سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

معرفی کتاب

ترجمه تفسیر روایی البرهان: سوره‌های غافر، فصلت، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف، محمد، فتح، حجرات، ق، ذاریات، طور، نجم، قمر، رحمن، واقعه، حدید، مجادله

 

پدیدآورندگان : نویسنده: سیدهاشم بحرانی , مترجم: رضا ناظمیان , مترجم: علی گنجیان , مترجم: صادق خورشا
موضوع : تفاسیر شیعه - قرن 12
ناشر : کتاب صبح , نهاد کتابخانه‌های عمومی سراسر کشور
محل نشر : تهران
قطع : وزیری
نوع کتاب : ترجمه
زبان اصلی : عربی
قیمت : 180000
نوع جلد : گالینگور
قطع : وزیری
تیراژ : 4000
تعداد صفحات : 834
تاریخ نشر : 1389/11/3
رده دیویی : 029071726
شابک : 978-964-6698-39-0
"این کتاب گزیده‌ای است از لطایف و نکات برجسته دو کتاب ((مجمع‌البیان)) و ((تفسیر کشاف)) که در پنج جز‌ سامان یافته است .جز‌ اول به تفسیر سوره فاتحه و بقره از آیه 1تا 141اختصاص دارد، در جز‌ دوم سوره بقره از آیه 142تا 252، و در جز‌ سوم از آیه 253سوره بقره تا سوره آل عمران آیه 91تفسیر شده است .در، جز‌ چهارم تفسیر سوره آل عمران از آیه 92تا سوره نسا‌ آیه 23 و در جز‌ پنجم تفسیر سوره نسا‌ از آیه 24تا آیه 147آمده است .این تفاسیر با احادیثی از علمای شیعه همراه است ;افزون بر آن در پاره‌ای موارد به اختلاف آرای کلامی امامیه و معتزله اشاره می‌شود."

شفا یافتن دختر فلج در حرم امام حسین (ع)

به گزارش پرداد به نقل از مهر : سمیره ولی محمد دختر فلج پاکستانی که به همراه پدر و مادرش از پاکستان به زیارت عتبات عالیات مشرف شده بود، روز گذشته با حضور در حرم مطهر حسینی، به ناگاه از روی صندلی چرخدار خود برخاسته و به سمت ضریح سیدالشهداء حرکت کرده است. شیخ حمزه فتلاوی، یکی از مسئولان بخش راهنمایی شرعی عتبه مقدسه گفت: در ساعت 10 صبح روز گذشته، پس از شنیدن فریادهایی در حرم حسینی، مردم دختربچه‎ فلجی را مشاهده کردند که به برکت امام حسین علیه السلام خداوند بر او منت گذارده و شفا یافته بود، به نحوی که این دختر با قدم‎های خودش به سمت پنجره‎های حرم امام علیه السلام به حرکت در آمد.

آنچنان که والدین این کودک اظهار کردند، ایمان آنها به خدا و اعتقادشان به مقام سیدالشهداء علیه السلام موجب شده بود که از پاکستان برای طلب شفای دختر فلجخود به زیارت عتبات عالیات مشرف شوند. این در حالی است که تلاش‎های این خانواده برای درمان دختر معلولشان در بیمارستان‎های مختلف پاکستان در طول سال‎های گذشته نیز به نتیجه‎ای نرسیده بود. بر این اساس در سال جاری برای طلب شفای سمیره به زیارت حرم امیرالمومنین علیه‎السلام و زیارت کربلا مشرف شده‎اند.

 

 

پدر و مادر سمیره در توضیح نحوه شفا یافتن این دختر فلج اعلام کرده‎اند: پس از زیارت حرم امیرالمومنین علیه السلام، امروز برای طلب شفای او ابتدا به زیارت حرم ابالفضل العباس رفتیم و از آنجا به سمت حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام حرکت کردیم، هنگامی که دخترم گنبد شریف حرم حسینی را دید به گریه افتاد و به امام حسین علیه السلام گفت که به سویت آمدم یا آقای من، به سویت آمدم ای سید جوانان بهشت و همینطور سخن می گفت تا اینکه داخل حرم حسینی علیه‎السلام شدیم، که ناگهان دختر فلج ما از روی ویلچر برخاست و شروع به حرکت به سمت ضریح سید الشهدا علیه السلام کرد.


حکم جهاد کفایی آیت الله سیستانی

العالم - تلویزیون عراق لحظاتی پیش گزارش کرد که آیت الله سید علی سیستانی آیت الله سید علی سیستانی
آیت الله سید علی سیستانی
العالم - تلویزیون عراق لحظاتی پیش گزارش کرد که آیت الله سید علی سیستانی مرجع شیعیان آن کشور اعلام جهاد کفایی کرده است.

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم ، تلویزیون عراق تاکید کرد مرجع عالیقدر شیعیان عراق ، مردم و نیروهای مسلح و امنیتی این کشور را به دفاع از عراق و مقدسات و مقابله شجاعانه با تروریست ها فرا خواند.

" شیخ عبد المهدی کربلائی " نماینده آیت الله سیستانی مرجع عالیقدر شیعیان عراق در خطبه های نماز جمعه امروز در مرقد مطهر امام حسین در شهر کربلای معلا گفت هر کسی که می تواند سلاح به دست گیرد و توان مقابله با ترویست ها را دارد، برای مقابله با تروریست ها داوطلب شود ، زیرا دفاع از عراق وظیفه ملی است.

وی با اشاره به اینکه ، مرجعیت شیعه از تلاش های نیروهای مسلح عراق در مقابله با گروه های تروریستی حمایت می کند، افزود : ایشان این گروه ها را به شجاعت و صبر و پایداری دعوت می کند زیرا دفاع از عراق ، وظیفه ملی است و همه باید برای دفاع از عراق وارد عمل شوند.

کربلائی با بیان اینکه عراق با اوضاع بسیار خطرناکی روبرو شده است ، افزود باید هوشیار باشیم که دفاع از عراق مسئولیت ملی و دینی خطیری است زیرا کشور و ملت عراق با چالش و خطری بزرگ روبرو شده اند و هدف حمله تروریست ها قرار گرفته اند و درنتیجه همه اقشار و طایفه های ملت عراق درمعرض این حمله قرار دارند و همگی باید باصبر و استقامت و شجاعانه سلاح در دست گیرند و با تروریست ها مقابله نمایند.

تروریست های داعش به همراهی بازماندگان حزب بعث و صدام حسین در کنار افرادی مانند عزت الدوری معاون صدام معدوم ، در هفته های اخیر حملات وسیعی در شهرهای مختلف عراق بخصوص تکریت ، سامرا و موصل انجام داده اند.

 

- See more at: http://fa.alalam.ir/news/1602444#sthash.NPHxdsJO.dpuf


روضه قدیمی حاج منصور ارضی

سلام من به مدینه به آستان رفیعش/ به مسجد نبوی، به لاله های بقیعش/ سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش/ سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش ... نوحه معروف و زیبای «مدینه شهر پیغمبر» با نوای ذاکر اهل حاج منصور ارضی به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها.  از لینک زیر:

 

