سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

احکام زیارت

به مناسبت روز زیارت مخصوص امام رضا (ع) برخی احکام زیرات اشاره می شود:

س: بوسیدن درگاه حرم و آستان مقدس و سجده روبه‏روى قبر مطهر، چه حکمى دارد؟

ج: بوسیدن در و درگاه حرم اشکال ندارد؛ ولى سجده‏کردن درمقابل ضریح و قبر مطهر، جایز نیست؛ مگر سجد شکر خدا، به‏جهت توفیق این زیارت. بهتر است زائران گرامى سجد شکر را هم روبه‏روى قبر و ضریح مطهر انجام ندهند. «1»

 

 

نمازخواندن با غسل زیارت‏

س: آیا با غسل زیارت مى‏توانیم نماز بخوانیم یا باید وضو هم بگیریم؟

ج: نمى‏توان نماز خواند و باید وضو هم گرفت. «2»

______________________________

 
(1). توضیح‏المسائل مراجع، م 1090.

(2). توضیح‏المسائل مراجع، م 391. به‏فتواى آیات عظام خویى، تبریزى، سیستانى، شبیرى زنجانى، مکارم و نورى، با همین غسل مى‏توان نماز خواند و نیاز به وضو ندارد؛ ولى به فتواى سایر مراجع وضو هم باید بگیرد.


 



کفن آیت الله خویی

ناگفته‌هایی از غسل و کفن آیت الله العظمی خویی
هنگامی که خواستیم آیت الله العظمی خویی را کفن نماییم در عین نا باروری    همگان، خبری از این کفن نبود؛ بنابراین تصمیم گرفتیم ...




صدای شیعه: آیت الله سید محمد مهدی خُرسان از علمای نجف اشرف، فقیهی است که در حیطه­ های مختلف علم و معرفت قلم زده و بوی بزرگانی چون علامه مجلسی را می­توان از وجود او استشمام نمود.

در دیداری که یکی از اساتید حوزه علمیه قم با ایشان در نجف اشرف داشت، خاطره­ای خواندنی از نحوه غسل و کفن آیت الله العظمی خویی بیان می کند که تقدیم ارادتمندان فقه و فقاهت می‌گردد.

چند سال قبل از فوت مرحوم حضرت آیت الله خویی، تصمیم گرفتم، با عمل به سیره بزرگان و علما، کفنی برای خود تهیه کنم، از آنجایی که قصد داشتم هزینه خرید کفنم از سهم امام نباشد؛ چون خودم پولی نداشتم، به بیت استادم حضرت آیت الله خویی رفته و خدمت ایشان عرض کردم: قصد دارم کفنی برای خود تهیه کنم، آیا حضرتعالی پولی به جز سهم امام دارید که به من قرض بدهید؟

ایشان فرمودند، در حال حاضر چنین پولی در اختیارم نیست، ولی اگر بخواهی می توانی مقداری از سهم امام که نزد من است را برداری؛ قبول نکردم و از طریق دیگری این پول را تهیه و کفن و ملحقات آن را خریداری نمودم.

بعد از خریدن کفن، دعای جوشن کبیر را با زعفران روی آن نوشتم که با توجه به طولانی بودن فرازهای دعا، نوشتن آن مدت زیادی طول کشید، همچنین قطعات مستحبی کفن را تهیه کرده و بنا به توصیه روایات اهل بیت‌(ع)، انگشتری خریدم و فرستادم مشهد مقدس و روی آن حرز« اللهم ظنی بالله حسنأ و بالنبی المؤتمن و...» [1] را نگاشتند.

از تهیه کفن و ملحقاتش چندی نمی گذشت که با خبر شدم، حضرت آیت الله خویی دار فانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافته است، به سرعت به بیت ایشان رفتم و جسد مبارک معظم له را با دستان خودم غسل دادم، بعد از آن‌که کار غسل به پایان رسید، خطاب به خانواده ایشان گفتم: کفن آقا را بیاورید، ولی در عین ناباوری از کفن آقا خبری نبود، گویا گم شده بود؛ بنابراین تصمیم گرفتم کفن خودم را آورده و استادم را با آن کفن نمایم.

حجت الاسلام و المسلمین نجم الدین طبسی که این خاطره را از قول آیت الله خُرسان نقل ­کرد در پایان گفت: ایشان همگام تعریف این خاطره، بسیار منقلب شد و گریه کرد و در آخر این چنین گفت: آن روز که نزد حضرت آیت الله خویی رفتم تا پولی برای تهیه کفن بگیرم، اگر ایشان می دانستند که قرار است کفن خودشان را تهیه کنم، نمی دانم آن لحظه چه تصمیمی می گرفتند؟!

