تجربه دینی
تجربه دینی معنای عامی دارد و در نگاه اولیه یعنی تجربه داشتن احساسی مقدس که اولین کسانی که آن را به کار بردند ویلیام جیمز بود و در ادامه افرادی مانند اقبال لاهوری و در نهایت سروش و دیگران.
در مورد پیامبر اسلام نیز به کار می رود و این معنای خاص تجربه دینی است یعنی شخص پیامبر در اثر یک تجربه مقدس معنوی قرار گرفته است و قرآن حاصل این تجربه و تفسیر خود پیامبر از این تجربه است که به صورت قرآن برای دیگران تعریف شده است.
قائلین به تجربه دینی معتقدند که وحی بر پیامبر شده است ولی پیامبر حاصل آم وحی را که حوریتش پیام و مضمون است را با زبان و الفاظ خودش بیان می کند نه اینکه الفاظ نیز از سوی خدا باشد بلکه هم الفاظ هم معنا از خود پیامبر است.
اکثریت مسحیان به تجربه دینی در وحی معتقدند و با این نظریه تفاوت های 4 انجیل مشهور خود را توجیه می کنند که هر یک از چهار نویسنده تجربیات تجلی خدا بر خود را نوشته اند هرچند در هنگام نوشتن آن تجربه دچار خطا و اجتهاد می شوند و آن به سبب قالب انسانی نویسندگان است نه ماهیت پیام روحانی متجلی بر آنان که تجربه کردند پس ایرادی بر نویسندگان اناجیل اربعه نیست.
در مقابل این نظریه، نظریه مشهور که منطبق بر احادیث و نصوص قرآنی است قرار دارد یعنی هم لفظ و هم معنای قرآن از سوی خدا به وسیله جبرئیل بر پیامبر نازل شده است و پیامبر بدون هیچ تصرفی آن را ابلاغ نموده است. گرچه بعدا تفاسیری از ناحیه پیامبر وارد شده است اما آن تفاسیر جزء قرآن نبوده و نیست.
نظر سنتی و مشهور که منطبق بر سیره علما و اجماع است و عقل نیز از پذیرش آن استبعادی ندارد نشان دهنده جایگاه ویژه پیامبر و ظرفیت بالای ایشان و بلندای مقام قرآن کریم است که طبق احادیث تجلی از خداست. به همین سبب با کلام بشر تفاوت دارند انچنان که خدا و خلق باهم بینونیت دارند نه وحدت. بنابراین نظریه زبان عرفی قرآن قابل انطباق با زبان قرآن که به نحوی عجیب و غیر قابل انطباق با کلام بشر است گرچه شاید در ظاهر دارای اشتراکاتی با کلام بشر است، نمی باشد که تحلیل این نظریه فرصتی دیگر می طلبد.