سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
شنبه 92 تیر 22 :: 12:1 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

از برخی روایات بر می آید که عربی مبین که قرآن در سوره فصلت آیه سوم بیان می کند همان غربی واضح و روشنی است که به اسماعیل علیه السلام الهام شد سپس توسط کافر شدن  افراد پس از او این عربی دوباره گنگ و غیر فصیح شد تا قرآن به همان زبان عربی مبین اسماعیل علیه السلام به پیامبر اسلام (ص) وحی شد. پس عربی مبین غیر از عربی عرف عرب عصر نزول است و برای فهم زبان فصیح قرآن باید به کسانی مراجعه کرد که عربی مبین را یاد گرفته اند نه هر صحابی و عربی یعنی باید به مبین قرآن که پیامبر و آلش است مراجعه نمود.

روایات ذیل در برخی کتب پیدا شده است:

 

قال یُونُس بْنُ حَبِیب

أَوَّل مَنْ تَکَلَّم بالعَرَبِیَّة إِسمَاعِیلُ علیهِ السَّلام.

ثُمَ

 

 

 

 

قَال مُحَمَّدْ بْنُ سَلَّام: أَخبَرنِی مِسْمَعُ بْنُ عَبْدِ المَلِک أَنَّه سَمِعَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیّ یقول

 

: أَوَّلُ من تَکَلَّم بالعربیة

و نَسِی لِسَان أَبِیه إِسماعِیلُ علیه السَّلامُ

، و

أَخرَجَ الحاکِم فی المُسْتَدْرَک و صَحَّحه و البَیْهَقِیُّ فی شعب الإِیمان من طَرِیق سُفَیَان الثَّوْرِیّ عن جَعْفَر بْنِ مُحَمَّد عن أَبِیه عن جَابِر

 

«أَنَّ رسول اللَّه صلى اللّه علیه و سلم تَلَا قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ «6» ثم قَالَ: أُلْهِمَإِسمَاعِیلُ هَذَا اللِّسَان العَرَبِیّ

إِلْهَاماً.

و

قال الشِّیرَازیُّ فی الأَلْقَاب

 

: أَولُ من فُتقَ لِسَانُه بالعَرَبِیَّة

المُبِینَة إِسْمَاعِیلُ علیه السَّلَام و هُوَ ابنُ أَربَعَ عَشْرَةَ سَنَة.

قال شَیْخُنَا: و لهم کَلَامٌ طَوِیل، الأَشهَرُ منه القَوْلَانِ المَذْکُورَان. و وُفِّق بینَهُما بأَنَ

 

یَعْرُبَ أَوّلُ مَنْ نَطَق بمَنْطق العَرَبِیَّة، و إِسْمَاعیل هو أَوّلُ مَنْ نَطق بالعَرَبِیَّة

الخَالصَة الحِجَازِیَّة التی أُنْزِلَ عَلَیْهَا القُرآنُ، انتهى.

تاج العروس من جواهر القاموس ؛ ج2 ؛ ص223

 

 

 

وَ إِسْمَاعِیلُ أَوَّلُ مَنْ فَتَقَ لِسَانَهُ بِالْعَرَبِیَّةِ الْمُبَیِّنَةِ الَّتِی نَزَلَ بِهَا الْقُرْآن

ابن بطریق، یحیى بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، 1جلد، جماعه المدرسین بقم، مؤسسة النشر الاسلامی - قم، چاپ: اول، 1407 ق.

[ 86 % ]

 

85- مد، العمدة من مسند عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبیه قال علی بن أبی طالب و اسم أبی طالب عبد مناف بن عبد المطلب و اسم عبد المطلب شیبة الحمد بن هاشم و اسم هاشم عمرو بن عبد مناف و اسم عبد مناف المغیرة بن قصی و اسم قصی زید بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن أد بن أدد بن الهمیسع بن یشجب و قیل أشجب بن نبت بن قیدار بن إسماعیل و إسماعیل أول من فتق لسانه بالعربیة المبینة التی نزل بها القرآن و أول من رکب الخیل و کانت وحوشا و هو ابن عرق الثرى خلیل الله إبراهیم بن تارخ بن ناخور و قیل الناخر بن ساروع بن أرغو بن قالع و هوقاسم الأرض بین أهلها ابن عامر و هو هود النبی ع ابن شالخ بن أرفخشد و هو الرافد بن سام بن نوح بن مالک و هو فی لغة العرب ملکان بن المتوشلخ و هو المثوب بن أخنخ و هو إدریس النبی ع ابن یرد و هو الیارد بن مهلائیل بن قینان بن أنوش و هو الطاهر بن شیث و هو هبة الله و یقال أیضا شاث بن آدم أبی البشر ع.

