به یاد دوست آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ
شنبه 92 تیر 22 :: 12:1 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
از برخی روایات بر می آید که عربی مبین که قرآن در سوره فصلت آیه سوم بیان می کند همان غربی واضح و روشنی است که به اسماعیل علیه السلام الهام شد سپس توسط کافر شدن افراد پس از او این عربی دوباره گنگ و غیر فصیح شد تا قرآن به همان زبان عربی مبین اسماعیل علیه السلام به پیامبر اسلام (ص) وحی شد. پس عربی مبین غیر از عربی عرف عرب عصر نزول است و برای فهم زبان فصیح قرآن باید به کسانی مراجعه کرد که عربی مبین را یاد گرفته اند نه هر صحابی و عربی یعنی باید به مبین قرآن که پیامبر و آلش است مراجعه نمود. روایات ذیل در برخی کتب پیدا شده است:
قال یُونُس بْنُ حَبِیب أَوَّل مَنْ تَکَلَّم بالعَرَبِیَّة إِسمَاعِیلُ علیهِ السَّلام.
ثُمَ
قَال مُحَمَّدْ بْنُ سَلَّام: أَخبَرنِی مِسْمَعُ بْنُ عَبْدِ المَلِک أَنَّه سَمِعَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیّ یقول و نَسِی لِسَان أَبِیه إِسماعِیلُ علیه السَّلامُ ، و أَخرَجَ الحاکِم فی المُسْتَدْرَک و صَحَّحه و البَیْهَقِیُّ فی شعب الإِیمان من طَرِیق سُفَیَان الثَّوْرِیّ عن جَعْفَر بْنِ مُحَمَّد عن أَبِیه عن جَابِر إِلْهَاماً. و قال الشِّیرَازیُّ فی الأَلْقَاب المُبِینَة إِسْمَاعِیلُ علیه السَّلَام و هُوَ ابنُ أَربَعَ عَشْرَةَ سَنَة. قال شَیْخُنَا: و لهم کَلَامٌ طَوِیل، الأَشهَرُ منه القَوْلَانِ المَذْکُورَان. و وُفِّق بینَهُما بأَنَ الخَالصَة الحِجَازِیَّة التی أُنْزِلَ عَلَیْهَا القُرآنُ، انتهى. تاج العروس من جواهر القاموس ؛ ج2 ؛ ص223
وَ إِسْمَاعِیلُ أَوَّلُ مَنْ فَتَقَ لِسَانَهُ بِالْعَرَبِیَّةِ الْمُبَیِّنَةِ الَّتِی نَزَلَ بِهَا الْقُرْآن ابن بطریق، یحیى بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، 1جلد، جماعه المدرسین بقم، مؤسسة النشر الاسلامی - قم، چاپ: اول، 1407 ق. [ 86 % ] 85- مد، العمدة من مسند عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبیه قال علی بن أبی طالب و اسم أبی طالب عبد مناف بن عبد المطلب و اسم عبد المطلب شیبة الحمد بن هاشم و اسم هاشم عمرو بن عبد مناف و اسم عبد مناف المغیرة بن قصی و اسم قصی زید بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن أد بن أدد بن الهمیسع بن یشجب و قیل أشجب بن نبت بن قیدار بن إسماعیل و إسماعیل أول من فتق لسانه بالعربیة المبینة التی نزل بها القرآن و أول من رکب الخیل و کانت وحوشا و هو ابن عرق الثرى خلیل الله إبراهیم بن تارخ بن ناخور و قیل الناخر بن ساروع بن أرغو بن قالع و هوقاسم الأرض بین أهلها ابن عامر و هو هود النبی ع ابن شالخ بن أرفخشد و هو الرافد بن سام بن نوح بن مالک و هو فی لغة العرب ملکان بن المتوشلخ و هو المثوب بن أخنخ و هو إدریس النبی ع ابن یرد و هو الیارد بن مهلائیل بن قینان بن أنوش و هو الطاهر بن شیث و هو هبة الله و یقال أیضا شاث بن آدم أبی البشر ع.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق. موضوع مطلب : عربی مبین, فصلت, اسماعیل, قرآن یکشنبه 92 فروردین 25 :: 2:36 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
دانلود سخنرانی استاد حجت لاسلام کامران اویسی به مناسبت شهادت حضرت زهرا فروردین 92 در چند قسمت 5 دقیقه ای قسمت اول http://uplod.ir/21zbjsc6fqlp/part1.mp3.htm قسمت دوم http://uplod.ir/veacslb7b4b8/part2.mp3.htm قسمت سوم http://uplod.ir/qf8xr5n33lc2/part3.mp3.htm
