جزوه علوم قرآن ارشد درس پنجم
دانشجویان عزیز از لینک زیر دانلود نمایید.
http://s8.picofile.com/file/8308648734/%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85.pdf.html
دانشجویان عزیز از لینک زیر دانلود نمایید.
http://s8.picofile.com/file/8308648734/%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85.pdf.html
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: توجه به معارف عاشورا در کنار عزاداری هایی که برای مصیبتهای کربلا داریم، بسیار حائز اهمیت است. باید همه وقت و همه جا به حق را از باطل تشخیص داد و عاشورایی رفتار کرد. در این خصوص با کامران اویسی دکترای تفسیر تطبیقی، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر حوزه علم و دین گفتگویی داشتیم که ادامه می خوانیم.
*لطفا در مورد عزاداری و شکل صحیح آن در ایام محرم توضیح بفرمایید؟
ما زیارت عاشورا میخوانیم اما غالباً در معارف آن نمی اندیشیم؛ بلکه گاهی شکل ظاهری آن را نیز آنگونه که صادر شده، رعایت نمی کنیم!! برخی مادحان، برای اینکه گریه بیشتری از مردم بگیرند؛ جملاتی از خود به صورت نثر و نظم در خلال الفاظ زیارت می افزایند؛ اما اثر معنوی، از آن همان الفاظ و جملات مرتب است که از زبان معصوم علیه السّلام صادر شده و بهتر است که خواننده، مطالب مربوط به مداحی و سینه زنی را قبل و یا بعد از زیارت بیاورد تا اصل زیارت بدون هرگونه زیاد و کم خوانده شود.
آیت الله ضیاء آبادی در کتاب «حسین چراغ حیات کشتی نجات» مینویسد: ما در ایّام عاشورا و در مجالس عزا همانطور که خود راموظّف به ذکر مصائب حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و گریه بر آن عزیز خدا می دانیم؛ باید خود را به اخذ معارف دین از آستان اقدس آن مربّی و معلّم بزرگ عالم انسانیّت نیز موظّف بدانیم
همین موضوع در مورد عزاداری ها هم صدق میکند. نمی گویم عزاداری نشود یا عزاداری های مرسوم مانند سینه زنی و زنجیر زنی و دسته روی اشکال دارد بلکه مقصود این است که به هدف این عزاداری اندیشیده شود و تلاش شود در رفتار هم تأثیرش دیده شود. باید شاهد باشیم در ماه محرم، دروغگویی در بازارها کم شود، چک برگشتی، خیانت در امانت، بزهکاری ها کم شود. اگر این همه افراد در این عزاداری ها میکنند و در خیابان ها و مجالس و تکایا و مساجد شاهد آن هستیم، پس چرا به گفته مسئولین، میلیون ها نفر در دادگاه ها پیگیر پرونده شکایت هایشان هستند؟ معلوم است معارف عاشورا کمتر از ظاهر عاشورا جدی گرفته شده است.
هنوز این باور به صورت عمومی شکل نگرفته که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا! یعنی دائم حق و باطل در جبهه نبرد مقابل هم هستند. تقوا داشتن نسبت به بیت المال یا مال دیگران، حقوق افراد و همسایگان و بستگان، دل نبستن به دنیای فانی، دوری از تجملات از جمله نبردهای حال حاضر ما به عنوان جبهه حق در مقابل باطل و کفر و مخالفان اسلام و امام حسین علیه السلام است.
آیت الله ضیاء آبادی در کتاب «حسین چراغ حیات کشتی نجات» مینویسد: ما در ایّام عاشورا و در مجالس عزا همانطور که خود راموظّف به ذکر مصائب حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و گریه بر آن عزیز خدا می دانیم؛ باید خود را به اخذ معارف دین از آستان اقدس آن مربّی و معلّم بزرگ عالم انسانیّت نیز موظّف بدانیم و باورمان بشود که این کاخ بسیار شکوهمند نهضت عاشورا، براساس معرف و شناخت خدا و ایمان به حیات عقبی نهاده شده و استوار گشته است.
