به یاد دوست آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ
شنبه 94 مرداد 17 :: 9:58 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
سلام طبق قانون 1119 مدنی بله همان ها در موقت هم باعث فسخ است. نیز در مادهی 1075 قانون مدنی? ازدواج موقت در قوانین ایران به رسمیت شناخته شدهاست. شرایط و ارکان اساسی نکاح منقطع (ازدواج موقت) عبارتاند از شرایط صحت نکاح دائم به اضافهی تعیین مدت مشخص و تعیین مهر معین برای زن. موانع ازدواج موقت نیز همان موانع نکاح دائم هستند. در واقع به طور خلاصه ازدواج موقت به فوت یکی از طرفین، فسخ نکاح? بذل مدت از طرف شوهر و انقضای مدت معینشده منحل میشود. فسخ نکاح میتواند بر مبنای وجود عیوبی مشخص در زن یا مرد? یا عدم وجود صفتی که ضمن عقد شرط شده یا عقد بر آن واقع شده انجام گیرد. عیوبی نظیر جنون? خصاء? عنن و عدم توانایی بر انجام عمل جنسی در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود. عیوب موجود در زن که حق فسخ برای مرد ایجاد میکنند (چنانچه عیوب مزبور در حال عقد موجود بوده و پس از عقد ظاهر نشدهباشند) نیز عبارتاند از قرن? برص? جذام? افضاء? زمینگیری? نابینایی از هردو چشم. چنانچه هریک از طرفین پیش از عقد به وجود عیب مزبور در طرف دیگر عالم باشد? حق فسخ نخواهد داشت. این عیوب طبق رساله آیت الله مکارم شیرازی عبارتند از: مسأله 2038ـ هرگاه مرد بعد از عقد بفهمد که زن او یکى از هفت عیب زیر را دارد مى تواند عقد را فسخ کند: 1ـ دیوانگى 2ـ بیمارى خوره 3ـ بیمارى برص (پیسى) مسأله 2039ـ زن نیز مى تواند در چند صورت عقد را به هم زند: 1ـ دیوانه بودن شوهر 2ـ نداشتن آلت مردى 3ـ ناتوانى از نزدیکى جنسى 4ـ بیضه هاى او را کشیده باشند (تفصیل این مسأله و مسأله سابق در کتابهاى مفصّل فقهى آمده است). 2040ـ هرگاه مرد یا زن به واسطه یکى از عیوبى که در دو مسأله قبل گفته شد عقد را به هم زنند احتیاجى به طلاق نیست، همان فسخ کافى است. مسأله 2041ـ هرگاه به خاطر ناتوانى مرد از نزدیکى، زن عقد را به هم زند، شوهر باید نصف مهر او را بپردازد، ولى اگر به خاطر یکى دیگر از عیبهایى که گفته شد مرد یا زن عقد را به هم بزند اگر باهم نزدیکى نکرده باشند چیزى بر مرد نیست و اگر کرده باشند بنابر احتیاط واجب باید تمام مهر را بپردازد. حتی از آیت الله مکارم استفتا نیز شده است: به آدرس http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=977&mid=15222 شمول عیوب فسخ نکاح به ازدواج موقت
پرسش :آیا عیوبى که موجب فسخ عقد ازدواج دائم است، شامل عقد موقّت نیز مى شود؟
پاسخ :ظاهراً شامل عقد موقّت هم مى شود.پاسخ های جالبی نیز از آیت الله صافی گاپایگانی در مورد سوالاتی که می توان به عیوب نکاح مرتبط دانست شده است که در ادامه می آید: سؤال یا حکم به جواز فسخ نکاح در صورت وجود عیبهاى مجوز فسخ، در نکاح موقت هم جارى است؟ پاسخ:در عیوبى که مجوز فسخ نکاح است فرقى بین ازدواج دائم و موقت نیست. سؤال اگر قبل از ازدواج از طرف زوجه اظهاراتى شود که موجب تدلیس و فریب گردد و عقد بر حَسَبِ اظهارات زوجه با فریب و تدلیس اجرا گردد آیا مهر المُسمّى بر ذمه زوج خواهد بود یا مهر المثل؟ و در صورتى که عقد ازدواج با شروطى که قبلاً ذکر شده اجراء شود و بعداً براى زوج معلوم شود که شروط ذکر شده واقعیت ندارد آیا این عقد موجب این خواهد بود که مهر المُسمّى بر ذمّه زوج باشد؟ یا مهر المثل بر او تعلّق خواهد گرفت؟ پاسخ:بطور کلى در عیوب موجبه جواز فسخ اظهار خلاف آن یا سکوت از اظهار آن در صورت مخفى بودن عیب، تدلیس است هر چند با وجود نفسِ عیبِ موجبِ خیار و جهل زوج به آن وضعاً این تدلیس حکم زائدى ندارد امّا تدلیس در صفات کمال در صورتى محقق مى شود که بنابر اخبار و توصیف خلاف واقع زوجه یا ولّى او در متن عقد وجود صفتى ذکر شود یا عقد مبنیاً بر همان اخبار و توصیف و بناء بر اتّصاف زوجه به آن واقع شود، بطوریکه عرفاً مثل مذکور در عقد باشد که در این صورت زوج خیار فسخ دارد و به هر حال در هر دو صورت مهر المسمى ـ اگر زوجه خودش مدلّسه نبوده و زوج پس از دخول ملتفت شده و عقد را فسخ کرده باشد ـ بذمه زوج است و بعد از اداء آن به زوجه مى تواند رجوع به مدلّس کرده و از او مطالبه نماید و اگر فسخ قبل از دخول واقع شود چیزى بر ذمّه زوج نیست. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است. سؤال اینجانب حدود یکسال پیش با بیوه زنى ازدواج کردم که کلاه سرم گذاشته وقتى به خانه آوردم فهمیدم که ایشان قرن مى باشدیعنى آلاتش را گوشت گرفته وقتى به خانواده اش اظهار کردم گفتند شما صبر کن تا براى درمانش پول تهیه کنیم ولى حالا زیر قولشان زده اند حکم شرعى را بفرمائید. پاسخ:در فرض سؤال، که زوجه قرن داشته زوج بعد از عقد مطلع شده حق فسخ عقد را داشته و مى توانسته عقد را فسخ کند و این خیار فسخ فورى است حال که فسخ نکرده اگر عدم فسخ بجهت جهل به اینکه اختیار فسخ دارد بوده و یا خیال مى کرده تأخیر فسخ موجب سقوط خیار فسخ نیست باز هم اختیار فسخ باقى است و بعد از علم به مسئله مى تواند فوراً فسخ کند و اگر بعد از علم به مسئله فسخ نکند خیار فسخ او ساقط مى شود ولو اینکه عدم فسخ بجهت معالجه بوده است. سؤال: قبل از عقد، پدر دختر سلامتى چشم شوهر را شرط مى کند و پدر شوهر قول سلامتى چشم فرزند خود را مى دهد و عقد بر همین اساس به اعتماد بر حرف پدر شوهر جارى مى گردد. پس از 6 ماه و قبل از دخول کشف مى شود بطلان ادعاى پدر شوهر و اینکه فرزندش کور و نابینا بوده است و پدر شوهر تدلیس نموده است آیا دختر حق فسخ عقد را دارد یا خیر؟ و در صورت وجود چنین حقى از براى دختر آیا مستحق مهریه مى شود یا خیر؟ پاسخ:در فرض سؤال که عقد مبنیّاً بر سلامت چشم واقع شده و بعد کشف خلاف شده دختر مى تواند عقد را فسخ کند و با عدم تحقق دخول استحقاق مهریه ندارد. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است. سؤال: بعد از ازدواج با دخترى معلوم مى شود که اعور است آیا زوج حق فسخ دارد یا نه؟ پاسخ:مجرد اعور بودن زوجه موجب خیار فسخ براى زوج نیست مگر آن که در عقد شرط عدم اعور بودن شده باشد. واللّه العالم سؤال: اینجانب با دخترى ازدواج نموده ام بعد از عقد متوجه شدم که دختر به مرض صرع که داراى طیف وسیعى مى باشد مبتلا است لذا متمنى است از نظر شرع بیان فرمائید که آیا اختیار فسخ را دارم یا خیر و اگر خواستم عقد را فسخ کنم آیا مهریه هم باید بدهم یا خیر، ضمناً من با این دختر به عنوان صحیح و سالم ازدواج کرده ام. پاسخ:بیمارى مذکور در سؤال، از عیوب مجوزه فسخ نیست بلى اگر در ضمن صیغه عقد شرط صحت و سلامت شده و یا قبل از عقد شرط شود و عقد مبنى بر آن واقع شده باشد بطوریکه مثل ذکر کردن شود نه مجرّد مذاکره قبلى، در این صورت زوج حق فسخ دارد و چنانچه دخول واقع شده تمام مهر را باید بدهد و بعد مى تواند عوض آنرا از کسیکه تدلیس کرده بگیرد و اگر دخول واقع نشده چیزى از بابت مهر بر ذمّه او نیست و چنانچه نزاع موضوعى باشد محتاج به مرافعه شرعیه است. سؤال: آیا از اطلاق عقد وعرف وقرائن مى توان شرط بکر بودن را استنباط کرد؟ پاسخ:مجرد اطلاق عقد مفید شرط بکر بودن زوجه نیست بلکه موقوف به اشتراط در متن عقد و مذاکره قبل از عقد وواقع ساختن عقد مبنیّاً بر آن است که در صورت دوّم هم حکم اشتراط در متن عقد را دارد. سؤال: الف : شخصى دخترى را بعقد خود در آورده و قبل از عقد مادر خود را که براى دیدن دختر فرستاده بوده دختر را با موهاى زیبا وبلند دیده و بعد از عقد معلوم شده که موها مصنوعى بوده و بعضى از قسمتهاى سر دختر مو ندارد یا بقدرى موهایش کم است که کالعدم است وقتى اطلاع از این موضوع پیدا کرده گفته من این دختر را نمى خواهم چون تدلیس کرده اند. ب : ونیز اگر دختر را با چادر و مقنعه دیده باشند و متوجه نقصى که پوشیده بوده نشده اند. حکم چیست؟ ج: اگر زوج قبل از عقد بطور کلى گفته باشد که هر چه هست بگوئید «منظورش اینکه هر عیب و نقصى دختر دارد بگوئید و نگفته باشند» آیا در این صورت تدلیس موجب فسخ عقد صدق دارد یا نه؟ د: مراد مرحوم سید که در وسیلة النجاة صفحه 205 مسأله 13 در قسم سوم مى فرماید : «إذا وصفها بصفتی الکمال أو عدم النقص قبل العقد عند الخطبة والمقاولة ثم اوقع العقد مبنیاً على ما ذکر کان بمنزلة الاشتراط فیوجب الخیار» چیست؟ پاسخ:الف : در فرض سؤال ظاهراً تدلیس صادق است ولى احتیاط به طلاق ترک نشود. والله العالم. ب ـ در این فرض صدق تدلیس محلّ تأمّل است. والله العالم. ج : در این فرض در صورت معیوب بودن ظاهراً تدلیس صدق مى کند. والله العالم. د : منظور از عبارت مرحوم سیّد ـ قدس سره الشریف ـ این است که : در مجلس اجراى عقد قبل از عقد، مقاوله وصحبت شده و عقد را مبنیاً بر آن مقاوله که فلان صفت را دارد و یا فلان نقص را ندارد واقع بسازند. والله العالم. سؤال: مردى با فریب و تزویر از یک دختر 18 ساله براى پسر خود که مى گوید 27 سال دارد و نیز سالم است خواستگارى مى کند. در حالیکه بعد معلوم مى شود سن پسر از 40 سال تجاوز کرده و فاقد یکدست نیز مى باشد علاوه بر این، عیبهاى دیگرى هم دارد که دختر اطّلاع نداشته، و بر این اظهارات عقد نکاح صورت مى گیرد بعد از عقد وقتى دختر از عیوب مرد اطلاع پیدا مى کند اصل عقد نکاح را رد مى کند و ما پیش وکیل پسر رفتیم که مسأله را حل کنیم و طلاق بدهد او حاضر نشد و دختر مى گوید که اگر جدائى صورت نگیرد من دست بخودکشى میزنم امیدواریم که مشکل ما را حل نمائید. پاسخ:بطور کلى چنانچه سالم بودن و مقدار سنّ زوج در متن عقد ازدواج شرط شود و یا قبل از عقد مذاکره شود و عقد مبنیاً بر آن واقع شود و بعد از عقد کشف خلاف بشود زوجه مى تواند عقد ازدواج را فسخ نماید و محتاج به طلاق نیست و بعد از فسخ عقد، زوجه مى تواند با دیگرى ازدواج نماید و در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است. سؤال: آموزگارى هستم که در تاریخ 4/9/1373 ازدواج نمودم. چون با خانواده همسرم همسایه دور بودیم شناخت کافى از خصوصیات او نداشتم فقط شنیده بودم که ایشان از عینک استفاده مى کنند. وقتى که از شماره چشم او پرسیدم نمره چشم ایشان را 5/0 و 75/0 بیان کرده بودند که این مقدار به نظر حقیر مانعى نداشت. امّا بعد از عروسى به خاطر مشاهده مشکلات و ناتوانى ایشان، به چشم پزشک مراجعه کردیم و پزشک بعد از آزمایش نمره آنرا 75/18 و 75/19 اعلام نمود البته نمره چشم ایشان بالاتر از این شماره بود منتها عینکى که شماره اش بیشتر از این باشد، به علت ضخامت زیاد قابل استفاده نمى باشد. بنده براى ازدواج مبلغ پانصد هزار تومان هزینه نمودم که غالباً از طریق وام هاى مأخوذ، بوده است که در حال حاضر ماهیانه اقساط آنها را مى پردازم حالا با وجود این مشکلات زندگى هر روز برایم سخت و سخت تر شده تا جایى که در حال حاضر غیر ممکن گشته است در صورتى که مهریه ایشان یک میلیون تومان مى باشد بنده 000/140 تومان از بابت مهریه پرداخت نموده ام خواهشمندم که به سؤالات زیر پاسخ فرموده تا ملاک عمل شرعى اینجانب قرار گیرد. الف: در صورتى که جدایى صورت گیرد وضعیّت مهریه ایشان چگونه خواهد بود؟ ب: با توجّه به اینکه اینجانب ناخواسته مخارج زیادى را متحمل شده ام به طورى که با توجه به کارمند بودنم تا پایان عمر نخواهم توانست ضربه آنرا جبران نمایم از نظر شرعى چه کسى باید تاوان آنرا بپردازد. آیا مسئول آن خانواده همسرم و خود ایشان نمى باشند؟ پاسخ:به طور کلى در مثل مورد سؤال چنانچه در عقد وصفى جهت زوجه قید شده که زوجه واجد آن وصف نیست و یا عقد مبنیاً بر آن واقع شده ولو اینکه در متن عقد ذکر نشده و زوجه واجد آن وصف نیست زوج مى تواند عقد را فسخ کند و این خیار فسخ بعد از علم به حکم و موضوع فورى است و بعد از فسخ چنانچه دخول واقع نشده چیزى بر زوج نیست و اگر دخول واقع شده زوج باید مهر را بدهد بلى چنانچه تدلیسى در بین باشد مى تواند مهریه را از مدلّس بگیرد و اگر مدلّس خود زوجه باشد بر زوج چیزى لازم نیست بدهد و اگر در متن عقد آن صفت شرط نشده و همچنین عقد مبنیّاً بر آن واقع نشده زوج اختیار فسخ ندارد و جدایى موقوف به طلاق است و در این صورت اگر دخول واقع شده تمام مهر و اگر دخول واقع نشده باید نصف مهر را بپردازد و در هر صورت کسى ضامن مخارجى که زوج در عقد و عروسى خرج نموده نیست، بلى اگر اشیایى از قبیل طلا و لباس تهیه کرده و تحت اختیار زوجه قرار داده ولى تملیک به زوجه ننموده و هنوز موجود است مى تواند آنها را پس بگیرد و به هر حال، در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است. والله العالم. سؤال: ـپس از ازدواج با دخترى، متوجه شدم که از سمعک استفاده مى کند به همین علت تقاضاى طلاق(فسخ) نمودم. مستدعى است در مورد مهریه ما را راهنمائى فرمائید. پاسخ:به طور کلى ناشنوائى جزء عیوب مجوزه فسخ نیست بنابراین چنانچه در ضمن عقد شرط سلامت زوجه نشده و قبل از عقد هم تدلیسى در کار نبوده، زوج ضامن پرداخت مهریه است پس اگر دخول واقع نشده نصف مهر و اگر واقع شده باید تمام مهر را بپردازد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است. والله العالم سؤال: جوانى بیست و پنج ساله با دخترى به این عنوان که بیست و سه ساله و سالم مى باشد با توجه به اینکه در موقع تحقیق و مذاکرات با بستگان زوجه او را 23 ساله و سالم معرفى کرده اند ازدواج مى کند و عقد بر پایه آن صورت مى گیرد ولى پس از مدتى که حتى یکماه طول نمى کشد زوج و بستگان او متوجه مى شوند که اولاً زوجه و بستگان او سن واقعى او را که بیست و نه سال بوده است و همچنین مبتلا بودن مشار الیها را به بیمارى دیابت (مرض قند) که از نوع ارثى بوده و طبعاً در وضع حمل و نوزاد هم تأثیر بسزایى دارد مستور و مخفى داشته اند و نتیجتاً زوج از ازدواج مزبور پشیمان است سؤال اینکه: آیا دو عیب اشاره شده از موارد مجوز فسخ نکاح است یا خیر در صورت فسخ آیا مهریه به زوجه تعلق مى گیرد یا خیر؟ پاسخ:آنچه بعنوان عیب در سؤال ذکر شده از عیوب مجوزه فسخ نیست بلى اگر در متن صیغه عقد قید شود که دختر 23 ساله باشد و مبتلا به هیچگونه بیمارى نباشد و یا اینکه قبل از عقد شرط سن و سلامت از هر عیبى ذکر شود و عقد مبنى بر آن باشد بطوریکه مثل ذکر کردن در خود عقد شود در این صورت زوج اختیار فسخ دارد و مهریه را اگر دخول واقع شده زوج باید بپردازد لکن پس از پرداخت مى تواند به تدلیس کننده مراجعه کند و عوض آنرا بگیرد و اگر دخول واقع نشده چیزى بر زوج نیست. سؤال: دخترى مدّت 7 سال است که ازدواج کرده وبعلت مشکلات جسمى شوهر طبق تشخیص پزشکان متخصص بچه دار نمى شوند وضعف از طرف شوهر است آیا دختر مى تواند شرعاً از طریق دادگاه تقاضاى طلاق نماید؟ پاسخ:عقیم بودن مرد موجب جواز اجبار مرد به طلاق نیست، بلى در بعض موارد زن مى تواند عقدرا فسخ نماید به مسأله 2389 توضیح المسائل رجوع نمائید. والله العالم. سؤال: احتراماً بعرض مى رسد اینجانب با مردى ازدواج کرده ام و مدت 5 ماه با او زندگى کرده ام ولى هنوز او قادر به ازاله بکارت نیست و از طرفى توافق اخلاقى نداریم و چندین بار مرا کتک زده و تهدید به مرگ کرده، چون زندگى با او قابل تحمّل نبود ناچار شده ام بخانه پدرم پناه ببرم در تمام این مدت دینارى نفقه نداده است و مدتى است که به محل نامعلومى رفته اطلاعى از او ندارم و نمى توانم براى همیشه بلا تکلیف بمانم. پاسخ:بطور کلى اگر زنى با مردى ازدواج کند که آن مرد قادر به نزدیکى نیست اگر بخواهد عقد را فسخ کند باید به حاکم شرع جامع الشرائط رجوع نماید تا حاکم شرع یکسال به مرد مهلت دهد چنانچه نتوانست با آن، زن یا زن دیگر نزدیکى کند پس از آن زن مى تواند عقد را بهم بزند و محتاج به طلاق نیست. سؤال: زن محترمه اى در چند سال قبل ازدواج کرده و در این مدت فقط در ابتدا یک بار وطى واقع شده و دیگر زوج قدرت و توانائى نزدیکى پیدا ننموده و عنین شده آیا زوجه حق فسخ دارد یا خیر و اگر حق ندارد و شوهر هم راضى به طلاق نیست مستدعى است حکم شرعى را بیان فرمایید. پاسخ:در فرض سؤال، زوجه حق فسخ ندارد و جدایى منحصر به طلاق است و اگر زن مى خواهد جدا شود باید از طریق بخشیدن مهریه و غیره مرد را به هر حال راضى به طلاق کند. والله العالم. سؤال: دختر اینجانب دوسال پیش ازدواج نمود و پس از مدتى شوهرش دچار بیمارى جنون گردید طورى که دیگر موقع نماز را تشخیص نمى دهد و دادگاه طلاق او را با توجه به مدارک موجود در پرونده صادر نموده خواهشمند است مارا راهنمایى نماییدکه طلاق درست است یا خیر؟ پاسخ:در فرض سؤال، که شوهر مبتلا به جنون شده بطوریکه اوقات نماز را تشخیص نمیدهد زوجه مى تواند نکاح را فسخ کند یعنى بگوید (نکاحى که بین من وشوهرم واقع شده فسخ کردم) واحتیاج به طلاق نیست وباید از تاریخ وقوع فسخ، عدّه نگهدارد و پس از انقضاء عدّه آزاد است و اگر نزاع موضوعى در بین باشد مرافعه شرعیه لازم است. سؤال: اگر چنانچه زوج یا زوجه کسى دچار جنون گردد که در زمان وقوع عقد وجود نداشته است و جنون نامبرده نیز به تأیید پزشکى قانونى و اطباء معالج نیز رسیده باشد، طبق موازین شرع مقدس اسلام آیا زوج در زمان جنون زوجه حق فسخ نکاح را دارد یا خیر و در صورت فسخ نکاح در زمان جنون از طرف زوج آیا این فسخ صحیح است و حقى که زوجه بر گردن زوج دارد که باید زوح به او بدهد چیست؟ پاسخ:در فرض سئوال که جنون بعد از عقد، واقع شده اگر زوج دیوانه شده زوجه حق فسخ دارد پس اگر وقوع جنون بعد از نزدیکى و انجام عمل زناشوئى بوده باید مهریه زوجه از مال زوج، با اجازه مجتهد جامع الشرائط پرداخته شود و اگر قبل از نزدیکى مجنون شده زوجه مهر ندارد و اگر زوجه بعد از وقوع عقد مجنونه شده زوج حق فسخ ندارد و جدائى با طلاق حاصل مى شود. واللّه العالم. مقاله مفصلی نیز رئیس دانشکده حقوق دانشگاه ازاد دامغان نوشته او می گوید:
