سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد دوست

تفاوت تحدی قرآن در یک سوره و ده سوره و کل قرآن

 

قرآن مجید در یک جا مخالفان را دعوت به آوردن مثل قرآن کرده است: "قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرا (اسراء/ 88)" و در جاى دیگر به آوردن ده سوره همانند قرآن مانند: "قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین‏(هود/ 13)" و در مورد دیگر به آوردن یک سوره مثل سوره‏هاى قرآن: "وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (بقره/ 23)".

به همین دلیل در میان گروهى از مفسران بحث شده که این تفاوت در تحدى و دعوت به مبارزه براى چیست؟ چرا یک جا همه قرآن و جاى دیگر 10 سوره و جاى دیگر یک سوره؟

در پاسخ این سؤال طرق مختلفى پیموده‏اند:

الف- بعضى معتقدند این تفاوت از قبیل تنزل از مرحله بالاتر به مرحله پائینتر است درست مثل اینکه کسى به دیگرى میگوید: اگر تو هم مثل من در فن نویسندگى و شعر مهارت دارى کتاب و دیوانى همچون کتاب و دیوان من بنویس بعد تنزل مى‏کند و مى‏گوید یک فصل مانند آن را و یا حتى یک صفحه مثل آن ارائه بده! ولى این پاسخ در صورتى صحیح است که سوره‏هاى" اسراء" و" هود" و" یونس" و بقره به همین ترتیب نازل شده باشد، البته آن با ترتیبى که در کتاب" تاریخ القرآن" از" فهرست ابن ندیم" نقل شده سازگار است: چرا که او مى‏گوید: سوره اسراء سوره 48 و هود 49 و یونس 51 و بقره نودمین سوره است که بر پیامبر نازل شده.

اما متاسفانه این سخن با ترتیب معروفى که براى سوره‏هاى فوق در تفاسیر اسلامى آمده است سازگار نمى‏باشد.

ب- بعضى گفته‏اند گرچه ترتیب نزول سوره‏هاى فوق منطبق بر تنزل از مرحله بالا به مرحله پائین نیست، ولى مى‏دانیم که همه آیات یک سوره با هم نازل نمى‏شده چه بسا آیاتى که مدتى بعد نازل مى‏شد به دستور پیامبر ص به خاطر تناسبهایى که داشت در سوره قبل قرار داده مى‏شد. در محل کلام ما نیز ممکن است چنین باشد، و از این رو تاریخ سوره‏هاى فوق منافاتى با تنزل از مرحله بالاتر به پائین‏تر ندارد.

ج- احتمال دیگرى که براى حل این مشکل وجود دارد این است که اصولاواژه" قرآن" واژه‏اى است که به" تمام" و" بعض" قرآن هر دو اطلاق مى‏شود، مثلا در آیه اول سوره جن مى‏خوانیم" إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً":" ما قرآن عجیبى شنیدیم" پیدا است که آنها قسمتى از قرآن را شنیده بودند." قرآن" از ماده قرائت است، و مى‏دانیم قرائت و تلاوت، هم بر کل قرآن صادق است و هم بر جزء آن، بنا بر این تحدى بمثل قرآن مفهومش تمام قرآن نیست و با ده سوره و حتى یک سوره نیز سازگار مى‏باشد.از سوى دیگر" سوره" نیز در اصل به معنى مجموعه و محدوده است، و بر مجموعه‏اى از آیات نیز تطبیق مى‏کند هر چند یک سوره کامل به اصطلاح معمولى نبوده باشد.و به تعبیر دیگر سوره در دو معنى استعمال مى‏شود یکى به معنى مجموع آیاتى که هدف معینى را تعقیب مى‏کند و دیگر یک سوره کامل که با بسم اللَّه شروع و پیش از بسم اللَّه سوره بعد پایان مى‏پذیرد.

