سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

بررسی اجمالی اولین زیارت اهل بیت در اربعین

ورود اهل بیت (علیهم السلام) در روز اربعین به کربلا از دو جهت مورد تردید قرار گرفته است؛ نخست از نگاه تاریخى و دوم نگاه عقلی و عادی به سبب بُعد مسافت.
اقوالى که پیرامون این مسأله وجود دارد:
1-اهل بیت (علیهم السلام) در همان سال 61 در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند که همان نظر سید بن طاووس در لهوف است و ابن نما نیز به همین معتقد است. شیخ بهایی نیز این اعتقاد را دارد. یزید سرهاى شهیدان را به على بن الحسین (علیه السلام) تسلیم کرد و آن حضرت سرها را روز بیستم صفر به بدن ‏ها ملحق کرده و سپس به مدینه بازگشت.

2- شیخ مفید مى‏ نویسد: «روز بیستم صفر روزى است که خاندان حرم حسینى از شام به مدینه آمدند، و این روز همان روزى است که جابر بن عبداللَّه انصارى به کربلا براى زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) آمد و او نخستین کسى است که قبر آن حضرت را زیارت کرد». شیخ طوسی هم موافق همین عقیده است.

3- سید بن طاووس در کتاب اقبال، ورود حرم حسینى را در اربعین به کربلا بعید مى‏ شمرد و هم ورودشان را به مدینه و علامه‏ مجلسى نیز هر دو را بعید مى‏ داند. در واقع سید بن طاووس که کتاب اقبال را پس از لهوف نوشته، نظرِ نخست خویش را نمى‏ پذیرد، هرچند مى‏ گوید: ممکن است آنها به کربلا رفته باشند، ولى نه در روز بیستم صفر.

4 و 5-  هنگام رفتن از کوفه به شام، نخست به کربلا آمده‏ اند و یا آنکه بعد از مراجعت از شام به مدینه، در زمان دیگرى به کربلا آمده‏ اند. این نظرها را شیخ عباس قمی از برخی نقل می کند و آن را ضعیف می شمارد.

6- خاندان حسینى در سال 62 یعنى یک سال بعد، در روز بیستم صفر به کربلا آمده ‏اند؛ که این قول را فرهاد میرزا در کتاب «قمقام زخّار» انتخاب کرده است. ادامه مطلب...

زیارت اربعین توسط اسرا

دانشجویان محترم درباره چگونگی زیارت اربعین در  چهل روز بعد از عاشورا توسط اسرای کربلا سوال می کنند. لینک زیر مصاحبه اینجانب در دو سال قبل با یکی از خبرگزاری ها است. مطالعه نمایید. ادامه مطلب...

شهادت امام حسین(ع) مکتب پیامبر را احیا کرد/ عزت در کلام سیدالشهد

حجت الاسلام اویسی در گفتگو با مهر:
کامران اویسی
شناسه? خبر: 4095538 - دوشنبه 3 مهر 1396 - 08:29
اویسی پژوهشگر حوزه علم و دین گفت: شهادت امام حسین(ع) و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه درخت اسلام را آبیاری نمود.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: توجه به معارف عاشورا در کنار  عزاداری هایی که برای مصیبتهای کربلا داریم، بسیار حائز اهمیت است. باید همه وقت و  همه جا به حق را از باطل تشخیص داد و عاشورایی رفتار کرد. در این خصوص با کامران اویسی دکترای تفسیر تطبیقی، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر حوزه علم و دین گفتگویی داشتیم که ادامه می خوانیم.

