نجات قاضی نور الله شوشتری با یک بیت شعر
عجیب است این حسادت ها و این تعصب ها که در میان علمای عامه نسبت به شیعه گاهی در تاریخ قدیم و به ویژه معاصر دیده می شود. قاضی نور الله شوشتری درباره حسد ادامه مطلب...
عجیب است این حسادت ها و این تعصب ها که در میان علمای عامه نسبت به شیعه گاهی در تاریخ قدیم و به ویژه معاصر دیده می شود. قاضی نور الله شوشتری درباره حسد ادامه مطلب...
مقاله علمی تخصصی مجله لسان صدق کامران اویسی در مورد منتقله بودن روایات سبعة احرف در لینک زیر
سلام جدیدا یک مناظره علمی مختصر با دو تن از برادران اهل سنت داشتم که به سبب شهادت شیخ شحاته بود زیرا آنها که احتمالا سلفی بودند او را سگ خواندند و خیلی به شیعه فحش دادند. زندیق و کافر خواندند. بنده علت لعن کردن یا به قول آنها سبّ برخی صحابه را برایشان گفتم که به خاطر ظلمی بود که انجام دادند و .. دلائل قرآنی آوردم و یک حدیث معروف الحق مع علی و ... از کتب اهل سنه اما تعصبشان زیاد است و اساسا ملحدانه با من سخن می گفتند هر چه در مناظرات سلام می دادم جواب نمی داند و مرا زندیق کافر می خواندند که نجس است و ..
ای طلاب عزیز ای دانشجویان محترم شیعه مظلوم را دریابید. آنچنان امام زمان را مسخره می کردند و علّت غایب بودنش را می خواستند که بنده برخی حکمت های غیبت را گفتم اما آنها در جواب شهادت حضرت زهرا را انکار کرده و بر ازدواج پیامبر با دختران خلیفه اول و دوم استناد می کردند که اگر ظالم بودند چرا با آنها ازدواج کردند و ..
لذا دوستان عزیز را متوجه می کنم که بیشتر مطالعه کرده و شبهات سلفی ها که اعم از وهابیت و نواصب و برخی از اهل سنت قرآنیونی هستند را یاد بگیرند و جواب دهند.
متاسفانه برخی از دانشمندان اسلامی شیعی ما که از اعلام هستند در ماهواره حرفهایی زدند برای تقریب که در این مناظرات علیه شیعه بر من کوباندند. تقریب خوب است اما سخن پخته تر باشد مثلا آن آقا گفته بود که اهل سنت اهل بیت را از شیعه بیشتر دوست دارند. و این چماق شده بود یا گفته بود که بیشتر روایات شیعه اسرائیلیات است و من هر روایتی حتی از کتب عامه می گفتم او می گفت فلان عالم شما که روایات را اسرائیلی خوانده و فقط باید از قرآن بدست اوریم که حکم چیست؟ گفتم خوب رکعات نماز کجای قرآن است؟ تعداد طواف کجای قرآن است پس به روایات نیاز داریم اما او چون به نفعش نبود قبول نکرد. در اخر هم شیعه را محصول ازدواج متعه خواندند و چون خلیفه دومشان آنرا حرام کرده است تمامی شیعیان را زنا زاده و به قول خودشان قحبه گفتند.
برادران شیعه را از خرافاتی که دامنگیرش است پاک کنیم به حرف چهارتا فیلسوف که تخصصی در حدیث و قرآن ندارند گوش ندهیم فرزندانمان را واکسینه کنیم یعنی دست کسانی بدهیم که اعتقاد صحیح دارند تا انها را تربیت کنند هرکس حرف اهل بیت را گفت او ملاک است. حوادث واقعه شروع شده است. فارجعوا الی رواة احادیثنا که فقها روات احادیث را کسی می دانند که فقه الحدیث و درایة الحدیث و رجال و علم الحدیث و خلاصه اجتهاد از حدیث را بلد باشد نه هر کسی که حدیث بخواند. به فقها مراجعه کنید به محدثین فقیه و فقیهان محدث که نایابند مراجعه کنید. امام زمان را با اصلاح عقائد بچه های شیعه و حفظ عقایدشان یاری کنیم. دعای برای ظهورش کنیم تا شماتت انها را نشنویم. مسخره مان نکنند. او بیاید و خود را نشان دهد خود را ثابت کند تا آنان نیز ازجهلشان بیرون آیند و با عقیده صحیح پیش خدا بروند.
اللهم عجل لولیک الفرج.
سخنان سرجان ملکم درباره فرقه منحوس وهابیت به بهانه تخریب قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) در زیر می آید.