[1]- نگین امام محمد باقر (ع)- بحارالانوار، ج 46، ص 221

ظنی بالله حَسَنٌ               و بالنبی المُؤتمن

وبالوصیّ ذی‌المنن          وبالحسین و الحسن
مرکز خبر حوزه


خویی و قرآن


آیت‏الله العظمی سیدابوالقاسم خویی؛ قرآن‏شناس بزرگ     معاصر


صدای شیعه: آیت‏الله‏العظمی سیدابوالقاسم خویی فرزند سیدعلی‏اکبر بن میرهاشم موسوی خویی، از مفاخر بزرگ جهان تشیع و از مشاهیر فقه و اصول و از مدرسان پرآوازه حوزه علمیه نجف اشرف و از مفسران و قرآن‏پژوهان عالیقدر اسلام، در 15 ماه رجب 1317 ه··. ق در خانواده علم و تقوا در شهر «خوی» دیده به جهان گشود.
پدرش؛ آیت‏الله حاج سیدعلی‏اکبر فرزند سیدهاشم موسوی خویی، از شخصیت‏های برجسته خوی بود که به سال 1285 ه·· در خوی زاده شده و به سال 1371 ه·· درگذشته است. او بدنبال اختلاف علما در جریان نهضت مشروطیت در سال 1328 ه··. ق به نجف اشرف مهاجرت کرده و در آنجا رحل اقامت گزیده است.
سیدابوالقاسم، دوران کودکی و نوجوانی را زیر نظر پدر بزرگوارش گذراند و مقدمات علوم عربی و صرف و نحو و قرآن را از وی آموخت. در سال 1330 ه·· به همراه برادرش سیدعبدالله خویی، رهسپار نجف اشرف شد و به پدرش پیوست. او جوانی باهوش بود و استعدادش مایه شگفتی و اعجاب استادان حوزه علمیه نجف گردید.
گویند: آیت‏الله سیدمحمد کاظم یزدی (م 1337)، صاحب کتاب مشهور «عروة الوثقی»، به هوش و ذکاوت او در سن شانزده سالگی‏اش، پی برد و به پدرش توصیه فرمود که: «قدر این بچه ات را بدان، او آینده درخشانی خواهد داشت». ایشان مدت 6 سال مقدمات و سطوح را فرا گرفت و چهارده سال تمام فقه و اصول و فلسفه و کلام را از محضر استادان بزرگ نجف آموخت. برخی از استادان مشهور آیت‏الله خویی، عبارتند از آیات عظام: 1 ـ شیخ فتح‏الله شریعت اصفهانی (م 1339 ه··)؛ 2 ـ حاج شیخ مهدی مازندرانی (م 1342 ه··)؛ 3 ـ میرزا حسین نائینی (م 1352 ه··)؛ 4 ـ شیخ محمدجواد بلاغی (م 1352 ه··)؛ 5 ـ میرزا علی‏آقا شیرازی فرزند میرزای شیرازی (م 1355 ه··)؛ 6 ـ سیدحسین بادکوبه‏ای (م 1358 ه··)؛ 7 ـ آقا ضیاءالدین عراقی (م 1361 ه··)؛ 8 ـ شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، معروف به «کمپانی» (م 1361 ه··)؛ 9 ـ شیخ مرتضی طالقانی (م 1370 ه··)؛ 10 ـ سیدابوالقاسم خوانساری (م 1380 ه··).
اما تحصیل آیت‏الله خویی بیشتر در محضر درس میرزای نائینی و کمپانی بوده‏است و همواره در جلسات درس آن دو شرکت می‏جست و آنگاه که شنید جلسات درس میرزای نائینی آغاز شده، سفری را که به ایران داشت، ناتمام گذاشت و دوباره به نجف بازگشت.
وی پس از 20 سال تحصیل در نجف اشرف، به درجه اجتهاد رسید و جمعی از علمای بزرگ به اجتهادش شهادت دادند. مشهور است که پس از انتشار جلد اول کتاب «اجود التقریرات» خویی، که تقریر دروس آیت‏الله میرزای نائینی است، وی را به عنوان یک مجتهد جوان در حوزه نجف معرفی کرده، جمع کثیری از علمای بزرگ در سال 1352 قمری به مقام اجتهادش گواهی دادند. او در خلال تحصیل، به تدریس نیز پرداخته و هر کتابی را که می‏آموخت، کتاب پیش از آن را تدریس می‏کرد. معظم له خود در این‏باره چنین می‏فرماید:
«زمانی که دومین جلد شرح لمعه را فرا می‏گرفتم، خود به تدریس و تعلیم اولین جلد این کتاب پرداختم1 و بسیاری از دانشمندان و فضلا از محضر درسش بهره برده‏اند. ایشان در این‏باره می‏نویسند:
«من بسیار تدریس کرده‏ام و در فنون فقه و اصول و تفسیر، جلسات بسیار تشکیل داده و جمعی بی‏شمار از فرزانگان و اندیشمندان را در حوزه علمی نجف پرورش داده‏ام...».
یکی از شاگردانش ـ شیخ مرتضی دزفولی انصاری ـ در وصف وی می‏نویسد: «این استاد بزرگ، الحق بیانی رسا دارد و مطالب اصولیه، چون مومی در دستش می‏باشد و تسلط کاملی نیز بر آنها دارد2».
حوزه درسش تا پایان عمر ادامه داشت و چنان شهره یافت که در دو دهه آخر عمرش، در حوزه‏های علمیه عراق، بلکه جهان اسلام بی‏نظیر بود و صدها نفر از جویندگان علوم و معارف اسلامی در درسش حضور می‏یافتند. بسیاری از فقها و فضلای امروز، خوشه‏چین دانش بیکران این استاد والامقام می‏باشند. برخی از شاگردانش عبارتند از: آیت‏الله میرزا جواد تبریزی، آیت‏الله سیدابوالحسن شیرازی، آیت‏الله سید جمال‏الدین خویی، آیت‏الله باقرشریف قرشی، آیت‏الله باقر ایروانی، سید محمدباقر حکیم.
او نمونه اُسوه‏ای اخلاقی به شمار می‏رفت. آثار ارزشمند و کم‏نظیری به جهان اسلام ارائه داده که در زمینه تأسیس مراکز فرهنگی و تبلیغی و خدمات اجتماعی، موارد زیر قابل ذکر است:
1 ـ مدرسه و کتابخانه حضرت آیت‏الله خویی در مشهد؛ 2 ـ مدینة العلم حضرت آیت‏الله خویی در قم؛ 3 ـ مدرسة دارالعلم آیت‏الله خویی در نجف اشرف.
همچنین در بمبئی، بانکوک، داکا، پاکستان، مالزی، بیروت، نیویورک، لندن، اندونزی، فرانسه، لوس‏آنجلس و دیگر نقاط جهان، مراکز فرهنگی و پژوهشی مشابهی تأسیس کرده که در تبلیغ مذهب تشیع در جهان بسیار موثر و کارآمد بوده‏اند.
اما در زمینه تألیف می‏توان به کتاب‏های زیر اشاره کرد:
1 ـ «معجم رجال حدیث»؛ در بیست‏ودو جلد که فرهنگ بزرگی در زمینه شناخت بیش از 15670 نفر از رجال و راویان احادیث است؛
2 ـ «فقه الشیعه»، در 5 جلد، در فقه؛
3 ـ «مصباح الاصول»، در 2 جلد، در اصول استدلالی؛
4 ـ «اجود التقریرات»، در تقریرات دروس مرحوم میرزای نائینی، در 2 جلد؛
5 ـ قصیده در مدح امیرالمومنین (ع) در 900 بیت؛
6 ـ اضاء القلوب (خطی)؛
7 ـ آثار العقول3.
آیت‏الله العظمی خویی که عمر ارزشمند خویش را در راه نشر معارف اسلام و قرآن گذراندند، سرانجام در پی یک بیماری قلبی، در روز شنبه 17 مرداد 1371 ش (مطابق با 8 صفر 1413 ه··) در کوفه دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت4.
خبر درگذشتش مایه وحشت بعثیان عراقی شد و حزب بعث در شهرهای نجف و کوفه حکومت نظامی برقرار کرد و نیروهای عراقی به حالت آماده‏باش درآمدند. سرانجام پیکر مطهرش، غریبانه در مسجد «الخضراء» در صحن مطهر امام علی (ع) نجف اشرف به خاک سپرده شد. به مناسبت رحلت این مجتهد و عالم برجسته جهان تشیع، در ایران و سایر نقاط جهان اسلام، مراسم عزاداری و تعزیه برگزار شد و بدین مناسبت، رهبر معظم انقلاب ـ آیة‏الله خامنه‏ای ـ پیام تسلیتی صادر کردند که در قسمتی از این پیام آمده: «ایشان، در بسیاری از علوم اسلامی رایج در حوزه‏های علمیه از اساتید مسلم و کم نظیر به حساب می‏آمد. فقیهی بزرگ و اصول‏گری عمیق و مفسری نوآور و رجالی صاحب‏مکتب و متکلمی زبردست بود.