موضوع مطلب : کامران اویسی, سخنرانی, قرآن, تفسیر, قدر, دخان, شهادت زهرا, حجت الاسلام کامران اویسی یکشنبه 92 فروردین 25 :: 1:14 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
شروع کلاسهای صوت و لحن استاد اویسی ترم بهار در حرم حضرت معصومه روزهای زوج ساعت 18 تا 22 موضوع مطلب : اطلاعیه, قرآن, صوت و لحن, قرائت, استاد اویسی, کامران اویسی, حجت الاسلام اویسی, حرم حضرت معصومه, قم پنج شنبه 91 آبان 11 :: 11:35 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
مالک جهانها و جهانیان که مصالح مملوک خود را حکیمانه تدبیر مىکند و در این زمینه به انسان توجه ویژهاى دارد، نپسندید که زحمات پیامبرش در تبلیغ و تبیین قرآن و امورى که پس از او در جهت تکمیل هدایت امت و رشد و کمال آنان ضرورى و لازم است هدر رود، و چراغى که پیامبر در سایه وحى براى نجات مردم از تاریکىها برافروخت، و همه لحظات عمر پرمایه و با ارزشش را براى روشن نگاه داشتن آن هزینه کرد خاموش شود. واجب عقلى و ضرورت شرعى بود که آن حضرت براى حفظ آثار زحماتش، و تداوم روشنى چراغ هدایت، و در امان ماندن امت از انحراف جانشینى را که از هر جهت قدرت مدیریت امور امت را داشته باشد، و در علم و عمل، و تقوا و پاکى، و سلامت روح و جان، و صداقت و شجاعت هم سنگ خودش باشد انتخاب و به امت معرفى نماید و اطاعت و پیروى از او را واجب الهى اعلام کند، و مخالفت با او را مساوى کفر و ارتداد بشمارد. مالک و مربى جهانها و انسان بر اساس این ضرورت به پیامبرش اعلام کرد که کسى براى این مقام که مقام امامت و ولایت و سرپرستى امت است جز علىبنابىطالب شایستگى و لیاقت ندارد، و اوست که از هر جهت مىتواند ربوبیت تشریعى را در امت تداوم بخشد و راه تو را ادامه دهد، و جامعه نوپاى اسلامى را از خطرات سنگینى که از ناحیه یهودیت و مسیحیت و نفاق متوجه امت است حفظ نماید، و آئین الهى را از ضربه تحریف نگاه دارد. این معنا در ضمن یک آیه که به اتفاق همه دانشمندان و علما و حکما و عرفاى شیعه، و منصفین از مفسران و بزرگان اهل سنت در حق علىبنابىطالب نازل شده اعلام شد: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ مائده، 67 اى پیامبر حکمى که از سوى پروردگارت، [مالک و مربى و مدبرت، درباره ولایت و رهبرى علىبنابىطالب] بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر به انجام این کار بر نخیزى رسالت خدا را که بر عهده تو بوده نرساندهاى، [نگران حسودان و دشمنان مباش] خدا تو را حفظ مىکند، بىتردید خدا گروه ناسپاسان [نسبت به ولایت و رهبرى را به خاطر این که مىداند از شدت حسادت و کینه به پذیرفتن آن تن در نمىدهند] به صراط مستقیم و خوشبختى و سعادت هدایت نمىکند! حضرت باقر و حضرت صادق (ص) مىفرمایند: خدا به رسول خود وحى کرد که: علىبنابىطالب را (براى رهبرى امت و تداوم حکومت عدل) جانشین خود قرار دهد، پیامبر بیم داشت که ابلاغ این حقیقت عظیم بر برخى از صحابه گران آید!! لذا خداوند براى تشجیع به آشکار شدن این امر حیاتى و تهدید به این که اگر آن را ابلاغ نکند اصل رسالت خدا را به مردم نرسانیده است، فرمان عملى ساختن جانشینى على (ع) را صادر کرد. مفسر بزرگ، امینالاسلام طبرسى در مجمع البیان مىگوید: عیاشى در تفسیر خود از ابنعمیر، او از ابن اذنیه او از کلبى او از ابوصالح او از ابنعباس و جابربنعبدالله نقل نموده که گفتهاند: خدا به فرستاده خود رسول بزرگوار اسلام فرمان داد علىبنابىطالب را به جانشینى خود منصوب نماید و پیامبر از این موضوع مىترسید که چنانچه پسر عموى خود را به این مقام منصوب نماید مورد طعن قرار گیرد، خداوند طىّ نزول این آیه فرمان به این معنى داد و رسول خدا در روز غدیر خم به ولایت على قیام