در بیان مذهب وهابى که در نجد پیدا شد
طایفهاى که در این اواخر پیدا شدهاند، مدعى آنند که در این باب از سایر اهالى اسلام مستثنى و ممتازند. شیخ محمد نامى عرب پسر عبد الوهاب که این طایفه منسوب به اویند، قریب صد سال قبل ازین بنیاد این مذهب را نهاد و، در اعلاى اعلام مذهب خویش، بن سعود صاحب درعیه را که پاىتخت ممالک نجد است با خویش یار ساخت و، به معاونت وى و پسرش عبد العزیز چنانکه باید کار ساخت، چنانچه امروز مذهب وهابى در بر عرب یکى از مذاهب مستقله است. قواعد طریقه ایشان مخصوص است و قابل ذکر: اقرار به وحدانیت واجب و رسالت محمد دارند، لاکن گویند که، نسبتى بههیچوجه مابین مخلوق و خالق نیست. و اعتقاد بهاینکه پیغمبر یا ائمه یا اولیا بهوجهى از وجوه تصرفى در امور انسان دارند، یا بعد از فوت یا در آخرت منشاء مددى یا فایدهاى هستند، کفر است. و جمیع مسلمین که قرآن را تاویل مىکنند کافر مىدانند و غزاى با ایشان را لازمه همت جمیع سلسله وهابیه مىشمارند. و جمیع القابى را که دلالت بر عزت و احترام دارد، گویند در نزد خداوند مکروه است. و او تعالى فقط لایق تمجید و تقدیس است. و همچنین به نصّ تنزیل ثابت مىکنند که، محاربه با فرق اسلام که بر طریقت ایشان نیستند لازم است، تااینکه بدان طریقت گردند، یا مانند کفار جزیه بر گردن گیرند و، دراینصورت باید لباس خشن پوشند، و بر اسب سوار نشوند و، ابنیه عالیه بهجهت سکناى خویش بنا نکنند. و هم از عقاید ایشان است که، هر خراجى غیرمشروع است بجز آنچه پیغمبر گرفته است، از قبیل خمس و زکات و غیر ذلک. و سوگند یاد کردن به محمد و على و کسان دیگر را نیز حرام مىدانند، زیرا که گویند: قسم عبارت از شهادت طلبیدن به آنچه در ضمیر مستتر است و خبایاى
ضمایر را بجز خداوند کس نداند. و بنا کردن ابنیه رفیعه بر سر قبور را قسمى از بتپرستى دانند. و بوسیدن مراقد و سایر ترکه انبیا و اولیا را عین بتپرستى شمارند. و بنابراین گویند: تخریب قبور اولیاى اسلام در عربستان و ایران و صرف اسباب و زینتآلات آنها را در امور مشروعه دنیوى موجب خوشنودى خداوند است. تعزیت مردگان را حرام دانند، زیرا که مسلمان پاک را روان به جانب جنت خرامد و این مایه سور است نه سوک. اخبار را عمل نمىکنند. کتاب اللّه را کافى دانند.
قرآن را کتاب خدا دانند که به محمد فرستاد. و محمد را مردى نیک دانند که خدا او را دوست مىداشت. استعمالات و رسوم از قبیل ختان و غیره را که در قرآن وارد نیست ولى سیرت اسلام بدان جارى است، معمول مىدارند. ولى در باب متابعت رسوم و عادات، نه از باب تعبد مذهبى. از اعظم اصول ایشان سفک دماء و نهب اموال کسانى است که از طریقه ایشان خارجاند. و مسلمین درین باب در نزد این گروه از یهود و نصارى بدترند. ده سال قبل ازین ترقیشان به حدى شد که اولیاى دولت عثمانى در هراس افتادند. و از جمله امکنهاى که عرضه قتلوغارت ایشان گشت، نجف و کربلا بود. و بر هرجا که دست یابند، غوغاى قیامت راست کنند. بر هیچچیز و هیچکس ابقا ننمایند.
...بعضى از اعاظم ایشان مانند غزالى و غیره تصریح کردهاند که، متشیعه مسلمند، الا اینکه غالبا سلاطین این سلسله، یا بهجهت تعصب مذهب، یا مصلحت ملکى، این طایفه را رافضى و از کافر بدتر گرفتهاند. و بههمین دلیل، پرهیزگارترین سلاطین بخارا اسراى ایران را مانند بنده و برده، یا فروخته یا نگاه داشتهاند. چنانچه، آقا محمد خان بیکى جان را، بهاینکه مسلمین را مانند بهایم در بازار مىفروشند، ملامت کرد. نسبت على اللهیان به شیعه از راه عداوت است. شیعه خود ان طایفه را دشمن مىدارند. عدد ایشان بسیار نیست، و قواعد و رسوم خود را مخفى مىدارند. ---------------------------
تاریخ کامل ایران ج2 693 ( سر جان ملکم/ ترجمه: میرزا اسماعیل حیرت، تاریخ کامل ایران، 1جلد، افسون - تهران، چاپ: اول، ش1380.)