شاهد این سخن آیه 86 سوره توبه است آنجا که مى‏فرماید:" وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ ..." (هنگامى که سوره‏اى نازل مى‏شود که ایمان به خدا بیاورید و با پیامبرش جهاد کنید ...) روشن است که منظور از سوره در اینجا همان آیاتى است که هدف فوق (یعنى ایمان به خدا و جهاد) را تعقیب مى‏کند هر چند قسمتى از یک سوره کامل باشد. "راغب" نیز در کتاب" مفردات" در تفسیر آیه اول سوره نور" سُورَةٌ أَنْزَلْناها ..." مى‏گوید:" اى جملة من الاحکام و الحکم ..." همانگونه که ملاحظه مى‏کنیم سوره را به معنى مجموعه‏اى از احکام تفسیر کرده است.بنا بر این فرق چندانى میان" قرآن" و" سوره" و" ده سوره" از نظر مفهوم لغت باقى نمى‏ماند یعنى همه اینها به مجموعه‏اى از آیات قرآن اطلاق مى‏گردد نتیجه اینکه تحدى قرآن به یک کلمه و یک جمله نیست که کسى ادعا کند من‏مى‏توانم مثل آیه" وَ الضُّحى‏" و آیه" مُدْهامَّتانِ" و یا جمله‏هاى ساده‏اى از قرآن را بیاورم، بلکه تحدى در همه جا به مجموعه‏اى از آیات است که هدف مهمى را تعقیب مى‏کند.



.ر.ک: تفسیر نمونه، ج‏9، ص 42- 45.

 


گزارشی از مراسم سخنرانی دکتر اویسی در دهه سوم ماه مبارک رمضان 98


 حجت الاسلام و المسلمین دکتر اویسی در دهه سوم به ایراد سخن پرداختند. ایشان محور بحث خود را شرح فرازهایی از دعای پرفیض ابوحمزه ثمالی قرار داد.

امام زین العابدین در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی می فرماید: «وَ اَلْحِقْنی بِاَوْلِیآئِکَ الصّالِحینَ؛  و ملحقم کن به دوستان شایسته‌ات»

منظورازاولباء صالح چه کسانی هستند؟  در ادامه دعا جواب سوال داده می شود که «وَاَ لْحِقْنی بِاَوْلِیآئِکَ الصّالِحینَ مُحَمَّد وَ الِهِ؛ و ملحقم کن به دوستان شایسته‌ات محمد و آلش».

در زیارت حضرت ابوالفضل ( ع) وارد شده است: اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ

چگونه می‌شود به صالحین ملحق شد؟ اکسیر اعظمی که می تواند این زنجیر را بین ما و پیمغبر و آلش متصل کند«محبت» است.

در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم: «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ‏ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم؛ هر که خدا را بخواهد، از شما آغاز می ‌کند و هر که بخواهد با حقیقت توحید آشنا شود،از شما می‌پذیرد و هر که بخواهد رو به خدا کند، رو به شما می ‌آورد و خلاصه، شناسایی خدا متوقّف بر شناسایی شما و راه تقرّب به خدا، تقرّب به شماست».

دشمنی با اهل بیت موجب شقاوت است.

خدا در ابتدای سوره معارج می‌فرماید: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ؛ سائلی از عذاب قیامت که وقوعش حتمی است (از پیامبر اکرم(ص)) سوال پرسید».

در شان نزول آیه آمده است: نعمان بن حارث فهری خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و عرض کرد: تو به ما دستور دادی شهادت به یگانگی خدا و این که تو فرستاده او هستی دهیم، ما هم شهادت دادیم. سپس دستور به جهاد، حج، روزه، نماز و زکات را دادی، ما همه این ها را نیز پذیرفتیم، ولی به اینها راضی نشدی تا این که این جوان (حضرت علی بن ابیطالب (ع)) را به جانشینی خود منصوب کردی و گفتی: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاه» آیا این سخنی از ناحیه خودت است یا از سوی خدا است؟!پیامبر اکرم (ص) فرمود: قسم به خدایی که معبودی جز او نیست، این از ناحیه خداوند است. نعمان روی برگرداند در حالی که می گفت: خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر من بباران! این جا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت.

