وهابی منحوس
سخنان سرجان ملکم درباره فرقه منحوس وهابیت به بهانه تخریب قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) در زیر می آید.
در بیان مذهب وهابى که در نجد پیدا شد
طایفهاى که در این اواخر پیدا شدهاند، مدعى آنند که در این باب از سایر اهالى اسلام مستثنى و ممتازند. شیخ محمد نامى عرب پسر عبد الوهاب که این طایفه منسوب به اویند، قریب صد سال قبل ازین بنیاد این مذهب را نهاد و، در اعلاى اعلام مذهب خویش، بن سعود صاحب درعیه را که پاىتخت ممالک نجد است با خویش یار ساخت و، به معاونت وى و پسرش عبد العزیز چنانکه باید کار ساخت، چنانچه امروز مذهب وهابى در بر عرب یکى از مذاهب مستقله است. قواعد طریقه ایشان مخصوص است و قابل ذکر: اقرار به وحدانیت واجب و رسالت محمد دارند، لاکن گویند که، نسبتى بههیچوجه مابین مخلوق و خالق نیست. و اعتقاد بهاینکه پیغمبر یا ائمه یا اولیا بهوجهى از وجوه تصرفى در امور انسان دارند، یا بعد از فوت یا در آخرت منشاء مددى یا فایدهاى هستند، کفر است. و جمیع مسلمین که قرآن را تاویل مىکنند کافر مىدانند و غزاى با ایشان را لازمه همت جمیع سلسله وهابیه مىشمارند. و جمیع القابى را که دلالت بر عزت و احترام دارد، گویند در نزد خداوند مکروه است. و او تعالى فقط لایق تمجید و تقدیس است. و همچنین به نصّ تنزیل ثابت مىکنند که، محاربه با فرق اسلام که بر طریقت ایشان نیستند لازم است، تااینکه بدان طریقت گردند، یا مانند کفار جزیه بر گردن گیرند و، دراینصورت باید لباس خشن پوشند، و بر اسب سوار نشوند و، ابنیه عالیه بهجهت سکناى خویش بنا نکنند. و هم از عقاید ایشان است که، هر خراجى غیرمشروع است بجز آنچه پیغمبر گرفته است، از قبیل خمس و زکات و غیر ذلک. و سوگند یاد کردن به محمد و على و کسان دیگر را نیز حرام مىدانند، زیرا که گویند: قسم عبارت از شهادت طلبیدن به آنچه در ضمیر مستتر است و خبایاى
ضمایر را بجز خداوند کس نداند. و بنا کردن ابنیه رفیعه بر سر قبور را قسمى از بتپرستى دانند. و بوسیدن مراقد و سایر ترکه انبیا و اولیا را عین بتپرستى شمارند. و بنابراین گویند: تخریب قبور اولیاى اسلام در عربستان و ایران و صرف اسباب و زینتآلات آنها را در امور مشروعه دنیوى موجب خوشنودى خداوند است. تعزیت مردگان را حرام دانند، زیرا که مسلمان پاک را روان به جانب جنت خرامد و این مایه سور است نه سوک. اخبار را عمل نمىکنند. کتاب اللّه را کافى دانند.
قرآن را کتاب خدا دانند که به محمد فرستاد. و محمد را مردى نیک دانند که خدا او را دوست مىداشت. استعمالات و رسوم از قبیل ختان و غیره را که در قرآن وارد نیست ولى سیرت اسلام بدان جارى است، معمول مىدارند. ولى در باب متابعت رسوم و عادات، نه از باب تعبد مذهبى. از اعظم اصول ایشان سفک دماء و نهب اموال کسانى است که از طریقه ایشان خارجاند. و مسلمین درین باب در نزد این گروه از یهود و نصارى بدترند. ده سال قبل ازین ترقیشان به حدى شد که اولیاى دولت عثمانى در هراس افتادند. و از جمله امکنهاى که عرضه قتلوغارت ایشان گشت، نجف و کربلا بود. و بر هرجا که دست یابند، غوغاى قیامت راست کنند. بر هیچچیز و هیچکس ابقا ننمایند.
...بعضى از اعاظم ایشان مانند غزالى و غیره تصریح کردهاند که، متشیعه مسلمند، الا اینکه غالبا سلاطین این سلسله، یا بهجهت تعصب مذهب، یا مصلحت ملکى، این طایفه را رافضى و از کافر بدتر گرفتهاند. و بههمین دلیل، پرهیزگارترین سلاطین بخارا اسراى ایران را مانند بنده و برده، یا فروخته یا نگاه داشتهاند. چنانچه، آقا محمد خان بیکى جان را، بهاینکه مسلمین را مانند بهایم در بازار مىفروشند، ملامت کرد. نسبت على اللهیان به شیعه از راه عداوت است. شیعه خود ان طایفه را دشمن مىدارند. عدد ایشان بسیار نیست، و قواعد و رسوم خود را مخفى مىدارند. ---------------------------
تاریخ کامل ایران ج2 693 ( سر جان ملکم/ ترجمه: میرزا اسماعیل حیرت، تاریخ کامل ایران، 1جلد، افسون - تهران، چاپ: اول، ش1380.)