پیامبر صلىاللهعلیهوآله :إنَّ فاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنّی، مَن آذاها فَقَد آذانی، ومَن غاظَها فَقَد غاظَنی، ومَن سَرَّها فَقَد سَرَّنی فاطمه، پاره تن من است. هر کس او را بیازارد، مرا آزرده ، و هر کس او را غضبناک کند، مرا غضبناک کرده است، و هر کس او را شاد سازد، مرا شاد ساخته است.أمالى صدوق: ص 165، ح163 / دانشنامه قرآن و حدیث : ج3، ص48 با توجه به حدیث مذکور و تاریخ نوشته شده اهل سنت آیا فاطمه از سقیفه ای ها و عملشان و غاصبان فدک و ضارباتن و هتاکان بیت الوحی و صاحب آن، روی برنگرداند؟ آیا این روی گردانی نشان غضب و عدم رضایت نیست؟
آیا خدا از آنها راضی است؟
خود اهل سنت هم شبیه همین حدیث را آورده اند که:
پیامبر فرمود: ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک(مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 153)
خبرگزاری فارس: شیخ علی جمعه مفتی اعظم مصر با حمله مجدد به کسانی که قصد تخریب قبور اهل بیت(ع) و اولیای الهی را دارند گفت: دست هر که به مقام حسینی (ع) جسارت کند را قطع میکنیم.
به گزارش خبرگزاری به نقل از پایگاه خبری المنار، شیخ علی جمعه مفتی اعظم مصر با حمله مجدد به کسانی که قصد تخریب قبور اهل بیت(ع) و اولیای الهی را دارند گفت: کسانی که دعوت به اینگونه اعمال میکنند قلبهایشان تاریک شده و از اسلام فهم درستی ندارند.
وی افزود: خشونتی که علیه برخی ضریح بزرگان دینی [در مصر] صورت میگیرد خروج از دین و عقل و انسانیت به دعوت انسانهای جاهل است.
مفتی بزرگ مصر که در یکی از مساجد قاهره خطبه میخواند، تاکید کرد: حضرت رسول اکرم(ص) به ما یاد دادند که خشونتی که علیه برخی ضریح بزرگان میشود خارح از دین و عقل و انسانیت است چرا که سر حدیث «اتخذوا قبور انبیائهم وصالحیهم مساجد» را که خیلیها درک نکردهاند این است که مسجد جامعی است از همه چیز.
وی افزود: برخی مسلمانان را به شرک متهم میکنند که ضریحها را بت قرار دادهاند در حالیکه قبر پیامبر(ص) در ضریحی بزرگ است.
علی جمعه خطاب به کسانی که به دنبال تخریب ضریح بزرگان دینی هستند گفت: خداوند زبان و دست و پایت را قطع کند ای لئیم آیا میخواهی بر سید المرسلین تعدی کنی؟ حسبنا الله و نعم الوکیل.
مفتی بزرگ مصر که این روزها با حمله سلفیون وهابی مواجه شده است در پاسخ به یکی از این علمای سلفی که خواستار تخریب مقام امام حسین(ع) در قاهره شده است، تاکید کرد: خداوند دست و پا و زبانت را قطع کند ای بیچاره مغرور آیا سیدنا حسین بت است؟
بنابر گزارش فارس، در از دو هفته پیش تعدادی از علمای سلفی و وهابی در مصر حملات شدیدی را علیه علی جمعه روا داشتهاند که با حمایت الازهر و صوفیان و شیعیان این کشور و همچنین تظاهرات هفته پیش علمای الازهر خنثی شد، هر چند که این تهدیدات همچنان ادامه دارد.
بنابر این گزارش، شیخ علی جمعه مفتی اعظم مصر پس از انقلاب مصر و فعال شدن سلفیون برای تخریب مراقد بزرگان و اهلبیت(ع) در مصر بارها در برابر این اقدام آنها ایستادگی کرده است.