اینکه نوجوان حماسه کربلا میگوید: (الموت و اللّه عندی احلی من العسل)؛ یا پیران عاشورایی میگفتند:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او روحی ستانم جاودان او زمن دلقی سناند رنگرنگ
چه معرفتی داشتند؟ آیا جز این است که دنیا را مانند مولایشان امیرالمومنین علی علیه السلام سه طلاقه کردند؟
*از توبه حر بن یزید در عاشورا چه معارفی برای ما حاصل میشود؟
آیا قضیه جناب حرّ بن یزید ریاحی نشان از این ندارد که انسان گناهکار که حتی میتواند باعث آزردگی امام زمانش شده باشد، به سوی خدا برگردد؟ دوباره به دامن پر مهر امام زمانش بر میگردد و تازه امام زمان کربلایی اش ابا عبد الله الحسین میفرماید: ارفع رأسک، یعنی نه تنها ناراحت نباش بلکه چون توبه کردی و از جبهه باطل به حق بازگشته ای، سرت را با عزت بالا بگیر. آن دشمنان ما هستند که باید سر افکنده باشند. اینجاست که تبلور آیه شریفه قرآن را میبینیم.
*آیا در قرآن هم برای بندگانی که از مسیر هدایت دور افتاده اند، آموزه هایی مطرح شده است؟
بله. در آیه 53 سوره زمر آمده است: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم» بگو ای بندگان من که در مورد خودتان زیاده روی کرده اید، از رحمت خدا ناامید نشوید، که خدا تمام آثار (گناهان) را می آمرزد؛ که تنها او بسیار آمرزنده و مهرورز است.
*مهمترین معرفتی که از واقعه عاشورا به دست می آید چیست؟
اصل واقعه عاشورا خود معرفت نظام شکنی طاغوت یا برملاسازی نقشه دشمنان اسلام را دارد. آیت الله مکارم شیرازی در کتاب گرانقدر «عاشورا ریشه ها انگیزه ها، رویدادها، پیامدها» میفرماید: دستگاه خلافت اموی تصوّر می کرد با کشتن امام حسین علیه السلام و یارانش- آن هم در نهایت قساوت و بیرحمی- و اسارت زنان و کودکانش، به هدف خویش رسیده و نتیجه مطلوب را به دست آورده است. به گمان خویش، هم توانسته است دشمن شماره یک خود را از سر راه بردارد و هم از دیگران زهر چشمی بگیرد، تا هیچ کس بنای مخالفت با حکومت او را در سر نپروراند.
یزیدیان که پس از حادثه عاشورا از پیروزی خیالی خود! سرمست و مغرور بودند، سخنانی بر زبان جاری ساختند و رفتارهایی از خود بروز دادند که به افشای ماهیّت و نیّات شوم آنان کمک کرد. آنان که گمان داشتند با کشتن امام حسین علیه السلام و اسارت خانواده او، به پیروزی بزرگی نایل شده اند و آخرین نقطه مقاومت را در خاندان پیامبر در هم کوبیدند، برای آنکه پیروزی خیالیِ خود را به رخ همگان بکشانند و مستی و سرور خود را تکمیل کنند، به اقدامات نابخردانه و جاهلانه ای دست زدند که شادمانی زودگذر آنان را به مصیبت و ماتم دائمی تبدیل کرد.
آذین بندی شهرهایی چون کوفه و دمشق، برپا کردن مجالس سرور و شادی، توأم با رقص و شراب و پایکوبی، به زنجیر بستن نوادگان پیامبر صلی الله علیه و آله و گرداندن آنان در میان مردم در هیئت اسیران جنگی، تازیانه زدن به اطفال بیگناه، بر سر نیزه کردن سرهای شهیدان سرفراز کربلا و زدن چوب خیزران بر لب و دندان امام و ... از جمله کارهایی بود که به منظور تحقیر اسیران و زهر چشم گرفتن از دیگران، از بنی امیّه بروز کرد.
شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی صلی الله علیه و آله کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه علیه السلام درخت اسلام را آبیاری نمود و به رشد و بالندگی امّت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید
ولی تمام این اعمال تیرِ خلاصی بود بر قلب پلید دستگاه اموی، به گونه ای که شادمانی زودگذر آنان تبدیل به کابوس وحشتناکی شد و لحظه ای آنان را رها نساخت. در واقع بنی امیّه هنوز طعم پیروزی را مضمضه نکرده بودند که تلخی آن را در سراسر وجود پلشت و پلید خود احساس کردند.
آنان در حالی که سرمست از باده پیروزی خیالی بودند، تصریح کردند که انتقام خود را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اسلام گرفته اند و تصوّر می کردند به اهداف خویش که بازگشت به عصر جاهلیّت بود، نزدیک شده اند، ولی در واقع همه این تلاش ها، تیشه ای بود که بر ریشه ناپاک دستگاه اموی وارد می شد!
شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی صلی الله علیه و آله کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه علیه السلام درخت اسلام را آبیاری نمود و به رشد و بالندگی امّت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید.
شاید به همین خاطر است که امام سجاد در پاسخ «ابراهیم بن طلحه» که به امام با کنایه گفته بود: چه کسی در جنگ کربلا مغلوب شد؟ که مقصودش شکست امام حسین (ع) بود، فرمودند: اگر میخواهی بدانی پیروزی و غلبه با چه کسی بود، به هنگام فرا رسیدن وقت نماز اذان و اقامه بگو. یعنی هدف یزید محو اسلام و نام رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ولی همچنان طنین لَاإلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ بر مأذنه ها می پیچد و مسلمانان در همه جا- حتی در شام و پایتخت سلطنت یزید- به یگانگی خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله گواهی می دهند!
استاد مطهری به یک عامل یا پیام معارفی مهم در واقعه عاشورا اشاره میکند. و آن امر به معروف و نهی از منکر است که الان در جامعه ما میتوان گفت: فراموش شده است. الان دیگر نمی توان به صراحت نهی از بد حجابی یا گوش دادن به موسیقی نمود. آیا عزاداران حسینی سزاوار نیست نسبت به این واجب عاشورایی بیشتر بیاندیشند و در مقام عمل برآیند؟
محمّد بن حنفیّه برادر امام در آن موقع دستش فلج شده بود، معیوب بود، قدرت بر جهاد نداشت و لهذا شرکت نکرد. امام وصیت نامه ای می نویسد و آن را به او می سپارد: «هذا ما اوْصی بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ اخاهُ مُحَمَّداً الْمَعْروفَ بِابْنِ الْحَنَفِیَّةِ» تا آنجا که راز قیام خود را بیان میک ند: «انّی ما خَرَجْتُ اشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فی امَّةِ جَدّی، اریدُ انْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ ابی عَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ.»
استاد مطهری در کتاب «حماسه حسینی» مینویسد: دیگر در اینجا مسأله دعوت اهل کوفه وجود ندارد، حتی مسأله امتناع از بیعت را هم مطرح نمی کند؛ یعنی غیر از مسأله بیعت خواستن و امتناع من از بیعت، مسأله دیگری وجود دارد. اینها اگر از من بیعت هم نخواهند، ساکت نخواهم نشست. مردم دنیا بدانند حسین بن علی طالب جاه نبود، طالب مقام و ثروت نبود، مرد مفسد و اخلالگری نبود، ظالم و ستمگر نبود، او یک انسان مصلح بود.