آثار علمی ارزشمند این مرد بزرگ به دهها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال منحصر نمی‏شود. هزاران تربیت یافته در حوزه دروس غنی و سرشار او هم اکنون در همه بلاد اسلامی پراکنده‏اند. این بزرگوار، یکی از نخستین کسانی بود که پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (رض) حوزه علمیه نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعی و کوششی ارجمند در همراهی با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران، مبذول داشت.
در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1412 ه··. ق قطب اصلی نهضت و مرکز صدور حکم قیامت اسلامی بود و به همین دلیل پس از سرکوب این نهضت به واسطه رژیم خونخوار بعثی، این‏کهن مرد دانشمند، مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد و پس از آن‏که به فضل الهی از خطر، نجات یافت تا مدت‏ها زیر نظر مأموران بعثی در شرایط سخت قرار داشت.
عمر طولانی و پربرکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت، سرشار از آزمایش‏های الهی و نمایش‏گر سعی و تلاش یک انسان مؤمن و پرهیزگار است...5».
آیت‏الله‏العظمی خویی در زمینه علوم قرآن وتفسیر، سه اثر ارزشمند، تألیف کرده‏اند که عبارتند از:
1 ـ نفحات الاعجاز فی رد حُسن الایجاز:
از جمله آثار قرآن‏پژوهی آیت‏الله العظمی خویی، کتابی است در دفاع از اعجاز قرآن به‏نام «نفحات الاعجاز فی رد حُسن الایجاز» که ایشان آن را در جوانی، در سن بیست و پنج سالگی (1342 ه··. ق) در نجف اشرف منتشر کردند. این کتاب، نقد و پاسخ کتاب «حُسن الایجاز فی ابطال الاعجاز» نوشته یک آمریکایی، موسوم به «نصیرالدین ظافر» می‏باشد.
آیت‏الله خویی در این کتاب، از کرامت و جاودانگی قرآن و اعجاز آن دفاع کرده‏است. این کتاب بارها در ایران و عراق؛ به چاپ رسیده‏است6.
2 ـ البیان فی تفسیر القرآن:
دوّمین و مهم‏ترین اثر قرآن‏پژوهی ایشان؛ تفسیر «البیان» یا «البیان فی تفسیر القرآن» نام دارد که فقط جلد اول آن، در سال 1375 ه··. ق در «مطبعة الآداب» نجف اشرف منتشر شد7. انتشار این جلد، نشان داد که ایشان علاوه بر فقه و اصول، در علوم قرآنی و تفسیر نیز مبتکر و نوآور و صاحب‏نظر است. اما ایشان علی‏رغم تدریس طولانی در فقه و اصول (حدود 60 سال)، تدریس تفسیر را متأسفانه به دلایلی ادامه نمی‏دهند. استاد شهید مرتضی مطهری در این‏باره مرقوم داشته‏اند:
«یکی از فضلای خودمان که تقریبا یک ماه پیش مشرف شده‏بود به عتبات، می‏گفت: خدمت آیت‏الله خویی ـ سَلّمَهُ اللّه تَعالی ـ رسیدم. به ایشان گفتم: چرا شما درس تفسیری که سابقا داشتید، ترک کردید؟ (استاد مطهری می‏افزاید: ایشان در هفت ـ هشت سال پیش درس تفسیر در نجف داشتند و قسمتی از آن چاپ شده‏است).
ایشان (آیت‏الله خویی) گفتند که یک موانع و مشکلاتی هست در درس تفسیر. گفت: پس به ایشان گفتم: علامه طباطبایی در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این کار کردند، چطور شد؟ ایشان گفتند: آقای طباطبایی «تضحیه» کردند؛ یعنی آقای طباطبایی خودشان را قربانی کردند، از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدند و راست گفتند8».
در تعطیلی این سلسله دروس برخی از انتقادها و گوشزدهای حواشی بی‏تأثیر نبوده‏است. با این وجود، همین جلد تفسیر آیة‏الله خویی که شامل؛ مقدّمه تفسیر و تفسیر سوره حمد می‏باشد، تفسیری بدیع و کارآمد و جامع بسیاری از نکات علوم قرآنی و تفسیری است که این کتاب را، مرجع پژوهش‏گران و جویندگان علوم قرآنی کرده‏است، این کتاب، به بسیاری از جوانب مختلف علوم قرآنی چون؛ بحث اعجاز قرآن9، قراءات، تواتر قرآن، تحریف‏ناپذیری قرآن، قراء سبعه، نزول قرآن بر هفت حرف، جمع و تدوین قرآن، حجیت ظواهر قرآن، مسأله نسخ و بحث بداء، حدوث و قدم قرآن و... پرداخته و مؤلف به طور مبسوط نظریه‏های مخالفان و موافقان را طرح و بررسی کرده است.
تفسیر سوره حمد در همین مجلد، نگاهی است نو، به روش تفسیر «قرآن به قرآن» با دیدی جامع که روح تحقیق، ابتکار و تسلط نویسنده بر علوم اسلامی چون؛ فقه، اصول، کلام، فلسفه، تاریخ، حدیث، لغت، در جای جای کتاب دیده می‏شود. با این وصف، این تألیف، نقطه عطفی در تاریخ نگارش‏های علوم قرآن در جهان اسلام ـ به‏ویژه تشیع ـ به شمار می‏رود و این اثر ارزشمند، چراغ روشنی است برای تفسیرنگاری در ادوار بعد که از بدو نشر، مورد توجه محافل علمی و ادبی جهان اسلام واقع گردیده و به زبان‏های فارسی، اردو، انگلیسی و... ترجمه شده‏است. در ایران، این تفسیر با عنوان «بیان در مسائل کلی علوم قرآن» به همت آقایان: هاشم هاشم‏زاده هریسی و محمدصادق نجمی، به فارسی روان ترجمه شده و انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد خوی ـ آن را در 2 مجلد چاپ و منتشر کرده است. مترجمان قبلاً قسمت‏هایی از این کتاب را با عنوان «شناخت قرآن» نشر داده بودند.
3 ـ «فقه القرآن علی المذاهب الخمس»:
این کتاب نیز از دیگر آثار قرآنی و فقهی آیت‏الله‏العظمی خویی است که به احکام قرآن و آیات الاحکام براساس فقه شیعه جعفری و چهار مذهب فقهی اهل سنت (شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی) تألیف و تدوین شده و سوگمندانه هنوز به چاپ نرسیده‏است.
* برگرفته از کتاب «قرآن‏پژوهان آذربایجان غربی»، رشت: کتاب مبین، اول/ 1381ش.
1- جوانشیر، کریم؛ «نامداران راحل، زندگینامه چهل تن از مشاهیر شیعه»، تبریز: اول، 1375 ش، ص384.
2 - انصاری، مرتضی؛ «زندگانی و شخصیت شیخ انصاری»، چاپ دوم، ص 395.
3 - ر. ک به «آینه پژوهش»، ش 13 ـ 14، خرداد و شهریور 1371، ص 166 و «مکتب اسلام»، ش 6، سال 32؛ «مفاخر آذربایجان» ج 1، «گلزار مشاهیر»، ص 34؛ «کیهان فرهنگی» سال 9، ش 6، شهریور 1371، صص 55.
4 - تفصیل شرح حال وی را بنگرید در «مفاخر آذربایجان»، ج 1/447 ـ 470 و کتاب «یادنامه حضرت آیت‏الله العظمی خویی».
5 - «نامداران راحل»، ص 392.
6 - آقابزرگ تهرانی؛ «الذریعه»، 4/246.
7 - از دیگر چاپ‏های این کتاب، چاپ «دارالزهراء» بیروت و «امید» ایران است و ناشر اخیر، این کتاب را به سال 1375 ش در 560 صفحه چاپ و منتشر کرده است.
8 - «آینه پژوهش»، همان شماره، ص 164.
9 - این بحث با عنوان «مرزهای اعجاز» به وسیله استاد جعفر سبحانی ترجمه و چاپ شده‏است.
حسین پیری‏سبزواری