اخبار شیعیان :لطفاً بفرمایید چه ویژگیهایی فقه شیعه را از فقه اهل سنت متمایز میکند؟
• بسم الله الرحمن الرحیم. یکی از جهاتی که باید روی آن کار کرد، حفظ اتحاد مسلمانان است همانگونه که ائمهء ما بخصوص امام صادق صلوات الله و سلامه علیه عمل میکردند. از امام صادق(ع) روایات زیادی نقل شده مبنی بر اینکه شیعیان رفتارشان، اخلاقشان و آداب معاشرتشان با اهل سنت به گونهای باشد که آنها غبطه بخورند و مرا یاد کنند بگویند: خدا جعفر را رحمت کند که اصحابش را خوب تربیت کرده است. پس به عیادتشان بروید، از جنازههایشان تشییع کنید و هر آنچه را که لوازم اخوت و مودت یک مسلمان نسبت به مسلمان دیگر است انجام بدهید. … زیدٌ الشّحام انه قال: یا زید خالقوا الناس باخلاقهم صلّوا فی مساجدهم و عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم و ان استطعتم ان تکونوا الائمة والمؤذنین فافعلوا فانکم اذا فعلتم ذلک قالوا هولاء الجعفریة رحم الله جعفراً ما کان احسن ما یؤدب اصحابه و اذا ترکتم ذلک قالوا هولاء الجعفریة فعل الله بجعفر ما کان اَسؤأ ما یؤدب اصحابه (من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 383)
• آنچه دشمن میخواهد، ایجاد اختلاف بین مسلمانهاست. چه بسا خودشان عواملی برای ایجاد اختلافات و درگیریها بین مسلمانان داشته باشند. در شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید آمده است که سر چه موضوعی در بغداد و در بین کشورهای اسلامی اختلاف درگرفت و خیلیها بر اثر این اختلاف کشته شدند. (شرح نهجالبلاغه، ج 8، ص 200-214) اسلام امروز هم دشمن دارد. صهیونیستها و آمریکا دشمنان درجه یک اسلام هستند و هدفشان این است که با همین اختلاف به دین و اسلام صدمه بزنند، ولی باید هشیار باشیم که اینگونه اختلافات جزئی را در سایه ادب و فراست و مهربانی حل نماییم.
• در اینجا بد نیست خاطرهای را عرض کنم. قریب پنجاه سال پیش، که کردستان تابع زنجان بود، دولت آن زمان، شخصی به نام حاجی باب الشیخ را که امام جمعه سقز بود، بر سر موضوعی محکوم و در زنجان زندانی کرده بود. مرحوم والد اعلی الله مقامه الشریف که در آن زمان در زنجان بودند و عمدهء مشکلات مراجعهکنندگان به دست ایشان حل میشد، از حاجی باب الشیخ کاغذی دریافت میکند با مضمون خیلی لطیف و مردمپسند که بعد از تحیات نوشته بود: آقا چطور بود که وقتی عثمان محصور شد، یا علی مددی گفت و حضرت کمک کردند. شما هم به داد من برس! و مرحوم آقا هم اقدام کرده بودند. به یادم میآید در یک زمستان وقتی کودک بودم، و ملازم جلسه مرحوم والد، حاجی باب الشیخ آمد و پشت سر آقا شروع کرد به نماز خواندن، ولی تکتف نکرد. بعد از فراغت از نماز، آقا فرمودند: عجب است شما تکتف را انجام ندادید! او گفت: من شافعی هستم و شافعی هم واجب نمیداند و خود شافعی وقتی مهمان یکی از علمای شیعه شد، این عمل را به خاطر میزبانش ترک کرد. من هم چون میدانم شما انجام نمیدهید، به احترام شما انجام ندادم.
• مرحوم آقا شیخ عبد الله مامقانی در تنقیح المقال در حالات خودشان مینویسند: ما در این سال به مکه مشرف شدیم … همه بالاتفاق نظر دادند که امام جماعت مسجد الحرام باشم. در آن زمان، 15000 نفر در نماز جماعت به ایشان اقتدا کردند در حالی که ایشان یک عالم شیعی بودند. … و لقد حججت بحمدالله تعالی سنة الف و ثلاث مائة و ثمان و ثلاثین فخرجت من النجف الاشرف فی الیوم الرابع عشر من شهر شعبان و انانا و للحج استجابا فلمّا وردت الکاظمیة و کنت مدعوّا الی ضیافة جناب صاحب المجد و العز و السعادة الحاج حسین التبریزی المقیم فی الکاظمیة و متجره فی بغداد اعزه الله تعالی فی الدارین و وفقّه للسعادات الابدیة فبذل لى الزاد والراحلة و انی بما هو فوق ما یؤمل منه من الضیافة و وردنا مکة المشرفة فی 27 شهر رمضان و سافرنا الی المدینة المشرفة فی سابع شوال و رجعنا الی مکة فی ثامن ذی القعدة و انعقدت لنا صلاة جماعة علی طریقتنا مرسل الیدین و الحنک واضعین الترب لنسجود فی المسجد الحرام فی اول المغرب فی قبال الائمة الثلاثة الشافعی و المالکی و الحنبلی و قد نقل ان جماعتنا بلفت خمسة عشر الف نفسا و ذلک مما لم یتفق لاحد و ذلک ایضا من فضل الله سبحانه یؤتیه من یشاء … و قد کان الحاج تسعون الفا علی ما کانوا ذاکرین فی جریدة القبلة … (تنقیح المقال، ج 2، ص 211)
• بنابراین، باید در مصاحبتها و رفتارها به هم کمک کرد. همین مسئله باعث میشود تا آنها راغب بشوند و گرایش پیدا کنند. البته این به معنای دست برداشتن از اصول یا فروع فقهی خودمان نیست یعنی اینطور نیست که ما به خاطر حفظ اتحاد حاضر باشیم از اعتقاداتمان دست برداریم و تسلیم بشویم. ما نمونههای بسیاری در این زمینه داریم که به برخی از آنها اشاره میکنم:
• مرحوم سید شرف الدین رضوان الله تعالی علیه به مصر رفتند. در مصر با شیخ سلیم در همین موضوعات تشیع و تسنن مباحثه کردند. این دو شخصیت بزرگ با یکدیگر بنا میگذارند که پس از مراجعت سید شرفالدین، مباحثات خود را به وسیله مکاتبه با هم ادامه دهند. این ماجرا ادامه پیدا میکند و ایشان با کمال ترتیب و نظم و در تاریخهای معین با شیخ سلیم به طور مفصل بحث میکند با کمال احترام سؤالاتی را از یکدیگر میپرسند و جواب میدهند. ماحصل این مباحثات کتابی میشود به نام المراجعات که بحمدالله چندین مرتبه تجدید چاپ شده است. به عقیده من بر حوزه علمیه است که آن را تجهیز کند. در این مباحثات، هر دو تسلیم حق بودند، بنا هم داشتند اذعان بکنند. از اینرو، سرانجام شیخ سلیم گفت: حق با شماست، من دیگر جواب ندارم. مراد هم این است که مغالطه نشود. بنابراین، ما در عین حال که باید با آنها با محبت برخورد نماییم و حقوق و قوت اسلامی را نگه بداریم، باید اصول خودمان را که حق هم هست، کاملاً محکم بچسبیم.