http://s5.picofile.com/file/8115914918/arzi013_www_BGH_ir_.mp3.html


بررسی تاریخی اربعین

تبیین تاریخی اربعین حسینی

 ورود اهل بیت علیهم السلام در روز اربعین به کربلا .
درباره این مساله دیدگاه های مختلف و متضادی اظهار شده و مورد تشکیک و استبعاد جدی قرار گرفته است. این موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به کربلا؛ تاریخ ورود. 
اما در مورد اصل ورود اهل بیت (ع) به کربلا باید گفت که گروه بسیاری از علمای برجسته و مشاهیر متقدم و متاخر و مورخان شیعه و سنی آن را تایید کرده اند که به برخی از آنها اشاره خواهد شد. در برابر، جمعی از متاخران و برخی از متقدمان این جریان را بعید بلکه ممتنع و محال عادی دانسته اند و به تعبیر بعضی نیز کذب محض و افسانه است. 
استدلال این گروه در استبعاد و استحاله و تکذیب این موضوع، دو امر است: 
اول: سکوت و عدم تعرض مورخان و کتب تاریخ، با این که موضوع مهم و قابل ذکر و شایسته تعرض بود در نتیجه از نگاه این گروه «عدم الدلیل، دلیل العدم »؛ یعنی چگونه می توان باور داشت این جریان تا قرن هفتم پنهان مانده باشد و تنها به وسیله سید بن طاووس ابراز و اعلان شود. 
دوم: مساله فاصله میان شام و عراق یا دمشق و کوفه است البته این در صورتی است که مدت رفتن از کوفه تا شام را بیست روز و مدت اقامت اهل بیت (ع) در دمشق را یک ماه (چنان که نقل شده) در نظر بگیریم، به علاوه مدتی که ابن زیاد برای کسب تکلیف از یزید نیاز داشت. خصوصا این که گوینده جریان اربعین - سید بن طاووس - در کتاب دیگر خود که بعدا تالیف نمود، این نظریه را رد کرده آن را بسیار بعید دانسته است و به تبعیت از استبعاد ایشان، مرحوم حاج میرزا حسین نوری نیز آن را بعید شمرد. 
علامه شعرانی و شهید مطهری نیز با تعبیرهای مختلف همین نظریه را ابراز داشته اند. 
از آنجا که هدف این نوشتار بررسی علل استبعاد اربعین در کلام سید بن طاووس و اثبات جریان اربعین می باشد، لازم است به ذکر نام عده ای که جریان اربعین را تصریح یا تایید نموده اند بپردازیم: 
قائلان به اربعین دو دسته اند، دسته ای صراحتا اظهار نموده اند که اهل بیت(ع) در روز اربعین به کربلا آمده اند و دسته دیگر بر این باورند که سر مطهر امام (ع) و سایر شهدا در کربلا دفن گردیده و یا سرهای مطهر به وسیله امام سجاد (ع) به بدن های مطهر الحاق شد. 
از آنجا که دفن سر مطهر در کربلا قطعا به دست مبارک امام سجاد (ع) انجام شد و ورود ایشان به همراه سرهای مطهر شهدا به کربلا نیز فقط در بیستم صفر بود و هیچ یک از مورخان شیعه و سنی قائل نشده اند که سرهای مطهر - مخصوصا سر مطهر امام حسین (ع) - به وسیله کسی غیر از امام سجاد (ع) دفن شده و یا این که امام سجاد (ع) در غیر بیستم صفر سال 61 برای دفن سرهای مقدس به کربلا آمده باشد، از این رو اعتراف و تصدیق به دفن سر مطهر امام حسین (ع) در کربلا توسط امام سجاد (ع) در روز بیستم صفر خود گواه و شاهدی است صادق و عالی بر آمدن اهل بیت (ع) در روز اربعین به کربلا. 
مبنای تاریخی اربعین در آثار بزرگان 
الف- آثار مستقل 
عده ای از محققان و بزرگان، کتاب مستقل در اثبات ورود اهل بیت (ع) به کربلا تالیف کرده اند. از جمله:
1- «فاجعه الاربعین» یا «حدیث الاربعین» تالیف عالم بزرگوار شیخ حسن بلادی . 
2- «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهدا (ع)» تالیف علامه محقق سید محمد علی قاضی طباطبایی شهید محراب مصلای جمعه تبریز. این کتاب افزون بر هشتصد صفحه است که با مراجعه و بررسی بیش از پانصد و هفتاد کتاب به نگارش درآمده است. در تکمیل نوشتار حاضر از این کتاب نفیس استفاده بسیاری شده است. همچنین بسیاری از ادبا و علما موضوع اربعین و ورود اهل بیت به کربلا را در قالب اشعار عربی و فارسی بازگو و ضبط کرده اند. 
ب- تصریحات و تاییدات 
اما عده ای که پیش از سید بن طاووس در آثار یا مقاتل خود به مناسبت، تصریح و یا تاییدی بر اربعین داشته اند که در اینجا فقط به ذکر نام آنها بسنده می کنیم:1- ابو مخنف - لوط بن یحیی - معاصر با امام حسین (ع) 2- شیخ صدوق، (متوفای سال 381ق.) 3- اسفرائنی (متوفای 406ق.) - از علمای بزرگ مذهب شافعی 4- علم الهدی سید مرتضی (متوفای 436ق.) 5- ابو ریحان بیرونی، محقق و ریاضیدان شهیر(متوفای 440ق.) در کتاب نفیس «الآثار الباقیه »6- شیخ طوسی (متوفای 460ق.) علت سنت شدن زیارت امام حسین(ع) در اربعین را تنها انجام مراسم تدفین سرهای مطهر امام (ع) و سایر شهدا در کربلا می داند. 7- شیخ فتال نیشابوری (متوفای 508ق.) 8- عماد الدین طبری آملی (متوفای اوایل قرن ششم) . 9- شیخ شهید طبرسی در سال 508 ق. 10- ابن شهر آشوب (متوفای سال 588ق.) 11- علامه شهیر و مورخ کبیر، سبط ابن الجوزی از علمای بزرگ اهل سنت (متوفای سال 654ق.) 12- سید بن طاووس - علی بن موسی بن جعفر - (متوفای 668ق.)، در کتاب لهوف و اقبال. 13- شیخ فقیه ابن نما حلی - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفای اواخر قرن هفتم) 14- مورخ معروف «خواند میر» (متوفای 249ق.)، 15- الشبراوی، عبد الله بن محمد، شیخ جامع ازهر قاهره 16- زکریا بن محمد قزوینی (متوفای 1305ق.) در کتاب عجائب المخلوقات 17- علامه جلیل القدر سید محسن امین عاملی در « لواعج الاشجان » 18- عالم شریف سید عبد الرزاق مقرم در« مقتل الحسین (ع)» 19- ابن حجر مکی، احمد بن محمد، (متوفای سال 937ق.) صاحب کتاب «الصواعق المحرقه » 20- سید جلیل زبده الفقهاء فاضل قزوینی، رضی بن نبی، (متوفای سال 1118ق.) در کتاب نفیس « تظلم الزهرا» عین عبارت سید بن طاووس در کتاب اقبال را نقل می کند و به طور جدی و صریح گفته سید را پاسخ می دهد: 
به عقیده من، سید - بعد از پذیرش جریان اربعین - بعدها صرفا آن را بعید دانسته است و سزاوار نیست با استبعاد صرف او روایات تاریخی را انکار نمود؛ زیرا ما از برخی از اشخاص مورد اطمینان شنیده ایم که کوفه به دمشق نزدیک بوده به گونه ای که یک پیک می توانست سه روزه به خصوص برای کسب تکلیف والیان و حکام جور به ویژه مثل خبر شوم کربلا را که برای اهل شام عید به شمارمی رفت به آنها برساند. اما مدت اقامت اهل بیت (ع) در شام - بنا بر آنچه در المنتخب آمده - تقریبا بیش از هشت روز نبوده است و ما به نقل دیگری که بر اقامت آنان در شام به اندازه یک ماه دلالت کند دست نیافتیم - خدا عالم است - به اضافه چه بسا گاه کبوتر نامه بر زودتر از پیک زمینی پیغام برساند. 
همچنین عده دیگری از مشاهیر علمای شیعه و سنی قائل به اربعین هستند که برای اطلاع بیشتر می توان به مقتل مقرم و تحقیق اربعین مراجعه نمود. 
علل استبعاد از زبان سید بن طاووس 
قبل از نقل جریان اربعین، بررسی ادله ای که سید بن طاووس برای بعید شمردن جریان ذکر می کند، لازم است. 
دلایل استبعاد از نظر او عبارتند از: 1- استجازه؛ 2- اقامت یک ماهه؛ 3- بعد مسافت؛ که به بررسی هر یک می پردازیم: 
استجازه 
سید بن طاووس معتقد است مدت زمانی که برای رفتن قاصد ابن زیاد به شام، برای کسب تکلیف درباره اعلام پایان یافتن جنگ و انجام ماموریت محوله و کسب تکلیف از یزید درباره سرهای مطهر و اسیران، صرف شد با ورود اهل بیت در روز بیستم صفر به کربلا سازگار نیست. 
در رد این دلیل سید بن طاووس باید بگوییم اولا: جریان استجازه، مبهم و معماگونه است، زیرا نه معلوم شد و نه کسی گفته است حامل و ناقل اجازه چه کسی بود؟ چه وقت رفت و کدام زمان برگشت و...؟ علاوه بر این چرا قاصد، سر مطهر امام (ع) را به منظور اثبات صحت گفتارش به همراه خود برای یزید نبرد؟ چون خود سید می گوید سر امام (ع) همراه با اهل بیت (ع) از کوفه خارج شد. 
محدث خیابانی می گوید: 
« تا به حال با وجود فحص شدید و تفتیش اکید در هیچ تاریخ و تالیفی از خاصه و عامه ایصال این مکتوب و جواب را به شام و کوفه ندیده ام که به چه نحو و کدام وسیله بوده و حال آن که از تذکره الخواص و قمقام مستفاد می شود که روز پانزدهم رووس و اسرا را از کوفه به شام حرکت دادند.»
ابن اثیر در الکامل و طبری در تاریخ خود داستانی راجع به ایام اسارت اهل بیت (ع) در کوفه نقل می کند که گویای استجازه است ولی مبهم و سربسته، آن هم به صورت حکایت قول (قیل) . 
ثانیا: داستان استجازه با گفته شیخ مفید که مفادش حرکت اهل بیت (ع) در روز سیزدهم یا چهاردهم است و به وضوح دلالت بر عدم استجازه می نماید، تعارض دارد و در این فرض، گفتار شیخ مفید از چند جهت بر دیدگاه سید بن طاووس مقدم است: 1- تقدم زمانی دو قرن و نیم. 2- دقت نظر و ضبط و... علاوه بر مطالب گذشته، زمینه سوال جدیدی وجود دارد و آن این که مگر عمر سعد برای فرستادن سرها و اهل بیت (ع) از کربلا به کوفه از ابن زیاد اجازه خواست که ابن زیاد از یزید اجازه بخواهد؟
نکته دیگری که در تعیین اربعین نقش دارد، جریان خروج و ورود اهل بیت (ع) از کوفه به شام است بدین جهت بررسی آن ضروری به نظر می رسد. 
شیخ مفید در مورد خروج اهل بیت (ع) از کوفه چنین شرح می دهد: 
« روز دوازدهم یا سیزدهم ابن زیاد سر مطهر امام (ع) را به وسیله زحر بن قیس برای یزید به شام فرستاد. پس از آن در روز چهاردهم یا پانزدهم اهل بیت (ع) را روانه شام کرد و کاروان اهل بیت (ع) به کسانی که سرها را می بردند، رسیدند.»
شهید قاضی طباطبایی می گوید: 
« در کتب تاریخ، کاروان اهل بیت (ع) روز پانزدهم محرم از کوفه به سمت شام خارج شدند.» 
ورود سرهای مطهر به شام، در روز اول صفر معروف و مشهور است و تاریخ دیگری نقل نشده است. و بسیاری عید دانستن اول صفر سال 61 توسط بنی امیه را نقل کرده اند. از طرف دیگر، همراهی سرهای پاک و اهل بیت (ع) هنگام ورود به شام، گویا مورد اتفاق نظر همگان است. سید بن طاووس، شیخ مفید و دیگران معتقدند اهل بیت (ع) و سرهای مطهر با هم به سمت شام حرکت کرده و با هم وارد شام شدند. هر چند سید، تاریخ خروج اهل بیت (ع) از کوفه و ورود آنها به شام را معین نمی کند، اما همین مقدار که قبول دارد اهل بیت (ع) و سرهای شهدا با هم از کوفه خارج و با هم وارد شام شدند، برای پذیرفتن ورود اهل بیت (ع) در روز اول صفر به شام، کافی است. همچنین ایشان گفته مورخان معتبر و معروف را در رابطه با خروج و ورود از کوفه به شام، رد نکرده است. 
بنابراین، پذیرش ورود اهل بیت (ع) به شام در روز اول صفر، الزامی است، و در نتیجه یا استجازه انجام نشد - چنان که احتمال قوی همین است - یا در ده روز اول، انجام شد؛ یعنی دهه اول به رفت و برگشت قاصد و کسب اجازه، صرف شد، دهه دوم صرف حرکت اهل بیت (ع) به شام؛ و روز اول صفر - طبق نظر معروف - وارد شام شدند و به همین مناسبت آن روز، عید رسمی امویان و دشمنان اهل بیت(ع) شد. 
اقامت یک ماهه اهل بیت (ع) 
سید بن طاووس با استناد به روایتی که بر اقامت یک ماهه اهل بیت (ع) در شام دلالت دارد آن را با جریان اربعین سازگار نمی داند. 
این موضوع نه تنها از نظر تاریخی قابل تایید نیست بلکه از استدلال استجازه هم ضعیف تر است؛ چون در استجازه، نقل ابن اثیر و طبری - هر چند به طور مبهم - وجود داشت. سید نیز در کتاب های دیگر خود به آن اشاره ای نمی کند و فقط در کتاب اقبال به عنوان استبعاد می گوید: 
« اربعین با روایت اقامت یک ماه در دمشق سازگار و هماهنگ نیست .» 
علاوه بر این، تتبع نقل های تاریخی، شاهد خوبی بر عدم اقامت یک ماهه اهل بیت (ع) در شام است، و از قراین متعدد و عبارات مختلف استفاده می شود که از هشت یا ده روز بیشتر نبوده است. 
کلمات محدث قمی و دیگران گویای این است که چون مردم شام از حقیقت امر مطلع شدند و فهمیدند که کشته شدگان، فرزندان پیغمبر(ص) و اسرا، خاندان نبوت می باشند، شرایط و اوضاع کاملا بر علیه یزید برگشت؛ به همین سبب وجود اهل بیت (ع) در شام، مایه نفرت بیشتر شامیان از بنی امیه و تزلزل سلطنت این دودمان می شد. بنابراین یزید با تظاهر به احترام این بزرگواران، سعی در برگرداندن آنها به مدینه نمود. 
شیخ مفید می گوید: 
آنگاه که سرهای شهدا در برابر یزید قرار داده شد و سر مقدس امام حسین (ع) در میان آنان بود گفت: ... سپس دستور داد که اهل بیت (ع) فرود آیند... اهل بیت (ع) در کنار منزلگاه یزید، چند روزی اقامت داشتند تا این که - روزی - یزید نعمان بن بشیر را خواست و به او گفت: آماده باش تا با اهل بیت (ع) به مدینه بروید.
این کلمات به وضوح بر عدم اقامت یک ماهه در شام دلالت می کند. 
همچنین طبری می گوید: سپس آمد و آنان را آماده نموده و به سوی مدینه حرکت دادند. 
ابن کثیر نیز می گوید: «اهل تحقیق گفته اند: بیشتر از یک هفته یا هشت روز، اقامت اهل بیت(ع) در شام نبود.» 
در مقتل ابی مخنف نیز عباراتی با همین مضامین وجود دارد. 
نتیجه بحث این که اقامت یک ماهه در دمشق، از نظر اسناد و مدارک تاریخی قابل قبول و مورد تایید نیست. 