 

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.




موضوع مطلب : عربی مبین, فصلت, اسماعیل, قرآن
یکشنبه 92 فروردین 25 :: 2:36 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

دانلود سخنرانی استاد حجت لاسلام کامران اویسی به مناسبت شهادت حضرت زهرا فروردین 92

در چند قسمت 5 دقیقه ای

قسمت اول

http://uplod.ir/21zbjsc6fqlp/part1.mp3.htm

قسمت دوم

http://uplod.ir/veacslb7b4b8/part2.mp3.htm

قسمت سوم

http://uplod.ir/qf8xr5n33lc2/part3.mp3.htm

 

 




موضوع مطلب : کامران اویسی, سخنرانی, قرآن, تفسیر, قدر, دخان, شهادت زهرا, حجت الاسلام کامران اویسی
یکشنبه 92 فروردین 25 :: 1:14 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

شروع کلاسهای صوت و لحن

 استاد اویسی

ترم بهار

در حرم حضرت معصومه

روزهای زوج ساعت 18 تا 22




موضوع مطلب : اطلاعیه, قرآن, صوت و لحن, قرائت, استاد اویسی, کامران اویسی, حجت الاسلام اویسی, حرم حضرت معصومه, قم

مالک جهانها و جهانیان که مصالح مملوک خود را حکیمانه تدبیر مى‏کند و در این زمینه به انسان توجه ویژه‏اى دارد، نپسندید که زحمات پیامبرش در تبلیغ و تبیین قرآن و امورى که پس از او در جهت تکمیل هدایت امت و رشد و کمال آنان ضرورى و لازم است هدر رود، و چراغى که پیامبر در سایه وحى براى نجات مردم از تاریکى‏ها برافروخت، و همه لحظات عمر پرمایه و با ارزشش را براى روشن نگاه داشتن آن هزینه کرد خاموش شود.

واجب عقلى و ضرورت شرعى بود که آن حضرت براى حفظ آثار زحماتش، و تداوم روشنى چراغ هدایت، و در امان ماندن امت از انحراف جانشینى را که از هر جهت قدرت مدیریت امور امت را داشته باشد، و در علم و عمل، و تقوا و پاکى، و سلامت روح و جان، و صداقت و شجاعت هم سنگ خودش باشد انتخاب و به امت معرفى نماید و اطاعت و پیروى از او را واجب الهى اعلام کند، و مخالفت با او را مساوى کفر و ارتداد بشمارد.

مالک و مربى جهانها و انسان بر اساس این ضرورت به پیامبرش اعلام کرد که کسى براى این مقام که مقام امامت و ولایت و سرپرستى امت است جز على‏بن‏ابى‏طالب شایستگى و لیاقت ندارد، و اوست که از هر جهت مى‏تواند ربوبیت تشریعى را در امت تداوم بخشد و راه تو را ادامه دهد، و جامعه نوپاى اسلامى را از خطرات سنگینى که از ناحیه یهودیت و مسیحیت و نفاق متوجه امت است حفظ نماید، و آئین الهى را از ضربه تحریف نگاه دارد.

این معنا در ضمن یک آیه که به اتفاق همه دانشمندان و علما و حکما و عرفاى شیعه، و منصفین از مفسران و بزرگان اهل سنت در حق على‏بن‏ابى‏طالب نازل شده اعلام شد:

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ مائده، 67

اى پیامبر حکمى که از سوى پروردگارت، [مالک و مربى و مدبرت، درباره ولایت و رهبرى على‏بن‏ابى‏طالب‏] بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر به انجام این کار بر نخیزى رسالت خدا را که بر عهده تو بوده نرسانده‏اى، [نگران حسودان و دشمنان مباش‏] خدا تو را حفظ مى‏کند، بى‏تردید خدا گروه ناسپاسان [نسبت به ولایت و رهبرى را به خاطر این که مى‏داند از شدت حسادت و کینه به پذیرفتن آن تن در نمى‏دهند] به صراط مستقیم و خوشبختى و سعادت هدایت نمى‏کند!