خویی و امام زمان

یادداشتی به قلم آیت الله العظمی خویی درباره تشرف شیخ محمد شوشتری     کوفی
آقای حاج شیخ علی محمد ابن العلم (1289-1370ش) در   نامه ای به مرحوم آیت الله خوئی چگونگی تشرف شیخ محمد شوشتری را که برای ایشان نقل کرده بوده استفسار می کنند...


صدای شیعه: آقای حاج شیخ علی محمد ابن العلم (1289-1370ش) در نامه ای به مرحوم آیت الله خوئی چگونگی تشرف شیخ محمد شوشتری را که برای ایشان نقل کرده بوده استفسار می کنند و آیت الله خوئی آنچه را که شنیده به قلم خود برای ابن العلم می نویسد.



جناب مستطاب مرحوم مبرور جنّت مکان خلد آشیان، آقای شیخ محمد شوشتری که قبلا ساکن نجف و بعدا سالها ساکن کوفه شد شخصا و بدون واسطه برای این جانب چنین نقل نمودند که بنا گذاشتم یکی از شبهای قدر ماه مبارک رمضان را نوزدهم یا بیست و یکم (تردید از بنده است) به مسجد کوفه مشرف شده و در آنجا احیا نمایم؛ بدین قصد از نجف حرکت به سمت کوفه نمودم. چون هوا گرم بود قبل از دخول مسجد به سمت نهر احمَیدیّه که قدری بالاتر از مسجد بود رفته و جهت رفع گرما قدری آب به خود زده و بعدا وارد مسجد شده رأسا به محراب حضرت امیر مشرف و پس از اذان مغرب نماز خوانده و پس از نماز جهت افطار حرکت کردم. قبلا به ذهنم خطور کرده بود که چقدر خوب است چشمم به جمال حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه - منور [شود] و تسلیت بگویم. همین که از محراب مذکور قدری دور شدم دو نفر را در یکی از ایوانهای مسجد که یکی دراز کشیده و دیگری نشسته بود دیدم. شخص نشسته مرا به نام صدا کرده و گفت: شیخ محمد کجا می روی؟ تعجب کردم که این مرد ناشناس نام مرا از کجا می داند! جوا ب دادم: می خواهم بروم جایی افطار کنم - و افطار من آن شب نان و خیار چنبر بود. گفت: همین جا بنشین افطار کن. من هم نشستم و مشغول افطار شدم. آن شخص شروع به سؤال از آقایان علمای موجود نجف نموده و حال یک به یک را سؤال نمود تا تمام شدند. من تعجب از کثرت اطلاع او نمودم که باز از حال مرحوم آقا سید ابو الحسن اصفهانی( ره) نمود - در آن وقت ایشان یکی از طلاب علمی بودند و چندان نمی شناختم؛ ولی از ترس اینکه مبادا بخواهد حال فرد فرد طلاب را بپرسد گفتم: همه خوبند. در این وقت شخصی که دراز کشیده بود چیزی به او گفت که من نفهمیدم؛ لذا او ساکت شد و بنده شروع به سؤال نموده گفتم: اینکه خوابیده که است؟ چواب گفتند: ایشان آقای عالَمند (عالم به فتح لام). عربهای عوام به ملا می گویند ولی نظر به اینکه صحبت ما فارسی بود توضیح خواسته پرسیدم: آقای عالِمند یا آقای عالمند؟ تعجب کرده و از این حرف خوشم نیامده ودر دل گفتم: چقدر مبالغه می کند! این لقب سزاوار حضرت ولی عصر است نه کس دیگر - و ایشان هنگام نقل این قصه زار زار گریه می کردند - در این اثنا شخص نشسته گفت: برای شیخ محمد آب بیاورید، ناگهان دیدم شخصی حاضر و آماده جام آبی به دست داشت. من گفتم: تشنه نیستم و آب را رد کردم. پس از صرف افطار به جای خود برگشتم که دوباره نماز بخوانم و مشغول اعمال شوم، ناگاه احساس کسالت کرده و سر خود را به دیوار تکیه دادم و خوابم برد وقتی چشمم باز شد دیدم هوا بی اندازه روشن است که من درز آجرهای دیوار مقابل را به خوبی می دیدم یقین کردم صبح شده، بسیار افسوس خوردم که آمده بودم شب را به عبادت احیا نمایم خواب برده است در این اثنا دیدم که آن شخص خوابیده و جمعی از علما مشغول نماز جماعت و خودش امام آنها بود و نمازشان تمام شده و مشغول تعقیب هستند گفتم: اینها نماز صبح را خوانده اند و مشغول تعقیبند و شخص نشسته نیز جزء مأمومین بود. از امام سؤال نمود که این جوان را همراه خود ببریم؟ جواب داد: نه، ایشان باید سه امتحان بدهد و برای هر امتحانی وقتی معین کردند که وقت آخرین امتحان مصادف با سن شصت سالگی احقر می شد؛ چون دیدم قریب است نماز صبح قضا شود از جا بلنده شده رفتم وضو گرفته و به مسجد برگشتم، دیدم هوا بی اندازه تاریک است و اثری از آن اشخاص نیست بی نهایت تعجب کردم و معلوم شد که هنوز اول شب است و خواب من چندان نبوده و دانستم که آن آقا حضرت ولی عصر بوده و نمازی که می خواندند نماز عشا بوده.

ابوالقاسم الموسوی الخوئی

منبع: تاریخ علماء و روحانیت دزفول، علی راجی، انتشارات زائر، چاپ اول، بهار 1382، جلد دوم، ص 801.


مناظره خویی و مسیحی

مناظره آیت الله العظمی خویی با کشیش مسیحی
یکی از مهمترین راههای شناخت انبیاء، ارائه کاری فرا بشری توسط آنهاست که     قرآن کریم از آن، با عنوان "بیّنه" و یا "آیت" تعبیر می‌کند و در بین مسلمین از آن   به "معجزه" یاد می‌شود.


صدای شیعه: چون نبوت پیامبران گذشته به دوران معین و محدودى اختصاص داشت، دوران معجزه آنان نیز طبعا کوتاه و محدود و تنها براى مردم آن دوران بوده است؛ زیرا براى عده‏اى از مردم آن عصر، با دیدن این معجزه‏هاى موقت و محدود اتمام حجت مى‏گردید و براى عده دیگر نیز به وسیله نقل پیاپى و متواتر، اذعان و یقین حاصل و حجت خدا بر آنان تمام مى‏شد.

ولى یک شریعت و نبوت جاودانى، باید داراى یک معجزه و بیّنه جاوید نیز باشد؛ زیرا معجزه اگر محدود و منحصر به یک زمان گردد، گذشتگان و آیندگان نمى‏توانند آن را با چشم خود درک نمایند و اخبار و نقل‏هاى پی در پی نیز در اثر مرور زمان ممکن است از بین برود و یا لااقل در اثر عوامل مختلف، تردیدهایى در آنها به وجود آید.
در این صورت براى مردم آینده که این نشانه‌ها و کارهای فرابشری را نتوانسته‏اند ببینند، حجت تمام نمى‏گردد.

این نکته موضوع مهمی را در رابطه با ادیان آسمانی بیان می‌دارد. از همین رو مرحوم آیت الله خویی از مراجع بزرگ تقلید شیعیان در قالب مباحثه‌ای علمی با یکی از علمای یهود این موضوع را به گفتگو می‌نشیند که دوران دین یهود سپرى شده و دلایل و معجزاتشان تمام شده است ...

ایشان از آن عالم یهودی می‌پرسد: آیا شریعت تنها براى یهودى‏هاست و یا به تمام مردم و ملت‏ها عمومیت دارد؟

اگر اختصاص به ملت یهود داشته باشد، ملت‏هاى دیگر به پیامبر دیگرى نیازمند خواهند بود و آن پیامبر به نظر شما جز پیامبر اسلام چه کسى مى‏تواند باشد؟ اگر شریعت موسى(علیه السلام) همگانى و جهانى است و به تمام بشر و انسان‏ها عمومیت دارد، پس به یک دلیل همیشگى و گواه زنده‏اى نیازمند خواهد بود. در صورتى که امروز چنین دلیل و گواهى در دست نیست؛ زیرا معجزات حضرت موسى (علیه السلام) به عصر خود وى اختصاص داشت و بعد از وى، اثرى از آن باقى نمانده است تا موجب باور و یقین شود و بقا و استمرار آئین یهود را براى همیشه ثابت کند و در تمام اعصار و قرون، گواه حقانیت آن باشد.