بعد مسافت
سید بن طاووس می گوید: فاصله بین کوفه و شام حدود ده روز راه است که با برگشت آن 20 روز می شود. از این رو این فاصله طولانی به علاوه اقامت یک ماهه اهل بیت(ع) در شام، با ورود اهل بیت(ع) در بیستم صفر به کربلا منافات دارد. 
در جواب این سخن سید بن طاووس، لازم است به ادله ای اشاره شود که بر امکان پیمودن این مسافت در مدتی کمتر از آنچه سید معتقد است دلالت دارند: 
الف- سید بن طاووس خود اعتراف دارد که مسافت بین کوفه و شام برای پیمودن عادی 10 روز است؛ زیرا خود او گفته بود مدت رفت و بازگشت بین این دو شهر، بیست روز یا بیشتر است. از این رو می توان باور داشت که پیک و قاصد سریع السیر دولتی که حامل پیام مهم امنیتی و نظامی نیز باشد، راه را پنج روزه طی می کند. 
ب- بعضی از طوایف اطراف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را هشت روزه و برخی از قبایل هفت روزه می پیمایند. 
ج- از شخصی به نام ابو خالد نقل می کنند که روز جمعه کنار شط فرات با میثم تمار بودم، او گفت: الساعه معاویه در شام مرد، و من روز جمعه آینده با قاصدی که از شام آمده بود ملاقات کردم و خبر از شام گرفتم، گفت معاویه از دنیا رفت و مردم با پسرش یزید بیعت کردند. گفتم کدام روز معاویه مرد؟ گفت: روز جمعه گذشته. 
با توجه به این که یزید هنگام مرگ معاویه در شام نبود و فرصتی هر چند کوتاه برای آمدن یزید به شام و بیعت مردم با او لازم بود، اگر این قاصد پس از بیعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حداکثر مدت شش روز بین راه بود. 
د- اشخاص موثق می گویند مسافت کوفه تا شام را طی سه روز به راحتی می توان پیمود. 
ه- در تابلوی بین شهری وزارت راه سوریه نوشته شده: دمشق - بغداد 500 کیلومتر. 
از بغداد تا کوفه نیز حدود 150 کیلومتر و از بغداد تا کربلا حدود 70 کیلومتر می باشد. 
محدث قمی می گوید: « روز هشتم، یزید اهل بیت را روانه کرد.» 
با توجه به ورود اهل بیت (ع) در روز اول صفر و فاصله ده روزه کوفه به شام ( چنان که سید اعتراف دارد) رسیدن اهل بیت (ع) به کربلا را در بیستم صفر به آسانی می توان تصدیق و باور کرد. چون حدود دوازده روز می شود. 
و- امام حسین (ع)، فاصله 470 کیلومتری مدینه و مکه را پنج روزه پیمودند ( تقریبا روزانه 90 کیلومتر) در نتیجه مسافت شام تا کربلا را که حدود 570 کیلومتر است، طی هفت روز به راحتی می توان پیمود. و مسافت شام تا کوفه را به طور عادی هشت روزه می توان طی کرد. 
ز- سرعت شتر در بیابان به دوازده کیلومتر و در شتر تندرو (جماز) حتی به 24 کیلومتر در ساعت می رسد.
لازم به ذکر است که علامه جلیل متتبع توانا شهید قاضی طباطبایی در کتاب نفیس « تحقیق اربعین » از تاریخ طبری نقل می کند که «ابا بکره » به دستور« بسر بن ارطاه » از کوفه به شام هفت روزه رفت و برگشت. 