نشانه‌های محبت اهل بیت(ع)

1-همراهی محبت با عمل صالح

امام علی(ع) می فرماید: «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورع هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد». (بحارالانوار، ج 1، ص 92.(

ورع چیست؟

الورع هو الکفّ‏ عن‏ المحرّمات‏ و الأغراض الدّنیاویّه و زهراتها و شبهاتها و عن الطمع و الحرص و منشؤه العلم بحقاره الدّنیا و ما فیها و جلاله قدر الآخره و الجنّه و نعیمها و إطاله الفکر فی أحوال المبدأ و المعاد. (شرح الکافی؛ الأصول و الروضه (للمولى صالح المازندرانی)، ج‏2، ص86)

امیرمومنان (ع) در توصیف شیعیان می‌فرماید: شیعیان ما کسانی هستند که در راه ولایت ما، به هم بذل و بخشش می کنند و به همدیگر، در دوستی ما، محبت می کنند و در راه زنده نگهداشتن راه و روش ما، به زیارت یکدیگر می روند. آنان، اگر خشمناک شوند، به ظلم در نمی‌غلطند و اگر خشنود باشند، اسراف و زیاده روی نمی‌کنند. مایه برکت همسایگان و موجب سلامتی و آسایش افراد مرتبط با آنان هستند. (کافی، ج2، ص237)

2- دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان اهل بیت (ع)

امام هادی (ع) در زیارت جامعه کبیره می‌فرماید: «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لاَ مَعَ غَیْرِکُمْ (عَدُوِّکُمْ) آمَنْتُ بِکُمْ وَ تَوَلَّیْتُ آخِرَکُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَکُمْ‏؛ پس من همه هنگام با شما بوده و خواهم بود نه با دشمنان شما، به شما ایمان دارم و به آن دلیل که اول شما را دوست مى‏دارم به همان دلیل آخر شما را دوست مى‏دارم».

روایتی از حکم ابن عتیبه در محضر امام محمد باقر (ع):

حکم بن عتیبه می‌گوید: من در خدمت حضرت باقر (ع) بودم و اتاق پر از جمعیت بود. ناگاه پیرمردى تکیه زنان بر عصاى خود آمد و جلو در اتاق ایستاد و گفت: السلام علیک یابن رسول اللّه و رحمه اللّه و برکاته و ساکت شد. حضرت باقر (ع) جواب داد: و علیک السلام و رحمه اللّه و برکاته. پیرمرد سپس رو به جمعیت داخل اتاق کرد و گفت: السلام علیکم و خاموش شد. تا این که آن جمعیت همگى جواب سلام او را دادند. او آن گاه رو به حضرت باقر (ع) کرد و گفت: یابن رسول اللّه، خدا مرا فدایت کند، مرا نزدیک خود بنشان؛ زیرا که به خدا سوگند، من، شما و دوستداران شما را دوست دارم. به خدا قسم، من، شما و دوستداران شما را براى طمع در دنیا دوست ندارم. به خدا قسم من از دشمن شما نفرت دارم و از او بیزارم. به خدا قسم، نفرت و بیزارى من از او به خاطر این نیست که میان من و او کینه و عداوتى باشد. به خدا قسم من آن چه را شما حلال شمارید، حلال مى شمارم و آن چه را شما حرام دانید، حرام مى دانم و منتظر امر (حکومت) شما هستم. فدایت شوم، آیا با چنین وضعى براى من امید (رستگارى و نجات) دارى؟

امام باقر (ع) فرمود: جلوتر بیا، جلوتر بیا. تا این که حضرت، او را پهلوى خود نشاند، سپس فرمود: اى شیخ، مردى نزد پدرم على بن الحسین (ع) آمد و از او همین سؤالى را کرد که تو از من پرسیدى و پدرم به او فرمود: تو اگر از دنیا بروى بر رسول خدا (ص) و بر على و حسن و حسین و على بن الحسین (ع) وارد خواهى شد و قلبت شاد و دلت خنک و دیدگانت روشن خواهد شد و آن گاه که نفست به این جا ـ حضرت با دست خود به گلویش اشاره فرمود ـ رسد، کرام الکاتبین با شور و شادى به استقبالت خواهند آمد و اگر زنده بمانى، شاهد چیزى خواهى بود [قیام قائم و حکومت اهل بیت] که خداوند با آن، دیدگانت را روشن گرداند و با ما در عالى ترین مراتب خواهى بود.

