سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

فسخ نکاح موقت

سلام طبق قانون 1119 مدنی بله همان ها در موقت هم باعث فسخ است. نیز در ماده‌ی 1075 قانون مدنی? ازدواج موقت در قوانین ایران به رسمیت شناخته‌ شده‌است. شرایط و ارکان اساسی نکاح منقطع (ازدواج موقت) عبارت‌اند از شرایط صحت نکاح دائم به اضافه‌ی تعیین مدت مشخص و تعیین مهر معین برای زن. موانع ازدواج موقت نیز همان موانع نکاح دائم هستند.  در واقع به طور خلاصه ازدواج موقت به فوت یکی از طرفین، فسخ نکاح? بذل مدت از طرف شوهر و انقضای مدت معین‌شده منحل می‌شود. فسخ نکاح می‌تواند بر مبنای وجود عیوبی مشخص در زن یا مرد? یا عدم وجود صفتی که ضمن عقد شرط شده یا عقد بر آن واقع شده انجام گیرد. عیوبی نظیر جنون? خصاء? عنن و عدم توانایی بر انجام عمل جنسی در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود. عیوب موجود در زن که حق فسخ برای مرد ایجاد می‌کنند (چنان‌چه عیوب مزبور در حال عقد موجود بوده‌ و پس از عقد ظاهر نشده‌باشند) نیز عبارت‌اند از قرن? برص? جذام? افضاء? زمین‌گیری? نابینایی از هردو چشم. چنان‌چه هریک از طرفین پیش از عقد به وجود عیب مزبور در طرف دیگر عالم باشد? حق فسخ نخواهد داشت. 

این عیوب طبق رساله آیت الله مکارم شیرازی عبارتند از:

مسأله 2038ـ هرگاه مرد بعد از عقد بفهمد که زن او یکى از هفت عیب زیر را دارد مى تواند عقد را فسخ کند:  دیوانگى  بیمارى خوره  بیمارى برص (پیسى)
 کور بودن  شل بودن بطورى که آشکار باشد.  افضا شدن (یعنى راه بول و حیض او، یا راه حیض و غائط او، یکى شده باشد و بطور کلّى پارگى طورى باشد که قابل استفاده براى آمیزش جنسى نباشد).  گوشت یا استخوان یا غدّه اى در او باشد که مانع نزدیکى شود.

مسأله 2039ـ زن نیز مى تواند در چند صورت عقد را به هم زند:  دیوانه بودن شوهر 2ـ نداشتن آلت مردى  ناتوانى از نزدیکى جنسى  بیضه هاى او را کشیده باشند (تفصیل این مسأله و مسأله سابق در کتابهاى مفصّل فقهى آمده است).

 2040ـ هرگاه مرد یا زن به واسطه یکى از عیوبى که در دو مسأله قبل گفته شد عقد را به هم زنند احتیاجى به طلاق نیست، همان فسخ کافى است.

مسأله 2041ـ هرگاه به خاطر ناتوانى مرد از نزدیکى، زن عقد را به هم زند، شوهر باید نصف مهر او را بپردازد، ولى اگر به خاطر یکى دیگر از عیبهایى که گفته شد مرد یا زن عقد را به هم بزند اگر باهم نزدیکى نکرده باشند چیزى بر مرد نیست و اگر کرده باشند بنابر احتیاط واجب باید تمام مهر را بپردازد. 

حتی از آیت الله مکارم استفتا نیز شده است: به آدرس http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=977&mid=15222

شمول عیوب فسخ نکاح به ازدواج موقت

 

پرسش :آیا عیوبى که موجب فسخ عقد ازدواج دائم است، شامل عقد موقّت نیز مى شود؟

 

 

 

پاسخ :ظاهراً شاملموقّت هم مى شود.پاسخ های جالبی نیز از آیت الله صافی گاپایگانی در مورد سوالاتی که می توان به عیوب نکاح مرتبط دانست شده است که در ادامه می آید:

سؤال یا حکم به جواز فسخ نکاح در صورت وجود عیبهاى مجوز فسخ، در نکاح موقت هم جارى است؟

پاسخ:در عیوبى که مجوز فسخ نکاح است فرقى بین ازدواج دائم و موقت نیست.

سؤال  اگر قبل از ازدواج از طرف زوجه اظهاراتى شود که موجب تدلیس و فریب گردد و عقد بر حَسَبِ اظهارات زوجه با فریب و تدلیس اجرا گردد آیا مهر المُسمّى بر ذمه زوج خواهد بود یا مهر المثل؟ و در صورتى که عقد ازدواج با شروطى که قبلاً ذکر شده اجراء شود و بعداً براى زوج معلوم شود که شروط ذکر شده واقعیت ندارد آیا این عقد موجب این خواهد بود که مهر المُسمّى بر ذمّه زوج باشد؟ یا مهر المثل بر او تعلّق خواهد گرفت؟

پاسخ:بطور کلى در عیوب موجبه جواز فسخ اظهار خلاف آن یا سکوت از اظهار آن در صورت مخفى بودن عیب، تدلیس است هر چند با وجود نفسِ عیبِ موجبِ خیار و جهل زوج به آن وضعاً این تدلیس حکم زائدى ندارد امّا تدلیس در صفات کمال در صورتى محقق مى شود که بنابر اخبار و توصیف خلاف واقع زوجه یا ولّى او در متن عقد وجود صفتى ذکر شود یا عقد مبنیاً بر همان اخبار و توصیف و بناء بر اتّصاف زوجه به آن واقع شود، بطوریکه عرفاً مثل مذکور در عقد باشد که در این صورت زوج خیار فسخ دارد و به هر حال در هر دو صورت مهر المسمى ـ اگر زوجه خودش مدلّسه نبوده و زوج پس از دخول ملتفت شده و عقد را فسخ کرده باشد ـ بذمه زوج است و بعد از اداء آن به زوجه مى تواند رجوع به مدلّس کرده و از او مطالبه نماید و اگر فسخ قبل از دخول واقع شود چیزى بر ذمّه زوج نیست. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است.

سؤال اینجانب حدود یکسال پیش با بیوه زنى ازدواج کردم که کلاه سرم گذاشته وقتى به خانه آوردم فهمیدم که ایشان قرن مى باشدیعنى آلاتش را گوشت گرفته وقتى به خانواده اش اظهار کردم گفتند شما صبر کن تا براى درمانش پول تهیه کنیم ولى حالا زیر قولشان زده اند حکم شرعى را بفرمائید.

پاسخ:در فرض سؤال، که زوجه قرن داشته زوج بعد از عقد مطلع شده حق فسخ عقد را داشته و مى توانسته عقد را فسخ کند و این خیار فسخ فورى است حال که فسخ نکرده اگر عدم فسخ بجهت جهل به اینکه اختیار فسخ دارد بوده و یا خیال مى کرده تأخیر فسخ موجب سقوط خیار فسخ نیست باز هم اختیار فسخ باقى است و بعد از علم به مسئله مى تواند فوراً فسخ کند و اگر بعد از علم به مسئله فسخ نکند خیار فسخ او ساقط مى شود ولو اینکه عدم فسخ بجهت معالجه بوده است.

سؤال: قبل از عقد، پدر دختر سلامتى چشم شوهر را شرط مى کند و پدر شوهر قول سلامتى چشم فرزند خود را مى دهد و عقد بر همین اساس به اعتماد بر حرف پدر شوهر جارى مى گردد. پس از 6 ماه و قبل از دخول کشف مى شود بطلان ادعاى پدر شوهر و اینکه فرزندش کور و نابینا بوده است و پدر شوهر تدلیس نموده است آیا دختر حق فسخ عقد را دارد یا خیر؟ و در صورت وجود چنین حقى از براى دختر آیا مستحق مهریه مى شود یا خیر؟

پاسخ:در فرض سؤال که عقد مبنیّاً بر سلامت چشم واقع شده و بعد کشف خلاف شده دختر مى تواند عقد را فسخ کند و با عدم تحقق دخول استحقاق مهریه ندارد. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است.

سؤال: بعد از ازدواج با دخترى معلوم مى شود که اعور است آیا زوج حق فسخ دارد یا نه؟

پاسخ:مجرد اعور بودن زوجه موجب خیار فسخ براى زوج نیست مگر آن که در عقد شرط عدم اعور بودن شده باشد. واللّه العالم

سؤال: اینجانب با دخترى ازدواج نموده ام بعد از عقد متوجه شدم که دختر به مرض صرع که داراى طیف وسیعى مى باشد مبتلا است لذا متمنى است از نظر شرع بیان فرمائید که آیا اختیار فسخ را دارم یا خیر و اگر خواستم عقد را فسخ کنم آیا مهریه هم باید بدهم یا خیر، ضمناً من با این دختر به عنوان صحیح و سالم ازدواج کرده ام.

پاسخ:بیمارى مذکور در سؤال، از عیوب مجوزه فسخ نیست بلى اگر در ضمن صیغه عقد شرط صحت و سلامت شده و یا قبل از عقد شرط شود و عقد مبنى بر آن واقع شده باشد بطوریکه مثل ذکر کردن شود نه مجرّد مذاکره قبلى، در این صورت زوج حق فسخ دارد و چنانچه دخول واقع شده تمام مهر را باید بدهد و بعد مى تواند عوض آنرا از کسیکه تدلیس کرده بگیرد و اگر دخول واقع نشده چیزى از بابت مهر بر ذمّه او نیست و چنانچه نزاع موضوعى باشد محتاج به مرافعه شرعیه است.

سؤال: آیا از اطلاق عقد وعرف وقرائن مى توان شرط بکر بودن را استنباط کرد؟

پاسخ:مجرد اطلاق عقد مفید شرط بکر بودن زوجه نیست بلکه موقوف به اشتراط در متن عقد و مذاکره قبل از عقد وواقع ساختن عقد مبنیّاً بر آن است که در صورت دوّم هم حکم اشتراط در متن عقد را دارد.

سؤال: الف : شخصى دخترى را بعقد خود در آورده و قبل از عقد مادر خود را که براى دیدن دختر فرستاده بوده دختر را با موهاى زیبا وبلند دیده و بعد از عقد معلوم شده که موها مصنوعى بوده و بعضى از قسمتهاى سر دختر مو ندارد یا بقدرى موهایش کم است که کالعدم است وقتى اطلاع از این موضوع پیدا کرده گفته من این دختر را نمى خواهم چون تدلیس کرده اند.

