جواز و عدم جواز تشکیل حکومت در عصر غیبت
تشکیل حکومت در عصر غیبت جایز است یاخیر؟روایت امام صادق علیه السلام را (که تشکیل حکومت در عصر غیبت را نفی می کند) چگونه تفسیر می نمایید؟
ابتدا به عنوان مقدمه قابل ذکر است ضرورت وجود حکومت در هر جامعهای، امری بدیهی است و همواه مورد تأیید مکاتب و نظامهای گوناگون بوده است. پژوهشهای جامعه شناسان، نشان میدهد که تشکیل دولت و حکومت، همیشه و در همه شرایط یک ضرورت اجتنابناپذیر عقلی و فطری بوده است و نمیتوان از آن بینیاز بود. بشر مدنی بالطبع است و تنها در سایه یک زندگی اجتماعی و تشکیلات منسجم سیاسی که در آن حقوق انسانها محترم شمرده میشود میتواند به حیات خود ادامه دهد. در غیر این صورت زندگی بشری، شکل انسانی و معقولی نخواهد داشت؛ بلکه هرج و مرج و بینظمی، حفظ و بقای اجتماع و حقوق افراد را با خطر مواجه خواهد ساخت. اسلام، دین فطرت و عقل است و بر اساس خواستهها و نیازهای فطری، معقول و منطقی انسان نازل شده است. در این دین این ضرورت عقلی و فطری به خوبی درک شده و وجود حکومت به عنوان یکی از ضروریترین نیازهای انسان و جامعهی انسانی مورد تصدیق و تأیید قرار گرفته و برای آن شرایط و ویژگیهای مشخص شده است. بر اساس این نیاز فطری و عقلی پیامبر اسلام(ص) پس از هجرت به شهر مدینه، بلا فاصله شالوده تشکیل حکومت اسلامی را پی ریزی میکرد و تشکیلات سیاسی حکومتی ایجاد کرد. امام علی(ع) در سخن مشهور خویش این ضرورت را چنین گوشزد مینماید و می فرماید:
وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِر.[1]
براى مردم حاکمى لازم است چه نیکوکار و چه بدکار، که مؤمن در عرصه حکومت او به راه حقّش ادامه دهد، و کافر بهرهمند از زندگى گردد.
احادیث مربوط به تشکیل حکومت اسلامی به صورت کلّی، دو دسته اند: الف) روایاتی که بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در هر زمانی اعم از زمان حضور معصوم(ع) و یا غیبت تأکید دارد. ب) روایاتی که به صورت خاص، در مورد شرایط و ویژگیهای حاکم اسلامی در زمان غیبت صادر شده است. مجموع اینها دلالت بر نصب عام فقیه واجد الشرایط، در زمان غیبت معصوم(ع)، برای اداره و رهبری جامعهی اسلامی از سوی امامان و لزوم قیام برای تشکیل حکومت از سوی فقیهان و ضرورت همکاری و اطاعت مردم از ایشان دارد.
اما در عین حال برخی معتقدند که تشکیل حکومت دینی و استقرار نظام سیاسی بر اساس ولایت فقیه قبل از ظهور حضرت ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه الشریف- امری غیرشرعی و به اصطلاح ممنوع و حرام است! که گاهی این سخن را مستند به روایتی منسوب به امام صادق (ع) می کنند: کُلُ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ (علیه السلام ) فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ »[2] ؛ هر پرچمی که قبل از قیام حضرت حجت (علیه السلام) برافراشته شود، پس صاحب آن پرچم، طاغوتی است که به جای خداوند متعال پرستیده می شود.
روشن است که بر این پایه، نه تنها حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه بلکه هر حکومت دیگری در زمان غیبت، نامشروع و باطل خواهد بود که طبق آنچه در ابتدا ذکر شد یعنی تأیید هرج و مرج در جوامع بشری.
علاوه بر مطالب گفته شده می توان روایتی از امام رضا (ع) را نیز به مباحث ذکر شده ضمیمه نمود که:
«اگر گوینده ای بگوید: پس چرا خداوند والیان امور را گمارده است و به اطاعت ایشان فرمان داده است؟ در جواب وی گفته می شود: به سبب های فراوان .... یکی از آنها اینست که: هیچ فرقه ای از فرقه ها و هیچ ملتی از ملتها را نمی یابیم که جز با داشتن سرپرست و رئیسی که به امر دین و دنیای ایشان رسیدگی کند، باقی مانده باشد و به زندگی ادامه داده باشد. پس در حکمت حکیم یعنی پروردگار متعال جایز نیست که خلق را از داشتن چیزی که ناگزیر باید داشته باشند و دوام و قوامشان جز به آن میسر نیست محروم سازد».[3]
بنابراین مضمون روایت مندرج در متن سؤال نمی تواند نفی هر حکومتی در زمان غیبت و بالطبع نفی حکومت دینی و ولایت فقیه باشد. همچنین انحصار مضمون آن در ولایت سیاسی فقیه، هیچ قرینه و دلیلی ندارد.
سرانجام می توان گفت: مقصود از حدیث مورد بحث، بطلان حکومت هایی است که در مسیری غیر از مسیر اهل بیت(علیهم السلام) گام برمی دارند. به عبارت دیگر بطلان حکومت هایی که حکومت را حق اهل بیت(علیهم السلام) نمی دانند بلکه فرمانروایی و کشورداری را حق خود می دانند و روشن است که این چنین حاکمی قطعاً طاغوت می باشد و در برابر پروردگار عالم قرار می گیرد؛ لذا دیده می شود امام صادق (علیه السلام) شیعیان را از شرکت نمودن در قیام هایی که در آن زمان رخ می داده است منع فرموده اند و تنها یک گونه از آن قیام ها مانند قیام زیدبن علی(ره) را که از اعتقادی صحیح و نیتی پاک، سرچشمه گرفته بوده است.را مجاز دانسته اند.[4]
منابع
ابن بابویه شیخ صدوق، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، تهران: کتابچى، 1376ش، چاپ ششم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، عیون أخبار الرضا علیه السلام، تهران: نشر جهان، 1378 ق، چاپ اول.
شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (تحقیق: صبحی صالح)، قم: هجرت، 1414 ق، چاپ اول.
کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق، چاپ جهارم.
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 82.
[2]. الکافی، ج8، ص 295.
[3]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 100-101.
[4].ر.ک: الکافی، ج8، ص 264؛ الأمالی( للصدوق)، ص 40.