حضرت باقر و حضرت صادق (ص) مى‏فرمایند:

خدا به رسول خود وحى کرد که: على‏بن‏ابى‏طالب را (براى رهبرى امت و تداوم حکومت عدل) جانشین خود قرار دهد، پیامبر بیم داشت که ابلاغ این حقیقت عظیم بر برخى از صحابه گران آید!! لذا خداوند براى تشجیع به آشکار شدن این امر حیاتى و تهدید به این که اگر آن را ابلاغ نکند اصل رسالت خدا را به مردم نرسانیده است، فرمان عملى ساختن جانشینى على (ع) را صادر کرد.

مفسر بزرگ، امین‏الاسلام طبرسى در مجمع البیان مى‏گوید: عیاشى در تفسیر خود از ابن‏عمیر، او از ابن اذنیه او از کلبى او از ابوصالح او از ابن‏عباس و جابربن‏عبدالله نقل نموده که گفته‏اند: خدا به فرستاده خود رسول بزرگوار اسلام فرمان داد على‏بن‏ابى‏طالب را به جانشینى خود منصوب نماید و پیامبر از این موضوع مى‏ترسید که چنانچه پسر عموى خود را به این مقام منصوب نماید مورد طعن قرار گیرد، خداوند طىّ نزول این آیه فرمان به این معنى داد و رسول خدا در روز غدیر خم به ولایت على قیام نمود، و نیز ابوالحمد از حاکم ابوالقاسم حسکانى در کتاب شواهد التنزیل طى اسنادى از ابوعمیر و نیز در همین کتاب به سندى از حیان‏بن‏على‏علوى او از ابوصالح او از ابن‏عباس روایت کرده که: گفته‏اند: این آیه در شأن على (ع) نازل شده و رسول خدا على‏بن‏ابى‏طالب را بر روى دست بلند کرد و فرمود:

«من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»

هر کس من سرپرست و رهبر و مولاى او هستم، على رهبر و مولاى اوست، خدایا دوست بدار هر که او را دوست بدارد، و دشمن دار هر که او را دشمن باشد.    )نمونه بینات در شأن نزول آیات، 301.    (

  )این مطالب از تفسیر حکیم، ج‏1، ص72-75  نوشته شیخ حسین انصاریان گرفته شده است)0




موضوع مطلب : اسلام, علی, تفسیر, قرآن, شیعه, ولایت, انصاریان, حسین انصاریان, غدیر
پنج شنبه 91 آبان 11 :: 11:11 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