ب : ونیز اگر دختر را با چادر و مقنعه دیده باشند و متوجه نقصى که پوشیده بوده نشده اند. حکم چیست؟

ج: اگر زوج قبل از عقد بطور کلى گفته باشد که هر چه هست بگوئید «منظورش اینکه هر عیب و نقصى دختر دارد بگوئید و نگفته باشند» آیا در این صورت تدلیس موجب فسخ عقد صدق دارد یا نه؟

د: مراد مرحوم سید که در وسیلة النجاة صفحه 205 مسأله 13 در قسم سوم مى فرماید : «إذا وصفها بصفتی الکمال أو عدم النقص قبل العقد عند الخطبة والمقاولة ثم اوقع العقد مبنیاً على ما ذکر کان بمنزلة الاشتراط فیوجب الخیار» چیست؟

پاسخ:الف : در فرض سؤال ظاهراً تدلیس صادق است ولى احتیاط به طلاق ترک نشود. والله العالم.

ب ـ در این فرض صدق تدلیس محلّ تأمّل است. والله العالم.

ج : در این فرض در صورت معیوب بودن ظاهراً تدلیس صدق مى کند. والله العالم.

د : منظور از عبارت مرحوم سیّد ـ قدس سره الشریف ـ این است که : در مجلس اجراى عقد قبل از عقد، مقاوله وصحبت شده و عقد را مبنیاً بر آن مقاوله که فلان صفت را دارد و یا فلان نقص را ندارد واقع بسازند. والله العالم.

سؤال: مردى با فریب و تزویر از یک دختر 18 ساله براى پسر خود که مى گوید 27 سال دارد و نیز سالم است خواستگارى مى کند. در حالیکه بعد معلوم مى شود سن پسر از 40 سال تجاوز کرده و فاقد یکدست نیز مى باشد علاوه بر این، عیبهاى دیگرى هم دارد که دختر اطّلاع نداشته، و بر این اظهارات عقد نکاح صورت مى گیرد بعد از عقد وقتى دختر از عیوب مرد اطلاع پیدا مى کند اصل عقد نکاح را رد مى کند و ما پیش وکیل پسر رفتیم که مسأله را حل کنیم و طلاق بدهد او حاضر نشد و دختر مى گوید که اگر جدائى صورت نگیرد من دست بخودکشى میزنم امیدواریم که مشکل ما را حل نمائید.

پاسخ:بطور کلى چنانچه سالم بودن و مقدار سنّ زوج در متن عقد ازدواج شرط شود و یا قبل از عقد مذاکره شود و عقد مبنیاً بر آن واقع شود و بعد از عقد کشف خلاف بشود زوجه مى تواند عقد ازدواج را فسخ نماید و محتاج به طلاق نیست و بعد از فسخ عقد، زوجه مى تواند با دیگرى ازدواج نماید و در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است.

سؤال: آموزگارى هستم که در تاریخ 4/9/1373 ازدواج نمودم. چون با خانواده همسرم همسایه دور بودیم شناخت کافى از خصوصیات او نداشتم فقط شنیده بودم که ایشان از عینک استفاده مى کنند. وقتى که از شماره چشم او پرسیدم نمره چشم ایشان را 5/0 و 75/0 بیان کرده بودند که این مقدار به نظر حقیر مانعى نداشت. امّا بعد از عروسى به خاطر مشاهده مشکلات و ناتوانى ایشان، به چشم پزشک مراجعه کردیم و پزشک بعد از آزمایش نمره آنرا 75/18 و 75/19 اعلام نمود البته نمره چشم ایشان بالاتر از این شماره بود منتها عینکى که شماره اش بیشتر از این باشد، به علت ضخامت زیاد قابل استفاده نمى باشد. بنده براى ازدواج مبلغ پانصد هزار تومان هزینه نمودم که غالباً از طریق وام هاى مأخوذ، بوده است که در حال حاضر ماهیانه اقساط آنها را مى پردازم حالا با وجود این مشکلات زندگى هر روز برایم سخت و سخت تر شده تا جایى که در حال حاضر غیر ممکن گشته است در صورتى که مهریه ایشان یک میلیون تومان مى باشد بنده 000/140 تومان از بابت مهریه پرداخت نموده ام خواهشمندم که به سؤالات زیر پاسخ فرموده تا ملاک عمل شرعى اینجانب قرار گیرد.

الف: در صورتى که جدایى صورت گیرد وضعیّت مهریه ایشان چگونه خواهد بود؟

ب: با توجّه به اینکه اینجانب ناخواسته مخارج زیادى را متحمل شده ام به طورى که با توجه به کارمند بودنم تا پایان عمر نخواهم توانست ضربه آنرا جبران نمایم از نظر شرعى چه کسى باید تاوان آنرا بپردازد. آیا مسئول آن خانواده همسرم و خود ایشان نمى باشند؟

پاسخ:به طور کلى در مثل مورد سؤال چنانچه در عقد وصفى جهت زوجه قید شده که زوجه واجد آن وصف نیست و یا عقد مبنیاً بر آن واقع شده ولو اینکه در متن عقد ذکر نشده و زوجه واجد آن وصف نیست زوج مى تواند عقد را فسخ کند و این خیار فسخ بعد از علم به حکم و موضوع فورى است و بعد از فسخ چنانچه دخول واقع نشده چیزى بر زوج نیست و اگر دخول واقع شده زوج باید مهر را بدهد بلى چنانچه تدلیسى در بین باشد مى تواند مهریه را از مدلّس بگیرد و اگر مدلّس خود زوجه باشد بر زوج چیزى لازم نیست بدهد و اگر در متن عقد آن صفت شرط نشده و همچنین عقد مبنیّاً بر آن واقع نشده زوج اختیار فسخ ندارد و جدایى موقوف به طلاق است و در این صورت اگر دخول واقع شده تمام مهر و اگر دخول واقع نشده باید نصف مهر را بپردازد و در هر صورت کسى ضامن مخارجى که زوج در عقد و عروسى خرج نموده نیست، بلى اگر اشیایى از قبیل طلا و لباس تهیه کرده و تحت اختیار زوجه قرار داده ولى تملیک به زوجه ننموده و هنوز موجود است مى تواند آنها را پس بگیرد و به هر حال، در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است. والله العالم.

سؤال: ـپس از ازدواج با دخترى، متوجه شدم که از سمعک استفاده مى کند به همین علت تقاضاى طلاق(فسخ) نمودم. مستدعى است در مورد مهریه ما را راهنمائى فرمائید.

پاسخ:به طور کلى ناشنوائى جزء عیوب مجوزه فسخ نیست بنابراین چنانچه در ضمن عقد شرط سلامت زوجه نشده و قبل از عقد هم تدلیسى در کار نبوده، زوج ضامن پرداخت مهریه است پس اگر دخول واقع نشده نصف مهر و اگر واقع شده باید تمام مهر را بپردازد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است. والله العالم

سؤال: جوانى بیست و پنج ساله با دخترى به این عنوان که بیست و سه ساله و سالم مى باشد با توجه به اینکه در موقع تحقیق و مذاکرات با بستگان زوجه او را 23 ساله و سالم معرفى کرده اند ازدواج مى کند و عقد بر پایه آن صورت مى گیرد ولى پس از مدتى که حتى یکماه طول نمى کشد زوج و بستگان او متوجه مى شوند که اولاً زوجه و بستگان او سن واقعى او را که بیست و نه سال بوده است و همچنین مبتلا بودن مشار الیها را به بیمارى دیابت (مرض قند) که از نوع ارثى بوده و طبعاً در وضع حمل و نوزاد هم تأثیر بسزایى دارد مستور و مخفى داشته اند و نتیجتاً زوج از ازدواج مزبور پشیمان است سؤال اینکه: آیا دو عیب اشاره شده از موارد مجوز فسخ نکاح است یا خیر در صورت فسخ آیا مهریه به زوجه تعلق مى گیرد یا خیر؟

پاسخ:آنچه بعنوان عیب در سؤال ذکر شده از عیوب مجوزه فسخ نیست بلى اگر در متن صیغه عقد قید شود که دختر 23 ساله باشد و مبتلا به هیچگونه بیمارى نباشد و یا اینکه قبل از عقد شرط سن و سلامت از هر عیبى ذکر شود و عقد مبنى بر آن باشد بطوریکه مثل ذکر کردن در خود عقد شود در این صورت زوج اختیار فسخ دارد و مهریه را اگر دخول واقع شده زوج باید بپردازد لکن پس از پرداخت مى تواند به تدلیس کننده مراجعه کند و عوض آنرا بگیرد و اگر دخول واقع نشده چیزى بر زوج نیست.

سؤال: دخترى مدّت 7 سال است که ازدواج کرده وبعلت مشکلات جسمى شوهر طبق تشخیص پزشکان متخصص بچه دار نمى شوند وضعف از طرف شوهر است آیا دختر مى تواند شرعاً از طریق دادگاه تقاضاى طلاق نماید؟

پاسخ:عقیم بودن مرد موجب جواز اجبار مرد به طلاق نیست، بلى در بعض موارد زن مى تواند عقدرا فسخ نماید به مسأله 2389 توضیح المسائل رجوع نمائید. والله العالم.

سؤال: احتراماً بعرض مى رسد اینجانب با مردى ازدواج کرده ام و مدت 5 ماه با او زندگى کرده ام ولى هنوز او قادر به ازاله بکارت نیست و از طرفى توافق اخلاقى نداریم و چندین بار مرا کتک زده و تهدید به مرگ کرده، چون زندگى با او قابل تحمّل نبود ناچار شده ام بخانه پدرم پناه ببرم در تمام این مدت دینارى نفقه نداده است و مدتى است که به محل نامعلومى رفته اطلاعى از او ندارم و نمى توانم براى همیشه بلا تکلیف بمانم.

پاسخ:بطور کلى اگر زنى با مردى ازدواج کند که آن مرد قادر به نزدیکى نیست اگر بخواهد عقد را فسخ کند باید به حاکم شرع جامع الشرائط رجوع نماید تا حاکم شرع یکسال به مرد مهلت دهد چنانچه نتوانست با آن، زن یا زن دیگر نزدیکى کند پس از آن زن مى تواند عقد را بهم بزند و محتاج به طلاق نیست.

سؤال: زن محترمه اى در چند سال قبل ازدواج کرده و در این مدت فقط در ابتدا یک بار وطى واقع شده و دیگر زوج قدرت و توانائى نزدیکى پیدا ننموده و عنین شده آیا زوجه حق فسخ دارد یا خیر و اگر حق ندارد و شوهر هم راضى به طلاق نیست مستدعى است حکم شرعى را بیان فرمایید.

