیمه کردن حروف به یکدیگر به صورت لفظی نیز کتاب می‌گویند؛ و به همین خاطر به آیات و کلام خدا کتاب گفته می‌شود، و لو نوشته نشود.(مفردات‌، راغب اصفهانی‌، ص 440، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان‌.) این اسم‌، نزدیک به صد مورد، از جمله در سوره ص آیه 29 آمده است‌.

 

3. ذکر؛ این عنوان‌، به معنای یادآوری قلبی و زبانی است‌.(همان‌، ص 181.) این اسم‌، در 20 مورد از جمله سوره انبیأ آیه 50 برای قرآن به کار رفته است‌.

 

4. فرقان‌؛ این عنوان به معنای جدا کننده حق از باطل است‌.(همان‌، ص 392.) این اسم در سوره فرقان آیه 1 به کار رفته است‌.

 

سه عنوان کتاب‌، ذکر و فرقان‌، برای کتاب‌های آسمانی دیگر نیز ذکر گردیده و تنها عنوان قرآن‌، به صورت اسم خاص برای این کتاب آسمانی مطرح است‌.

 

اوصاف‌؛

 

اوصاف‌، گاهی مستقیماً به صورت وصف برای نام‌های "قرآن‌"، "کتاب‌" و "ذکر" به کار رفته‌اند، و گاهی به صورت غیر مستقیم‌؛ در این جا فقط به اوصاف مستقیم اشاره می‌کنیم‌:

 

1. مجید؛ به معنای با شکوه‌؛ سوره ق‌، آیه 1.

 

2. کریم‌؛ به معنای ارجمند؛ سوره واقعه‌، آیه 77.

 

3. حکیم‌؛ به معنای حکمت‌آموز؛ سوره یس‌، آیه 3.

 

4. عظیم‌؛ به معنای بزرگ‌؛ سوره حجر، آیه 87.

 

5. عزیز؛ به معنای قوی و محکم‌؛ سوره فصلت‌، آیه 41.

 

6. مبارک‌؛ به معنای خجسته‌؛ سوره انبیأ، آیه 50.

 

7. مبین‌؛ به معنای روشن‌گر؛ سوره حجر، آیه 1.

 

8. متشابه‌؛ به معنای همانند؛ (کتابی که آیاتش در لطف‌، زیبایی‌، عمق و محتوا همانند یک دیگر است‌) سوره زمر، آیه 23.

 

9. مثانی‌؛ به معنای مکرر؛ (تکراری شوق‌انگیز) سوره زمر، آیه 23.

 

10. عربی‌؛ به معنای زبان روشن‌، گویا و فصیح‌؛ سوره یوسف‌، آیه 2.

 

11. غیر ذی عوج‌؛ به معنای کژ نبودن‌؛ سوره زمر، آیه 28.

 

12. ذی الذکر؛ به معنای پراندرز؛ سوره ص‌، آیه 1.

 

13. بشیر؛ به معنای بشارت‌گر؛ سوره فصلت‌، آیه 2 و 3.

 

14. نذیر؛ به معنای هشدار دهنده‌؛ سوره فصلت‌، آیه 2 و 3.

 

15. قیم‌؛ به معنای راست و درست‌؛ سوره کهف‌، آیه 1 و 2.

 

 

نام دیگر قرآن که مشهور است و در قرآن نیست‌، عنوان "مصحف‌" است‌(ر.ک‌: درس‌نامه علوم قرآنی‌، حسین جوان آراسته‌، ص 36ـ55، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌.)


محکمات و متشابهات در قرآن

                

 

تحقیقی که یکی از دانشجویان دانشگاه قم برای اینجانب فرستاده است در ادامه می آید.   

