سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

پاسخ قرآن به امکان یا امتناع موجودات فرازمینی

گروه اندیشه: امروزه چه در محیط‌های آکادمیک و چه در گیشه‌های سینمایی، به‌وفور بحث موجودات فرازمینی مطرح است، حال باید دید این مسئله از دیدگاه قرآن کریم چگونه است؛ آیا قرآن کریم تصریحی در وجود موجودات فرازمینی دارد و یا این امکان را رد می‌کند؟

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، امروزه در بسیاری از محافل علمی سخن از امکان وجود موجوداتی در عالم هستی غیر از موجوداتی که در این کره خاکی زندگی می‌کنند است و علاوه بر اندیشه، در توهم و تخیل بشر نیز داستان‌ها و فیلم‌های سینمایی بسیاری ذر سطح جهانی شاهد هستیم. یکی از بهترین منابع برای جستجو جهت امکان این امر کلام الله مجید است که به تعبیر قرآن کریم «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» نازل شده است.
اینکه در آیات قرآن کریم به این موجودات اشاره شده است یا نه و آنها چه شباهت‌هایی با موجودات زمینی دارند، موضوعی بود که درباره آن با کامران اویسی، استاد و پژوهشگر حوزه و دانشگاه و دانش‌آموخته دکتری تفسیر تطبیقی در زمینه قرآن و علوم به گفت‌وگو نشستیم. در ادامه مشروح این گفت‌وگو از نظر می‌گذرد؛
امکان یا امتناع موجودات فرازمینی/ قرآن کریم چه پاسخی می‌دهد

- آیا در قرآن کریم به موجودات فرازمینی اشاره شده است؟

در قرآن کریم با کلمه‌ای مثل «الموجودات وراء الارض» یا چیزی شبیه آن مواجه نمی‌شویم؛ بلکه آیاتی در قرآن دیده می‌شود که مفسران متقدم از آن برداشتی داشته‌اند که ممکن است مفسران معاصر با استفاده از علوم جدید - نه تحمیل علوم بر قرآن - تفسیر جدیدی از آن ارائه داده باشند.

یکی از این آیات عبارت است: «وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فِى السَّمَآءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنهَا لِلنظِرِینَ* وَحَفِظْنهَا مِن کُلِّ شَیْطنٍ رَّجِیمٍ* إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ‏ (حجر/16-18)؛ و به یقین در آسمان برج‏هایى قرار دادیم، و آن را براى بینندگان آراستیم؛ و آن را از هر شیطان رانده شده‏اى حفظ کردیم؛ مگر آن کس که دزدانه گوش فرا دهد و شهابى روشن او را دنبال کند».

برخى مفسران همان معناى ظاهرى آیه را پذیرفته‏‌اند، که مقصود آسمان حسّى و همین شهاب‏‌سنگ‏هاى آسمانى است که در شب مى‏‌بینیم و شیاطین همان موجودات خبیثى هستند که مى‏‌خواهند به آسمان‏‌ها بروند و از اخبار ماوراى زمین مطلع شوند و براى دوستان زمینى خود جاسوسى کنند، اما شهاب‏‌سنگ‏‌ها هم‏چون تیرى به سوى آنها پرتاب مى‏‌شوند و آنها را از رسیدن به هدف بازمى‏‌دارند. ولى برخى از مفسران این دیدگاه را ردّ مى‏‌کنند؛ زیرا بر اساس نظریات فلکى قدیم است. برخى مفسران آیات فوق را کنایه از انسان‏‌هایى دانسته‏‌اند که در زندگى مادى زمینى زندانى شده‏‌اند و چشم خود را به جهان برتر نمى‏‌اندازند و به آواى آن گوش فرا نمى‏‌دهند و شهاب‏‌هاى خودخواهى و شهوت و طمع و جنگ‏‌هاى خانمان‏سوز آنها را از درک معانى والا محروم مى‏‌سازد.

طبق تفسیر اول موجودات فرازمینی شامل شیاطین و جن‌هایی نیز می‌شود که برای شنیدن اسرار خلقت به بیرون از زمین می‌روند و در آسمان‌ها می‌گردند. از برخى احادیث نیز همین معنا استفاده مى‏‌شود؛ زیرا ممنوع شدن شیاطین از صعود به آسمان‏‌ها و رانده شدن آنها به وسیله شهاب‏‌ها، از هنگام تولد عیسى (علیه السلام) آغاز شد و در هنگام تولد پیامبر (صلى الله علیه و آله) کاملًا ممنوع شد. از این گونه احادیث استفاده مى‏‌شود که رابطه‏‌اى بین تولد مسیح (علیه السلام) و پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) با طرد شیاطین از آسمان وجود دارد؛ یعنى پس از ظهور دین مسیح و اسلام، و جهان‏گیر شدن آنها، بسیارى از توطئه‏‌هاى شیطانى خنثى شد و بساط بت‏‌پرستى و پیروى از شیطان در بسیارى از نقاط جهان برچیده شد و بشریت گام‏‌هاى بلندى به طرف معنویت و حقیقت برداشت.

برخى صاحب نظران مثل «عبدالرزاق نوفل»، معتقدند که این آیات اشاره به موجودات پیشرفته کرات دیگر دارد که امواج نیرومند رادیویى از فضا براى ما مى‏‌فرستند که برخى سعى مى‏‌کنند آنها را دریافت کنند، ولى اشعه‏ نیرومندى آنها را دور مى‏‌راند. البته ممکن است آیه داراى بطن و معانى مختلفى باشد و برخى کنایه و مثال باشد. پس مانعى ندارد که مقصود آیه، شامل چند تفسیر باشد.

- آیا آیه‌ای در قرآن هست که صراحت بیشتری در وجود موجودات فرازمینی داشته باشد؟

بله، آیه «وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَن فِى السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى‏ بَعْضٍ وَءَاتَیْنَا دَاوُدَ زَبُوراً (اسراء/55)؛ و پروردگارت به (حال) کسانى که در آسمان‏ها و زمین هستند، داناتر است؛ و بیقین برخى پیامبران را بر برخى [دیگر] برترى دادیم؛ و به داود، «زبور» دادیم». از آنجا که در آیه مذکور من موصوله آمده که دلالت بر جنس عاقل می‌کند، می‌تواند شامل ملائکه و بشر و جن شود و بیش از این نمی‌توان از آیه استفاده نمود.

آیه دیگری که منجر به اعتقاد به وجود موجودات فرازمینی می‌شود عبارت است از: «وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فیهِما مِنْ دابَّةٍ وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا یَشاءُ قَدیر (شوری/29)؛ و از نشانه‏‌هاى اوست آفرینش آسمان‏ها و زمین و آنچه از جنبندگان در آن دو پراکنده کرده است؛ و او هر گاه بخواهد بر جمع آورى آنها تواناست»."

- مفسران چه تفاسیری از این قبیل آیات داشته‌اند؟

علامه طباطبائى (رحمه الله) در مورد آیه مذکور مى‏‌فرماید: ظاهر آیه این است که در آسمانها خلقى از جنبندگان (دواب) مثل روى زمین وجود دارد و اگر کسى بگوید که منظور از جنبندگان آسمان ملائکه هستند مردود است چرا که کلمه «دواب» بر ملائکه اطلاق نشده است‏.

آیت‌الله مکارم شیرازی معتقد است: «کلمه «دابة» شامل موجودات ذره‏‌بینى تا حیوانات غول پیکر مى‏‌شود ... و این آیه دلالت بر وجود انواع موجودات زنده در آسمان‏‌ها دارد گر چه هنوز دانشمندان به صورت قاطعى در این زمینه قضاوت نمى‏‌کنند. و سر بسته مى‏‌گویند در میان کواکب آسمان به احتمال قوى ستارگان (سیاره‏‌هاى) زیادى هستند که داراى موجودات زنده‌اند ولى قرآن با صراحت این حقیقت را بیان مى‏‌دارد که در پهنه آسمان نیز جنبندگان زنده فراوانی وجود دارد.

