به یاد دوست آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ
سه شنبه 89 تیر 1 :: 9:49 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
استاد احمد آرام نخست جلدهاى 1و 2 را به فارسى برگرداندند و سپس با ابراز تمایل به ترجمهى جلدهاى بعد این مجموعه، تمامى 6 جلد الحیاة را ترجمه نمودند، امّا ترجمهاى که استاد انجام داده بودند، به دلیل این که در سنین بالاى حیات ایشان صورت پذیرفت، نیاز به ویراستارى بسیار زیاد و پرکارى داشت. ایشان خود در برخى موارد گفته بودند که:«من زیر برخى مطالب خط کشیدهام و نتوانستهام براى آن معادل مناسبى پیدا کنم شما (خطاب به استاد حکیمى) هر طور میپسندید، تکمیل کنید». در برخى موارد، ضعف بینایی، در آن سنین بالا و اشتباه دیدن مطالب موجب این شده بود که ترجمه به بیراهه رفته و نادرست شده باشد، همچنین از جلد 3 به بعد ایشان دیگر پاورقیها و سرصفحهها را نیز ترجمه نکرده بودند و اینها همه را به خود استاد حکیمى واگذار نمودند. همینطور بر خلاف عادت خویش در دیگر آثارشان، دست استاد حکیمى را در ویرایش ترجمه باز گذاشتند و به ایشان اجازه دادند تا هرطورى میخواهند ترجمهى این کتاب را ویرایش کنند. در این زمان کار ویرایش ترجمه، بلکه کارى بیشاز یک ویرایش آغاز گشت. استاد تمامى مواردى را که ذکر شد باز نگرى نموده و آنها را به بهترین وجه به انجام رساندند. همچنین بسیارى از تیترها و عنوانها را نوسازى و روز پسند کردند و در بسیارى از موارد پا را فراتر از یک ویرایش گذاشته و به زیباسازى ترجمه پرداختند. در این موارد با اینکه ترجمه از نظر قوانین ترجمه صحیح بوده است و همان مطلب حدیث و آیه را میرسانده، امّا آنچنان نبوده که ذوق ادیبانه و شاعرانهى استاد آنرا بپسندند، به همین دلیل آنها را تغییر داده و به بهترین و زیباترین وجه ترجمه کردهاند. استاد در اینباره چنین میگویند: این که اگر عبارت درست بود و ویراستار نپسندید و سلیقهى خودش را اعمال کرد، این کار ویرایش نیست. من این چگونگى را رسم ویراستارى نمیدانم. کسانى میگویند: شما که برخى عبارات مترجم را با اینکه غلط هم نیست نمیپسندی، این کتاب را خودت ترجمه میکردى. امّا ما این کار را در الحیاة انجام دادیم، به وسعت هم انجام دادیم، براى اینکه خیلیجاها عبارت آقاى آرام غلط نیست، همان مطلب آیه یا روایت را به هر حال رساندهاند. ولى ما احساس میکردیم که این کتاب به حسب ظاهر ـ که حساب کنیمـ سالها در دست مردم میماند و نثر فارسى دائم رو به تحوّل است. از یک طرف جوانهاى ما از نثر کتابهاى مذهبى زده هستند و توجّه ما به نسل جوان بود، و از طرف دیگر اینها روایات اهل بیت بود و من حساس بودم که تا حالا ترجمهى خوبى کمتر از آنها در دست است. و سن آقاى آرام هم دیگر اقتضاى این را نداشت. این بود که ما دقّت کردیم که براى جوانها و این نسل قابل قبول باشد. و از طرفى کسانى که در جامعهى ما خودشان را فرهنگبان زبان فارسى میدانند اینها هم مثل یک تیپ روشن جماعت که اهل قلماند، با یک نثر باشکوه فارسى روبرو باشند. نثر جدّى و اساسى که به سعدى و بیهقى نسبت میرساند. حالاً اگر عقیده هم نداشتند، ولى وقتى کتاب را میدهى به دستشان زمین نگذارند. چرا الحیاة؟ یکى از مسائل بسیار مهم در مورد کتاب، نامگذارى آن است. نام کتاب، واژهاى است که باید محتواى کتاب و آنچه را بین دو جلد کتاب است در یک کلمه یا حدّاکثر سه یا چهار کلمه به ذهن خواننده منتقل کند. و این براى کتابهایى با عظمت و بزرگ و پرمحتوا، بسیار مهمّ و اساسى است؛ اینکه چه اسمى انتخاب شود، تا آنچه را در درون یک کتاب عظیم و محتواى کتاب است به ذهنها منتقل کند امر بسیار مهمى است. اکنون این سؤال مطرح میشود که «چرا الحیاة؟». چرا این گزینه براى این کتاب انتخاب میشود؟ استاد محمّدرضا حکیمى دربارهى این گزینش چنین میگویند: ما دنبال این بودیم که چه اسمى بگذاریم، گفتیم دین ائمه و مذهب شیعه که مذهب زندگى است. چون مذهب اگر از زندگى شروع نشود در مردگى که به درد نمیخورد. و اگر هم براى آخرت بود، که باید پیغمبرها از روز قیامت شروع میکردند. لذا ما دیدیم که دین پیامبر و ائمه ، حقیقتاً دینالحیاة و زندگى است. برخى از متفکّران غربى هم گفتهاند که اصلاً در دین محمّد صلى الله علیه و آله و سلم تنظیم امور دنیاى مردم بیش از معنویات نقش دارد، این دین براى دنیاى مردم است. راست هم گفتهاند. امّا آنها حالیشان نیست که همین دنیاست که آخرت را میسازد. یعنى پیامبر نمیگوید بروید گوشهى خانه چلّهنشینى کنید، میگوید وسط بازار بروید کسب کنید، کسب حلال. و اسلام کسى را که برود در بازار و براى زندگى خانوادهاش، کسب حلال کند، مثل کسى میداند که شمشیر در دستش گرفته و رفته در جبههى جنگ. این دین زندگى است، زندگى را حذف نمیکند. ماهم نام کتاب را گذاشتیم الحیاة. گوى قرمز از مسایل مورد توجّه در الحیاة و دیگر کتب استاد محمّدرضا حکیمی، گوى قرمزى است که در طرح روى جلد و در صفحهى عنوان و در عطف کتاب به کار رفته است. این گوى قرمز نشانهى چیست؟ و براى چه بهکار رفته است؟ و چگونه این طرح زیبا و ساده شکل گرفته؟ اینها سؤالاتى است که در مورد طرح جلد وجود دارد. چگونگى و تاریخچهى این طرح را خود استاد چنین بیان میکنند: یکى از دوستان در رشتهى طرّاحى تحصیل کرده بود. او این طرح را به ما داد. من به او گفتم که یک طرحى براى پشت جلد کتاب ما بدهید. گفت:موضوع کتابهایتان چیست؟ گفتم تشیّع، که در جهت هدایت مردم وامّت است و این هدایت با خون و شهادت همراه بوده. این خلاصهاش در دوکلمه. بعد از چند روزى کاغذى به ما داد، و همین «گوى قرمز» را روى آن کشیده بود. البته این راهم به او گفته بودم که میخواهم در ضمن ساده باشد. خودش هم خوشذوق بود. بعد آمدم فکر کردم و دیدم شاید طرح گویایى نباشد، تا این که خودش بعد در جلسهاى گفت:«این دایره که گذاشتم یعنى خورشید، اشاره به تشیّع و روشنى هدایت و… رنگ سرخ هم که خون شهادت شیعى در طول تاریخ است». اینرا که گفت خیلى مرا گرفت.3 پس الحیاة، شیوهى زندگى را براى انسان به ارمغان آورده امّا زندگیاى که همراه با هدایت انسان است. و این هدایت انسانى بدون خون سرخ شهیدان در طول تاریخ امکان نداشته و ندارد و نخواهد داشت. آرزوى مؤلفان مؤلّفان الحیاة، در ابتداى کار آرزوى این را داشتند که بتوانند تمامى روایات شیعه را جمعآورى کنند. (نظیر کارى که علاّمه مجلسى در بحارالانوار کرده است)، سپس به شیوهاى که در کتاب الحیاة کار کردهاند این روایات را انتخاب و منقّحِ منقّح کنند و تمامى آن روایات را به صورتى منظّم و منسجم درآورند تا انسان امروز به میراث بزرگ بشرى که از آن محروم گشته دست یابد و راه سعادت زندگى خویش را پیدا کند. اگر مسائل گوناگون رخ نمیداد و این آرزو محقّق میشد امروز الحیاة، به بیش از 40 جلد رسیده بود و خود یکى از بزرگترین میراثهاى بینظیر و ماندگار بشرى گشته بود. میراثى که میشد در تمامى دنیا آنرا منتشر کرد. و اگر به دست هر متفکّرى در هر گوشهى این کرهى خاکى میرسید و اندکى از آن را میخواند، این کتاب را به عنوان یکى از میراثهاى جاودانهى بشرى قبول میکرد. و فرهنگ غنى شیعى از گوشهى انزواى خویش بیرون میآمد و از مظلومیّت رهایى مییافت. اکنون نیز اگر همین چند جلد کتاب الحیاة به زبانهاى دیگر ترجمه شود شاید چنین شود، و کشورها را در نوردد، و افکار را به سوى آنچه بزرگان شیعه عرضه داشتهاند متوجّه سازد. امّا این آرزوى بس بزرگ انجام نپذیرفت و تنها گوشهاى از این روایات جمعآورى شد و به شکل قابل قبول درآمد که 6 جلد آن به چاپ رسیده است و حدود 6 تا 8 جلد دیگر آن در طرح اوّلیه آماده گشته است. اکنون که دیگر سالها بر مؤلفان سپرى شده و قدرت و توان گذشته دیگر موجود نیست و گاه نیز بیماریهایى از فرتوتى جسم درگذر زمان پدید آمده است، پایان یافتن بقیّهى این کتاب بزرگ به دعاى خیر دوستداران حقیقت و سعادت انسانها بستگى دارد، و صد البته به توفیق خداوند بزرگ. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. بحار الانوار، 77/59. 2. الحیاة، مترجم، 1/321. 3. آنچه از استاد حکیمى نقل شد، برگرفته از گفت وگوهایى است که در این زمینه با استاد انجام گرفته است. فصلنامه بینات > شماره 37 > سیر تدوین الحیاة ( 16 صفحه - از 11 تا 26 ) Maktabetafkik.persianblog.ir موضوع مطلب : پیوندها لوگو آمار وبلاگ
|
||