پاسخ:در فرض سؤال، زوجه حق فسخ ندارد و جدایى منحصر به طلاق است و اگر زن مى خواهد جدا شود باید از طریق بخشیدن مهریه و غیره مرد را به هر حال راضى به طلاق کند. والله العالم.

سؤال: دختر اینجانب دوسال پیش ازدواج نمود و پس از مدتى شوهرش دچار بیمارى جنون گردید طورى که دیگر موقع نماز را تشخیص نمى دهد و دادگاه طلاق او را با توجه به مدارک موجود در پرونده صادر نموده خواهشمند است مارا راهنمایى نماییدکه طلاق درست است یا خیر؟

پاسخ:در فرض سؤال، که شوهر مبتلا به جنون شده بطوریکه اوقات نماز را تشخیص نمیدهد زوجه مى تواند نکاح را فسخ کند یعنى بگوید (نکاحى که بین من وشوهرم واقع شده فسخ کردم) واحتیاج به طلاق نیست وباید از تاریخ وقوع فسخ، عدّه نگهدارد و پس از انقضاء عدّه آزاد است و اگر نزاع موضوعى در بین باشد مرافعه شرعیه لازم است.

سؤال: اگر چنانچه زوج یا زوجه کسى دچار جنون گردد که در زمان وقوع عقد وجود نداشته است و جنون نامبرده نیز به تأیید پزشکى قانونى و اطباء معالج نیز رسیده باشد، طبق موازین شرع مقدس اسلام آیا زوج در زمان جنون زوجه حق فسخ نکاح را دارد یا خیر و در صورت فسخ نکاح در زمان جنون از طرف زوج آیا این فسخ صحیح است و حقى که زوجه بر گردن زوج دارد که باید زوح به او بدهد چیست؟

پاسخ:در فرض سئوال که جنون بعد از عقد، واقع شده اگر زوج دیوانه شده زوجه حق فسخ دارد پس اگر وقوع جنون بعد از نزدیکى و انجام عمل زناشوئى بوده باید مهریه زوجه از مال زوج، با اجازه مجتهد جامع الشرائط پرداخته شود و اگر قبل از نزدیکى مجنون شده زوجه مهر ندارد و اگر زوجه بعد از وقوع عقد مجنونه شده زوج حق فسخ ندارد و جدائى با طلاق حاصل مى شود. واللّه العالم.

مقاله مفصلی نیز رئیس دانشکده حقوق دانشگاه ازاد دامغان نوشته او می گوید:

 

 


راه های محرم شدن فرزند خوانده

راه های محرم شدن فرزند خوانده

                                                                             دکتر کامران اویسی

چند راه برای محرم شدن کودک به والدین وجود دارد :

1-      رضاع: شیردادن

از نظر فقه شیعه شیر دادنی که علت محرم شدن است شروطی دارد:
1.    بچه شیر زن زنده را بخورد نه شیر زن مرده را، 
2.    شیر آن زن از حرام مثل زنا، نباشد، 
3.    بچه شیر را از پستان زن بمکد نه این که با وسیله‌ای شیر را در کام او بریزند، 
4.    شیر خالص بوده و با چیز دیگری مثل غذا، مخلوط نباشد، 
5.    شیر از یک شوهر باشد، ولی اگر زن از شیر شوهر اول خود بچه‌ای را شیر دهد و بعد شوهر دیگر کند و از شیر آن شوهر، هم بچه دیگری را شیر دهد آن دو بچه با هم محرم نمی‌شوند و نیز اگر زن شیردهی را طلاق دهند و آن زن شوهر دیگری کند و از آن شوهر، فرزند آورد و تا موقع زاییدن، شیری که از شوهر اول داشته، باقی باشد و مثلاً هشت دفعه، پیش از زائیدن، از شیر شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاییدن، از شیر شوهر دوم، بچه‌ای را شیر دهد، آن بچه به کسی محرم نمی‌شود.
6.    بچه به واسطه مرض، شیر را برنگرداند و اگر برگرداند، بنابر احتیاط واجب، کسانی که به واسطه شیر خوردن به آن بچه محرم می‌شوند، باید با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه هم به او ننمایند.
7.    پانزده مرتبه یا یک شبانه‌روز، شیر سیر بخورد و یا مقداری شیر به او بدهند که بگویند از آن شیر، استخوانش محکم شده و گوشت در بدن او روییده است، بلکه اگر ده مرتبه هم به او شیر دهند احتیاط مستحب آن است کسانی که به واسطه شیر خوردن به او محرم می‌شوند، با او ازدواج نکرده و نگاه محرمانه هم به او ننمایند که این شیر خوردن چند شرط دارد:
الف: در بین این پانزده مرتبه یا یک شبانه‌روز شیر خوردن، بچه غذا نخورد.
ب: در بین آن، بچه شیر زن دیگری را نخورد.
ج: در هر مرتبه، بچه بدون فاصله شیر بخورد، ولی نفس تازه کردن و یا صبر کردن مختصر اشکالی ندارد.
د: دو سال بچه تمام نشده، بلکه کمتر از دو سال داشته باشد.

کدام رضاع و شیردادن محرمیت فرزند خوانده ایجاد می کند؟

1-    اگر خود مادرخوانده شیر دارد (یعنی فرزندی داشته و بدنیا آمده و بعد فوت کرده) خود او به آن پسر اگر شیر دهد آن پسر مانند فرزند خود به پدر و مادر و سایر محارم او محرم می‌شود.
2-    اگر مادر مادر خوانده (مادر بزرگ)به کودک شیر دهد، او مادر رضاعی طفل، و طفل به آن زن (مادرخوانده) نیز محرم می‌شود؛ زیرا برادر رضاعی او خواهد شد، نه تنها به آن زن، بلکه به خواهران، خواهرزاده‌ها، برادرزاده‌ها، عمه‌ها، خاله‌ها، مادربزرگ و تمامی نوه‌های مادربزرگ محرم خواهد شد.
3-    اگر مادر آن زن شیر نداشته باشد، ولی خواهر یا خواهرزاده، یا نوه خواهرش شیر داشته باشد و بطور کامل به آن پسر بچه شیردهد، در این صورت نیز به آن زن محرم شده وحکم خواهرزاده یا فرزند خواهرزاده او راپیدا می کند و علاوه بر این به مادر و سایر خواهران و برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها و عمه‌ها و خاله‌ها و مادربزرگ ونوه‌های مادربزرگ نیز محرم می‌گردد.
4-    اگر یکی از برادرهای آن زن، یا دختر یکی از برادرزاده‌هایش و یا حتی نوه یکی از برادرزاده‌هایش، طبق آنچه در بالا آمد به آن نوزاد شیر دهد، به آن زن و تمامی افرادی که در بالا گفته شد محرم می‌گردد و خانم مذکور عمه رضاعی او به شمار می‌رود. 
5-    همان راه‌های سه‌گانه‌ای که در مورد مادرخوانده گفته شد در مورد مرد نیز جاری است؛ (البته از طرف بستگان مرد) بنابراین می‌توان محرمیت را بین دختربچه و پدرخوانده از طریق شیر مادر آن مرد، یا خواهر، و یا خواهرزاده‌هایش یا زن برادر و یا برادرزاده‌هایش ایجاد کرد.

از نظر فقه امامیه شیر قبل از دو سالگی سبب محرمیت است و رضاع راهکار محرمیت قبل از دو سال است. البته در این مورد بین شیعه و سنی اختلاف بوده و برخی از اهل سنت رضاع کبیر را قبول دارند که محل بحث ما نیست.  

2- صیغه موقت
اگر طفل بزرگ‌تر از دو سال بود یا در میان اقوام، زن شیردهی نبود، صیغه موقت می‌تواند جهت محرمیت کارساز باشد. نحوه اجرای آن برای پسر و دختر فرزند خوانده تفاوت دارد:

اگر فرزندخوانده دختر باشد
1.    به وسیله‏ خواندن صیغه‏ عقدموقت بین دختر (خوانده) و پدر یا پدربزرگ پدرخوانده، دختر به او محرم می‌گردد؛ چون دختر، زن پدر مرد می‌شود. در این جا دخول شرط نیست. البته باید خواندن عقد موقت اولاً با اجازه ولی شرعی طفل (پدر یا جد پدری) و یا قیم و سرپرست شرعی او باشد و در صورت نبودن یکی از اینها باید با اجازه حاکم شرع و مجتهد جامع‌الشرایط باشد. ثانیاً اینکه چنین نکاحی به مصلحت صغیره شیرخوار باشد. در این مورد بین فقها اختلاف‌نظری وجود دارد که نیاز به توضیح بیشتری دارد:
فقهابالاتفاق معتقدند مدت عقد موقت باید مشخص و معلوم باشد. هیچ اندازه خاصی از نظر کم و زیاد بودن در آن شرط نیست. ولی عده‌ای با توجه به اینکه دختربچه در سن استمناع نیست، معتقدند زمان عقد موقت در چنین عقدی باید به قدری طولانی باشد که امکان بهره‌گیری جنسی در پایان آن مدت وجود داشته باشد؛ در غیر این صورت چنین عقدی باطل است، زیرا در عرف عقلاً به دختر شیرخواری که برای یک روز عقد او خوانده شده زوجه گفته نمی‌شود و اساساً چنین ازدواجی نتیجه، ثمره و مفهومی ندارد. بله شاید بتوان گفت تنها ثمره این نکاح محرمیت کودک با پدرخوانده است و چه نتیجه و فایده‌ای بهتر از این، ولی باید توجه کرد که آثار شرعی که بر یک موضوع بار می‌شود بعد از تحقق آن موضوع است؛ پس نکاح باید با تمام شرایطش به درستی در خارج محقق شود تا آثار شرعی و نتایج آن، که اینجا محرمیت مدنظر است، محقق شود. 
2.    در صورتی که پدرخوانده دارای فرزند پسری باشد به وسیله خواندن عقد موقت برای پسرش عروس او می‌شود و به او محرم می‌گردد.
3.    مرد با مادر یا مادر بزرگ دخترخوانده (اگر مادر یا مادربزرگ داشته و مانعی نداشته باشد، یعنی بیوه باشد) ازدواج دائم یا موقت کند و بعد از ازدواج هم‌بستر شود. پس از این مرحله با دخترخوانده محرم می‌شود. 
هم‌بستر شدن در این مورد باید رعایت شود و صرف عقد کافی نیست، زیرا مطابق آیه 23 سوره نسا که می‌فرماید: «رَبَئبُکُمُ الَّتىِ فىِ حُجُورِکُم مِّن نِّسَائکُمُ الَّتىِ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلَئلُ أَبْنَائکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَ أَن تَجْمَعُواْ بَینْ‏َ الْأُخْتَینْ‏ِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ غَفُورًا رَّحِیمًا"."دختران زنانتان که در کنار شما هستند، هرگاه با آن زنان هم‌بستر شده‌اید بر شما حرام شده‌اند. ولى اگر هم‌بستر نشده‌اید، گناهى مرتکب نشده‌اید." این آیه اشاره دارد به زنانی که از همسر قبلی خود دختری دارند و ازدواج مجدد می‌کنند. شوهر دوم اگر با زن نزدیکی کند، به دختر زن محرم و در غیر نزدیکی محرم نیست؛ پس در محرمیت دخترخوانده نیز دخول شرط است.»
در ضمن باید توجه داشت مرد نمی‌تواند برای محرمیت دخترخوانده با خودش، وی را به ازواج دائم یا موقت خود درآورد؛ چون به محض طلاق یا بذل مدت، دختر به او نامحرم شده؛ پس این صیغه محرمیت فایده نخواهد داشت.

