سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

خبر ارائه مقاله

به لطف خدا پنج شنبه اول آبان 1399 ساعت 14 تا 14/20 مقاله اینجانب به صورت سخنرانی با موضوع ادامه مطلب...

روش های تدریس دروس حوزوی

غالب اساتید در این دوره از یک الگوی تدریس پیروی می کنند که شش مرحله را در بردارد

شیوه های تدریس

شیوه های تدریس در درس های مقدمات و سطح
غالب اساتید در این دوره از یک الگوی تدریس پیروی می کنند که شش مرحله را در بردارد:
1 - مطالعه قبل از تدریس، که شامل مطالعه کتاب درسی و حواشی و شروح آن می شود .
2 - روخوانی درس با رعایت کامل قواعد ادبیات که گاهی قسمتی از آن به عهده شاگردان گذاشته می شود .
3 - بیان مطالب درس به صورت دسته بندی شده و به اصطلاح «خارج درس » .
4 - تطبیق مطالب گفته شده با متن کتاب مورد تدریس به صورت جمله به جمله .
5 - بیان مطالبی خارج از کتاب (از حواشی و شروح یا نظریات خاص استاد) که در ضمن درس بیان می شود; ولی برخی اساتید برای جلوگیری از مشوش شدن ذهن طلاب، آن مطالب را در پایان درس ذکر می کنند .
6 - پاسخ گویی به سؤالات شاگردان در سه مرحله .
الف) قبل از شروع درس; ب) در حین درس; پ) بعد از درس .

بررسی: نقاط قوت و ضعف فراوانی برای این دو دوره گفته شده که به برخی از آن ها اشاره می کنیم .

الف) نقاط قوت
1 - وجود اساتید مجرب و توانمند در حوزه های علمیه در دوره سطح و مقدمات .
2 - اهمیت دادن به مباحث اخلاقی در کنار تدریس علوم حوزوی .
3 - بالا بردن قدرت هوش و فهم طلاب از طریق دقت در عبارات پیچیده کتاب های درسی .
4 - به کار بردن مدل واحد در آموزش کتاب های درسی به طوری که گاهی یک عبارت کوتاه یا مثال در ادبیات، فقه یا اصول به صورت ضرب المثل در می آید و مطالب زیادی را به شنونده القا می کند .

ب) نقاط ضعف
1 - عدم توجه کافی به ادبیات معاصر عرب .
2 - استفاده از کتاب های قدیمی و در پاره ای موارد ناقص و مغلق که موجب محروم ماندن طلاب از روش های جدید آموزشی و دور ماندن آن ها از تحقیقات جدید در عرصه آن علوم می شود .
البته، در سال های اخیر گام های مؤثری در رفع این دو اشکال برداشته شده است . ولی هنوز قسمتی از مشکل باقی است .
3 - استفاده از اساتیدی که دوره «تربیت مدرس » را برای رشته مورد تدریس نگذرانده اند که موجب ناکامی برخی از اساتید و تغییر سریع آنان و اتلاف وقت طلاب می شود .
4 - عدم توجه به تدریس تاریخ فقه و اصول که در نتیجه، عدم شناخت طلاب از سبک های خاص فقه و اصول را به دنبال دارد .
5 - نبودن مثال های مناسب در کتاب های اصول .
6 - طولانی بودن دوران سطح که موجب خستگی و دلسردی برخی طلاب می شود .
7 - استفاده کمتر از روش های کمک آموزشی برای تدریس دوره سطح در حال حاضر بیشتر از روش سمعی استفاده می شود .
8 - عدم توجه کافی به تفسیر و علوم قرآن در دروس حوزه .

شیوه های تدریس درس خارج
روش های تدریس خارج را از چند جهت می توان تقسیم کرد:

اول: از جهت شکل درس
الف) سبک سامرایی (شاگرد محوری) ; ب) سبک کلاسیک (استاد محوری) ; پ) سبک دو مرحله ای; ث) تحقیق جمعی .

دوم: از جهت محتوا و کیفیت درس
الف) ترتیب و چینش درس:
1 - روش قدما; 2 - روش آیة الله بروجردی رحمه الله; 3 - روش امام خمینی رحمه الله; 4 - روش سه بخشی; 5 - روش چهار بخشی .
ب) سبک های خاص در فقه:
1 - سبک فقه الحدیث; 2 - فقه مبتنی بر اصول; 3 - فقه مقارن; 4 - فقه پویا (هماهنگ با زمان و مکان). پ) سبک های خاص در اصول:
1 - سبک فلسفی; 2 - سبک عرفی .

سوم: از جهت خصوصیات درس
الف) زمان مطلوب یک دوره اصول:
1 - دوره های طولانی; 2 - دوره های کوتاه; 3 - زمان استنباط .
ب) زمان مطلوب یک دوره فقه و لزوم تخصص در آن .
پ) زمان و مکان مطلوب هر جلسه درس .
ث) تعداد شاگردان در هر جلسه درس .
ت) تعداد جلسات درس در طول سال تحصیلی .

اول: شیوه های تدریس درس خارج از جهت شکل درس
در باره این شیوه ها توضیح مختصری می دهیم و به نقاط قوت و ضعف آن ها اشاره می کنیم .
1 - سبک سامرائی یا مکتب سامرا و یا روش شاگرد محوری
این روش درس خارج میرزای شیرازی بزرگ رحمه الله است که بعدا در کربلا ادامه یافت، (1) که متاسفانه اکنون در حوزه های علمیه به فراموشی سپرده است . در این شیوه میرزای بزرگ رحمه الله فرعی فقهی را مطرح می کرد و تمامی مطالب مربوط به آن را به کمک شاگردان و با بحث های طرفین مورد بررسی قرار می داد و حتی چیزی را به عنوان «اصول موضوعی » نمی پذیرفت .
در این سبک شاگردان محور بحث هستند و استاد سخنران جلسه نیست، بلکه در پایان به جمع بندی نظریات و نتیجه گیری می پردازد .
در این روش شروع درس مشخص بود، اما پایان آن روشن نبود و گاهی تا هفت ساعت ادامه می یافت . (2)

2 - سبک کلاسیک (استاد محوری)
این روش متاخران حوزه نجف و قم است و امروزه متداول ترین روش تدریس در حوزه علمیه قم است .
در این سبک، استاد یک فرع فقهی یا اصولی را مطرح می کند و اقوال و دلایل آن را بررسی می کند و در پایان نظر خویش را بیان می کند .
در این شیوه استاد فعال است و مانند یک سخنران عمل می کند و شاگردان کمتر فعال هستند . (3) این سبک خود به چند قسم فرعی تقسیم می شود که عبارتند از:
الف) استاد محوری با بحث های نامنظم;
ب) استاد محوری با تکیه بر اصطلاحات;
پ) استاد محوری همراه با نظم در مطالب و ساده گویی;
ث) استاد محوری همراه با نوشتن درس و پخش آن بین طلاب .