زمخشرى در تفسیر خود مى‏‌گوید: بعید نیست در آسمان‏‌ها حیواناتى که بر روى زمین راه مى‏‌روند آفریده شده باشد. فخر رازى هم بعید نمى‏‌داند که خدا در آسمانها انواعى از حیوانات را آفریده باشد که مانند مردمان روى زمین (در آسمان‏ها) راه بروند. فیض کاشانی نیز گرچه به صراحت به عقیده وجود موجودات فرازمینی با توجه به آیه ذکر شده اشاره‌ای ندارد اما ریشه واژه «دابة» را دارای معنای حرکت جسمانی می‌داند. سپس ادامه می‌دهد که ملائکه دارای حرکت جسمانی نیستند؛ بنابراین او معتقد است که دابة چیزی است غیر از فرشتگان یعنی جن یا موجودی غیر از آن.

آیت‌الله نورى همدانی نیز با ذکر این نکته که اخیراً برخى از دانشمندان فضایى شوروى اعلام کردند که در کهکشان ما دست کم 1000 میلیون کره قابل زندگى وجود دارد. مى‌نویسد: جالب اینکه از این موضوع مهم در حدود چهارده قرن قبل قرآن مجید با صراحت خبر مى‏‌دهد» و سپس به آیه (شورى/ 29) استدلال کرده و دو نکته از آن برداشت مى‏‌کند: در آسمان‏‌ها نیز مانند زمین موجودات زنده وجود دارد. هر موقع که مشیت خدا اقتضا کند سکنه کرات آسمانى و زمین با یک دیگر ملاقات خواهند کرد.

استاد بنده، حجت‌الاسلام محمدعلی رضایی اصفهانی که در زمینه مطالعات قرآن و علوم فعالیت‌ می‌کنند در این زمینهمی‌نویسد: در مورد انطباق آیه مذکور با وجود حیات و موجودات زنده در کرات دیگر تذکر چند نکته لازم است: واژه «سماء» و «سموات» در قرآن به چند معنا به کار مى‏‌رود (جهت بالا- کرات آسمانى- جو زمین و ...) مى‌آید. تفسیر به وجود موجودات زنده در کرات دیگر وقتى صحیح است که ثابت کنیم کلمه «سموات» در آیه مورد بحث به معناى کرات آسمانى مى‏‌آید. در حالى که ممکن است کسى احتمال دهد که «سموات» در آیه فوق طبقات جو اطراف زمین است و مراد از دابة موجودات ریز ذره‏‌بینى (مثل ویروس‌ها و ...) و درشت (مثل پرندگان) است که در فضاى اطراف ما پراکنده‏‌اند. امّا با این حال مى‏‌توان گفت که ممکن است مراد از آیه هر دو تفسیر (کرات آسمانى و طبقات جو زمین) باشد.

لکن آیت‌الله قرشی با قاطعیت از آیه مذکور دلالت بر وجود موجودات در کره‌های آسمانی را می‌فهمد. او می‌نویسد: ضمیر «فِیهِما» به آسمانها و زمین راجع است و با قاطعیت تمام روشن می‌شود که در آسمانها جنبندگانى آفریده و پراکنده شده‏‌اند و از جمله «عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا یَشاءُ قَدِیرٌ» به‌دست می‌آید که روزى میان اهل زمین و آنها ارتباط بر قرار خواهد شد. اگر منظور از جمع، رسیدن آنها به یکدیگر باشد.

یکی دیگر از آیات معروفی که از آن برای اثبات وجود موجودات فرازمینی استفاده شده است، «الحمد لله رب العالمین»(فاتحه/2) است. جمع نمودن کلمه «عالم» با «بن» نشانه ذوی العقول بودن آن است. برخی مفسران مقصود از عالمین را جهان جن، جهان انس، جهان آب و ... دانسته‌اند که هر کدام جهانی مستقل از دیگری هستند. اما علامه طباطبایی معتقد است که این کلمه هم بر تک تک افراد عالم دلالت دارد هم نوع نوع آنها.

اینجاست که می‌توان تعبیر قرآن در برخی موارد که فرموده است «مشارق و مغارب» را تأییدکننده جهان‌های مختلف و متعدد بداند و اینکه خورشیدهای متعددی در مکان‌های مختلف در بین کهکشان‌ها وجود دارد که منشأ جهان‌هایی مانند کره زمین خواهند بود.

- آیا روایاتی در تایید موجودات فرازمینی داریم؟

روایتی از امام صادق (ع) هم وجود دارد که می‌فرماید: خدا دوازده هزار عالَم دارد که هر عالَمی بزرگتر از هفت آسمان و زمین است. هیچ عالَمی نمی‌داند که عالَم دیگری غیر از آنها وجود دارد. این روایت نشان می‌دهد که علم نداشتن نسبت به جهان دیگر بر فرض وجود جهان‌ها و عالم‌های دیگر معنا پیدا می‌کند.

روایت دیگری وجود دارد که از شهرهای درون آسمان‌ها خبر می‌دهد که ساکنان آن زبان متفاوتی دارند و نسبت به وجود آدم بی‌خبرند.

آیه دیگری که برخی با تفسیری خاص از آن استفاده وجود موجودات آسمانی را کرده‌اند آیه شریفه: «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ(بروج/1)؛ سوگند به آسمان که داراى برج‏‌هاست‏» است. آیت‌الله صادقی معتقد بود که غلط است از این آیه تفسیر به برج‌های دوازده‌گانه کنیم؛ زیرا قرآن بنا بر اصطلاح‌های فلکیون و منجمین نازل نشده است بلکه به زبان عربی فصیح نازل شده که هر عرب زبانی آن را بفهمد. سپس اضافه می‌کند که روایات هم آیه را به برج‌های هفت‌گانه تفسیر نکرده‌اند. ایشان مراد از بروج را قصرهای مرتفع در آسمان‌ها می‌داند که با زینت‌هایی آراسته شده است. این آیه نشان می‌دهد که شهرهایی در آسمان هستند که خدا یا انسان یا هر موجود دیگری آن را ساخته و چه‌بسا در آینده بتوان به آنجاها سفر کرد. او معتقد است ساکنان شهرهای آسمانی، به گناه آلوده نشده‌اند و از شیطان و انسان خبر ندارند و فقط راه و رسم خداپرستی را دارند.

به نظر می‌رسد که سخنان ایشان فقط در حد احتمال است. بنابراین می‌توانیم بگوییم وجود موجوداتی خارج از زمین اعم از ملائکه، جن، و موجود فضایی و حتی انسان امکان دارد.

منبع: ایکنا


روایات تفسیری منتقله از دیدگاه نخبه دانشگاه و حوزه

تحقیق و بررسی در خصوص روایات موجود در منابع اهل تشیع و تسنن همواره به عنوان یکی از موضوعات مهم و کلیدی محققین این علم بوده است.
تاریخ انتشار : شنبه 17 تیر 1396 ساعت 14:32
کد مطلب: 7060
 
روایات تفسیری منتقله از دیدگاه نخبه دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
 
به گزارش پایگاه قرآنی – دانشگاهی ایحاء ، دکتر کامران اویسی که پایان نامه وی با عنوان«روایات تفسیری منتقله قصص انبیا در مجمع البیان» به تازگی در شانزدهمین دوره انتخاب پایان نامه های برتر کشور در مقطع دکتری حائز رتبه دوم شد، فارغ التحصیل مقطع دکتری دانشکده علوم قرآنی قم می باشد که به تحقیق و بررسی یکی از انواع روایات تفسیری با نام « روایات تفسیری منتقله» پرداخته است که در ادامه با آن آشنا خواهیم شد. 


- معرفی اجمالی

اینجانب کامران اویسی متولد تهران که بعد از گذراندن تحصیلات دانشگاهی در مقطع کارشناسی علوم قرآنی و خدمت سربازی وارد حوزه علمیه قم شدم و در کنار تحصیلات حوزوی، تحصیلات دانشگاهی را تا مقطع دکتری در رشته تفسیر تطبیقی ادامه دادم و اکنون فارع التحصیل دکتری دانشگاه علوم و معارف قران کریم هستم.

رساله دکتری اینجانب که مقام دوم جشنواره پایان نامه های قرآنی را کسب نمود با عنوان بررسی روایات منتقله قصص انبیا در مجمع البیان است.


- منظور از روایات تفسیری منتقله در قصص انبیاء چیست؟

روایات تفسیری از مباحثی هستند که با رشد مطالعات قرانی در کشور بدان بیشتر پرداخته شده است.

روایات منتقله به روایاتی گویند که از مکتب و مذهبی به مکتب و مذهب دیگر انتقال یابد اما راویان یا علمای مقصد متوجه این انتقال نمی شوند.