اگر فرزندخوانده پسر باشد
1.    اگر زن (مادرخوانده) دارای فرزند دختر باشد، با خواندن عقد موقت برای دخترش او دامادش می‌شود.  
2.    اگر مادر آن زن در قید حیات باشد و شوهر نداشته باشد، می‌توان صیغه عقد موقت او را برای آن پسر خواند. در این صورت به آن زن و خواهران و خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایش محرم خواهد شد؛ مشروط برآن‌که دخول صورت گیرد تا مادرخوانده در حکم دختر همسر -ربیبه- (در قسمت قبل توضیح دادیم) طفل به حساب آید که آن‌هم شرط دخول داردکه در عرف مردم چنین چیزی غیرمعمول است. 
3.    اگر پدرکودک زنده باشد، در صورتى که پدرخوانده، زن خود را طلاق بدهد و پس از انقضاى عده پدر کودک وى را متعه کند ولو به شرط عدم دخول و پس از انقضاى مدت، پدرخوانده زن سابق خود را به عقد جدید خود درمى‌آورد، و در این صورت پسر بر ‌مادر خوانده محرم مى‌شود.
بنابراین اگر دوران شیرخوارگى پسربچه گذشته باشد، جز موارد فوق راهى براى محرمیت او نیست.
مسئله نامحرم بودن فرزندخوانده و والدین سرپرست، بین علمای شیعه اجماعی است و همه با توجه به (آیه 4و 5 ) سوره احزاب معتقدند که فرزندخوانده به والدین سرپرست خود نامحرم است، زیرا اگر فرزندخوانده همچون فرزند واقعی محرم بود، زن زید به عنوان عروس پیامبر(ص) باید به ایشان محرم می‌بود؛ اما حکم از دواج پیامبر(ص) با زینب نشان‌دهنده عدم محرمیت است. پس این محرمیت ایجاد نمی‌شود مگر به‌وسیله دو راه رضاع و صیغه محرمیت که اجماعاً تنها راه محرمیت والدین و فرزند خوانده است و در غیر این دو صورت آنها به هم محرم نیستند، ولی اخیراً برخی از فقها با تمسک به قاعده نفی عسر وحرج، معتقدند چون این‌گونه سرپرستی کودکان بی‌سرپرست جزء اعمال بر و احسان است، پس حرج و مشقت، رافع حکم حرمت خواهد بود.

نظرات برخی از فقها در این باب به شرح زیر است:
در پاسخ این سؤال که نحوه محرمیت دختر یا پسری که از پرورشگاه می‌آورند به پدرخوانده و یا مادرخوانده در صورتی که ولی او مشخص نباشد و یا فوت کرده باشد، در صورتی که کودک زیر دو سال است و زنی که با شیر دادن او ایجاد محرمیت نماید، در فامیل نباشد و یا اگر بالای دو سال است چگونه است؟
امام خمینی(ره)
راهی برای محرمیت نیست مگر آنکه بچه اگر پسر باشد بعد از بلوغ شرعی با ازدواج محرم شوند. (در صورتی که در منزل پدرخوانده، فرزندی از خودشان موجود باشد.) و قبل از بلوغ، اگر ولی ندارد راهی برای محرم شدن با عقد نیست. 
آیت‌ا... بهجت(ره)
محرم نیستند و راهی ندارد مگر در بعض موارد نادره به مصاهرت.
آیت‌ا... خامنه‌ای(دام ظلّه)
فرزندخوانده حکم فرزند ندارد و با مرد و زنی که او را بزرگ می‌کنند محرم نمی‌شود، مگر به وسیله رضاع با مراعات شرایط آن و یا ازدواج پس از بلوغ و رشد و قبل از بلوغ با اذن حاکم شرع و رعایت مصلحت طفل عقد موقت اشکال ندارد.
آیت‌ا... شبیری زنجانی (دام ظلّه)
فرزند پرورشگاهی اگر دختر باشد به وسیله ازدواج خود پدرخوانده و یا پدر و جد و پسر و نوه (پدر بی‌واسطه و باواسطه و پسر بی‌واسطه و باواسطه) پدرخوانده او به وی محرم می‌شود و اگر پسر باشد، با ازدواج خود مادرخوانده و یا دختر بی‌واسطه یا باواسطه‌اش با وی محرم خواهد شد. البته ازدواج مزبور باید با اذن یا اجازه حاکم شرع باشد.
آیت‌ا... صافی گلپایگانی (دام ظلّه)
در صورت مذکوره اگر طفل دختر باشد و مرد پدر داشته باشد، در صورتی‌که حاکم شرع مصلحت طفل بداند، می‌تواند به عقد انقطاعی او را به ازدواج پدر مرد در بیاورد که دختر به آن مرد محرم می‌شود و اگر طفل پسر باشد، راهی بنظر نمی‌رسد. والله العالم

اگر یک کودک یک ماهه را از بهزیستی به فرزند خواندگی بگیریم و امکان محرمیت از طریق شیر دادن نباشد و از طرفی نخواهیم کسی متوجه شود که این کودک، فرزند ما نیست، محرمیت این کودک چه حکمی دارد؟ برای محرمیت چه باید کرد؟

مراد ازکودک را که پسر یا دختر است بنویسید تا جواب داده شود که اگر دختر است با عقد موقت برای پدر کسی که او را گرفته است به او محرم می‌شود و اگر دسترسی به پدر او یا جدّ پدری وی ممکن نیست باید به اذن مجتهد جامع الشرایط باشد؛ ضمنا مخفی کردن اینکه کودک، فرزند شما نیست صحیح نمی‌باشد.
آیت‌ا... مکارم شیرازی (دام ظلّه)
در صورتی که دختر باشد، راه صحیح این است که با اجازه حاکم شرع او را برای پدر آن مرد عقد موقت کنند و در این صورت به عنوان زن پدر بر آن مرد محرم می‌شود و اگر پسر باشد، راهی جز شیر خوردن از خواهر زن یا مادر زن و مانند آن در سن قبل از دو سالگی ندارد.

گاهى افرادى که صاحب فرزند نمى شوند، دخترى از پرورشگاه مى گیرند. آیا راهى براى محرم شدن او بر پدر خوانده وجود دارد؟

هرگاه آن مرد پدرى داشته باشد و این دختر به ازدواج موقّت او درآید بر این مرد و فرزندان او محرم مى شود و اگر پسرانى از همسر دیگر دارد صیغه موقّت دختر را براى خودش بخواند تا براى پسرانش محرم شود ولى در این صورت نسبت به خودش بعد از پایان مدّت عقد موقّت، محرم نخواهد بود.
آیت‌ا... نوری همدانی(دام ظلّه)
در صورتی که دختر باشد و سرپرست خانواده پدر یا جد داشته و آن دختر را متعه نماید، او با اجازه حاکم شرع به سرپرست خانواده محرم می‌شود.

آیت الله سید علی سیستانی          

من پسرى را به فرزند خواندگى قبول کردم و او را به وسیله دختر برادرم از راه شیر دادن به خود محرم کردم حال اگر مى خواهم دختر 2ساله ای را به فرزند خواندگى قبول کنم، راه محرم شدن با شوهرم و با پسرى که دارم چگونه است؟ و آیا راهى وجود دارد؟

راهى براى محرم شدن بر شوهر و پسرتان، مگر پدر یا جد پدرى او معلوم باشد و با اذن یکى از آنها دختر را به عقد پدر شوهرتان براى مدت چند سال درآورید.

آیت الله محمد سعید حکیم

من یک مردى هستم که فرزندى نصیبم نشده است یک دخترى را به فرزندى گرفتم آیا براى من محرم مى شود با علم به اینکه زنم به او شیر نداده است ؟ 

بر تو محرم نمى شود و فامیل تو نمى شود و از تو ارث نمى برد و تو از آن ارث نمى برى و اگر بزرگ شود نمى توانى به او نگاه کنى.

