آنان که سری در معقول و منقول دارند،آیت الله سید عزالدین زنجانی را خوب می شناسند؛ فقیهی بلند مرتبه و فیلسوفی متبحر، مدرس متون فلسفی و نقاد آراء فقهی و اصولی!
عارفان و صاحبدلان نیز، بر مقام والای وی و والد بزرگوارش، مرحوم آیت الله میرزا محمود زنجانی واقفند. جویندگان اسرار قرآنی و رموز فرقانی را ،جلسات تفسیر آیت الله زنجانی، منبع فیض و شیفتگان معانی و دلدادگان حدیث دوست را ،حلقه درس مثنوی استاد ،محفل انس بود و هست که گم شده خویش را در آن محافل و مجالس می جستند و می جویند. دلیران و مبارزان تاریخ مبارزات صد ساله اخیر ایران هم ،با جایگاه بلند خاندان امام جمعه زنجان آشنایند.هنوز خاطره مبارزات قاطع و سازش ناپذیر امام جمعه و فرزند دلیرش در یاد کهنسالان و عاقل مردان خطه زنجان زنده است.در جای جای قیام پانزده خرداد ،به رهبری امام امت ،حضور آیت الله زنجانی را می توان دید؛چه همراه بزرگانی چون آیت الله شهید مطهری در سیه چال رژیم و چه با امضاها در پای اعلامیه ها ،برای تشجیع مردم یا افشای رژیم!
از آنجایی که آیت الله زنجانی فقیهی است آشنا به فلسفه ،اخلاق،عرفان،تفسیر و مسایل سیاسی و اجتماعی ،برای حوزه ها سخنی رهگشا و پیامی درس آموز دارد.دست اندرکاران مجله با شناختی که از استاد دارند و از موقعیت وی در حوزه علمیه مشهد آگاهند،این شماره و شماره آینده را به مصاحبه با آن بزرگوار اختصاص دادند تا از رهنمودهای استاد،بهره ای بایسته دستگیر خوانندگان شود
استاد،در این گفتگو از مقوله های گوناگون و متنوع سخنانی سنجیده و پربار گفته است.راه افراط و طریق تفریط به کنار نهاده و اعتدال را در همه آموزشها و پرورشها توصیه کرده است.در اکثر زمینه ها ، تصفیه و بازنگری را سفارش می کند.متون فلسفی را به بازنگاری، نیازمند می داند و دروس حوزوی را به تخصصی شدن مفتقر! استاد،طرحهای نو ،همگام با مقتضیات زمان و نیازهای عصر را در هر موردی ضروری می شمارد؛اما در هیچ یک از آنها هدف را بی تحقق اخلاقیات و آفرینش انسانی الهی برآورده نمی بیند.
آرزومند است روزی ،مبانی عرفان و فلسفه از میان متون قرآنی و نصوص روایی که معتقد است در آن به وفور وجود دارد ،بیرون کشیده شود و جای پای فلسفه و عرفان،در متن احادیث و آیات نشان داده شود تا آنان که سر جدالی با فلسفه و عرفان دارند،دریابند که هر آنچه معرفت و شناخت است ریشه در دین دارد و سرنخ در آیین!
استاد، کتب اخلاقی و تربیتی را هم بی نیاز به اطلاح و تزکیه نمی بیند و آفتهایی نظیر پا گرفتن "جدایی دین و سیاست"را از انحرافاتی میداند که در کتب اخلاقی و تربیتی مسلمانان پیدا شده است و رهایی از آن را در گرو اصلاح منابع تربیتی میداند.
مطالعه "مصاحبه با استاد"گوشه هایی از این بایدها را به خوانندگان خواهد نمود و اطلاحات مورد نیاز را نشان خواهد داد.امید که همه از سخن استاد پند گیریم و درس آموزیم.
حوزه: با تشکر از فرصتی که به شاگردانتان داده اید تا واسطه خیر شوند و از احوال آراء حضرت عالی برای طلاب و دیگر پژوهندگان ،راه و تجربه ای را نشان دهند.ابتدا مطابق معمول اولین سوال را از شرح زندگی و دوران تحصیل شروع می کنیم ؛ با این انتظار که ما و خوانندگان را از انبوه تجربیات ،خاطرات و اطلاعات این دوران محروم نسازید.