3 - سبک دو مرحله ای
در این شیوه درس در دو جلسه برگزار می شود: در جلسه اول، استاد به صورت روش استاد محوری مطالب را بیان می کند و به شاگردان کمتر فرصت سؤال و اشکال داده می شود . ولی جلسه دوم به صورت شاگرد محوری اداره می شود تا افراد کم استعداد یا ضعیف بتوانند کمبود خود را جبران کنند .
این شیوه، از جهت کیفیت برگزاری جلسه دوم درس به چند قسم فرعی تقسیم می شود که عبارتند از:
الف) روش مرحوم آخوند خراسانی رحمه الله : در این شیوه، شاگردان قوی و مستعدتر، درس استاد را برای شاگردان ضعیف، در جلسه دوم تقریر می کنند و آن را مورد بحث و بررسی قرار می دهند تا طلاب ضعیف بتوانند بهتر از درس استفاده کنند و ابهام های درس برای آن ها برطرف شود . (4)
مرحوم آیة الله بروجردی رحمه الله نیز اصرار داشتند تا همین شیوه را در قم پیاده کنند که عملی نشد . (5)
ب) روش مرحوم آیة الله سید محمد باقر درچه ای رحمه الله : ایشان صبح ها در مسجد نو اصفهان، درس فقه و اصول تدریس می کردند و عصرها هم همان درس را برای افرادی که در کلاس صبح حضور نداشتند و یا درس را خوب درک نکرده بودند تکرار می کردند .
پ) روش جلسه پرسش و پاسخ همراه با درس روزانه: در این شیوه، استاد بعد از جلسه اول درس، ساعتی را تعیین می کند تا شاگردان در کنار او جمع شوند و پاسخ گوی سؤالات و اشکالات آنان می شود .
ت) روش مرحوم اصفهانی (کمپانی) رحمه الله : در این شیوه، استاد، درس را چند روز قبل می نویسد و متن آن تکثیر می شود و در اختیار طلاب قرار می گیرد . این روش موجب می شود تا طلاب فرصت پیش مطالعه و دقت و اشکال پیدا کنند و خود را برای بحث با استاد آماده کنند و در حقیقت این جزوه ها جای یک جلسه درس را می گیرد . این شیوه برای اولین بار به دست مرحوم کمپانی در نجف اجرا شد (6) و اکنون نیز در حوزه علمیه قم، برخی از اساتید معظم درس خارج از این روش استفاده می کنند .
ث) استفاده از نوار درسی قبل از درس استاد: برخی از اساتید درس خارج که قبلا یک دوره درس را القا فرموده اند و به صورت نوار درآمده است . شاگردان می توانند قبل از درس از نوار استفاده کنند و به پیش مطالعه درس بپردازند و خود را برای سؤال و اشکال در جلسه درس استاد آماده کنند .

4 - سبک تحقیقی جمعی
در این روش، استاد و شاگرد اصطلاحی مطرح نیست و چند نفر یک موضوع فقهی یا اصولی را انتخاب می کنند و مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند .
آنگاه در یک جلسه علمی، یافته های خود را با دیگران در میان می گذراند و به نظریات همدیگر اشکال می کنند و یا در مقابل اشکالات دیگران از نظریات خود دفاع می کنند، و در نهایت هر کس یک نظری را انتخاب می کند . این شیوه خود به چند صورت انجام می گیرد:
الف) بدون حضور استاد;
ب) با حضور یکی از اساتید درس خارج;
پ) همراه با متن ثابت، مثل جواهر الکلام در فقه;
ت) بدون متن ثابت، لیکن گاهی یک نفر در یک موضوع تحقیق می کند و حاصل آن تکثیر می شود و در اختیار دیگران قرار می گیرد تا محور بحث قرار گیرد .

این سبک مورد توجه مرحوم عیاشی و علامه مجلسی رحمه الله بوده است (7) و اکنون نیز در جلسات استفتای برخی مراجع مورد عمل واقع می شود که از با برنامه ترین و جالب ترین آن ها جلسه تحقیق جمعی مقام معظم رهبری (دامت برکاته) است . (8)
در دانشگاه ها نیز برای تدوین پایان نامه ها، وقتی استاد راهنما تعیین می کنند، در حقیقت همین روش را دنبال می کنند .

بررسی: هر کدام از این شیوه ها امتیازات خاص خود را دارد، هر چند ممکن است اشکالاتی را نیز در پی داشته باشد .
در این نوشتار کوتاه، فرصت آن نیست که تمامی نقاط قوت و ضعف بیان شود و مورد ارزیابی قرار گیرد ولی ما به برخی از آن ها اشاره می کنیم و قضاوت را به عهده خوانندگان گرامی می گذاریم .

البته انگیزه ما از طرح این مباحث خرده گیری بر کسی نیست، بلکه زحمات طاقت فرسای همه اساتید معظم و آیات عظام درس خارج که بحق پرچمداران فقه آل محمد صلی الله علیه وآله هستند، قابل تقدیر است .
پس به نقل برخی از نقاط ضعف و قوت از زبان بزرگان حوزه اکتفا می کنیم .

الف) نقاط قوت
1 - برخی امتیازات مکتب سامرا
مجتهدپروری مکتب سامرا معروف است و لذا افرادی مثل آخوند خراسانی رحمه الله ، میرزای نائینی رحمه الله، شهید شیخ فضل الله نوری قدس سره، سید محمد فشارکی و . . . از دست پروردگان این مکتب هستند . (9)
فعال کردن شاگردان که امروزه مورد توجه روان شناسان تعلیم تربیت است، (10) امتیاز دیگر این مکتب است . همان طور که توجه به تحقیق و دقت و تکیه بر فکر کردن، از نقاط قوت این روش است .

2 - سبک استاد محوری
اداره کلاس درس به صورت منظم و مرتب و نظم در بیان (در برخی اقسام فرعی آن) از نقاط قوت این سبک است .
همان طور که مشخص بودن موضوع درس، موجب می شود تا مباحث به زودی به نتیجه برسد و بحث از موضوع خارج نشود .

3 - سبک دو مرحله ای
فعال بودن شاگردان در جلسه دوم درس باعث می شود تا عمل یادگیری بهتر صورت گیرد، همان طور که این جلسات موجب پرورش اساتید قوی برای آینده حوزه و معرفی چهره های با استعداد می شود . همچنین، شاگردان را به مطالعه و دقت برای حضور در جلسه دوم وادار می کند .

4 - سبک تحقیقی جمعی
این شیوه، برای افرادی که چند سال درس خارج گذرانده اند و کسانی که بیرون از حوزه ها مشغول فعالیت هستند بسیار مفید است و افراد را به فعالیت علمی مفیدی می کشاند و پیشرفت بیشتری را به دنبال دارد و سبک مجتهدپروری است، لذا بزرگان بر اجرای آن اصرار دارند . (11)
در حقیقت اگر این سبک تحت نظر استاد صورت پذیرد همان، سبک سامرایی است .

