سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

یادداشتی درباره سبک زندگی در روزنامه جوان

مطلبی از استاد اویسی درباره سبک زندگی با مقوله سلام کردن در روزنامه جوان آمده است که در ادامه قرار داده شده است.

لینک مطلب به صورت ورد و اینترنت هم از زیر قابل دسترسی است.

http://www.javanonline.ir/fa/news/885051/%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A2%D8%B1%D8%B2%D9%88%D9%8A-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA%D9%8A-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D8%AF%D9%8A%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

سبک زندگی کامران اویسی


جزوه علوم قرآن ارشد درس هشتم

درس هشتم را از لینک زیر برای درس علوم قرآن ارشد دانلود کنید.

http://s9.picofile.com/file/8314030918/%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85.pdf.html


درس هفتم جزوه علوم قرآن ارشد

درس هفتم را از لینک زیر دانلود نمایید.

http://s8.picofile.com/file/8311659700/%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%85.pdf.html


علمای زیادی به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند

کامران اویسی - شنبه 20 آبان 1396 - 08:36
حجت الاسلام کامران اویسی گفت: علمای زیادی مانند نویسندگان قرن دهم در کتاب مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة(ع) به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: درباره اینکه آیا واقعه اربعین و زیارت کاروان اسرا از مزار امام حسین (ع) و شهدای کربلا به لحاظ تاریخی به چه میزان صحت دارد و چه تحلیل هایی در این زمینه مطرح شده اند، با حجت الاسلام کامران اویسی، مدرس حوزه و دانشگاه که در حوزه تفسیر و علوم دینی فعالیت دارند، به گفتگو نشستیم که در ادامه می خوانید؛

*لطفا در مورد بازگشت کاروان اسرا از شام به سمت کربلا بفرمایید.. چه شواهد تاریخی برای این واقعه وجود دارد؟

ورود خاندان سیدالشهداء به کربلا در راه بازگشت از شام به مدینه در روز اربعین، یکی از وقایع مبهم پس از واقعه عاشورا است؛ زیرا هم در زمان وقوع حادثه عاشورا و هم پس از آن شیعیان تحت بیشترین فشارها و آزارها بوده، سخت ترین شکنجه ها و تحریم ها را متحمّل شده و عملاً درحاشیه قرار گرفته بودند، کمتر امکان ضبط و نقل وقایع غمبار عاشورا و اربعین پدید آمد.

بخش اعظم وقایع عاشورا و حوادث پس از آن، توسط مورخان اهل تسنن-که غالباً تلاش می کردند دامن بنی امیّه را از لکه ننگ فاجعه ای که در آن دست داشتند، پاک سازند- نقل شده است و نباید انتظار داشت تمام وقایع و حوادث بدون کمترین تحریفی نقل شده باشد. نیز حتی اگر مورخان قصد نگارش حوادث را بدون تحریف داشتند، حکّام وقت ممانعت به عمل می آوردند.

سید بن طاووس می ‏نویسد: «وقتی که خاندان امام حسین(ع) را ازشام به سوی مدینه حرکت دادند و به دو راهی مسیر مدینه و عراق رسیدند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. هنگامی که این جمعیت به کربلا رسیدند، در آنجا جابر بن عبد اللَّه انصاری و گروهی از بنی هاشم و مردان دیگر از خاندان پیامبر(ص) را دیدند که برای زیارت امام حسین(ع) به کربلا آمدند؛ این دو گروه در یک روز با یکدیگر ملاقات کردند و با گریه و اندوه و سر وسینه زنان، با یکدیگر دیدار نمودند. در آنجا مجلس غم واندوه و ماتم بر پا کردند و زنانِ روستاهای مجاور کربلا نیز به آنها پیوستند و چند روز در آنجا مجلس ماتم پر شوری برپا شد.

*آیا علمای شیعه این واقعه را پذیرفته اند؟

دیگر علما مانند نویسندگان قرن دهم در کتاب مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة (علیهم السلام) نیز به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند

برخی از فضلا این قضیه را نقد کرده اند. به عنوان نمونه استاد مطهری می گوید: این مطلب جز در کتاب لهوف که آن هم خود سید بن طاووس درکتاب های دیگرش آن را تکذیب کرده و لا اقل تأیید نکرده است، در هیچ کتابی نیست و هیچ دلیل عقلی هم قبول نمی‏ کند. موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست، راه شام به مدینه ازخود شام جدا می‏ شود. این سخن در حالی است که دیگر علما مانند نویسندگان قرن دهم در کتاب مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة (علیهم السلام) نیز به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند.