استاد: مطابق معمول طلاب زنجان، تقریبا سطح را در آن شهر ،به اتمام رساندم (یعنی رسائل و قسمت عمده "مکاسب" و مقدار کمی از کفایه) و همچنین مقداری از طهارت شیخ را هم در زنجان – نزد مرحوم آیت الله شیخ حسین دین محمدی و مقداری از اصول را نزد والد مرحوم تحصیل کردم. در سن بیست و یک سالگی به قم مشرف شدم و در آن زمان هنوز،مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ،وارد قم نشده بودند و آیات سه گانه (مرحوم حجت ،صدر و خوانساری)حوزه قم را اداره می کردند.در ابتدای ورود به قم ،درس آیت الله مرحوم آقای حجت ،رفتم و از ابتدای بحث و"خیار مجلس " تا آخر"خیارات " را در درس ایشان شرکت کردم.همچنین در درس خارج اصول ایشان از اول تا اواخر استصحاب شرکت کردم و نوشته این درس را-البته نه بطور کامل – دارم. بیان ایشان ،بسیار جالب و روان بود. مقداری هم در درس اصول آیت الله مرحوم صدر،حاضر می شدم.ایشان بعد از نماز مغرب و عشاء در مدرسه فیضیه ،خارج اصول تدریس می کردند.از جمله حاضران بحث ایشان،مرحوم آقا سید حسن مدرس و آقای عبدالحسین حائری ،نواده دختری شیخ بودند. حضرت امام ،دام ظله العالی ،در آن وقت ،اسفار می فرمودند که از اول در آن شرکت کردیم .ایشان در صحن بزرگ ، تدریس می کردند.درس فلسفه در آن زمان رائج نبود.در آن درس ،آقای حاج آقا مهدی حائری ،فرزند آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری،شیخ عبدالجواد اصفهانی،آقا شیخ محمد فکور یزدی و … شرکت می کردند.تعداد شرکت کنندگان به ده نفر می رسید. من آن درس را با آقای حاج مهدی مازندرانی ،طاب ثراه ،که" معقول" می فرمودند،تلمذ کردیم.ایشان،مجتهدی بسیار بزرگوار و از شاگردان مرحوم شریعت اصفهانی و آقا سید محمد کاظم یزدی بودند.به معقول تسلط داشتند و خیلی خوب درس می فرمودند.یادم است در آن هنگامی که شایع بود" فلسفه چه نفعی دارد؟" روزی در تدریس جلد دوم "اسفار" آنجا که مرحوم صدر المتألهین ،خطبه نهج البلاغه را در بحث توحید صفات عنوان کرده اند،ایشان کتاب را بست و درد دلش باز شد و فرمودند:"نمی دانم اینهایی که با فلسفه مخالفند، آیا این مطالب را به غیر فلسفه می توان فهمید؟"
بعد از شهریور 1320 ،سیدنا الاستاد علامه طباطبایی(ره) به قم مهاجرت کردند.بنده از ایشان سابقه ای نداشتم .در آن موقع ،مرحوم والد در قم بودند.مرحوم والد از شاگردان بسیار خصوصی مرحوم حاج شیخ محمد حسین کمپانی و مورد توجه و علاقه ایشان بودند و با علامه طباطبائی خیلی صمیمی .ایشان به من فرمودند:"حتما باید یک دوره" اسفار" پیش استاد علامه طباطبائی بخوانید و تکرار بشود." من خدمت علامه رفتم و در مدرسه حجتیه ،ابتدا برای سه چهار نفر در س را شروع کردند وحضرت امام ، دام ظله العالی ،چون دیدند که درس فلسفه و معقول من به الکفایه هست،لذا درس فلسفه را تعطیل و درس فقه و اصول ،شروع کردند. یکی دیگر از اساتیدمان ،مرحوم آیت الله حاج سید احمد خوانساری بتودند.ایشان ،از جمله افرادی بودند که با مرحوم والد بسیار مرتبط بودند.مرحوم والد می فرمودند:" وقتی که به نجف رفتم و درس آقا ضیاء عراقی شرکت کردم،کسی را نمی شناختم –از ایشان درخواست کردم که یک نفر از حاضرین را که علما وعملا خودشان می پسندند ،به من معرفی کنند که با ایشان،مباحثه کنیم.یک روز مرحوم آقا ضیاء به منزل آمدند و همراه ایشان سید جوانی با سیمای نورانی(سید احمد خوانساری ) بود آقا ضیاء فرمودند:"این آقا همان فردی است که شما می خواستید ،علماً و عملاً جامع است". مرحوم والد می فرمودند :" در چند سالی که با ایشان هم مباحثه بودم ، در طول این مدت مکروهی از ایشان ندیدم."