مراسم دفن سر مطهر 
یکی دیگر از موضوعاتی که به عنوان دلیل معتبر و سند قانع کننده، در رابطه با ورود اهل بیت (ع) به کربلا می تواند مورد استفاده قرار گیرد، جریان دفن سر مقدس امام (ع) در کربلا و ملحق شدن آن به پیکر مطهر است. 
طبق اسناد و مدارک یاد شده بازگشت سرهای مطهر شهیدان به کربلا و پیوستن به پیکرهای پاک آنان اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همه علما و مورخان بزرگ شیعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بین آنها قطعی و مسلم است. اهل سنت نیز از این شهرت بین شیعیان آگاهی دارند و به گفته برخی موید به عقل و نقل است. و دفن سر مطهر امام حسین (ع) در غیر کربلا مورد تایید بزرگان نیست. 
یادآوری 1: 
علامه بزرگوار مجلسی، آمدن اهل بیت (ع) به کربلا و مراسم تدفین در کربلا را بعید می داند و می گوید: بنابراین، سر و فلسفه انتخاب و تعیین روز بیستم صفر - نه قبل و نه بعد - برای سنت شدن مراسم سر خاک امام حسین (ع) رفتن و زیارت کردن آن امام چیست؟ نمی دانیم! و موظف نیستیم بدانیم.
از این بیان دو نکته قابل استفاده است: یکی این که اگر آمدن اهل بیت (ع) و برگزاری مراسم تدفین، ثابت و مسلم می بود، فلسفه زیارت مبهم نبود. دیگر این که سنت برگزاری مراسم اربعین، و تجدید خاطره متوفی پس از گذشت چهل روز از درگذشت وی امری رایج و متعارف نبود و گرنه ابهام نمی داشت و نیازی به تفسیر و توجیه نمی بود. 
یادآوری 2: 
سید جلیل ابن طاووس که در کتاب لهوف، جریان آمدن اهل بیت(ع) در بیستم صفر به کربلا را به عنوان یک حقیقت تاریخی نقل می کند، در کتاب اقبال با دیده شک و تردید و استبعاد به این موضوع می نگرد ولی از آنجا که دفن سرهای مطهر در کربلا و ملحق شدن آنها به بدن های طاهر در بیستم صفر به نظرش ثابت و قطعی است، متوسل به نوعی استدلال ظریف و قابل توجه و دقت می شود و می گوید: 
« آیات قرآن دلالت قطعی بر لحوق سرها به بدن دارد مثل » ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء» خدا می فرماید: شهیدان زنده اند با این که حیات و زندگی بدون سر ممکن نیست. پس باید سر به بدن ملحق شده باشد تا زندگی و حیات شهیدان کربلا قابل تصور باشد، گر چه ندانیم به چه وسیله به کربلا آورده شد و چگونه به بدن ملحق شد، و شاید تحقیق و اظهار نظر در این مورد نوعی عدم رعایت ادب و احترام به آن بزرگان باشد.» 
اما کسانی که منکر ورود اهل بیت(ع) به کربلا در اولین اربعین بعد از عاشورا هستند و یا با شک و تردید به این جریان می نگرند، در برابر یک پرسش جدی و اساسی قرار دارند، که پاسخ صحیح آن جز با التزام به ورود اهل بیت(ع) امکان پذیر نیست؛ اولین کسی که به این پرسش پاسخ صحیح داده، شیخ طوسی است. 
با ذکر مقدمه ای به طرح این پرسش می پردازیم: به طور مسلم و قطعی تا قبل از واقعه عاشورا، مراسم اربعین یعنی بزرگداشت شهیدان یا مردگان، عرفا یا شرعا، رسم نبود. قبل از اسلام بین طوایف عرب و ملت یهود مراسم اربعین از قبیل سر خاک رفتن، اطعام نمودن یا برپایی برنامه های سوگواری و عزاداری رسم نبود . در اسلام نیز برای مرگ بزرگانی همچون ابوطالب و خدیجه و شهادت بزرگوارانی چون حمزه سید الشهدا، جعفر طیار و دیگران، عملا هیچ گونه اثری از اربعین دیده نشده و از کسی هم نقل نشده است. 
اینک پرسش قابل طرح این است که در روز بیستم صفر - غیر از اربعین بودن - چه اتفاق تازه ای رخ داد که زیارت امام حسین (ع) با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت شد، تا آنجا که یکی از پنج نشانه تشیع خاص و ولاء و ایمان خالص قرار گرفت؟ چنان که در حدیث معروف از امام حسن عسکری (ع) روایت شده است. 
به عبارت دیگر پرسشی در اینجا مطرح است که دقت و تامل شایانی را می طلبد و آن این که در روز بیستم صفر دو برنامه مذهبی ویژه ای برگزار می شود: 
1- زیارت عارفانه امام حسین (ع) .
2- مراسم سوگواری و عزاداری امام حسین (ع) . 
با توجه به این که، زیارت های مخصوص امام (ع) فقط در ایام و لیالی خاص مورد سفارش قرار گرفته است مانند شب های جمعه و ماه رجب (که در ایام شرک و کفر نیز حرمت ویژه ای داشت.) و نیمه شعبان، لیالی قدر، عیدین و عرفه. بنابراین هرگز سراغ نداریم شب و روزی را که هیچ ویژگی خاصی نداشته باشد ولی تشرف به کربلا و زیارت و تجلیل آن بزرگوار در آن ایام یا لیالی مورد سفارش قرار گرفته باشد. بدین جهت برگزاری آیین سوگواری در سال روزی که هیچ خاطره و حادثه مصیبت باری در آن اتفاق نیفتاده باشد تعجب آور خواهد بود. به ضمیمه این نکته که روز بیستم صفر هیچ ویژگی خاصی مانند جمعه و عرفه و... ندارد. از این رو پرسش اساسی این است که چرا دو برنامه یاد شده، در روز بیستم صفر مورد توصیه قرار گرفته است؟ 
البته فراوانی ایام زیارات مخصوصه امام حسین (ع) بیانگر این نکته است که پیشوایان مذهبی اسلام از هر فرصت مناسبی، برای زنده نگه داشتن خاطره حساس و حیات بخش جریان عاشورا، استفاده می کردند، بدین سبب در هر روز و شب ویژه و ممتازی که توجه به خدا و عبادت حضرت حق، شایسته بود، شیعیان و پیروان مخلص خود را به سوی حسین(ع) و کربلایش بسیج می کردند و با انواع تشویق و توجه سعی می کردند یاد آن امام مظلوم (ع) در دل ها تازه بماند و نامش بر زبان ها رایج باشد و زمین کربلا و حرم شریفش از حضور زنان و مردان مومن و عارف و با وفا، مملو و آکنده شود. و از این طریق رسم و سنت مبارزه با ظلم ظالمان - هر چند زیر پوشش عنوان مقدس خلیفه مسلمین پنهان شده باشند - که مهمترین هدف و انگیزه قیام و مقاومت خونین و خدایی آن حضرت بود، برای همیشه و همه جا در طول تاریخ و عرض جغرافیا زنده و شاداب، حرکت آفرین، پایدار و جاودانه بماند. استحباب موکد زیارت آن بزرگوار در شب های جمعه و قدر و عید فطر و قربان و نیمه شعبان و... حضورا و غیابا، از دور و نزدیک، گواه و شاهدی بر این مدعا است. 
در عین حال با این همه آثار پر برکت زیارات ذکر شده، هیچ مناسبتی - هر چند کوچک و مختصر - وجود ندارد که زیارت خواندن آن بزرگوار در روز اربعین سنت شود. پس علت و فلسفه استحباب زیارت روز اربعین چه چیزی می تواند باشد؟ آیا صرف حضور و آمدن جابر بن عبدالله انصاری در آن روز می تواند علت تاسیس چنین سنتی گردد؟
حاشا؛ هرگز چنین نیست. چرا که اولا: گر چه جابر شخص محترم و عالم محبوب و شیعه مخلص بود، لکن در بعد سیاسی و یا نظامی آن روز هیچ نقش و جایگاه مهمی نداشت؛ آیا زیارت چنین شخصی ممکن است به عنوان یک سنت برجسته و هنر آموزنده در تاریخ ثبت شود و به نام یک عمل قهرمانانه و آموزنده سرمشق برای مبارزان و مجاهدان و ایثارگران و از جان گذشتگان آینده روشن جهان سرخ و خونین تشیع باشد؟ 
ثانیا: آیا عمل سالگرد اولین زیارت، سابقه و نمونه ای به عنوان الگو و شاهد دارد؟ طبعا هر شهید و متوفایی، اولین زائر دارد. آیا عاقلانه و قابل قبول است که چون کسی اولین زیارت را انجام داد، دیگران نیز به تبعیت و پیروی او همه ساله آن روز را به مناسبت تجدید خاطره زیارت آن زائر گرامی بدارند و مراسم با شکوه و مفصلی مانند روز درگذشت یا حتی مفصل تر از آن برپا کنند؟ 
چرا اولین زیارت پیغمبر اکرم (ص) و سایر امامان (ع) و شهیدان دیگر تاریخ، ثبت و ضبط نشد و گرامی داشت و زیارت مخصوصه آن روز، شیوه و سنت قرار نگرفت؟ 
آیا اگر امام سجاد (ع) بر فرض، سی و هشتم یا چهل و پنجم و یا پنجاهم، با اهل بیت (ع) به کربلا می آمدند و سرهای مطهر را دفن می کردند و مراسم تدفین را برگزار می نمودند، باز هم روز اربعین - به مناسبت زیارت جابر - روز برجسته معرفی و مراسم تدفین سرهای مطهر شهیدان به فراموشی سپرده می شد؟!
آیا اگر جابر روز سی ام شهادت امام حسین (ع) - دهم صفر - به زیارت می آمد و امام سجاد (ع) با اهل بیت و سرهای مطهر، روز چهلم - بیستم صفر - وارد کربلا می شدند، باز هم ثلاثین - دهم صفر - در مکتب تشیع، روز ممتاز و برجسته ای معرفی شده و اربعین فراموش می شد؟ 
آیا اگر جابر روز دیگری - غیر از بیستم صفر - به کربلا می آمد و امام سجاد (ع) اصلا به کربلا نمی آمد - چنان که بعضی معتقدند - باز هم همان روزی که جابر به کربلا آمده بود - ثلاثین یا خمسین - در مکتب و مذهب تشیع به عنوان یک سنت موکد ثبت می شد؟ و آیا در برابر اعتراض غیر شیعیان پاسخ و توجیه قابل پذیرش و منطقی داشتیم؟
ثالثا: آمدن جابر به کربلا در روز اربعین ( جدا از دیدار با اهل بیت) توسط کسی قبل از سید بن طاووس نقل نشده است و تنها اسفرائنی که قبل از سید می زیست (متوفای 604ق.) در مقتل خود نقل نموده است که جابر در روز اربعین برای زیارت امام حسین (ع) به کربلا آمده و در آنجا با اهل بیت (ع) دیدار کرده است ولی مرحوم سید بن طاووس و دیگران آمدن جابر« به صورت جداگانه » و بدون دیدار با اهل بیت(ع) را نقل نکرده اند. بنابراین« پذیرش آمدن جابر» و «انکار آمدن اهل بیت(ع)» از نظر تاریخی قابل قبول نیست. 

پاسخ صحیح 
آیا اربعین و چهلم بودن، به تنهایی می تواند علت این مراسم روحانی باشد؟ و آیا آمدن و زیارت جابر به عنوان صحابی معروف یا اولین زائر می تواند دلیل سنت شدن اربعین شود؟ پس رمز و فلسفه حضور بر مرقد مطهر و تربت پاک امام حسین(ع) در روز بیستم صفر و خواندن زیارت اربعین چیست؟ 
از مطالبی که تا کنون گفته شده نتیجه می گیریم که این دو دلیل نمی تواند رمز و راز عظمت و سنت مراسم اربعین باشد.
پاسخ صحیح و قانع کننده مرحوم شیخ الطائفه (جزاه الله خیرا) طبق نقل شیخ شهر آشوب پرده از راز این معما می گشاید و علت واقعی رسم سنت اربعین را مراسم تدفین و برپایی سوگواری و عزاداری و نوحه خوانی و تجدید خاطره مصائب جانسوز و جانگداز عاشورا می داند. 
علاوه بر این روایات معتبر و مستفیضه و شاید متواتره دال بر گریستن آسمان بر عزاداری امام به مدت چهل روز نیز پرده از رمز و راز این موضوع برمی دارد.

منبع: http://ebadblog.blogfa.com/post-415.aspx


اربعین و اسارت

ربعین حسینی و اسرای کربلا
 

نویسنده: یدالله حاجی زاده

 

  بیستم ماه صفر در تاریخ، به عنوان اربعین حسینی مشهور شده است. در برخی از روایات به بزرگداشت این روز اشاره شده است. در حدیثی از امام حسن عسکری زیارت اربعین به عنوان یکی از نشانه‌های مؤمن شمرده شده است. «اربعین» در منابع، بیشتر به دو رویداد اشاره دارد:

1-   روز مراجعت اسرای کربلا از شام به مدینه؛

2-   روزی که جابر بن عبدالله انصاری به زیارت قبر امام حسین(ع) مشرف شد.

  اما در اینکه در این روز اسرای کربلا به کربلا رسیده باشند، تردیدی جدی وجود دارد.

  شیخ مفید در «مسار الشیعه» آورده است:

 «روز اربعین، روزی است که اهل بیت امام حسین(ع)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند و نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین(ع) وارد کربلا شد».

 

  شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد»و ابن اعثم در الفتوح نیز همین مطلب را ذکر کرده‌اند. میرزا حسین نوری می‌نویسد:

«از عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی استفاده می‌شود که روز اربعین روزی است که اسرار از شام به مقصد مدینه خارج شدند. نه آنکه در آن روز به مدینه رسیدند. »

 

در این میان سید بن طاوس در «لهوف»، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. ایشان می‌نویسد:

 «وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. بنابراین آن‌ها به محل شهادت امام حسین(ع) آمدند. سپس در آنجا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند ...»

 

  ابن نما حلی نیز روز اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا و ملاقات آن‌ها با جابر و عده‌ای از بنی هاشم ذکر کرده است. میرزا حسین نوری پس از از نقل قول سید بن طاوس به نقد آن پرداخته است.

  رسول جعفریان می‌نویسد:

«شیخ مفید در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الکبری، اشاره‌ای به بازگشت اسرا به کربلا نکرده‌اند».

 

  شیخ عباس قمی هم داستان آمدن اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا بسیار بعید می‌داند.

  محمدابراهیم آیتی و شهید مطهری (ره) نیز آمدن اسرای کربلا را در روز اربعین به کربلا، انکار کرده‌اند. شهید مطهری می‌نویسد:

«جز در کتاب لهوف که آن هم نویسنده‌اش در کتاب‌های دیگرش آن را تکذیب کرده و لااقل تأکید نکرده، در هیچ کتاب دیگری چنین چیزی نیست و هیچ دلیل عقلی هم این را تأیید نمی‌کند».