نمود، و نیز ابوالحمد از حاکم ابوالقاسم حسکانى در کتاب شواهد التنزیل طى اسنادى از ابوعمیر و نیز در همین کتاب به سندى از حیانبنعلىعلوى او از ابوصالح او از ابنعباس روایت کرده که: گفتهاند: این آیه در شأن على (ع) نازل شده و رسول خدا علىبنابىطالب را بر روى دست بلند کرد و فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» هر کس من سرپرست و رهبر و مولاى او هستم، على رهبر و مولاى اوست، خدایا دوست بدار هر که او را دوست بدارد، و دشمن دار هر که او را دشمن باشد. )نمونه بینات در شأن نزول آیات، 301. ( )این مطالب از تفسیر حکیم، ج1، ص72-75 نوشته شیخ حسین انصاریان گرفته شده است)0 موضوع مطلب : اسلام, علی, تفسیر, قرآن, شیعه, ولایت, انصاریان, حسین انصاریان, غدیر پنج شنبه 91 آبان 11 :: 11:11 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
در قرآن چند آیه هست که مورد استدلال شیعه در باب امامت است. یکى از آن آیات آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ است (اتفاقاً در همه اینها روایات اهل تسنن هم وجود دارد که مفاد شیعه را تأیید مىکند). ما آیهاى در قرآن داریم به این صورت: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ. «انما» یعنى منحصراً (چون اداة حصر است). معنى اصلى «ولىّ» سرپرست است. ولایت یعنى تسلط و سرپرستى: سرپرست شما فقط و فقط خداست و پیغمبر خدا و مؤمنینى که نماز را بپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند. ما در دستورات اسلام نداریم که انسان در حال رکوع زکات بدهد که بگوییم این یک قانون کلى است و شامل همه افراد مىشود. این، اشاره است به واقعهاى که در خارج یک بار وقوع پیدا کرده است و شیعه و سنى به اتفاق آن را روایت کردهاند و آن این است که على علیه السلام در حال رکوع بود، سائلى پیدا شد و سؤالى کرد، حضرت به انگشت خود اشاره کرد، او آمد انگشتر را از انگشت على علیه السلام بیرون آورد و رفت؛ یعنى على علیه السلام صبر نکرد نمازش تمام شود و بعد به او انفاق کند؛ آنقدر عنایت داشت به اینکه آن فقیر را زودتر جواب بگوید که در همان حال رکوع با اشاره به او فهماند که این انگشتر را درآور، برو بفروش و پولش را خرج خودت کن. در این مطلب هیچ اختلافى نیست و مورد اتفاق شیعه و سنى است که على علیه السلام چنین کارى کرده است و نیز مورد اتفاق شیعه و سنى است که این آیه در شأن على علیه السلام نازل شده، با توجه به اینکه انفاق کردن در حال رکوع جزء دستورات اسلام نیست (نه از واجبات اسلام است و نه از مستحبات آن) که بگوییم ممکن است عدهاى از مردم به این قانون عمل کرده باشند. پس «کسانى که چنین مىکنند» اشاره و کنایه است، همانطور که در خود قرآن گاهى مىگوید: «یقولون» مىگویند، و حال آنکه یک فرد آن سخن را گفته. در اینجا «کسانى که چنین مىکنند» یعنى آن فردى که چنین کرده. بنابراین به حکم این آیه على علیه السلام به ولایت براى مردم تعیین شده است. این، آیهاى است که مورد استدلال شیعه است. البته این آیه خیلى بیش از این بحث دارد [که در جلسات آینده دربارهاش سخن خواهیم گفت.] آیات دیگر آیاتى است که درباره جریان غدیر است. خود قضیه غدیر جزء سنت است و ما بعد باید درباره آن بحث کنیم. ولى از آیاتى که در این مورد در سوره مائده وارد شده یکى این آیه است: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ (اینجا لحن، خیلى شدید است) اى پیامبر! آنچه را که بر تو نازل شد، تبلیغ کن و اگر تبلیغ نکنى رسالت الهى را تبلیغ نکردهاى. مفاد این آیه آنچنان شدید است که مفاد حدیث مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. اجمالًا خود