به عنوان مثال ممکن است روایتی از مکتب خلفای اهل تسنن وارد مکتب و منابع حدیثی شیعه شود و تلقی روایت امام صادق علیه السلام از آن شود در صورتی که این روایت از امام صادق علیه سلام صادر نشده است.

فصل اول رساله به تبیین همین کلیات و مفاهیم مربوط می شود. و آرای علمایی مانند صالحی نجف آبادی و علامه عسکری درباره روایات منتقله بررسی می گردد.


- دلیل انتخاب مجمع البیان برای کار تحقیقاتی در این زمینه چیست؟

تفسیر مجمع البیان نیز دارای روایات منتقله است. به ویژه در بحث قصص قرآن و به صورت خاص تر در داستان پیامبران

بنابراین فصل های دوم تا پنجم رساله به ترتیب بر اساس پیامبرانی که داستانشان در قرآن آمده است از آدم تا خاتم علبهم السلام تدوین یافته است.

علت و ملاک اینکه برخی روایات، منتقله می شوند نیز در جای خود در رساله توضیح داده شده است مانند راویان و اساتید روایت مشترک بین شیعه و اهل تسنن به ویژه در آثار شیخ صدوق و شیخ طوسی. اشتباه نساخ در تلقی از کنیه های مشترک مانند ابوجعفر که احتمال داشته ابوجعفر طبری مفسر سنی بوده اما بعدا ناسخ و نویسنده خیال کرده منظور ابوجعفر باقر است و یک علیه السلام جلویش نوشته و دیگران پس از او نیز بدون توجه آن را تلقی روایت امام باقر کرده اند.


- دلیل انتخاب این موضوع و اولویت این موضوع در جهان اسلام چیست؟

استاد راهنما و کسی که جرقه این نوع نگاه به روایات را در ذهن بنده روشن نمود جناب حجت الاسلام دکتر سید رضا مودب استاد تمام دانشگاه قم است که سالها قبل از تدوین رساله دکتری این بحث روایات منتقله را به صورت مقاله چاپ کردیم. و در حال حاضر نزدیک پنج تا شش مقاله علمی پژوهشی و علمی ترویجی در این زمینه نوشته ام که اکثرا با همکاری دکتر مودب بوده است.

نیز در صدد هستیم تا یک کرسی نظریه پردازی برای روایات منتقله برگزار کنیم که البته کمی زمان می برد.


- نتایج به دست آمده در این تحقیقات را بیان بفرمایید.

نتیجه اینکه روایات منتقله هم می توانند استوار باشند هم نا استوار. البته به زودی چکیده رساله را برایتان از خود رساله می فرستم.

اساتید مشاور نیز عبارت بودند از ایت الله دمتر احمد عابدی چهره شناخته شده تلویزیونی که کارشناس مذهبی برنامه هایی مانند این شبها و باران که در لحاظات قبل از افطار شبکه یک سیما پخش می شد هستند و در زمینه حدیث و روایت تسلط دارند. نیز حجت الاسلام دکتر محمدتقی دیاری بیدگلی که ایشان نیز در زمینه روایات به ویژه روایات تفسیری و نیز مبحث اسرائیلیات ید طولایی دارند.

سخت گیری های داوران دانشکده علوم قرآنی قم دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم نیز به غنای این رساله کمک نمود. به ویژه دقت نظر حجت الاسلام دکتر عبدالرضا زاهدی که ایشان نیز در زمان خودشان  سالها پیش رساله دکتری ایشان حائز رتبه برتر شده بود. نیز حجت الاسلام مهدی رستم نژاد که در حال حاضر معاون آموزش حوزه های علمیه سراسر کشور نیز هستند و از متخصصان به نام مطالعه در زمینه روایات تفسیری هستند.

همه اینها به ویژه عنایت خود معصومان علیهم السلام و شاید دعای مرحوم طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان منجر به این شد که رساله دکتری بنده حقیر دارای کیفیت علمی مطلوبی شوذ.

به نظر می رسد اگر روایات منتقله استوار را بتوان پیدا نمود هرچند اندک؛به بحث تقریب بین مذاهب کمک می کند. از جنبه کشف نا استوارها نیز سبب پالایش روایات به ویژه روایات تفسیری می شود که در مجمع البیان به دلیل استفاده از سخنان صحابه و تابعین ونگاه تقریبی طبرسی اهمیت بیشتری میابد.


- آیا این موضوع تابحال پیش زمینه هایی داشته و از سوی مراکز تحقیقاتی در این خصوص تحقیفاتی صورت پذیرفته است؟

اولین کسی هستم که در زمینه روایتهای منتقله در غیر اختلاف قرائت مقاله نوشتم و در واقع پیشینه رساله دکتری خود را به صورت خاص خودم تولید کردم گرچه به صورت عام در کتابهای علامه عسکری و مرحوم صالحی نجف آبادی دیده می شود.

دیگرانی نیز در دانشگاه های دیگر مانند قم و کاشان در حال تالیف رساله و پایان نامه در همین زمینه روایات منتقله هستند.

 
- خواسته های خود را از داشگاه علوم و معارف قرآن کریم و مراکز تحقیقاتی و مجامع علمی بیان کنید.

بنده هم کارشناسی و هم دکتری خود را در دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم گذرانده ام و یک عرق و علاقه خاصی به دانشگاه دارم. کاش مسئولان نگاه عمیقتری به ظرفیتهای موجود در دانشگاه چه اساتید و چه دانشجویان داشته باشند.

مدیر پژوهش دانشگاه جناب دکتر کاوند طی تماسی صحبت اولیه چاپ رساله را در انتشارات دانشگاه انجام دادند. حال باید دید این سخن محقق می شود یا خیر.خلاصه امیدوارم که بشود.

اما هنوز حتی یک تماس تلفنی از سوی وزارت علوم نداشته ام چه رسد که بخواهند تقدیر و جایزه بدهند.

در خواست بنده از دانشگاه فخیم علوم و معارف قرآن کریم این است که ترتیبی اتخاذ شود که بنده دین خود را به عنوان یک عضو این دانشگاه در قالب تدریس ادا کنم. بنده فقط دو واحد در دانشکده تفسیر درس داده ام. نیزاگر قراراست عضوهیات علمی جدیدی گرفته شود از پتانسیل های خود دانشگاه استفاده شود نه از بیرون. بنده همین جا با افتخاراعلام می کنم که اگر پیشنهاد عضویت هیات علمی به بنده شود با کمال میل می پذیرم.

بنده دارای شش مقاله علمی پژوهشی و چند مقاله علمی ترویجی و پنج کتای تالیفی و چندین مقاله در کنفرانس های بین المللی و ملی هستم.


- برنامه های خود را برای آینده اعلام و چند نمونه از مهمترین فعالیت های علمی خود را بیان نمایید.

بنده خیلی علاقه مندم در آینده بتوانم ملاک های تشخیص روایات منتقله و استواری و نااستواری آنها را به تفصیل منقح سازم و در قالب یک کتاب ارائه دهم و نیز از آنجا که رشته بنده تفسیر تطبیقی است دوست دارم یک دور تفسیر تطبیقی ترتیبی بنویسم که البته یک فعالیت علمی  بیست ساله است.

 
- در پایان هرسخن و یا مطالب مفید متناسب با موضوع که مد نطرتان است، بیان بفرمایید.