 

پی‌نوشت
1.    ابو الحسین،احمد بن فارس بن زکریا‌  معجم مقائیس اللغة‌ ، ،ج2،ص45.
2.    آیه 22 سوره مبارکه نساء.
3.    آیه 23 سوره مبارکه نساء.
4.    آیه 31 سوره مبارکه نور.
5.    علی رضا فیض،مبادی فقه و اصول،ص 332 
6.    عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشّى - کلانتر)، ج 5 ،ص 213؛ امام خمینی، تحریر وسیله،ج 2،ص 343، حائرى، سید على بن محمد طباطبایى، ریاض المسائل (ط - القدیمة)،ج2،ٌص85 .
7.    کلینى، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط – الإسلامیة)،ج5،ص437
8.     اصفهانى، مجلسى اول، محمد تقى‌، یک دوره فقه کامل فارسى‌،ص 137؛ دزفولى، مرتضى بن محمد امین انصارى‌، (شیخ انصاری)رساله رضاعیه،ص 192‌؛ من لا یحضره الفقیه، قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابویه،ج5، ص 145.
9.    عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشّى - کلانتر)، ج 5 ،ص 217؛ امام خمینی، تحریر وسیله،ج 2،ص 345، قانون مدنی ماده 1046
10.    طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الخلاف، ج 5،ص95.
11.    نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام،ج30،ص 176؛ عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشّى - کلانتر)، ج5،ص 285. لنکرانى، محمد فاضل موحدى، جامع المسائل (فارسى - فاضل)، ج 1،ص 110.
12.    شیرازى، ناصر مکارم، حیله‌هاى شرعى و چاره‌جوئى‌هاى صحیح،ص 101
13.    ایت الله محمد بجنوردی در کتاب قواعد الفقهیه جلد دوم  صفحه 287 می‌فرمایند:بعضى از شروط چون شرط عدم استمتاعات جنسى ظاهرا صحیح بوده و باعث تنافى شرط با مقتضاى عقد نمى‌گردد؛ چرا که بعضى از احکام شرعى و یا اغراض عقلایى بر امر ازدواج مترتب مى‌باشد. مانند نسبت شرعى و عرفى پیدا کردن با خانواد? همسر یا محرم شدن با آنها و همچنین اغراض و مقاصد دیگرى که در امر ازدواج‌ وجود دارد. لذا اگر شخصى شرط عدم استمتاع جنسى کند این چنین شرطى خلاف مقتضاى عقد نیست چرا که غرض در ازدواج صرف استمتاع نیست.
14.    استفتاءات جدید (تبریزى)، ج‌1، ص: 337‌.
15.     آیه مبارکه4:"مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَینْ‏ِ فىِ جَوْفِهِ  وَ مَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ الَِّى تُظَاهِرُونَ مِنهُْنَّ أُمَّهَاتِکمُ‏ْ  وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ  ذَالِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ  وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِى السَّبِیلَ"،" رَّحِیمًاخدا در درون هیچ مردى دو قلب ننهاده است. و زنانتان را که مادر خود مى‏خوانید مادرتان قرار نداد و فرزند خواندگانتان را فرزندانتان نساخت. اینها چیزهایى است که به زبان مى‏گویید و سخن حق از آن خداست و اوست که راه مى‏نماید."،آیه مبارکه 5:" ادْعُوهُمْ لاَِبَائهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ  فَإِن لَّمْ تَعْلَمُواْ ءَابَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فىِ الدِّینِ وَ مَوَالِیکُمْ  وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَ لَاکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ  وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا"،"پسرخواندگان را به نام پدرشان بخوانید که در نزد خدا منصفانه‏تر است. اگر پدرشان را نمى‏شناسید، برادران دینى و موالى شما باشند. اگر پیش از این خطایى کرده‏اید باکى نیست، مگر آنکه به قصد دل کنید. و خدا آمرزنده و مهربان است".
16.    این نظر برگرفته یکی از فتواهای آیت الله صانعی است در پاسخ این سوال: شخصی پسر بچه ای را از طریق سازمان بهزیستی به فرزندی قبول کرده است و در آغاز کاری که باعث محرم شدن آن بچه با مادرخوانده شود انجام نداده است و اکنون بچه شش یا هفت ساله است. آیا راهی برای محرم شدن نامبرده با مادرخوانده وجود دارد؟جواب: "اگر دختری نداشته باشند برای محرمیت این گونه پسرخوانده‌ها که سن آنها از ایام رضاع و دو سالگی گذشته و شرایط رضاع از بین رفته راهی برای محرمیت به نظر نمی‌رسد؛ لکن چون این گونه اعمال که جزء اعمال بر و احسان و نیکی به دیگران مخصوصاً کودکان بی پناه و یتیم و سرگردان می‌باشد مستحب و مطلوب و موجب اجر اخروی و سعادت در دنیاست و از نظر حرمت نگاه کردن و نامحرم بودن بعد از تمیز و بلوغ به حکم ضرورت و مشکل نداشتن فرزند و مشکل گفتن به کودک که تو پدر و مادر نداری و فرزند ما نیستی مرتفع می‌گردد و جایز می‌باشد و حرج و مشقت رافع حرمت است و اسلام دین سهولت و آسانی می‌باشد."


حکم موی گربه و آب دهان آن

دیدگاه مراجع تقلید از کتاب رساله یا استفتائات سایت آنان گرفته شده است. از نرم افزار فقه اهل بیت موسسه کوثر نیز کمک گرفته شده است.

امام خمینی: 

824 لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد. و اگر مویى ازآن هم همراه نمازگزار باشد نماز او باطل است.

825 اگر آب دهان یا بینى یا رطوبت دیگرى از حیوان حرام گوشت مانند گربه بربدن یا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد، نماز باطل و اگر خشک شده و عین آن برطرف شده باشد، نماز صحیح است. 

آیت الله خامنه ای:

س 441: آیا وجود مو یا آب دهان گربه در لباس نمازگزار باعث بطلان نماز او مى‏شود؟

 ج: بله، موجب بطلان نماز است.

س137.   آیا همانگونه که موى حیوان حرام گوشت مانند گربه اگر در لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است حکم پر پرندگان حرام گوشت مانند طوى هم همین است؟

 

ج) در حکم مذکور تفاوتى بین حیوانات حرام گوشت وجود ندارد.

بقیه مراجع در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

کفاره و قضاروزه بانوان

به طور مختصر:

در ایام حیض و نفاس: قضا دارد و کفاره ندارد.

در زنی که وضع حملش نزدیک است: برای حملش ضرر دارد: قضا دارد و برای هر روز هم یک مد طعام به فقیر داده شود.

در زنی که وضع حملش نزدیک است: برای خودش ضرر دارد: قضا دارد و  بنابر احتیاط واجب کفاره هم دارد یعنی برای هر یک روز یک مد طعام به فقیر دهد.

در زن شیرده: بچه شیر می دهد و شیرش کم است و روزه برای بچه ضرر دارد: قضا دارد و برای هر روز هم یک مد طعام به فقیر داده شود.

در زن شیرده: بچه شیر می دهد و شیرش کم است و روزه برای خودش ضرر دارد: قضا دارد و بنابر احتیاط واجب کفاره هم دارد یعنی برای هر یک روز یک مد طعام به فقیر دهد.

اگر کسی کفاره نداده باشد و چند سال برآن بگذرد چیزی به کفاره اضافه نمی شود.

(ر.ک: رساله های عملیه مراجع؛ آموزش فقه فلاح زاده ص 200- 203)


اصل مثبت

مستصحب باید دارای اثر شرعی باشد یا خود حکم شرعی باشد لذا برخی استصحاب اثر شرعی مع الواسطه یا اثر عقلی و عادی را اصل مثبت غیر حجت دانسته اند.

اما مرحوم آخوند معتقد است که اگر آن اثر از لوازم یا ملازمات اثر شرعی باشد و واسطه خفیه باشد که عرفا نادیده گرفته شود یا آنقدر واسطه اجلی باشد که انفکاک آن دو از هم محال باشد اصل مثبت حجت می شود.


استصحاب کلی نوع دوم در امور تدریجی

این بحث تخصصی اصول فقه است که در کفایه آمده

اگر منشا شک در بقاء کلی، تردد فرد باشد مثلا نمی دانیم قرائت در ضمن سوره طولانی (بقره) محقق شده تا الان هم باقی باشد یا در ضمن کوتاه (کوثر) که الان تمام شده باشد،استصحاب خصوص فرد قصیر و طویل جاری نیست زیرا  قصیر قطعا مرفوع شده  و یقیی ن به رفع آن داریم نه شک در بقاء اما فرد طویل که از ابتدا مشکوک الحدوث است اگر حادث شده بود الان هم باقی است و اگر حادث نشده بود که الان هم نیست اما جای استصحاب کلی قرائت است زیرا ارکان استصحاب در آن تمام است.


برخی نظرات در مورد کیفیت وضع حروف:

نظر مشهور: وضع عام، موضوع له خاص، مستعمل فیه خاص است. یعنی معنای متصور در ذهن واضع، عام و کلی است مانند معنای شروع اما لفظی که برای آن معنای کلی قرار داده می شود خاص و جزئی است و از مصادیق همان معنای عام است مانند شروع حرکت از خانه که فردی از شروع است. در هنگام استعمال هم برای افراد و مصادیق آن معنای کلی به کار می روند.

نظریه تفتازانی: وضع عام، موضوع له عام، مستعمل فیه خاص. یعنی واضع هنگام وضع یک معنای کلی تصور می کند و لفظ عامی را برای همان معنای کلی قرار می دهد اما در مقام استعمال برای افراد آن کلی و مصادیقش به کار برده می شود.

نظریه آخوند خراسانی: وضع عم، موضوع له عام، مستعمل فیه عام، یعنی واضع یک معنای کلی در نظر می گیرد و سپس لفظی کلی را برای همان معنای کلی قرار می دهد و در یک معنای کلی و عام به کار می برد. اگر هم در یک فرد می بینیم به کار رفته از باب انطباق است.


احکام زیارت

به مناسبت روز زیارت مخصوص امام رضا (ع) برخی احکام زیرات اشاره می شود:

س: بوسیدن درگاه حرم و آستان مقدس و سجده روبه‏روى قبر مطهر، چه حکمى دارد؟

ج: بوسیدن در و درگاه حرم اشکال ندارد؛ ولى سجده‏کردن درمقابل ضریح و قبر مطهر، جایز نیست؛ مگر سجد شکر خدا، به‏جهت توفیق این زیارت. بهتر است زائران گرامى سجد شکر را هم روبه‏روى قبر و ضریح مطهر انجام ندهند. «1»

 

 

نمازخواندن با غسل زیارت‏

س: آیا با غسل زیارت مى‏توانیم نماز بخوانیم یا باید وضو هم بگیریم؟

ج: نمى‏توان نماز خواند و باید وضو هم گرفت. «2»

______________________________

 
(1). توضیح‏المسائل مراجع، م 1090.

(2). توضیح‏المسائل مراجع، م 391. به‏فتواى آیات عظام خویى، تبریزى، سیستانى، شبیرى زنجانى، مکارم و نورى، با همین غسل مى‏توان نماز خواند و نیاز به وضو ندارد؛ ولى به فتواى سایر مراجع وضو هم باید بگیرد.