*غیرت دینی و ناموسی امام حسین (ع) چگونه در روز عاشورا تبلور یافت؟
در لحظات آخر أبا عبد اللَّه، وقتی در آن گودی قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد، قدرت جنگیدن با دشمن ندارد، قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت می تواند حرکت کند، باز می بینیم از سخن حسین غیرت می جهد، عزت تجلی می کند، بزرگواری پیدا می شود
از جمله معارف عاشورایی، غیرت ممدوح دینی و ناموسی است. آیا مردان ما نسبت به حیا و عفت زنان و حجاب آنان، به اندازه کافی و لازم غیرت به خرج میدهند؟ باز هم استاد مطهری به این نکته اشاره کرده و مینویسد: در لحظات آخر أبا عبد اللَّه، وقتی در آن گودی قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد، قدرت جنگیدن با دشمن ندارد، قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت می تواند حرکت کند، باز می بینیم از سخن حسین غیرت می جهد، عزت تجلی می کند، بزرگواری پیدا می شود.
لشکر می خواهند سر مقدسش را از بدن جدا کنند ولی شجاعت و هیبت سابق اجازه نمی دهد. بعضی می گویند نکند حسین حیله جنگی به کار برده که اگر کسی نزدیک شد، حمله کند و در مقابل حمله او کسی تاب مقاومت ندارد. نقشه پلید و نامردانه ای می کشند، می گویند اگر به سوی خیمه هایش حمله کنیم او طاقت نمی آورد. امام حسین افتاده است. من نمی توانم آن حالت أبا عبد اللَّه را مجسم کنم. لشکر به طرف خیام حرمش حمله می کند.
یک نفر فریاد می کشد: حسین، تو زنده ای؟! به طرف خیام حرمت حمله کردند! امام به زحمت روی زانوهای خود بلند می شود، به نیزه اش تکیه می کند و فریاد می کشد: «وَیْلَکُمْ یا شیعَةَ آلِ ابی سُفْیانَ، انْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ لا تَخافونَ الْمَعادَ فَکونوا احْراراً فی دُنْیاکُمْ»؛ ای مردمی که خود را به آل ابو سفیان فروخته اید، ای پیروان آل ابو سفیان! اگر خدا را نمی شناسید، اگر به قیامت ایمان و اعتقاد ندارید، حریت و شرف انسانیت شما کجا رفت؟! شخصی می گوید: ما تَقولُ یَا بْنَ فاطِمَةَ؟ پسر فاطمه چه میگویی؟ فرمود: «انَا اقاتِلُکُمْ وَ انْتُمْ تُقاتِلونَنی وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ» طرف شما من هستم، این پیکر حسین حاضر و آماده است برای اینکه آماج تیرها و ضربات شمشیرهای شما واقع شود. ولی روح حسین حاضر نیست او زنده باشد و ببیند کسی به نزدیک خیام حرم او می رود.
معارف بیشتری نیز وجود دارد که نمی توان همه را یکجا بررسی کرد و سخنرانان و خطبا روی منابر حسینی باید از این معارف بگویند و بگویند و نویسندگان کتب چاپی و مجازی بنویسند و بنویسند. زبان دانان و مترجمان این معارف را به زبان های دیگر ترجمه کنند تا امام حسین (ع) به عنوان الگویی برای آنان که در زباله های فرهنگی غرب دنبال الگو برای خاموش کردن عطش جستجوگری فطری خویش میگردند، معرفی شود.
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، نتایج شانزدهمین دوره انتخاب پایان نامههای برتر قرآنی همزمان با ایام ماه مبارک رمضان اعلام شد.
در این جشنواره حدود 600 پایان نامه مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری از دانشگاههای سراسر کشور جمع آوری و در دو مرحله توسط استادان گروههای قرآن و حدیث برخی از دانشگاههای کشور داوری شد.
هیات داوران انتخاب پایان نامههای برتر، در مقطع دکتری ضمن ارج نهادن به کوشش و تلاش دانشجویان دانشگاههای کشور و سیاستگذاری از استقبال بی سابقه از شرکت در این دوره، هیچ اثری را شایسته رتبه نخست ندانست.