محکم در لغت

محکم در لغت، از حکم به معنای منع برای اصلاح و جلوگیری از فساد است، احکام به معنای اتقان و استوار کردن است و حکیم کسی است که مانع از فساد است.(قرشی، 1/160  )

متشابه در لغت

متشابه از«شبه»و شبه و شبیه، حقیقت معنی آن در همسانی و مشابهت از جهت کیفیت است و شبهه آن است که چیزی از دیگری که میانشان همسانی و مشابهت است، تمیز داده نشود.(راغب، مدخل شبه)

اقسام محکم و متشابه در قرآن

دلالت آیات قرآن بر محکم و متشابه بودن آیات، بر سه قسم است:

:خداوند تعالی در آیاتی تمام قرآن را به محکم بودن توصیف فرموده است، مانند.1

الر، کتاب احکمت آیاته».(هود، 1)و نیز:«الر، تلک آیات الکتاب الحکیم»(یونس،1)

در آیه‏ای تمام قرآن را متشابه توصیف کرده است:مانند:«الله نزّل احسن الحدیث کتابا متشابها».(زمر،23) .2

3.و در آیه‏ای، قرآن کریم به این که بعضی از آیات آن محکم و بعضی متشابه است، وصف شده است، به این صورت که:«هو الذی أنزل علیک الکتاب منه ایات محکمات هنّ امّ الکتاب و اخر متشابهات...».(آل عمران،7)

مقصود از محکم بودن تمام آیات، استواری مطالب و عدم تناقض و اختلاف است و مقصود از متشابه بودن تمام قرآن، شباهت داشتن هر قسمت آن با قسمت دیگر از نظر خوبی و درستی و عدم ایراد و تناقض برخی با برخی دیگر است و نیز از نظر معجزه بودن همه آیات و این که بعضی از آیات، بعضی دیگر را تصدیق می‏کنند، در این دو قسم معنای لغوی محکم و متشابه مورد نظر است.

 

اما آیه سوم صراحت دارد که در قرآن هم آیات محکم وجود دارد و هم متشابه که این قسم با معنای اصطلاحی مطابقت دارد

و مورد بحث ما نیز همین قسم است.(اقتباس از مجمع البیان، 2/702، تفسیر کبیر، 7/167، اتقان، 2/299)

محکم و متشابه در اصطلاح

مرحوم شیخ طوسی گفته است:محکم کلامی است که دلالتش واضح و آشکار است و از ظاهر آن علم به مراد و مقصود بدون قرینه حاصل می‏شود، مانند:«انّ اللّه لا یظلم الناس شیئا».و متشابه کلامی است که از ظاهر آن مراد و مقصودش دانسته نمی‏شود تا این که چیزی که معنای آن را روشن نماید، بدان منظم گردد.(همو)آیات محکم بر اساس معرفی خود قرآن، امّ الکتاب، مرجع و مفسّر متشابهات معرّفی شده اند

انواع محکم

1.محکم در اصول دین، همچون ایمان به خدای تعالی و وحدانیت او مانند:«فامنوا باللّه».(آل عمران، 179)، یا:«انّما اللّه اله واحد».(نساء، 171)

2.آیاتی که درباره فضایل اخلاقی و صفات کریمه همچون عدل، صدق، امانت، احسان، وفای به عهد، نیکی به والدین و صله رحم و مانند آن باشد، مانند سفارش به:

صداقت مانند:«قال اللّه هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم»

3. آیاتی که در بردارنده حکم است، ماننده«آیات الاحکام»که در آنها گاهی حکم به صورت کلّی بیان شده و گاهی به صورت جزئی ولی دوام در آنها تصریح شده است.(العک،335 )

مصلحت وجود متشابهات در قرآن از نظر برخی از مفسّران

یکی از ایراداتی که به قرآن کریم وارد کرده‏اند، این است که چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد تا سبب برداشت‏های مختلف گردد و هر کس مطابق مذهب و مرام خود از متشابهات بهره‏برداری کند؟به عبارت دیگر چرا قرآن با یک بیان روشن و دور از تشابه، سخن نگفته تا ماده اختلاف و انحراف را ریشه کن ساخته و جلوی فتنه‏ها را بگیرد؟

به این سؤال مفسّرین به طرق مختلف، پاسخ گفته‏اند که در اینجا چند نمونه بیان می‏شود:

