در این روزها که خبر پخش فیلم توهین آمیز نسبت به ساحت مقدس پیامبر (ص) شنیده می شود، فرصت را غنیمت شمرده و در ظلّ پرتو قرآن کریم، از آن حضرت ختمی مرتبت بیشتر بدانیم:
مرحوم فیض کاشانی در تفسیر آیه إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم/4) حدیثی آورده اند: «إنّ اللّه أدّب نبیّه على محبّته ، فلمّا أکمل له الأدب. قال: إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ.(الأصفى فی تفسیرالقرآن، ج2، ص 1335).
ترجمه: خداوند متعال پیامبرش را بر محبت خود ادب آموخت و زمانی که ادب ایشان به مرحله کمال رسید، خداوند فرمود: إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ.
مرحوم بحرانی در تفسیر خود ادامه حدیث را آورده که: پس از اینکه پیامبر بر محبت خدا ادبش تکمیل شد و خدا آن جمله (آیه 4 سوره قلم) را فرمود، امر دینش را به او تفویض کرد و فرمود: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا، و قال: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ،(آیات به ترتیب:حشر آیه 7 و نساء آیه 82)، سپس پیامبر نیز به علی تفویض نمود...(البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 133).
علامه مجلسى رحمه اللّه شرح مفصلى در این حدیث عنوان نموده: بطور اجمال آنکه: تفویض معانى متعدد دارد :
اول- تفویض در خلق و رزق و اماته و احیا. این، دو وجه احتمال دارد :
1- آنکه پیغمبر و ائمه، بجا آورند این افعال را به قدرت و اراده خود، که ایشان خلق کنند و روزى دهند و بمیرانند و زنده کنند این، کفر صریح و محال است به برهان عقل و نقل. 2- آنکه خداى تعالى این افعال را بجا آورد مقارن به اراده ایشان، مثل شق القمر و زنده کردن مرده و تقلیب عصا به مار و غیر آن از معجزات، که تمام به قدرت خدا واقع شود مقارن به اراده ایشان، به جهت ظهور صدق آنان، این ممتنع نیست، زیرا: وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ.
دوم از معانى تفویض- تفویض در امر دین، و این هم دو احتمال دارد:
1- آنکه خدا تفویض نموده به پیغمبر و ائمه عموما، که حلال کنند آنچه را خواهند و حرام کنند آنچه را خواهند بدون وحى و الهام، یا تغییر دهند آنچه خدا وحى فرموده این باطل و خلاف حق و مردود است. 2- آنکه چون خدا خلق و کامل نمود پیغمبر خود را به حیثیتى که اختیار ننماید از امور چیزى را مگر آنچه موافق حق و صواب است و خلاف مشیت الهى در خاطرش خطور ننماید، بنابراین تفویض فرمود به او تعیین بعض امور را، مثل زیادى در رکعات فرائض و تعیین نوافل از نماز و روزه و غیر آن. به سبب اظهار شرف و بزرگوارى آن حضرت.
سوم از معانى تفویض- تفویض امور خلق به سوى ایشان از سیاست ایشان، و تکمیل و تعلیم و تأدیب ایشان. و امر فرموده مردم را به اطاعت ایشان، و آیات و اخبار و عقل دال است بر آن. و این معنى، مراد باشد از حدیث شریف.
و معانى دیگر تفویض بیان شده در مرآت العقول. به همین قدر اکتفا شد در این مقام، و لذا آن حضرت اموال خیبر را قسمت فرمود بر مسلمانان، و بر اهل خیبر منت نهاد که ایشان را به حال خود گذاشت، و بنو نضیر و بنو قینقاع را امر به جلاى وطن و بعضى از اموال را به آنها عطا نمود. و نسبت به بنو قریضه مردان ایشان را مقتول و زنان و اطفال آنها را اسیر و اموال آنها را میان مسلمانان قسمت نمود بر وفق مصلحت، چنانچه فرماید. )تفسیر اثنا عشری، ج13، ص96-97 )
در برخی روایات نیز آمده است که خلق عظیم یعنی دین عظیم و اسلام. (ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 455).