 

  امّا در خصوص ورود جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین سال 61 هجری به کربلا، به نظر می‌رسد بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد. شیخ طوسی می‌نویسد:

«روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا(ص) از مدینه برای زیارت قبر امام حسین(ع) به کربلا آمد و او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد».

 

  مرحوم آیتی می‌نویسد:

«جابر بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد و سنت زیارت اربعین امام به دست او تأسیس گردید».

 

  فردی که به همراه جابر در این روز به کربلا آمده «عطیه بن سعد بن جناده عوفی کوفی» است. آیتی، در خصوصی شخصیت وی می‌نویسد:

«بسیار شده است که از روی نادانی و بی‌اطلاعی وی را غلام جابر گفته‌اند، در حالی که او یکی از بزرگترین دانشمندان و مفسران اسلامی است. وی از بزرگان تابعین و از شاگردان عبدالله بن عباس می‌باشد. و تفسیری در پنج مجلّد بر قرآن مجید نوشته و از راویان حدیث محسوب می‌شود».

 

  در کتاب بشادة المصطفی آمده است:

عطیه عوفی می‌گوید، به همراه جابر بن عبدالله انصاری به منظور زیارت قبر امام حسین(ع) وارد کربلا شدیم. جابر نزدیک شریعه فرات رفت. غسل کرد و لباس‌های نیکو پوشید ... سپس به طرف قبر مطهر حرکت کردیم. جابر هیچ قدمی را بر نمی‌داشت، الا اینکه ذکر خدا می‌گفت. تا به نزدیک قبر رسیدیم. سپس به من گفت مرا به قبر برسان.

  من دست او را روی قبر گذاشتم. جابر روی قبر افتاد و غش کرد. سپس من مقداری آب روی صورتش پاشیدم وقتی به هوش آمد سه بار گفت: یا حسین. سپس گفت: ای حسین چرا جواب مرا نمی‌دهی؟! سپس به خودش گفت: چگونه می‌توانی جواب دهی در حالی که رگ های گلوی تو را بریده‌اند و بین سر و بدنت جدایی افتاده است. شهادت می‌دهم که تو فرزند خاتم النبین و سید المؤمنین ... و پنجمین فرد از " اصحاب کساء " هستی ...درود و سلام و رضوان الهی بر تو باد. سپس به اطراف قبر امام حسین(ع) حرکت کرد و گفت: السلام علیکم ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین ... اشهد انکم اقمتم الصلاة و آتیتم الزکاة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر...»

  به نظر می‌رسد روز اربعین روزی است که اهل بیت امام حسین(ع) از شام به قصد مدینه حرکت کرده‌اند. به جز «لهوف»که جریان ورود اهل بیت امام حسین(ع) را در این روز به کربلا نقل کرده، و البته در کتاب‌های دیگرش هم آن را تائید نکرده است، در منابع دست اول مطلبی در خصوص ورود اسرای کربلا در روز اربعین به کربلا وجود ندارد.

 

منابع


- محمد بن محمد بن نعمان، المزار، قم، مدرسه الامام الهادی، چاپ اول،ص 53.

- محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعه، بیروت، دارالمفید، 1414، چاپ دوم، ص 46.

- شیخ طوسی، محمد بن حسن؛ مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه الشیعه، چاپ اول، 1411، ص 787.

- ابن اعلم کوفی، احمد؛ ترجمه محمد بن محمد بن مستوفی هروی، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی، 1372، ص 916.

- النوری، المیرزا؛ لولو و مرجان، تهران، فراهانی، 1364، ص 154.

- حسنی، سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطوف، بیجا، مهر، 1417ه.ق، ص114

- حلی، ابن نما؛ مثیر الاحزان، نجف، الحیدریه، 1369ه.ق، ص86.

- نوری، المیرزا؛ پیشین، ص 152.

- جعفریان، رسول؛ نأملی در نهضت عاشورا، قم، نشر مورخ، 1386ش، ص 216.

- قمی، شیخ عباس؛ منتهی الامال، بی‌جا، مطبوعاتی حسینی، 1370، ج1، ص 525.

- آیتی، محمد ابراهیم؛ بررسی تاریخ عاشورا، تهران، صدوق، 1372ه.ش، هشتم، ص139.

- مطهری، مرتضی؛ حماسه حسینی، تهران، صدرا، 1373، چاپ بیست و یکم، ج1، ص 30.

- طوسی، محمد بن حسن؛ پیشین، ص 787.

- آیتی، محمدابراهیم، پیشین، ص 231-230.

- همان، ص 232-231.

- برخی نقل کرده‌اند که جابر در این زمان تقریباً نابینا بوده است.

- طبری، محمد بن علی؛ بشارة المصطفی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1420، چاپ اول، ص 126.

- به این نکته نیز باید توجه داشت که لهوف از منابع دست اول نیست این کتاب در قرن هفتم هجری نوشته شده است