صحبت خاص دیگری ندارم فقط دعا می کنم که دانشگاه و دانشجویان و اساتید روز به روز به برکت های علمی و دینی این دانشگاه با کسب موفقیت های خود اضافه کنند.
منبع: سایت ایحا

طبرسی و روایت متفرد او

برخی روایاتی که مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان ذکر کرده است در هیچ منبع روایی شیعی یا سنی نیامده است و از آن تعبیر به متفردات طبرسی می شود مانند:

جاءت به الروایة عن ابن مسعود قال‏ کنت ردیف رسول الله ص على حمار فقال یا ابن أم عبد هل تدری من أین أحدثت بنو إسرائیل الرهبانیة فقلت الله و رسوله أعلم فقال ظهرت علیهم الجبابرة بعد عیسى یعملون بمعاصی الله فغضب أهل الإیمان فقاتلوهم فهزم أهل الإیمان ثلاث مرات فلم یبق منهم إلا القلیل فقالوا إن ظهرنا لهؤلاء أفنونا و لم یبق للدین أحد یدعو إلیه فتعالوا نتفرق فی الأرض إلى أن یبعث الله النبی الذی وعدنا به عیسى (ع) یعنون محمدا ص فتفرقوا فی غیران الجبال و أحدثوا رهبانیة فمنهم من تمسک بدینه و منهم من کفر ثم تلا هذه الآیة «وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ» إلى آخرها ثم قال یا ابن أم عبد أ تدری ما رهبانیة أمتی قلت الله و رسوله أعلم قال الهجرة و الجهاد و الصلاة و الصوم و الحج و العمرة .[1]

ترجمه کلام ابن مسعود این است که من ردیف پیغمبر (ص) بر الاغى سوار بودم، پس آن حضرت فرمود: اى پسر ام عبد آیا میدانى از کجا بنى اسرائیل رهبانیّت را اختراع کردند، پس گفتم خدا و رسول او داناتر است، فرمود: بر بنى اسرائیل ستمکارانى مسلّط شد، بعد عیسى بن مریم علیهما السلام که مرتکب گناهان نسبت به خدا شدند، پس اهل ایمان غضبناک و خشمگین شده، پس با آنها مقاتله و پیکار کردند، پس سه مرتبه اهل‏ ایمان از ایشان منهزم و فرارى شدند مگر اندکى، پس گفتند اگر ما بر این گروه ستمکاران و جبّاران نمایان شویم ما را نابود می کنند و براى دین یک نفر باقى نخواهد ماند تا دعوت بسوى او کند پس بیائید و در روى زمین پراکنده شویم تا خداوند پیامبرى را که عیسى علیه السلام بما وعده داد مبعوث کند و مقصودشان حضرت محمد صلّى اللَّه علیه و آله بود، پس متفرّق و پراکنده در میان غارهاى کوه‏ها شدند و اختراع رهبانیّت کردند، پس بعضى از آنها متمسّک و ملتزم بدینش گردیده و برخى هم کافر شدند، سپس این آیه را تلاوت کرد: وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ، تا آخر آیه، سپس فرمود: اى پسر ام عبد آیا میدانى رهبانیّت امّت چیست، گفتم خدا و پیامبرش دانا ترند، فرمود، هجرت در راه خدا و جهاد و پیکار با دشمنان و نماز و روزه و حج و عمره.

 



[1]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏9، ص 366.


مقاله ای درباره صفات ذات

از امام رضا علیه السلام  روایات فراوانی به ویژه در بحث اعتقادات به میراث گذاشته شده است که درباره یک روایت بررسی هایی انجام یافته که در سایت رضوان علم از سوی حقیر منتشر شده است. پیشنهاد می شود به آن مراجعه شود.

http://razavi.aqr.ir/portal/home/?news/122501/168057/1018296/%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%AA%20%D8%B0%D8%A7%D8%AA%20%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C%20%D8%A7%D8%B2%20%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B1%D8%B6%D8%A7%20(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)


اصل تاخر حادث

اصل تأخّر حادث‏

این اصل شبیه استصحاب عدمى بوده و از فروعات مبحث استصحاب است. مثلاً اگر دو چیز در خارج محقق و حادث‏ گشته اما تاریخ تقدم‏ و تأخر حدوث یکى بر دیگرى مجهول باشد، در این صورت دو فرض متصور است:

الف. تاریخ حدوث یکى از دو امر معلوم و تاریخ دیگرى مجهول است. در این مورد با اعمال اصل تأخر حادث، مى‏گوییم آن امرى که تاریخ حدوث آن مجهول است بعد از آن دیگرى (که تاریخ حدوث آن معلوم است) است. چنان که ماده 874 قانون مدنى مى‏گوید: «اگر اشخاصى که بین آنها توارث باشد بمیرند و تاریخ فوت یکى از آنها معلوم و دیگرى از حیث تقدم و تأخر مجهول باشد فقط آنکه تاریخ فوتش مجهول است از آن دیگرى ارث مى‏برد.»

ب. درصورتى‏که تاریخ حدوث هیچ‏یک از دو امر معلوم نباشد، اصل تأخر حادث در هریک با اصل تأخر حادث در دیگرى معارضه مى‏کند، و در این حالت هر دو ساقط مى‏گردند. مثلا هرگاه پس از تحقق هبه، واهب از هبه رجوع کند و درخواست استرداد مال موهوب را بکند، و متهب مدعى گردد که قبل از رجوع تغییرى در عین موهوبه حاصل شده است. و بر اساس شق 4 ماده «803» قانون مدنى واهب حق رجوع ندارد و واهب دفاع کند که تغییر پس از رجوع او حاصل شده است و تاریخ رجوع و تاریخ تغییر مجهول باشد، دادرس خواهان را محکوم به بى‏حقى مى‏کند، زیرا اصل تأخر حادث در دو طرف جارى و ساقط مى‏گردد در نتیجه تغییر مورد هبه پس از رجوع ثابت نمى‏شود و هبه به حال خود باقى مى‏ماند.[1]

 



[1] . فرهنگ تشریحى اصطلاحات اصول، ص 95.


مرگ جاهلیت و شناخت امام زمان

  منظور از شناخت در حدیث ‹‹ هرشخصی که امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است چیست ؟

 

روایاتی در منابع شیعه و اهل تسنن وجود دارد[1] که مفاد آن، این است که هر کس امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؛ مانند: ْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ إِمَامٌ حَیٌّ یَعْرِفُهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.[2] 

عیسى بن سرى ابن یسع، مى‏گوید که: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده است: کسى که بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ (زمان) جاهلیت مرده است؟ امام علیه السّلام فرمود: (آدمى) هنگامى که جانش بدینجا برسد- و با دست مبارک به سینه خود اشاره کردند- بیشترین نیاز به معرفت امام احساس مى‏شود. راوى مى‏گوید آنگاه حضرت به من فرمود: تو (از نظر اعتقادى) در مرحله خوبى هستى (میزان معرفت تو به ولایت خاندان، در حدّ خوبى است).[3]

حدیث مذکور نشان می دهد که داشتن اعتقاد خوب به ویژه در زمینه امام شناسی از اساس معرفت به امام هرزمان است.

روایت دیگری که معرفت نسبت به امامت و ولایت به امام هر زمان را تأیید می کند، حدیثی است که ابو عبیده حذاء نقل کرده است: وی گوید: ما در زمان امام باقر علیه السلام (براى تعیین جانشین او) مانند گله بى‏چوپان سرگردان بودیم، تا سالم بن ابى حفصه را (که بعداً زیدى مذهب شد و امام صادق علیه السلام او را لعن و تکفیر کرد) ملاقات کردیم، به من گفت: اى ابا عبیده! امام تو کیست؟ گفتم: ائمه من، آل محمد هستند گفت: هلاک شدى و مردم را هم هلاک کردى، مگر من و تو از امام باقر علیه السلام نشنیدیم که می فرمود «هر که بمیرد و بر او امامى نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است»؟ گفتم: چرا به جان خودم چنین است، سپس حدود سه روز گذشت که خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و خدا معرفت او را به من روزى کرد (او را به جانشینى پدرش شناختم) به حضرت عرض کردم: سالم به من چنین و چنان گفت. فرمود: اى ابا عبیده همانا کسى از ما (ائمه) نمیرد جز اینکه کسى را جانشین خود کند، که کردار و رفتارش مانند خود او باشد و به آنچه او دعوت می کرد، دعوت کند.[4]

بنابراین قدر متیقن از اخبار گفته شده، شناخت مقام امامت ائمه اطهار نسبت به مردم عادی است. یعنی بنا بر برخی روایات  اولاً بداند که نام و القاب امامان معصوم (ع) چیست[5] و ثانیاً کمترین حد معرفت به امام زمان آن است که امام، در همه درجات جز مقام نبوت، همسنگ ومساوی با پیامبر (ص) است.[6]

این در حالی است که اهل تسنن در این باره می­گویند: منظور از امام زمان، سلطان و زمامدار هر عصریست؛ چه ظالم باشد و چه عادل. این سخن اهل سنت را عقل تایید نمی­کند؛ چون شناختن سلطان ظالم، هیچ تاثیری در ایمان و اعتقاد مردم ندارد، چه برسد به اینکه فردی که نسبت به او معرفت پیدا نکند مرگش، به مرگ دوران جاهلیت باشد.عده­ای دیگر از اهل سنت می­گویند: منظور از امام زمان، در این حدیث، همان قرآن است. پاسخ این حرف ایشان هم این است که: قرآن برای تمام زمان­هاست و گذشت زمان، تغییری در آن پدید نمی­آورد تا هر قرآنی، امام زمان مردم زمان خود باشد. در ضمن اگر در این نظر، منظور از معرفت، شناختن کلمات و آیات قرآن باشد، در هر عصری، افراد زیادی از مسلمانان هستند که سواد خواندن و نوشتن ندارند، حال باید بگوییم آنان که نمی­توانند، بخوانند و بنویسند در هنگام مرگ به مرگ جاهلیت می­میرند؟!!و این حرفی است که عقل سلیم و وجدان بیدار آن را قبول نمی­کند.[7]