یک روز که مرحوم والد به قم آمده بودند، مرحوم آقای حاج سید احمد خوانساری ،طاب ثراه،به دیدن ایشان تشریف آوردند.بعد از رفتن ایشان،مرحوم والد فرمودند:"آیا از ایشان هم درس می گیرد؟"عرض کردم :"ایشان منزوی هستند و درس و بحثی ندارند که من شرکت کنم." مرحوم والد فرمودند:"حتما باید از ایشان درس بگیرید.من از موقعیت علمی ایشان خبر دارم". در بازدید که خدمت ایشان رفتیم،مرحوم والد ،راجع به درس به ایشان پیشنهاد کردند.مرحوم خوانساری ،بسیار متواضع بود.خواص،ایشان را کمتر از مرحوم حجت نمی دانستند؛اما ایشان با تواضع فرمودند: برای ایشان(اشاره به اینجانب)احتیاجی نیست. ایشان که درس آقای حجت می روند.مرحوم والد فرمودند:"من بهتر میدانم که احتیاج دارد و باید از خدمتتان استفاده کند."
بالاخره به هر نحوی بود،ایشان قبول کردند.ما خدمت ایشان رفتیم و ایشان "مقالات" آقا ضیاء (استادشان )را شروع کردند و پیدا بود که خیلی مسلط هستند.بسیار نقاض بودند و در باز کردن مطالب ،وارد. در معقول و فلسفه هم کاملا وارد بود.زیاد می دیدم که"اسفار " را مطالعه می کردند و فلسفه- مانند شرح اشارات و شوارق لاهیجی – را خصوصی تدریس می کردند.فضائل و علو جنبی نیز ،خیلی داشتند مثلا خط خوبی داشتند.به تاریخ مسلط بودند و در جنبه عملی و فضائل اخلاقی ،آنچه پیش من خیلی مهم است،بسیار ضبط لسان داشتند.بیشتر ساکت بودند مثل سیدنا الاستاد علامه طباطبایی،مگر کسی از ایشان سوالی می کرد.اگر صحبتی مطرح می شد که احتمال می رفت به غیبت منتهی شود،مانع می شدند.ایشان ،در عین قلت کلام،بسیار شیرین سخن بودند .از مرحوم کمپانی نقل می کردند که فرموده بود:"بسیار مواظب افکار و مطالب علمی که به نظرمیرسد هستم؛به صورتی که اگر موقع خواب در بستر مطالبی به ذهنم بیاید،بلند می شوم و مطلب را یادداشت می کنم." بعد فرمودند:"کسی که آنطور مطالب علمی را صید کند و آنگونه قید کند،به همان مقامی که ایشان از علم رسیدند،می رسد". راجع به مرحوم آقا ضیاء اعلی الله درجة ،فرمودند:"من خدمت ایشان عرض کردم پس وقتی که در مطلب خودتان عدول می فرمایید ،در متن واقع عدول می فرمایید."
بعد که حضرت آیت الله العظمی آقای بروجردی به قم مشرف شدند و بنای درس گذاشتند،درس فقه و اصول ایشان،حاضر می شدیم .اصول را تا اوائل ظن فرمودند که من اغلب آنها را نوشته دارم،فقه را از اجاره شروع کردند؛بعد صلوة شروع کردند.بحمدالله از محضر مبارک ایشان استفاده کرده ایم.
حوز: در ارتباط با حوزه علمیه زنجان که جنابعالی مقدمات و سطح را در آنجا فرا گرفته اید ، مطالبی را بیان بفرمایید.