اگر بگویید: گرچه این معجزات فعلا وجود ندارد، ولى تواتر اخبار و نقل‏هاى فراوان، وجود آن‏ها را روشن و مسلم مى‏سازد، در جواب خواهیم گفت که:

اولا: معجزه، در صورتى مى‏تواند، از راه تواتر ثابت شود که تعداد ناقلانش به حدى برسند که در میان مردم موجب یقین شود. اما شما نمى‏توانید چنین تواتری را در اثبات معجزات حضرت موسى (علیه السلام) در هر عصرى و میان هر ملت و نسلى ثابت کنید.

ثانیا: اگر تنها نقل معجزات در اثبات یک حقیقت کفایت کند، این که به معجزات حضرت موسى اختصاص ندارد، شما معجزات حضرت موسى(علیه السلام) را نقل مى‏کنید، مسیحیان معجزات حضرت عیسى (علیه السلام) را نقل مى‏کنند، مسلمانان نیز معجزات پیامبرشان را. پس چه تفاوتى در میان این نقل‏ها هست که گفتار شما در نقل معجزات حضرت موسى(علیه السلام) پذیرفته شود ولى گفتار دیگران نه! اگر تنها نقل معجزات یک پیامبر موجب تصدیق آن پیامبر شود، شما چرا نبوت پیامبران دیگر را که معجزات همه آنان نقل شده است، تصدیق نمى‏کنید؟

عالم یهودی در پاسخ گفت: معجزاتى که یهودیان براى حضرت موسى(علیه السلام) نقل مى‏کنند، مسیحیان و مسلمانان نیز آن‏ها را تصدیق مى‏نمایند و به صحت آن‏ها اعتراف دارند و اما معجزات پیامبران دیگر، مورد قبول همه نیست. این است که آن‏ها به دلائل دیگر نیازمندند تا به مرحله اثبات برسند.

 قرآن تنها معجزه جاودان و همیشگى است که صحت تمام کتب آسمانى پیشین را امضا و به صدق و پاکى تمام پیامبران گذشته شهادت مى‏دهد و به آنان ارج مى‏نهد.

آیت الله خویی فرمود: آرى، درست است که مسیحیان و مسلمانان نیز معجزات حضرت موسى(علیه السلام) را قبول دارند، ولى نه از راه تواتر و نقل‏هاى یهودیان. بلکه به علت این که پیامبرانشان از آن معجزات خبر داده‏اند. مسیحیان و مسلمانان، معجزات حضرت موسى (علیه السلام) را به وسیله پیامبرانشان مى‏شناسند و اگر نبوت آنان را نپذیرند، راهى به درستی معجزات حضرت موسى نخواهند داشت تا او را به پیامبرى قبول کنند.

این اشکال تنها به دین یهود اختصاص ندارد؛ بلکه به تمام ادیان گذشته هم متوجه است و تنها دین اسلام است که معجزه آن جاودان و در تمام قرون و اعصار زنده و در میان تمام ملت‏ها و نسل‏ها جریان دارد و تا روز رستاخیز با جهانیان سخن مى‏گوید و آنان را به سوى حق دعوت مى‏کند.

ما از راه این معجزه جاودان و جارى که همان قرآن است، اسلام را مى‏شناسیم و آن را تصدیق مى‏کنیم، اسلام را که شناختیم و پذیرفتیم، از تصدیق تمام پیامبران گذشته نیز ناگزیریم؛ زیرا که قرآن و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را امضا و تأیید کرده است.

کوتاه سخن این که قرآن تنها معجزه جاودان و همیشگى است که صحت تمام کتب آسمانى پیشین را امضا و به صدق و پاکى تمام پیامبران گذشته شهادت مى‏دهد و به آنان ارج مى‏نهد.

 

(برگرفته از کتاب "البیان فى تفسیر القرآن‏"(1)، تألیف: آیت الله العظمی خویی (با اندکی تغییرات

تنظیم: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان

1. متن فوق، از ترجمه فارسی کتاب "البیان فى تفسیر القرآن" که با نام "بیان در علوم و مسائل کلى قرآن"‏ توسط آقایان محمد صادق نجمی و هاشم هاشم زاده هریسی ترجمه و نشر گردیده، اقتباس شده است.


خویی و عراق

نقش آیت‌الله‌العظمی خویی در انتفاضه عراق
مرحوم آیت الله العظمی خویی به انتفاضه مردم عراق در برابر نظام بعثی     مشروعیت دادند و خودشان نیز در کنار نهضت و انقلاب مردم ایستادند  .


صدای شیعه: امام جمعه نجف با اشاره با سالگرد ارتحال آیت الله العظمی خویی افزود: ایشان نظام بعث عراق را مشروع نمی دانستند و به مردم فهماندند که ایستادگی شان در برابر نظام بعثی ، مشروعیت دارد.

* آیت الله العظمی خویی و حفاظت از حوزه نجف

حجت الاسلام والمسلمین قبانچی ادامه داد:حفاظت از حوزه علمیه نجف نیز از دیگر اقدامات مهم مرحوم آیت الله خویی به شمار می رود.

وی خاطر نشان کرد: بسیاری از اساتید و علمای این حوزه از شاگردان آیت‌الله العظمی خویی هستند و حوزه علمیه نجف نیز به نوعی منتسب به این عالم ربانی است.

امام جمعه نجف همچنین در بخش دیگری از سخنان خود از کمبود مساجد در نهادهای نظامی و ارتش عراق انتقاد کرد و گفت:همانگونه که غذا خوری و سایر مکان های مورد نظر در ساختمان های ارتش وجود دارد ، باید اماکن مورد نیاز برای انجام امور عبادی نیز وجود داشته باشد.

* ماجرای انتفاضه شعبانیه

لازم به یادآوری است که درست پس از شکست سنگین ارتش عراق در جنگ سال 1991 در کویت بود که بر اساس قطعنامه 670 شورای امنیت، کلیه تحرک هواپیماها و حتی بالگردهای ارتش عراق دچار تحریم گردید.در این هنگام مردم سرتاسر عراق موقعیت را غنیمت شمرده و از شمال تا جنوب این کشور علیه رژیم صدام حسین قیام کردند.

در جریان این قیام که در میان ملت عراق به انتفاضه شعبانیه مشهور گردید، کنترل بخش اعظم کشور به دست نیروهای مردمی افتاد و از هجده استان عراق ، چهارده استان سقوط کرد و در این میان تنها استانهای مرکزی شامل استانهای غربی و صلاح الدین و بغداد از آن جدا بوده و سایر استانها همگی از زیر یوغ استبداد صدامی خارج شد. این قیام همه گیر بود و شیعیان و سنیّان همه در آن سهیم شدند. لیکن با توجه به آزاد شدن مناطق یاد شده که اغلب از ساکنین شیعه مذهب برخوردار بود، قیام یا انتفاضه بیشتر رنگ شیعه گری به خود گرفت . در مدت بسیار کوتاهی ، اکثریت شهرهای مهم عراق از جمله بصره، نجف، کربلا،عماره،کوت و ناصریه و دیوانیه در جنوب و شهرهای مهم و استراتژیک شمال عراق به دست نیروهای مردمی افتاد.

در این مدت که حدود یک ماه بیشتر طول نکشید مردم با تشکیل کمیته های مردمی زیر نظر کمیته ای نه نفره که از سوی مرجعیت حوزه علمیه نجف اشرف آن هنگام مرحوم آیت الله العظمی خوئی تشکیل شده بود، اداره می شد. این کمیته که از برجستگان مردمی و اجتماعی و گاه علمی حوزه انتخاب شده بودند ، هر یک در سویی در امر کارگشایی امور روزمره مردم این شهرها نظارت داشته و سعی داشتند که خونی به ناحق ریخته نشده و ظلمی بر انسانی روا نشود.