در نتیجه باید گفت: حدیث مورد سؤال،  این حدیث به خوبى گواهى مى‏دهد که در هر عصر و زمانى امام معصومى وجود دارد که باید او را شناخت، و عدم شناسائى او آنچنان زیانبار است که انسان را در سرحد دوران کفر و جاهلیّت قرار مى‏دهد.آیا منظور از امام و پیشوا در این حدیث همان کسانى است که در رأس حکومت‏ها قرار دارند، چنگیزها و هارون‏ها و زمانداران وابسته؟ بدون شک جواب این سؤال منفى است، چرا که زمامداران غالباً افرادى نادرست و ظالم و گاه وابسته به شرق و غرب، و عامل سیاست‏هاى بیگانه بوده و هستند، و مسلماً شناسایى آنها و پذیرش امامتشان انسان را به «دارالبوار» و جهنم مى‏فرستد. پس روشن مى‏شود که در هر عصر و زمانى امامى معصوم است که باید او را پیدا کرد و رهبرى او را پذیرا شد.[8] سرانجام  می توان گفت: معرفت امام این است که بر هر کس واجب است در دنیا امام خود را شناخته و اطاعت او را نماید و او را پیشواى خود بداند.[9]

 

منابع

بحرانى، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم: مؤسسه بعثه، 1374 ش، چاپ اول.

برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم: دار الکتب الإسلامیة، 1371 ق، چاپ دوم.

بروجردى، محمد ابراهیم‏، تفسیر جامع‏، تهران: انتشارات صدر، 1366 ش‏، چاپ ششم‏.

حمیرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1413 ق، چاپ اول.

صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1404 ق، چاپ دوم.

طباطبایى، محمد حسین‏، المیزان فى تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى‏، 1417 ق‏، چاپ پنجم‏‏.

عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، تهران: المطبعة العلمیة، 1380 ق، چاپ اول.

کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق، چاپ چهارم.

مجلسى، محمدتقى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، قم: مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، 1406 ق، چاپ دوم.

مصطفوى، جواد،  ترجمه أصول الکافی، تهران: کتاب فروشى علمیه اسلامیه، 1369 ش، چاپ اول.

مکارم شیرازى، ناصر، سلسله دروس فی العقائد الاسلامیه، قم: مدرسه الامام على بن ابى طالب (ع)، 1385 ش، چاپ سوم.

 

 



[1]. روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏12، ص 253؛ المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏3، ص 381.

[2].قرب الإسناد، ص 351.

[3]. المحاسن، ج‏1، ص 92.

[4].بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص 259.

[5]. تفسیر العیاشی، ج‏1، ص 252؛ الکافی، ج‏2، ص 20-21.

[6]. البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص 582.

[7]. أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏2، ص 131.

[8]. ر.ک: سلسله دروس فی العقائد الاسلامیه، ص 254-255.

[9].ر.ک: تفسیر جامع، ج‏1، ص 99.


بررسی اجمالی دوازده مهدی

یکی از شبهاتی که اخیراً در میان برخی از دانشجویان دیده می شود و گویا از شبهات بهائیانی است که می خواهند مستمسکی برای عقاید باطل خود پیدا کنند، قضیه دوازده مهدی پس از امام دوازدهم (علیه اسلام) است. این مستمسک، ناشی از وجود روایاتی است که در آنها به صراحت به آمدن دوازده مهدی پس از امام دوازدهم (علیه اسلام) اشاره دارد. به عنوان نمونه

و عن آبائه عن النبیّ صلّى اللّه علیه و آله قال: «قال- فی اللّیلة التی کانت فیها وفاته- لعلیّ علیه السّلام: یا أبا الحسن أحضر صحیفة و دواة، فاملى (فأملا) رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله وصیته حتّى انتهى هذا الموضع. فقال: یا علی إنه سیکون بعدى اثنا عشر إماما و من بعدهم اثنا عشر مهدیّا، فأنت یا على أول الاثنى عشر الإمام.

و ساق الحدیث إلى أن قال: و لیسلّمها الحسن إلى ابنه «م ح م د» المستحفظ من آل محمد صلّى اللّه علیهم. فذلک اثنا عشر إماما، ثمّ یکون من بعده اثنا عشر مهدیّا، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها إلى ابنه أول المهدیین‏ له ثلاثة أسامی اسم کاسمی و اسم أبى و هو عبد اللّه و أحمد و الاسم الثالث المهدی و هو أول المؤمنین».[1]

ترجمه: امام (علیه السلام) از پدرانش از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می کند: «پیامبر (صلی الله علیه و آله)  در شبی که می خواست وفات نماید به علی (علیه السلام) فرمود: ای ابا الحسن! یک کاغذ و دوات حاضر کن. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وصیتش را املا فرمود تا اینجا انتها یافت. و حدیث ادامه داشت تا اینجا که فرمود: تا اینکه امام حسن عسکری (علیه السلام) امر امامت را به پسرش "م ح م د" کسی که از بین آل محمد (صلّى اللّه علیهم) وجودش حفظ گردیده است، بسپارد. پس آنها دوازده امام هستند؛ سپس بعد از او، دوازده مهدی هستند. هنگامی که موقع وفات امام دوازدهم (علیه السلام) رسید، او هدایت و مهدی بودن را به پسرش که اولین نفر از آن مهدی های دوازدگانه است، می سپارد؛ امام دوازدهم (علیه السلام) سه اسم دارد؛ اسمی همانند نام من و اسمی مثل نام پدرم  و آن عبدالله و احمد است و اسم سوم، مهدی است و او اولین ایمان آورندگان است.»

پاسخ ها و توجیه هایی نسبت به روایات نامبرده، گفته شده است مانند اینکه بعد از حضرت مهدى (علیه السلام) دولتى نیست؛ فقط در روایت ضعیفى هست که فرزندانش به جایش مى‏نشینند و در بیشتر روایات است که حضرت مهدى (ع) تا چهل روز پیش قیامت نمیرد، و آن موقعى است که هرج و مرج و نشانه‏هاى قیامت پیدا شود و اگر بر ما لازم بود که بامامت دوازده نفر بعد از آنها (که در روایات دیگرى وارد شده) اقرار کنیم باید حدیثهاى متواترى هم در این باره باشد که در برابر حدیثهاى معارض بتواند مقاومت کند و ملاحظه جمع بین آنها بشود. نیز ممکن است این مهدی های دوازده گانه خلیفه و نایبانی برای امام دوزادهم باشند البته بدون مقام امامت. توجیه های دیگری مانند اینکه مقصود رجعت دوباره ائمه (علیهم السلام) است نیز گفته شده است.[2]این احتمال نیز وجود دارد که منشا چنین روایاتی به زیدیه برگردد که می خواستند شاهدی برای افرادی که خود را مهدی می دانستند، داشته باشد و حتی احتمال دارد این نوع از روایات از ساخته های افرادی مانند وهب بن منبه و از اسرائیلیات باشد که روایاتی شبیه به آن را نقل کرده است.

 



[1] . نوادر الأخبار فی ما یتعلق بأصول الدین، ص 294.

[2]. ر.ک: الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، ص 397-404.