مرحوم طبرسی در این باره گفته است:«اگر تمام قرآن محکم بود، چون دسترسی بدان‏ برای مردم سهل و آسان می‏گردید، آنان از استدلال عقلی و دقّت رویگردان شده و در نتیجه راه‏هایی که به معرفت باری تعالی و توحید او منتهی می‏شود، معطل می‏ماند و از این گذشته برتری علمایی که رنج استخراج معانی متشابه را بر خود هموار کرده‏اند، شناخته نمی‏شد

مرحوم شیخ طوسی گفته است:«اگر کسی سؤال کند چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد، در جواب گفته می‏شود برای دقت و توجهی که موجب علم شود، نه تکیه بر خبر بدون دقت نظر و اگر متشابهات نبود فضل علما بر غیر آنها دانسته نمی‏شد...

تفسیر المیزان ضمن بی‏پایه و اساس شمردن این نظرات، سه مورد دیگر نیز ذکر کرده و به هر سه مورد اشکال وارد کرده است، هر چند که مطلب سوم قابل تأمل است وی می‏نویسد:

1.مشتمل بودن قرآن بر آیات متشابه برای آن است که قلوب مؤمنین مورد آزمایش قرار گیرد و میزان خلوص و خضوع آنان دربرابر اوامر الهی معلوم شود، اگر تمام آنچه در قرآن وارد شده برای همگان واضح و روشن و معقول بود، شک و شبهه‏ای برای کسی باقی نمی‏ماند و ایمان داشتن به آن، فاقد خضوع در برابر امر خدا و تسلیم در برابر امر انبیا می‏گردید

2.شتمال قرآن بر آیات متشابه سبب می‏شود که عقل به تحقیق و کنجکاوی بپردازد، اگر قرآن همه‏اش از محکمات بود، دیگر عاملی وجود نداشت تا به بحث و تحقیق پرداخته، در نتیجه عقل به خاموشی و نابودی می‏گرایید.

 

3.پیامبران برای هدایت مردم برانگیخته شده‏اند و در بین آنان عوام و خواص وجود دارند؛ بعضی بسیار با هوش و بعضی کند ذهن، بعضی عالم و بعضی جاهل هستند و پیامبران نمی‏توانند تمام آن معانی عالی را برای آنان به وضوح و روشنی بیان کنند، لذا آنها را به گونه‏ای بیان می‏کنند که خواص آنها را بفهمند و لو به طریق کنایه و اشاره و عوام مأمور شوند به ایمان و تسلیم در برابر آن و تفویض امر آن به خدای تعالی


نیازمندی به تفسیر قرآن

نیازمندی به تفسیر قرآن

مقدمه

قبل از شروع بحث باید به این نکته اشاره نمود که نیاز به تفسیر در مرحله نخست، مربوط به متن قرآن نیست؛ زیرا متن قرآن نور و بیان است و نقابی بر آن نیست، ولی مفسّران و مخاطبان همواره به جهت میزان حجاب های درونی، خود را نیازمند به تفسیر می دانند و می کوشند نقاب از چهره ی خود بردارند. در واقع، مخاطبان نیازمند تفسیرند، نه قرآن؛ از این رو قرآن در نوع خود توانا و معجزه است.

در برخی روایات تصریحاً یا تلویحاً بر نیاز به تفسیر قرآن تأکید شده است. مثلاً روایتی از امام علی نیاز به تفسیر تصریح شده است که "هذا القرآن انما هو خط مستور بین الدفتین لا ینطق بلسان، و لابد له من ترجمان و انّما ینطق عنه الرجال"؛ این قرآن خطی است مکتوب که زبان گویایی ندارد و نیاز به ترجمان و مفسر دارد و تنها راد مردانند که می توانند سخنگوی آن باشند.(نهج البلاغه، خطبه 125)