پیرمرد گفت: چه فرمودى اى ابوجعفر؟ حضرت سخن خود را برایش تکرار کرد. پیرمرد گفت: اللّه اکبر، اى ابوجعفر، اگر از دنیا بروم بر رسول خدا (ص) و بر على و حسن و حسین و على بن الحسین (ع) وارد خواهم شد و دیدگانم روشن و قلبم شاد و دلم خنک خواهد گشت و آن گاه که نفسم به این جا رسد، کرام الکاتبین با شور و شادى به استقبالم خواهند آمد و اگر زنده بمانم شاهد چیزى خواهم بود که خداوند به سبب آن چشم مرا روشن گرداند و با شما در عالیترین مراتب باشم؟! پیرمرد سپس با آواى بلند گریست و هق هق کنان اشک ریخت تا جایى که به زمین چسبید. حاضران در خانه نیز، با دیدن حال پیرمرد، بلند بلند گریستند و هق هق کنان اشک ریختند. حضرت باقر(ع) پیش آمد و با انگشت خود اشکهاى او را از پلکهایش پاک کرد و به زمین مى ریخت.

پیرمرد سپس سرش را بلند کرد و به حضرت باقر(ع) عرض کرد: یابن رسول اللّه، فدایت شوم، دستت را به من بده. حضرت دست خود را به او داد. پیرمرد آن را بوسید و بر دیده و گونه خود نهاد؛ سپس پیراهن خود را از روى شکم و سینه اش کنار زد و دست حضرت را بر شکم و سینه خود نهاد و آن گاه برخاست و خداحافظى کرد و رفت.  حضرت باقر(ع) به پشت سر او نگاه مى کرد. سپس رو به جمعیت کرد و فرمود: هرکه دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببیند به این مرد بنگرد.  (الکافی، ج 8، ص76 )

 

استاد اویسی در ادامه به تفسیر فراز دیگر از دعای ابوحمزه ثمالی پرداختند: «سَیِّدِی أَنَا الصَّغِیرُ الَّذِی رَبَّیْتَهُ؛ آقاى من منم کودکى که پروریدى»

ایشان گفتند: در دعاها روح تواضع در مقابل خدا موج می‌زند؛ زیرا اصل اولی در دعا این است که انسان خود را کوچک و خداوند متعال را با عظمت بشمارد و ملتمسانه دعا کند.

خدای متعال در سوره انسان می فرماید: «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا؛ آیا زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم و او را مى ‏آزماییم بدین جهت او را شنوا و بینا قرار دادیم»

آثار تواضع:

1- رفعت مقام در بین مردم

پیامبراکرم(ص) می فرماید: «مَن تَواضَعَ للّه‏ رَفَعَهُ اللّه‏، فهُو فی نَفسِهِ ضَعیفٌ وفی أعیُنِ النّاسِ عَظیمٌ؛ هر که برای خدا فروتنی کند، خداوند او را بالا برد. پس او در نظر خودش ناچیز باشد و در چشم مردم بزرگ». (کنزالعمّال، ح 5737)

امام کاظم(ع) می فرماید: «انّ اللهَ لَمْ یَرفعِ المُتَواضِعین بقَدْرِ تواضُعِهِم، ولکن رَفَعَهم بقدرِ عظمتِهِ و مجدِه؛ همانا خداوند انسان‌های متواضع را به میزان تواضع و فروتنی آن‌ها، بالا نمی‌برد، بلکه به میزان مجد و عظمت خود مقام آن‌ها را رفیع می‌گرداند». (تحف العقول، ص 399)

2- محبوبیت در بین مردم

امام علی(ع) می فرماید: «ثمره التّواضع المحبَّه. نتیجه تواضع و فروتنی، محبت و دوستی است». (تصنیف غررالحکم، ص 249، ح 5179)

 

3- قبولی اعمال

امام صادق(ع) می فرماید: «و لیس لله – عزوجل – عباده یرضاها و یقبلها الا و بابها التواضع؛ و هیچ عبادتی را خدای  عزوجل  قبول نکند، مگر آن که انسان از سر تواضع آن را کم و ناچیز بداند».