منبع: پژوهشکده باقرالعلوم


بررسی تاریخی اربعین

تبیین تاریخی اربعین حسینی

 ورود اهل بیت علیهم السلام در روز اربعین به کربلا .
درباره این مساله دیدگاه های مختلف و متضادی اظهار شده و مورد تشکیک و استبعاد جدی قرار گرفته است. این موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به کربلا؛ تاریخ ورود. 
اما در مورد اصل ورود اهل بیت (ع) به کربلا باید گفت که گروه بسیاری از علمای برجسته و مشاهیر متقدم و متاخر و مورخان شیعه و سنی آن را تایید کرده اند که به برخی از آنها اشاره خواهد شد. در برابر، جمعی از متاخران و برخی از متقدمان این جریان را بعید بلکه ممتنع و محال عادی دانسته اند و به تعبیر بعضی نیز کذب محض و افسانه است. 
استدلال این گروه در استبعاد و استحاله و تکذیب این موضوع، دو امر است: 
اول: سکوت و عدم تعرض مورخان و کتب تاریخ، با این که موضوع مهم و قابل ذکر و شایسته تعرض بود در نتیجه از نگاه این گروه «عدم الدلیل، دلیل العدم »؛ یعنی چگونه می توان باور داشت این جریان تا قرن هفتم پنهان مانده باشد و تنها به وسیله سید بن طاووس ابراز و اعلان شود. 
دوم: مساله فاصله میان شام و عراق یا دمشق و کوفه است البته این در صورتی است که مدت رفتن از کوفه تا شام را بیست روز و مدت اقامت اهل بیت (ع) در دمشق را یک ماه (چنان که نقل شده) در نظر بگیریم، به علاوه مدتی که ابن زیاد برای کسب تکلیف از یزید نیاز داشت. خصوصا این که گوینده جریان اربعین - سید بن طاووس - در کتاب دیگر خود که بعدا تالیف نمود، این نظریه را رد کرده آن را بسیار بعید دانسته است و به تبعیت از استبعاد ایشان، مرحوم حاج میرزا حسین نوری نیز آن را بعید شمرد. 
علامه شعرانی و شهید مطهری نیز با تعبیرهای مختلف همین نظریه را ابراز داشته اند. 
از آنجا که هدف این نوشتار بررسی علل استبعاد اربعین در کلام سید بن طاووس و اثبات جریان اربعین می باشد، لازم است به ذکر نام عده ای که جریان اربعین را تصریح یا تایید نموده اند بپردازیم: 
قائلان به اربعین دو دسته اند، دسته ای صراحتا اظهار نموده اند که اهل بیت(ع) در روز اربعین به کربلا آمده اند و دسته دیگر بر این باورند که سر مطهر امام (ع) و سایر شهدا در کربلا دفن گردیده و یا سرهای مطهر به وسیله امام سجاد (ع) به بدن های مطهر الحاق شد. 
از آنجا که دفن سر مطهر در کربلا قطعا به دست مبارک امام سجاد (ع) انجام شد و ورود ایشان به همراه سرهای مطهر شهدا به کربلا نیز فقط در بیستم صفر بود و هیچ یک از مورخان شیعه و سنی قائل نشده اند که سرهای مطهر - مخصوصا سر مطهر امام حسین (ع) - به وسیله کسی غیر از امام سجاد (ع) دفن شده و یا این که امام سجاد (ع) در غیر بیستم صفر سال 61 برای دفن سرهای مقدس به کربلا آمده باشد، از این رو اعتراف و تصدیق به دفن سر مطهر امام حسین (ع) در کربلا توسط امام سجاد (ع) در روز بیستم صفر خود گواه و شاهدی است صادق و عالی بر آمدن اهل بیت (ع) در روز اربعین به کربلا. 
مبنای تاریخی اربعین در آثار بزرگان 
الف- آثار مستقل 
عده ای از محققان و بزرگان، کتاب مستقل در اثبات ورود اهل بیت (ع) به کربلا تالیف کرده اند. از جمله:
1- «فاجعه الاربعین» یا «حدیث الاربعین» تالیف عالم بزرگوار شیخ حسن بلادی . 
2- «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهدا (ع)» تالیف علامه محقق سید محمد علی قاضی طباطبایی شهید محراب مصلای جمعه تبریز. این کتاب افزون بر هشتصد صفحه است که با مراجعه و بررسی بیش از پانصد و هفتاد کتاب به نگارش درآمده است. در تکمیل نوشتار حاضر از این کتاب نفیس استفاده بسیاری شده است. همچنین بسیاری از ادبا و علما موضوع اربعین و ورود اهل بیت به کربلا را در قالب اشعار عربی و فارسی بازگو و ضبط کرده اند. 
ب- تصریحات و تاییدات 
اما عده ای که پیش از سید بن طاووس در آثار یا مقاتل خود به مناسبت، تصریح و یا تاییدی بر اربعین داشته اند که در اینجا فقط به ذکر نام آنها بسنده می کنیم:1- ابو مخنف - لوط بن یحیی - معاصر با امام حسین (ع) 2- شیخ صدوق، (متوفای سال 381ق.) 3- اسفرائنی (متوفای 406ق.) - از علمای بزرگ مذهب شافعی 4- علم الهدی سید مرتضی (متوفای 436ق.) 5- ابو ریحان بیرونی، محقق و ریاضیدان شهیر(متوفای 440ق.) در کتاب نفیس «الآثار الباقیه »6- شیخ طوسی (متوفای 460ق.) علت سنت شدن زیارت امام حسین(ع) در اربعین را تنها انجام مراسم تدفین سرهای مطهر امام (ع) و سایر شهدا در کربلا می داند. 7- شیخ فتال نیشابوری (متوفای 508ق.) 8- عماد الدین طبری آملی (متوفای اوایل قرن ششم) . 9- شیخ شهید طبرسی در سال 508 ق. 10- ابن شهر آشوب (متوفای سال 588ق.) 11- علامه شهیر و مورخ کبیر، سبط ابن الجوزی از علمای بزرگ اهل سنت (متوفای سال 654ق.) 12- سید بن طاووس - علی بن موسی بن جعفر - (متوفای 668ق.)، در کتاب لهوف و اقبال. 13- شیخ فقیه ابن نما حلی - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفای اواخر قرن هفتم) 14- مورخ معروف «خواند میر» (متوفای 249ق.)، 15- الشبراوی، عبد الله بن محمد، شیخ جامع ازهر قاهره 16- زکریا بن محمد قزوینی (متوفای 1305ق.) در کتاب عجائب المخلوقات 17- علامه جلیل القدر سید محسن امین عاملی در « لواعج الاشجان » 18- عالم شریف سید عبد الرزاق مقرم در« مقتل الحسین (ع)» 19- ابن حجر مکی، احمد بن محمد، (متوفای سال 937ق.) صاحب کتاب «الصواعق المحرقه » 20- سید جلیل زبده الفقهاء فاضل قزوینی، رضی بن نبی، (متوفای سال 1118ق.) در کتاب نفیس « تظلم الزهرا» عین عبارت سید بن طاووس در کتاب اقبال را نقل می کند و به طور جدی و صریح گفته سید را پاسخ می دهد: 
به عقیده من، سید - بعد از پذیرش جریان اربعین - بعدها صرفا آن را بعید دانسته است و سزاوار نیست با استبعاد صرف او روایات تاریخی را انکار نمود؛ زیرا ما از برخی از اشخاص مورد اطمینان شنیده ایم که کوفه به دمشق نزدیک بوده به گونه ای که یک پیک می توانست سه روزه به خصوص برای کسب تکلیف والیان و حکام جور به ویژه مثل خبر شوم کربلا را که برای اهل شام عید به شمارمی رفت به آنها برساند. اما مدت اقامت اهل بیت (ع) در شام - بنا بر آنچه در المنتخب آمده - تقریبا بیش از هشت روز نبوده است و ما به نقل دیگری که بر اقامت آنان در شام به اندازه یک ماه دلالت کند دست نیافتیم - خدا عالم است - به اضافه چه بسا گاه کبوتر نامه بر زودتر از پیک زمینی پیغام برساند. 
همچنین عده دیگری از مشاهیر علمای شیعه و سنی قائل به اربعین هستند که برای اطلاع بیشتر می توان به مقتل مقرم و تحقیق اربعین مراجعه نمود. 
علل استبعاد از زبان سید بن طاووس 
قبل از نقل جریان اربعین، بررسی ادله ای که سید بن طاووس برای بعید شمردن جریان ذکر می کند، لازم است. 
دلایل استبعاد از نظر او عبارتند از: 1- استجازه؛ 2- اقامت یک ماهه؛ 3- بعد مسافت؛ که به بررسی هر یک می پردازیم: 
استجازه 
سید بن طاووس معتقد است مدت زمانی که برای رفتن قاصد ابن زیاد به شام، برای کسب تکلیف درباره اعلام پایان یافتن جنگ و انجام ماموریت محوله و کسب تکلیف از یزید درباره سرهای مطهر و اسیران، صرف شد با ورود اهل بیت در روز بیستم صفر به کربلا سازگار نیست. 
در رد این دلیل سید بن طاووس باید بگوییم اولا: جریان استجازه، مبهم و معماگونه است، زیرا نه معلوم شد و نه کسی گفته است حامل و ناقل اجازه چه کسی بود؟ چه وقت رفت و کدام زمان برگشت و...؟ علاوه بر این چرا قاصد، سر مطهر امام (ع) را به منظور اثبات صحت گفتارش به همراه خود برای یزید نبرد؟ چون خود سید می گوید سر امام (ع) همراه با اهل بیت (ع) از کوفه خارج شد. 
محدث خیابانی می گوید: 
« تا به حال با وجود فحص شدید و تفتیش اکید در هیچ تاریخ و تالیفی از خاصه و عامه ایصال این مکتوب و جواب را به شام و کوفه ندیده ام که به چه نحو و کدام وسیله بوده و حال آن که از تذکره الخواص و قمقام مستفاد می شود که روز پانزدهم رووس و اسرا را از کوفه به شام حرکت دادند.»
ابن اثیر در الکامل و طبری در تاریخ خود داستانی راجع به ایام اسارت اهل بیت (ع) در کوفه نقل می کند که گویای استجازه است ولی مبهم و سربسته، آن هم به صورت حکایت قول (قیل) . 
ثانیا: داستان استجازه با گفته شیخ مفید که مفادش حرکت اهل بیت (ع) در روز سیزدهم یا چهاردهم است و به وضوح دلالت بر عدم استجازه می نماید، تعارض دارد و در این فرض، گفتار شیخ مفید از چند جهت بر دیدگاه سید بن طاووس مقدم است: 1- تقدم زمانی دو قرن و نیم. 2- دقت نظر و ضبط و... علاوه بر مطالب گذشته، زمینه سوال جدیدی وجود دارد و آن این که مگر عمر سعد برای فرستادن سرها و اهل بیت (ع) از کربلا به کوفه از ابن زیاد اجازه خواست که ابن زیاد از یزید اجازه بخواهد؟
نکته دیگری که در تعیین اربعین نقش دارد، جریان خروج و ورود اهل بیت (ع) از کوفه به شام است بدین جهت بررسی آن ضروری به نظر می رسد. 
شیخ مفید در مورد خروج اهل بیت (ع) از کوفه چنین شرح می دهد: 
« روز دوازدهم یا سیزدهم ابن زیاد سر مطهر امام (ع) را به وسیله زحر بن قیس برای یزید به شام فرستاد. پس از آن در روز چهاردهم یا پانزدهم اهل بیت (ع) را روانه شام کرد و کاروان اهل بیت (ع) به کسانی که سرها را می بردند، رسیدند.»
شهید قاضی طباطبایی می گوید: 
« در کتب تاریخ، کاروان اهل بیت (ع) روز پانزدهم محرم از کوفه به سمت شام خارج شدند.» 
ورود سرهای مطهر به شام، در روز اول صفر معروف و مشهور است و تاریخ دیگری نقل نشده است. و بسیاری عید دانستن اول صفر سال 61 توسط بنی امیه را نقل کرده اند. از طرف دیگر، همراهی سرهای پاک و اهل بیت (ع) هنگام ورود به شام، گویا مورد اتفاق نظر همگان است. سید بن طاووس، شیخ مفید و دیگران معتقدند اهل بیت (ع) و سرهای مطهر با هم به سمت شام حرکت کرده و با هم وارد شام شدند. هر چند سید، تاریخ خروج اهل بیت (ع) از کوفه و ورود آنها به شام را معین نمی کند، اما همین مقدار که قبول دارد اهل بیت (ع) و سرهای شهدا با هم از کوفه خارج و با هم وارد شام شدند، برای پذیرفتن ورود اهل بیت (ع) در روز اول صفر به شام، کافی است. همچنین ایشان گفته مورخان معتبر و معروف را در رابطه با خروج و ورود از کوفه به شام، رد نکرده است. 
بنابراین، پذیرش ورود اهل بیت (ع) به شام در روز اول صفر، الزامی است، و در نتیجه یا استجازه انجام نشد - چنان که احتمال قوی همین است - یا در ده روز اول، انجام شد؛ یعنی دهه اول به رفت و برگشت قاصد و کسب اجازه، صرف شد، دهه دوم صرف حرکت اهل بیت (ع) به شام؛ و روز اول صفر - طبق نظر معروف - وارد شام شدند و به همین مناسبت آن روز، عید رسمی امویان و دشمنان اهل بیت(ع) شد. 
اقامت یک ماهه اهل بیت (ع) 
سید بن طاووس با استناد به روایتی که بر اقامت یک ماهه اهل بیت (ع) در شام دلالت دارد آن را با جریان اربعین سازگار نمی داند. 
این موضوع نه تنها از نظر تاریخی قابل تایید نیست بلکه از استدلال استجازه هم ضعیف تر است؛ چون در استجازه، نقل ابن اثیر و طبری - هر چند به طور مبهم - وجود داشت. سید نیز در کتاب های دیگر خود به آن اشاره ای نمی کند و فقط در کتاب اقبال به عنوان استبعاد می گوید: 
« اربعین با روایت اقامت یک ماه در دمشق سازگار و هماهنگ نیست .» 
علاوه بر این، تتبع نقل های تاریخی، شاهد خوبی بر عدم اقامت یک ماهه اهل بیت (ع) در شام است، و از قراین متعدد و عبارات مختلف استفاده می شود که از هشت یا ده روز بیشتر نبوده است. 
کلمات محدث قمی و دیگران گویای این است که چون مردم شام از حقیقت امر مطلع شدند و فهمیدند که کشته شدگان، فرزندان پیغمبر(ص) و اسرا، خاندان نبوت می باشند، شرایط و اوضاع کاملا بر علیه یزید برگشت؛ به همین سبب وجود اهل بیت (ع) در شام، مایه نفرت بیشتر شامیان از بنی امیه و تزلزل سلطنت این دودمان می شد. بنابراین یزید با تظاهر به احترام این بزرگواران، سعی در برگرداندن آنها به مدینه نمود. 
شیخ مفید می گوید: 
آنگاه که سرهای شهدا در برابر یزید قرار داده شد و سر مقدس امام حسین (ع) در میان آنان بود گفت: ... سپس دستور داد که اهل بیت (ع) فرود آیند... اهل بیت (ع) در کنار منزلگاه یزید، چند روزی اقامت داشتند تا این که - روزی - یزید نعمان بن بشیر را خواست و به او گفت: آماده باش تا با اهل بیت (ع) به مدینه بروید.
این کلمات به وضوح بر عدم اقامت یک ماهه در شام دلالت می کند. 
همچنین طبری می گوید: سپس آمد و آنان را آماده نموده و به سوی مدینه حرکت دادند. 
ابن کثیر نیز می گوید: «اهل تحقیق گفته اند: بیشتر از یک هفته یا هشت روز، اقامت اهل بیت(ع) در شام نبود.» 
در مقتل ابی مخنف نیز عباراتی با همین مضامین وجود دارد. 
نتیجه بحث این که اقامت یک ماهه در دمشق، از نظر اسناد و مدارک تاریخی قابل قبول و مورد تایید نیست. 

