معناشناسی ولی در حدیث غدیر از منظر علامه امینی
خلاصه روش شناسی علامه امینی در الغدیر
استاد علی نصیری در باره روش علامه امینی در کتاب شریف الغدیر بیاناتی دارند که می توان خلاصه راه و روش علامه را درک نمود:
علامه امینی برای اثبات صدور حدیث غدیر از چهار روش بهره جسته است ادامه مطلب...
دیدگاه دکتر علی نصیری درباره سیر مطالعاتی حدیث
استاد محترم حجت الاسلام دکتر علی نصیری، مولف و استاد با سابقه حوزه و دانشگاه، در پاسخ به پرسش یکی از همراهان خود به گونه مجازی، در جواب این پرسش که سیر مطالعاتی ما در علوم حدیث و رجال چگونه باشد، فرمایشی دارند که جهت استحضار به عرض می رسد:
دشوارترین آزمایش مهلت دادن است
یکی از موارد آزمایش الهی در «ما ابتَلَى اللّه ُ أحَدا بمِثلِ الإملاءِ لَهُ» بیان شده است؛ یعنی خدای تعالی به وسیله مهلت و فرصت دادن به انسان در زندگی که یکی از نعمتهای بزرگ الهی است، او را مورد آزمایش و امتحان قرار میدهد. که در نهایت به سود افراد با ایمان تمام خواهد شد؛ چون آنها این فرصت و هشدار را درک کرده و اقدام به اصلاح انحرافات احتمالی خویش مینمایند، اما اگر به شخصی فرصت داده شده و هشداری به او نرسد، او در دریای غفلت غوطهور شده و ناگهان بدون هشدار قبلی با عذاب نهایی مواجه خواهد شد.
به طور کلی؛ هر گاه بندهاى در دنیا مرتکب گناهى شود از باب مکافات در دنیا، خداوند او را به یکى از دو شکل عقوبت میکند:
الف. مجازات تأدیبى: اگر شخص، مؤمن باشد و خداوند خیر او را بخواهد او را دچار گرفتارى مینماید[2] تا به خود آمده و از اشتباه خود دست بردارد و توبه کند. چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «همانا خداوند هرگاه خیر بندهاى را بخواهد به هنگامى که گناهى انجام میدهد او را گوشمالى میدهد تا به یاد توبه و طلب آمرزش بیفتد».[3]
ب. مجازات استدراجى: چنانچه انسانى به جهت گناهان زیاد توفیق عنایت و توجه خداوند را از دست بدهد، خداوند او را رها میسازد، نعمت خود را بر او ارزانى میدارد تا سرگرم دنیا شود و توبه و استغفار را فراموش نماید و روز بروز در گناه و گمراهى خود بیشتر فرو رود. چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «و هنگامى که خداوند شرّ بندهاى را [بر اثر اعمالش] بخواهد موقعى که گناهى میکند نعمتى به او میبخشد تا استغفار را فراموش نماید و به آن ادامه دهد، همانطور که قرآن کریم در اینباره میفرماید: و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایى که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد[4]».[5]
روایت مورد پرسش؛ مربوط به مجازاتهاى استدراجى خداوند در دنیا است؛[6] استدراج، عبارت از آن است که شخص به تدریج و درجه درجه گرفتار شود، یکى از سنتهاى الهى در مقابله با بدکاران استدراج است. به این معنا که آنها هر چه بد میکنند نعمت بیشتر مییابند و خود نمیدانند که این نعمتها به منظور غوطهور نمودن ایشان در لذت و کامرانى است تا به تدریج استعداد هدایت را از دست میدهند و زمانى فرا میرسد که تمام فرصتها از آنها گرفته میشود. و این از دو حال خارج نیست، یا این نعمتها باعث تنبّه و بیداریشان میشود، که در این حال برنامه «هدایت الهى» عملى شده، و یا اینکه بر غرور و بى خبریشان میافزاید در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناکتر است.[7] همانطور که در حدیثى از امام حسین(ع) میخوانیم: «استدراج در نعمت و غافلگیر کردن خداوند این است که به بندهاش نعمت فراوان میدهد و توفیق شکرگزارى را از او سلب میکند [ و ناگهان به زمین میخورد و همه چیز را از دست میدهد]».[8]
در سخن امام علی(ع)، از امورى که خداوند بدان وسیله بندگانش را میآزماید، چهار مورد بیان شده است:
1. نیکى و احسان با انواع نعمتها نسبت به بندهاش.