استاد : قبل از زمان رضاخان ،اکثر شهرهای ایران حوزه علمیه داشتند و زنجان که تقریبا ضرب المثل بود. چند نفر از بزرگان در همین حوزه درس خوانده اند از جمله؛ مرحوم آیت الله آقا سید یونس اردبیلی ،طاب ثراه ، که قبل از مرحوم آیت الله میلانی،قدس سره، در مشهد رئیس علی الاطلاق بودند.ایشان از شاگردان بسیار برجسته و معروف و مبارز مرحوم آخوند بود؛ باسواد و فقیه کامل و اهل مبارزه بود.یکی از افرادی بود که بعد از واقعه مسجد گوهرشاد،تبعید شد.ایشان ،مدتها و تقریبا بیشتر سطح را در زنجان تحصیل کرده بودند و در مواقع مقتضی یاد می کرد. دیگری مرحوم آیت الله آقای فاضل لنکرانی- پدر همین آقای فاضل ،دامت افاضاته– بود و سومی مرحوم والد که از شاگردان ( ایشان هم در زنجان از شاگردان مرحوم آخوند ملا قربانعلی بودند) مرحوم آیت الله نائینی و مرحوم آیت الله کمپانی بودند و همچنین آقا شیخ عبدالکریم خوئینی که خود آموز کفایه هم دارند،.یکی هم آیت الله آقا شیخ حسین دین محمدی که ایشان جزء تلامذه مرحوم آخوند و مجازاز طرف ایشان، و استاد رسائل و مکاسب بود و نیز آیت الله آقا میرزا عبدالرحیم فقاهتی بود که از شاگردان دوره اول درس مرحوم آخوند و صاحب کتابی در قضاست و افراد دیگری هم مانند: مرحوم آقا میرزا ابراهیم حکیم و آقا میرزا مجید حکیم ،که فلسفه و ریاضیات تدریس می کردند، بودند. زنجان ،هشت مدرسه دارد و از اردبیل و اطراف، برای درس خواندن به آنجا می آمدند.همه این مدرسه ها ، طلبه های فاضل داشت.مسلما تبریز هم حوزه داشته است و سالهای متمادی ، کاشان هم حوزه داشت. مرحوم نراقی آنجا بوده اند و اصفهان قبل از شیخ انصاری مانند نجف بود. رضاخان که آمد اینها را از میان برد.از میان این مدرسه ها از همه مهمتر مدرسه معروف به مدرسه یا مسجد سید می باشد که مراد، جد اعلای ما،مرحوم آیت الله سید محمد مجتهد بود که با فرقه بابیه جنگید و بالاخره با فتوای ایشان محمد علی باب که داعی سید علی محمد باب بود کشته شد . بحمدالله درس و بحث و اقامه نماز جمعه و جماعت در آنجا ترک نمی شود.
حوزه: خصوصیات و امتیازات هر کدام از آیات و مراجع ثلاثه را بفرمایید:
استاد : هر سه این بزرگواران را کاملا از نزدیک می شناختم .هر کدام ،از مقام عالی فقاهت برخوردار بودند و اما روش سیاسی این بزرگواران ،روش سیاسی مرحوم آقای حجت ،ظاهرا سنخ روش آقا سید محمد کاظم طباطبائی بود و یا مثل روش مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، خیلی به کارهای سیاسی کار نداشتند. بیشتر به همان درس و بحث می پرداختند .حتی در بحث صلوة ،صلوة جمعه را ذکر نکرده و اصلا وارد بحث نشدند و صحبتی پیرامون آن بیان نداشتند.اما مرحوم آقای سید محمد تقی خوانساری بالعکس ،ایشان بینی و بین الله بودند. کراراً از مرحوم والد،ت عریف ایشان را چه در ایام تحصیل نجف و چه بعد در مهاجرت به قم شنیدم . امام،حفظه الله ، به نماز ایشان بسیار مقید بودند و مرتب حاضر می شدند. مرحوم والد نقل می کردند:" تنها کسی که می توانست در درس مرحوم آقا ضیاء روی مطلبش تکیه کند و بایستد ،ایشان بود ،که اشکال می کرد و با مثالهای عرفی ،آنچنان مطالب خود را در برابر استاد مجسم می کرد که اغلب حاضران جلسه درس می خندیدند و این وضع خوشایند مرحوم آقا ضیاء نبود . وقتی که جنگ عراق و انگلیس پیش آمد ،ایشان به صف مجاهدین پیوست و با انگلیس وارد جنگ شد.