 در قرآن چند آیه هست که مورد استدلال شیعه در باب امامت است. یکى از آن آیات آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ است (اتفاقاً در همه اینها روایات اهل تسنن هم وجود دارد که مفاد شیعه را تأیید مى‏کند). ما آیه‏اى در قرآن داریم به این صورت: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ. «انما» یعنى منحصراً (چون اداة حصر است). معنى اصلى «ولىّ» سرپرست است. ولایت یعنى تسلط و سرپرستى: سرپرست شما فقط و فقط خداست و پیغمبر خدا و مؤمنینى که نماز را بپا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند. ما در دستورات اسلام نداریم که انسان در حال رکوع زکات بدهد که بگوییم این یک قانون کلى است و شامل همه افراد مى‏شود. این، اشاره است به واقعه‏اى که در خارج یک بار وقوع پیدا کرده است و شیعه و سنى به اتفاق آن را روایت کرده‏اند و آن این است که على علیه السلام در حال رکوع بود، سائلى پیدا شد و سؤالى کرد، حضرت به انگشت خود اشاره کرد، او آمد انگشتر را از انگشت على علیه السلام بیرون آورد و رفت؛ یعنى على علیه السلام صبر نکرد نمازش تمام شود و بعد به او انفاق کند؛ آنقدر عنایت داشت به اینکه آن فقیر را زودتر جواب بگوید که در همان حال رکوع با اشاره به او فهماند که این انگشتر را درآور، برو بفروش و پولش را خرج خودت کن. در این مطلب هیچ اختلافى نیست و مورد اتفاق شیعه و سنى است که على علیه السلام چنین کارى‏ کرده است و نیز مورد اتفاق شیعه و سنى است که این آیه در شأن على علیه السلام نازل شده، با توجه به اینکه انفاق کردن در حال رکوع جزء دستورات اسلام نیست (نه از واجبات اسلام است و نه از مستحبات آن) که بگوییم ممکن است عده‏اى از مردم به این قانون عمل کرده باشند. پس «کسانى که چنین مى‏کنند» اشاره و کنایه است، همان‏طور که در خود قرآن گاهى مى‏گوید: «یقولون» مى‏گویند، و حال آنکه یک فرد آن سخن را گفته. در اینجا «کسانى که چنین مى‏کنند» یعنى آن فردى که چنین کرده. بنابراین به حکم این آیه على علیه السلام به ولایت براى مردم تعیین شده است. این، آیه‏اى است که مورد استدلال شیعه است. البته این آیه خیلى بیش از این بحث دارد [که در جلسات آینده درباره‏اش سخن خواهیم گفت.] آیات دیگر آیاتى است که درباره جریان غدیر است. خود قضیه غدیر جزء سنت است و ما بعد باید درباره آن بحث کنیم. ولى از آیاتى که در این مورد در سوره مائده وارد شده یکى این آیه است: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ (اینجا لحن، خیلى شدید است) اى پیامبر! آنچه را که بر تو نازل شد، تبلیغ کن و اگر تبلیغ نکنى رسالت الهى را تبلیغ نکرده‏اى. مفاد این آیه آنچنان شدید است که مفاد حدیث مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. اجمالًا خود آیه نشان مى‏دهد که موضوع آنچنان مهم است که اگر پیغمبر تبلیغ نکند، اصلًا رسالتش را ابلاغ نکرده است. سوره مائده به اتفاق شیعه و سنى آخرین سوره‏اى است که بر پیغمبر نازل شده و این آیات جزء آخرین آیاتى است که بر پیغمبر نازل شده است؛ یعنى در وقتى نازل شده که پیغمبر صلى الله علیه و آله تمام دستورات دیگر را در مدت سیزده سال مکه و ده سال مدینه گفته بوده و این، جزء آخرین دستورات بوده است. شیعه سؤال مى‏کند این دستورى که جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است که اگر پیغمبر آن را ابلاغ نکند همه گذشته‏ها کأن‏لم‏یکن است، چیست؟ یعنى شما نمى‏توانید موضوعى نشان بدهید که مربوط به سالهاى آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد که اگر ابلاغ نشود هیچ چیز ابلاغ نشده است. ولى ما مى‏گوییم آن موضوع، مسأله امامت است که اگر نباشد، همه چیز کأن لم یکن است، یعنى شیرازه اسلام از هم مى‏پاشد. بعلاوه، شیعه از کلمات و روایات خود اهل تسنن دلیل مى‏آورد که این آیه در غدیرخم نازل شده است. در همان سوره مائده، آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً  (امروز دین را به حد کمال رساندم و نعمت را به حد آخر تمام کردم، امروز است که دیگراسلام را براى شما به عنوان یک دین پسندیدم) نشان مى‏دهد که در آن روز جریانى رخ داده که آنقدر با اهمیت است که آن را مکمّل دین و متمّم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن، اسلام اسلام است و خدا این اسلام را همان مى‏بیند که مى‏خواسته و با نبودن آن، اسلام اسلام نیست. شیعه به لحن این آیه- که تا این درجه براى این موضوع اهمیت قائل است- استدلال مى‏کند و مى‏گوید آن موضوعى که بتواند نامش مکمّل دین و متمّم نعمت و آن چیزى باشد که با نبودنش اسلام اسلام نیست، چه بوده است؟ مى‏گوید ما مى‏توانیم موضوعى را نشان بدهیم که در آن درجه از اهمیت باشد ولى شما نمى‏توانید. بعلاوه، روایاتى هست که تأیید مى‏کند این آیه هم در همین موضوع وارد شده است. اینها، سه آیه‏اى بود که من به طور عصاره از استدلالهاى شیعه برایتان عرض کردم. (مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج 4، ص 722- 724)




موضوع مطلب : اسلام, علی, مطهری, قرآن, شیعه, ولایت, امامت
دوشنبه 91 آبان 1 :: 12:45 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

جلسه آموزش صوت و لحن قرآن کریم در حرم حضرت معصومه (س) توسط استاد اویسی از 23 مهر 1391 در روزهای فرد در شبستان نجمه خاتون برقرار می باشد.

ساعت 7-8 شب نوجوانان

ساعت 8-9 شب بزرگسالان

محتوای آموزشی این دوره، صوت و لحن پایه و مقدماتی است.

جهت ثبت نام در کلاس های ذکر شده یا کلاس جدید صوت و لحن پیشرفته (آموزش دستگاه های قرآنی) به دفتر ثبت نام حرم مطهر کریمه اهل بیت در شبستان نجمه خاتون مراجعه نمایید.