2. پوشاندن نافرمانى و گناه او.
3. خوشگویى و مدح و ستایش مردم نسبت به او.
4. به تأخیر انداختن مدّت و مهلت و فرصت دادن به او.[9] (مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَه)
بنابراین، «استدراج» گاهى با دادن نعمت و ثروت است و گاهى با پردهپوشى از گناهان و مخفی کردن معایب انسان که او را به خود مغرور سازد و گمان کند که خداوند او را خیلى دوست دارد. و گاهى نیز نام او را به نیکى بر سر زبانها انداخته و اینچنین مفتون جایگاه خود میشود و گاهی با دادن فرصت و مهلت در زندگی که در همه این موارد انسان از استغفار و توبه غافل میشود.
از آنجایی که نتیجه آزمون به وسیله این امورى که در حقیقت همه آنها نعمتاند، یا شکر و سپاس است و یا کفران و ناسپاسى، چنانکه خداى متعال میفرماید: «و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنىّ و کریم است!»[10] و سپاسگزارى همان نتیجه خوب و مطلوب بالذّات است که خداوند به شخص متنعّم که از طریق سپاسگزارى اولین نعمت، مورد آزمایش قرار گرفته است، هشدار میدهد که چه بسا او به وسیله همین نعمت، اندک اندک به عذاب کشیده شود. بنابراین، شایسته است که از آن غفلت نورزد، و همچنین خداوند آن شخص را که به سبب نعمت دوم مورد آزمایش قرار گرفته، توجّه داده است که بسیارى از اوقات این نعمت، باعث غرور و خودخواهى او نسبت به خدا شده، و شخص از پیشامد ناگوار خود را در امان میبیند و در نتیجه گرفتار معاصى میگردد. و در مورد سوّم توجّه داده است بر اینکه آن نعمت، گاهى باعث شرّ و فساد نسبت به او است و همچنین باعث منصرف ساختن وى از شکر خدا و مبتلا شدن او به خودبینى، و در مورد چهارم (مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَه) توجّه داده است بر اینکه نعمت فرصت و مهلت به انسان در زندگی، بالاترین نعمتى است که خدای تعالی وى را با آن آزمایش میکند.[11]
همچنین با توجه به این قسمت از حدیث میتوان گفت: کاستیها و مصیبتهایی مانند از دست دادن نزدیکان، اموال، سلامتی و .... که در زندگی پدیدار میشود نوعی هشدار به انسانها است که در نهایت به سود افراد با ایمان تمام خواهد شد؛ چون آنها این فرصت و هشدار را درک کرده و اقدام به اصلاح انحرافات احتمالی خویش مینمایند، اما اگر به شخصی فرصت داده شده و هشداری به او نرسد، او در دریای غفلت غوطهور شده و ناگهان بدون هشدار قبلی با عذاب نهایی مواجه خواهد شد. این قسمت از حدیث، در واقع، بیانی از این آیه است: «[آرى،] هنگامى که [اندرزها سودى نبخشید، و] آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز [از نعمتها] را به روى آنها گشودیم تا [کاملاً] خوشحال شدند [و دل به آن بستند] ناگهان آنها را گرفتیم [و سخت مجازات کردیم] در این هنگام، همگى مأیوس شدند [و درهاى امید به روى آنها بسته شد]».[12]
تواشیح علی حبه جنه
تاویل آیاتی از سوره رحمن
تاویل در اینجا به معنای بیان باطنی آیه است یعنی معنایی غیر از معنای ظاهر که توسط معصومین بیان می شود
درباره آیات مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19)
بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20)
فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (21)
یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22) از سوره رحمن امد هاست که:
خداوند فرمود من خداوندم و دو دریا فرستادم علی بن ابی طالب دریای علم و فاطمه دریای نبوت که به هم می پیوندند. برزخ یعنی مانع و مانع بین این دو دریا رسول خداست تا علی به خاطر دنیا غمگین نشود و فاطمه به خاطر دنیا با شوهرش نستیزد. ای گروه جن و انس جرا ولایت امیر مومنان و محبت فاطمه را تکذیب می کنید؟ لؤلؤ امام حسن و مرجان امام حسین است (مناقب ابن شهر آوب، ج 3، ص 319)
ولایت امیرالمؤمنین (ع) جلوه تام ربوبیت تشریعى است.