ب) نقاط ضعف
به هر کدام از این شیوه ها اشکالاتی وارد کرده اند که احتیاج به بررسی دقیق دارد . تا بتوانیم قضاوت صحیحی ارایه دهیم .
1 - در مکتب سامرایی: نپذیرفتن اصل موضوعی در بحث و مشخص نبودن زمان پایان درس موجب بی نظمی در بحث و خستگی شاگردان می گردد .

2 - در روش استاد محوری: فعال نبودن شاگردان و عدم فرصت کافی برای سؤال و اشکال کردن و نامنظم بودن یا مغلق گویی در برخی از اقسام فرعی این شیوه می تواند به عنوان اشکال مطرح شود .

3 - در سبک دو مرحله ای: این روش وقت زیادی را از اساتید محترم و شاگردان اشغال می کند .
بررسی بیشتر نقاط قوت و ضعف و بیان بزرگان و مراجع را به فرصت دیگری موکول می کنیم .
دوم: شیوه های تدریس درس خارج از جهت محتوا و کیفیت

الف: چینش و ترتیب درس
1 - روش قدما : تا قبل از مرحوم آیة الله بروجردی رحمه الله براین بود که ابتدا «اصل » در مساله بیان می شد و سپس دلایل آن بیان می شد . (12)

2 - روش آیة الله بروجردی رحمه الله : ایشان ابتدا سیر تاریخی مساله را بررسی می کردند و سپس دلایل مساله را مورد نقد و بررسی قرار می دادند و اگر دلیلی نبود به سراغ ادله فقاهتی (اصول عملیه) می رفتند . (13)

3 - روش امام خمینی قدس سره : ایشان ابتدا دلایل مساله را بررسی می کردند و سپس اقوال علما را تجزیه و تحلیل می کردند . می فرمودند: اول ببینیم خودمان از ادله چه می فهمیم، آنگاه به بررسی نظریات دیگران می پرداختند . (14)

4 - روش سه بخشی : در برخی از درس های حوزه علمیه قم به این ترتیب عمل می شود:
اول، ذکر اقوال علما در مساله تا سیمای کلی و عمومی مساله روشن شود;
دوم، بیان دلایل موافق و مخالف و نقض و ابرام آن ها;
سوم، جمع بندی و نتیجه گیری .

5 - روش چهار بخشی : این روش نیز در برخی از درس های فعلی حوزه علمیه قم مرسوم است که بدین ترتیب عمل می شود:
اول، ذکر موضوع مساله و تقسیم بندی های آن;
دوم، بیان اقوال موافق و مخالف;
سوم، بیان دلایل از قرآن، روایات، عقل، اجماع و نقد آن ها و در صورت لزوم بیان اصل در مساله;
چهارم، جمع بندی اقوال و دلایل و نتیجه گیری .
بررسی: هر کدام از این روش ها نقاط قوت و ضعفی دارد که مجال بیان آن ها در این مختصر نیست ولی کامل ترین روش، شیوه چهارم به نظر می رسد; هر چند از جهت عدم بیان سیر تاریخی مساله، ناقص است .

ب) سبک های خاص در فقه
در تدریس خارج فقه حوزه های علمیه، روش های مختلفی به کار گرفته می شود که در اینجا به آن ها اشاره می کنیم .

1 - سبک فقه الحدیث
این شیوه درسی آیة الله بروجردی رحمه الله در علم فقه بود . در این روش، برای بررسی یک فرع فقهی به علم «اصول فقه » کمتر توجه می شود و سعی می کنند با بررسی پیشینه تاریخی هر مساله و با توجه خاص به علم رجال و طبقه بندی راویان حدیث و برطرف کردن تقطیع احادیث، حکم هر مساله را از احادیث مربوط به آن استخراج کنند . و در صورت ضرورت و لزوم به علم اصول یا اصول عملیه پناه می برند . (15)

2 - سبک فقه مبتنی بر اصول
در این شیوه، تکیه اصلی بر اصول است و سعی می کنند با تکیه بر قواعد اصولی دلایل را بررسی کنند .
در این روش، به علم رجال توجهی نمی شود و گاهی فرض هایی در فقه مطرح می شود که در طول عمر انسان یک بار هم اتفاق نمی افتد .
لذا برخی از بزرگان براین شیوه خرده گرفته اند که افراط اصول موجب دوری انسان از فهم عرفی می شود که شارع، طبق آن سخنان خود را القا فرموده است . (16)

3 - سبک فقه مقارن
این شیوه که یادگار شیخ طوسی رحمه الله است، براستفاده از اقوال عامه و بررسی آن ها تکیه می کند . اولین کتاب در این زمینه، خلاف شیخ است که در آنجا سعی شده تا نظریات شیعه و سنی آورده و مقایسه شود .
این سبک را مرحوم آیة الله بروجردی رحمه الله احیا کرده ایشان همان طور که به شان نزول آیات اهمیت می داد، به سیر تاریخی و موقعیت صدور حدیث هم اهمیت می داد . و آن را در فهم احادیث مؤثر می دانست . (17)

4 - سبک فقه پویا (هماهنگ با زمان و مکان)
این شیوه، از دیرباز مورد توجه علمای شیعه بوده است . آثار تاثیر زمان و مکان در اجتهاد را در فتوای میرزای بزرگ رحمه الله در تحریم تنباکو می توان ملاحظه کرد .
امام خمینی قدس سره این سبک را حیاتی تازه بخشید و فرمود: «زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند» . (18)
البته در مورد مقدار و حدود دخالت زمان و مکان در مصادیق، موضوعات، متعلق احکام و در نتیجه در اجتهاد و صدور حکم و فتوا، بحث بسیار است، (19) ولی این مطالب منافاتی با اینکه فقه پویا یک سبک فقهی است، ندارد .

پ) سبک های خاص در اصول فقه
اصول فقه در درس های خارج حوزه علمیه با دو روش متفاوت مورد بحث قرار می گیرد .

1 - سبک فلسفی
بیان مطالب و قواعد اصولی براساس اصطلاحات فلسفی و داخل کردن مباحث فلسفی و حقیقی با مباحث اعتباری و عرفی اصول، از خصوصیات این روش است . این شیوه در زمان شیخ انصاری رحمه الله کم کم پا به عرضه وجود گذاشت، در حوزه نجف به اوج خود رسید و علم اصول به صورت علم نیمه معقول درآمد که در حواشی مرحوم کمپانی رحمه الله کاملا ظاهر می شود . (20)
لذا برخی بزرگان براین شیوه خرده گرفته اند که موجب خلط مباحث اصول و فلسفه شده و از عرفی بودن دوره کرده است و باعث تورم علم اصول شده است .