 



تمایز فقه شیعه

مصاحبه آیت الله عزالدین زنجانی با مجله اخبار شیعیان

اخبار شیعیان :‌لطفاً بفرمایید چه ویژگی‌هایی فقه شیعه را از فقه اهل سنت متمایز می‌کند؟

• بسم الله الرحمن الرحیم‌. یکی از جهاتی که باید روی آن کار کرد، حفظ اتحاد مسلمانان است‌ همان‌گونه که ائمهء ما بخصوص امام صادق صلوات الله و سلامه علیه عمل می‌کردند. از امام صادق‌(ع‌) روایات زیادی نقل شده مبنی بر اینکه شیعیان رفتارشان‌، اخلاقشان و آداب معاشرتشان با اهل سنت به گونه‌ای باشد که آنها غبطه بخورند و مرا یاد کنند بگویند: خدا جعفر را رحمت کند که اصحابش را خوب تربیت کرده است‌. پس به عیادتشان بروید، از جنازه‌هایشان تشییع کنید و هر آنچه را که لوازم اخوت و مودت یک مسلمان نسبت به مسلمان دیگر است انجام بدهید. … زیدٌ الشّحام انه قال‌: یا زید خالقوا الناس باخلاقهم صلّوا فی مساجدهم و عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم و ان استطعتم ان تکونوا الائمة والمؤذنین فافعلوا فانکم اذا فعلتم ذلک قالوا هولاء الجعفریة رحم الله جعفراً ما کان احسن ما یؤدب اصحابه و اذا ترکتم ذلک قالوا هولاء الجعفریة فعل  الله بجعفر ما کان اَسؤأ ما یؤدب اصحابه‌ (من لایحضره الفقیه‌، ج 1، ص 383)

• آنچه دشمن می‌خواهد، ایجاد اختلاف بین مسلمان‌هاست‌. چه بسا خودشان عواملی برای ایجاد اختلافات و درگیری‌ها بین مسلمانان داشته باشند. در شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید آمده است که سر چه موضوعی در بغداد و در بین کشورهای اسلامی اختلاف درگرفت و خیلی‌ها بر اثر این اختلاف کشته شدند. (شرح نهج‌البلاغه‌، ج 8، ص 200-214) اسلام امروز هم دشمن دارد. صهیونیست‌ها و آمریکا دشمنان درجه یک اسلام هستند و هدفشان این است که با همین اختلاف به دین و اسلام صدمه بزنند، ولی باید هشیار باشیم که این‌گونه اختلافات جزئی را در سایه ادب و فراست و مهربانی حل نماییم‌.

• در اینجا بد نیست خاطره‌ای را عرض کنم‌. قریب پنجاه سال پیش‌، که کردستان تابع زنجان بود، دولت آن زمان‌، شخصی به نام حاجی باب الشیخ را که امام جمعه سقز بود، بر سر موضوعی محکوم و در زنجان زندانی کرده بود. مرحوم والد اعلی الله مقامه الشریف که در آن زمان در زنجان بودند و عمدهء مشکلات مراجعه‌کنندگان به دست ایشان حل می‌شد، از حاجی باب الشیخ کاغذی دریافت می‌کند با مضمون خیلی لطیف و مردم‌پسند که بعد از تحیات نوشته بود: آقا چطور بود که وقتی عثمان محصور شد، یا علی مددی گفت و حضرت کمک کردند. شما هم به داد من برس‌! و مرحوم آقا هم اقدام کرده بودند. به یادم می‌آید در یک زمستان وقتی کودک بودم‌، و ملازم جلسه مرحوم والد‌، حاجی باب الشیخ آمد و پشت سر آقا شروع کرد به نماز خواندن‌، ولی تکتف نکرد. بعد از فراغت از نماز، آقا فرمودند: عجب است شما تکتف را انجام ندادید! او گفت‌: من شافعی هستم و شافعی هم واجب نمی‌داند و خود شافعی وقتی مهمان یکی از علمای شیعه شد، این عمل را به خاطر میزبانش ترک کرد. من هم چون می‌دانم شما انجام نمی‌دهید، به احترام شما انجام ندادم‌.

• مرحوم آقا شیخ عبد الله مامقانی در تنقیح المقال‌ در حالات خودشان می‌نویسند: ما در این سال به مکه مشرف شدیم … همه بالاتفاق نظر دادند که امام جماعت مسجد الحرام باشم‌. در آن زمان‌، 15000 نفر در نماز جماعت به ایشان اقتدا کردند در حالی که ایشان یک عالم شیعی بودند. … و لقد حججت بحمدالله تعالی سنة الف و ثلاث مائة و ثمان و ثلاثین فخرجت من النجف الاشرف فی الیوم الرابع عشر من شهر شعبان و انانا و للحج استجابا فلمّا وردت الکاظمیة و کنت مدعوّا الی ضیافة جناب صاحب المجد و العز و السعادة الحاج حسین التبریزی المقیم فی الکاظمیة و متجره فی بغداد اعزه الله تعالی فی الدارین و وفقّه للسعادات الابدیة فبذل لى الزاد والراحلة و انی بما هو فوق ما یؤمل منه من الضیافة و وردنا مکة المشرفة فی 27 شهر رمضان و سافرنا الی المدینة المشرفة فی سابع شوال و رجعنا الی مکة فی ثامن ذی القعدة و انعقدت لنا صلاة جماعة علی طریقتنا مرسل الیدین و الحنک واضعین الترب لنسجود فی المسجد الحرام فی اول المغرب فی قبال الائمة الثلاثة الشافعی و المالکی و الحنبلی و قد نقل ان جماعتنا بلفت خمسة عشر الف نفسا و ذلک مما لم یتفق لاحد و ذلک ایضا من فضل الله سبحانه یؤتیه من یشاء … و قد کان الحاج تسعون الفا علی ما کانوا ذاکرین فی جریدة القبلة … (تنقیح المقال‌، ج 2، ص 211)

• بنابراین‌، باید در مصاحبت‌ها و رفتارها به هم کمک کرد. همین مسئله باعث می‌شود تا آنها راغب بشوند و گرایش پیدا کنند. البته این به معنای دست برداشتن از اصول یا فروع فقهی خودمان نیست‌ یعنی این‌طور نیست که ما به خاطر حفظ اتحاد حاضر باشیم از اعتقاداتمان دست برداریم و تسلیم بشویم‌. ما نمونه‌های بسیاری در این زمینه داریم که به برخی از آنها اشاره می‌کنم‌:

• مرحوم سید شرف الدین رضوان الله تعالی علیه به مصر رفتند. در مصر با شیخ سلیم در همین موضوعات تشیع و تسنن مباحثه کردند. این دو شخصیت بزرگ با یکدیگر بنا می‌گذارند که پس از مراجعت سید شرف‌الدین‌، مباحثات خود را به وسیله مکاتبه با هم ادامه دهند. این ماجرا ادامه پیدا می‌کند و ایشان با کمال ترتیب و نظم و در تاریخ‌های معین با شیخ سلیم به طور مفصل بحث می‌کند با کمال احترام سؤالاتی را از یکدیگر می‌پرسند و جواب می‌دهند. ماحصل این مباحثات کتابی می‌شود به نام المراجعات‌ که بحمدالله چندین مرتبه تجدید چاپ شده است‌. به عقیده من بر حوزه علمیه است که آن را تجهیز کند. در این مباحثات‌، هر دو تسلیم حق بودند، بنا هم داشتند اذعان بکنند. از این‌رو، سرانجام شیخ سلیم گفت‌: حق با شماست‌، من دیگر جواب ندارم‌. مراد هم این است که مغالطه نشود. بنابراین‌، ما در عین حال که باید با آنها با محبت برخورد نماییم و حقوق و قوت اسلامی را نگه بداریم‌، باید اصول خودمان را که حق هم هست‌، کاملاً محکم بچسبیم‌.

•اما فقه شیعه. فقه شیعه به برکت ائمه‌(ع‌) فقهی پویاست‌. چون امامان ما حجت حق بودند و وارد به احکام الهی‌، کلام ایشان حجت است‌ .متسلسلاً از جد بزرگوارشان حضرت امیر(ع‌) و همچنین از رسول الله(ص‌) نقل می‌کنند. پس مذهب شیعه واقعاً و خالصاً دین اسلام است‌. ائمه ما همهء اصول و فروع مذهب را از وحی الهی و قرآن استنباط و استخراج کرده‌اند. اما اهل تسنن چون نصوص را کم دارند، خیلی متأخرند از زمان نزول قرآن‌، و تا آن وقت خلا‌› هم داشتند. از این‌رو، ناچار شدند به قیاس و به اعتقادات عقلی که ملاک درستی ندارند دست بزنند و به چیزهایی مانند استحسانات و مواردی از این قبیل که در اصولشان هست متشبّث بشوند. اما ما می‌توانیم بسیاری از مسائل را هر چند در نص وارد نشده باشند با فقه خودمان حل کنیم‌. فکر ما خیلی توسعه دارد. برای نمونه‌، اهل تسنن در خصوص آیهء شریفه وَیَسْئلُونکََ عَن‌ِ الَْمحِیض‌ِ قُل‌ْ هُوَ أَذًی فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی‌الَْمحِیض‌ِ وَلاَ تَقْرَبُوهُن‌َّ حَتَّی‌َ یَطْهُرْن‌َ فَإِذَا تَطَهَّرْن‌َ فَأْتُوهُن‌َّ مِن‌ْ حَیْث‌ُ أَمَرَکُم‌ُ اللّه‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ یُحِب‌ُّ التَّوَّابِین‌َ وَیُحِب‌ُّ الْمُتَطَهِّرِین (بقره‌: 222) بر این عقیده‌اند که مقاربت با زن پیش از انجام غسل حیض‌، هر چند به طور کامل پاک شده باشد، حرام است‌، اما ما در فقه شیعه می‌گوییم به مجرد اینکه خون قطع شد و طهارت پیدا کرد، هر چند غسل نکرده باشد مانع ندارد. این یک نمونه کوچکی است از اختلاف در فقه شیعه و اهل تسنن‌. مبنای ما روایات اهل بیت و ظواهر کتاب است‌، اما چون آنها به قیاسات و استحسانات روی آورده‌اند، اتکایشان تنها به آراء است‌. محی‌الدین عربی‌، عارف معروف  در فتوحات‌ ثابت می‌کند که این همه اختلاف میان مسلمانان ناشی از اتکا به آراء است‌. اتکا به آراء صدمات زیادی به اسلام زده است‌. در آنجا می‌گوید: تمام بدبختی‌ها به خاطر اختلافات در حکم خدا می‌باشد.
اخبار شیعیان :‌با توجه به موارد اختلافی بین فقهای شیعه‌، چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید؟ برای مثال‌، در ایام حج در یک کاروان‌، حجاج از مراجع مختلف تقلید می‌نمایند. حال با توجه به اختلاف در مطاف و … چه باید کرد؟

• اصل سؤال این است که آیا هر اختلافی موجب تشتّت است و باید از آنها جلوگیری کرد یا نه؟ ظاهراً در کتاب امالی‌ سیّد مرتضی که کتاب ارزشمندی است و در ایران هم چاپ شده این توضیحات را دیدم‌: یهودیان به حضرت امیر عرض کردند شما عجب ملتی هستید، نگذاشتید آب غسل پیغمبرتان خشک بشود، شروع کردید به اختلاف‌. حضرت فرمود: شما بدتر از ما هستید چون هنوز پیغمبرتان از میقات برنگشته بود که شروع کردید به اختلاف‌. در حالی که هم پیغمبرتان زنده بود و هم وصی‌اش هارون‌، اختلاف را ایجاد کردید که موجب تغییرتان شد. اما ما در خصوص پیغمبرمان اختلافی نداریم‌، فقط نمی‌دانیم که چه چیزی از ایشان صادر شده و چطور باید آنها را روایت کنیم‌. بنابراین‌، فهم‌ها در این موضوع مختلف است‌ فهمی که تربیت علمی و دینی شده باشد، خداوند به آن قوه‌ای می‌دهد که می‌تواند حکم را از روایت مورد نظر استخراج کند.