کتابی که باعث شیعه شدن بسیاری از مردم در روسیه شد

 


کتابی که باعث شیعه شدن بسیاری از مردم در روسیه شد


کد خبر: 372822 | تاریخ مخابره :1394/12/1 - 18:09 | سرویس: حوزه علمیه قم


حوزه/ مترجم روسی قرآن کریم گفت: کتاب چهل داستان قرآن کریم درباره اهل بیت(ع) در روسیه تاثیرات عمیقی در جامعه داشت و بسیاری به سمت تشیع روی آوردند.
به گزارش خبرگزاری حوزه، ناظم زینال اف امروز در مراسم رونمایی از کتاب ترجمه قرآن کریم به زبان روسی در جامعه المصطفی با ذکر این مطلب که این کتاب ترجمه روسی قرآن است که توسط یک طلبه شیعی انجام شده است گفت: پس از حضور در حوزه علمیه قم در زمینه فعالیت های قرآنی گرایش خاصی داشتم و از همان ابتدا شیفته خدمت در این عرصه بودم.
وی بیان کرد: کتاب چهل داستان قرآن کریم درباره اهل بیت(ع) از مهمترین کتاب های من در روسیه بود و این کتاب تاثیرات عمیقی در جامعه داشت و بسیاری به سمت تشیع روی آوردند.
ناظم زینال اف افزود: این ترجمه قرآن حاصل رویکرد مثبت و حمایت های دو مجموعه جامعه المصطفی و ترجمان وحی بوده است که این کتاب در این مرکز تولید شده است.
وی با ذکر این مطلب که سابقه ترجمه قرآن به زبان روسی به 300 سال پیش بر می گردد گفت: قرآن کتاب تاثیرگذاری در جامعه روسی بوده است و به همین خاطر ترجمه های متعددی از قرآن صورت گرفته است.
این طلبه جامعه المصطفی بیان کرد: متاسفانه اکثر ترجمه‌های قبلی در روسیه از سوی خاورشناسانی انجام شده است که اطلاعات زیادی در خصوص دین نداشته اند.
وی گفت: ترجمه‎های قرآن به زبان روسی از سوی اهل سنت نیز انجام شده است، ولی بسیاری از آنها قوی نیستند، اماسعی کردم در این ترجمه قرآن به زبان روسی از این آثار استفاده کرده و با مطالعه دقیق منابع فارسی از جمله ترجمه استاد مجتبوی، فولادوند، آیت الله العظمی مکارم شیرازی و آیت الله مشکینی ترجمه قوی ارایه دهم.
این مترجم قرآن بیان کرد: وقتی که کار در این زمینه پیچیده تر می شد به تفاسیر المیزان و نورالایمان از حجت الاسلام فقیه ایمانی، نیز مراجعه می کردم.
وی با ذکر این مطلب که در این زمینه تا حد امکان از کلمات اصیل روسی استفاده شده است بیان کرد: موسسه ترجمان وحی از سال 1389 نیز همیشه حمایت های بسیاری از این اثر به عمل آورد و کمک بسیاری به اتقان بیشتر این اثر داشت؛ انتشار شرق شناسی سنپترزبورگ این کتاب را در روسیه منتشر کرده است؛ این اثر با 9 بار ویرایش علمی و محتوایی و ادبی اثری دقیق در این زمینه است.
زینال اف اظهارکرد: بنده ویرایشگر تفسیر نورالقرآن بودم که این تفسیر در روسیه نیز منتشر شده است؛ پیش از آن نیز خود آموز قرات قرآن کریم را نیز به 70 هزار جلد چاپ کردم.


راه های محرم شدن فرزند خوانده

راه های محرم شدن فرزند خوانده

                                                                             دکتر کامران اویسی

چند راه برای محرم شدن کودک به والدین وجود دارد :

1-      رضاع: شیردادن

از نظر فقه شیعه شیر دادنی که علت محرم شدن است شروطی دارد:
1.    بچه شیر زن زنده را بخورد نه شیر زن مرده را، 
2.    شیر آن زن از حرام مثل زنا، نباشد، 
3.    بچه شیر را از پستان زن بمکد نه این که با وسیله‌ای شیر را در کام او بریزند، 
4.    شیر خالص بوده و با چیز دیگری مثل غذا، مخلوط نباشد، 
5.    شیر از یک شوهر باشد، ولی اگر زن از شیر شوهر اول خود بچه‌ای را شیر دهد و بعد شوهر دیگر کند و از شیر آن شوهر، هم بچه دیگری را شیر دهد آن دو بچه با هم محرم نمی‌شوند و نیز اگر زن شیردهی را طلاق دهند و آن زن شوهر دیگری کند و از آن شوهر، فرزند آورد و تا موقع زاییدن، شیری که از شوهر اول داشته، باقی باشد و مثلاً هشت دفعه، پیش از زائیدن، از شیر شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاییدن، از شیر شوهر دوم، بچه‌ای را شیر دهد، آن بچه به کسی محرم نمی‌شود.
6.    بچه به واسطه مرض، شیر را برنگرداند و اگر برگرداند، بنابر احتیاط واجب، کسانی که به واسطه شیر خوردن به آن بچه محرم می‌شوند، باید با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه هم به او ننمایند.
7.    پانزده مرتبه یا یک شبانه‌روز، شیر سیر بخورد و یا مقداری شیر به او بدهند که بگویند از آن شیر، استخوانش محکم شده و گوشت در بدن او روییده است، بلکه اگر ده مرتبه هم به او شیر دهند احتیاط مستحب آن است کسانی که به واسطه شیر خوردن به او محرم می‌شوند، با او ازدواج نکرده و نگاه محرمانه هم به او ننمایند که این شیر خوردن چند شرط دارد:
الف: در بین این پانزده مرتبه یا یک شبانه‌روز شیر خوردن، بچه غذا نخورد.
ب: در بین آن، بچه شیر زن دیگری را نخورد.
ج: در هر مرتبه، بچه بدون فاصله شیر بخورد، ولی نفس تازه کردن و یا صبر کردن مختصر اشکالی ندارد.
د: دو سال بچه تمام نشده، بلکه کمتر از دو سال داشته باشد.

کدام رضاع و شیردادن محرمیت فرزند خوانده ایجاد می کند؟

1-    اگر خود مادرخوانده شیر دارد (یعنی فرزندی داشته و بدنیا آمده و بعد فوت کرده) خود او به آن پسر اگر شیر دهد آن پسر مانند فرزند خود به پدر و مادر و سایر محارم او محرم می‌شود.
2-    اگر مادر مادر خوانده (مادر بزرگ)به کودک شیر دهد، او مادر رضاعی طفل، و طفل به آن زن (مادرخوانده) نیز محرم می‌شود؛ زیرا برادر رضاعی او خواهد شد، نه تنها به آن زن، بلکه به خواهران، خواهرزاده‌ها، برادرزاده‌ها، عمه‌ها، خاله‌ها، مادربزرگ و تمامی نوه‌های مادربزرگ محرم خواهد شد.
3-    اگر مادر آن زن شیر نداشته باشد، ولی خواهر یا خواهرزاده، یا نوه خواهرش شیر داشته باشد و بطور کامل به آن پسر بچه شیردهد، در این صورت نیز به آن زن محرم شده وحکم خواهرزاده یا فرزند خواهرزاده او راپیدا می کند و علاوه بر این به مادر و سایر خواهران و برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها و عمه‌ها و خاله‌ها و مادربزرگ ونوه‌های مادربزرگ نیز محرم می‌گردد.
4-    اگر یکی از برادرهای آن زن، یا دختر یکی از برادرزاده‌هایش و یا حتی نوه یکی از برادرزاده‌هایش، طبق آنچه در بالا آمد به آن نوزاد شیر دهد، به آن زن و تمامی افرادی که در بالا گفته شد محرم می‌گردد و خانم مذکور عمه رضاعی او به شمار می‌رود. 
5-    همان راه‌های سه‌گانه‌ای که در مورد مادرخوانده گفته شد در مورد مرد نیز جاری است؛ (البته از طرف بستگان مرد) بنابراین می‌توان محرمیت را بین دختربچه و پدرخوانده از طریق شیر مادر آن مرد، یا خواهر، و یا خواهرزاده‌هایش یا زن برادر و یا برادرزاده‌هایش ایجاد کرد.

از نظر فقه امامیه شیر قبل از دو سالگی سبب محرمیت است و رضاع راهکار محرمیت قبل از دو سال است. البته در این مورد بین شیعه و سنی اختلاف بوده و برخی از اهل سنت رضاع کبیر را قبول دارند که محل بحث ما نیست.  