آیه نشان مىدهد که موضوع آنچنان مهم است که اگر پیغمبر تبلیغ نکند، اصلًا رسالتش را ابلاغ نکرده است. سوره مائده به اتفاق شیعه و سنى آخرین سورهاى است که بر پیغمبر نازل شده و این آیات جزء آخرین آیاتى است که بر پیغمبر نازل شده است؛ یعنى در وقتى نازل شده که پیغمبر صلى الله علیه و آله تمام دستورات دیگر را در مدت سیزده سال مکه و ده سال مدینه گفته بوده و این، جزء آخرین دستورات بوده است. شیعه سؤال مىکند این دستورى که جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است که اگر پیغمبر آن را ابلاغ نکند همه گذشتهها کأنلمیکن است، چیست؟ یعنى شما نمىتوانید موضوعى نشان بدهید که مربوط به سالهاى آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد که اگر ابلاغ نشود هیچ چیز ابلاغ نشده است. ولى ما مىگوییم آن موضوع، مسأله امامت است که اگر نباشد، همه چیز کأن لم یکن است، یعنى شیرازه اسلام از هم مىپاشد. بعلاوه، شیعه از کلمات و روایات خود اهل تسنن دلیل مىآورد که این آیه در غدیرخم نازل شده است. در همان سوره مائده، آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً (امروز دین را به حد کمال رساندم و نعمت را به حد آخر تمام کردم، امروز است که دیگراسلام را براى شما به عنوان یک دین پسندیدم) نشان مىدهد که در آن روز جریانى رخ داده که آنقدر با اهمیت است که آن را مکمّل دین و متمّم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن، اسلام اسلام است و خدا این اسلام را همان مىبیند که مىخواسته و با نبودن آن، اسلام اسلام نیست. شیعه به لحن این آیه- که تا این درجه براى این موضوع اهمیت قائل است- استدلال مىکند و مىگوید آن موضوعى که بتواند نامش مکمّل دین و متمّم نعمت و آن چیزى باشد که با نبودنش اسلام اسلام نیست، چه بوده است؟ مىگوید ما مىتوانیم موضوعى را نشان بدهیم که در آن درجه از اهمیت باشد ولى شما نمىتوانید. بعلاوه، روایاتى هست که تأیید مىکند این آیه هم در همین موضوع وارد شده است. اینها، سه آیهاى بود که من به طور عصاره از استدلالهاى شیعه برایتان عرض کردم. (مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج 4، ص 722- 724) موضوع مطلب : اسلام, علی, مطهری, قرآن, شیعه, ولایت, امامت دوشنبه 91 آبان 1 :: 12:45 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
جلسه آموزش صوت و لحن قرآن کریم در حرم حضرت معصومه (س) توسط استاد اویسی از 23 مهر 1391 در روزهای فرد در شبستان نجمه خاتون برقرار می باشد. ساعت 7-8 شب نوجوانان ساعت 8-9 شب بزرگسالان محتوای آموزشی این دوره، صوت و لحن پایه و مقدماتی است. جهت ثبت نام در کلاس های ذکر شده یا کلاس جدید صوت و لحن پیشرفته (آموزش دستگاه های قرآنی) به دفتر ثبت نام حرم مطهر کریمه اهل بیت در شبستان نجمه خاتون مراجعه نمایید. موضوع مطلب : اویسی, قرآن, قرائت, جلسه قرآن, صوت و لحن, حرم, معصومه, حرم حضرت معصومه جمعه 91 مهر 21 :: 7:16 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
متن سخنرانی آیت الله مکارم شیرازی که در سال امام علی (ع) به عنوان بحث تفسیری ماه رمضان ایراد کردند به صورت کتاب " آیات ولایت در قرآن" چاپ شد. بحث آیه "سقایة الحاج" به سبب قرین شدن موسم حج در پیوست قرار داده شده است. لطفا مطالعه نمایید و در ارتباط قرآن و ولایت و توأمیت آت دو اندیشه کنید. الحمد لله الذی جعلنا متمسکین بولایة علی بن ابیطالب و اولاده المعصومین (ع) لینک دانلود: http://uplod.ir/kyfav100b9ag/_________________________________.docx.htm لینک دوم: http://uplod.ir/hmvgdxwm61vn/velayat.docx.htm موضوع مطلب : مکارم شیرازی, تفسیر, قرآن, دانلود, سقایة الحاج, علی بن ابی طالب, ولایت دوشنبه 91 مهر 17 :: 12:29 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