4- چشیدن لذت عبادت

پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «مالی لا أری علیکُم حلاوَهَ العبادَهِ؟ قالوا: و ما حلاوَهُ العبادَهِ؟ قال: التواضعُ؛ چه شده است که من شیرینی عبادت را در شما نمی‌بینم؟ اصحاب عرض کردند: شیرینی عبادت چیست؟ حضرت فرمود: تواضع و فروتنی». (تنبیه الخواطر، ج 2، ص 201)

5- کسب مقام عبودیت

پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «اِنّ أفضَل النّاسِ عبداً من تواضَعَ عَنْ رفعَهٍ؛ بالاترین مردم از جهت مقام بندگی، کسانی هستند که با وجود رفعت شأن و مقام، فروتن و متواضع باشند». (بحارالانوار، ج 77، ص 179)

امیرالمومنین (ع) در خطبه قاصعه می فرماید: «وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ کَرَّهَ إِلَیْهِمُ اَلتَّکَابُرَ وَ رَضِیَ لَهُمُ اَلتَّوَاضُعَ فَأَلْصَقُوا بِالْأَرْضِ خُدُودَهُمْ وَ عَفَّرُوا فِی اَلتُّرَابِ وُجُوهَهُمْ وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ خدای سبحان، کبر ورزیدن را برای ایشان ناپسند شمرد و از تواضعشان خشنود شد.  آنان چهره های خود را بر زمین گذاشتند و روی های خود به خاک بیالودند و در برابر مؤمنان فروتنی نمودند».

6- رسیدن به قرب الهی

امام صادق (ع) می فرماید: «فیما اُوحیَ الله عز وَ جلَّ الی داوود (ع) : یا داوود، کَما أنَّ اقرَبَ الناسِ من اللهِ المتواضعون، کذالِکَ أبعَدُ النّاسِ منَ اللهِ المتکبّرون؛ در آن‌چه خداوند به حضرت داوود (ع) وحی کرده، آمده است: ای داوود، همان طوری که نزدیک‌ترین مردم به من، انسان‌های متواضع هستند، دورترین مردم از من نیز انسان‌های متکبر هستند». (اصول کافی، ج 2، ص 123)

دکتر اویسی در خاتمه به بیان این نکته پرداختند که: بر اساس آیات نورانی قرآن کریم و روایات معصومان (ع) راه رسیدن به تواضع، سجده است.

ایشان در آستانه رحلت امام خمینی (ره) به بیان برخی از ویژگی‌های اخلاقی امام خمینی(ره) پرداختند.

 
 
 
 
 
منبع خبر: مدیریت دانشجویی فرهنگی دانشگاه معارف اسلامی

جزوه تاثیر علوم قرآن و حدیث در علم کلام

با سلام خدمت فضلا و دانشجویان گرامی ارشد دانشگاه معارف اسلامی، لطفا ادامه جزوه تاثیر علوم قرآن و حدیث در علم کلام را از لینک زیر دریافت کنید و منتظر بقیه آن باشید.

http://s9.picofile.com/file/8344731268/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87_%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF_%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%B6_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%861.pdf.html


جزوه تاثیر قرآن وحدیث در علم کلام

درس اول  را از فایل زیر دانلود کنید.

http://s8.picofile.com/file/8338846742/%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81_%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86.pdf.html

 

 

درس دوم را از فایل زیر دانلود کنید.

http://s9.picofile.com/file/8339373184/%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%81_%D9%86%D8%A7%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%DB%8C_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86.pdf.html


نظامسازی مبتنی بر حکومت علوی وظیفه امروز تئوریسینهای اسلامی است

در گفتگو با مهر عنوان شد؛
کامران اویسیشناسه? خبر: 4259711 - جمعه 10 فروردین 1397 - 14:35
حجت الاسلام اویسی گفت: تئوریسین‌های اسلامی باید نظام سازی های مبتنی بر حکومت علوی را در همه زمینه ها مانند اقتصاد، آموزش، نظامی، فرهنگ و امثال آن استخراج کنند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: بسیاری از مباحث برای دوران حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام مربوط به شئون عصمت ایشان است، اما برخی موارد که جنبه عام‌تری دارد و قابل تسری به فقیه جامع الشرایط هم هست را می توان از حکومت علوی الگو برداری کرد. قانونگذاران و به ویژه تئوریسین های اسلامی باید نظام سازی های مبتنی بر حکومت علوی را در همه زمینه ها مانند اقتصاد، آموزش، نظامی، فرهنگ و امثال آن استخراج کنند و با کمک فقها و مجتهدین خطاهای آن را در بیاورند و به مجریان و مسئولان دولتی و حتی قانون گذاران ارائه دهند. در  خصوص حکومت داری امام علی (ع) و لزوم الگوگیری از منش حکومتی ایشان، با حجت الاسلام کامران اویسی، پژوهشگر حوزه تفسیر تطبیقی و مدرس حوزه و دانشگاه به گفتگو نشستیم.