ابوریحان بیرونی (م 440 ق) می ‏نویسد: در بیستم ماه صفر بعد از خروج اهل بیت از شام، سرهای مبارک شهدا به کربلا آورده شد و کنار بدن ‏ها دفن گردید. البته کلام او وقتی برای اثبات مدعا فایده داردکه همراهی امام سجاد(ع) با کاروان بازگشت سرها به کربلا را ضمیمه نمود. همچنین عماد الدین طبری آملی (م قرن 6) -با توجه به آنچه علامه محسن امین آورده است- پس از نقل ماجرای زیارت جابر و عطیه آورده است: در این میان جمعیتی را دیدند از مسیر شام به کربلا نزدیک می ‏شود. جابر به عطیه گفت: برو ببین اینها چه کسانی هستند؟ عطیه رفت و برگشت و به جابر گفت: ای جابر، برخیز و از حرم رسول خدا(ص) استقبال کن؛ چرا که امام سجاد(ع) به همراه عمه ‏ها و خواهرانش می ‏آیند. جابر برخاست و با سر و پای برهنه به استقبال آن کاروان شتافت؛ وقتی که به امام زین‏ العابدین(ع) نزدیک شد، امام به او فرمود: «تو جابری؟» پاسخ داد: آری، امام فرمود: «ای جابر به خدا سوگند! اینجا مردان ما کشته شدند، اطفال ما سربریده شدند، زنان ما اسیر گردیده و خیمه‏ های ما سوزانده شدند». نیز ابن نما حلّی(م قرن هفتم) در کتاب مثیرالاحزان ماجرای وروداسرای از اهل بیت(ع) به کربلا و ملاقات با جابر را نقل کرده است.

*ایرادهای وارد شده به زیارت کاروان اسرا به کربلا را چگونه می توان دسته بندی کرد؟

آیت الله مکارم شیرازی ایراد های وارد شده بر مسأله زیارت اسرا در روز اربعین را به دو دسته تقسیم می کند: نخست از نگاه تاریخی نظرات مخالفی در این زمینه ابراز شده و دیگر آنکه بُعد مسافت مانع تحقق چنین امری است.

برخی از صاحب نظرانی که زیارت در اربعین اول را پذیرفته، بر این اعتقادند که اسرا  به مدت بسیار کوتاهی در کوفه زندانی بوده و در فاصله دو روز کبوتر نامه بر، نامه ابن زیاد را نزد یزید برده و پاسخ را مبنی بر فرستادن اسرا به شام بازگردانده است، درنتیجه، اسرا در روز پانزده محرم به سوی شام روانه شده و روز اول ماه صفر وارد شام شده اند و برای این قضیه شواهدی تاریخی ارائه می دهند.

مانند اینکه ابو خالد تمارمی گوید: روز جمعه با میثم تمار در نهر فرات مشغول گردش و در کشتی بودیم که ناگاه باد سختی وزید. میثم از کشتی خارج شد و به باد نگاهی کرد وفرمود این بادی کوبنده است، کشتی را محکم ببندید که خطری به آن نرسد؛ الان معاویه در شام مرد. روز جمعه بعدی قاصدی از شام وارد کوفه شد و با وی ملاقات کردم و خبر از شام گرفتم گفت: معاویه از دنیا رفت و مردم به پسرش یزید بیعت کردند، گفتم کدام روز معاویه مرد گفت روز جمعه گذشته. طبق روال آن روز قاصد نمی تواند یک هفته ای خبر مرگ معاویه را از شام به کوفه برساند و قاعدتاً از کبوتر نامه بر استفاده کرده اند و مقصود از دیدن قاصد، دیدن آن کسی است که از نامه کبوتر مطلع بوده است. پس این احتمال قوی هست که ابن زیاد از کبوتر نامه بر استفاده می کرده است.

از دیگر شواهد تقویت احتمال زیارت کاروان اسرا در اربعین اول الحاق سرهای مبارک شهدا به پیکرهای مطهّر در بیستم صفر است.

برخی می‏ نویسند: «امام سجاد(ع) سر مبارک امام حسین علیه السلام را به کربلا آورد و به بدن پدربزرگوارش ملحق کرد» و یا می ‏نویسند: «سر مبارکش به کربلا برگردانده شد» و نام امام سجاد (ع) را ذکر نمی کنند. این سخن با ضمیمه این نکته که ورود امام سجاد (ع) به کربلا را، جز در اربعین حسینی ننوشته ‏اند و الحاق سر نیز فقط توسط آن حضرت صورت گرفت، می ‏توان نتیجه گرفت که ورود آنان به کربلا و الحاق سرها در همان اربعین بوده است.

به عنوان نمونه شیخ صدوق و فتال نیشابوری می‏ نویسند: امام سجاد(ع) با اهل‏بیت علیهم السلام به همراه سرهای مبارک شهیدان (از دمشق) خارج شدند و سرهای مقدس را به کربلا باز گردانند و (به خاک سپردند).

علّامه مجلسی نیز می ‏نویسد: مشهور میان علمای امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام زین العابدین (ع) انجام گرفت. به ویژه اینکه شبلنجی‏ عالم سنی، نیز می‏ گوید: امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین علیه السلام سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد

حتی  علّامه مجلسی نیز می ‏نویسد: مشهور میان علمای امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام زین العابدین(ع) انجام گرفت. به ویژه اینکه شبلنجی‏ عالم سنی، نیز می‏ گوید: امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین(ع) سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد.