بعد مسافت
سید بن طاووس می گوید: فاصله بین کوفه و شام حدود ده روز راه است که با برگشت آن 20 روز می شود. از این رو این فاصله طولانی به علاوه اقامت یک ماهه اهل بیت(ع) در شام، با ورود اهل بیت(ع) در بیستم صفر به کربلا منافات دارد. 
در جواب این سخن سید بن طاووس، لازم است به ادله ای اشاره شود که بر امکان پیمودن این مسافت در مدتی کمتر از آنچه سید معتقد است دلالت دارند: 
الف- سید بن طاووس خود اعتراف دارد که مسافت بین کوفه و شام برای پیمودن عادی 10 روز است؛ زیرا خود او گفته بود مدت رفت و بازگشت بین این دو شهر، بیست روز یا بیشتر است. از این رو می توان باور داشت که پیک و قاصد سریع السیر دولتی که حامل پیام مهم امنیتی و نظامی نیز باشد، راه را پنج روزه طی می کند. 
ب- بعضی از طوایف اطراف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را هشت روزه و برخی از قبایل هفت روزه می پیمایند. 
ج- از شخصی به نام ابو خالد نقل می کنند که روز جمعه کنار شط فرات با میثم تمار بودم، او گفت: الساعه معاویه در شام مرد، و من روز جمعه آینده با قاصدی که از شام آمده بود ملاقات کردم و خبر از شام گرفتم، گفت معاویه از دنیا رفت و مردم با پسرش یزید بیعت کردند. گفتم کدام روز معاویه مرد؟ گفت: روز جمعه گذشته. 
با توجه به این که یزید هنگام مرگ معاویه در شام نبود و فرصتی هر چند کوتاه برای آمدن یزید به شام و بیعت مردم با او لازم بود، اگر این قاصد پس از بیعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حداکثر مدت شش روز بین راه بود. 
د- اشخاص موثق می گویند مسافت کوفه تا شام را طی سه روز به راحتی می توان پیمود. 
ه- در تابلوی بین شهری وزارت راه سوریه نوشته شده: دمشق - بغداد 500 کیلومتر. 
از بغداد تا کوفه نیز حدود 150 کیلومتر و از بغداد تا کربلا حدود 70 کیلومتر می باشد. 
محدث قمی می گوید: « روز هشتم، یزید اهل بیت را روانه کرد.» 
با توجه به ورود اهل بیت (ع) در روز اول صفر و فاصله ده روزه کوفه به شام ( چنان که سید اعتراف دارد) رسیدن اهل بیت (ع) به کربلا را در بیستم صفر به آسانی می توان تصدیق و باور کرد. چون حدود دوازده روز می شود. 
و- امام حسین (ع)، فاصله 470 کیلومتری مدینه و مکه را پنج روزه پیمودند ( تقریبا روزانه 90 کیلومتر) در نتیجه مسافت شام تا کربلا را که حدود 570 کیلومتر است، طی هفت روز به راحتی می توان پیمود. و مسافت شام تا کوفه را به طور عادی هشت روزه می توان طی کرد. 
ز- سرعت شتر در بیابان به دوازده کیلومتر و در شتر تندرو (جماز) حتی به 24 کیلومتر در ساعت می رسد.
لازم به ذکر است که علامه جلیل متتبع توانا شهید قاضی طباطبایی در کتاب نفیس « تحقیق اربعین » از تاریخ طبری نقل می کند که «ابا بکره » به دستور« بسر بن ارطاه » از کوفه به شام هفت روزه رفت و برگشت. 

مراسم دفن سر مطهر 
یکی دیگر از موضوعاتی که به عنوان دلیل معتبر و سند قانع کننده، در رابطه با ورود اهل بیت (ع) به کربلا می تواند مورد استفاده قرار گیرد، جریان دفن سر مقدس امام (ع) در کربلا و ملحق شدن آن به پیکر مطهر است. 
طبق اسناد و مدارک یاد شده بازگشت سرهای مطهر شهیدان به کربلا و پیوستن به پیکرهای پاک آنان اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همه علما و مورخان بزرگ شیعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بین آنها قطعی و مسلم است. اهل سنت نیز از این شهرت بین شیعیان آگاهی دارند و به گفته برخی موید به عقل و نقل است. و دفن سر مطهر امام حسین (ع) در غیر کربلا مورد تایید بزرگان نیست. 
یادآوری 1: 
علامه بزرگوار مجلسی، آمدن اهل بیت (ع) به کربلا و مراسم تدفین در کربلا را بعید می داند و می گوید: بنابراین، سر و فلسفه انتخاب و تعیین روز بیستم صفر - نه قبل و نه بعد - برای سنت شدن مراسم سر خاک امام حسین (ع) رفتن و زیارت کردن آن امام چیست؟ نمی دانیم! و موظف نیستیم بدانیم.
از این بیان دو نکته قابل استفاده است: یکی این که اگر آمدن اهل بیت (ع) و برگزاری مراسم تدفین، ثابت و مسلم می بود، فلسفه زیارت مبهم نبود. دیگر این که سنت برگزاری مراسم اربعین، و تجدید خاطره متوفی پس از گذشت چهل روز از درگذشت وی امری رایج و متعارف نبود و گرنه ابهام نمی داشت و نیازی به تفسیر و توجیه نمی بود. 
یادآوری 2: 
سید جلیل ابن طاووس که در کتاب لهوف، جریان آمدن اهل بیت(ع) در بیستم صفر به کربلا را به عنوان یک حقیقت تاریخی نقل می کند، در کتاب اقبال با دیده شک و تردید و استبعاد به این موضوع می نگرد ولی از آنجا که دفن سرهای مطهر در کربلا و ملحق شدن آنها به بدن های طاهر در بیستم صفر به نظرش ثابت و قطعی است، متوسل به نوعی استدلال ظریف و قابل توجه و دقت می شود و می گوید: 
« آیات قرآن دلالت قطعی بر لحوق سرها به بدن دارد مثل » ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء» خدا می فرماید: شهیدان زنده اند با این که حیات و زندگی بدون سر ممکن نیست. پس باید سر به بدن ملحق شده باشد تا زندگی و حیات شهیدان کربلا قابل تصور باشد، گر چه ندانیم به چه وسیله به کربلا آورده شد و چگونه به بدن ملحق شد، و شاید تحقیق و اظهار نظر در این مورد نوعی عدم رعایت ادب و احترام به آن بزرگان باشد.» 
اما کسانی که منکر ورود اهل بیت(ع) به کربلا در اولین اربعین بعد از عاشورا هستند و یا با شک و تردید به این جریان می نگرند، در برابر یک پرسش جدی و اساسی قرار دارند، که پاسخ صحیح آن جز با التزام به ورود اهل بیت(ع) امکان پذیر نیست؛ اولین کسی که به این پرسش پاسخ صحیح داده، شیخ طوسی است. 
با ذکر مقدمه ای به طرح این پرسش می پردازیم: به طور مسلم و قطعی تا قبل از واقعه عاشورا، مراسم اربعین یعنی بزرگداشت شهیدان یا مردگان، عرفا یا شرعا، رسم نبود. قبل از اسلام بین طوایف عرب و ملت یهود مراسم اربعین از قبیل سر خاک رفتن، اطعام نمودن یا برپایی برنامه های سوگواری و عزاداری رسم نبود . در اسلام نیز برای مرگ بزرگانی همچون ابوطالب و خدیجه و شهادت بزرگوارانی چون حمزه سید الشهدا، جعفر طیار و دیگران، عملا هیچ گونه اثری از اربعین دیده نشده و از کسی هم نقل نشده است. 
اینک پرسش قابل طرح این است که در روز بیستم صفر - غیر از اربعین بودن - چه اتفاق تازه ای رخ داد که زیارت امام حسین (ع) با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت شد، تا آنجا که یکی از پنج نشانه تشیع خاص و ولاء و ایمان خالص قرار گرفت؟ چنان که در حدیث معروف از امام حسن عسکری (ع) روایت شده است. 
به عبارت دیگر پرسشی در اینجا مطرح است که دقت و تامل شایانی را می طلبد و آن این که در روز بیستم صفر دو برنامه مذهبی ویژه ای برگزار می شود: 
1- زیارت عارفانه امام حسین (ع) .
2- مراسم سوگواری و عزاداری امام حسین (ع) . 
با توجه به این که، زیارت های مخصوص امام (ع) فقط در ایام و لیالی خاص مورد سفارش قرار گرفته است مانند شب های جمعه و ماه رجب (که در ایام شرک و کفر نیز حرمت ویژه ای داشت.) و نیمه شعبان، لیالی قدر، عیدین و عرفه. بنابراین هرگز سراغ نداریم شب و روزی را که هیچ ویژگی خاصی نداشته باشد ولی تشرف به کربلا و زیارت و تجلیل آن بزرگوار در آن ایام یا لیالی مورد سفارش قرار گرفته باشد. بدین جهت برگزاری آیین سوگواری در سال روزی که هیچ خاطره و حادثه مصیبت باری در آن اتفاق نیفتاده باشد تعجب آور خواهد بود. به ضمیمه این نکته که روز بیستم صفر هیچ ویژگی خاصی مانند جمعه و عرفه و... ندارد. از این رو پرسش اساسی این است که چرا دو برنامه یاد شده، در روز بیستم صفر مورد توصیه قرار گرفته است؟ 
البته فراوانی ایام زیارات مخصوصه امام حسین (ع) بیانگر این نکته است که پیشوایان مذهبی اسلام از هر فرصت مناسبی، برای زنده نگه داشتن خاطره حساس و حیات بخش جریان عاشورا، استفاده می کردند، بدین سبب در هر روز و شب ویژه و ممتازی که توجه به خدا و عبادت حضرت حق، شایسته بود، شیعیان و پیروان مخلص خود را به سوی حسین(ع) و کربلایش بسیج می کردند و با انواع تشویق و توجه سعی می کردند یاد آن امام مظلوم (ع) در دل ها تازه بماند و نامش بر زبان ها رایج باشد و زمین کربلا و حرم شریفش از حضور زنان و مردان مومن و عارف و با وفا، مملو و آکنده شود. و از این طریق رسم و سنت مبارزه با ظلم ظالمان - هر چند زیر پوشش عنوان مقدس خلیفه مسلمین پنهان شده باشند - که مهمترین هدف و انگیزه قیام و مقاومت خونین و خدایی آن حضرت بود، برای همیشه و همه جا در طول تاریخ و عرض جغرافیا زنده و شاداب، حرکت آفرین، پایدار و جاودانه بماند. استحباب موکد زیارت آن بزرگوار در شب های جمعه و قدر و عید فطر و قربان و نیمه شعبان و... حضورا و غیابا، از دور و نزدیک، گواه و شاهدی بر این مدعا است. 
در عین حال با این همه آثار پر برکت زیارات ذکر شده، هیچ مناسبتی - هر چند کوچک و مختصر - وجود ندارد که زیارت خواندن آن بزرگوار در روز اربعین سنت شود. پس علت و فلسفه استحباب زیارت روز اربعین چه چیزی می تواند باشد؟ آیا صرف حضور و آمدن جابر بن عبدالله انصاری در آن روز می تواند علت تاسیس چنین سنتی گردد؟
حاشا؛ هرگز چنین نیست. چرا که اولا: گر چه جابر شخص محترم و عالم محبوب و شیعه مخلص بود، لکن در بعد سیاسی و یا نظامی آن روز هیچ نقش و جایگاه مهمی نداشت؛ آیا زیارت چنین شخصی ممکن است به عنوان یک سنت برجسته و هنر آموزنده در تاریخ ثبت شود و به نام یک عمل قهرمانانه و آموزنده سرمشق برای مبارزان و مجاهدان و ایثارگران و از جان گذشتگان آینده روشن جهان سرخ و خونین تشیع باشد؟ 
ثانیا: آیا عمل سالگرد اولین زیارت، سابقه و نمونه ای به عنوان الگو و شاهد دارد؟ طبعا هر شهید و متوفایی، اولین زائر دارد. آیا عاقلانه و قابل قبول است که چون کسی اولین زیارت را انجام داد، دیگران نیز به تبعیت و پیروی او همه ساله آن روز را به مناسبت تجدید خاطره زیارت آن زائر گرامی بدارند و مراسم با شکوه و مفصلی مانند روز درگذشت یا حتی مفصل تر از آن برپا کنند؟ 
چرا اولین زیارت پیغمبر اکرم (ص) و سایر امامان (ع) و شهیدان دیگر تاریخ، ثبت و ضبط نشد و گرامی داشت و زیارت مخصوصه آن روز، شیوه و سنت قرار نگرفت؟ 
آیا اگر امام سجاد (ع) بر فرض، سی و هشتم یا چهل و پنجم و یا پنجاهم، با اهل بیت (ع) به کربلا می آمدند و سرهای مطهر را دفن می کردند و مراسم تدفین را برگزار می نمودند، باز هم روز اربعین - به مناسبت زیارت جابر - روز برجسته معرفی و مراسم تدفین سرهای مطهر شهیدان به فراموشی سپرده می شد؟!
آیا اگر جابر روز سی ام شهادت امام حسین (ع) - دهم صفر - به زیارت می آمد و امام سجاد (ع) با اهل بیت و سرهای مطهر، روز چهلم - بیستم صفر - وارد کربلا می شدند، باز هم ثلاثین - دهم صفر - در مکتب تشیع، روز ممتاز و برجسته ای معرفی شده و اربعین فراموش می شد؟ 
آیا اگر جابر روز دیگری - غیر از بیستم صفر - به کربلا می آمد و امام سجاد (ع) اصلا به کربلا نمی آمد - چنان که بعضی معتقدند - باز هم همان روزی که جابر به کربلا آمده بود - ثلاثین یا خمسین - در مکتب و مذهب تشیع به عنوان یک سنت موکد ثبت می شد؟ و آیا در برابر اعتراض غیر شیعیان پاسخ و توجیه قابل پذیرش و منطقی داشتیم؟
ثالثا: آمدن جابر به کربلا در روز اربعین ( جدا از دیدار با اهل بیت) توسط کسی قبل از سید بن طاووس نقل نشده است و تنها اسفرائنی که قبل از سید می زیست (متوفای 604ق.) در مقتل خود نقل نموده است که جابر در روز اربعین برای زیارت امام حسین (ع) به کربلا آمده و در آنجا با اهل بیت (ع) دیدار کرده است ولی مرحوم سید بن طاووس و دیگران آمدن جابر« به صورت جداگانه » و بدون دیدار با اهل بیت(ع) را نقل نکرده اند. بنابراین« پذیرش آمدن جابر» و «انکار آمدن اهل بیت(ع)» از نظر تاریخی قابل قبول نیست. 