مالک جهانها و جهانیان که مصالح مملوک خود را حکیمانه تدبیر مىکند و در این زمینه به انسان توجه ویژهاى دارد، نپسندید که زحمات پیامبرش در تبلیغ و تبیین قرآن و امورى که پس از او در جهت تکمیل هدایت امت و رشد و کمال آنان ضرورى و لازم است هدر رود، و چراغى که پیامبر در سایه وحى براى نجات مردم از تاریکىها برافروخت، و همه لحظات عمر پرمایه و با ارزشش را براى روشن نگاه داشتن آن هزینه کرد خاموش شود.
واجب عقلى و ضرورت شرعى بود که آن حضرت براى حفظ آثار زحماتش، و تداوم روشنى چراغ هدایت، و در امان ماندن امت از انحراف جانشینى را که از هر جهت قدرت مدیریت امور امت را داشته باشد، و در علم و عمل، و تقوا و پاکى، و سلامت روح و جان، و صداقت و شجاعت هم سنگ خودش باشد انتخاب و به امت معرفى نماید و اطاعت و پیروى از او را واجب الهى اعلام کند، و مخالفت با او را مساوى کفر و ارتداد بشمارد.
مالک و مربى جهانها و انسان بر اساس این ضرورت به پیامبرش اعلام کرد که کسى براى این مقام که مقام امامت و ولایت و سرپرستى امت است جز علىبنابىطالب شایستگى و لیاقت ندارد، و اوست که از هر جهت مىتواند ربوبیت تشریعى را در امت تداوم بخشد و راه تو را ادامه دهد، و جامعه نوپاى اسلامى را از خطرات سنگینى که از ناحیه یهودیت و مسیحیت و نفاق متوجه امت است حفظ نماید، و آئین الهى را از ضربه تحریف نگاه دارد.
این معنا در ضمن یک آیه که به اتفاق همه دانشمندان و علما و حکما و عرفاى شیعه، و منصفین از مفسران و بزرگان اهل سنت در حق علىبنابىطالب نازل شده اعلام شد:
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ مائده، 67
اى پیامبر حکمى که از سوى پروردگارت، [مالک و مربى و مدبرت، درباره ولایت و رهبرى علىبنابىطالب] بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر به انجام این کار بر نخیزى رسالت خدا را که بر عهده تو بوده نرساندهاى، [نگران حسودان و دشمنان مباش] خدا تو را حفظ مىکند، بىتردید خدا گروه ناسپاسان [نسبت به ولایت و رهبرى را به خاطر این که مىداند از شدت حسادت و کینه به پذیرفتن آن تن در نمىدهند] به صراط مستقیم و خوشبختى و سعادت هدایت نمىکند!