2- صیغه موقت
اگر طفل بزرگ‌تر از دو سال بود یا در میان اقوام، زن شیردهی نبود، صیغه موقت می‌تواند جهت محرمیت کارساز باشد. نحوه اجرای آن برای پسر و دختر فرزند خوانده تفاوت دارد:

اگر فرزندخوانده دختر باشد
1.    به وسیله‏ خواندن صیغه‏ عقدموقت بین دختر (خوانده) و پدر یا پدربزرگ پدرخوانده، دختر به او محرم می‌گردد؛ چون دختر، زن پدر مرد می‌شود. در این جا دخول شرط نیست. البته باید خواندن عقد موقت اولاً با اجازه ولی شرعی طفل (پدر یا جد پدری) و یا قیم و سرپرست شرعی او باشد و در صورت نبودن یکی از اینها باید با اجازه حاکم شرع و مجتهد جامع‌الشرایط باشد. ثانیاً اینکه چنین نکاحی به مصلحت صغیره شیرخوار باشد. در این مورد بین فقها اختلاف‌نظری وجود دارد که نیاز به توضیح بیشتری دارد:
فقهابالاتفاق معتقدند مدت عقد موقت باید مشخص و معلوم باشد. هیچ اندازه خاصی از نظر کم و زیاد بودن در آن شرط نیست. ولی عده‌ای با توجه به اینکه دختربچه در سن استمناع نیست، معتقدند زمان عقد موقت در چنین عقدی باید به قدری طولانی باشد که امکان بهره‌گیری جنسی در پایان آن مدت وجود داشته باشد؛ در غیر این صورت چنین عقدی باطل است، زیرا در عرف عقلاً به دختر شیرخواری که برای یک روز عقد او خوانده شده زوجه گفته نمی‌شود و اساساً چنین ازدواجی نتیجه، ثمره و مفهومی ندارد. بله شاید بتوان گفت تنها ثمره این نکاح محرمیت کودک با پدرخوانده است و چه نتیجه و فایده‌ای بهتر از این، ولی باید توجه کرد که آثار شرعی که بر یک موضوع بار می‌شود بعد از تحقق آن موضوع است؛ پس نکاح باید با تمام شرایطش به درستی در خارج محقق شود تا آثار شرعی و نتایج آن، که اینجا محرمیت مدنظر است، محقق شود. 
2.    در صورتی که پدرخوانده دارای فرزند پسری باشد به وسیله خواندن عقد موقت برای پسرش عروس او می‌شود و به او محرم می‌گردد.
3.    مرد با مادر یا مادر بزرگ دخترخوانده (اگر مادر یا مادربزرگ داشته و مانعی نداشته باشد، یعنی بیوه باشد) ازدواج دائم یا موقت کند و بعد از ازدواج هم‌بستر شود. پس از این مرحله با دخترخوانده محرم می‌شود. 
هم‌بستر شدن در این مورد باید رعایت شود و صرف عقد کافی نیست، زیرا مطابق آیه 23 سوره نسا که می‌فرماید: «رَبَئبُکُمُ الَّتىِ فىِ حُجُورِکُم مِّن نِّسَائکُمُ الَّتىِ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلَئلُ أَبْنَائکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَ أَن تَجْمَعُواْ بَینْ‏َ الْأُخْتَینْ‏ِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ غَفُورًا رَّحِیمًا"."دختران زنانتان که در کنار شما هستند، هرگاه با آن زنان هم‌بستر شده‌اید بر شما حرام شده‌اند. ولى اگر هم‌بستر نشده‌اید، گناهى مرتکب نشده‌اید." این آیه اشاره دارد به زنانی که از همسر قبلی خود دختری دارند و ازدواج مجدد می‌کنند. شوهر دوم اگر با زن نزدیکی کند، به دختر زن محرم و در غیر نزدیکی محرم نیست؛ پس در محرمیت دخترخوانده نیز دخول شرط است.»
در ضمن باید توجه داشت مرد نمی‌تواند برای محرمیت دخترخوانده با خودش، وی را به ازواج دائم یا موقت خود درآورد؛ چون به محض طلاق یا بذل مدت، دختر به او نامحرم شده؛ پس این صیغه محرمیت فایده نخواهد داشت.

اگر فرزندخوانده پسر باشد
1.    اگر زن (مادرخوانده) دارای فرزند دختر باشد، با خواندن عقد موقت برای دخترش او دامادش می‌شود.  
2.    اگر مادر آن زن در قید حیات باشد و شوهر نداشته باشد، می‌توان صیغه عقد موقت او را برای آن پسر خواند. در این صورت به آن زن و خواهران و خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایش محرم خواهد شد؛ مشروط برآن‌که دخول صورت گیرد تا مادرخوانده در حکم دختر همسر -ربیبه- (در قسمت قبل توضیح دادیم) طفل به حساب آید که آن‌هم شرط دخول داردکه در عرف مردم چنین چیزی غیرمعمول است. 
3.    اگر پدرکودک زنده باشد، در صورتى که پدرخوانده، زن خود را طلاق بدهد و پس از انقضاى عده پدر کودک وى را متعه کند ولو به شرط عدم دخول و پس از انقضاى مدت، پدرخوانده زن سابق خود را به عقد جدید خود درمى‌آورد، و در این صورت پسر بر ‌مادر خوانده محرم مى‌شود.
بنابراین اگر دوران شیرخوارگى پسربچه گذشته باشد، جز موارد فوق راهى براى محرمیت او نیست.
مسئله نامحرم بودن فرزندخوانده و والدین سرپرست، بین علمای شیعه اجماعی است و همه با توجه به (آیه 4و 5 ) سوره احزاب معتقدند که فرزندخوانده به والدین سرپرست خود نامحرم است، زیرا اگر فرزندخوانده همچون فرزند واقعی محرم بود، زن زید به عنوان عروس پیامبر(ص) باید به ایشان محرم می‌بود؛ اما حکم از دواج پیامبر(ص) با زینب نشان‌دهنده عدم محرمیت است. پس این محرمیت ایجاد نمی‌شود مگر به‌وسیله دو راه رضاع و صیغه محرمیت که اجماعاً تنها راه محرمیت والدین و فرزند خوانده است و در غیر این دو صورت آنها به هم محرم نیستند، ولی اخیراً برخی از فقها با تمسک به قاعده نفی عسر وحرج، معتقدند چون این‌گونه سرپرستی کودکان بی‌سرپرست جزء اعمال بر و احسان است، پس حرج و مشقت، رافع حکم حرمت خواهد بود.

نظرات برخی از فقها در این باب به شرح زیر است:
در پاسخ این سؤال که نحوه محرمیت دختر یا پسری که از پرورشگاه می‌آورند به پدرخوانده و یا مادرخوانده در صورتی که ولی او مشخص نباشد و یا فوت کرده باشد، در صورتی که کودک زیر دو سال است و زنی که با شیر دادن او ایجاد محرمیت نماید، در فامیل نباشد و یا اگر بالای دو سال است چگونه است؟
امام خمینی(ره)
راهی برای محرمیت نیست مگر آنکه بچه اگر پسر باشد بعد از بلوغ شرعی با ازدواج محرم شوند. (در صورتی که در منزل پدرخوانده، فرزندی از خودشان موجود باشد.) و قبل از بلوغ، اگر ولی ندارد راهی برای محرم شدن با عقد نیست. 
آیت‌ا... بهجت(ره)
محرم نیستند و راهی ندارد مگر در بعض موارد نادره به مصاهرت.
آیت‌ا... خامنه‌ای(دام ظلّه)
فرزندخوانده حکم فرزند ندارد و با مرد و زنی که او را بزرگ می‌کنند محرم نمی‌شود، مگر به وسیله رضاع با مراعات شرایط آن و یا ازدواج پس از بلوغ و رشد و قبل از بلوغ با اذن حاکم شرع و رعایت مصلحت طفل عقد موقت اشکال ندارد.
آیت‌ا... شبیری زنجانی (دام ظلّه)
فرزند پرورشگاهی اگر دختر باشد به وسیله ازدواج خود پدرخوانده و یا پدر و جد و پسر و نوه (پدر بی‌واسطه و باواسطه و پسر بی‌واسطه و باواسطه) پدرخوانده او به وی محرم می‌شود و اگر پسر باشد، با ازدواج خود مادرخوانده و یا دختر بی‌واسطه یا باواسطه‌اش با وی محرم خواهد شد. البته ازدواج مزبور باید با اذن یا اجازه حاکم شرع باشد.
آیت‌ا... صافی گلپایگانی (دام ظلّه)
در صورت مذکوره اگر طفل دختر باشد و مرد پدر داشته باشد، در صورتی‌که حاکم شرع مصلحت طفل بداند، می‌تواند به عقد انقطاعی او را به ازدواج پدر مرد در بیاورد که دختر به آن مرد محرم می‌شود و اگر طفل پسر باشد، راهی بنظر نمی‌رسد. والله العالم