2 - سبک عرفی
از آنجا که پیدایش علم اصول برای کمک در فهم و تحلیل مفاهیم قرآن و حدیث است و آن دو براساس لغات و اصطلاحات عرف شکل گرفته است .
پس، اساس علم اصول در مباحث خود مثل عام و خاص، مطلق و مقید و . . . مبتنی بر ارتکازات عرفی مردم است .
این شیوه از زمان شیخ طوسی رحمه الله در عده و تا زمان حاضر ادامه داشته است . (21)

منابع
1) این روش را می توان روش سقراطی نامید که او مساله ای را مطرح می کرد و با استفاده از گفتگو (دیالوگ) به تکمیل و رفع نقایص آن می پرداخت (ر ک: تاریخ فلسفه یونان و روم، فردریک کاپلستون، ترجمه مجتبوی، ج 1، ص 127).
2) مجله حوزه، ش 51 ، ص 38 ، ص 87 .
3) ر ک: مجله حوزه، ش 23 ، ص 40 .
4) ر ک: مجله حوزه، ش 51 ، ص 89 - 90 .
5) همان، ش 43 - 44 ، ص 248 .
6) ر ک: همان، ش 30 ، ص 36 .
7) مجله حوزه، ش 52 ، ص 10 .
8) ر ک : مجله فقه اهل بیت علیهم السلام، سال اول، شماره دوم، ص 254 - 264 .
9) ر ک: مجله حوزه، ش 51 ، ص 38 .
10) ر ک: روان شناسی تعلیم و تربیت، دکتر علی شریعتمداری، ص 333 .
11) مجله نور علم، ش 5 ، دوره 4 ، ص 9 .
12) مجله حوزه، ش 47 ، ص 39 .
13) همان .
14) همان، ش 45 ، ص 50 .
15) مجله نور علم، شماره 12 ، ص 92 ; مجله حوزه، ش 40 ، ص 41 و ش 43 - 44 ، ص 248 با تلخیص .
16) مجله حوزه، ش 21 ، ص 48 .
17) مجله نور علم، دوره سوم، ش 6 ، ص 16 - 17 .
18) صحیفه نور، ج 21 ، ص 98 .
19) ر ک: مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی امام خمینی قدس سره، کتاب دوم، (اجتهاد و زمان و مکان)، مقاله ششم، ص 145 - 227 دیدگاه ها در باره تاثیر عنصر زمان و مکان بر اجتهاد، از نگارنده .
20) مجله نور علم، ش 12 ، ص 91 .
21) مجله حوزه، ش 51 ، ص 102 . 

منبع: خبرگزاری رسمی حوزه علمیه

جزوه تاثیر علوم قرآن و حدیث در علم کلام

با سلام خدمت فضلا و دانشجویان گرامی ارشد دانشگاه معارف اسلامی، لطفا ادامه جزوه تاثیر علوم قرآن و حدیث در علم کلام را از لینک زیر دریافت کنید و منتظر بقیه آن باشید.

http://s9.picofile.com/file/8344731268/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87_%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF_%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%B6_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%861.pdf.html


علمای زیادی به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند

کامران اویسی - شنبه 20 آبان 1396 - 08:36
حجت الاسلام کامران اویسی گفت: علمای زیادی مانند نویسندگان قرن دهم در کتاب مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة(ع) به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: درباره اینکه آیا واقعه اربعین و زیارت کاروان اسرا از مزار امام حسین (ع) و شهدای کربلا به لحاظ تاریخی به چه میزان صحت دارد و چه تحلیل هایی در این زمینه مطرح شده اند، با حجت الاسلام کامران اویسی، مدرس حوزه و دانشگاه که در حوزه تفسیر و علوم دینی فعالیت دارند، به گفتگو نشستیم که در ادامه می خوانید؛

*لطفا در مورد بازگشت کاروان اسرا از شام به سمت کربلا بفرمایید.. چه شواهد تاریخی برای این واقعه وجود دارد؟

ورود خاندان سیدالشهداء به کربلا در راه بازگشت از شام به مدینه در روز اربعین، یکی از وقایع مبهم پس از واقعه عاشورا است؛ زیرا هم در زمان وقوع حادثه عاشورا و هم پس از آن شیعیان تحت بیشترین فشارها و آزارها بوده، سخت ترین شکنجه ها و تحریم ها را متحمّل شده و عملاً درحاشیه قرار گرفته بودند، کمتر امکان ضبط و نقل وقایع غمبار عاشورا و اربعین پدید آمد.

بخش اعظم وقایع عاشورا و حوادث پس از آن، توسط مورخان اهل تسنن-که غالباً تلاش می کردند دامن بنی امیّه را از لکه ننگ فاجعه ای که در آن دست داشتند، پاک سازند- نقل شده است و نباید انتظار داشت تمام وقایع و حوادث بدون کمترین تحریفی نقل شده باشد. نیز حتی اگر مورخان قصد نگارش حوادث را بدون تحریف داشتند، حکّام وقت ممانعت به عمل می آوردند.

سید بن طاووس می ‏نویسد: «وقتی که خاندان امام حسین(ع) را ازشام به سوی مدینه حرکت دادند و به دو راهی مسیر مدینه و عراق رسیدند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. هنگامی که این جمعیت به کربلا رسیدند، در آنجا جابر بن عبد اللَّه انصاری و گروهی از بنی هاشم و مردان دیگر از خاندان پیامبر(ص) را دیدند که برای زیارت امام حسین(ع) به کربلا آمدند؛ این دو گروه در یک روز با یکدیگر ملاقات کردند و با گریه و اندوه و سر وسینه زنان، با یکدیگر دیدار نمودند. در آنجا مجلس غم واندوه و ماتم بر پا کردند و زنانِ روستاهای مجاور کربلا نیز به آنها پیوستند و چند روز در آنجا مجلس ماتم پر شوری برپا شد.

*آیا علمای شیعه این واقعه را پذیرفته اند؟

دیگر علما مانند نویسندگان قرن دهم در کتاب مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة (علیهم السلام) نیز به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند

برخی از فضلا این قضیه را نقد کرده اند. به عنوان نمونه استاد مطهری می گوید: این مطلب جز در کتاب لهوف که آن هم خود سید بن طاووس درکتاب های دیگرش آن را تکذیب کرده و لا اقل تأیید نکرده است، در هیچ کتابی نیست و هیچ دلیل عقلی هم قبول نمی‏ کند. موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست، راه شام به مدینه ازخود شام جدا می‏ شود. این سخن در حالی است که دیگر علما مانند نویسندگان قرن دهم در کتاب مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة (علیهم السلام) نیز به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند.

ابوریحان بیرونی (م 440 ق) می ‏نویسد: در بیستم ماه صفر بعد از خروج اهل بیت از شام، سرهای مبارک شهدا به کربلا آورده شد و کنار بدن ‏ها دفن گردید. البته کلام او وقتی برای اثبات مدعا فایده داردکه همراهی امام سجاد(ع) با کاروان بازگشت سرها به کربلا را ضمیمه نمود. همچنین عماد الدین طبری آملی (م قرن 6) -با توجه به آنچه علامه محسن امین آورده است- پس از نقل ماجرای زیارت جابر و عطیه آورده است: در این میان جمعیتی را دیدند از مسیر شام به کربلا نزدیک می ‏شود. جابر به عطیه گفت: برو ببین اینها چه کسانی هستند؟ عطیه رفت و برگشت و به جابر گفت: ای جابر، برخیز و از حرم رسول خدا(ص) استقبال کن؛ چرا که امام سجاد(ع) به همراه عمه ‏ها و خواهرانش می ‏آیند. جابر برخاست و با سر و پای برهنه به استقبال آن کاروان شتافت؛ وقتی که به امام زین‏ العابدین(ع) نزدیک شد، امام به او فرمود: «تو جابری؟» پاسخ داد: آری، امام فرمود: «ای جابر به خدا سوگند! اینجا مردان ما کشته شدند، اطفال ما سربریده شدند، زنان ما اسیر گردیده و خیمه‏ های ما سوزانده شدند». نیز ابن نما حلّی(م قرن هفتم) در کتاب مثیرالاحزان ماجرای وروداسرای از اهل بیت(ع) به کربلا و ملاقات با جابر را نقل کرده است.