*لطفا در مورد عزاداری و شکل صحیح آن در ایام محرم توضیح بفرمایید؟

ما زیارت عاشورا می‏‌خوانیم اما غالباً در معارف‏ آن نمی ‏اندیشیم؛ بلکه گاهی شکل ظاهری آن را نیز آنگونه که صادر شده، رعایت نمی ‏کنیم!! برخی مادحان، برای اینکه گریه‏ بیشتری از مردم بگیرند؛ جملاتی از خود به صورت نثر و نظم در خلال الفاظ زیارت می‏ افزایند؛ اما اثر معنوی، از آن همان الفاظ و جملات مرتب است که از زبان معصوم علیه السّلام صادر شده و بهتر است که خواننده، مطالب مربوط به مداحی و سینه زنی را قبل و یا بعد از زیارت بیاورد تا اصل‏ زیارت بدون هرگونه زیاد و کم خوانده شود.

آیت الله ضیاء آبادی در کتاب «حسین چراغ حیات کشتی نجات» می‌نویسد: ما در ایّام عاشورا و در مجالس عزا همان‏طور که خود راموظّف به ذکر مصائب حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و گریه بر آن عزیز خدا می‏ دانیم؛ باید خود را به اخذ معارف دین از آستان اقدس آن مربّی و معلّم بزرگ عالم انسانیّت نیز موظّف بدانیم

همین موضوع در مورد عزاداری ها هم صدق می‌کند. نمی گویم عزاداری نشود یا عزاداری های مرسوم مانند سینه زنی و زنجیر زنی و دسته روی اشکال دارد بلکه مقصود این است که به هدف این عزاداری اندیشیده شود و تلاش شود در رفتار هم تأثیرش دیده شود. باید شاهد باشیم  در ماه محرم، دروغگویی در بازارها کم شود، چک برگشتی، خیانت در امانت، بزهکاری ها کم شود. اگر این همه افراد در این عزاداری ها می‌کنند و در خیابان ها و مجالس و تکایا و مساجد شاهد آن هستیم، پس چرا به گفته مسئولین، میلیون ها نفر در دادگاه ها پیگیر پرونده شکایت هایشان هستند؟ معلوم است معارف عاشورا کمتر از ظاهر عاشورا جدی گرفته شده است.

هنوز این باور به صورت عمومی شکل نگرفته که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا! یعنی دائم حق و باطل در جبهه نبرد مقابل هم هستند. تقوا داشتن نسبت به بیت المال یا مال دیگران، حقوق افراد و همسایگان و بستگان، دل نبستن به دنیای فانی، دوری از تجملات از جمله نبردهای حال حاضر ما به عنوان جبهه حق در مقابل باطل و کفر و مخالفان اسلام و امام حسین علیه السلام است.

آیت الله ضیاء آبادی در کتاب «حسین چراغ حیات کشتی نجات» می‌نویسد: ما در ایّام عاشورا و در مجالس عزا همان‏طور که خود راموظّف به ذکر مصائب حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و گریه بر آن عزیز خدا می‏ دانیم؛ باید خود را به اخذ معارف دین از آستان اقدس آن مربّی و معلّم بزرگ عالم انسانیّت نیز موظّف بدانیم و باورمان بشود که این کاخ بسیار شکوهمند نهضت عاشورا، براساس معرف و شناخت خدا و ایمان به حیات عقبی نهاده شده و استوار گشته است.

اینکه نوجوان حماسه کربلا می‌گوید: (الموت و اللّه عندی احلی من العسل)؛ یا پیران عاشورایی می‌گفتند:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی                 تا در آغوشش بگیرم تنگ ‏تنگ‏

 من از او روحی ستانم جاودان                    او زمن دلقی سناند رنگ‏رنگ‏

چه معرفتی داشتند؟ آیا جز این است که دنیا را مانند مولایشان امیرالمومنین علی علیه السلام سه طلاقه کردند؟

*از توبه حر بن یزید در عاشورا چه معارفی برای ما حاصل می‌شود؟

آیا قضیه جناب حرّ بن یزید ریاحی نشان از این ندارد که انسان گناهکار که حتی می‌تواند باعث آزردگی امام زمانش شده باشد، به سوی خدا برگردد؟ دوباره به دامن پر مهر امام زمانش بر می‌گردد و تازه امام زمان کربلایی اش ابا عبد الله الحسین می‌فرماید: ارفع رأسک، یعنی نه تنها ناراحت نباش بلکه چون توبه کردی و از جبهه باطل به حق بازگشته ای، سرت را با عزت بالا بگیر. آن دشمنان ما هستند که باید سر افکنده باشند. اینجاست که تبلور آیه شریفه قرآن را می‌بینیم.