•اما فقه شیعه. فقه شیعه به برکت ائمه(ع) فقهی پویاست. چون امامان ما حجت حق بودند و وارد به احکام الهی، کلام ایشان حجت است .متسلسلاً از جد بزرگوارشان حضرت امیر(ع) و همچنین از رسول الله(ص) نقل میکنند. پس مذهب شیعه واقعاً و خالصاً دین اسلام است. ائمه ما همهء اصول و فروع مذهب را از وحی الهی و قرآن استنباط و استخراج کردهاند. اما اهل تسنن چون نصوص را کم دارند، خیلی متأخرند از زمان نزول قرآن، و تا آن وقت خلا› هم داشتند. از اینرو، ناچار شدند به قیاس و به اعتقادات عقلی که ملاک درستی ندارند دست بزنند و به چیزهایی مانند استحسانات و مواردی از این قبیل که در اصولشان هست متشبّث بشوند. اما ما میتوانیم بسیاری از مسائل را هر چند در نص وارد نشده باشند با فقه خودمان حل کنیم. فکر ما خیلی توسعه دارد. برای نمونه، اهل تسنن در خصوص آیهء شریفه وَیَسْئلُونکََ عَنِ الَْمحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًی فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِیالَْمحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّیَ یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِین (بقره: 222) بر این عقیدهاند که مقاربت با زن پیش از انجام غسل حیض، هر چند به طور کامل پاک شده باشد، حرام است، اما ما در فقه شیعه میگوییم به مجرد اینکه خون قطع شد و طهارت پیدا کرد، هر چند غسل نکرده باشد مانع ندارد. این یک نمونه کوچکی است از اختلاف در فقه شیعه و اهل تسنن. مبنای ما روایات اهل بیت و ظواهر کتاب است، اما چون آنها به قیاسات و استحسانات روی آوردهاند، اتکایشان تنها به آراء است. محیالدین عربی، عارف معروف در فتوحات ثابت میکند که این همه اختلاف میان مسلمانان ناشی از اتکا به آراء است. اتکا به آراء صدمات زیادی به اسلام زده است. در آنجا میگوید: تمام بدبختیها به خاطر اختلافات در حکم خدا میباشد.
اخبار شیعیان :با توجه به موارد اختلافی بین فقهای شیعه، چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟ برای مثال، در ایام حج در یک کاروان، حجاج از مراجع مختلف تقلید مینمایند. حال با توجه به اختلاف در مطاف و … چه باید کرد؟
• اصل سؤال این است که آیا هر اختلافی موجب تشتّت است و باید از آنها جلوگیری کرد یا نه؟ ظاهراً در کتاب امالی سیّد مرتضی که کتاب ارزشمندی است و در ایران هم چاپ شده این توضیحات را دیدم: یهودیان به حضرت امیر عرض کردند شما عجب ملتی هستید، نگذاشتید آب غسل پیغمبرتان خشک بشود، شروع کردید به اختلاف. حضرت فرمود: شما بدتر از ما هستید چون هنوز پیغمبرتان از میقات برنگشته بود که شروع کردید به اختلاف. در حالی که هم پیغمبرتان زنده بود و هم وصیاش هارون، اختلاف را ایجاد کردید که موجب تغییرتان شد. اما ما در خصوص پیغمبرمان اختلافی نداریم، فقط نمیدانیم که چه چیزی از ایشان صادر شده و چطور باید آنها را روایت کنیم. بنابراین، فهمها در این موضوع مختلف است فهمی که تربیت علمی و دینی شده باشد، خداوند به آن قوهای میدهد که میتواند حکم را از روایت مورد نظر استخراج کند.