*ایرادهای وارد شده به زیارت کاروان اسرا به کربلا را چگونه می توان دسته بندی کرد؟

آیت الله مکارم شیرازی ایراد های وارد شده بر مسأله زیارت اسرا در روز اربعین را به دو دسته تقسیم می کند: نخست از نگاه تاریخی نظرات مخالفی در این زمینه ابراز شده و دیگر آنکه بُعد مسافت مانع تحقق چنین امری است.

برخی از صاحب نظرانی که زیارت در اربعین اول را پذیرفته، بر این اعتقادند که اسرا  به مدت بسیار کوتاهی در کوفه زندانی بوده و در فاصله دو روز کبوتر نامه بر، نامه ابن زیاد را نزد یزید برده و پاسخ را مبنی بر فرستادن اسرا به شام بازگردانده است، درنتیجه، اسرا در روز پانزده محرم به سوی شام روانه شده و روز اول ماه صفر وارد شام شده اند و برای این قضیه شواهدی تاریخی ارائه می دهند.

مانند اینکه ابو خالد تمارمی گوید: روز جمعه با میثم تمار در نهر فرات مشغول گردش و در کشتی بودیم که ناگاه باد سختی وزید. میثم از کشتی خارج شد و به باد نگاهی کرد وفرمود این بادی کوبنده است، کشتی را محکم ببندید که خطری به آن نرسد؛ الان معاویه در شام مرد. روز جمعه بعدی قاصدی از شام وارد کوفه شد و با وی ملاقات کردم و خبر از شام گرفتم گفت: معاویه از دنیا رفت و مردم به پسرش یزید بیعت کردند، گفتم کدام روز معاویه مرد گفت روز جمعه گذشته. طبق روال آن روز قاصد نمی تواند یک هفته ای خبر مرگ معاویه را از شام به کوفه برساند و قاعدتاً از کبوتر نامه بر استفاده کرده اند و مقصود از دیدن قاصد، دیدن آن کسی است که از نامه کبوتر مطلع بوده است. پس این احتمال قوی هست که ابن زیاد از کبوتر نامه بر استفاده می کرده است.

از دیگر شواهد تقویت احتمال زیارت کاروان اسرا در اربعین اول الحاق سرهای مبارک شهدا به پیکرهای مطهّر در بیستم صفر است.

برخی می‏ نویسند: «امام سجاد(ع) سر مبارک امام حسین علیه السلام را به کربلا آورد و به بدن پدربزرگوارش ملحق کرد» و یا می ‏نویسند: «سر مبارکش به کربلا برگردانده شد» و نام امام سجاد (ع) را ذکر نمی کنند. این سخن با ضمیمه این نکته که ورود امام سجاد (ع) به کربلا را، جز در اربعین حسینی ننوشته ‏اند و الحاق سر نیز فقط توسط آن حضرت صورت گرفت، می ‏توان نتیجه گرفت که ورود آنان به کربلا و الحاق سرها در همان اربعین بوده است.

به عنوان نمونه شیخ صدوق و فتال نیشابوری می‏ نویسند: امام سجاد(ع) با اهل‏بیت علیهم السلام به همراه سرهای مبارک شهیدان (از دمشق) خارج شدند و سرهای مقدس را به کربلا باز گردانند و (به خاک سپردند).

علّامه مجلسی نیز می ‏نویسد: مشهور میان علمای امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام زین العابدین (ع) انجام گرفت. به ویژه اینکه شبلنجی‏ عالم سنی، نیز می‏ گوید: امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین علیه السلام سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد

حتی  علّامه مجلسی نیز می ‏نویسد: مشهور میان علمای امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام زین العابدین(ع) انجام گرفت. به ویژه اینکه شبلنجی‏ عالم سنی، نیز می‏ گوید: امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین(ع) سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد.

*به هر حال به زیارت اربعین بسیار توصیه شده است؛ این مطلب نمی تواند موید زیارت امام حسین(ع) در اولین اربعین ایشان باشد؟

سنت بودن اربعین در روایات نیز از دیگر ادله امکان زیارت اولین اربعین است. آیت الله مکارم شیرازی معتقد است که نمی‏ تواند این همه اهتمام نسبت به زیارت اربعین و آن را از علائم مؤمن شمردن و نقل زیارت نامه ‏ای مخصوص، به صرف زیارت آن حضرت از سوی جابر در اربعین باشد؛ به ویژه آنکه زیارت اربعین ویژه امام حسین(ع) است و درباره هیچ یک از دیگر معصومان چنین زیارتی وارد نشده است.

زمان رسیدن کاروان کربلا به شام که شیخ عباس قمی در منتهی الآمال گفته است از دیگر شواهد بر ادعای مذکور است. او می نویسد: اگر روز رسیدن کاروان اسرا به شام در روز اول ماه صفر باشد، این احتمال تقویت می شود که کاروان بتواند بعد از چند روز ماندن در شام در روز اربعین به کربلا رسیده باشد. در کتاب‏ های متعددی آمده است که روز ورود کاروان اسیران به شام، روز اوّل صفر بوده است و بنی امیه نیز آن روز را برای خود عید قرار دادند.

نهایتاً از مجموع شواهد و قرائن و کلماتی که از عالمان و محقّقان ذکر شد، می‏ توان ورود اسرای اهل‏بیت(علیهم السلام) در روز اربعین به کربلا را تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهل ‏بیت(ع) با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزاداری پرداختند، پذیرفت و اگر سید بن طاووس در اقبال آن را بعید می ‏شمرد مشکلی ایجاد نمی‏ کند؛ زیرا ایشان با فرض ماندن آنها به مدت یک ماه در شام، ورود آنها را در روز اربعین به کربلا نمی‏ پذیرد، همان‏گونه که ورودشان را در این تاریخ به مدینه نیز قبول ندارد؛ ولی هنگامی که ثابت شد، کاروان اسرا کمتر از ده روز در شام مانده ‏اند، پذیرش سخن سید بن طاووس در لهوف که ورود آنها را به کربلا همزمان با ورود جابر از قول راوی نقل کرده، به حقیقت نزدیک‏تر است.