*به هر حال به زیارت اربعین بسیار توصیه شده است؛ این مطلب نمی تواند موید زیارت امام حسین(ع) در اولین اربعین ایشان باشد؟

سنت بودن اربعین در روایات نیز از دیگر ادله امکان زیارت اولین اربعین است. آیت الله مکارم شیرازی معتقد است که نمی‏ تواند این همه اهتمام نسبت به زیارت اربعین و آن را از علائم مؤمن شمردن و نقل زیارت نامه ‏ای مخصوص، به صرف زیارت آن حضرت از سوی جابر در اربعین باشد؛ به ویژه آنکه زیارت اربعین ویژه امام حسین(ع) است و درباره هیچ یک از دیگر معصومان چنین زیارتی وارد نشده است.

زمان رسیدن کاروان کربلا به شام که شیخ عباس قمی در منتهی الآمال گفته است از دیگر شواهد بر ادعای مذکور است. او می نویسد: اگر روز رسیدن کاروان اسرا به شام در روز اول ماه صفر باشد، این احتمال تقویت می شود که کاروان بتواند بعد از چند روز ماندن در شام در روز اربعین به کربلا رسیده باشد. در کتاب‏ های متعددی آمده است که روز ورود کاروان اسیران به شام، روز اوّل صفر بوده است و بنی امیه نیز آن روز را برای خود عید قرار دادند.

نهایتاً از مجموع شواهد و قرائن و کلماتی که از عالمان و محقّقان ذکر شد، می‏ توان ورود اسرای اهل‏بیت(علیهم السلام) در روز اربعین به کربلا را تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهل ‏بیت(ع) با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزاداری پرداختند، پذیرفت و اگر سید بن طاووس در اقبال آن را بعید می ‏شمرد مشکلی ایجاد نمی‏ کند؛ زیرا ایشان با فرض ماندن آنها به مدت یک ماه در شام، ورود آنها را در روز اربعین به کربلا نمی‏ پذیرد، همان‏گونه که ورودشان را در این تاریخ به مدینه نیز قبول ندارد؛ ولی هنگامی که ثابت شد، کاروان اسرا کمتر از ده روز در شام مانده ‏اند، پذیرش سخن سید بن طاووس در لهوف که ورود آنها را به کربلا همزمان با ورود جابر از قول راوی نقل کرده، به حقیقت نزدیک‏تر است.

ممکن است سیدبن طاووس در تاریخ معتبری این حادثه را دیده بود و آن را در لهوف نقل کرده، ولی بعداً که در تاریخ دیگری خوانده است آنها به مدت یک ماه در شام مانده‏ اند، ورود کاروان اهل‏بیت (ع) را در روز اربعین به کربلا ناممکن دانسته است. در نتیجه، با ردّ کلام آنها که اقامت یک ماهه را در شام مطرح کرده ‏اند، موضوع ورود اهل‏بیت(ع) در اربعین سال 61 به کربلا و زیارت آنان تثبیت می ‏شود. طبیعت امر نیز اقتضا می ‏کند که این کاروان قبل از رفتن به مدینه بار دیگر با آسودگی به کربلا بروند و با قبور شهدا تجدید دیدار نمایند.


واکاوی فقهی و تربیتی تنبیه بدنی کودکان

خلاصه

در روایات، احادیثی وجود دارند که به طور عام هر گونه اذیت کردن مؤمنان را جایز نمی دانند که کودکانِ مؤمنین نیز می‌توانند در ذیل این فقره از روایات قرار گیرند و تنبیه بدنی آنها اگر مصداقی از آزار و اذیت باشد، جایز نیست.

خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

تربیت کودکان از مهمترین وظایف والدین است، اما گاهی والدین ناچار می شوند کودک خود را تنیبه کنند. آیا این کار  مصداق کودک آزاری نیست؟ هنگام اشتباه کودکان چگونه باید آنان را تادیب کرد؟ در خصوص تنبیه بدنی کودکان با حجت الاسلام دکتر «کامران اویسی»، پژوهشگر حوزه تفسیر تطبیقی و علوم دینی و مدرس حوزه و دانشگاه به گفتگو نشستیم.

ابنا: آیا در دیدگاه اسلام تنبیه بدنی کودکان جایز است؟

در فقه امامیه تنبیه کودکان به طور کلی و در حالت اولیه ممنوع است؛ اما دو استثنا وجود دارد یا به تعبیر فقهی، دو بحث از تحت قاعده اولیه ممنوعیت تنبیه بدنی کودکان خارج شده است که عبارتند از تعزیر و تأدیب دو دیدگاه کلی درباره  این مسئله  قابل تصور است:

دیدگاه اول: مخالفان تنبیه بدنی کودکان هستند که بر اساس اصل اولی  حرمت تنبیه کودک و مفهوم سه دسته از روایات شکل گرفته است.

دیدگاه دوم: با توجه به ادله روایی و نیز تمسک به قاعده احسان و اتفاق فقها بر جواز تعزیر و تأدیب حکم داده اند.

مستندات فقهی مخالفان یعنی دیدگاه اول، کافی نیست و بنابراین نمی توان قائل به حذف تنبیه کودکان شد گرچه می‌توان محدودیت برای آن قائل شد.

ابنا: روانشناسان چه دیدگاهی در این خصوص دارند؟

دانشمندان روانشناس نیز دو نظرگاه کلی درباره تنبیه کودکان ارائه کرده اند. یعنی دانشمندان روانشناس و علوم تربیتی هم با طرح دیدگاه های متفاوت، یا اعتقاد به اصل تنبیه ندارند و یا ضمن پذیرش آن به تعیین اندازه و حدود اجرای آن پرداخته اند.