اگر یک کودک یک ماهه را از بهزیستی به فرزند خواندگی بگیریم و امکان محرمیت از طریق شیر دادن نباشد و از طرفی نخواهیم کسی متوجه شود که این کودک، فرزند ما نیست، محرمیت این کودک چه حکمی دارد؟ برای محرمیت چه باید کرد؟

مراد ازکودک را که پسر یا دختر است بنویسید تا جواب داده شود که اگر دختر است با عقد موقت برای پدر کسی که او را گرفته است به او محرم می‌شود و اگر دسترسی به پدر او یا جدّ پدری وی ممکن نیست باید به اذن مجتهد جامع الشرایط باشد؛ ضمنا مخفی کردن اینکه کودک، فرزند شما نیست صحیح نمی‌باشد.
آیت‌ا... مکارم شیرازی (دام ظلّه)
در صورتی که دختر باشد، راه صحیح این است که با اجازه حاکم شرع او را برای پدر آن مرد عقد موقت کنند و در این صورت به عنوان زن پدر بر آن مرد محرم می‌شود و اگر پسر باشد، راهی جز شیر خوردن از خواهر زن یا مادر زن و مانند آن در سن قبل از دو سالگی ندارد.

گاهى افرادى که صاحب فرزند نمى شوند، دخترى از پرورشگاه مى گیرند. آیا راهى براى محرم شدن او بر پدر خوانده وجود دارد؟

هرگاه آن مرد پدرى داشته باشد و این دختر به ازدواج موقّت او درآید بر این مرد و فرزندان او محرم مى شود و اگر پسرانى از همسر دیگر دارد صیغه موقّت دختر را براى خودش بخواند تا براى پسرانش محرم شود ولى در این صورت نسبت به خودش بعد از پایان مدّت عقد موقّت، محرم نخواهد بود.
آیت‌ا... نوری همدانی(دام ظلّه)
در صورتی که دختر باشد و سرپرست خانواده پدر یا جد داشته و آن دختر را متعه نماید، او با اجازه حاکم شرع به سرپرست خانواده محرم می‌شود.

آیت الله سید علی سیستانی          

من پسرى را به فرزند خواندگى قبول کردم و او را به وسیله دختر برادرم از راه شیر دادن به خود محرم کردم حال اگر مى خواهم دختر 2ساله ای را به فرزند خواندگى قبول کنم، راه محرم شدن با شوهرم و با پسرى که دارم چگونه است؟ و آیا راهى وجود دارد؟

راهى براى محرم شدن بر شوهر و پسرتان، مگر پدر یا جد پدرى او معلوم باشد و با اذن یکى از آنها دختر را به عقد پدر شوهرتان براى مدت چند سال درآورید.

آیت الله محمد سعید حکیم

من یک مردى هستم که فرزندى نصیبم نشده است یک دخترى را به فرزندى گرفتم آیا براى من محرم مى شود با علم به اینکه زنم به او شیر نداده است ؟ 

بر تو محرم نمى شود و فامیل تو نمى شود و از تو ارث نمى برد و تو از آن ارث نمى برى و اگر بزرگ شود نمى توانى به او نگاه کنى.

 

پی‌نوشت
1.    ابو الحسین،احمد بن فارس بن زکریا‌  معجم مقائیس اللغة‌ ، ،ج2،ص45.
2.    آیه 22 سوره مبارکه نساء.
3.    آیه 23 سوره مبارکه نساء.
4.    آیه 31 سوره مبارکه نور.
5.    علی رضا فیض،مبادی فقه و اصول،ص 332 
6.    عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشّى - کلانتر)، ج 5 ،ص 213؛ امام خمینی، تحریر وسیله،ج 2،ص 343، حائرى، سید على بن محمد طباطبایى، ریاض المسائل (ط - القدیمة)،ج2،ٌص85 .
7.    کلینى، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط – الإسلامیة)،ج5،ص437
8.     اصفهانى، مجلسى اول، محمد تقى‌، یک دوره فقه کامل فارسى‌،ص 137؛ دزفولى، مرتضى بن محمد امین انصارى‌، (شیخ انصاری)رساله رضاعیه،ص 192‌؛ من لا یحضره الفقیه، قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابویه،ج5، ص 145.
9.    عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشّى - کلانتر)، ج 5 ،ص 217؛ امام خمینی، تحریر وسیله،ج 2،ص 345، قانون مدنی ماده 1046
10.    طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الخلاف، ج 5،ص95.
11.    نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام،ج30،ص 176؛ عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشّى - کلانتر)، ج5،ص 285. لنکرانى، محمد فاضل موحدى، جامع المسائل (فارسى - فاضل)، ج 1،ص 110.
12.    شیرازى، ناصر مکارم، حیله‌هاى شرعى و چاره‌جوئى‌هاى صحیح،ص 101
13.    ایت الله محمد بجنوردی در کتاب قواعد الفقهیه جلد دوم  صفحه 287 می‌فرمایند:بعضى از شروط چون شرط عدم استمتاعات جنسى ظاهرا صحیح بوده و باعث تنافى شرط با مقتضاى عقد نمى‌گردد؛ چرا که بعضى از احکام شرعى و یا اغراض عقلایى بر امر ازدواج مترتب مى‌باشد. مانند نسبت شرعى و عرفى پیدا کردن با خانواد? همسر یا محرم شدن با آنها و همچنین اغراض و مقاصد دیگرى که در امر ازدواج‌ وجود دارد. لذا اگر شخصى شرط عدم استمتاع جنسى کند این چنین شرطى خلاف مقتضاى عقد نیست چرا که غرض در ازدواج صرف استمتاع نیست.
14.    استفتاءات جدید (تبریزى)، ج‌1، ص: 337‌.
15.     آیه مبارکه4:"مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَینْ‏ِ فىِ جَوْفِهِ  وَ مَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ الَِّى تُظَاهِرُونَ مِنهُْنَّ أُمَّهَاتِکمُ‏ْ  وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ  ذَالِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ  وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِى السَّبِیلَ"،" رَّحِیمًاخدا در درون هیچ مردى دو قلب ننهاده است. و زنانتان را که مادر خود مى‏خوانید مادرتان قرار نداد و فرزند خواندگانتان را فرزندانتان نساخت. اینها چیزهایى است که به زبان مى‏گویید و سخن حق از آن خداست و اوست که راه مى‏نماید."،آیه مبارکه 5:" ادْعُوهُمْ لاَِبَائهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ  فَإِن لَّمْ تَعْلَمُواْ ءَابَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فىِ الدِّینِ وَ مَوَالِیکُمْ  وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَ لَاکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ  وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا"،"پسرخواندگان را به نام پدرشان بخوانید که در نزد خدا منصفانه‏تر است. اگر پدرشان را نمى‏شناسید، برادران دینى و موالى شما باشند. اگر پیش از این خطایى کرده‏اید باکى نیست، مگر آنکه به قصد دل کنید. و خدا آمرزنده و مهربان است".
16.    این نظر برگرفته یکی از فتواهای آیت الله صانعی است در پاسخ این سوال: شخصی پسر بچه ای را از طریق سازمان بهزیستی به فرزندی قبول کرده است و در آغاز کاری که باعث محرم شدن آن بچه با مادرخوانده شود انجام نداده است و اکنون بچه شش یا هفت ساله است. آیا راهی برای محرم شدن نامبرده با مادرخوانده وجود دارد؟جواب: "اگر دختری نداشته باشند برای محرمیت این گونه پسرخوانده‌ها که سن آنها از ایام رضاع و دو سالگی گذشته و شرایط رضاع از بین رفته راهی برای محرمیت به نظر نمی‌رسد؛ لکن چون این گونه اعمال که جزء اعمال بر و احسان و نیکی به دیگران مخصوصاً کودکان بی پناه و یتیم و سرگردان می‌باشد مستحب و مطلوب و موجب اجر اخروی و سعادت در دنیاست و از نظر حرمت نگاه کردن و نامحرم بودن بعد از تمیز و بلوغ به حکم ضرورت و مشکل نداشتن فرزند و مشکل گفتن به کودک که تو پدر و مادر نداری و فرزند ما نیستی مرتفع می‌گردد و جایز می‌باشد و حرج و مشقت رافع حرمت است و اسلام دین سهولت و آسانی می‌باشد."