موضوع مطلب : اویسی, قرآن, قرائت, جلسه قرآن, صوت و لحن, حرم, معصومه, حرم حضرت معصومه
جمعه 91 مهر 21 :: 7:16 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

متن سخنرانی آیت الله مکارم شیرازی که در سال امام علی (ع) به عنوان بحث تفسیری ماه رمضان ایراد کردند به صورت کتاب " آیات ولایت در قرآن" چاپ شد. بحث آیه "سقایة الحاج"  به سبب قرین شدن موسم حج در پیوست قرار داده شده است. لطفا مطالعه نمایید و در ارتباط قرآن و ولایت و توأمیت آت دو اندیشه کنید. الحمد لله الذی جعلنا متمسکین بولایة علی بن ابیطالب و اولاده المعصومین (ع)

لینک دانلود:    http://uplod.ir/kyfav100b9ag/_________________________________.docx.htm

لینک دوم:

http://uplod.ir/hmvgdxwm61vn/velayat.docx.htm




موضوع مطلب : مکارم شیرازی, تفسیر, قرآن, دانلود, سقایة الحاج, علی بن ابی طالب, ولایت
دوشنبه 91 مهر 17 :: 12:29 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

 

قرآن می فرماید که "افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب  اقفالها"(محمد /24)، اما آیا انسان غیر معصوم می تواند همه قرآ نرا تفسیر کند؟

سبک تألیفات شیخ رحمه اللّه مى‏رساند که با اینکه از علماء صدر اول است ولى روشنفکر بوده است. او مى‏فرماید چطور خود قرآن مى‏فرماید أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها اما شما مى‏گویید چیزى از قرآن فهمیده نمى‏شود.
اینکه مى‏گوید تمسّک به قرآن و تدبّر در آن نمایید یعنى قابل فهم است. امّا نه اینکه به روایات بى‏توجّه باشیم. قرآن قابل فهم است ولى در فهم آن از روایات هم استمداد مى‏جوییم. اخبارى هم که داریم که مى‏فرماید روایات را به قرآن عرضه کنید، مؤید همین مطلب است. و الّا اگر قرآن قابل فهم نبود عرضه کردن اخبار به آن معنا نداشت.
سپس مى‏گوید به طور کلّى معانى قرآن چهار قسم است:
1- یک قسم این است که کسى جز خداى متعال نمى‏داند. یا اینکه خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام فقط مى‏دانند. و تا آنها بیان نکنند براى هیچ کس قابل فهم نیست. این قبیل آیات را اصلا دنبال تفسیرش نیستیم. مثل اینکه، روز قیامت چه وقت است ...
یسألونک عن الساعة ...
إنّ معانی القرآن على أربعة اقسام: أحدهما ما اختص اللّه بعلمه فلا یجوز لأحد تکلّف القول فیه.
2- ثانیها ما کان ظاهره مطابقا لمعناه. (ظاهر عرفى دارد و همه معنایش را مى‏دانند)
فکل من عرف اللغة عرف معناه. مثل: لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ‏، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ...
البته آیات قرآن ظهر و بطن دارد و اشکال ندارد یک مرتبه‏اش قابل فهم باشد و مراتب بعدش براى افرادى که قدرت فهمشان زیاد است، روشن باشد، مراتب بعدش فقط براى امام علیه السّلام روشن باشد.
اینطور آیات را اگر روایت هم نداشته باشد، تفسیر مى‏کنیم.

آشنایى با تفاسیر- عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنى       159     تفسیر تبیان ..... ص : 154

3- ثالثها ما هو مجمل لا ینبى‏ء ظاهره عن المراد به مفصّلا. خود آیه تفصیل مطلب را ندارد. اجمال آیه را باید خدا یا معصومین علیهم السّلام بیان کنند. اینطور آیات را با بیان ائمه علیهم السّلام تفسیر مى‏کنیم. مانند نماز، حج، زکوة ... که کیفیّت آن را با فرمایشات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام تفسیر مى‏کنیم.

اینها طورى هستند که: لا یمکن استخراجه إلّا ببیان النبی و وحی من جهة اللّه تعالى.

4- رابعهما ما کان اللفظ مشترکا بین معینیین فما زاد عنهما و یمکن ان یکون کل واحد منهما مرادا فانّه لا ینبغی أن یقدم أحد به فیقول أنّ مراد اللّه بعض ما یحتمل إلّا بقول نبی أو امام معصوم بل ینبغی أن یقول إن الظاهر یحتمل لامور (به طور قاطع نمى‏توان نظر داد بلکه به عنوان احتمال باید گفته شود).

این یک تقسیم جامعى است. و آیات قرآن از این چهار قسم بیرون نیستند.