قرآن می فرماید که "افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها"(محمد /24)، اما آیا انسان غیر معصوم می تواند همه قرآ نرا تفسیر کند؟ سبک تألیفات شیخ رحمه اللّه مىرساند که با اینکه از علماء صدر اول است ولى روشنفکر بوده است. او مىفرماید چطور خود قرآن مىفرماید أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها اما شما مىگویید چیزى از قرآن فهمیده نمىشود. آشنایى با تفاسیر- عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنى 159 تفسیر تبیان ..... ص : 154 3- ثالثها ما هو مجمل لا ینبىء ظاهره عن المراد به مفصّلا. خود آیه تفصیل مطلب را ندارد. اجمال آیه را باید خدا یا معصومین علیهم السّلام بیان کنند. اینطور آیات را با بیان ائمه علیهم السّلام تفسیر مىکنیم. مانند نماز، حج، زکوة ... که کیفیّت آن را با فرمایشات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام تفسیر مىکنیم. اینها طورى هستند که: لا یمکن استخراجه إلّا ببیان النبی و وحی من جهة اللّه تعالى. 4- رابعهما ما کان اللفظ مشترکا بین معینیین فما زاد عنهما و یمکن ان یکون کل واحد منهما مرادا فانّه لا ینبغی أن یقدم أحد به فیقول أنّ مراد اللّه بعض ما یحتمل إلّا بقول نبی أو امام معصوم بل ینبغی أن یقول إن الظاهر یحتمل لامور (به طور قاطع نمىتوان نظر داد بلکه به عنوان احتمال باید گفته شود). این یک تقسیم جامعى است. و آیات قرآن از این چهار قسم بیرون نیستند. (ر.ک: آشنایى با تفاسیر، رضا استادی، ص 158)
موضوع مطلب : تفسیر, قرآن, شیخ طوسی, آیات, سوره محمد, رضا استادی, محدوده چهارشنبه 91 مهر 12 :: 9:41 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
کتابی از دکتر مودب خواندم که درباره اعجاز قرآن بود و برخی آراء علماء را آورده مانند علامه مجلسی(ره). علامه مجلسی براساس شیوه خود به ذکر حدود صد آیه در بحث اعجاز و تحدّى قرآن و تفسیر آنها مىپردازد و در ذیل آیه شریفه: فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ «2» بیان مىدارد که آیه شریفه، دلالت بر اعجاز قرآن و درستى رسالت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سلم دارد، زیرا پیامبر مشرکان را به مبارزه در همانندآورى قرآن دعوت کرد و سپس اعلام کرد اگر نتوانستید که هرگز نمىتوانید به مانند قرآن را بیاورید، حکایت از اعجاز قرآن دارد و تعبیر «لن تفعلوا» تأکیدرسائى در آن است که در آینده هم قطعا نمىتوانید به مانندقرآن را بیاورید و خود خبر غیبى از آینده است « 3».مرحوم مجلسى در ذیل آیه شریفه: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً «4» اشاره به اعجاز قرآن در سلامت آن از هرگونه عیبى و کاستى مىنماید و مىگوید:
موضوع مطلب : اویسی, اعجاز قرآن, کامران اویسی, قرآن, استاد اویسی, اعجاز, علامه مجلسی, مودب, بحار الانوار, حجت الاسلام کامران اویسی چهارشنبه 91 مهر 12 :: 1:22 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (27) داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد، (26)مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد ... (27)