*آیا در قرآن هم برای بندگانی که از مسیر هدایت دور افتاده اند، آموزه هایی مطرح شده است؟

بله. در آیه 53 سوره زمر آمده است: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم‏»  بگو ای بندگان من که در مورد خودتان زیاده روی کرده ‏اید، از رحمت خدا ناامید نشوید، که خدا تمام آثار (گناهان) را می آمرزد؛ که تنها او بسیار آمرزنده و مهرورز است.

*مهمترین معرفتی که از واقعه عاشورا به دست می آید چیست؟

اصل واقعه عاشورا خود معرفت نظام شکنی طاغوت یا برملاسازی نقشه دشمنان اسلام را دارد. آیت الله مکارم شیرازی در کتاب گرانقدر «عاشورا ریشه ‏ها انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها» می‌فرماید: دستگاه خلافت اموی تصوّر می ‏کرد با کشتن امام حسین علیه السلام و یارانش- آن هم در نهایت قساوت و بی‏رحمی- و اسارت زنان و کودکانش، به هدف خویش رسیده و نتیجه مطلوب را به دست آورده است. به گمان خویش، هم توانسته است دشمن شماره یک خود را از سر راه بردارد و هم از دیگران زهر چشمی بگیرد، تا هیچ کس بنای مخالفت با حکومت او را در سر نپروراند.

یزیدیان که پس از حادثه عاشورا از پیروزی خیالی خود! سرمست و مغرور بودند، سخنانی بر زبان جاری ساختند و رفتارهایی از خود بروز دادند که به افشای ماهیّت و نیّات شوم آنان کمک کرد. آنان که گمان داشتند با کشتن امام حسین علیه السلام و اسارت خانواده او، به پیروزی بزرگی نایل شده ‏اند و آخرین نقطه مقاومت را در خاندان پیامبر در هم کوبیدند، برای آنکه پیروزی خیالیِ خود را به رخ همگان بکشانند و مستی و سرور خود را تکمیل کنند، به اقدامات نابخردانه و جاهلانه ‏ای دست زدند که شادمانی زودگذر آنان را به مصیبت و ماتم دائمی تبدیل کرد.

آذین ‏بندی شهرهایی چون کوفه و دمشق، برپا کردن مجالس سرور و شادی، توأم با رقص و شراب و پایکوبی، به زنجیر بستن نوادگان پیامبر صلی الله علیه و آله و گرداندن آنان در میان مردم در هیئت اسیران جنگی، تازیانه زدن به اطفال بی‏گناه، بر سر نیزه کردن سرهای شهیدان سرفراز کربلا و زدن چوب خیزران بر لب و دندان امام و ... از جمله کارهایی‏ بود که به منظور تحقیر اسیران و زهر چشم گرفتن از دیگران، از بنی‏ امیّه بروز کرد.

شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی صلی الله علیه و آله کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه علیه السلام درخت اسلام را آبیاری نمود و به رشد و بالندگی امّت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید

ولی تمام این اعمال تیرِ خلاصی بود بر قلب پلید دستگاه اموی، به گونه ‏ای که شادمانی زودگذر آنان تبدیل به کابوس وحشتناکی شد و لحظه‏ ای آنان را رها نساخت. در واقع بنی ‏امیّه هنوز طعم پیروزی را مضمضه نکرده بودند که تلخی آن را در سراسر وجود پلشت و پلید خود احساس کردند.