مرحوم طالقانی از همین آیه استفاده کرده و گفته که مقصود از سوره عبس-که در مورد عبوس شدن شخصی است که برخی او را شخص پیامبر دانسته اند- غیر از پیامبر اکرم است زیرا وی دارای خلق عظیم است و عبوس شدن به آن شکل که در سوره عبس آمده با خلق عظیم نمی سازد. از امام صادق هم روایت شده: درباره مردى از بنى امیه نازل شده که در حضور آن حضرت بوده که ناگاه ابن ام مکتوم آمد پس چون آن شخص اموى او را دید بدش آمد و خود را جمع کرد و از وى روى گرداند. پس از آن این داستان را خداوند در قرآن آورده و او را نکوهش کرده. (ر.ک: پرتوى از قرآن، ج3، ص 123).
بیضاوی از مفسرین اهل سنت نیز گفته است: این آیه یعنی که چیزهایی که دیگران نمی توانند تحمل کنند را تو تحمل می کنی [زیرا دارای خلق عظیمی هستی.](أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج5، ص 233).
برخی نیز گفته اند که مراد از خلق، قرآن است. (ر.ک: ترجمه و تفسیر رهنما، ج4، ص 378).
نمونه ای از اخلاق نیکوی رسول الله (ص):یک روز آن بزرگوار از مدینه طیبه بیرون رفت و به یک اعرابى برخورد که بر سر چاه براى شتر خود آب میکشید. پیغمبر خدا به او فرمود: اجیر میخواهى که براى شتر تو آب بکشد؟ گفت: آرى. به هر دلوى سه خرما اجرت میدهم. رسول خدا راضى شد. یک دلو آب کشید، سه خرما اجرت گرفت. هنگامى که هشت دلو دیگر آب کشید طناب پاره شد و دلو بچاه افتاد. اعرابى پس از اینکه غضبناک شد جسارت نمود و سیلى بصورت مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم زد! بعدا مبلغ بیست و چهاردهم به آن بزرگوار اجرت داد. پیامبر خدا دست مبارک خود را در میان چاه فرو برد و دلو را بیرون آورد! هنگامى که آن اعرابى این حلم و حسن خلق را از پیامبر خدا دید و فهمید که آن بزرگوار بر حق است رفت و کاردى را پیدا کرد و آن دستى را که به پیغمبر خدا جسارت کرده بود قطع نمود. سپس غش کرد و روى زمین افتاد!! کاروانى که از آن راه عبور مىکردند دیدند دست وى قطع شده و خودش غش کرده و افتاده است! آنان پیاده شدند و آب بصورتش پاشیدند. وقتى بهوش آمده به او گفتند: تو را چه شده؟ گفت: چون بصورت حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلم سیلى زدهام لذا میترسم: دچار عقوبت گردم!! سر انجام برخواست و دست قطع شده خود را بدست دیگر گرفت و متوجه رسول خدا گردید. وقتى رفت دید گروهى از اصحاب نشستهاند. اصحاب به وى گفتند: چه حاجتى دارى؟ گفت:
به پیامبر خدا حاجتى دارم. وقتى سلمان وى را بخانه فاطمه زهراء برد دید پیغمبر معظم اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلم نشسته و حسنین را روى زانوهاى مبارک خود نشانیده است.
اعرابى عذر خواهى نمود. پیامبر اکرم به او فرمود: پس چرا دست خود را بریدهاى!؟ گفت: من دستى را که بصورت شما سیلى بزند نمیخواهم. رسول خدا به وى فرمود: بیا اسلام اختیار کن، او گفت: اگر تو پیامبر بر حق هستى این دست بریده مرا شفا بده! پیغمبر خدا دست قطع شدهاش را بجاى خود نهاد و فرمود: بسم اللّه الرحمن الرحیم. بعدا نفسى کشید و دست مبارک خود را بموضع قطع شده مالید. دست آن اعرابى بحالت اولیه برگشت و او اسلام آورد!! (تفسیر آسان، ج3، ص52-53)