حضرت باقر و حضرت صادق (ص) مىفرمایند:
خدا به رسول خود وحى کرد که: علىبنابىطالب را (براى رهبرى امت و تداوم حکومت عدل) جانشین خود قرار دهد، پیامبر بیم داشت که ابلاغ این حقیقت عظیم بر برخى از صحابه گران آید!! لذا خداوند براى تشجیع به آشکار شدن این امر حیاتى و تهدید به این که اگر آن را ابلاغ نکند اصل رسالت خدا را به مردم نرسانیده است، فرمان عملى ساختن جانشینى على (ع) را صادر کرد.
مفسر بزرگ، امینالاسلام طبرسى در مجمع البیان مىگوید: عیاشى در تفسیر خود از ابنعمیر، او از ابن اذنیه او از کلبى او از ابوصالح او از ابنعباس و جابربنعبدالله نقل نموده که گفتهاند: خدا به فرستاده خود رسول بزرگوار اسلام فرمان داد علىبنابىطالب را به جانشینى خود منصوب نماید و پیامبر از این موضوع مىترسید که چنانچه پسر عموى خود را به این مقام منصوب نماید مورد طعن قرار گیرد، خداوند طىّ نزول این آیه فرمان به این معنى داد و رسول خدا در روز غدیر خم به ولایت على قیام نمود، و نیز ابوالحمد از حاکم ابوالقاسم حسکانى در کتاب شواهد التنزیل طى اسنادى از ابوعمیر و نیز در همین کتاب به سندى از حیانبنعلىعلوى او از ابوصالح او از ابنعباس روایت کرده که: گفتهاند: این آیه در شأن على (ع) نازل شده و رسول خدا علىبنابىطالب را بر روى دست بلند کرد و فرمود:
«من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»
هر کس من سرپرست و رهبر و مولاى او هستم، على رهبر و مولاى اوست، خدایا دوست بدار هر که او را دوست بدارد، و دشمن دار هر که او را دشمن باشد. )نمونه بینات در شأن نزول آیات، 301. (
)این مطالب از تفسیر حکیم، ج1، ص72-75 نوشته شیخ حسین انصاریان گرفته شده است)0
امامت در قرآن از نظر استاد مرحوم مرتضی مطهری
در قرآن چند آیه هست که مورد استدلال شیعه در باب امامت است. یکى از آن آیات آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ است (اتفاقاً در همه اینها روایات اهل تسنن هم وجود دارد که مفاد شیعه را تأیید مىکند). ما آیهاى در قرآن داریم به این صورت: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ. «انما» یعنى منحصراً (چون اداة حصر است). معنى اصلى «ولىّ» سرپرست است. ولایت یعنى تسلط و سرپرستى: سرپرست شما فقط و فقط خداست و پیغمبر خدا و مؤمنینى که نماز را بپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند. ما در دستورات اسلام نداریم که انسان در حال رکوع زکات بدهد که بگوییم این یک قانون کلى است و شامل همه افراد مىشود. این، اشاره است به واقعهاى که در خارج یک بار وقوع پیدا کرده است و شیعه و سنى به اتفاق آن را روایت کردهاند و آن این است که على علیه السلام در حال رکوع بود، سائلى پیدا شد و سؤالى کرد، حضرت به انگشت خود اشاره کرد، او آمد انگشتر را از انگشت على علیه السلام بیرون آورد و رفت؛ یعنى على علیه السلام صبر نکرد نمازش تمام شود و بعد به او انفاق کند؛ آنقدر عنایت داشت به اینکه آن فقیر را زودتر جواب بگوید که در همان حال رکوع با اشاره به او فهماند که این انگشتر را درآور، برو بفروش و پولش را خرج خودت کن. در این مطلب هیچ اختلافى نیست و مورد اتفاق شیعه و سنى است که على علیه السلام چنین کارى کرده است و نیز مورد اتفاق شیعه و سنى است که این آیه در شأن على علیه السلام نازل شده، با توجه به اینکه انفاق کردن در حال رکوع جزء دستورات اسلام نیست (نه از واجبات اسلام است و نه از مستحبات آن) که بگوییم ممکن است عدهاى از مردم به این