اما در این هنگام حادثه ای که رخ داد، تمامی آرزوها را به زیر خاک برد و هیچگاه خاطرات تلخ و تکان دهنده آن ایام از ذهن عراقیها محو نخواهد گردید. زیرا آنچه که پس از قیام مردم عراق در انتفاضه شعبانیه 1991 به عنوان سیاست سرکوب دائمی و بدون مرز از سوی صدام حسین به مورد اجرا گذاشته شد به مراتب تلخ تر بود.

حادثه چنین اتفاق افتاد : آمریکاییان پس از قیام مردم عراق متوجه شدند که ناخواسته زمینه های ایجاد حکومتی مردمی و اسلامی در عراق پا گرفته است و چیزی نمانده است که بغداد را نیز در اختیار گیرند.

در آن هنگام دو لشگر از بغداد به سوی شمال عراق، کربلا و نجف و دیگری از سوی جنوب آن به این منطقه به حرکت درآمد و در این راستا برای قلع و قمع کردن انقلابیون از سلاحهای شیمیایی و بمبهای خوشه ای و ناسالم استفاده کرده و در برخی مناطق از آن جمله در نجف اشرف از شصت موشک زمین به زمین «اسکاد بی » استفاده کردند. حرکتی که هیچگاه از سوی دیکتاتورترین و خون آشام ترین رژیمهای یک قرن اخیر نیز صورت نپذیرفته بود. تمامی منطقه مملو از جنازه های کشته شدگان بود که چندین روز داخل کوچه ها و خیابان ها رها شده و شمار زیادی از آنان خوراک سگهای ولگرد در بیابانها شدند.

انسانهای بی گناه شامل زن و مرد و کودک و سالخورده در دسته های 500 الی هزار نفره تیر باران شده و سپس در گورهای دسته جمعی دفن شدند.

* راز مزارهای کشف شده در اطراف نجف و کربلا

راز مزارهای کشف شده در اطراف شهر محاویل و نجف و کربلا هم اکنون فاش می گردد. به طوری که هم اکنون کمتر خانواده ای را می توان در عراق یافت که صدام حسین عضو یا اعضایی از آن را اعدام و یا زندانی نکرده باشد. صدام ، محو کربلا و به ویژه نجف را از نقشه جغرافیایی عراق در سر می پرورانید و بر این پایه ، کشتارها و فجایع دهشتناکی را در آن صورت داد.

کشتار کربلا و نجف اشرف هیچگاه از اذهان مردم این دیار محو نمی گردد. او حتی شأن جایگاههای مقدس شیعیان در کربلا یعنی حرمین شرفین و نیز مرقد مطهر علوی در نجف را نیز نادیده گرفت و با توپ و تانک بدان حمله ور شد بطوریکه تا حدود شش ماه پس از این سرکوب در حرمهای یاد شده بسته بود تا اینکه رژیم در طی این مدت توانست آثار فجایع خود را در آن از بین برده و سرپوشی بر آن نهد. صدام در ضمن حمله خود به این شهرها بسیاری از مدارس دینی کربلا و نجف از آن جمله مدرسه دارالحکمه که یکی از مراکز تحصیل نجف بود را با خاک یکسان کرد و هم اکنون آثاری جز خرابه های آن به جای نمانده است .

صاحبنظران معتقدند که در این چند روز  حدود سیصد الی پانصد هزار نفر به شهادت رسیدند.

صدامیان ، هزاران نفر را نیز به زندانهای « ابوغریب » و زندان «مرکزی صدام» و سایر زندانها روانه کردند.
مرکز خبر حوزه


روحانی و خویی2

به مناسبت 8صفر سالروز ارتحال آیت الله العظمی خوئی
حضرت آیت الله العظمی روحانی: مرحوم حضرت آیت الله العظمی خویی اعلم     فقهای عصر غیبت هستند
در شهامت و استقامت این مرد بزرگ  همین بس که در دوران تسلط بعثی ها، آنان نتوانستند از این مرجع بـزرگ، برگی به نفع خود دریافت کنند، یا در جنگ تحمیلی علیه ایران، دست خطی از ایشان بگیرند و ایشان پـیـوسـته با حفظ مرجعیت و حوزه علمیه نجف، کوچکترین باجی به آنان نداد...

 

 


به گزارش صدای شیعه، اخبار العلما درباره این  بزرگ مرجع تقلید شیعه  می نویسد:
مرحوم آیـت اللّه الـعـظمی خوئی در مدت زعامت خود با مصائب و مشکلات فراوانی روبرو شدند، زیرا پس از تسلط عبدالکریم قاسم بر عراق و کودتاهای مکرر، وضع روحانیت و مردم نجف، دچار مشکل شد. کمونیستهای وطنی از یک سو و بعثیهای بی رحم از طرف دیگر، عرصه را بر روحانیت تنگ کردند خـصـوصـا از سال 1389 که بعثی ها روی کار آمدند، مصائب فراوانی آفریده و آیت اللّه العظمی حکیم و پس از وی آیـت اللّه العظمی خوئی را با مشکلات انبوهی روبرو نمودند.

در شهامت و استقامت این مرد بزرگ همین بس که در دوران تسلط بعثی ها، آنان نتوانستند از این مرجع بـزرگ، برگی به نفع خود دریافت کنند، یا در جنگ تحمیلی علیه ایران، دست خطی از ایشان بگیرند و ایشان پـیـوسـته با حفظ مرجعیت و حوزه علمیه نجف، کوچکترین باجی به آنان نداد و در عین حال نـاملایمات را تحمل می کرد، تا آنجا که گروهی از نزدیک ترین یاران ایشان به جرم خدمت و دیانت به زندان افتادند و از سرنوشت آنان خبری بدست نیامد تا با سقوط رژیم بعث خبر شهادت آنها اعلام شد.

در اینجا پاسخ آیت الله العظمی سید محمد صادق  روحانی به دو سوال درباره شخصیت آیت الله العظمی خوئی (اعلی الله مقامه) را می خوانیم.

سوال: نظرتان درباره شخصیت برجسته و ممتاز آیت الله العظمی خوئی (رحمة الله تعالی علیه) چیست؟

جواب: باسمه جلت اسمائه
ایشان در عرصه علم و فقاهت شخصیتی بی مانند است و سخن یکی از بزرگان درباره ایشان کاملا صدق می کند: هو أستاذی وأستاذ کل من یحفظ عنه العلم فی القرن الأخیر؛ به طور موجز و مختصر عرض می کنم که ایشان اعلم فقها از عصر غیبت تا کنون است و حداقل من کسی را اعلم از او نمی دانم؛ با این تفاسیر ایشان یقینا از مصادیق این روایت شریفه است: «من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلدوه».خداوند ایشان را رحمت کند و با اجداد طاهرینش محشور نماید.
محمد صادق حسینی روحانی

سوال: آیا این سخن شما که آیت الله العظمی خویی را افضل علما از عصر غیبت تا کنون دانسته اید، مبالغه نیست؟ آیا می توانیم ایشان را اعلم از شیخ انصاری، شیخ مفید، میرزای شیرازی و شهیدین {شمس الدین محمد بن مکی مشهور به شهید اول و زین الدین بن علی معروف به شهید ثانی} و سایر علمای بی همتای دین بدانیم؟

جواب: باسمه جلت اسمائه
ایشان بی تردید از شیخ انصاری اعلم است، و اما شیخ اعظم اگر چه در اصول عملیه و مکاسب اعلم است اما در سایر مسائل فقهی چنین نیست، این مساله بر کسی که کتب فقهی وی (طهارت، زکات، خمس و مباحث دیگر) را دیده باشد، پوشیده نیست.
محمد صادق حسینی روحانی

منبع:
http://www.rohani.ir/page-766.htm


کتابشناسی آیت الله خویی


مرجعی صاحب قلم و مروج تألیف؛ کتابشناسی آیت الله العظمی     خوئی
هشتم صفر مصادف است با سالروز رحلت آیت الله العظمی    خوئی، این نوشتار مروری دارد بر مهمترین اقدامات و تألیفات این مرجع عالی قدر و کتاب هایی که در سال های اخیر درباره این شخصیت مذهبی و آرای ایشان منتشر شده اند.


