سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

انتشار مقاله همایش توسعه پایدار

با عنایت الهی، مقاله مشترک نگاهی نو به موضوع تنبیه و تبیین شیوه های مختلف آن و موقعیت بکارگیری آن ها در فضای تحصیلی و تربیتی بر روی دانش آموزان از منظر آیات و روایات، با همت دانشجوی فرهیخته و کوشا جناب حجت الاسلام حامد بیات، به صورت مشترک در نهمین همایش ملی توسعه پایدار در علوم تربیتی و روانشناسی، مطالعات اجتماعی و فرهنگی منشتر شد.

لینک دریافت مقاله: ادامه مطلب...

واکاوی فقهی و تربیتی تنبیه بدنی کودکان

خلاصه

در روایات، احادیثی وجود دارند که به طور عام هر گونه اذیت کردن مؤمنان را جایز نمی دانند که کودکانِ مؤمنین نیز می‌توانند در ذیل این فقره از روایات قرار گیرند و تنبیه بدنی آنها اگر مصداقی از آزار و اذیت باشد، جایز نیست.

خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

تربیت کودکان از مهمترین وظایف والدین است، اما گاهی والدین ناچار می شوند کودک خود را تنیبه کنند. آیا این کار  مصداق کودک آزاری نیست؟ هنگام اشتباه کودکان چگونه باید آنان را تادیب کرد؟ در خصوص تنبیه بدنی کودکان با حجت الاسلام دکتر «کامران اویسی»، پژوهشگر حوزه تفسیر تطبیقی و علوم دینی و مدرس حوزه و دانشگاه به گفتگو نشستیم.

ابنا: آیا در دیدگاه اسلام تنبیه بدنی کودکان جایز است؟

در فقه امامیه تنبیه کودکان به طور کلی و در حالت اولیه ممنوع است؛ اما دو استثنا وجود دارد یا به تعبیر فقهی، دو بحث از تحت قاعده اولیه ممنوعیت تنبیه بدنی کودکان خارج شده است که عبارتند از تعزیر و تأدیب دو دیدگاه کلی درباره  این مسئله  قابل تصور است:

دیدگاه اول: مخالفان تنبیه بدنی کودکان هستند که بر اساس اصل اولی  حرمت تنبیه کودک و مفهوم سه دسته از روایات شکل گرفته است.

دیدگاه دوم: با توجه به ادله روایی و نیز تمسک به قاعده احسان و اتفاق فقها بر جواز تعزیر و تأدیب حکم داده اند.

مستندات فقهی مخالفان یعنی دیدگاه اول، کافی نیست و بنابراین نمی توان قائل به حذف تنبیه کودکان شد گرچه می‌توان محدودیت برای آن قائل شد.

ابنا: روانشناسان چه دیدگاهی در این خصوص دارند؟

دانشمندان روانشناس نیز دو نظرگاه کلی درباره تنبیه کودکان ارائه کرده اند. یعنی دانشمندان روانشناس و علوم تربیتی هم با طرح دیدگاه های متفاوت، یا اعتقاد به اصل تنبیه ندارند و یا ضمن پذیرش آن به تعیین اندازه و حدود اجرای آن پرداخته اند.

ابنا: کودک چه تعریفی داشته و دوران کودکی تا چه سنی ادامه دارد؟

معنای کودک که در لغت و اصطلاح به آن "صَبیّ" می‌گویند به لحاظ لغوی، واژه کودک به معنای خرد و کوچک می‌باشد که راجع به انسان کم سن و سال استعمال شده است؛ اما در اصطلاح، ملاک پایان دوران کودکی و استقرار مسئولیت کیفری در دانش فقه به بلوغ شرعی دانسته شده است.

در اینجا خوب است تعزیر را نیز معنا کنیم. در لغت یعنی ردّ و منع، تأدیب، سرزنش. اما تعزیر در اصطلاح به عقوبتی گفته می‌شود که شارع برای آن اندازه ای معین نکرده و تعیین مقدارش را به دست حاکم سپرده است که البته نباید از مقدار حد تجاوز نماید.

تأدیب هم در لغت به معنای تعلیم و تربیت و یا مجازات کردن است. اما در اصطلاح تربیت همراه با تنبیه به عنوان وظیفه والدین در قبال فرزندان و معلم در قبال متعلم است. البته گاهی اوقات تأدیب مترادف تعزیر نیز به کار رفته است.