ابنا: کودک چه تعریفی داشته و دوران کودکی تا چه سنی ادامه دارد؟

معنای کودک که در لغت و اصطلاح به آن "صَبیّ" می‌گویند به لحاظ لغوی، واژه کودک به معنای خرد و کوچک می‌باشد که راجع به انسان کم سن و سال استعمال شده است؛ اما در اصطلاح، ملاک پایان دوران کودکی و استقرار مسئولیت کیفری در دانش فقه به بلوغ شرعی دانسته شده است.

در اینجا خوب است تعزیر را نیز معنا کنیم. در لغت یعنی ردّ و منع، تأدیب، سرزنش. اما تعزیر در اصطلاح به عقوبتی گفته می‌شود که شارع برای آن اندازه ای معین نکرده و تعیین مقدارش را به دست حاکم سپرده است که البته نباید از مقدار حد تجاوز نماید.

تأدیب هم در لغت به معنای تعلیم و تربیت و یا مجازات کردن است. اما در اصطلاح تربیت همراه با تنبیه به عنوان وظیفه والدین در قبال فرزندان و معلم در قبال متعلم است. البته گاهی اوقات تأدیب مترادف تعزیر نیز به کار رفته است.

ابنا: به نظر می‌رسد تنیبه کودکان که در شرع اسلام مورد تایید قرار دارد، هر چند که محدودیت هایی هم برای آن قائل است، خشونتی علیه کودکان باشد! چه توضیحی در این زمینه دارید؟

اساس آیات متعددی از قرآن کریم خداوند متعال همه افراد را آزاد آفریده و حق قانون گذاری را تنها برای خود تعیین کرده است. برای مثال در سوره انعام آیه 57 می فرماید: "قُلْ إِنِّی عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلینَ ؛ بگو: «براستى من دلیل روشنى از جانب پروردگارم دارم در حالى که شما آن را دروغ انگاشته‏اید! آنچه را (از عذاب الهى) بدان شتاب مى‏ورزید، نزد من نیست! حکم جز براى خدا نیست، در حالى که حق را (از باطل) جدا مى‏کند و او بهترین جدا کنندگان است.»" نیز مانند آیه 40 سوره یوسف که می فرماید: "ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‏ ؛ غیر از خدا (معبودى) را نمى‏پرستید، جز نام‏هایى که شما و پدرانتان آنها را نامگذارى کرده‏اید، و خدا هیچ دلیلى براى آن ها فرو نفرستاده است حکم جز براى خدا نیست فرمان داده که جز او را نپرستید. این دین استوار است و لیکن بیشتر مردم نمى‏دانند." و نیز آیه 67 سوره یوسف: "وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنی‏ عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون‏ ؛ و گفت:«اى پسران من، از یک در وارد نشوید، و از درهاى مختلف وارد شوید و هیچ چیزى را که از طرف خدا (حتمى شده) است از شما دفع نمى‏کنم. حکم، جز براى خدا نیست تنها بر او توکّل کرده‏ام و همه توکّل کنندگان پس باید تنها بر او توکّل کنند.»" بنابراین نمی توان بر دیگران حکم رانی کرد و برای آنان حکمی مانند تنبیه و تعزیر صادر کرد مگر در مواردی که خود اسلام اجازه داده است.

در آیاتی ظلم در حق دیگران عملی قبیح و حرام است. خداوند در آیاتی مانند آیه 52 سوره غافر می فرماید: "یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار ؛ روزى که عذرخواهى ستمکاران براى آنان سودى ندارد و لعنت فقط براى آنان است و بدى سراى (دیگر نیز) تنها براى ایشان است‏." نیز مانند آیه 151 سوره آل عمران: "سَنُلْقی‏ فی‏ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمینَ ؛ بزودى در دل‏هاى کسانى که کفر ورزیدند، وحشت (و ترس) خواهیم افکند، بخاطر اینکه چیزى را با خدا شریک قرار داده‏اند، که هیچ دلیلى بر آن فرو نفرستاده است، و مقصدشان، آتش است و جایگاه ستمکاران چه بد (جایگاهى) است‏." همچنین آیه 22 سوره ابراهیم که در آن می فرماید: "وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم؛ و شیطان، هنگامى که کار پایان یافت مى‏گوید:» در حقیقت، خدا وعده حق به شما وعده داد و [من‏] به شما وعده دادم، و [لى‏] با شما تخلّف کردم و براى من هیچ تسلّطى بر شما نبود، جز اینکه شما را فرا خواندم، و [درخواست‏] مرا پذیرفتید، پس مرا سرزنش مَکنید، و خودتان را سرزنش کنید من فریادرسِ شما نیستم، و شما فریادرس من نیستید. براستى که من شریک قرار دادن شما، پیش از این (مرا براى خدا) را انکار مى‏کنم. «در واقع ستمکاران برایشان عذاب دردناکى است!»" و نیز در آیه 31 سوره انسان آمده است: "یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیما ؛ هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) در رحمتش وارد مى‏کند و ستمکاران عذاب دردناکى برایشان آماده ساخته است!" 
همه این آیات، حکایت از حرمت شرعی ظلم و با ضمیمه برخی مقدمات عقلی، دلالت بر قبح عقلی آن دارد. بنابراین اصل اولی در تنبیه کودکان حرمت آن است اگر به مرحله ظلم برسد. اما موارد تأدیبی که همراه با ظلم نیست یا مقدمه ای برای ظلم نباشد، اشکال ندارد.