موضوع مطلب : نکاح, موقت, فسخ, طلاق, مراجع, فقه, حقوق, دکتر, حجت الاسلام, کامران, اویسی, متعه, صیغه, دائم, ازدواج یکشنبه 94 تیر 7 :: 11:57 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
راه های محرم شدن فرزند خوانده دکتر کامران اویسی چند راه برای محرم شدن کودک به والدین وجود دارد : 1- رضاع: شیردادن از نظر فقه شیعه شیر دادنی که علت محرم شدن است شروطی دارد: کدام رضاع و شیردادن محرمیت فرزند خوانده ایجاد می کند؟ 1- اگر خود مادرخوانده شیر دارد (یعنی فرزندی داشته و بدنیا آمده و بعد فوت کرده) خود او به آن پسر اگر شیر دهد آن پسر مانند فرزند خود به پدر و مادر و سایر محارم او محرم میشود. 2- صیغه موقت اگر فرزندخوانده دختر باشد نظرات برخی از فقها در این باب به شرح زیر است: اگر یک کودک یک ماهه را از بهزیستی به فرزند خواندگی بگیریم و امکان محرمیت از طریق شیر دادن نباشد و از طرفی نخواهیم کسی متوجه شود که این کودک، فرزند ما نیست، محرمیت این کودک چه حکمی دارد؟ برای محرمیت چه باید کرد؟ مراد ازکودک را که پسر یا دختر است بنویسید تا جواب داده شود که اگر دختر است با عقد موقت برای پدر کسی که او را گرفته است به او محرم میشود و اگر دسترسی به پدر او یا جدّ پدری وی ممکن نیست باید به اذن مجتهد جامع الشرایط باشد؛ ضمنا مخفی کردن اینکه کودک، فرزند شما نیست صحیح نمیباشد. گاهى افرادى که صاحب فرزند نمى شوند، دخترى از پرورشگاه مى گیرند. آیا راهى براى محرم شدن او بر پدر خوانده وجود دارد؟ هرگاه آن مرد پدرى داشته باشد و این دختر به ازدواج موقّت او درآید بر این مرد و فرزندان او محرم مى شود و اگر پسرانى از همسر دیگر دارد صیغه موقّت دختر را براى خودش بخواند تا براى پسرانش محرم شود ولى در این صورت نسبت به خودش بعد از پایان مدّت عقد موقّت، محرم نخواهد بود. آیت الله سید علی سیستانی من پسرى را به فرزند خواندگى قبول کردم و او را به وسیله دختر برادرم از راه شیر دادن به خود محرم کردم حال اگر مى خواهم دختر 2ساله ای را به فرزند خواندگى قبول کنم، راه محرم شدن با شوهرم و با پسرى که دارم چگونه است؟ و آیا راهى وجود دارد؟ راهى براى محرم شدن بر شوهر و پسرتان، مگر پدر یا جد پدرى او معلوم باشد و با اذن یکى از آنها دختر را به عقد پدر شوهرتان براى مدت چند سال درآورید. آیت الله محمد سعید حکیم من یک مردى هستم که فرزندى نصیبم نشده است یک دخترى را به فرزندى گرفتم آیا براى من محرم مى شود با علم به اینکه زنم به او شیر نداده است ؟ بر تو محرم نمى شود و فامیل تو نمى شود و از تو ارث نمى برد و تو از آن ارث نمى برى و اگر بزرگ شود نمى توانى به او نگاه کنى.
پینوشت موضوع مطلب : فقه, اسلام, اویسی, شیعه, مراجع, رساله, تقلید, محرم, سنی, کامران, دکتر, حجت السلام, فرزند خوانده, ربیبه, احکام, صیغه جمعه 94 فروردین 7 :: 2:49 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
دیدگاه مراجع تقلید از کتاب رساله یا استفتائات سایت آنان گرفته شده است. از نرم افزار فقه اهل بیت موسسه کوثر نیز کمک گرفته شده است. امام خمینی: 824 لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد. و اگر مویى ازآن هم همراه نمازگزار باشد نماز او باطل است. 825 اگر آب دهان یا بینى یا رطوبت دیگرى از حیوان حرام گوشت مانند گربه بربدن یا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد، نماز باطل و اگر خشک شده و عین آن برطرف شده باشد، نماز صحیح است. آیت الله خامنه ای: س 441: آیا وجود مو یا آب دهان گربه در لباس نمازگزار باعث بطلان نماز او مىشود؟ ج: بله، موجب بطلان نماز است. س137. آیا همانگونه که موى حیوان حرام گوشت مانند گربه اگر در لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است حکم پر پرندگان حرام گوشت مانند طوى هم همین است؟
ج) در حکم مذکور تفاوتى بین حیوانات حرام گوشت وجود ندارد. بقیه مراجع در ادامه مطلب
پنج شنبه 92 مرداد 3 :: 6:27 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
به طور مختصر: در ایام حیض و نفاس: قضا دارد و کفاره ندارد. در زنی که وضع حملش نزدیک است: برای حملش ضرر دارد: قضا دارد و برای هر روز هم یک مد طعام به فقیر داده شود. در زنی که وضع حملش نزدیک است: برای خودش ضرر دارد: قضا دارد و بنابر احتیاط واجب کفاره هم دارد یعنی برای هر یک روز یک مد طعام به فقیر دهد. در زن شیرده: بچه شیر می دهد و شیرش کم است و روزه برای بچه ضرر دارد: قضا دارد و برای هر روز هم یک مد طعام به فقیر داده شود. در زن شیرده: بچه شیر می دهد و شیرش کم است و روزه برای خودش ضرر دارد: قضا دارد و بنابر احتیاط واجب کفاره هم دارد یعنی برای هر یک روز یک مد طعام به فقیر دهد. اگر کسی کفاره نداده باشد و چند سال برآن بگذرد چیزی به کفاره اضافه نمی شود. (ر.ک: رساله های عملیه مراجع؛ آموزش فقه فلاح زاده ص 200- 203) موضوع مطلب : احکام, فقه, مراجع, فلاح زاده, روزه, کفاره, قضا, بانوان, رساله چهارشنبه 92 تیر 12 :: 12:33 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