ابنا: به نظر می‌رسد تنیبه کودکان که در شرع اسلام مورد تایید قرار دارد، هر چند که محدودیت هایی هم برای آن قائل است، خشونتی علیه کودکان باشد! چه توضیحی در این زمینه دارید؟

اساس آیات متعددی از قرآن کریم خداوند متعال همه افراد را آزاد آفریده و حق قانون گذاری را تنها برای خود تعیین کرده است. برای مثال در سوره انعام آیه 57 می فرماید: "قُلْ إِنِّی عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلینَ ؛ بگو: «براستى من دلیل روشنى از جانب پروردگارم دارم در حالى که شما آن را دروغ انگاشته‏اید! آنچه را (از عذاب الهى) بدان شتاب مى‏ورزید، نزد من نیست! حکم جز براى خدا نیست، در حالى که حق را (از باطل) جدا مى‏کند و او بهترین جدا کنندگان است.»" نیز مانند آیه 40 سوره یوسف که می فرماید: "ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‏ ؛ غیر از خدا (معبودى) را نمى‏پرستید، جز نام‏هایى که شما و پدرانتان آنها را نامگذارى کرده‏اید، و خدا هیچ دلیلى براى آن ها فرو نفرستاده است حکم جز براى خدا نیست فرمان داده که جز او را نپرستید. این دین استوار است و لیکن بیشتر مردم نمى‏دانند." و نیز آیه 67 سوره یوسف: "وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنی‏ عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون‏ ؛ و گفت:«اى پسران من، از یک در وارد نشوید، و از درهاى مختلف وارد شوید و هیچ چیزى را که از طرف خدا (حتمى شده) است از شما دفع نمى‏کنم. حکم، جز براى خدا نیست تنها بر او توکّل کرده‏ام و همه توکّل کنندگان پس باید تنها بر او توکّل کنند.»" بنابراین نمی توان بر دیگران حکم رانی کرد و برای آنان حکمی مانند تنبیه و تعزیر صادر کرد مگر در مواردی که خود اسلام اجازه داده است.

در آیاتی ظلم در حق دیگران عملی قبیح و حرام است. خداوند در آیاتی مانند آیه 52 سوره غافر می فرماید: "یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار ؛ روزى که عذرخواهى ستمکاران براى آنان سودى ندارد و لعنت فقط براى آنان است و بدى سراى (دیگر نیز) تنها براى ایشان است‏." نیز مانند آیه 151 سوره آل عمران: "سَنُلْقی‏ فی‏ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمینَ ؛ بزودى در دل‏هاى کسانى که کفر ورزیدند، وحشت (و ترس) خواهیم افکند، بخاطر اینکه چیزى را با خدا شریک قرار داده‏اند، که هیچ دلیلى بر آن فرو نفرستاده است، و مقصدشان، آتش است و جایگاه ستمکاران چه بد (جایگاهى) است‏." همچنین آیه 22 سوره ابراهیم که در آن می فرماید: "وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم؛ و شیطان، هنگامى که کار پایان یافت مى‏گوید:» در حقیقت، خدا وعده حق به شما وعده داد و [من‏] به شما وعده دادم، و [لى‏] با شما تخلّف کردم و براى من هیچ تسلّطى بر شما نبود، جز اینکه شما را فرا خواندم، و [درخواست‏] مرا پذیرفتید، پس مرا سرزنش مَکنید، و خودتان را سرزنش کنید من فریادرسِ شما نیستم، و شما فریادرس من نیستید. براستى که من شریک قرار دادن شما، پیش از این (مرا براى خدا) را انکار مى‏کنم. «در واقع ستمکاران برایشان عذاب دردناکى است!»" و نیز در آیه 31 سوره انسان آمده است: "یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیما ؛ هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) در رحمتش وارد مى‏کند و ستمکاران عذاب دردناکى برایشان آماده ساخته است!" 
همه این آیات، حکایت از حرمت شرعی ظلم و با ضمیمه برخی مقدمات عقلی، دلالت بر قبح عقلی آن دارد. بنابراین اصل اولی در تنبیه کودکان حرمت آن است اگر به مرحله ظلم برسد. اما موارد تأدیبی که همراه با ظلم نیست یا مقدمه ای برای ظلم نباشد، اشکال ندارد.