همچنین در این مقطع مرتضی کریمی نیا از دانشگاه تهران، با پایاننامه « وزیر مغربی و روش شناسی المصابیح فی تفسیر القرآن» و کامران اویسی از دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، با پایاننامه «بررسی روایات تفسیری منتقله قصص انبیاء در مجمع البیان» به طور مشترک رتبه دوم و حسین ستار از دانشگاه قم، با پایاننامه «بررسی و تحلیل دلایل و پیامدهای روایات منتقله در آثار شیخ صدوق (ره)» رتبه سوم را کسب کردند.
گفتنی است در مقطع کارشناسی ارشد هم مرضیه رئیسی از دانشگاه تهران با پایاننامه «برده داری از دیدگاه قرآن و سنت با تاکید بر پاسخ به شبهات جدید در مساله کنیز» رتبه اول، حسین شجاعی از دانشگاه امام صادق (ع) با پایاننامه «رهیافتی انتظاری در به کارگیری تاریخ در تفاسیر قرآنی معاصر» رتبه دوم و شقایق حمیدی از دانشگاه شاهد با پایاننامه «تحلیل گفتمان آیات تلاوت شده از سوی امام حسین (ع) در قیام عاشورا» رتبه سوم را کسب کردند.
لازم به ذکر است، اداره کل فرهنگی وزارت علوم ضمن آروزی قبولی طاعات و عبادات در ماه مبارک رمضان و تقدیر از تمام شرکت کنندگان در شانزدهمین دوره انتخاب پایان نامههای برتر قرآنی در نظر دارد در مراسمی از برگزیدگان این دوره تجلیل به عمل آورد و جوایز آنها ا اهدا کند.
منبع: http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13960330000343
زبان مهم ترین وسیله برای برقراری ارتباط بین انسان ها است. و این توانایی تکلم و صحبت کردن از نعمت های بزرگ خداوند متعال است که در قرآن به آن اشاره شده است: «و به او تعلیم نطق و بیان فرمود».” عَلَّمَهُ الْبَیَان ” [1]
انسان ها در دنیا با زبان های گوناگونی با هم ارتباط برقرار کرده که یکی از آن زبان ها، زبان عربی می باشد. زبان عربی هزار و چند سال است که با زبان فارسی پیوند دارد. مهم ترین ویژگی زبان عربی این است که لغت قرآن است و خداوند مهربان آیات کتاب خود را با این لغت بر ما نازل کرده است. پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) با این لغت با خدا مناجات می کرده اند. و این لغت زبان متون و منابع ارزشمند اسلامی یعنی متون حدیثی، تفسیری و تاریخی و… است؛ از این جهت دارای قداست و ارزش خاصی است و کسانی که بخواهند بلا واسطه با حقیقت اسلام آشنا شوند لازم است که با این زبان آشنایی کامل داشته باشند.
← روایاتی در مورد زبان عربی
در برخی از روایات آمده است:
1. اهل بهشت به زبان عربی سخن میگویند [3] [4] [5] [6] و حوریان بهشتی نیز به عربی سخن می گویند. [7]
2. از حضرت صادق از پدر بزرگوارش علیهما السّلام روایت شده است: «خداوند با هیچ پیامبری سخن نگفت مگر با زبان عربی»
«ما أنزل الله تبارک و تعالی کتاباً و لا وحیاً إلا بالعربیه؛ فکان یقع فی مسامع ألانبیا بألسنه قومهم و کان یقع فی مسامع نبینا (ص) بالعربیه»[8] [9]
3. زبان عربی زبان خدای متعال است: «تعلموا العربیه فإنها کلام الله الذی یکلم به خلقه» [10] [11] «الوحی ینزل من عند الله عزوجل بالعربیه فاذا أتی نبیا من الانبیا إتاه بلسان قومه» [12] خدا این زبان را بر سایر زبانها برتری داده است [13] .