• این اختلاف، اختلاف مضرّی نیست یعنی بهگونهای نیست که مقصد را از بین ببرد، بلکه موجب میشود که ما حکمی را که از رسول اکرم(ص) و در نهایت، از سوی خدا آمده درست بفهمیم. این غیر از آن است که در اصل حکم، ما اختلاف بکنیم. البته در این زمینه هم علما باید همانگونه که حضرت امام حسن عسکری(ع) میفرمایند و این روایت را شیخ در رسائل در باب خبر واحد به طور مبسوط نقل کرده است دارای شرایط خاصی باشند. … ما فی الاحتجاج عن تفسیر العسکری(ع) فی قوله تعالی … و منهم اُمیّون لا یعلمون الکتاب من انه قال رجل للصادق(ع) … فامّا من کان من الفقهاء، صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً علی هواه، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام ان یُقلَدوه. و ذلک لا یکون الّابعض فقهاء الشیعة لاجمیعهم (رسایل، ج 1، ص 141-140 / احتجاج، ص 457) مرحوم آیة الله حکیم هم در شرح عروه میگویند: صرف داشتن عدالت برای مرجع کافی نیست، بلکه فقیه نباید حریص به دنیا باشد و … اگر اینگونه شد و فقیه به یقین رسید، مقلّدانش باید از او تبعیت کنند. بله، برخی از مقلدبازیها جداً حرام است و موجب ناراحتی میشود. خود صحابه هم با یکدیگر اختلاف داشتند، حتی در زمان ائمه(ع). مثلاً، هشام بن حکم با محمد بن ابیعمیر اختلافنظر داشتند از جمله در باب زکات. هر دو بزرگوار بودند. امام صادق(ع) میفرمایند: اگر امثال اینها نبودند اصلاً عقاید دین ما از بین میرفت. اینگونه اختلافات نه تنها بد نیست، بلکه موجب تقویت دین میشود. اما اگر اختلافات از روی هوا و هوس باشد و خدای ناکرده اینطور باشد که نگذاریم دیگری عرض اندام بکند، این خیلی خطرناک است. همانگونه که حضرت عسکری(ع) فرمودند، این آخوندهایی که اهل دنیا هستند و غیردنیا چیزی سرشان نمیشود، نسبت به ضعفای شیعهء ما از جیش یزید و معاویه بدترند. اما نفی اختلاف بما هو اختلاف، امری طبیعی است. هشام بن حکم جوانی بود که حضرت ایشان را به مشایخ اصحاب برتری میفرمود. محمد بن ابیعمیر هم که مرسلاتش حجّت است. این دو بزرگوار به شدت با هم اختلاف داشتند. در کتاب خمس مرحوم حاج آقا رضا همدانی قواعدی در این زمینه وجود دارد. کسی که مطابق ذوق و فهم عرفی، روایات را خوب میفهمد و به سبک ائمه آشنا شده است میداند که چگونه باید عمل کند. … و لکن قد یقال بعدم امکان الالتزام بهذا الظاهر فانه کاد ان یکون مخالفاً للضرورة و لم ینقل عن احد من الاصحاب التعبد بهذا الظاهر عدا ابن ابیعمیر فی ما حکاه عنه السندی بن الربیع حیث قال علی ما نقل انه ای ابن ابیعمیر لم یکن یعدل بهشام بن الحکم شیئاً و کان لا یغبّ اتیانه ثم انقطع عنه و خالفه و کان سبب ذلک ان ابا مالک الحضرمی کان احد رجال هشام وقع بینه و بین ابن ابیعمیر ملاحاة فی شیءٍ من الامامة. قال ابن ابیعمیر: ان الدنیا کلها للامام علی جهة الملک و انه اولی بها من الذین فی ایدیهم و قال ابومالک: لیس کذلک املاک الناس لهم الا ما حکم الله به للامام من الفیء والخمس و المغنم فذلک له و ذلک ایضا قد بیّن الله للامام أین یضعه و کیف یصنع به فتراضیا بهشام بن الحکم و صار الیه و حکم هشام لابی مالک علی ابن ابیعمیر، فغضب ابن ابیعمیر و هجر هشام بعد ذلک. (مصباح الفقیه، کتاب الخمس، ج 14، ص
اخبار شیعیان : پس به فرمایش حضرتعالی اختلاف برداشت اشکال ندارد؟
• همانگونه که عرض کردم، اگر یک مجتهد رأیش را بگوید، عدهای هم پیرو او باشند هیچ اشکالی ندارد، ولی اگر طوری شود که او بخواهد رئیس دیگران باشد این خطرناک است، این همان مصداق فرمایش حضرت عسکری(ع) است.