ممکن است سیدبن طاووس در تاریخ معتبری این حادثه را دیده بود و آن را در لهوف نقل کرده، ولی بعداً که در تاریخ دیگری خوانده است آنها به مدت یک ماه در شام مانده‏ اند، ورود کاروان اهل‏بیت (ع) را در روز اربعین به کربلا ناممکن دانسته است. در نتیجه، با ردّ کلام آنها که اقامت یک ماهه را در شام مطرح کرده ‏اند، موضوع ورود اهل‏بیت(ع) در اربعین سال 61 به کربلا و زیارت آنان تثبیت می ‏شود. طبیعت امر نیز اقتضا می ‏کند که این کاروان قبل از رفتن به مدینه بار دیگر با آسودگی به کربلا بروند و با قبور شهدا تجدید دیدار نمایند.


جزوه ارشد علوم قرآن درس ششم

لطفا از لینک زیر دانلود نمایید.

http://s8.picofile.com/file/8309126518/%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D8%B4%D8%B4%D9%85.pdf.html


در محضر قرآن

قرآن کریم به عرف توجه کرده است. واژه "عرف" دو مرتبه و "معروف" 32 مرتبه در قرآن به کار رفته است.[1] قرآن توصیه می کند که طبق عرف دستور داده شود و دیگران طبق آداب عرفی تربیت گردند: "خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ (اعراف/199)؛ عفو (و مدارا پیش) گیر و به (کار) پسندیده فرمان ده و از نادانان روی گردان."

از امام صادق(ع) نقل شده است:

«انّ الله ادّب رسوله فقال خذ العفو الایه قال خذ منهم ما ظهر وماتیسّر والعفو الوسط»[2]

یعنی خدا پیامبرش را ادب آموخت و آیه «خذ العفو» را به او فرمود و گفت: آنچه ظاهر است و آسان است را بگیر و عفو یعنی حد وسط.

 



[1] . ابوالقاسم علیدوست. فقه و عرف، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چهارم: 1388 ش، ص 47.

[2]. تفسیر العیاشی، ج‏2، ص 43.


لزوم فعالیت گروهی در زمینه طبقاتنگاری مفسران شیعه

14 مرداد 1395 ساعت 21:03

عضو هیئت علمی دانشگاه آل‌طه عنوان کرد:

لزوم فعالیت گروهی در زمینه طبقات‌نگاری مفسران شیعه

گروه حوزه‌های علمیه: عضو هیئت علمی دانشگاه آل طه با بیان اینکه نوشتن کتب طبقات مفسران برای معرفی مفسران شیعه به نسل جوان، امری ضروری است که در دوره معاصر باید به صورت کار گروهی دنبال شود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، حجت‌الاسلام والمسلمین کامران اویسی، عضو هیئت علمی دانشگاه آل طه امروز، 14 مرداد در دومین همایش فرهنگ و اندیشه دینی گفت: در سال‌های اخیر توجه به قرآن و پژوهش‌های علوم قرآنی و تفسیر رو به ازدیاد است و یکی از کاملترین و بلکه تنها کتاب جامع در مورد طبقات مفسران در شیعه مربوط به مرحوم عقیقی بخشایشی است.
وی اظهار کرد: مرحوم عقیقی در این کتاب به ترتیب تاریخی به شرح حال علمی و زندگانی مفسران شیعه پرداخته است و یکی از ویژگی‌های آن این است که اگرچه در کتب پیشین به صورت پراکنده شرح حال علمی و زندگی مفسران شیعه بررسی شده ولی در این کتاب بیش از دو هزار نفر از مفسران با عنوانی مستقل بررسی شده است.

وی تاکید کرد: از این رو جامعیت معرفی مفسران شیعه در این کتاب تداعی کننده نوعی از دایرة المعارف نویسی است و خواننده را با علوم قرآنی نیز آشنا می‌کند.
این محقق تصریح کرد: دومین ویژگی این کتاب تاییدات علما و دانشمندان معاصر و مراجع تقلید از این اثر است البته به نظر می‌رسد ویرایش ادبی این کتاب برای غنی بخشی به آن کار لازمی است.
اویسی با بیان اینکه در این کتاب برخی تفاسیر اهل سنت به عنوان شیعه آمده است اظهار کرد: با اینکه این اثر مخصوص مفسران شیعه است اما از تعدادی از مفسران اهل سنت قرون چهارم و پنجم مانند جصاص نیز نامبرده شده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه آل طه عنوان کرد: در این کتاب ترجمه‌های معاصر قرآن به صورت استطرادی بررسی شده و البته تعداد مفسرانی نیز که در این کتاب آمده از تعداد دو هزار موردی که ادعا شده کمتر است از این رو اصلاحاتی در آن لازم است و نیاز به تکمیل اطلاعات در خصوص برخی اشخاص دارد.
این محقق ذکر تاریخ‌های وفات متعدد برای یک مفسر را از نقاط ضعف آن برشمرد و ادامه داد: همچنین مولف از برخی کتب قصص در اثناء کتب تفسیری یاد کرده است در حالی که برخی معتقدند تعداد 226 کتاب با عنوان کتب تفسیر تاریخی و قصص الانبیاء وجود دارد که تاریخی و داستان هستند ولی وی در ذیل مفسران نام برده است.
اویسی افزود: نوشتن کتب دایرة‌المعارفی و فهرست‌نویسی و ترجمه‌نویسی و ... بسیار دشوار است از این رو مرحوم عقیقی بخشایشی زحمات زیادی برای تدوین این اثر کشیده‌اند.
وی تاکید کرد: برای دوره معاصر لازم است که نهادهای مردمی و سمان‌ها و گروه‌هایی وارد عرصه طبقات‌نگاری شوند و به تعمیق، اصلاح و تکمیل اثر مرحوم عقیقی بپردازند و گامی مهمتر برای معرفی مفسران شیعه به نسل جوان بردارند.

جایگاه توبه در نهج‌البلاغه

همچنین فهیمه غلامی‌نژاد، محقق و پژوهشگر در این همایش به ارایه مقاله‌ای با عنوان جایگاه توبه و استغفار در نهج‌البلاغه پرداخت و گفت: توبه و استغفار یکی از مهمترین آموزه‌های اخلاقی و تربیتی در نهج البلاغه است.
وی افزود: امام همواره در نهج‌البلاغه مردم را توبه دعوت فرموده‌اند و در تمامی مباحث اعم از حکمت ها و ... استفاده شده به گونه‌ای که 31 مرتبه کلمه توبه و 39 مرتبه استغفار در نهج‌البلاغه تکرار شده است.
این محقق بیان کرد: حضرت یکی از صفات متقین را توبه برمی‌شمارد و اتصاف به این صفت الگو برای سایر انسان‌هاست زیرا همه انسان‌ها به علت عدم معصومیت نیازمند توبه و استغفار هستند و خداوند این راه را باز فرموده است.
غلامی‌نژاد عنوان کرد: توبه در لغت به معنای شرم، رجوع و برگشت و در اصطلاح به معنای پشیمانی و بازگشت از خلاف و عصیان و عزم بر عدم بازگشت است و استغفار نیز در لغت به معنای پوشاندن است.
وی افزود: حضرت در حکمت 94 فرمودند اگر مرتکب بدی شدید و گناه کوچک و یا بزرگ باشد استغفار و توبه کنید زیرا انسان فی نفسه این موضوع را باید نصب‌العین قرار دهد که در آیات قرآن نیز به صراحت بر این مسئله تاکیدشده است.