4. همچنین در آغاز جهان زبان حضرت آدم (ع) عربی بود ولی پس از این که نافرمانی کرد و از میو? درخت ممنوع خورد خداوند نعمتهایش را سلب کرد و زبان عربی را از او گرفت و زبان سریانی را جانشین آن کرد. «کان لسان آدم العربیه و هی لسان اهل الجنه. فلما عصی ربه أبدله بالجنه و نعیمها الارض و الحرث و بلسان العربیه السریانیه» [14] سپس نخستین کسی که به زبان عربی سخن گفت حضرت اسماعیل (ع) بود [15] ، حضرت یوسف (ع) در اولین ملاقات خود با پادشاه مصر به زبان عربی سلام کرد [16] و حضرت سلیمان (ع) آن را زبان عبادت خود قرار داد [17] و حضرت موسی (ع) متن زیر را با اشاره به عربی بودن معارف اسلامی به زبان عبری روی سنگی نقش کرده بود که پس از ظهور اسلام کشف شد: باسمک اللهم جاء الحق من ربک بلسان عربی مبین لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و کتب موسی بن عمران بیده [18] [19] همچنین گفته می شود که وزرای حضرت مهدی (ع) با آن که همه از غیر عرب خواهند بود به زبان عربی سخن خواهند گفت [20] .
5. این زبان به عنوان زبان مقدس در بیشتر عبادات و برخی معاملات اسلامی جلوه کرده است. در اسلام اذان و اقامه نماز و تلبیه حج وعمره باید به زبان عربی باشد و همه ی مسلمانان موظفند الفاظ عربی آنها را بیاموزند. قرآن مجید نیز به عربی تلاوت می شود و متونادعیه، زیارات و تسبیحات به عربی است. عقاید اسلامی نیز به زبان عربی به میت تلقین می شود. در مواردی از بخش معاملات فقه اسلامی نیز دربار? اشتراط یا عدم اشتراط عربیت بحث می شود و اشتراط آن می تواند درجاتی داشته باشد؛ مثلاً با وجود اختلاف فتوایفقیهان برای ازدواج و طلاق خواندن صیغه لازم است و این صیغه مخصوصاً در صورت امکان باید به زبان عربی باشد. البته قوام عقد به نیتاست و نه به کلام، ولی در عقود مهمی مانند ازدواج و طلاق گونهای ارتباط الهی نیز مطرح است و به همین دلیل در این موارد هم صیغه خوانده می شود و هم آن صیغه به زبان مقدس عربی است. [21]
← بررسی روایات مذکور
این احادیث با قطع نظر از بررسی سندی و این که از معصوم صادر شده است یا نه؟ می تواند از برگزیده بودن زبان عربی حکایت کند، البته لازم است به این نکته توجه نماییم که اولا: حجم این گونه احادیث در حدی است که می تواند ما را از بررسی سندی بی نیاز کند؛ ثانیا: برای قبول این مطلب هیچ استبعادی وجود ندارد و دلایل عقلی و نقلی آن را نیز رد نمی کند.
به هرحال زبان عربی زبان قرآن است و خداوند برای انتقال پیام خود که ابدی و همگانی است این زبان را برگزیده است. ویژگی های خاص، و توانمندی زبان عربی در انتقال مفاهیم و معانی می تواند از جمله دلایل گزینش این زبان از سوی خداوند محسوب گردد. [22] [23] از نظرزبان شناسان، زبان عربی از کاملترین زبان های دنیا است که به خوبی می تواند مفاهیم و مطالب گسترده و عمیق را در قالب های زیبا و کوتاه بیان کند [24] [25] [26] و بر همین اساس است که عربی بودن قرآن مجید به عنوان لطفی از سوی خدای متعال در یازده آیه از کتاب الهی مطرح شده است.