اما در عین حال برخی از دانشمندان نیاز مذکور را منکر شده اند. مثلاً ابن خلدون چنین نظری ابراز کرده و نوشته است: "و اما التفسیر، فاعلم أن القرآن نزل بلغه العرب و علی اسالیب بلاغتهم فکانوا یفهمونه و یعلمون معانیه فی مفرادته و تراکیبه"؛ ولی تدبر در قرآن، نشان می دهد که بسیاری از معارف ارجمند قرآن را هر چند شخص از دانش ادبیات عرب و فنون آن بهره مند باشد، بدون تفسیر و بیانات مفسران واقعی نمی تواند دریافت نماید. (ابن خلدون ، مقدمه، ص438)

چنان که از ابو عبیده معمربن مثنی نقل شده است: "انما القرآن بلسان عربی مبین، فلم یحتج السلف و لا الذین أدرکوا وحیه، الی النبی (ص) ان یسالوا عن معانیه، لانهم کانوا عرب الالسن، فاستغنوا بعلمهم عن المسأله عن معانیه و عما فیه مما فی کلام العرب مثله من الوجوه والتخلیص"؛ قرآن به زبان عربی مبین نازل شده و لذا گذشتگان و کسانی که وحی را درک کرده اند به پیامبر (ص) نیاز نداشتند تا از معانی قرآن از وی سؤال کنند، آنان عرب زبان بودند و به همین خاطر از پرسش معانی قرآن و از آن چه در کلام عرب همانندی با قرآن داشته بی نیاز بوده اند.(ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ج1، ص48. تلخیص عبارت است از تغییرات صرفی ونحوی که در کلمه وکلام بوجود می آید)

اما با دلایلی می توان به چنین ادعاهایی پاسخ گفت و به نظر می رسد مجموعه عواملی که سبب نیاز متن قرآن به تفسیر شده است، ویژگی های بیرونی و چگونگی فهم مخاطبان و اهداف و حکمی است که موجب شده متن قرآن از ساختاری خاص بهره مند و در نتیجه، نیازمند به تفسیر گردد و با بیان و مبین بودن قرآن منافات ندارد؛ چون بیان بودن کلام حکیم به معنای عامیانه بودن قرآن نیست؛ بنابراین، مهم ترین علل نیازمندی قرآن به تفسیر، موارد ذیل است:در ادامه می آید.

دلایل نیازمندی به تفسیر قرآن

1-    سطوح مختلف مخاطبان قرآن

معارف قرآن دارای سطوح مختلفی است و هرکسی بنا بر میزان استعداد و لیاقت و علم و طهارت نفس خود از قرآن می تواند بهره گیرد.

سطحی از معارف قرآن بدون نیاز به تفسیر و صرف آشنایی با زبان عربی بدست می آید.

سطح دیگر را مفسران با تکیه بر فرآیند تفسیر می فهمند که نیاز به یک سری علوم مقدماتی مانند فقه و اصول و کلام و ادبیات عرب اعم از لغت و صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع و دیگر دانش های مربوط دارد.

سطح دیگر را حتی با کسب علم حصولی نمی توان به آن رسید و مختص خدا و انبیا و راسخان در علم است.

روایاتی وجود دارد که دارای سطوح مختلف بودن مفاهیم قرآنی را دلالت می کند:

-         کلام خدا دو مرحله دارد: الف) خدا و انبیا و راسخان علم می فهمند ب) با تأمل کردن فهمیده می شود. (وسائل، ج 27، ص 194)

-         در روایتی از حضرت علی (ع) آمده است که: خدا کتاب خود را به سه قسم تقسیم کرده است:

الف- قسمی که جاهل و عالم می توانند به آن معرفت پیدا کند.

     ب-قسمی که فقط کسانی که اندیشه ی پاک، احساسی لطیف و قدرت تمیز (درست از نادرست) را دارند، درک می کنند همچون کسی که خدا او را جهت قبول اسلام، شرح صدر عطا فرموده است.

     ج- و قسمی که عمق آن را درک نمی کند مگر خدا، فرشتگان و راسخان در علم. (طبرسی، الاحتجاج ، ج1، ص376)

2- معرفی پیامبر (ص) به عنوان مفسر در قرآن

 "و انزلنآ الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم" (نحل/ 44)

3- برخی ویژگی های قرآن کریم

1-3- معانی و معارف بلند در الفاظ محدود ادامه مطلب...