اخبار شیعیان: در بعضی از مسائل، اختلاف فتاوا مقلّدان را به حرج میاندازد برای مثال، در مسئلهء حج آیا نمیشود طرحی ریخت که علما این مسائل را به صورت شورایی حل کنند؟
بر خلاف آنچه که ما را از آن ترساندهاند، این دین خیلی آسان است. به فرمایش امام باقر(ع)، دین وسعتش زیاد است. … ان اباجعفر(ع) کان یقول ان ا لخوارج ضیّقوا علی انفسهم بجهالتهم ان الدین اوسع من ذلک ان علی بن ابیطالب(ع) کان یقول ان شیعتنا فی اوسع ما بین السماء الی الارض انتم مغفور لکم (بحارالانوار، ج 100، ص 70) واقعاً بایستی آنهایی را اخذ کرد که خیلی آسانند. چندی پیش یکی از فضلای خوب قم نزد من آمد و گفت: آقا! من روایات پیامبر و ائمه را که میبینم، متوجه میشوم آنها با برخی از فتاوای علما خیلی اختلاف دارند مثلاً مرحوم سید در عروه در مسئلهء وضو برای شستن صورت خیلی مبالغه و سختگیری میکند، در حالی که ائمه جهات سهولت دین را در نظر میگرفته اند.
اخبار شیعیان :با توجه به اینکه اصل اختلاف موجب تشتت نیست، وظیفه علما نسبت به یکدیگر چیست؟
• از حالات شیخ انصاری نقل میکنند که یک روز خواهر ناصرالدین شاه که به نجف آمده بود به خدمت ایشان میرسد. چون وقت ناهار بوده، در یک مجمعهای یک ظرف آبگوشت رنگ و رو رفته و مقداری نان به عنوان غذا میآورند. از قضا مرحوم حاج میرزا حسن آشتیانی صاحب حاشیه که آن زمان مشغول تصحیح مکاسب برای چاپ بودند وارد میشود و چون با این صحنه مواجه میشود، خطاب به شیخ عرض میکند: در تهران مرحوم ملا علی کنی خیلی کبکبه و دبدبه و ثروت و خدم و حشم و برو و بیا دارد چرا بین شما و ایشان اینقدر تفاوت است؟ شیخ به مرحوم آشتیانی میفرماید: فوراً صیغهء توبه را تلقین کن چون پشت سر مرجع غیبت کردی آنچه ایشان آنجا انجام میدهند حق است و آنچه من اینجا انجام میدهم نیز حق. چرا؟ چون ایشان در مقابل وزرا و سفرای خارجی که میآیند بایستی آن کبکبه را داشته باشند، من هم به خاطر اینکه برای طلابی که وضعیت مالی خوبی ندارند، الگو باشم ناچارم اینگونه زندگی کنم تا اینها ناراحت نباشند.
اخبار شیعیان :لطفاً از ضرورت فلسفه برای طلبهها بگویید. اگر خاطراتی هم از علامه طباطبایی دارید بیان بفرمایید.
• راجع به علامه صحبت زیاد است. واقعاً باید به روح ایشان درود و صلوات فرستاد. نحوهء آشنایی ما با ایشان مفصل است. ایشان با مرحوم والد در نجف خیلی گرم و رفیق بودند. مرحوم والد خیلی زودتر آمده بودند ایران. ایشان هم بعدها برگشتند به ایران و در تبریز مشغول شدند. در جریان اشغال ایران که همه بیرون رفتند، این بزرگوار هم به قم تشریف آوردند. چون مرحوم والد از نجف با ایشان آشنا بودند، به من فرمودند: شما حتماً باید درس اسفار را با ایشان بگذرانید. گفتم: آقا! من پیش امام اسفار را خواندهام. (من به همراه شهید مطهری، آقای منتظری، مرحوم حاج آقای مهدی حائری، آقای رومی، آقای فکور یزدی و چند نفری دیگر در یکی از بقعههای صحن بزرگ حضرت معصومه(س) در محضر امام اسفار خوانده بودیم.) مرحوم والد گفت: نه، این چیز دیگری است، من این را لازم میدانم. من اطاعت امر کردم و رفتم خدمت مرحوم علامه. آن وقتها اسفار تازه چاپ شده بود در دو جلد قطور. ایشان خیلی بزرگوار بود، خیلی باحیا حرف میزد. پس از اینکه تقاضای خود را مطرح کردم، فرمود: من اثاثیهام در تبریز مانده. من گفتم: آقا! این اسفار برای شما، شروع بفرمایید. ایشان دیگر جواب نفرمودند و من مشغول شدم. در محضر درس ایشان که در مدرسه حجتیه بود، به جز من، آقای شیخ جواد خندقآبادی بود و یکی دیگر که در تهران، دبیرستان علوی را اداره میکرد. ما سه نفر در درس علامه حاضر شدیم و ایشان درس را شروع فرمودند. ایشان انصافاً فوقالعاده بود. چون ممکن بود نتوانم همهء فرمایشات ایشان را در حافظهام نگهداری کنم، به ایشان عرض کردم: آقا هر چه به نظر مبارکتان میرسد در حاشیهء اسفار من مرقوم فرمایید. ایشان هم قبول کردند و آراء خودشان را آنجا بر حسب خواهش من یادداشت کردند. الان این کتاب نفیس نزد فرزندمان آقای حاج سید محمد حسینی نگهداری می شود. خلاصه ما شروع کردیم تا اینکه جمعیت زیاد شد.