انگلیسی ها ،ایشان را به اسارت به هند بردند وایشان بعد از برگشتن ، دچار کسالتی شده بودند. ایشان بسیار با تقوی بودند، با تقوای بدون تکلف که نماز استسقای ایشان هم خیلی معروف است. این نماز و استجابت استسقای ایشان ، مایه حیرت و تعجب افراد ارتش انگلیسی ،که در اواخر جنگ دوم جهانی در قم بودند، گردید و نقل شد که گفته بودند از کشیشتان درخواست کنید که به پیروزی کامل ما دعا کند! و اما مرحوم آیت الله صدر،ایشان نیز از جمله زعمای حوزه بودند که معتقد بودند باید در امور سیاسی اقدام جدی بشود و باید در امور،دخالت کرد و باید به فکر اصلاح امور حوزه بود و در سیاست دخالت کرد.اما این حرفها ،آن موقع هیچ خریداری نداشت .حتی افرادی که اینگونه بودند ،قدری خلاف حوزه ای و به روشنفکر و متجدد ،معروف می گردیدند.واقعا این انقلاب ،بزرگترین خدمت را به حوزه ها کرده است.شما اکنون نمی توانید وضع آن زمان را باور بکنید، چنانچه آن روزهم کسی تصور این چنین وضعی را نمیکرد که این گونه واقعیتها مطرح شود.
مرحوم آقای صدر،طاب ثراه،از نجف با مرحوم والد رفیق بودند. یادم است در یک جلسه ای ، صحبت از ماده تاریخ بود،مرحوم صدر فرمودند:« من راجع به مرحوم والدم این ماده تاریخ را گفتم" فی تلحتئ تسکتهیل طاب له الصدر" که این مطابق تاریخ وفات ایشان است.»
مرحوم آقای صدر، طاب ثراه، شاعری قوی بود.اشعار روی سنگ قبر مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم از ایشان است:
اجدب ربع العلم بعد خصبه و هدار کان المعالی فقده
کوکب سعد سعد العلم به دهرا و غاب الیوم عنه سعده
کان لاهل العلم خیر والد و بعده امت یتامی ولده
فی شهر ذی القعده غاله الردی بهمه یالیت شلت یده
فی حرم الائمه الاطهار فی شهر الحرام کیف حل صیده
دعاه مولاه فقل مورذخا دری الکریم جل ضیفا عبده
عبدالکریم آیت الله قضی وانحل من شمل العلوم عقده
پدر ایشان، مرحوم حاج سید اسماعیل صدر است.
مرحوم حاج سید اسماعیل صدر ،از شاگردان مرحوم میرزای کبیر و از مراجع زمان خود بود. ایشان گرچه فقیه ، با تقوا و زاهد بودند، ولی معروفیت مرحوم آخوند و آقا سید محمد کاظم طباطبائی را نداشتند.البته اوضاع حوزه قم در آن هنگام،سروسامانی نداشت تا این که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ،از بروجرد برای معالجه راهی تهران شدند. پس از بهبود، امام دام ظله،برای رونق بخشیدن به حوزه از ایشان درخواست کردند که در قم توطن کرده و حوزه را به نحو احسن در تحت زعامت خویش اداره کنند.آن بزرگوار هم دعوت امام را اجابت فرموده وارد قم شدند و درس شروع کردند. چنانچه ذکر شد، من هم مرتب درس فقه و اصول ایشان می رفتم.ایشان، ابتدا کتاب" اجاره" و بعد از آن کتاب " صلوة" را تدریس فرمودند.