اما در روایات، احادیثی وجود دارند که به طور عام هر گونه اذیت کردن مؤمنان را جایز نمی دانند که کودکانِ مؤمنین نیز می‌توانند در ذیل این فقره از روایات قرار گیرند و تنبیه بدنی آنها اگر مصداقی از آزار و اذیت باشد، جایز نیست. مانند اینکه از امام صادق علیه السلام در کتاب کافی نقل شده است. خداوند عزوجل فرماید: به جنگ با من اعلان دهد آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد، و از خشم من آسوده خاطر باشد آن کس که بنده مؤمن مرا گرامى دارد، و اگر در میانه مشرق و مغرب زمین آفریده از آفریده‏هایم جز یک مؤمن و یک پیشواى‏ عادل با او نباشد، من به عبادت آن دو از تمامى آنچه در زمینم آفریدم بى‏نیاز باشم و هر آینه هفت آسمان و هفت زمین به خاطر او بر پا باشند، و براى آن دو از ایمانى که دارند آرامشى فراهم سازم که نیازى به آرامش دیگرى نداشته باشند."

از نهی حدیث یاد شده می‌توان مواردی مانند تنبیهی که مقدمه ترک معصیت در آینده باشد و در نتیجه از روی لطف انجام گرفته است که با اجرای صحیح شرایط آن، می‌تواند نقش تربیتی و اصلاحی مهمی در سرنوشت کودک داشته باشد. بنابراین، این شکل تنبیه، از همان ابتدا از موضوع ایذای مؤمن خارج  است.

در روایتی دیگر که شیخ صدوق در کتاب خصال آورده است، داریم که نباید کودکان را حدّ بزنند یا توبیخ شرعی کنند تا به مرحله بلوغ برسد. ابو ظبیان گوید: زن دیوانه‏اى را نزد عمر آوردند که عمل منافى عفت کرده بود، عمر دستور داد تا سنگسارش کنند. مأمورین اجرا با زن گذارشان به على (علیه السلام) افتاد. فرمود: این زن را چه شده است؟ عرض کردند: دیوانه‏اى است که دامن آلوده و اینک عمر دستور سنگسارشدنش را صادر کرده است، فرمود: شتاب نکنید. پس آن حضرت، نزد عمر آمده و او را گفت: مگر ندانسته‏اى که قلم تکلیف از سه فرد برداشته شده است؛ از کودک تا محتلم شود و به بلوغ شرعی برسد و از دیوانه تا به خود آید و از خواب رفته تا بیدار گردد." البته از نظر فقهی بین حکم مرد و زن دیوانه زناکار فرق است اما کودک را تفاوتی در جنسیتش قائل نشده اند. حال توجیه موافقان تبنیه بدنی که به شرط تأدیب باشد نه ظلم و شرایط تأدیب و تعزیر را رعایت کند این است که منظور از رفع قلم در این حدیث، برداشته شدن مواخذه است که متوجه افراد بالغ می‌باشد. به عبارت دیگر، مواخذه ای که متوجه افراد مکلف است، در حق کودکان وجود ندارد، نه اینکه هیچگونه مجازاتی نسبت به کودکان اعمال نمی گردد. یعنی بر این اساس، حکم تعزیر کودک طبق اصطلاح فقهی و اصولی "تخصصاً" از تحت حکم حرمت اجرای حدّ شرعی بر کودک خارج است. به عبارت بهتر کودک آزاری نیست، سنگسار و شلاق کودک برای زنا – و با تقیح مناط برای غیر زنا مانند سرقت و قتل- آنچنان که برای بزرگسالان اعمال می‌شود، نیست بلکه یک تأدیب و تعزیری جهت توجه دادن کودک به زشتی کار و عواقب آن و جلوگیری از اینکه به این گناهان و بزه کاری ها مبتلا گردد، است. مثال در حدّ نازل تر بزنیم: مانند این است که نگذاریم تخم مرغ دزد، شتر دزد شود.

  • کد خبر : 727971
  • منبع : اختصاصی ابنا