• ایشان خیلی به من لطف داشتند. بعداز فوت مرحوم والد، ایشان دو سال پیاپی، هم برای تسکین قلب من و هم به خاطر لطفی که به خانواده ما داشتند، تابستان را تشریف آوردند زنجان منزل ما. واقعاً وجود ایشان در زنجان مغتنم بود، خیلی هم متواضع بودند. روحانیت زنجان میآمدند خدمتشان. ایشان به معنای واقعی کلمه معلم بودند. معلّم یعنی چه؟ یعنی احاطه داشتن به تمام معلومات عصر خود مثل معلم اول، معلم ثانی، معلم ثالث (میرداماد) و …
• اما راجع به فلسفه، روایاتی در باب توحید از جمله در کافی و وافی وجود دارند که اگر فلسفه دستگیر آدم نباشد اصلاً آنها مجمل میشوند. امام صادق(ع) از هشام بن سالم میپرسد: آیا توحید را بلدی؟ (آدم مات و مبهوت میشود که مثلاً از یکی از علما بپرسند تو موحد هستی، آن هم قدری به گلایه.) میگوید: بلدم. حضرت میفرماید: بگو ببینم که چطوری است؟ میگوید: حیٌّ قادرٌ علیمٌ سمیعٌ و بصیر. میفرماید: همین، دیگر چیزی نمیدانی؟ میگوید: خیر. میفرماید: اشتباه است، سمیع من حیث سمیع…. چنین مضامینی در دعاها پر است. احدیت خدا یعنی چه؟ مرتبهء احدیت کدام است؟ واحدیت به چه معناست؟ انسان حتماً باید اینها را ببیند، منتها هر کسی برای یک فنی ساخته شده است. البته چیزهایی را باید بلد باشد تا مطابق ذوقش برای فهم آن روایات از فلسفه اقدام کند. برای مثال، همین افرادی که الان فلسفه میخوانند، خوب است در کنار تحصیل فلسفه، دروس دیگری نیز برای آنها در نظر گرفت. خواجه نصیرالدین طوسی در آداب المتعلمین به مسئلهء نظم در تحصیل اشاره کرده است. قطعاً استعدادهای متوسطه و بلکه بالاتر از متوسطه میان اهل علم زیاد است هم میتوانند فلسفه را یاد بگیرند و هم ریاضیات و هم علوم دیگر را. مثلاً شیخ بهایی و امثال اینها، هم ریاضیات بلد بودند، هم طبیعیات و هم فلسفه.
اخبار شیعیان :برای ترویج و تبلیغ تشیع در جهان، چه طرحهایی را، بخصوص برای طلبههای جوان، دارید؟
• ترویج نمیخواهد، اگر ما بتوانیم خودمان عامل باشیم و چهرهء واقعی شیعه را با رفتارمان به مردم بشناسانیم دیگر هیچ زحمتی نداریم. البته قسمت اعظم این کار به عهدهء مسئولان است. من در جمع دختران دانشجو که از زنجان آمده بودند گفتم: اگر الان در تلویزیون برخی صحنههای مسئلهدار را نشان میدهند، مسبب آن، امثال شماها هستید. البته مرادم شماهای نوعی است. این از طرحهای استعمار است، البته عذر میآورند که غیر این نمیشود ما میپرسیم: چرا در زمان امام(ره) شد؟ در آن زمان همه چیز تحت کنترل بود. بنابراین، شما حق بازخواست دارید. تشیّع بعد از ظهور امام(ره) دنیاگیر شد. اگر همان رویه ادامه پیدامی کرد، قطعاً دیگر نیاز به ترویج نداشت. برای مثال، چندی پیش یک دختر آلمانی آمده بود اینجا تا راجع به شیخ جواد بلاغی تحقیق کند یعنی موضوع تحقیق پایاننامهاش راجع به شیخ جواد بلاغی بود. این از برکات انقلاب است. ما اگر رفتار خودمان را درست کنیم، ترویج تشیع زحمت نمیخواهد، مشروط به اینکه آنچه را که از آینه تمام نمای دین در قرآن هست، با اعمال خودمان لکهدار نکنیم. من در زمان شاه با جوانان در ارتباط بودم و شاهد بودم چقدر مردم و جوانها به دین گرایش داشتند.
* اخبار شیعیان، شماره 14، با اصلاح و ویرایش