آنان در حالی که سرمست از باده پیروزی خیالی بودند، تصریح کردند که انتقام خود را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اسلام گرفته‏ اند و تصوّر می‏ کردند به اهداف خویش که بازگشت به عصر جاهلیّت بود، نزدیک شده ‏اند، ولی در واقع همه این تلاش ‏ها، تیشه‏ ای بود که بر ریشه ناپاک دستگاه اموی وارد می ‏شد!

شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی صلی الله علیه و آله کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه علیه السلام درخت اسلام را آبیاری نمود و به رشد و بالندگی امّت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید.

شاید به همین خاطر است که امام سجاد در پاسخ «ابراهیم  بن طلحه» که به امام با کنایه گفته بود: چه کسی در جنگ کربلا مغلوب شد؟ که مقصودش شکست امام حسین (ع) بود، فرمودند: اگر می‏خواهی بدانی پیروزی و غلبه با چه کسی بود، به هنگام فرا رسیدن وقت نماز اذان و اقامه بگو. یعنی هدف یزید محو اسلام و نام رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ولی همچنان طنین لَاإلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ بر مأذنه‏ ها می‏ پیچد و مسلمانان در همه جا- حتی در شام و پایتخت سلطنت یزید- به یگانگی خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله گواهی می‏ دهند!

استاد مطهری به یک عامل یا پیام معارفی مهم در واقعه عاشورا اشاره می‌کند. و آن امر به معروف و نهی از منکر است که الان در جامعه ما می‌توان گفت: فراموش شده است. الان دیگر نمی توان به صراحت نهی از بد حجابی یا گوش دادن به موسیقی نمود. آیا عزاداران حسینی سزاوار نیست نسبت به این واجب عاشورایی بیشتر بیاندیشند و در مقام عمل برآیند؟

محمّد بن حنفیّه برادر امام در آن موقع دستش فلج شده بود، معیوب بود، قدرت بر جهاد نداشت و لهذا شرکت نکرد. امام وصیت نامه ‏ای می‏ نویسد و آن را به او می‏ سپارد: «هذا ما اوْصی‏ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ اخاهُ مُحَمَّداً الْمَعْروفَ بِابْنِ الْحَنَفِیَّةِ» تا آنجا که راز قیام خود را بیان می‏ک ند: «انّی ما خَرَجْتُ اشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فی امَّةِ جَدّی، اریدُ انْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهی‏ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ ابی عَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ.»

استاد مطهری در کتاب «حماسه حسینی» می‌نویسد: دیگر در اینجا مسأله دعوت اهل کوفه وجود ندارد، حتی مسأله امتناع از بیعت را هم مطرح نمی‏ کند؛ یعنی غیر از مسأله بیعت خواستن و امتناع من از بیعت، مسأله دیگری وجود دارد. اینها اگر از من بیعت هم نخواهند، ساکت نخواهم نشست. مردم دنیا بدانند حسین بن علی طالب جاه نبود، طالب مقام و ثروت نبود، مرد مفسد و اخلالگری نبود، ظالم و ستمگر نبود، او یک انسان مصلح بود.

*غیرت دینی و ناموسی امام حسین (ع) چگونه در روز عاشورا تبلور یافت؟

در لحظات آخر أبا عبد اللَّه، وقتی در آن گودی قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد، قدرت جنگیدن با دشمن ندارد، قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت می ‏تواند حرکت کند، باز می ‏بینیم از سخن حسین غیرت می‏ جهد، عزت تجلی می‏ کند، بزرگواری پیدا می ‏شود

از جمله معارف عاشورایی، غیرت ممدوح دینی و ناموسی است. آیا مردان ما نسبت به حیا و عفت زنان و حجاب آنان، به اندازه کافی و لازم غیرت به خرج می‌دهند؟ باز هم استاد مطهری به این نکته اشاره کرده و می‌نویسد: در لحظات آخر أبا عبد اللَّه، وقتی در آن گودی قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد، قدرت جنگیدن با دشمن ندارد، قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت می ‏تواند حرکت کند، باز می ‏بینیم از سخن حسین غیرت می‏ جهد، عزت تجلی می‏ کند، بزرگواری پیدا می ‏شود.