قانون عمل کرده باشند. پس «کسانى که چنین مىکنند» اشاره و کنایه است، همانطور که در خود قرآن گاهى مىگوید: «یقولون» مىگویند، و حال آنکه یک فرد آن سخن را گفته. در اینجا «کسانى که چنین مىکنند» یعنى آن فردى که چنین کرده. بنابراین به حکم این آیه على علیه السلام به ولایت براى مردم تعیین شده است. این، آیهاى است که مورد استدلال شیعه است. البته این آیه خیلى بیش از این بحث دارد [که در جلسات آینده دربارهاش سخن خواهیم گفت.] آیات دیگر آیاتى است که درباره جریان غدیر است. خود قضیه غدیر جزء سنت است و ما بعد باید درباره آن بحث کنیم. ولى از آیاتى که در این مورد در سوره مائده وارد شده یکى این آیه است: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ (اینجا لحن، خیلى شدید است) اى پیامبر! آنچه را که بر تو نازل شد، تبلیغ کن و اگر تبلیغ نکنى رسالت الهى را تبلیغ نکردهاى. مفاد این آیه آنچنان شدید است که مفاد حدیث مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. اجمالًا خود آیه نشان مىدهد که موضوع آنچنان مهم است که اگر پیغمبر تبلیغ نکند، اصلًا رسالتش را ابلاغ نکرده است. سوره مائده به اتفاق شیعه و سنى آخرین سورهاى است که بر پیغمبر نازل شده و این آیات جزء آخرین آیاتى است که بر پیغمبر نازل شده است؛ یعنى در وقتى نازل شده که پیغمبر صلى الله علیه و آله تمام دستورات دیگر را در مدت سیزده سال مکه و ده سال مدینه گفته بوده و این، جزء آخرین دستورات بوده است. شیعه سؤال مىکند این دستورى که جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است که اگر پیغمبر آن را ابلاغ نکند همه گذشتهها کأنلمیکن است، چیست؟ یعنى شما نمىتوانید موضوعى نشان بدهید که مربوط به سالهاى آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد که اگر ابلاغ نشود هیچ چیز ابلاغ نشده است. ولى ما مىگوییم آن موضوع، مسأله امامت است که اگر نباشد، همه چیز کأن لم یکن است، یعنى شیرازه اسلام از هم مىپاشد. بعلاوه، شیعه از کلمات و روایات خود اهل تسنن دلیل مىآورد که این آیه در غدیرخم نازل شده است. در همان سوره مائده، آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً (امروز دین را به حد کمال رساندم و نعمت را به حد آخر تمام کردم، امروز است که دیگراسلام را براى شما به عنوان یک دین پسندیدم) نشان مىدهد که در آن روز جریانى رخ داده که آنقدر با اهمیت است که آن را مکمّل دین و متمّم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن، اسلام اسلام است و خدا این اسلام را همان مىبیند که مىخواسته و با نبودن آن، اسلام اسلام نیست. شیعه به لحن این آیه- که تا این درجه براى این موضوع اهمیت قائل است- استدلال مىکند و مىگوید آن موضوعى که بتواند نامش مکمّل دین و متمّم نعمت و آن چیزى باشد که با نبودنش اسلام اسلام نیست، چه بوده است؟ مىگوید ما مىتوانیم موضوعى را نشان بدهیم که در آن درجه از اهمیت باشد ولى شما نمىتوانید. بعلاوه، روایاتى هست که تأیید مىکند این آیه هم در همین موضوع وارد شده است. اینها، سه آیهاى بود که من به طور عصاره از استدلالهاى شیعه برایتان عرض کردم. (مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج 4، ص 722- 724)
زیارت عمرو موسی از نجف
عمرو موسی: گفته های آیت الله سیستانی سراسر حکمت است |
دبیرکل اتحادیه عرب پس از دیدار با آیت الله سیستانی تاکید کرد که گفته های این مرجع تقلید سراسر حکمت است. |
منبع خبر: www.rasanews.ir |
|