اما در روایات، احادیثی وجود دارند که به طور عام هر گونه اذیت کردن مؤمنان را جایز نمی دانند که کودکانِ مؤمنین نیز می‌توانند در ذیل این فقره از روایات قرار گیرند و تنبیه بدنی آنها اگر مصداقی از آزار و اذیت باشد، جایز نیست. مانند اینکه از امام صادق علیه السلام در کتاب کافی نقل شده است. خداوند عزوجل فرماید: به جنگ با من اعلان دهد آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد، و از خشم من آسوده خاطر باشد آن کس که بنده مؤمن مرا گرامى دارد، و اگر در میانه مشرق و مغرب زمین آفریده از آفریده‏هایم جز یک مؤمن و یک پیشواى‏ عادل با او نباشد، من به عبادت آن دو از تمامى آنچه در زمینم آفریدم بى‏نیاز باشم و هر آینه هفت آسمان و هفت زمین به خاطر او بر پا باشند، و براى آن دو از ایمانى که دارند آرامشى فراهم سازم که نیازى به آرامش دیگرى نداشته باشند."

از نهی حدیث یاد شده می‌توان مواردی مانند تنبیهی که مقدمه ترک معصیت در آینده باشد و در نتیجه از روی لطف انجام گرفته است که با اجرای صحیح شرایط آن، می‌تواند نقش تربیتی و اصلاحی مهمی در سرنوشت کودک داشته باشد. بنابراین، این شکل تنبیه، از همان ابتدا از موضوع ایذای مؤمن خارج  است.

در روایتی دیگر که شیخ صدوق در کتاب خصال آورده است، داریم که نباید کودکان را حدّ بزنند یا توبیخ شرعی کنند تا به مرحله بلوغ برسد. ابو ظبیان گوید: زن دیوانه‏اى را نزد عمر آوردند که عمل منافى عفت کرده بود، عمر دستور داد تا سنگسارش کنند. مأمورین اجرا با زن گذارشان به على (علیه السلام) افتاد. فرمود: این زن را چه شده است؟ عرض کردند: دیوانه‏اى است که دامن آلوده و اینک عمر دستور سنگسارشدنش را صادر کرده است، فرمود: شتاب نکنید. پس آن حضرت، نزد عمر آمده و او را گفت: مگر ندانسته‏اى که قلم تکلیف از سه فرد برداشته شده است؛ از کودک تا محتلم شود و به بلوغ شرعی برسد و از دیوانه تا به خود آید و از خواب رفته تا بیدار گردد." البته از نظر فقهی بین حکم مرد و زن دیوانه زناکار فرق است اما کودک را تفاوتی در جنسیتش قائل نشده اند. حال توجیه موافقان تبنیه بدنی که به شرط تأدیب باشد نه ظلم و شرایط تأدیب و تعزیر را رعایت کند این است که منظور از رفع قلم در این حدیث، برداشته شدن مواخذه است که متوجه افراد بالغ می‌باشد. به عبارت دیگر، مواخذه ای که متوجه افراد مکلف است، در حق کودکان وجود ندارد، نه اینکه هیچگونه مجازاتی نسبت به کودکان اعمال نمی گردد. یعنی بر این اساس، حکم تعزیر کودک طبق اصطلاح فقهی و اصولی "تخصصاً" از تحت حکم حرمت اجرای حدّ شرعی بر کودک خارج است. به عبارت بهتر کودک آزاری نیست، سنگسار و شلاق کودک برای زنا – و با تقیح مناط برای غیر زنا مانند سرقت و قتل- آنچنان که برای بزرگسالان اعمال می‌شود، نیست بلکه یک تأدیب و تعزیری جهت توجه دادن کودک به زشتی کار و عواقب آن و جلوگیری از اینکه به این گناهان و بزه کاری ها مبتلا گردد، است. مثال در حدّ نازل تر بزنیم: مانند این است که نگذاریم تخم مرغ دزد، شتر دزد شود.

  • کد خبر : 727971
  • منبع : اختصاصی ابنا

جزوه ارشد علوم قرآن درس ششم

لطفا از لینک زیر دانلود نمایید.

http://s8.picofile.com/file/8309126518/%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D8%B4%D8%B4%D9%85.pdf.html


جزوه علوم قرآن ارشد درس پنجم

دانشجویان عزیز از لینک زیر دانلود نمایید.

http://s8.picofile.com/file/8308648734/%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85.pdf.html


شهادت امام حسین(ع) مکتب پیامبر را احیا کرد/ عزت در کلام سیدالشهد

حجت الاسلام اویسی در گفتگو با مهر:
کامران اویسی
شناسه? خبر: 4095538 - دوشنبه 3 مهر 1396 - 08:29
اویسی پژوهشگر حوزه علم و دین گفت: شهادت امام حسین(ع) و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه درخت اسلام را آبیاری نمود.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: توجه به معارف عاشورا در کنار  عزاداری هایی که برای مصیبتهای کربلا داریم، بسیار حائز اهمیت است. باید همه وقت و  همه جا به حق را از باطل تشخیص داد و عاشورایی رفتار کرد. در این خصوص با کامران اویسی دکترای تفسیر تطبیقی، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر حوزه علم و دین گفتگویی داشتیم که ادامه می خوانیم.