(ر.ک: آشنایى با تفاسیر، رضا استادی، ص 158)

 




موضوع مطلب : تفسیر, قرآن, شیخ طوسی, آیات, سوره محمد, رضا استادی, محدوده
چهارشنبه 91 مهر 12 :: 9:41 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

کتابی از دکتر مودب خواندم که درباره اعجاز قرآن بود و برخی آراء علماء را آورده مانند علامه مجلسی(ره). علامه مجلسی براساس شیوه خود به ذکر حدود صد آیه در بحث اعجاز و تحدّى قرآن و تفسیر آنها مى‏پردازد و در ذیل آیه شریفه: فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ «2» بیان مى‏دارد که آیه شریفه، دلالت بر اعجاز قرآن و درستى رسالت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سلم دارد، زیرا پیامبر مشرکان را به مبارزه در همانندآورى قرآن دعوت کرد و سپس اعلام کرد اگر نتوانستید که هرگز نمى‏توانید به مانند قرآن را بیاورید، حکایت از اعجاز قرآن دارد و تعبیر «لن تفعلوا» تأکیدرسائى در آن است که در آینده هم قطعا نمى‏توانید به مانندقرآن را بیاورید و خود خبر غیبى از آینده است « 3».مرحوم مجلسى در ذیل آیه شریفه: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً «4» اشاره به اعجاز قرآن در سلامت آن از هرگونه عیبى و کاستى مى‏نماید و مى‏گوید:
جمعى از متکلمین در مورد آیه شریفه معتقدند که مراد از سلامت قرآن، آن است که قرآن کتاب بزرگى است که مشتمل بر علوم فراوانى است. اگر قرآن از نزد غیر خدا مى‏بود هر آینه در آن کلمات متناقض یافت مى‏شد، چون لازمه هر کتاب بزرگى که در موضوعات گسترده است، وجود تناقض مى‏باشد و حال آن‏که چنین تناقضى و اختلافى در قرآن وجود ندارد، دلیلى بر اعجاز آن مى‏باشد «
5».
سپس ایشان رأى ابو مسلم اصفهانى را نیز در ذیل آیه مذکور ذکر مى‏کند و مى‏گوید:
مقصود از عدم اختلاف، آن است که فصاحت قرآن، همسان و در رتبه واحدى است و اختلافى در آن وجود ندارد تا آن‏که بخشى از آن کلام رکیک و غیر فصیح باشد.بلکه سرتاسر قرآن داراى فصاحت است که در هیچ کتابى، یکسانى در مطالب آن از نظر رتبه وجود ندارد «
6».
مرحوم علّامه مجلسى پس از ذکر آیات تحدى و مبارزه‏طلبى، مراتب تحدّى را در شش مرحله به شرح ذیل مى‏داند و مى‏گوید: بدان که مراتب تحدى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلم به قرآن چنین است:
1- تحدى به کل قرآن در آیه: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوابِمِثْلِهِ ... «
7»؛
2- تحدى به ده سوره؛
3- تحدى به یک سوره؛
4- تحدى به کلامى مانند قرآن؛
5- دعوت به آوردن مراحل چهارگانه فوق براى کسى که همانند پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلم، امّى باشد و نزد کسى تعلیم ندیده باشد و سپس در سوره یونس، معارضه به حتى سوره واحد از هرکسى که مى‏خواهد باشد، امّى یا غیر امّى؛
6- تحدى همه مردم به کمک یکدیگر در آوردن مانند قرآن با تعبیر: وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... «
8» برخلاف مراحل قبلى که تحدى فردى بوده است «9».
ایشان یکى از وجوه اعجاز قرآن را دورى از تناقض و ناسازگارى آن مى‏داند و در ذیل آیه شریفه: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلى‏ عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «
10» بیان مى‏دارد که قرآن در ذات کامل و از هرگونه کاستى بدور است و مقصود از نفى «عوج» را چنین بیان مى‏دارد:
1- نفى تناقض و ناسازگارى در آیات؛
2- عدم خلل در محتوى آیات از توحید و نبوت و معاد که همه حق و داراى واقعیت است؛
3- دعوت قرآن به صراط مستقیم، یعنى دعوت خلق به سوى حق و از دنیا به آخرت و از انحرافات به سعادتها که در این جهت قرآن از هر کجى و انحرافى بدوراست «
11».
علامه بزرگوار مجلسى، پس از ذکر آیات و روایات بحث اعجاز قرآن، براى اعجاز هفت شرط را به شرح ذیل لازم مى‏داند:
1- معجزه مى‏باید فعل خدا و یا از طرف فرستاده خدا باشد؛
2- خارق عادت باشد؛
3- دیگران از آوردن مانند آن، ناتوان باشند؛
4- همراه تحدى باشد، گرچه تصریح به آن نشود، لکن از قرائن حال، تحدى آن آشکار باشد؛
5- آنچه را که ادعا کرده، اتفاق بیافتد و نه کار خارق العاده دیگرى؛
6- آنچه که به عنوان معجزه اتفاق مى‏افتد، مؤید باشد و نه تکذیب‏کننده؛
7- معجزه پس از ادعا و یا مقارن آن باشد و نه قبل از آن «2
1».
مرحوم مجلسى، به ذکر وجوه اعجاز قرآن مى‏پردازد و ضمن بیان نظر برخى از علماء در بحث اعجاز قرآن، مهمترین و شاخص‏ترین، اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت آن مى‏داند و مى‏گوید:
عموم علماء از عامّه و خاصّه ... بر آن هستند که اعجاز قرآن، به جهت فصاحت بالائى قرآن و همینطور بلاغت اعلى آن مى‏باشد، آن‏چنان‏که فصحاء عرب و علماء زبان شناس، بر آن اعتراف دارند و آنان که احاطه کامل بر ساختار زبان دارند. و همچنین از وجوه اعجاز قرآن، اشتمال قرآن بر اخبار غیبى نسبت به گذشته و آینده مى‏باشد و همچنین دارا بودن قرآن بر مطالب دقیق علمى الهى، نسبت به مبدأ و معاد و دارا بودن قرآن از مکارم اخلاق و بیان حکمتهاى علمى و عملى ... و همچنین دورى قرآن از هرگونه ناسازگارى با توجه به گستردگى قرآن و ... ولکن وجه اول، از همه سزاوارتر است «3
1».