• این اختلاف‌، اختلاف مضرّی نیست‌ یعنی به‌گونه‌ای نیست که مقصد را از بین ببرد، بلکه موجب می‌شود که ما حکمی را که از رسول اکرم‌(ص‌) و در نهایت‌، از سوی خدا آمده درست بفهمیم‌. این غیر از آن است که در اصل حکم‌، ما اختلاف بکنیم‌. البته در این زمینه هم علما باید همان‌گونه که حضرت امام حسن عسکری‌(ع‌) می‌فرمایند و این روایت را شیخ در رسائل‌ در باب خبر واحد به طور مبسوط نقل کرده است دارای شرایط خاصی باشند. … ما فی الاحتجاج عن تفسیر العسکری‌(ع‌) فی قوله تعالی … و منهم اُمیّون لا یعلمون الکتاب‌ من انه قال رجل للصادق‌(ع‌) … فامّا من کان من الفقهاء، صائناً لنفسه‌، حافظاً لدینه‌، مخالفاً علی هواه‌، مطیعاً لامر مولاه‌، فللعوام ان یُقلَدوه‌. و ذلک لا یکون الّابعض فقهاء الشیعة لاجمیعهم‌ (رسایل‌، ج 1، ص 141-140 / احتجاج‌، ص 457) مرحوم آیة الله حکیم هم در شرح عروه‌ می‌گویند: صرف داشتن عدالت برای مرجع کافی نیست‌، بلکه فقیه نباید حریص به دنیا باشد و … اگر این‌گونه شد و فقیه به یقین رسید، مقلّدانش باید از او تبعیت کنند. بله‌، برخی از مقلدبازی‌ها جداً حرام است و موجب ناراحتی می‌شود. خود صحابه هم با یکدیگر اختلاف داشتند، حتی در زمان ائمه‌(ع‌). مثلاً، هشام بن حکم با محمد بن ابی‌عمیر اختلاف‌نظر داشتند از جمله در باب زکات‌. هر دو بزرگوار بودند. امام صادق‌(ع‌) می‌فرمایند: اگر امثال اینها نبودند اصلاً عقاید دین ما از بین می‌رفت‌. این‌گونه اختلافات نه تنها بد نیست‌، بلکه موجب تقویت دین می‌شود. اما اگر اختلافات از روی هوا و هوس باشد و خدای ناکرده این‌طور باشد که نگذاریم دیگری عرض اندام بکند، این خیلی خطرناک است‌. همان‌گونه که حضرت عسکری‌(ع‌) فرمودند، این آخوندهایی که اهل دنیا هستند و غیردنیا چیزی سرشان نمی‌شود، نسبت به ضعفای شیعهء ما از جیش یزید و معاویه بدترند. اما نفی اختلاف بما هو اختلاف‌، امری طبیعی است‌. هشام بن حکم جوانی بود که حضرت ایشان را به مشایخ اصحاب برتری می‌فرمود. محمد بن ابی‌عمیر هم که مرسلاتش حجّت است‌. این دو بزرگوار به شدت با هم اختلاف داشتند. در کتاب خمس‌ مرحوم حاج آقا رضا همدانی قواعدی در این زمینه وجود دارد. کسی که مطابق ذوق و فهم عرفی‌، روایات را خوب می‌فهمد و به سبک ائمه آشنا شده است می‌داند که چگونه باید عمل کند. … و لکن قد یقال بعدم امکان الالتزام بهذا الظاهر فانه کاد ان یکون مخالفاً للضرورة و لم ینقل عن احد من الاصحاب التعبد بهذا الظاهر عدا ابن ابی‌عمیر فی ما حکاه عنه السندی بن الربیع حیث قال علی ما نقل انه ای ابن ابی‌عمیر لم یکن یعدل بهشام بن الحکم شیئاً و کان لا یغب‌ّ اتیانه ثم انقطع عنه و خالفه و کان سبب ذلک ان ابا مالک الحضرمی کان احد رجال هشام وقع بینه و بین ابن ابی‌عمیر ملاحاة فی شیءٍ من الامامة. قال ابن ابی‌عمیر: ان الدنیا کلها للامام علی جهة الملک و انه اولی بها من الذین فی ایدیهم و قال ابومالک‌: لیس کذلک املاک الناس لهم الا ما حکم  الله به للامام من الفیء والخمس و المغنم فذلک له و ذلک ایضا قد بیّن  الله للامام أین یضعه و کیف یصنع به فتراضیا بهشام بن الحکم و صار الیه و حکم هشام لابی مالک علی ابن ابی‌عمیر، فغضب ابن ابی‌عمیر و هجر هشام بعد ذلک‌. (مصباح الفقیه‌، کتاب الخمس‌، ج 14، ص 8)
اخبار شیعیان : ‌پس به فرمایش حضرتعالی اختلاف برداشت اشکال ندارد؟

• همانگونه که عرض کردم‌، اگر یک مجتهد رأیش را بگوید، عده‌ای هم پیرو او باشند هیچ اشکالی ندارد، ولی اگر طوری شود که او بخواهد رئیس دیگران باشد این خطرناک است‌، این همان مصداق فرمایش حضرت عسکری‌(ع‌) است‌.
اخبار شیعیان:  در بعضی از مسائل‌، اختلاف فتاوا مقلّدان را به حرج می‌اندازد برای مثال‌، در مسئلهء حج آیا نمی‌شود طرحی ریخت که علما این مسائل را به صورت شورایی حل کنند؟

بر خلاف آنچه که ما را از آن ترسانده‌اند، این دین خیلی آسان است‌. به فرمایش امام باقر(ع‌)، دین وسعتش زیاد است‌. … ان اباجعفر(ع) کان یقول ان ا لخوارج ضیّقوا علی انفسهم بجهالتهم ان الدین اوسع من ذلک ان علی بن ابی‌طالب‌(ع‌) کان یقول ان شیعتنا فی اوسع ما بین السماء الی الارض انتم مغفور لکم‌ (بحارالانوار، ج 100، ص 70) واقعاً بایستی آنهایی را اخذ کرد که خیلی آسانند. چندی پیش یکی از فضلای خوب قم نزد من آمد و گفت‌: آقا! من روایات پیامبر و ائمه را که می‌بینم‌، متوجه می‌شوم آنها با برخی از فتاوای علما خیلی اختلاف دارند مثلاً مرحوم سید در عروه‌ در مسئلهء وضو برای شستن صورت خیلی مبالغه و سخت‌گیری می‌کند، در حالی که ائمه جهات سهولت دین را در نظر می‌گرفته اند.
اخبار شیعیان :‌با توجه به اینکه اصل اختلاف موجب تشتت نیست‌، وظیفه علما نسبت به یکدیگر چیست؟

• از حالات شیخ انصاری نقل می‌کنند که یک روز خواهر ناصرالدین شاه که به نجف آمده بود به خدمت ایشان می‌رسد. چون وقت ناهار بوده‌، در یک مجمعه‌ای یک ظرف آبگوشت رنگ و رو رفته و مقداری نان به عنوان غذا می‌آورند. از قضا مرحوم حاج میرزا حسن آشتیانی صاحب حاشیه‌ که آن زمان مشغول تصحیح مکاسب‌ برای چاپ بودند وارد می‌شود و چون با این صحنه مواجه می‌شود، خطاب به شیخ عرض می‌کند: در تهران مرحوم ملا علی کنی خیلی کبکبه و دبدبه و ثروت و خدم و حشم و برو و بیا دارد چرا بین شما و ایشان اینقدر تفاوت است؟ شیخ به مرحوم آشتیانی می‌فرماید: فوراً صیغهء توبه را تلقین کن‌ چون پشت سر مرجع غیبت کردی‌ آنچه ایشان آنجا انجام می‌دهند حق است و آنچه من اینجا انجام می‌دهم نیز حق‌. چرا؟ چون ایشان در مقابل وزرا و سفرای خارجی که می‌آیند بایستی آن کبکبه را داشته باشند، من هم به خاطر اینکه برای طلابی که وضعیت مالی خوبی ندارند، الگو باشم ناچارم این‌گونه زندگی کنم تا اینها ناراحت نباشند.
اخبار شیعیان :‌لطفاً از ضرورت فلسفه برای طلبه‌ها بگویید. اگر خاطراتی هم از علامه طباطبایی دارید بیان بفرمایید.