البته تمام اینها بدان معنا نیست که زبانهای دیگر باید حذف شوند و یا عرب زبانان بر غیر عرب ها برتری دارند، زیرا می دانیم که اختلاف نژادی و زبانی از نشانه های پروردگار است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است. [27] [28]
پیامبر اکرم(ص) نیز به عرب زبانان هشدار می دهد که عربی، تنها زبانی برای گفتگو است و نمی تواند به تنهایی موجب رستگاری انسانها شود. “أَلَا إِنَّ خَیْرَ عِبَادِ اللَّهِ عَبْدٌ اتَّقَاهُ إِنَّ الْعَرَبِیَّةَ لَیْسَتْ بِأَبٍ وَالِدٍ وَ لَکِنَّهَا لِسَانٌ نَاطِقٌ فَمَنْ قَصَرَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُبْلِغْهُ حَسَبُه”. [29]
روزی روزگاری دانشگاهی بود به نام بووووووووووووق در کشور کفرستان اون ور دنیا. خیلی برایش مهم بود که شهریه دانشجویان ثبت نامی به موقع و تمام و کمال گرفته شود. از طرفی هم مهم بود که اساتید خود را از دانشجویان دکتری بگیرد که بتواند بر سر بنده خداها تسلط داشته باشد. به محض اینکه یکی از آن اساتید به مدرک دکتری خود نائل می آمد، می گفتند برو بیرون. از قیافه ات خوشمون نمیاد. یک دانشگاه دیگر هم در همان کافرستان بود به نام بووووووووووووووووووووووووووووووق که خیلی برایش مهم نبود کی درس می دهد اما برایش مهم بود که هر فراخوانی که وزارت علوم آن کشور بووووووووق برای جذب هیات علمی می دهد، اعلام نیاز کند تا آن دانشگاه فکستنی اش معروف تر شود. شرط گذاشته بود که هر کس می خواهد هیات علمی ما بشود باید برای ما پزوهشکده تاسیس کند و امضا دهد که مثلاً ظرف شش ماه باید به درآمدزایی برسد و مثلاً 15 میلیون فقط سودی باشد که به عنوان بالاسری به ما می دهد. هر کس قبول نمی کرد را با یک انگ باهاش خداحافظی می کردند. مثلاً استادی که ارزشیابی اش نفر اول شده بود در دانشکده مربوطه را می گفتند خوب درس نمی دهد. استادی که او و دانشجویان همگام خداحافظی در آخرین روز ترم گریه می کردند از دوری همدیگر را می گفتند دانشجویان از او راضی نیستند. استادی که هر دانشجو مشکلات خود را با استادش درمیان میگذاشت و با هم به فکر حل مشکل بودند را می گفتند استاد بداخلاقی است و خلاصه به اسم دین آن کافرستان که مثلاً دین بوووووق بود، هر کاری می کردند. می خواستند دانشگاهشان را دانشگاه بووووووووووووووووووووق با قید آن دین کنند که بگویند ما به ارزش ها احترام می گذاریم اما در واقع پوششی بود برای کارهای مالیشان و بنگاه اقتصادی که از اساتید به زور در آورده بودند تا قرض های خودشون از اینجا در بیاورند و نیز جیبشان بیشتر پر پول گردد. یک موقع فهمیده شد که یکی از اساتید را به خاطر اینکه داداش مدیر گروه که فوق لیسانس داشت را می خواستند جای آن استاد دکتر محبوب بیاورند، بیرون کردند.
خلاصه این دانشگاه بووووووق در کشور کافرستان خیلی بد بود. پول نداشت که هیات علمی بگیره و فقط ادعا می کرد که هیات علمی می خواد بگیره اما وقتی هیات علمی می گرفت به هر بهانه ای آن نفر را بیرون می کردند تا دوباره نفر جدید را با این بهانه هیات علمی شدن سر کار می گذاشتند.
یک روز آن استاد محبوب به نام آن دانشگاه بووووووووووووق چندثن مقاله و تألیف آورد خدمت رئیس آن دانشگاه بوق که بگوید به من افتخار کنید که چقدر دارم کار علمی می کنم به گونه ای که آنقدر پشت رایانه نشسته ام 15 کیلیو اضافه وزن پیدا کردم. اما آن ریس مقالات را در دامن او پرت کرد و گفت: اینها به درد من نمی خورد. برای من پول بیاور
درس اخلاقی که از این داستان می گیریم این است که هنگامی که وزارت علوم آن کشور بووووووووووووووووق فراخوان جذب هیات علمی گذاشت، در آن دانشگاه بد خصوصی بوووووووووق شرکت نکنیم و گول وعده هیات علمی شدن به شرط پژوهشکده زدن و پرژوه آوردن را نخوریم.