__________________________________________________
 (1)- ر. ک. به بحار الانوار، ج 17، ص 225- 159.
 (2)- پس اگر چنین نکنید- که هرگز نخواهید کرد- از آتشى بترسید که هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها است و براى کافران آماده شده است. بقره آیه 24
 (
3)- ر. ک. به بحار الانوار، ج 17، ص 167.
 (
4)- آیا درباره قرآن نمى‏اندیشید؟ اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏یافتند. سوره نساء آیه 82
 (
5)- ر. ک. به بحار الانوار 17/ 174.
 (
6)- ما ذکره ابو مسلم الاصفهانى و هو انّ المراد منه، الاختلاف فى رتبة الفصاحة حتى لا یکون فى جملته ما یعدّ فى الکلام الرکیک. بل بقیت الفصاحة فیه من اوّله الى آخره على نهج واحد و من المعلوم ان الانسان و ان کان فى غایة البلاغة و نهایة الفصاحة فاذا کتب کتابا طویلا مشتملا على المعانى الکثیره فلابدّ و ان یظهر التفاوت فى کلامه. ر. ک. بحار الانوار، همان‏68
 (
7)- بگو اگر انسانها پریان اتفاق کنند که همانند قرآن را بیاورند .... اسراء آیه 88
 (
8)- غیر از خدا هرکس را مى‏توانید، به یارى طلبید .... یونس آیه 38
 (
9)- و اعلم انه قد ظهر بما قرّرنا أنّ مراتب تحدّى رسول اللّه بالقرآن ستّة فأوّلها: انه قد تحداهم بکل القرآن کما قال:
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ. الآیه و ثانیهما: انه تحداهم بعشر سور و ثالثها: انه تحداهم بسورة واحدة و رابعها: انه تحداهم بحدیث مثله و خامسها: ان فى تلک المراتب الاربعه کان یطلب ان یأتى بالمعارضه رجل یساوى رسول اللّه .... ر. ک. بحار الانوار 17/ 187
 (
10)- حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده (برگزیده) اش نازل کرد و هیچ‏گونه کژى در آن قرار نداد. سوره کهف آیه 1
 (
11)- ر. ک. به بحار الانوار، ج 17، ص 191.
 (2
1)- ر. ک. به همان، ص 222.
 (3
1)- و اما وجه اعجاز فالجمهور من العامه و الخاصة ... على ان اعجاز القرآن بکونه فى الطبقه العلیا من الفصاحة-

 




موضوع مطلب : اویسی, اعجاز قرآن, کامران اویسی, قرآن, استاد اویسی, اعجاز, علامه مجلسی, مودب, بحار الانوار, حجت الاسلام کامران اویسی

 

عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (27)

داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد، (26)مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد ... (27)

