تفسیر آیات 26 و 27 سوره جن درباره علم غیب خداو رسول و امام
عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (27)
داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد، (26)مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد ... (27)
مقدمه:
با دقت در آیات مختلف قرآن به خوبى روشن مىشود که دو دسته آیه در زمینه علم غیب وجود دارد؛
نخست آیاتى که علم غیب را مخصوص خدا معرفى کرده و از غیر او نفى مىنماید، مانند آیه 59 انعام وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ:" کلیدهاى غیب نزد خدا است که جز او کسى آنها را نمىداند"، و آیه 65 نمل قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ بگو هیچیک از کسانى که در آسمانها و زمین هستند غیب را نمىدانند، جز خدا ". و مانند آنچه در باره پیامبر ص در آیه 50 سوره انعام آمده است قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ:" بگو من به شما نمىگویم خزائن خداوند نزد من است، و من غیب را نمىدانم" و در آیه 188 اعراف مىخوانیم وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ" اگر من غیب را مىدانستم خیر فراوانى براى خود فراهم مىنمودم" و بالآخره در آیه 20 یونس مىخوانیم، فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ: بگو غیب مخصوص خدا است" و امثال این آیات .
گروه دوم آیاتى است که به روشنى نشان مىدهد که اولیاى الهى" اجمالا" از غیب آگاهى داشتند، چنان که در آیه 179 آل عمران مىخوانیم وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ:" چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولى خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمىگزیند" (و قسمتى از اسرار غیب را در اختیار او مىگذارد) .
و در معجزات حضرت مسیح مىخوانیم که فرمود: وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ:" من شما را از آنچه مىخورید، یا در خانههاى خود ذخیره مىکنید خبر مىدهم". (آل عمران- 49) آیه مورد بحث نیز با توجه به استثنایى که در آن آمده نشان مىدهد که خداوند قسمتى از علم غیب را در اختیار رسولان برگزیدهاش قرار مىدهد (زیرا استثناء از نفى همیشه اثبات است).[1]
مصداق مرتضی در احادیث:
1- یعنی علیا المرتضى من الرسول (صلى الله علیه و آله) و هو منه.[2]
2- و کان و الله محمد ممن ارتضاه.[3]
3- قال علی (ع):«یا سلمان، أنا المرتضى من الرسول الذی أظهره الله عز و جل على غیبه، أنا العالم الربانی، أنا الذی هون الله علی الشدائد و طوى لی البعید».[4]
شواهد بر علم غیب داشتن ائمه:
1- از کتاب خرائج و جرائح از محمد بن فضل هاشمى، از حضرت رضا (ع) روایت شده که آن جناب نظر کرد به ابن هذاب، و سپس فرمود: اگر به تو خبر دهم که در همین روزها یکى از ارحامت کشته مىشود، آیا تصدیقم مىکنى؟ گفت: نه، براى اینکه کسى به جز خداى تعالى غیب نمىداند. فرمود: مگر این خداى تعالى نیست که مىفرماید:" عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ"، پس رسول اللَّه (ص) که مرضى نزد خدا است غیب مىداند، ما هم ورثه همان رسولى هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم مىدانیم آنچه شده و آنچه که تا روز قیامت خواهد شد. [5] روایات در این باب از حد شمار بیرون است، و مدلول آنها این است که : رسول اللَّه (ص) علم غیب را از راه وحى از خداى تعالى گرفته، و امامان (ع) از آن جناب به ارث گرفتهاند.[6]
2- در اصول کافى از حضرت ابى جعفر الباقر علیه السّلام روایت کرده که روزى جبرئیل علیه السّلام براى حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه علیه و اله دو انار از بهشت آورد و على علیه السّلام درین وقت به ملاقات حضرت فایز گردید و از آن حضرت پرسید که این چه انار است که در دست مبارک شماست؟ حضرت فرمودند که یکى ازین دو انار نبوت است که تو را در آن نصیبى نیست و آن دیگر علم است و آن را دو پاره کرده نصفى را حضرت خود برداشت و نصف دیگر را بحضرت امیر داد و فرمود که ما و تو هر دو در این انار شریکیم و بعد ازین حضرت ابى جعفر الباقر علیه السّلام فرمود بخدا قسم ندانست پیغمبر حرفى را که حق تعالى باو تعلیم کرد مگر آن که آن را بامیر المؤمنین علیه السّلام آموخت و این علم بالآخره منتهى شد به ما.[7]