این یک داستان خیالی بود و اصلاً اصلاٌ در واقعیت چنین چیزی در کافرستان هم دیده نمی شود چه رسد به اینجاها.
چکیده:
احادیث لعن امت از روایات باب أشراط الساعه است که در آنها، لعن شدن نسلهای اولی? امت اسلامی توسط نسلهای بعدی، از اسباب گرفتاری مسلمانان به بلاهای آخرالزمان معرفی شده است. روایات یادشده غالباً توسط شیخ صدوق و شیخ طوسی نقل شده است که شیوخ حدیثی غیر امامی نیز داشتهاند. با توجه به شباهت لفظی و سندی احادیث لعن امت در کتب شیعه و اهل سنت، احتمال منتقله بودن روایات یادشده از منابع اهل سنت به منابع شیعه وجود دارد. بعضی از علمای اهل سنت، به سبب عدم اعتقاد امامیه بر عدالت هم? صحابه از سویی و لعن نمودن برخی از صحابه از سوی دیگر، بر آنها خرده گرفته و به حدیث لعن امت استناد کردهاند، درحالیکه تمام اسناد و طرق حدیث لعن امت، به نظر محدثین ضعیف است. در صورت قبول ارتباط بین لعن امت و آخرالزمان، حدیث لعن امت، میتواند بر لعن شدن علی(ع) توسط بنیامیه و خوارج و نواصب دلالت داشته باشد.
واژههای کلیدی: لعن امت، حدیث لعن، أشراط الساعه، آخرالزمان.
نویسندگان:
سید رضا مؤدب ، کامران اویسی
دو فصلنامه حدیث پژوهی - سال هشتم، شماره 15، بهار و تابستان 1395.
این اصل شبیه استصحاب عدمى بوده و از فروعات مبحث استصحاب است. مثلاً اگر دو چیز در خارج محقق و حادث گشته اما تاریخ تقدم و تأخر حدوث یکى بر دیگرى مجهول باشد، در این صورت دو فرض متصور است:
الف. تاریخ حدوث یکى از دو امر معلوم و تاریخ دیگرى مجهول است. در این مورد با اعمال اصل تأخر حادث، مىگوییم آن امرى که تاریخ حدوث آن مجهول است بعد از آن دیگرى (که تاریخ حدوث آن معلوم است) است. چنان که ماده 874 قانون مدنى مىگوید: «اگر اشخاصى که بین آنها توارث باشد بمیرند و تاریخ فوت یکى از آنها معلوم و دیگرى از حیث تقدم و تأخر مجهول باشد فقط آنکه تاریخ فوتش مجهول است از آن دیگرى ارث مىبرد.»
ب. درصورتىکه تاریخ حدوث هیچیک از دو امر معلوم نباشد، اصل تأخر حادث در هریک با اصل تأخر حادث در دیگرى معارضه مىکند، و در این حالت هر دو ساقط مىگردند. مثلا هرگاه پس از تحقق هبه، واهب از هبه رجوع کند و درخواست استرداد مال موهوب را بکند، و متهب مدعى گردد که قبل از رجوع تغییرى در عین موهوبه حاصل شده است. و بر اساس شق 4 ماده «803» قانون مدنى واهب حق رجوع ندارد و واهب دفاع کند که تغییر پس از رجوع او حاصل شده است و تاریخ رجوع و تاریخ تغییر مجهول باشد، دادرس خواهان را محکوم به بىحقى مىکند، زیرا اصل تأخر حادث در دو طرف جارى و ساقط مىگردد در نتیجه تغییر مورد هبه پس از رجوع ثابت نمىشود و هبه به حال خود باقى مىماند.[1]