*لطفا در مورد عزاداری و شکل صحیح آن در ایام محرم توضیح بفرمایید؟

ما زیارت عاشورا می‏‌خوانیم اما غالباً در معارف‏ آن نمی ‏اندیشیم؛ بلکه گاهی شکل ظاهری آن را نیز آنگونه که صادر شده، رعایت نمی ‏کنیم!! برخی مادحان، برای اینکه گریه‏ بیشتری از مردم بگیرند؛ جملاتی از خود به صورت نثر و نظم در خلال الفاظ زیارت می‏ افزایند؛ اما اثر معنوی، از آن همان الفاظ و جملات مرتب است که از زبان معصوم علیه السّلام صادر شده و بهتر است که خواننده، مطالب مربوط به مداحی و سینه زنی را قبل و یا بعد از زیارت بیاورد تا اصل‏ زیارت بدون هرگونه زیاد و کم خوانده شود.

آیت الله ضیاء آبادی در کتاب «حسین چراغ حیات کشتی نجات» می‌نویسد: ما در ایّام عاشورا و در مجالس عزا همان‏طور که خود راموظّف به ذکر مصائب حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و گریه بر آن عزیز خدا می‏ دانیم؛ باید خود را به اخذ معارف دین از آستان اقدس آن مربّی و معلّم بزرگ عالم انسانیّت نیز موظّف بدانیم

همین موضوع در مورد عزاداری ها هم صدق می‌کند. نمی گویم عزاداری نشود یا عزاداری های مرسوم مانند سینه زنی و زنجیر زنی و دسته روی اشکال دارد بلکه مقصود این است که به هدف این عزاداری اندیشیده شود و تلاش شود در رفتار هم تأثیرش دیده شود. باید شاهد باشیم  در ماه محرم، دروغگویی در بازارها کم شود، چک برگشتی، خیانت در امانت، بزهکاری ها کم شود. اگر این همه افراد در این عزاداری ها می‌کنند و در خیابان ها و مجالس و تکایا و مساجد شاهد آن هستیم، پس چرا به گفته مسئولین، میلیون ها نفر در دادگاه ها پیگیر پرونده شکایت هایشان هستند؟ معلوم است معارف عاشورا کمتر از ظاهر عاشورا جدی گرفته شده است.

هنوز این باور به صورت عمومی شکل نگرفته که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا! یعنی دائم حق و باطل در جبهه نبرد مقابل هم هستند. تقوا داشتن نسبت به بیت المال یا مال دیگران، حقوق افراد و همسایگان و بستگان، دل نبستن به دنیای فانی، دوری از تجملات از جمله نبردهای حال حاضر ما به عنوان جبهه حق در مقابل باطل و کفر و مخالفان اسلام و امام حسین علیه السلام است.

آیت الله ضیاء آبادی در کتاب «حسین چراغ حیات کشتی نجات» می‌نویسد: ما در ایّام عاشورا و در مجالس عزا همان‏طور که خود راموظّف به ذکر مصائب حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و گریه بر آن عزیز خدا می‏ دانیم؛ باید خود را به اخذ معارف دین از آستان اقدس آن مربّی و معلّم بزرگ عالم انسانیّت نیز موظّف بدانیم و باورمان بشود که این کاخ بسیار شکوهمند نهضت عاشورا، براساس معرف و شناخت خدا و ایمان به حیات عقبی نهاده شده و استوار گشته است.

اینکه نوجوان حماسه کربلا می‌گوید: (الموت و اللّه عندی احلی من العسل)؛ یا پیران عاشورایی می‌گفتند:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی                 تا در آغوشش بگیرم تنگ ‏تنگ‏

 من از او روحی ستانم جاودان                    او زمن دلقی سناند رنگ‏رنگ‏

چه معرفتی داشتند؟ آیا جز این است که دنیا را مانند مولایشان امیرالمومنین علی علیه السلام سه طلاقه کردند؟

*از توبه حر بن یزید در عاشورا چه معارفی برای ما حاصل می‌شود؟

آیا قضیه جناب حرّ بن یزید ریاحی نشان از این ندارد که انسان گناهکار که حتی می‌تواند باعث آزردگی امام زمانش شده باشد، به سوی خدا برگردد؟ دوباره به دامن پر مهر امام زمانش بر می‌گردد و تازه امام زمان کربلایی اش ابا عبد الله الحسین می‌فرماید: ارفع رأسک، یعنی نه تنها ناراحت نباش بلکه چون توبه کردی و از جبهه باطل به حق بازگشته ای، سرت را با عزت بالا بگیر. آن دشمنان ما هستند که باید سر افکنده باشند. اینجاست که تبلور آیه شریفه قرآن را می‌بینیم.