بزرگان حوزه مانند خود امام و مرحوم آیت الله آقا سید محمد داماد و آقای حاج آقا مرتضی حائری نیز،در درس ایشان شرکت می فرمودند و احیانا صحبت می فرمودند.پس از ورود ایشان بود که حوزه حیات علمی دیگری گرفت و رونق فراوان یافت.غرض ، حوزه ماهیت دیگری به خود گرفت باید به ابیات مولوی متشبث گردم و به شکرانه بهره های روحی و معنوی و تشویقات خصوصی آن مرحوم و سایر اساتید عرض کنم:
این نفس جان دامنم بر تافته است بوی پیراهان یوسف یافته است
کز برای حق صحبت سالها باز گو رمزی از آن خوشحالها
تا زمین و آسمان خندان شود عقل و روح دیده صد چندان شود
حوزه:با مرحوم آیت الله میلانی ،ارتباطهای فراوان داشته اید؛در این زمینه مطالبی را بیان فرمایید.
استاد : مرحوم آیت الله میلانی، بواسطه رفاقت زیادی که با مرحوم والد داشتند،وقتی که مرحوم والد از ایران به نجف می آمدند در کربلا به منزل ایشان وارد می شدیم . یا آنگاه که ایشان به تبریز مسافرت می کردند در زنجان به منزل ما وارد می شدند. یادم می آید مرحوم آیت الله میلانی فرمودند:در نجف ،با مرحوم والد در جلسه ای پیرامون بعضی از علوم وارد صحبت شدیم .صحبت ما از صبح تا ظهر بطول انجامید و در این نشست ،پیرامون هفت علم صحبت کردیم .وقتی دیگر در مشهد مقدس فرمودند:" سی سال است ،من با مرحوم آقا ،رضوان الله علیه،رفاقت داریم. این رفاقت نیست، قرابت است". من عرض کردم مضمون فرمایش شما منطق است بر روایت امام هشتم،سلام الله که فرمودند:" موده عشر من سنه قرابه"آنگاه که اینجانب علی رغم میل باطنی خودم می خواستم از نجف به ایران برگردم (چرا که گفته می شد حوزه زنجان،کسی راندارد. چون آن ایام،مصادف بود با کسالت و بستری شدن مرحوم والد برای اداره مدرسه و مسجد سید و شاید زنجان. مرحوم والد،لازم دیدند که مراجعت کنم و احساس تکلیف می شد.) مرحوم آیت الله میلانی ،که ناراحتی من را در مراجعت به ایران دیدند،گفتند:" شما ناراحت نشوید،به شما روشی یاد می دهم که دوری حوزه را جبران کند.این روش ، نوعی ریاضت می خواهد و آن این است که یا با نذر و یا چیز دیگری ،خود را موظف کنید که یک متن فقهی را در ساعاتی از روز، عمیق مطالعه کرده و نظرات خود را پیرامون آن یادداشت کنید. به شما قول می دهم که اگر بر این کار به طور منظم اهتمام کنید، دوری شما از حوزه جبران خواهد شد. سیدنا الاستاد،علامه طباطبائی ،معظم له را معرفی می نمودند و آثاری که از درس ایشان طبع شده، گواه فقاهت و درجه اجتهاد آن مرحوم می باشد.بسیار متواضع و بزرگوار و چون از تلامذه خاص مرحوم آقای حاج شیخ محمد حسین کمپانی بودند،طبعا دارای حالات و مقامات معنوی بودند.در اوانی که اینجانب در کربلا به منزل ایشان ،که منزل کوچکی بود ،وارد می شدم، پیوسته احساس می کردم که شبها بعد از تهجد و نماز بدون اندک صدایی،درب حیاط را باز می کردند و به حرم مطهر مشرف می شدند.
مرحوم آیت الله میلانی در سال 42 جزء پیشگامان در حرکت انقلابی بودند و به همین جهت به تهران تشریف آوردند .کاملا یادم است که ورود ایشان به تهران مصادف با زندانی شدن ما، در همان تاریخ بود. بعد از خلاصی از زندان ،مجالسی داشتیم با بعضی از مراجع وقت و علماء که به تهران آمده بودند.این مجلس در منزلی که ایشان ساکن بودند،منعقد میشد.گاهی هم جلسه خصوصی راجع به اوضاع، در منزل یکی از منسوبین ما تشکیل می شد.در بعضی از این محافل خصوصی، مرحوم شهید مطهری(ره) نیز شرکت داشتند.
ادامه دارد . . .
منبع : مجله حوزه شماره پنجم سال چهارم آذر و دی 1366