صدای شیعه: آیت اللّه سید ابوالقاسم خوئی، نیمه رجب 1317 هجری قمری درشهرستان خوی از توابع آذربایجان غربی، در خانواده ای علمی و مذهبی متولد شدند.
 
پدرشان، مرحوم آیت اللّه سید علی اکبر خوئی، از شاگردان اللّه شیخ عبداللّه مامقانی بود که پس از فراغت از تحصیل به زادگاه خود مراجعت کرد و به وظایف روحانی خود اشتغال ورزید. پس از مطرح شدن مشروطیت در ایران و موضع گیری هایی موافقان و مخالفان داشتند، وی سال 1328 هجری قمری شهرستان خوی را به قصد سکونت در نجف اشرف ترک کردند. سید ابوالقاسم نیز در سن 13 سالگی، همراه برادرشان، سید عبداللّه خوئی در سال 1330 به پدرشان پیوستند و در نجف شروع به فراگرفتن ادبیات عرب، منطق و سطوح عالیه کردند. حدود 21 سالگی شایستگی یافتند در درس خارج بزرگترین مدرس حوزه علمیه نجف، یعنی مرحوم آیت اللّه العظمی شیخ الشریعه اصفهانی، حاضر شوند و از علوم و معارف وی بهره گیرند.
 
آیت الله خوئی از موفق ترین مراجع عصر اخیر از نظر تالیف، تصنیف و تقریر به شمار می آمدند و علاوه بر تالیفات گران سنگ و پرمحتوایی که خودشان انجام داده اند، به همان میزان یا بیشتر از آن شاگردان و فارغ التحصیلان مکتب فقهی، اصولی و تفسیری شان تقریراتی نگاشته و نشر داده اند که از آن میان می توان آثار زیر را نام برد؛
 
1 البیان فی تفسیر القرآن
2 نفحات الاعجاز در دفاع از کرامت و عظمت قرآن
3 اجود التقریرات
4 تکمله منهاج الصالحین
5 مبانی تکمله منهاج الصالحین
6 تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین
7 المسائل المنتخبه
8 مستحدثات المسائل
9 تعلیقه علی العروه الوثقی
10 رساله فی اللباس المشکوک
11 منتخب الرسائل
12 تعلیقه علی المسائل الفقهیه
13 منتخب توضیح المسائل
14 تعلیقه علی توضیح المسائل
15 تلخیص المنتخب
16 مناسک الحج (عربی)
17 مناسک حج (فارسی، فقه)
18 تعلیقه المنهج لاحکام الحج
19 معجم رجال الحدیث جلد 23 (رجال)
 
مجموع آثار چاپ شده ایشان 43 عنوان است، البته جدای از این آثار مطبوع، آثار مخطوط و چاپ نشده و نوارهای پیاده نشده بسیاری دارند که هنوز به مرحله استفاده عمومی نرسیده اند.
 
ایشان پس از 20 سال تحصیل در نجف اشرف، به درجه اجتهاد رسیدند.  مشهور است پس از انتشار جلد اول کتاب «اجود التقریرات» خویی، که تقریر دروس آیت الله میرزای نائینی است، ایشان را به عنوان یک مجتهد جوان در حوزه نجف معرفی کردند، جمع کثیری از علمای بزرگ در سال 1352 قمری به مقام اجتهادشان گواهی دادند. ایشان در خلال تحصیل، به تدریس نیز می پرداختند و هر کتابی را که می آموختند، کتاب پیش از آن را تدریس می کردند؛ به گونه ای که در این زمینه گفته اند: «زمانی که دومین جلد شرح لمعه را فرا می گرفتم، خود به تدریس و تعلیم اولین جلد این کتاب پرداختم.»
 
حوزه درس ایشان تا پایان عمر ادامه داشت و چنان شهره یافتند که در دو دهه آخر عمرشان، در حوزه های علمیه عراق، بلکه جهان اسلام کم نظیر بودند و صدها نفر از جویندگان علوم و معارف اسلامی در درسشان حضور می یافتند. از شاگردان این مرجع تشیع می توان  آیت الله میرزا جواد تبریزی، آیت الله سیدابوالحسن شیرازی، آیت الله سید جمال الدین خویی، آیت الله باقرشریف قرشی، آیت الله باقر ایروانی و سید محمدباقر حکیم را نام برد.
 
درباره کتاب ها، آرا و افکار این مرجع تقلید شیعی آثار متعددی به رشته تحریر درآمده اند که برخی از مهمترین آنها در سال های اخیر عبارتند از:
 
المسائل المیسره، العبادات و المعاملات، وفق فتاوی سماحه المغفور له آیه الله العظمی السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی/ سیدمحمدتقی حکیم/ موسسه احیاء آثار امام خویی/ 1382
 
البیان فی تفسیر قرآن/ ابوالقاسم موسوی الخویی/ /موسسه احیاء آثار امام خویی / 1382
 
محاضرات سماحه آیه الله العظمی السید ابوالقاسم الخوئی فی المواریث/ محمداسحاق فیاض، سیدابوالقاسم خوئی (مترجم)/ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی / 1382
 
توضیح المسائل مطابق فتوای مرجع المسلمین زعیم حوزه های علمیه آیه ا ...حاج سید ابوالقاسم موسوی خویی/ ابوالقاسم خویی / رستگار / 1383
 
المستند فی شرح العروه الوثقی: تقریرا لابحاث الاستاذ الاعظم سماحه ایه الله العظمی السید ابوالقاسم الموسوی الخویی: الصلاه/ مرتضی بروجردی/ موسسه احیاء آثار امام خویی / 1384
 
المستند فی شرح العروه الوثقی؛ تقریرا لابحاث الاستاذ الاعظم سماحه آیه الله العظمی السید ابوالقاسم الموسوی الخویی؛ الصلاه / مرتضی بروجردی/ موسسه احیاء آثار امام خویی/ 1384
 
فهرست نسخه های خطی کتابخانه دارالعلم آیت الله العظمی خوئی (نجف اشرف - عراق) / سیدجعفر حسینی اشکوری/ مجمع ذخائر اسلامی/ 1386
ایبنا
 

 


روحانی و خویی


مرحوم آیت الله العظمی خویی خطاب به آیت الله العظمی روحانی: شما نور     چشم احقر هستید
آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی از  مراجع تقلید ساکن در قم از شاگردان برجسته و مقرب به مرحوم آیت الله العظمی سید اابولقاسم خوئی هستند...