*آیا در قرآن هم برای بندگانی که از مسیر هدایت دور افتاده اند، آموزه هایی مطرح شده است؟

بله. در آیه 53 سوره زمر آمده است: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم‏»  بگو ای بندگان من که در مورد خودتان زیاده روی کرده ‏اید، از رحمت خدا ناامید نشوید، که خدا تمام آثار (گناهان) را می آمرزد؛ که تنها او بسیار آمرزنده و مهرورز است.

*مهمترین معرفتی که از واقعه عاشورا به دست می آید چیست؟

اصل واقعه عاشورا خود معرفت نظام شکنی طاغوت یا برملاسازی نقشه دشمنان اسلام را دارد. آیت الله مکارم شیرازی در کتاب گرانقدر «عاشورا ریشه ‏ها انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها» می‌فرماید: دستگاه خلافت اموی تصوّر می ‏کرد با کشتن امام حسین علیه السلام و یارانش- آن هم در نهایت قساوت و بی‏رحمی- و اسارت زنان و کودکانش، به هدف خویش رسیده و نتیجه مطلوب را به دست آورده است. به گمان خویش، هم توانسته است دشمن شماره یک خود را از سر راه بردارد و هم از دیگران زهر چشمی بگیرد، تا هیچ کس بنای مخالفت با حکومت او را در سر نپروراند.

یزیدیان که پس از حادثه عاشورا از پیروزی خیالی خود! سرمست و مغرور بودند، سخنانی بر زبان جاری ساختند و رفتارهایی از خود بروز دادند که به افشای ماهیّت و نیّات شوم آنان کمک کرد. آنان که گمان داشتند با کشتن امام حسین علیه السلام و اسارت خانواده او، به پیروزی بزرگی نایل شده ‏اند و آخرین نقطه مقاومت را در خاندان پیامبر در هم کوبیدند، برای آنکه پیروزی خیالیِ خود را به رخ همگان بکشانند و مستی و سرور خود را تکمیل کنند، به اقدامات نابخردانه و جاهلانه ‏ای دست زدند که شادمانی زودگذر آنان را به مصیبت و ماتم دائمی تبدیل کرد.

آذین ‏بندی شهرهایی چون کوفه و دمشق، برپا کردن مجالس سرور و شادی، توأم با رقص و شراب و پایکوبی، به زنجیر بستن نوادگان پیامبر صلی الله علیه و آله و گرداندن آنان در میان مردم در هیئت اسیران جنگی، تازیانه زدن به اطفال بی‏گناه، بر سر نیزه کردن سرهای شهیدان سرفراز کربلا و زدن چوب خیزران بر لب و دندان امام و ... از جمله کارهایی‏ بود که به منظور تحقیر اسیران و زهر چشم گرفتن از دیگران، از بنی‏ امیّه بروز کرد.

شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی صلی الله علیه و آله کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه علیه السلام درخت اسلام را آبیاری نمود و به رشد و بالندگی امّت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید

ولی تمام این اعمال تیرِ خلاصی بود بر قلب پلید دستگاه اموی، به گونه ‏ای که شادمانی زودگذر آنان تبدیل به کابوس وحشتناکی شد و لحظه‏ ای آنان را رها نساخت. در واقع بنی ‏امیّه هنوز طعم پیروزی را مضمضه نکرده بودند که تلخی آن را در سراسر وجود پلشت و پلید خود احساس کردند.

آنان در حالی که سرمست از باده پیروزی خیالی بودند، تصریح کردند که انتقام خود را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اسلام گرفته‏ اند و تصوّر می‏ کردند به اهداف خویش که بازگشت به عصر جاهلیّت بود، نزدیک شده ‏اند، ولی در واقع همه این تلاش ‏ها، تیشه‏ ای بود که بر ریشه ناپاک دستگاه اموی وارد می ‏شد!

شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی صلی الله علیه و آله کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه علیه السلام درخت اسلام را آبیاری نمود و به رشد و بالندگی امّت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید.

شاید به همین خاطر است که امام سجاد در پاسخ «ابراهیم  بن طلحه» که به امام با کنایه گفته بود: چه کسی در جنگ کربلا مغلوب شد؟ که مقصودش شکست امام حسین (ع) بود، فرمودند: اگر می‏خواهی بدانی پیروزی و غلبه با چه کسی بود، به هنگام فرا رسیدن وقت نماز اذان و اقامه بگو. یعنی هدف یزید محو اسلام و نام رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ولی همچنان طنین لَاإلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ بر مأذنه‏ ها می‏ پیچد و مسلمانان در همه جا- حتی در شام و پایتخت سلطنت یزید- به یگانگی خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله گواهی می‏ دهند!