جواز و عدم جواز تشکیل حکومت در عصر غیبت

 

تشکیل حکومت در عصر غیبت جایز است یاخیر؟روایت امام صادق علیه السلام را (که تشکیل حکومت در عصر غیبت را نفی می کند) چگونه تفسیر می نمایید؟

ابتدا به عنوان مقدمه قابل ذکر است ضرورت وجود حکومت در هر جامعه‏ای، امری بدیهی است و همواه مورد تأیید مکاتب و نظام‏های گوناگون بوده است. پژوهش‏های جامعه شناسان، نشان می‏دهد که تشکیل دولت و حکومت، همیشه و در همه شرایط یک ضرورت اجتناب‏ناپذیر عقلی و فطری بوده است و نمی‏توان از آن بی‏نیاز بود. بشر مدنی بالطبع است و تنها در سایه یک زندگی اجتماعی و تشکیلات منسجم سیاسی که در آن حقوق انسان‏ها محترم شمرده می‏شود می‏تواند به حیات خود ادامه دهد. در غیر این صورت زندگی  بشری، شکل انسانی و معقولی نخواهد داشت؛ بلکه هرج و مرج و بی‏نظمی، حفظ و بقای اجتماع و حقوق افراد را با خطر مواجه خواهد ساخت. اسلام، دین فطرت و عقل است و بر اساس خواسته‏ها و نیازهای فطری، معقول و منطقی انسان نازل شده است. در این دین این ضرورت عقلی و فطری به خوبی درک شده و وجود حکومت به عنوان یکی از ضروری‏ترین نیازهای انسان و جامعه‏ی انسانی مورد تصدیق و تأیید قرار گرفته و برای آن شرایط و ویژگی‏های مشخص شده است. بر اساس این نیاز فطری و عقلی پیامبر اسلام(ص) پس از هجرت به شهر مدینه، بلا فاصله شالوده تشکیل حکومت اسلامی را پی ریزی می‏کرد و تشکیلات سیاسی حکومتی ایجاد کرد. امام علی(ع) در سخن مشهور خویش این ضرورت را چنین گوشزد می‏نماید و می فرماید:

وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ‏ مِنْ‏ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِر.[1]

براى مردم حاکمى لازم است چه نیکوکار و چه بدکار، که مؤمن در عرصه حکومت او به راه حقّش ادامه دهد، و کافر بهره‏مند از زندگى گردد.

احادیث مربوط به تشکیل حکومت اسلامی به صورت کلّی، دو دسته اند: الف) روایاتی که بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در هر زمانی اعم از زمان حضور معصوم(ع) و یا غیبت تأکید دارد. ب) روایاتی که به صورت خاص، در مورد شرایط و ویژگی‏های حاکم اسلامی در زمان غیبت صادر شده است. مجموع اینها دلالت بر نصب عام فقیه واجد الشرایط، در زمان غیبت معصوم(ع)، برای اداره و رهبری جامعه‏ی اسلامی از سوی امامان و لزوم قیام برای تشکیل حکومت از سوی فقیهان و ضرورت همکاری و اطاعت مردم از ایشان دارد.

اما در عین حال برخی معتقدند که تشکیل حکومت دینی و استقرار نظام سیاسی بر اساس ولایت فقیه قبل از ظهور حضرت ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه الشریف- امری غیرشرعی و به اصطلاح ممنوع و حرام است! که گاهی این سخن را مستند به روایتی منسوب به امام صادق (ع) می کنند: کُلُ‏ رَایَةٍ تُرْفَعُ‏ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ (علیه السلام ) فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ »[2] ؛  هر پرچمی که قبل از قیام حضرت حجت (علیه السلام) برافراشته شود، پس صاحب آن پرچم، طاغوتی است که به جای خداوند متعال پرستیده می شود.

روشن است که بر این پایه، نه تنها حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه بلکه هر حکومت دیگری در زمان غیبت، نامشروع و باطل خواهد بود که طبق آنچه در ابتدا ذکر شد یعنی تأیید هرج و مرج در جوامع بشری.

علاوه بر مطالب گفته شده می توان روایتی از امام رضا (ع) را نیز به مباحث ذکر شده ضمیمه نمود که:

«اگر گوینده ای بگوید: پس چرا خداوند والیان امور را گمارده است و به اطاعت ایشان فرمان داده است؟ در جواب وی گفته می شود: به سبب های فراوان .... یکی از آنها اینست که: هیچ فرقه ای از فرقه ها و هیچ ملتی از ملتها را نمی یابیم که جز با داشتن سرپرست و رئیسی که به امر دین و دنیای ایشان رسیدگی کند، باقی مانده باشد و به زندگی ادامه داده باشد. پس در حکمت حکیم یعنی پروردگار متعال جایز نیست که خلق را از داشتن چیزی که ناگزیر باید داشته باشند و دوام و قوامشان جز به آن میسر نیست محروم سازد».[3]

بنابراین مضمون  روایت مندرج در متن سؤال نمی تواند نفی هر حکومتی در زمان غیبت و بالطبع نفی حکومت دینی و ولایت فقیه باشد. همچنین انحصار مضمون آن در ولایت سیاسی فقیه، هیچ قرینه و دلیلی ندارد.

سرانجام می توان گفت: مقصود از حدیث مورد بحث، بطلان حکومت هایی است که در مسیری غیر از مسیر اهل بیت(علیهم السلام) گام برمی دارند. به عبارت دیگر بطلان حکومت هایی که حکومت را حق اهل بیت(علیهم السلام) نمی دانند بلکه فرمانروایی و کشورداری را حق خود می دانند و روشن است که این چنین حاکمی قطعاً طاغوت می باشد و در برابر پروردگار عالم قرار می گیرد؛ لذا دیده می شود امام صادق (علیه السلام) شیعیان را از شرکت نمودن در قیام هایی که در آن زمان رخ می داده است منع فرموده اند و تنها یک گونه از آن قیام ها  مانند قیام زیدبن علی(ره) را که از اعتقادی صحیح و نیتی پاک، سرچشمه گرفته بوده است.را مجاز دانسته اند.[4]

منابع

ابن بابویه شیخ صدوق، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، تهران: کتابچى، 1376ش، چاپ ششم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، عیون أخبار الرضا علیه السلام، تهران: نشر جهان، 1378 ق، چاپ اول.

شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (تحقیق: صبحی صالح)، قم: هجرت، 1414 ق، چاپ اول.

کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق، چاپ جهارم.

 



[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 82.

[2]. الکافی، ج‏8، ص 295.

[3]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص 100-101.

[4].ر.ک: الکافی، ج‏8، ص 264؛ الأمالی( للصدوق)، ص 40.