لشکر می‏ خواهند سر مقدسش را از بدن جدا کنند ولی شجاعت و هیبت سابق اجازه نمی‏ دهد. بعضی می‏ گویند نکند حسین حیله جنگی به کار برده که اگر کسی نزدیک شد، حمله کند و در مقابل حمله او کسی تاب مقاومت ندارد. نقشه پلید و نامردانه ‏ای می‏ کشند، می‏ گویند اگر به سوی خیمه‏ هایش حمله کنیم او طاقت نمی ‏آورد. امام حسین افتاده است. من نمی‏ توانم آن حالت أبا عبد اللَّه را مجسم کنم. لشکر به طرف خیام حرمش حمله می‏ کند.

یک نفر فریاد می‏ کشد: حسین، تو زنده ‏ای؟! به طرف خیام حرمت حمله کردند! امام به زحمت روی زانوهای خود بلند می‏ شود، به نیزه ‏اش تکیه می‏ کند و فریاد می‏ کشد: «وَیْلَکُمْ یا شیعَةَ آلِ ابی سُفْیانَ، انْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ لا تَخافونَ الْمَعادَ فَکونوا احْراراً فی دُنْیاکُمْ»؛ ای مردمی که خود را به آل ابو سفیان فروخته ‏اید، ای پیروان آل ابو سفیان! اگر خدا را نمی‏ شناسید، اگر به قیامت ایمان و اعتقاد ندارید، حریت و شرف انسانیت شما کجا رفت؟! شخصی می‏ گوید: ما تَقولُ یَا بْنَ فاطِمَةَ؟ پسر فاطمه چه می‏گویی؟ فرمود: «انَا اقاتِلُکُمْ وَ انْتُمْ تُقاتِلونَنی وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ» طرف شما من هستم، این پیکر حسین حاضر و آماده است برای اینکه آماج تیرها و ضربات شمشیرهای شما واقع شود. ولی روح حسین حاضر نیست او زنده باشد و ببیند کسی به نزدیک خیام حرم او می‏ رود.

معارف بیشتری نیز وجود دارد که نمی توان همه را یکجا بررسی کرد و سخنرانان و خطبا روی منابر حسینی باید از این معارف بگویند و بگویند و نویسندگان کتب چاپی و مجازی بنویسند و بنویسند. زبان دانان و مترجمان این معارف را به زبان های دیگر ترجمه کنند تا امام حسین (ع) به عنوان الگویی برای آنان که در زباله های فرهنگی غرب دنبال الگو برای خاموش کردن عطش جستجوگری فطری خویش می‌گردند، معرفی شود.


جوان با مختار نامه شیعه شد.

در وبلاگ
http://sobbouh.blogfa.com/post-40.aspx مطلب جالبی دیدم و آن را عیناً نقل می کنم. باشد تا برادران سنی انصاف به خرج دهند.

جوانی که شیعه شده گفته است:
"هر هفته این فیلم را می دیدم. خیلی علاقه به این فیلم داشتم. از قسمت هایی که خیلی من را متاثر کرد آنجا بود که صحنه هایی از واقعه ی کربلا را به تصویر کشیده بودند."

به گزارش شیعه آنلاین، "درّ زاده" جوان باهوش و با استعداد اهل سنت است. وی در شهرستان نیکشهر تحصیل می کند و بیش از یک هفته است که به مذهب اهل بیت (ع) گرویده است.

او درباره چگونگی شیعه شدنش چنین می گوید: از زمانی که فیلم مختار از تلویزیون پخش می شد هر هفته این فیلم را می دیدم. خیلی علاقه به این فیلم داشتم. از قسمت هایی که خیلی من را متاثر کرد آنجا بود که صحنه هایی از واقعه ی کربلا را به تصویر کشیده بودند که دل هر سنگی را آب می کرد.