مستصحب باید دارای اثر شرعی باشد یا خود حکم شرعی باشد لذا برخی استصحاب اثر شرعی مع الواسطه یا اثر عقلی و عادی را اصل مثبت غیر حجت دانسته اند. اما مرحوم آخوند معتقد است که اگر آن اثر از لوازم یا ملازمات اثر شرعی باشد و واسطه خفیه باشد که عرفا نادیده گرفته شود یا آنقدر واسطه اجلی باشد که انفکاک آن دو از هم محال باشد اصل مثبت حجت می شود. موضوع مطلب : استصحاب, اصول فقه, اصل مثبت, فقه, آخوند, کفایه الاصول سه شنبه 92 تیر 11 :: 1:22 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
این بحث تخصصی اصول فقه است که در کفایه آمده اگر منشا شک در بقاء کلی، تردد فرد باشد مثلا نمی دانیم قرائت در ضمن سوره طولانی (بقره) محقق شده تا الان هم باقی باشد یا در ضمن کوتاه (کوثر) که الان تمام شده باشد،استصحاب خصوص فرد قصیر و طویل جاری نیست زیرا قصیر قطعا مرفوع شده و یقیی ن به رفع آن داریم نه شک در بقاء اما فرد طویل که از ابتدا مشکوک الحدوث است اگر حادث شده بود الان هم باقی است و اگر حادث نشده بود که الان هم نیست اما جای استصحاب کلی قرائت است زیرا ارکان استصحاب در آن تمام است. موضوع مطلب : اصول فقه, فقه, استصحاب, استصحاب کلی, امور تدریجی, استصحاب امور تدریجی, کلی ثانی, کفایه الاصول, آخوند پنج شنبه 91 آبان 11 :: 6:23 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
نظر مشهور: وضع عام، موضوع له خاص، مستعمل فیه خاص است. یعنی معنای متصور در ذهن واضع، عام و کلی است مانند معنای شروع اما لفظی که برای آن معنای کلی قرار داده می شود خاص و جزئی است و از مصادیق همان معنای عام است مانند شروع حرکت از خانه که فردی از شروع است. در هنگام استعمال هم برای افراد و مصادیق آن معنای کلی به کار می روند. نظریه تفتازانی: وضع عام، موضوع له عام، مستعمل فیه خاص. یعنی واضع هنگام وضع یک معنای کلی تصور می کند و لفظ عامی را برای همان معنای کلی قرار می دهد اما در مقام استعمال برای افراد آن کلی و مصادیقش به کار برده می شود. نظریه آخوند خراسانی: وضع عم، موضوع له عام، مستعمل فیه عام، یعنی واضع یک معنای کلی در نظر می گیرد و سپس لفظی کلی را برای همان معنای کلی قرار می دهد و در یک معنای کلی و عام به کار می برد. اگر هم در یک فرد می بینیم به کار رفته از باب انطباق است. موضوع مطلب : فقه, آخوند خراسانی, اصول, اصول فقه, محمد کاظم خراسانی, تفتازانی, وضع, حروف, وضع حروف پنج شنبه 91 مهر 20 :: 1:11 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
به مناسبت روز زیارت مخصوص امام رضا (ع) برخی احکام زیرات اشاره می شود: س: بوسیدن درگاه حرم و آستان مقدس و سجده روبهروى قبر مطهر، چه حکمى دارد؟
ج: بوسیدن در و درگاه حرم اشکال ندارد؛ ولى سجدهکردن درمقابل ضریح و قبر مطهر، جایز نیست؛ مگر سجد شکر خدا، بهجهت توفیق این زیارت. بهتر است زائران گرامى سجد شکر را هم روبهروى قبر و ضریح مطهر انجام ندهند. «1»
نمازخواندن با غسل زیارت س: آیا با غسل زیارت مىتوانیم نماز بخوانیم یا باید وضو هم بگیریم؟ ج: نمىتوان نماز خواند و باید وضو هم گرفت. «2» ______________________________ (2). توضیحالمسائل مراجع، م 391. بهفتواى آیات عظام خویى، تبریزى، سیستانى، شبیرى زنجانى، مکارم و نورى، با همین غسل مىتوان نماز خواند و نیاز به وضو ندارد؛ ولى به فتواى سایر مراجع وضو هم باید بگیرد. موضوع مطلب : احکام, فقه, مکارم شیرازی, سیستانی, نوری همدانی, خویی, مراجع, زیارت, شبیری زنجانی, تبریزی شنبه 90 اسفند 13 :: 10:55 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
مصاحبه آیت الله عزالدین زنجانی با مجله اخبار شیعیان
اخبار شیعیان :لطفاً بفرمایید چه ویژگیهایی فقه شیعه را از فقه اهل سنت متمایز میکند؟ • بسم الله الرحمن الرحیم. یکی از جهاتی که باید روی آن کار کرد، حفظ اتحاد مسلمانان است همانگونه که ائمهء ما بخصوص امام صادق صلوات الله و سلامه علیه عمل میکردند. از امام صادق(ع) روایات زیادی نقل شده مبنی بر اینکه شیعیان رفتارشان، اخلاقشان و آداب معاشرتشان با اهل سنت به گونهای باشد که آنها غبطه بخورند و مرا یاد کنند بگویند: خدا جعفر را رحمت کند که اصحابش را خوب تربیت کرده است. پس به عیادتشان بروید، از جنازههایشان تشییع کنید و هر آنچه را که لوازم اخوت و مودت یک مسلمان نسبت به مسلمان دیگر است انجام بدهید. … زیدٌ الشّحام انه قال: یا زید خالقوا الناس باخلاقهم صلّوا فی مساجدهم و عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم و ان استطعتم ان تکونوا الائمة والمؤذنین فافعلوا فانکم اذا فعلتم ذلک قالوا هولاء الجعفریة رحم الله جعفراً ما کان احسن ما یؤدب اصحابه و اذا ترکتم ذلک قالوا هولاء الجعفریة فعل الله بجعفر ما کان اَسؤأ ما یؤدب اصحابه (من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 383) • آنچه دشمن میخواهد، ایجاد اختلاف بین مسلمانهاست. چه بسا خودشان عواملی برای ایجاد اختلافات و درگیریها بین مسلمانان داشته باشند. در شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید آمده است که سر چه موضوعی در بغداد و در بین کشورهای اسلامی اختلاف درگرفت و خیلیها بر اثر این اختلاف کشته شدند. (شرح نهجالبلاغه، ج 8، ص 200-214) اسلام امروز هم دشمن دارد. صهیونیستها و آمریکا دشمنان درجه یک اسلام هستند و هدفشان این است که با همین اختلاف به دین و اسلام صدمه بزنند، ولی باید هشیار باشیم که اینگونه اختلافات جزئی را در سایه ادب و فراست و مهربانی حل نماییم. • در اینجا بد نیست خاطرهای را عرض کنم. قریب پنجاه سال پیش، که کردستان تابع زنجان بود، دولت آن زمان، شخصی