*امام علی( ع) به عنوان ولی مسلمین، چه منشی در حکومت داری داشتند و تفاوت ایشان با سایر خلفا چه بود؟

این سؤال خیلی کلی است، اما به صورت اجمالی می توان پاسخ داد که طبق فرموده خود امیرالمومنین علی علیه السلام که از ایشان عبدالرحمن بن عوف سوال کرد که آیا به کتاب و سنت پیامبر (ص) و سنت شیخین عمل می کنی تا تو را پس از عمر خلیفه سوم کنیم، پاسخ داد خیر من فقط به قرآن و سنت پیامبر (ص) عمل می کنم. یعنی ولایت ایشان گرچه طبق مبانی شیعه همان امتداد نبوت پیامبر اکرم (ص) بود، البته بدون وحی و نزول قرآن، اما همان شئون تبیین و تفسیر آیات و احکام و نیز قضاوت و حکومت داری را داشت.

با این حال برای اینکه سخنش به فهم مخاطب نزدیک باشد فرمود که به قرآن و سنت پیامبر (ص) عمل می کنم و حجیت این دو را اولاً امضا کرد و ثانیاً حجیت غیر آن را نپذیرفت؛ زیرا به مثابه اجتهاد در مقابل نص است. البته این روند فقط از شئون معصوم است. یعنی اوست که می تواند از معادن پر از گوهر و طلای گرانبهای معارف از کتاب و سنت، حکم را استخراج کند.

البته از برخی روایات فهمیده می شود که حتی امامان و نیز حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین با فرشتگان در ارتباط بودند و برخی مطالب را با آنان تحدّث و گفتگو می کردند و از آنان می گرفتند. نه بدین معنا که مقام و رتبه فرشته از امام بالاتر است بلکه بدین معنا که آنها رابط بین ساحت الهی و امام در برخی برهه‌ها بودند و چه بسا امکان اینکه امام مستقیم با درگاه خدای متعال مرتبط باشد نیز وجود داشته باشد، زیرا حجت الله و خلیفة الله است. اما همه اینها اگر پذیرفته شود وحی غیر قرآنی و غیر رسالی است. یعنی مربوط به نبوت و رسالت و نیز مرتبط با نزول کتاب آسمانی نیست.

نتیجه اینکه امام نیز مانند نبی که تبلورش در حکومت پیامبر (ص) و امام علی (ع) دیده می شود، بر اساس نص قرآن و سنت قطعی عمل می کردند، البته با تفسیر معصومانه خود از آن که به سبب تعلیم از پیامبر یا ارتباط با دستگاه الهی و استفاده از ملکه عصمت میسر بوده است.

نکته دیگر اینکه بارها در تاریخ مطالعه کرده ایم که امام علی (ع) بر اساس مصلحت ظاهری و برد و باخت اولیه، اقدام به کاری نمی کردند مانند جنگ بین ایشان و معاویه در صفین که آب را صحابه امام پیشنهاد دادند بر روی سپاه معاویه ببندند اما امام علی (ع) نپذیرفت که با اقدام ناجوانمردانه در جنگ پیروز شود.

نیز در قضیه شهادت حضرت زهرا (س) مصلحت ظاهری اقتضا می کرد که بیعت ظاهری با خلیفه غاصب انجام دهد و پس از تجدید قوا دوباره کودتا کند. اما آموزه‌های پیامبر (ص) در این مورد به ایشان باعث شد تا ایشان بر این مصیبت و نیز غصب خلافت صبر کند به سبب مصالحی که مورخان حدس زده اند که باز هم ممکن است آنها هم نباشد یا چیزهای بیشتری غیر از آن مصالح نیز وجود داشته باشد.