 

مقدمه:

با دقت در آیات مختلف قرآن به خوبى روشن مى‏شود که دو دسته آیه در زمینه علم غیب وجود دارد؛

 نخست آیاتى که علم غیب را مخصوص خدا معرفى کرده و از غیر او نفى مى‏نماید، مانند آیه 59 انعام‏ وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ:" کلیدهاى غیب نزد خدا است که جز او کسى آنها را نمى‏داند"، و آیه 65 نمل قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ بگو هیچیک از کسانى که در آسمانها و زمین هستند غیب را نمى‏دانند، جز خدا  ".  و مانند آنچه در باره پیامبر ص در آیه 50 سوره انعام آمده است قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ:" بگو من به شما نمى‏گویم خزائن خداوند نزد من است، و من غیب را نمى‏دانم" و در آیه 188 اعراف مى‏خوانیم وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ" اگر من غیب را مى‏دانستم خیر فراوانى براى خود فراهم مى‏نمودم" و بالآخره در آیه 20 یونس مى‏خوانیم، فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ: بگو غیب مخصوص خدا است" و امثال این آیات  .   

گروه دوم آیاتى است که به روشنى نشان مى‏دهد که اولیاى الهى" اجمالا" از غیب آگاهى داشتند، چنان که در آیه 179 آل عمران مى‏خوانیم وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ:" چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولى خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمى‏گزیند" (و قسمتى از اسرار غیب را در اختیار او مى‏گذارد)  .

و در معجزات حضرت مسیح مى‏خوانیم که فرمود: وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ:" من شما را از آنچه مى‏خورید، یا در خانه‏هاى خود ذخیره مى‏کنید خبر مى‏دهم". (آل عمران- 49) آیه مورد بحث نیز با توجه به استثنایى که در آن آمده نشان مى‏دهد که خداوند قسمتى از علم غیب را در اختیار رسولان برگزیده‏اش قرار مى‏دهد (زیرا استثناء از نفى همیشه اثبات است).[1] 

مصداق مرتضی در احادیث:

1- یعنی علیا المرتضى من الرسول (صلى الله علیه و آله) و هو منه.[2]

2- و کان و الله محمد ممن ارتضاه.[3]

3- قال علی (ع):«یا سلمان، أنا المرتضى من الرسول الذی أظهره الله عز و جل على غیبه، أنا العالم الربانی، أنا الذی هون الله علی الشدائد و طوى لی البعید».[4]

شواهد بر علم غیب داشتن ائمه:

1- از کتاب خرائج و جرائح از محمد بن فضل هاشمى، از حضرت رضا (ع) روایت شده که آن جناب نظر کرد به ابن هذاب، و سپس فرمود: اگر به تو خبر دهم که در همین روزها یکى از ارحامت کشته مى‏شود، آیا تصدیقم مى‏کنى؟ گفت: نه، براى اینکه کسى به جز خداى تعالى غیب نمى‏داند. فرمود: مگر این خداى تعالى نیست که مى‏فرماید:" عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ"، پس رسول اللَّه (ص) که مرضى نزد خدا است غیب مى‏داند، ما هم ورثه همان رسولى هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم مى‏دانیم آنچه شده و آنچه که تا روز قیامت خواهد شد. [5]   روایات در این باب از حد شمار بیرون است، و مدلول آنها این است که  :  رسول اللَّه (ص) علم غیب را از راه وحى از خداى تعالى گرفته، و امامان (ع) از آن جناب به ارث گرفته‏اند.[6]

2- در اصول کافى از حضرت ابى جعفر الباقر علیه السّلام روایت کرده که روزى جبرئیل علیه السّلام براى حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه علیه و اله دو انار از بهشت آورد و على علیه السّلام درین وقت به ملاقات حضرت فایز گردید و از آن حضرت پرسید که این چه انار است که در دست مبارک شماست؟ حضرت فرمودند که یکى ازین دو انار نبوت است که تو را در آن نصیبى نیست و آن دیگر علم است و آن را دو پاره کرده نصفى را حضرت خود برداشت و نصف دیگر را بحضرت امیر داد و فرمود که ما و تو هر دو در این انار شریکیم و بعد ازین حضرت ابى جعفر الباقر علیه السّلام فرمود بخدا قسم ندانست پیغمبر حرفى را که حق تعالى باو تعلیم کرد مگر آن که آن را بامیر المؤمنین علیه السّلام آموخت و این علم بالآخره منتهى شد به ما.[7]

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

<   <<   6   7   8   9   >