به نام حاجی باب الشیخ را که امام جمعه سقز بود، بر سر موضوعی محکوم و در زنجان زندانی کرده بود. مرحوم والد اعلی الله مقامه الشریف که در آن زمان در زنجان بودند و عمدهء مشکلات مراجعهکنندگان به دست ایشان حل میشد، از حاجی باب الشیخ کاغذی دریافت میکند با مضمون خیلی لطیف و مردمپسند که بعد از تحیات نوشته بود: آقا چطور بود که وقتی عثمان محصور شد، یا علی مددی گفت و حضرت کمک کردند. شما هم به داد من برس! و مرحوم آقا هم اقدام کرده بودند. به یادم میآید در یک زمستان وقتی کودک بودم، و ملازم جلسه مرحوم والد، حاجی باب الشیخ آمد و پشت سر آقا شروع کرد به نماز خواندن، ولی تکتف نکرد. بعد از فراغت از نماز، آقا فرمودند: عجب است شما تکتف را انجام ندادید! او گفت: من شافعی هستم و شافعی هم واجب نمیداند و خود شافعی وقتی مهمان یکی از علمای شیعه شد، این عمل را به خاطر میزبانش ترک کرد. من هم چون میدانم شما انجام نمیدهید، به احترام شما انجام ندادم. • مرحوم آقا شیخ عبد الله مامقانی در تنقیح المقال در حالات خودشان مینویسند: ما در این سال به مکه مشرف شدیم … همه بالاتفاق نظر دادند که امام جماعت مسجد الحرام باشم. در آن زمان، 15000 نفر در نماز جماعت به ایشان اقتدا کردند در حالی که ایشان یک عالم شیعی بودند. … و لقد حججت بحمدالله تعالی سنة الف و ثلاث مائة و ثمان و ثلاثین فخرجت من النجف الاشرف فی الیوم الرابع عشر من شهر شعبان و انانا و للحج استجابا فلمّا وردت الکاظمیة و کنت مدعوّا الی ضیافة جناب صاحب المجد و العز و السعادة الحاج حسین التبریزی المقیم فی الکاظمیة و متجره فی بغداد اعزه الله تعالی فی الدارین و وفقّه للسعادات الابدیة فبذل لى الزاد والراحلة و انی بما هو فوق ما یؤمل منه من الضیافة و وردنا مکة المشرفة فی 27 شهر رمضان و سافرنا الی المدینة المشرفة فی سابع شوال و رجعنا الی مکة فی ثامن ذی القعدة و انعقدت لنا صلاة جماعة علی طریقتنا مرسل الیدین و الحنک واضعین الترب لنسجود فی المسجد الحرام فی اول المغرب فی قبال الائمة الثلاثة الشافعی و المالکی و الحنبلی و قد نقل ان جماعتنا بلفت خمسة عشر الف نفسا و ذلک مما لم یتفق لاحد و ذلک ایضا من فضل الله سبحانه یؤتیه من یشاء … و قد کان الحاج تسعون الفا علی ما کانوا ذاکرین فی جریدة القبلة … (تنقیح المقال، ج 2، ص 211) • بنابراین، باید در مصاحبتها و رفتارها به هم کمک کرد. همین مسئله باعث میشود تا آنها راغب بشوند و گرایش پیدا کنند. البته این به معنای دست برداشتن از اصول یا فروع فقهی خودمان نیست یعنی اینطور نیست که ما به خاطر حفظ اتحاد حاضر باشیم از اعتقاداتمان دست برداریم و تسلیم بشویم. ما نمونههای بسیاری در این زمینه داریم که به برخی از آنها اشاره میکنم: • مرحوم سید شرف الدین رضوان الله تعالی علیه به مصر رفتند. در مصر با شیخ سلیم در همین موضوعات تشیع و تسنن مباحثه کردند. این دو شخصیت بزرگ با یکدیگر بنا میگذارند که پس از مراجعت سید شرفالدین، مباحثات خود را به وسیله مکاتبه با هم ادامه دهند. این ماجرا ادامه پیدا میکند و ایشان با کمال ترتیب و نظم و در تاریخهای معین با شیخ سلیم به طور مفصل بحث میکند با کمال احترام سؤالاتی را از یکدیگر میپرسند و جواب میدهند. ماحصل این مباحثات کتابی میشود به نام المراجعات که بحمدالله چندین مرتبه تجدید چاپ شده است. به عقیده من بر حوزه علمیه است که آن را تجهیز کند. در این مباحثات، هر دو تسلیم حق بودند، بنا هم داشتند اذعان بکنند. از اینرو، سرانجام شیخ سلیم گفت: حق با شماست، من دیگر جواب ندارم. مراد هم این است که مغالطه نشود. بنابراین، ما در عین حال که باید با آنها با محبت برخورد نماییم و حقوق و قوت اسلامی را نگه بداریم، باید اصول خودمان را که حق هم هست، کاملاً محکم بچسبیم. •اما فقه شیعه. فقه شیعه به برکت ائمه(ع) فقهی پویاست. چون امامان ما حجت حق بودند و وارد به احکام الهی، کلام ایشان حجت است .متسلسلاً از جد بزرگوارشان حضرت امیر(ع) و همچنین از رسول الله(ص) نقل میکنند. پس مذهب شیعه واقعاً و خالصاً دین اسلام است. ائمه ما همهء اصول و فروع مذهب را از وحی الهی و قرآن استنباط و استخراج کردهاند. اما اهل تسنن چون نصوص را کم دارند، خیلی متأخرند از زمان نزول قرآن، و تا آن وقت خلا› هم داشتند. از اینرو، ناچار شدند به قیاس و به اعتقادات عقلی که ملاک درستی ندارند دست بزنند و به چیزهایی مانند استحسانات و مواردی از این قبیل که در اصولشان هست متشبّث بشوند. اما ما میتوانیم بسیاری از مسائل را هر چند در نص وارد نشده باشند با فقه خودمان حل کنیم. فکر ما خیلی توسعه دارد. برای نمونه، اهل تسنن در خصوص آیهء شریفه وَیَسْئلُونکََ عَنِ الَْمحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًی فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِیالَْمحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّیَ یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِین (بقره: 222) بر این عقیدهاند که مقاربت با زن پیش از انجام غسل حیض، هر چند به طور کامل پاک شده باشد، حرام است، اما ما در فقه شیعه میگوییم به مجرد اینکه خون قطع شد و طهارت پیدا کرد، هر چند غسل نکرده باشد مانع ندارد. این یک نمونه کوچکی است از اختلاف در فقه شیعه و اهل تسنن. مبنای ما روایات اهل بیت و ظواهر کتاب است، اما چون آنها به قیاسات و استحسانات روی آوردهاند، اتکایشان تنها به آراء است. محیالدین عربی، عارف معروف در فتوحات ثابت میکند که این همه اختلاف میان مسلمانان ناشی از اتکا به آراء است. اتکا به آراء صدمات زیادی به اسلام زده است. در آنجا میگوید: تمام بدبختیها به خاطر اختلافات در حکم خدا میباشد. • اصل سؤال این است که آیا هر اختلافی موجب تشتّت است و باید از آنها جلوگیری کرد یا نه؟ ظاهراً در کتاب امالی سیّد مرتضی که کتاب ارزشمندی است و در ایران هم چاپ شده این توضیحات را دیدم: یهودیان به حضرت امیر عرض کردند شما عجب ملتی هستید، نگذاشتید آب غسل پیغمبرتان خشک بشود، شروع کردید به اختلاف. حضرت فرمود: شما بدتر از ما هستید چون هنوز پیغمبرتان از میقات برنگشته بود که شروع کردید به اختلاف. در حالی که هم پیغمبرتان زنده بود و هم وصیاش هارون، اختلاف را ایجاد کردید که موجب تغییرتان شد. اما ما در خصوص پیغمبرمان اختلافی نداریم، فقط نمیدانیم که چه چیزی از ایشان صادر شده و چطور باید آنها را روایت کنیم. بنابراین، فهمها در این موضوع مختلف است فهمی که تربیت علمی و دینی شده باشد، خداوند به آن قوهای میدهد که میتواند حکم را از روایت مورد نظر استخراج کند. • این اختلاف، اختلاف مضرّی نیست یعنی بهگونهای نیست که مقصد را از بین ببرد، بلکه موجب میشود که ما حکمی را که از رسول اکرم(ص) و در نهایت، از سوی خدا آمده درست بفهمیم. این غیر از آن است که در اصل حکم، ما اختلاف بکنیم. البته در این زمینه هم علما باید همانگونه که حضرت امام حسن عسکری(ع) میفرمایند و این روایت را شیخ در رسائل در باب خبر واحد به طور مبسوط نقل کرده است دارای شرایط خاصی باشند. … ما فی الاحتجاج عن تفسیر العسکری(ع) فی قوله تعالی … و منهم اُمیّون لا یعلمون الکتاب من انه قال رجل للصادق(ع) … فامّا من کان من الفقهاء، صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً علی هواه، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام ان یُقلَدوه. و ذلک لا یکون الّابعض فقهاء الشیعة لاجمیعهم (رسایل، ج 1، ص 141-140 / احتجاج، ص 457) مرحوم آیة الله حکیم هم در شرح عروه میگویند: صرف داشتن عدالت برای مرجع کافی نیست، بلکه فقیه نباید حریص به دنیا باشد و … اگر اینگونه شد و فقیه به یقین رسید، مقلّدانش باید از او تبعیت کنند. بله، برخی از مقلدبازیها جداً حرام است و موجب ناراحتی میشود. خود صحابه هم با یکدیگر اختلاف داشتند، حتی در زمان ائمه(ع). مثلاً، هشام بن حکم با محمد بن ابیعمیر اختلافنظر داشتند از جمله در باب زکات. هر دو بزرگوار بودند. امام صادق(ع) میفرمایند: اگر امثال اینها نبودند اصلاً عقاید دین ما از بین میرفت. اینگونه اختلافات نه تنها بد نیست، بلکه موجب تقویت دین میشود. اما اگر اختلافات از روی هوا و هوس باشد و خدای ناکرده اینطور باشد که نگذاریم دیگری عرض اندام بکند، این خیلی خطرناک است. همانگونه که حضرت عسکری(ع) فرمودند، این آخوندهایی که اهل دنیا هستند و غیردنیا چیزی سرشان نمیشود، نسبت به ضعفای شیعهء ما از جیش یزید و معاویه بدترند. اما نفی اختلاف بما هو اختلاف، امری طبیعی است. هشام بن حکم جوانی بود که حضرت ایشان را به مشایخ اصحاب برتری میفرمود. محمد بن ابیعمیر هم که مرسلاتش حجّت است. این دو بزرگوار به شدت با هم اختلاف داشتند. در کتاب خمس مرحوم حاج آقا رضا همدانی قواعدی در این زمینه وجود دارد. کسی که مطابق ذوق و فهم عرفی، روایات را خوب میفهمد و به سبک ائمه آشنا شده است میداند که چگونه باید عمل کند. … و لکن قد یقال بعدم امکان الالتزام بهذا الظاهر فانه کاد ان یکون مخالفاً للضرورة و لم ینقل عن احد من الاصحاب التعبد بهذا الظاهر عدا ابن ابیعمیر فی ما حکاه عنه السندی بن الربیع حیث قال علی ما نقل انه ای ابن ابیعمیر لم یکن یعدل بهشام بن الحکم شیئاً و کان لا یغبّ اتیانه ثم انقطع عنه و خالفه و کان سبب ذلک ان ابا مالک الحضرمی کان احد رجال هشام وقع بینه و بین ابن ابیعمیر ملاحاة فی شیءٍ من الامامة. قال ابن ابیعمیر: ان الدنیا کلها للامام علی جهة الملک و انه اولی بها من الذین فی ایدیهم و قال ابومالک: لیس کذلک املاک الناس لهم الا ما حکم الله به للامام من الفیء والخمس و المغنم فذلک له و ذلک ایضا قد بیّن الله للامام أین یضعه و کیف یصنع به فتراضیا بهشام بن الحکم و صار الیه و حکم هشام لابی مالک علی ابن ابیعمیر، فغضب ابن ابیعمیر و هجر هشام بعد ذلک. (مصباح الفقیه، کتاب الخمس، ج 14، ص • همانگونه که عرض کردم، اگر یک مجتهد رأیش را بگوید، عدهای هم پیرو او باشند هیچ اشکالی ندارد، ولی اگر طوری شود که او بخواهد رئیس دیگران باشد این خطرناک است، این همان مصداق فرمایش حضرت عسکری(ع) است. بر خلاف آنچه که ما را از آن ترساندهاند، این دین خیلی آسان است. به فرمایش امام باقر(ع)، دین وسعتش زیاد است. … ان اباجعفر(ع) کان یقول ان ا لخوارج ضیّقوا علی انفسهم بجهالتهم ان الدین اوسع من ذلک ان علی بن ابیطالب(ع) کان یقول ان شیعتنا فی اوسع ما بین السماء الی الارض انتم مغفور لکم (بحارالانوار، ج 100، ص 70) واقعاً بایستی آنهایی را اخذ کرد که خیلی آسانند. چندی پیش یکی از فضلای خوب قم نزد من آمد و گفت: آقا! من روایات پیامبر و ائمه را که میبینم، متوجه میشوم آنها با برخی از فتاوای علما خیلی اختلاف دارند مثلاً مرحوم سید در عروه در مسئلهء وضو برای شستن صورت خیلی مبالغه و سختگیری میکند، در حالی که ائمه جهات سهولت دین را در نظر میگرفته اند. • از حالات شیخ انصاری نقل میکنند که یک روز خواهر ناصرالدین شاه که به نجف آمده بود به خدمت ایشان میرسد. چون وقت ناهار بوده، در یک مجمعهای یک ظرف آبگوشت رنگ و رو رفته و مقداری نان به عنوان غذا میآورند. از قضا مرحوم حاج میرزا حسن آشتیانی صاحب حاشیه که آن زمان مشغول تصحیح مکاسب برای چاپ بودند وارد میشود و چون با این صحنه مواجه میشود، خطاب به شیخ عرض میکند: در تهران مرحوم ملا علی کنی خیلی کبکبه و دبدبه و ثروت و خدم و حشم و برو و بیا دارد چرا بین شما و ایشان اینقدر تفاوت است؟ شیخ به مرحوم آشتیانی میفرماید: فوراً صیغهء توبه را تلقین کن چون پشت سر مرجع غیبت کردی آنچه ایشان آنجا انجام میدهند حق است و آنچه من اینجا انجام میدهم نیز حق. چرا؟ چون ایشان در مقابل وزرا و سفرای خارجی که میآیند بایستی آن کبکبه را داشته باشند، من هم به خاطر اینکه برای طلابی که وضعیت مالی خوبی ندارند، الگو باشم ناچارم اینگونه زندگی کنم تا اینها ناراحت نباشند. • راجع به علامه صحبت زیاد است. واقعاً باید به روح ایشان درود و صلوات فرستاد. نحوهء آشنایی ما با ایشان مفصل است. ایشان با مرحوم والد در نجف خیلی گرم و رفیق بودند. مرحوم والد خیلی زودتر آمده بودند ایران. ایشان هم بعدها برگشتند به ایران و در تبریز مشغول شدند. در جریان اشغال ایران که همه بیرون رفتند، این بزرگوار هم به قم تشریف آوردند. چون مرحوم والد از نجف با ایشان آشنا بودند، به من فرمودند: شما حتماً باید درس اسفار را با ایشان بگذرانید. گفتم: آقا! من پیش امام اسفار را خواندهام. (من به همراه شهید مطهری، آقای منتظری، مرحوم حاج آقای مهدی حائری، آقای رومی، آقای فکور یزدی و چند نفری دیگر در یکی از بقعههای صحن بزرگ حضرت معصومه(س) در محضر امام اسفار خوانده بودیم.) مرحوم والد گفت: نه، این چیز دیگری است، من این را لازم میدانم. من اطاعت امر کردم و رفتم خدمت مرحوم علامه. آن وقتها اسفار تازه چاپ شده بود در دو جلد قطور. ایشان خیلی بزرگوار بود، خیلی باحیا حرف میزد. پس از اینکه تقاضای خود را مطرح کردم، فرمود: من اثاثیهام در تبریز مانده. من گفتم: آقا! این اسفار برای شما، شروع بفرمایید. ایشان دیگر جواب نفرمودند و من مشغول شدم. در محضر درس ایشان که در مدرسه حجتیه بود، به جز من، آقای شیخ جواد خندقآبادی بود و یکی دیگر که در تهران، دبیرستان علوی را اداره میکرد. ما سه نفر در درس علامه حاضر شدیم و ایشان درس را شروع فرمودند. ایشان انصافاً فوقالعاده بود. چون ممکن بود نتوانم همهء فرمایشات ایشان را در حافظهام نگهداری کنم، به ایشان عرض کردم: آقا هر چه به نظر مبارکتان میرسد در حاشیهء اسفار من مرقوم فرمایید. ایشان هم قبول کردند و آراء خودشان را آنجا بر حسب خواهش من یادداشت کردند. الان این کتاب نفیس نزد فرزندمان آقای حاج سید محمد حسینی نگهداری می شود. خلاصه ما شروع کردیم تا اینکه جمعیت زیاد شد. • ایشان خیلی به من لطف داشتند. بعداز فوت مرحوم والد، ایشان دو سال پیاپی، هم برای تسکین قلب من و هم به خاطر لطفی که به خانواده ما داشتند، تابستان را تشریف آوردند زنجان منزل ما. واقعاً وجود ایشان در زنجان مغتنم بود، خیلی هم متواضع بودند. روحانیت زنجان میآمدند خدمتشان. ایشان به معنای واقعی کلمه معلم بودند. معلّم یعنی چه؟ یعنی احاطه داشتن به تمام معلومات عصر خود مثل معلم اول، معلم ثانی، معلم ثالث (میرداماد) و … • اما راجع به فلسفه، روایاتی در باب توحید از جمله در کافی و وافی وجود دارند که اگر فلسفه دستگیر آدم نباشد اصلاً آنها مجمل میشوند. امام صادق(ع) از هشام بن سالم میپرسد: آیا توحید را بلدی؟ (آدم مات و مبهوت میشود که مثلاً از یکی از علما بپرسند تو موحد هستی، آن هم قدری به گلایه.) میگوید: بلدم. حضرت میفرماید: بگو ببینم که چطوری است؟ میگوید: حیٌّ قادرٌ علیمٌ سمیعٌ و بصیر. میفرماید: همین، دیگر چیزی نمیدانی؟ میگوید: خیر. میفرماید: اشتباه است، سمیع من حیث سمیع…. چنین مضامینی در دعاها پر است. احدیت خدا یعنی چه؟ مرتبهء احدیت کدام است؟ واحدیت به چه معناست؟ انسان حتماً باید اینها را ببیند، منتها هر کسی برای یک فنی ساخته شده است. البته چیزهایی را باید بلد باشد تا مطابق ذوقش برای فهم آن روایات از فلسفه اقدام کند. برای مثال، همین افرادی که الان فلسفه میخوانند، خوب است در کنار تحصیل فلسفه، دروس دیگری نیز برای آنها در نظر گرفت. خواجه نصیرالدین طوسی در آداب المتعلمین به مسئلهء نظم در تحصیل اشاره کرده است. قطعاً استعدادهای متوسطه و بلکه بالاتر از متوسطه میان اهل علم زیاد است هم میتوانند فلسفه را یاد بگیرند و هم ریاضیات و هم علوم دیگر را. مثلاً شیخ بهایی و امثال اینها، هم ریاضیات بلد بودند، هم طبیعیات و هم فلسفه. • ترویج نمیخواهد، اگر ما بتوانیم خودمان عامل باشیم و چهرهء واقعی شیعه را با رفتارمان به مردم بشناسانیم دیگر هیچ زحمتی نداریم. البته قسمت اعظم این کار به عهدهء مسئولان است. من در جمع دختران دانشجو که از زنجان آمده بودند گفتم: اگر الان در تلویزیون برخی صحنههای مسئلهدار را نشان میدهند، مسبب آن، امثال شماها هستید. البته مرادم شماهای نوعی است. این از طرحهای استعمار است، البته عذر میآورند که غیر این نمیشود ما میپرسیم: چرا در زمان امام(ره) شد؟ در آن زمان همه چیز تحت کنترل بود. بنابراین، شما حق بازخواست دارید. تشیّع بعد از ظهور امام(ره) دنیاگیر شد. اگر همان رویه ادامه پیدامی کرد، قطعاً دیگر نیاز به ترویج نداشت. برای مثال، چندی پیش یک دختر آلمانی آمده بود اینجا تا راجع به شیخ جواد بلاغی تحقیق کند یعنی موضوع تحقیق پایاننامهاش راجع به شیخ جواد بلاغی بود. این از برکات انقلاب است. ما اگر رفتار خودمان را درست کنیم، ترویج تشیع زحمت نمیخواهد، مشروط به اینکه آنچه را که از آینه تمام نمای دین در قرآن هست، با اعمال خودمان لکهدار نکنیم. من در زمان شاه با جوانان در ارتباط بودم و شاهد بودم چقدر مردم و جوانها به دین گرایش داشتند. * اخبار شیعیان، شماره 14، با اصلاح و ویرایش موضوع مطلب : فقه, شیعه, عزالدین زنجانی, تقریب, اهل سنت پنج شنبه 90 بهمن 27 :: 1:8 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
موضوع مطلب : فقه, خانواده, زن, شوهر, همسر پیوندها لوگو آمار وبلاگ
|
||||