مقدمه: با دقت در آیات مختلف قرآن به خوبى روشن مىشود که دو دسته آیه در زمینه علم غیب وجود دارد؛ نخست آیاتى که علم غیب را مخصوص خدا معرفى کرده و از غیر او نفى مىنماید، مانند آیه 59 انعام وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ:" کلیدهاى غیب نزد خدا است که جز او کسى آنها را نمىداند"، و آیه 65 نمل قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ بگو هیچیک از کسانى که در آسمانها و زمین هستند غیب را نمىدانند، جز خدا ". و مانند آنچه در باره پیامبر ص در آیه 50 سوره انعام آمده است قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ:" بگو من به شما نمىگویم خزائن خداوند نزد من است، و من غیب را نمىدانم" و در آیه 188 اعراف مىخوانیم وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ" اگر من غیب را مىدانستم خیر فراوانى براى خود فراهم مىنمودم" و بالآخره در آیه 20 یونس مىخوانیم، فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ: بگو غیب مخصوص خدا است" و امثال این آیات . گروه دوم آیاتى است که به روشنى نشان مىدهد که اولیاى الهى" اجمالا" از غیب آگاهى داشتند، چنان که در آیه 179 آل عمران مىخوانیم وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ:" چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولى خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمىگزیند" (و قسمتى از اسرار غیب را در اختیار او مىگذارد) . و در معجزات حضرت مسیح مىخوانیم که فرمود: وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ:" من شما را از آنچه مىخورید، یا در خانههاى خود ذخیره مىکنید خبر مىدهم". (آل عمران- 49) آیه مورد بحث نیز با توجه به استثنایى که در آن آمده نشان مىدهد که خداوند قسمتى از علم غیب را در اختیار رسولان برگزیدهاش قرار مىدهد (زیرا استثناء از نفى همیشه اثبات است).[1] مصداق مرتضی در احادیث: 1- یعنی علیا المرتضى من الرسول (صلى الله علیه و آله) و هو منه.[2] 2- و کان و الله محمد ممن ارتضاه.[3] 3- قال علی (ع):«یا سلمان، أنا المرتضى من الرسول الذی أظهره الله عز و جل على غیبه، أنا العالم الربانی، أنا الذی هون الله علی الشدائد و طوى لی البعید».[4] شواهد بر علم غیب داشتن ائمه: 1- از کتاب خرائج و جرائح از محمد بن فضل هاشمى، از حضرت رضا (ع) روایت شده که آن جناب نظر کرد به ابن هذاب، و سپس فرمود: اگر به تو خبر دهم که در همین روزها یکى از ارحامت کشته مىشود، آیا تصدیقم مىکنى؟ گفت: نه، براى اینکه کسى به جز خداى تعالى غیب نمىداند. فرمود: مگر این خداى تعالى نیست که مىفرماید:" عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ"، پس رسول اللَّه (ص) که مرضى نزد خدا است غیب مىداند، ما هم ورثه همان رسولى هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم مىدانیم آنچه شده و آنچه که تا روز قیامت خواهد شد. [5] روایات در این باب از حد شمار بیرون است، و مدلول آنها این است که : رسول اللَّه (ص) علم غیب را از راه وحى از خداى تعالى گرفته، و امامان (ع) از آن جناب به ارث گرفتهاند.[6] 2- در اصول کافى از حضرت ابى جعفر الباقر علیه السّلام روایت کرده که روزى جبرئیل علیه السّلام براى حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه علیه و اله دو انار از بهشت آورد و على علیه السّلام درین وقت به ملاقات حضرت فایز گردید و از آن حضرت پرسید که این چه انار است که در دست مبارک شماست؟ حضرت فرمودند که یکى ازین دو انار نبوت است که تو را در آن نصیبى نیست و آن دیگر علم است و آن را دو پاره کرده نصفى را حضرت خود برداشت و نصف دیگر را بحضرت امیر داد و فرمود که ما و تو هر دو در این انار شریکیم و بعد ازین حضرت ابى جعفر الباقر علیه السّلام فرمود بخدا قسم ندانست پیغمبر حرفى را که حق تعالى باو تعلیم کرد مگر آن که آن را بامیر المؤمنین علیه السّلام آموخت و این علم بالآخره منتهى شد به ما.[7]
پیوندها لوگو آمار وبلاگ
|
||