صدای شیعه: آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی از مراجع تقلید ساکن در قم از شاگردان برجسته و مقرب به مرحوم آیت الله العظمی سید اابولقاسم خوئی هستند، اجتهاد آیت الله العظمی روحانی در سن 14 سالگی با دستخط آیت الله العظمی خوئی و نظر موکد ایشان تایید شده  است و جالب آنکه بعد از مراجعت آیت الله روحانی به قم تا سالها و بیش از دهها بار  این دو مرجع تقلید نامه های مهم و صمیمانه ای را به یکدیگر ارسال کرده اند که بخشی از آنها در سایت رسمی دفتر حضرت آیت الله سید صادق روحانی قرار داده شده است. سایت صدای شیعه با توجه به اهمیت این نامه  نگاری ها تعدادی از آنها را در ویژه نامه مرحوم آیت الله العظمی خوئی قرار می دهد. در زیر متن نامه آیت الله العظمی خوئی به آیت الله العظمی سیدصادق روحانی را با هم می خوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم
به عرض می
رساند: بعد از تقدیم مراتب مرسومه و استعلام از صحت مزاج شریف خاطر شریف را مستحضر می دارد که یک هفته قبل عریضه ای به خدمت عالی ارسال، الیوم هم رقیمة محترمة غیر مورّخه زیارت، ضرور ایجاب کرد که جواب او را فوری بنویسم. ان شاء الله تعالی از حقیر نسبت به جنابعالی بی ارادتی نخواهد شد. اگر در جواب رقیمه تأخیر می شود از بی اخلاصی و العیاذ بالله از بی اعتنایی نیست. غالباً احقر نمی رسم و جواب مکاتیب تعطیل می شود. چندی قبل ملاحظه کردم که جواب های لازمه تأخیر شده، قسم خوردم تا ده شب هر شبی یک مکتوب بنویسم. یکی از آنها مکتوبی بود که به خدمت عالی ارسال داشتم. جنابعالی نور چشم احقرید. عزت شما عزّت من است. بعد از مردن، حیات من به حیات شماها است. نتیجه عمر و زحمات احقر جنابعالی و امثال آن جناب است. چگونه متصوّر است که احقر کم اعتنایی به شماها بنمایم. احقر که از دنیا خیری ندیده ام به جز تربیت چند نفر که به منزله اولاد و ثمره قلب احقرند. ........

ابوالقاسم موسوی الخوئی
6 ربیع الثانی 1370



تیجانی و خویی

مناظره و گفت و گو دکتر تیجانی با آیت‌الله العظمى خوئى
دکتر تیجانی سماوی می‌گوید:آنگاه که سنی بودم و تازه به نجف اشرف وارد     شده بودم، توسط دوستم به محضر آیت‌الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی(ره) راه   یافتم.


صدای شیعه: دکتر تیجانی سماوی می‌گوید: آنگاه که سنی بودم و تازه به نجف اشرف وارد شده بودم، توسط دوستم به محضر آیت‌الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی(ره) راه یافتم. دوستم چیزی دم گوش سید (آیت الله العظمی خوئی) گفت،‌ سپس به من اشاره کرد تا در کنار آیت‌الله خوئی بنشینم، در آنجا نشستم. دوستم اصرار کرد تا نظر خود و مردم تونس را در مورد شیعیان برای ایشان تعریف کنم... .

گفتم: شیعه در نزد ما از یهود و نصاری هم بدترند، زیرا یهود و نصاری، خدا را می‌پرستند و به موسی و عیسی معتقدند، ولی ما آنچه را از شیعیان می‌دانیم این است که آن‌ها علی را می‌ پرستند و عبادت می‌کنند، و او را تنزیه و تقدیس می‌کنند، و در میان شعیان، گروهی نیز هستند که خدا را می‌پرستند، ولی مقام علی را تا درجه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالا می‌برند، تا آنجا که می‌گویند: بنا بود جبرئیل قرآن را نزد علی بیاورد، ولی خیانت کرد و نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) برد (و می‌گویند جبرئیل امین، خیانت کرد).!!!

آیت‌الله خوئی، لحظه‌ای سرش را پایین انداخت و سپس فرمود:
«ما گواهی می‌دهیم که جز خدا معبودی نیست، و محمد(صلی الله علیه و آله) رسول خدا است. درود خدا بر او و آل پاکش باد، و گواهی می‌دهیم که علی(علیه‌السلام) بنده‌ای از بندگان خدا است.»

آنگاه به حاضران نگاه کرد و در حالی که به من اشاره می‌کرد گفت: «این بیچاره‌ها را ‌ببینید که چگونه فریب شایعه‌ها و تهمت‌های دروغین را می‌‌خورند ، این چندان عجیب نیست، بلکه بدتر از این هم از دیگران شنیده بودم، «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»؛
آنگاه به من رو کرد و فرمود:
«آیا قرآن خوانده‌ای؟»

گفتم: هنوز ده سال از عمرم نگذشته بود که نیمی از قرآن را حفظ کرده بودم.

فرمود: آیا می‌دانی همه گروه‌های اسلامی، صرف نظر از اختلاف مذاهبشان درباره حقانیت قرآن اتفاق نظر دارند، و قرآنی که در نزد ما است، همان قرآنی است که در نزد شما است؟‌

گفتم: آری، این را می‌دانم.

فرمود: آیا این آیه را خوانده‌ای که:

«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ؛
و محمد نیست؛ جز رسولی که قبل از او پیامبرانی دیگر آمده بودند.»[8]

«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ...؛
محمد رسول خدا است و آنان که با او هستند، نسبت به کافران سخت و قاطع هستند.»[9]

و نیز می‌فرماید:
«مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ؛

محمد پدر هیچ کدام از شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم پیامبران بود.»[10]
آیا این آیات را خوانده‌ای؟

گفتم: آری، این آیات را می‌شناسم.

فرمود: پس علی(علیه‌السلام) در میان این آیات کجا است؟ (می‌بینی که سخن از رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است نه علی، و ما و شما هر دو گروه، قرآن را قبول داریم.) بنابراین چگونه به ما تهمت می‌زنید که ما علی(علیه‌السلام) را تا درجه  پیامبر(صلی الله علیه و آله) بالا می‌بریم؟

من سکوت کردم و جوابی ندادم.

آنگاه افزود: در مورد خیانت جبرئیل (که تهمت می‌زنید ما شیعیان می‌گوییم جبرئیل خیانت کرد!) این تهمت از تهمت اولی سنگین‌تر است، مگر نه این است که وقتی جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) (در آغاز بعثت) نازل شد،‌علی(علیه‌السلام) کمتر از ده سال داشت، پس چگونه جبرئیل اشتباه می‌کند، و بین محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه ‌السلام) فرق نمی‌گذارد؟

سکوت کردم و در فکر خود، صحت گفتار منطقی ایشان را دریافتم.

ایشان افزودند: «ضمنا به تو بگویم که شیعه تنها گروهی از میان سایر گروه‌های اسلامی است که به عصمت پیامبران و امامان (علیهم‌السلام) معتقد است، قطعا جبرئیل نیز که «روح الامین» است، از هر اشتباهی مصون است.»

گفتم: پس این شایعه‌ها چیست؟

فرمود: این‌ها تهمت و نسبت‌های ناروایی است که برای تفرقه و جدایی مسلمانان جعل کرده‌اند، تو به حمدالله انسان عاقلی هستی، و مسائل را به خوبی تشخیص می‌دهی، اکنون در بین شیعیان گردش کن و حوزه علمیه شیعه را از نزدیک ببین و دقت کن که آیا چنین نسبت‌هایی در میان آن‌ها وجود دارد؟
من در نجف اشرف که بودم چیزهایی را دریافتم، و  به تهمت‌های ناجوانمردانه‌ای که به شیعیان زده می‌شود پی بردم... . [11]


پی نوشتها :
--------------------

[8] - سوره آل عمران، آیه 44.

[9] - سوره فتح، آیه 29.

[10] - سوره احزاب، آیه 40.

[11] - اقتباس و تلخیص از: آنگاه ... هدایت شدم: ص 76 و 78.