آنجا که امام حسین (ع) و اصحابش نماز می خواندند و آن لعنتی ها به طرفشان تیر پرتاب می کردند دلم شکست و اشک هایم برروی گونه هایم سرازیر شد. به خود گفتم مگر امام حسین (ع) نوه پیامبر نبود؟ مگر پیامبر جلوی اصحاب نوه های خود را احترام و نوازش نمی کرد؟ مگر نه این است که نگه داشتن احترام فرزند احترام به پدر و جد است؟ مگر در قرآن کریم پیامبر نفرموده: از شما هیچ اجر و مزدی در برابر رسالتم نمی خواهم مگر اینکه نزدیکان من را دوست بدارید؟ پس چرا اینگونه فرزندان پیامبر (ص) را به فجیع ترین وضع به شهادت رساندند؟ مگر چه جرمی مرتکب شده بودند؟

مدام این سوالات را در ذهنم مرور می کردم و صحنه های کربلا را تصور می کردم. ولی قضیه برای من حل نمی شد.

از ملاها درباره فیلم مختار سوال می کردم می گفتند: دیدن این فیلم حرام است و این فیلم دروغ را شیعیان ساخته اند برای اینکه اهل سنت را بد نام کنند.

پرسیدم: کجای فیلم علیه شما اهل سنت است؟
گفت: آنجا که عبیدالله بن زیاد مثل سنی ها وضو می گرفت. از دلیلی که آورد در دلم خندیدم و گفتم: ابن زیاد شیعه بود یا سنی؟
گفت: سنی.
گفتم: پس چه توهینی به شما کرده اند. گفت: با حالت تمسخر و خنده دار آن را نشان داده است. دیگر با ملا بحث نکردم که مبادا به من شک کند زیرا اگر کسی با آنها بحث کند وآنها را سوال پیچ کند سریع برچسب تشیع می زنند.

به خود می گفتم در آخر فیلم اسامی کتاب هایی که بر اساس آن فیلم را ساخته اند با تمام مشخصاتشان را نمایش می دهند بیشتر آنها کتاب های تاریخی اهل سنت است اگر دروغ است چرا تاریخ نویسان سنی آن را نقل کرده اند و اگر راست است چرا ملاها و مولوی ها می گویند دروغ است؟

برای من یک سوال مهم پیش آمده بود که چرا اهل سنت مانند شیعه اینقدر به اهل بیت اظهار علاقه نمی کنند؟

وقتی از یک مولوی سوال کردم آیا حاضرید یزید را به خاطر جنایاتی که کرده لعن کنید؟کربلای انتظار
گفت: نه.
گفتم چرا؟
گفت: خب یک اشتباهی مرتکب شده لعن کردن کار من و شما نیست. لعن کردن کار خدا است و خدا می داند چه کسی را لعن کند و چه کسی را لعن نکند.
گفتم: اگر ما دعا کنیم که لعنت خدا بر یزید باد آیا اشکال دارد؟
گفت: نه.
گفتم: همین کار را حاضرید بکنید؟
گفت: نه!
گفتم: آیا یزید با سه جنایتی که در 3 سال حکومتش انجام داد که سال اول امام حسین (ع) و یارانش را شهید کرد و سال دوم به مدینه حمله کرد و تا سه روز جنایت هایی به بار آورد که زبان از گفتن آن قاصر است و سال سوم کعبه قبله گاه مسلمین را به آتش کشید باز هم شما نمی خواهید او را لعن و نفرین کنید؟ پس چه کسانی مستحق لعن هستند؟!

از یکی از دوستان شماره یک روحانی شیعه را گرفتم و از او این سوالها را پرسیدم. حرف عجیبی زد که تنم را به لرزه در آورد و پنجره ی جدیدی را مقابل من باز کرد.

ادامه مطلب...