مرگ جاهلیت و شناخت امام زمان

  منظور از شناخت در حدیث ‹‹ هرشخصی که امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است چیست ؟

 

روایاتی در منابع شیعه و اهل تسنن وجود دارد[1] که مفاد آن، این است که هر کس امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؛ مانند: ْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ إِمَامٌ حَیٌّ یَعْرِفُهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.[2] 

عیسى بن سرى ابن یسع، مى‏گوید که: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده است: کسى که بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ (زمان) جاهلیت مرده است؟ امام علیه السّلام فرمود: (آدمى) هنگامى که جانش بدینجا برسد- و با دست مبارک به سینه خود اشاره کردند- بیشترین نیاز به معرفت امام احساس مى‏شود. راوى مى‏گوید آنگاه حضرت به من فرمود: تو (از نظر اعتقادى) در مرحله خوبى هستى (میزان معرفت تو به ولایت خاندان، در حدّ خوبى است).[3]

حدیث مذکور نشان می دهد که داشتن اعتقاد خوب به ویژه در زمینه امام شناسی از اساس معرفت به امام هرزمان است.

روایت دیگری که معرفت نسبت به امامت و ولایت به امام هر زمان را تأیید می کند، حدیثی است که ابو عبیده حذاء نقل کرده است: وی گوید: ما در زمان امام باقر علیه السلام (براى تعیین جانشین او) مانند گله بى‏چوپان سرگردان بودیم، تا سالم بن ابى حفصه را (که بعداً زیدى مذهب شد و امام صادق علیه السلام او را لعن و تکفیر کرد) ملاقات کردیم، به من گفت: اى ابا عبیده! امام تو کیست؟ گفتم: ائمه من، آل محمد هستند گفت: هلاک شدى و مردم را هم هلاک کردى، مگر من و تو از امام باقر علیه السلام نشنیدیم که می فرمود «هر که بمیرد و بر او امامى نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است»؟ گفتم: چرا به جان خودم چنین است، سپس حدود سه روز گذشت که خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و خدا معرفت او را به من روزى کرد (او را به جانشینى پدرش شناختم) به حضرت عرض کردم: سالم به من چنین و چنان گفت. فرمود: اى ابا عبیده همانا کسى از ما (ائمه) نمیرد جز اینکه کسى را جانشین خود کند، که کردار و رفتارش مانند خود او باشد و به آنچه او دعوت می کرد، دعوت کند.[4]

بنابراین قدر متیقن از اخبار گفته شده، شناخت مقام امامت ائمه اطهار نسبت به مردم عادی است. یعنی بنا بر برخی روایات  اولاً بداند که نام و القاب امامان معصوم (ع) چیست[5] و ثانیاً کمترین حد معرفت به امام زمان آن است که امام، در همه درجات جز مقام نبوت، همسنگ ومساوی با پیامبر (ص) است.[6]

این در حالی است که اهل تسنن در این باره می­گویند: منظور از امام زمان، سلطان و زمامدار هر عصریست؛ چه ظالم باشد و چه عادل. این سخن اهل سنت را عقل تایید نمی­کند؛ چون شناختن سلطان ظالم، هیچ تاثیری در ایمان و اعتقاد مردم ندارد، چه برسد به اینکه فردی که نسبت به او معرفت پیدا نکند مرگش، به مرگ دوران جاهلیت باشد.عده­ای دیگر از اهل سنت می­گویند: منظور از امام زمان، در این حدیث، همان قرآن است. پاسخ این حرف ایشان هم این است که: قرآن برای تمام زمان­هاست و گذشت زمان، تغییری در آن پدید نمی­آورد تا هر قرآنی، امام زمان مردم زمان خود باشد. در ضمن اگر در این نظر، منظور از معرفت، شناختن کلمات و آیات قرآن باشد، در هر عصری، افراد زیادی از مسلمانان هستند که سواد خواندن و نوشتن ندارند، حال باید بگوییم آنان که نمی­توانند، بخوانند و بنویسند در هنگام مرگ به مرگ جاهلیت می­میرند؟!!و این حرفی است که عقل سلیم و وجدان بیدار آن را قبول نمی­کند.[7]

در نتیجه باید گفت: حدیث مورد سؤال،  این حدیث به خوبى گواهى مى‏دهد که در هر عصر و زمانى امام معصومى وجود دارد که باید او را شناخت، و عدم شناسائى او آنچنان زیانبار است که انسان را در سرحد دوران کفر و جاهلیّت قرار مى‏دهد.آیا منظور از امام و پیشوا در این حدیث همان کسانى است که در رأس حکومت‏ها قرار دارند، چنگیزها و هارون‏ها و زمانداران وابسته؟ بدون شک جواب این سؤال منفى است، چرا که زمامداران غالباً افرادى نادرست و ظالم و گاه وابسته به شرق و غرب، و عامل سیاست‏هاى بیگانه بوده و هستند، و مسلماً شناسایى آنها و پذیرش امامتشان انسان را به «دارالبوار» و جهنم مى‏فرستد. پس روشن مى‏شود که در هر عصر و زمانى امامى معصوم است که باید او را پیدا کرد و رهبرى او را پذیرا شد.[8] سرانجام  می توان گفت: معرفت امام این است که بر هر کس واجب است در دنیا امام خود را شناخته و اطاعت او را نماید و او را پیشواى خود بداند.[9]

 

منابع

بحرانى، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم: مؤسسه بعثه، 1374 ش، چاپ اول.

برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم: دار الکتب الإسلامیة، 1371 ق، چاپ دوم.

بروجردى، محمد ابراهیم‏، تفسیر جامع‏، تهران: انتشارات صدر، 1366 ش‏، چاپ ششم‏.

حمیرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1413 ق، چاپ اول.

صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1404 ق، چاپ دوم.

طباطبایى، محمد حسین‏، المیزان فى تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى‏، 1417 ق‏، چاپ پنجم‏‏.

عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، تهران: المطبعة العلمیة، 1380 ق، چاپ اول.

کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق، چاپ چهارم.

مجلسى، محمدتقى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، قم: مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، 1406 ق، چاپ دوم.

مصطفوى، جواد،  ترجمه أصول الکافی، تهران: کتاب فروشى علمیه اسلامیه، 1369 ش، چاپ اول.

مکارم شیرازى، ناصر، سلسله دروس فی العقائد الاسلامیه، قم: مدرسه الامام على بن ابى طالب (ع)، 1385 ش، چاپ سوم.

 

 



[1]. روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏12، ص 253؛ المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏3، ص 381.

[2].قرب الإسناد، ص 351.

[3]. المحاسن، ج‏1، ص 92.

[4].بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص 259.

[5]. تفسیر العیاشی، ج‏1، ص 252؛ الکافی، ج‏2، ص 20-21.

[6]. البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص 582.

[7]. أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏2، ص 131.

[8]. ر.ک: سلسله دروس فی العقائد الاسلامیه، ص 254-255.

[9].ر.ک: تفسیر جامع، ج‏1، ص 99.