استاد مطهری به یک عامل یا پیام معارفی مهم در واقعه عاشورا اشاره می‌کند. و آن امر به معروف و نهی از منکر است که الان در جامعه ما می‌توان گفت: فراموش شده است. الان دیگر نمی توان به صراحت نهی از بد حجابی یا گوش دادن به موسیقی نمود. آیا عزاداران حسینی سزاوار نیست نسبت به این واجب عاشورایی بیشتر بیاندیشند و در مقام عمل برآیند؟

محمّد بن حنفیّه برادر امام در آن موقع دستش فلج شده بود، معیوب بود، قدرت بر جهاد نداشت و لهذا شرکت نکرد. امام وصیت نامه ‏ای می‏ نویسد و آن را به او می‏ سپارد: «هذا ما اوْصی‏ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ اخاهُ مُحَمَّداً الْمَعْروفَ بِابْنِ الْحَنَفِیَّةِ» تا آنجا که راز قیام خود را بیان می‏ک ند: «انّی ما خَرَجْتُ اشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فی امَّةِ جَدّی، اریدُ انْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهی‏ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ ابی عَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ.»

استاد مطهری در کتاب «حماسه حسینی» می‌نویسد: دیگر در اینجا مسأله دعوت اهل کوفه وجود ندارد، حتی مسأله امتناع از بیعت را هم مطرح نمی‏ کند؛ یعنی غیر از مسأله بیعت خواستن و امتناع من از بیعت، مسأله دیگری وجود دارد. اینها اگر از من بیعت هم نخواهند، ساکت نخواهم نشست. مردم دنیا بدانند حسین بن علی طالب جاه نبود، طالب مقام و ثروت نبود، مرد مفسد و اخلالگری نبود، ظالم و ستمگر نبود، او یک انسان مصلح بود.

*غیرت دینی و ناموسی امام حسین (ع) چگونه در روز عاشورا تبلور یافت؟

در لحظات آخر أبا عبد اللَّه، وقتی در آن گودی قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد، قدرت جنگیدن با دشمن ندارد، قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت می ‏تواند حرکت کند، باز می ‏بینیم از سخن حسین غیرت می‏ جهد، عزت تجلی می‏ کند، بزرگواری پیدا می ‏شود

از جمله معارف عاشورایی، غیرت ممدوح دینی و ناموسی است. آیا مردان ما نسبت به حیا و عفت زنان و حجاب آنان، به اندازه کافی و لازم غیرت به خرج می‌دهند؟ باز هم استاد مطهری به این نکته اشاره کرده و می‌نویسد: در لحظات آخر أبا عبد اللَّه، وقتی در آن گودی قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد، قدرت جنگیدن با دشمن ندارد، قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت می ‏تواند حرکت کند، باز می ‏بینیم از سخن حسین غیرت می‏ جهد، عزت تجلی می‏ کند، بزرگواری پیدا می ‏شود.

لشکر می‏ خواهند سر مقدسش را از بدن جدا کنند ولی شجاعت و هیبت سابق اجازه نمی‏ دهد. بعضی می‏ گویند نکند حسین حیله جنگی به کار برده که اگر کسی نزدیک شد، حمله کند و در مقابل حمله او کسی تاب مقاومت ندارد. نقشه پلید و نامردانه ‏ای می‏ کشند، می‏ گویند اگر به سوی خیمه‏ هایش حمله کنیم او طاقت نمی ‏آورد. امام حسین افتاده است. من نمی‏ توانم آن حالت أبا عبد اللَّه را مجسم کنم. لشکر به طرف خیام حرمش حمله می‏ کند.

یک نفر فریاد می‏ کشد: حسین، تو زنده ‏ای؟! به طرف خیام حرمت حمله کردند! امام به زحمت روی زانوهای خود بلند می‏ شود، به نیزه ‏اش تکیه می‏ کند و فریاد می‏ کشد: «وَیْلَکُمْ یا شیعَةَ آلِ ابی سُفْیانَ، انْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ لا تَخافونَ الْمَعادَ فَکونوا احْراراً فی دُنْیاکُمْ»؛ ای مردمی که خود را به آل ابو سفیان فروخته ‏اید، ای پیروان آل ابو سفیان! اگر خدا را نمی‏ شناسید، اگر به قیامت ایمان و اعتقاد ندارید، حریت و شرف انسانیت شما کجا رفت؟! شخصی می‏ گوید: ما تَقولُ یَا بْنَ فاطِمَةَ؟ پسر فاطمه چه می‏گویی؟ فرمود: «انَا اقاتِلُکُمْ وَ انْتُمْ تُقاتِلونَنی وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ» طرف شما من هستم، این پیکر حسین حاضر و آماده است برای اینکه آماج تیرها و ضربات شمشیرهای شما واقع شود. ولی روح حسین حاضر نیست او زنده باشد و ببیند کسی به نزدیک خیام حرم او می‏ رود.

معارف بیشتری نیز وجود دارد که نمی توان همه را یکجا بررسی کرد و سخنرانان و خطبا روی منابر حسینی باید از این معارف بگویند و بگویند و نویسندگان کتب چاپی و مجازی بنویسند و بنویسند. زبان دانان و مترجمان این معارف را به زبان های دیگر ترجمه کنند تا امام حسین (ع) به عنوان الگویی برای آنان که در زباله های فرهنگی غرب دنبال الگو برای خاموش کردن عطش جستجوگری فطری خویش می‌گردند، معرفی شود.


جزوه علوم قرآن ارشد پیوست درس سوم

از لینک زیر دانلود کنید:

http://s8.picofile.com/file/8307146900/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D8%B3%D8%AA_%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D8%B3%D9%88%D9%85.pdf.html