• راجع به علامه صحبت زیاد است‌. واقعاً باید به روح ایشان درود و صلوات فرستاد. نحوهء آشنایی ما با ایشان مفصل است‌. ایشان با مرحوم والد در نجف خیلی گرم و رفیق بودند. مرحوم والد خیلی زودتر آمده بودند ایران‌. ایشان هم بعدها برگشتند به ایران و در تبریز مشغول شدند. در جریان اشغال ایران که همه بیرون رفتند، این بزرگوار هم به قم تشریف آوردند. چون مرحوم والد از نجف با ایشان آشنا بودند، به من فرمودند: شما حتماً باید درس اسفار را با ایشان بگذرانید. گفتم‌: آقا! من پیش امام اسفار را خوانده‌ام‌. (من به همراه شهید مطهری‌، آقای منتظری‌، مرحوم حاج آقای مهدی حائری‌، آقای رومی‌، آقای فکور یزدی و چند نفری دیگر در یکی از بقعه‌های صحن بزرگ حضرت معصومه‌(س‌) در محضر امام اسفار خوانده بودیم‌.) مرحوم والد گفت‌: نه‌، این چیز دیگری است‌، من این را لازم می‌دانم‌. من اطاعت امر کردم و رفتم خدمت مرحوم علامه‌. آن وقت‌ها اسفار تازه چاپ شده بود در دو جلد قطور. ایشان خیلی بزرگوار بود، خیلی باحیا حرف می‌زد. پس از اینکه تقاضای خود را مطرح کردم‌، فرمود: من اثاثیه‌ام در تبریز مانده‌. من گفتم‌: آقا! این اسفار برای شما، شروع بفرمایید. ایشان دیگر جواب نفرمودند و من مشغول شدم‌. در محضر درس ایشان که در مدرسه حجتیه بود، به جز من‌، آقای شیخ جواد خندق‌آبادی بود و یکی دیگر که در تهران‌، دبیرستان علوی را اداره می‌کرد. ما سه نفر در درس علامه حاضر شدیم و ایشان درس را شروع فرمودند. ایشان انصافاً فوق‌العاده بود. چون ممکن بود نتوانم همهء فرمایشات ایشان را در حافظه‌ام نگهداری کنم‌، به ایشان عرض کردم‌: آقا هر چه به نظر مبارکتان می‌رسد در حاشیهء اسفار من مرقوم فرمایید. ایشان هم قبول کردند و آراء خودشان را آنجا بر حسب خواهش من یادداشت کردند. الان این کتاب نفیس نزد فرزندمان آقای حاج سید محمد حسینی نگهداری می شود. خلاصه ما شروع کردیم تا اینکه جمعیت زیاد شد.

• ایشان خیلی به من لطف داشتند. بعداز فوت مرحوم والد، ایشان دو سال پیاپی‌، هم برای تسکین قلب من و هم به خاطر لطفی که به خانواده ما داشتند، تابستان را تشریف آوردند زنجان منزل ما. واقعاً وجود ایشان در زنجان مغتنم بود، خیلی هم متواضع بودند. روحانیت زنجان می‌آمدند خدمتشان‌. ایشان به معنای واقعی کلمه معلم‌ بودند. معلّم یعنی چه؟ یعنی احاطه داشتن به تمام معلومات عصر خود مثل معلم اول‌، معلم ثانی‌، معلم ثالث (میرداماد) و …

• اما راجع به فلسفه‌، روایاتی در باب توحید از جمله در کافی‌ و وافی‌ وجود دارند که اگر فلسفه دستگیر آدم نباشد اصلاً آنها مجمل می‌شوند. امام صادق‌(ع‌) از هشام بن سالم می‌پرسد: آیا توحید را بلدی؟ (آدم مات و مبهوت می‌شود که مثلاً از یکی از علما بپرسند تو موحد هستی‌، آن هم قدری به گلایه‌.) می‌گوید: بلدم‌. حضرت می‌فرماید: بگو ببینم که چطوری است؟ می‌گوید: حی‌ٌّ قادرٌ علیم‌ٌ سمیع‌ٌ و بصیر. می‌فرماید: همین‌، دیگر چیزی نمی‌دانی؟ می‌گوید: خیر. می‌فرماید: اشتباه است‌، سمیع من حیث سمیع…. چنین مضامینی در دعاها پر است‌. احدیت خدا یعنی چه؟ مرتبهء احدیت کدام است؟ واحدیت به چه معناست؟ انسان حتماً باید اینها را ببیند، منتها هر کسی برای یک فنی ساخته شده است‌. البته چیزهایی را باید بلد باشد تا مطابق ذوقش برای فهم آن روایات از فلسفه اقدام کند. برای مثال‌، همین افرادی که الان فلسفه می‌خوانند، خوب است در کنار تحصیل فلسفه‌، دروس دیگری نیز برای آنها در نظر گرفت‌. خواجه نصیرالدین طوسی در آداب المتعلمین‌ به مسئلهء نظم در تحصیل اشاره کرده است‌. قطعاً استعدادهای متوسطه و بلکه بالاتر از متوسطه میان اهل علم زیاد است‌ هم می‌توانند فلسفه را یاد بگیرند و هم ریاضیات و هم علوم دیگر را. مثلاً شیخ بهایی و امثال اینها، هم ریاضیات بلد بودند، هم طبیعیات و هم فلسفه‌.
اخبار شیعیان :‌برای ترویج و تبلیغ تشیع در جهان‌، چه طرح‌هایی را، بخصوص برای طلبه‌های جوان‌، دارید؟

• ترویج نمی‌خواهد،  اگر ما بتوانیم خودمان عامل باشیم و چهرهء واقعی شیعه را با رفتارمان به مردم بشناسانیم دیگر هیچ زحمتی نداریم‌. البته قسمت اعظم این کار به عهدهء مسئولان است‌. من در جمع دختران دانشجو که از زنجان آمده بودند گفتم‌: اگر الان در تلویزیون برخی صحنه‌های مسئله‌دار را نشان می‌دهند، مسبب آن‌، امثال شماها هستید. البته مرادم شماهای نوعی است‌. این از طرح‌های استعمار است‌، البته عذر می‌آورند که غیر این نمی‌شود ما می‌پرسیم‌: چرا در زمان امام‌(ره‌) شد؟ در آن زمان همه چیز تحت کنترل بود. بنابراین‌، شما حق بازخواست دارید. تشیّع بعد از ظهور امام‌(ره‌) دنیاگیر شد. اگر همان رویه ادامه پیدامی کرد، قطعاً دیگر نیاز به ترویج نداشت‌. برای مثال‌، چندی پیش یک دختر آلمانی آمده بود اینجا تا راجع به شیخ جواد بلاغی تحقیق کند یعنی موضوع تحقیق پایان‌نامه‌اش راجع به شیخ جواد بلاغی بود. این از برکات انقلاب است‌. ما اگر رفتار خودمان را درست کنیم‌، ترویج تشیع زحمت نمی‌خواهد، مشروط به اینکه آنچه را که از آینه تمام نمای دین در قرآن هست‌، با اعمال خودمان لکه‌دار نکنیم‌. من در زمان شاه با جوانان در ارتباط بودم و شاهد بودم چقدر مردم و جوان‌ها به دین گرایش داشتند.

* اخبار شیعیان، شماره 14، با اصلاح و ویرایش


زن از شوهر مزد گیرد


زن می‌تواند برای کار در خانه شوهر دستمزد بگیرد
براساس تبصره یک ماده 336 قانون مدنی، پختن غذا، نظافت خانه، نگهداری     فرزند و شست‌وشوی لباس و موارد مشابه جزو وظایف زن در زندگی مشترک نیست


صدای شیعه: زن می‌تواند برای کار در خانه شوهر دستمزد بگیرد
احمدعلی رخی- رئیس شعبه ششم دادگاه خانواده دادگستری شهرستان ری
براساس تبصره یک ماده 336 قانون مدنی، پختن غذا، نظافت خانه، نگهداری فرزند و شست‌وشوی لباس و موارد مشابه جزو وظایف زن در زندگی مشترک نیست. اگر هم زنی این کارها را انجام دهد باید از شوهرش دستمزد بگیرد که به آن «اجرت‌المثل» می‌گویند. هر چند این مسئله در جامعه ما عرف نیست اما زن می‌تواند طبق قانون اجرت‌المثل بگیرد یا شوهر را ملزم کند برای کار خانه خدمتکار یا پرستار کودک استخدام کند.
البته برای دریافت اجرت‌المثل دو شرط وجود دارد:
1- زن وقتی کارهای خانه را انجام می‌دهد به شوهرش بگوید کارها را به‌رغم میل باطنی انجام داده پس باید دستمزد بگیرد. اما چنانچه بگوید کارهای خانه را به‌خاطر عشق و علاقه به همسر و فرزندانش انجام داده به او اجرت?المثل تعلق نخواهد گرفت.
2- کاری که زن در خانه همسرش انجام می‌دهد باید با دستور شوهرش باشد. یعنی اگر مردی، زنش را وادار به پختن غذا، اتو کردن لباس‌ها، نظافت خانه، نگهداری فرزند و موارد مشابه نماید زن حق دارد، از او اجرت‌المثل بگیرد.
تعیین و میزان اجرت‌المثل
برای تعیین اجرت‌المثل زن، پرونده از سوی قاضی دادگاه به کارشناسان رسمی دادگستری ارجاع داده خواهد شد، پس از بررسی اظهارات زن و مرد و تحقیق درباره اوضاع زندگی‌شان، قاضی حکم صادر خواهد کرد. البته حکم دادگاه قابل اعتراض است و طرفین پرونده می‌توانند درخواست کارشناس سه نفره نمایند.
البته اجرت‌المثل یک بحث حقوقی است و مانند مهریه و نفقه مجازات کیفری ندارد، اما مردی که محکوم به پرداخت اجرت‌المثل شده، چنانچه حکم دادگاه را اجرا نکند، در صورت شکایت زن و درخواست اجرای ماده2، زندانی خواهد شد. نکته مهم این که براساس تبصره یک ماده 336 قانون مدنی حقوق زن در خصوص اجرت‌المثل به رسمیت شناخته شده است، اما گاهی اوقات میان برخی از قضات دادگاه‌های خانواده و تجدیدنظر تفسیرهای مختلف وجود دارد. از جمله اینکه دادگاه خانواده پس از رسیدگی به شکایت زن حکم اجرت‌المثل را به نفع زن صادر می‌کند، اما برخی از قضات تجدیدنظر تأیید حکم دادگاه بدوی را منوط به درخواست طلاق زن می‌دانند. در نتیجه وقتی زنی درخواست طلاق نداده او را مستحق دریافت اجرت‌المثل نمی‌دانند که در این صورت پرونده مورد اختلاف قضات دادگاه بدوی و تجدیدنظر برای رسیدگی به دیوان عالی کشور ارجاع می‌شود و اگر چنانچه هیأت عمومی دیوان عالی کشور اینگونه پرونده‌ها را در دستور کار قرار دهد با صدور رأی وحدت رویه این اختلاف‌نظرها از بین خواهد رفت.