پاسخ صحیح 
آیا اربعین و چهلم بودن، به تنهایی می تواند علت این مراسم روحانی باشد؟ و آیا آمدن و زیارت جابر به عنوان صحابی معروف یا اولین زائر می تواند دلیل سنت شدن اربعین شود؟ پس رمز و فلسفه حضور بر مرقد مطهر و تربت پاک امام حسین(ع) در روز بیستم صفر و خواندن زیارت اربعین چیست؟ 
از مطالبی که تا کنون گفته شده نتیجه می گیریم که این دو دلیل نمی تواند رمز و راز عظمت و سنت مراسم اربعین باشد.
پاسخ صحیح و قانع کننده مرحوم شیخ الطائفه (جزاه الله خیرا) طبق نقل شیخ شهر آشوب پرده از راز این معما می گشاید و علت واقعی رسم سنت اربعین را مراسم تدفین و برپایی سوگواری و عزاداری و نوحه خوانی و تجدید خاطره مصائب جانسوز و جانگداز عاشورا می داند. 
علاوه بر این روایات معتبر و مستفیضه و شاید متواتره دال بر گریستن آسمان بر عزاداری امام به مدت چهل روز نیز پرده از رمز و راز این موضوع برمی دارد.

منبع: http://ebadblog.blogfa.com/post-415.aspx


دانلود مداحی الا که راز خدایی

دانلود شعر الا که راز خدایی با مداحی حاج مهدی سماواتی بسیار دلنشین

دوستانی که می خواهند مداحی و مناجات با امام زمان که معمولا ابتدای مداحی می خوانند را کار کنند از لینک زیر دانلود کنند

برای دانلود روی لینک زیر کلیک کرده سپس روی آنجا که دارد پخش مکی شود کلیک راست کرده و save az  بزنید و آدرس دهید تا ذخیره شود.

http://song.rasekhoon.net/Samavati.Qazal.17.mp3

 

شاعر:  سید رضا موید

 الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

 

شب فراق تو جانا! خدا کند که سر آید، سر آید و تو بیایی، خدا کند که بیایی

 

 دمی که بی تو بر آید، خدا کند که نباشد الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

 

 تو از خداست وجودت ثبات دهر ز جودت رجایی و همه جایی، خدا کند که بیایی

 

 به گفتگوی تو دنیا، به جستجوی تو دل ها تو روح صلح و صفایی، خدا کند که بیایی

 

 به هر دعا که توانم، تو را همیشه بخوانم الا که روح دعایی، خدا کند که بیایی

 

 نظام نظم جهانی، امام عصر و زمانی یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی

 

 فسرده عارض گل ها ، فتاده عقده به دل ها تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

 

 دل مدینه شکسته، حرم به راه نشسته تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی

 

 تو احترام حریمی، تو افتخار حطیمی تو یادگار منایی، خدا کند که بیایی

 

 تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی

 

 هنوز جسم شهیدان فتاده است به میدان تو وارث شهدایی، خدا کند که بیایی

 

 بیا و پرده برافکن، به ظلم شعله درافکن که نور عدل خدایی، خدا کند که بیایی

 

 الا که جان جهانی، جهان جان و نهانی نهان ز دیده مایی، خدا کند که بیایی

 

 به سینه ها تو سروری، به دیده ها همه نوری به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی

 

 اسیر بند جفا را، دچار رنج و بلا را به دست توست رهایی، خدا کند که بیایی

 

 تو بگذر از سفر خود، ببین به پشت سر خود چه محشری! چه بلایی!، خدا کند که بیایی

 

 قسم به عصمت زهرا، بیا ز غیبت کبری دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی

 

 

« موید » است و دعایت، اگر قبول خدایت فتد دعای گدایی، خدا کند که بیایی


انتظار

مطلب زیر متنی زیبا از ضمن خدمنت مهدویت فرهنگیان اخذ شده است:

نتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظاری است که از ابتدای عالم آغاز شده است یعنی از زمان‌های بسیار دور، انبیاء و اولیاء نوید ظهور او را داده‌اند و در زمان‌های نزدیک تر، همه امامان ما، آرزوی روزگار دولت او را داشته‌اند.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«اگر او را درک می‌کردم، تمام عمر به او خدمت می‌کردم.»

انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظار مصلح جهانی است. انتظار حکومت عدل جهانی است و انتظار تحقق همه خوبی‌ها است. در این انتظار، بشریت چشم به راه است تا آنچه را بر اساس فطرت پاک خدایی، در آرزوی آن بوده و هیچگاه به صورت کامل به آن دست نیافته است، ببیند و مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان است که عدالت و معنویت، برادری و برابری، عمران و آبادی زمین و امنیّت و صلح و عصر شکوفایی عقل و دانش بشری را برای انسان‌ها به ارمغان می‌آورد و برچیدن بساط استعمار و بردگی انسان‌ها و نفی هر گونه ستم و ستمگری و رهایی اجتماع از انواع فسادهای اخلاقی، ره آورد حاکمیت اوست.

انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظاری است که تنها با فراهم شدن زمینه‌های شکوفایی آن، خواهد شکفت و آن زمانی است که همه انسان‌ها در طلب منجی و مصلح آخر الزمان باشند. او می‌آید تا با همکاری و همیاری یارانش علیه بدی‌ها قیام کند نه اینکه تنها با معجزه کار جهان را سامان دهد.

انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در منتظرانش شوق یاری و همراهی او را ایجاد می‌کند و به انسان هویت و حیات می‌بخشد و او را از پوچی و بی هدفی نجات می‌دهد.

آنچه گفته شد بخشی از ویژگی‌های آن انتظاری است که به وسعت همه تاریخ است و ریشه در جان همه انسان‌ها دارد و هیچ انتظار دیگری به خاک پای این انتظار سترگ نمی‌ارزد. بنابراین جا دارد که ابعاد و آثار فراوانِ انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسیم و درباره وظایف منتظران ظهور او و پاداش بی نظیر آنها سخن بگوییم.


دانلود علق منشاوی

قرائت سوره علق منشاوی برای مبتدیان تقلید منشاوی با دانلود لینک زیر پیشنهاد می شود:

http://s2.picofile.com/file/8101224200/minshawi_al_agh.mp3.html