*خلفای دیگر چه نگاهی به ایشان داشتند و آیا درکی از معنای ولایت داشتن حضرت امیر، آنطور که شیعه به آن می نگرد داشتند؟

خلفا از مشاوره های امیرالمومنین چه در امور سیاسی و جنگی و اقتصادی و چه در امور دینی و تفسیر و احکام بهره می بردند

گرچه دیگر خلفای سه گانه اهل تسنن، امام علی (ع) را رقیب اصلی در اقبال عمومی به آنان به عنوان خلیفه پیامبر (ص) می دانستند، اما با توجه به اینکه او را دلسوز اصل اسلام و مصالح نوع مسلمانان می دانستند، از این بهانه استفاده کرده و از مشاوره هایش چه در امور سیاسی و جنگی و اقتصادی و چه در امور دینی و تفسیر و احکام بهره می بردند. مثل آنچه که در مورد قضاوت های امام علی (ع) در اصلاح خطای عمر بن خطاب نقل گردیده مانند ماجرای زن حامله که عمر حکم به سنگسارش داد اما امام علی (ع) این حکم را با دلیل تصحیح نمود.

البته به نظر می رسد آنها خود شاهد واقعه غدیر خم و قضیه تنصیص ولایت و خلافت و وصایت امیرالمومنین علی علیه السلام بوده اند. چنانکه شنیده‌اید و علامه شرف الدین نیز در کتاب المراجعات از منابع مختلف شیعه و سنی  نقل نموده است که خود شیخین آمدند به علی علیه السلام تبریک گفتند و اقرار کردند که علی علیه السلام مولا و سرپرست آنان و هر مؤمن دیگری است. اما با این همه فضای سیاسی و تشنگی بر دستیابی به قدرت پس از رسول خدا (ص) و  علاقه به حکومت بر کل قوم عرب، البته در لباس زهد و اسلام باعث انکار چنین قضیه مهم و انحراف جامعه اسلامی از مسیر اصلی آن شد.

*برخی احکام در اسلام به صورت حکومتی مطرح می شود. آیا امام علی (ع) حکم حکومتی دیگر خلفا را می پذیرفتند یا آنکه با تقیه رفتار می کردند؟

امیرالمومنین آنجا که به ترتیبی می توانسته حکم خود را به عنوان معصوم به اجرا در آورد یا به خلفا القا کند همان را انجام می داده اما اگر می دیدند که پافشاری بر حکم واقعی به مصلحت نیست، حکم حکومت جائر و ظالم را به عنوان حکم ظاهری و یا ثانویه از باب اضطرار یا از باب قاعده لا ضرر یا از باب تقیه انجام می دادند

این سؤال از آن مطالبی است که نمی توان به راحتی قضاوت نمود؛ زیرا امام علی (ع) برای حفظ اصل اسلام و جامعه اسلامی گاهی سکوت می کرد و اقدام عملی نمی کرد- همان طور که از ایشان نقل شده که رسول خدا (ص) به ایشان در مقابل مصائب پس از رسول خدا (ص) مانند غصب خلافت و حکومت و  شهادت حضرت فاطمه (س) توصیه به سکوت و صبر کردند و خودشان هم در نهج البلاغه فرمودند که در گلویم استخوان بود و در چشمم خار و به همین حالت صبر کردم که کنایه از سختی صبر بر این امور است.

اما می توان به صورت کلی گفت که آنجا که به ترتیبی می توانسته حکم خود را به عنوان معصوم به اجرا در آورد یا به خلفا القا کند همان را انجام می داده اما اگر می دیدند که پافشاری بر حکم واقعی به مصلحت نیست، حکم حکومت جائر و ظالم را به عنوان حکم ظاهری و یا ثانویه از باب اضطرار یا از باب قاعده لا ضرر یا از باب تقیه انجام می دادند. و عمل به آن حکم در آن شرایط نازل منزله عمل به حکم واقعی بوده است.

*به نظر شما مسئولان نظام اسلامی ما امروز چه درسی می توانند از حکومت داری امام علی (ع) بگیرند و ما چه خلاهایی در این زمینه داریم؟

اول به این نکته توجه کنیم که عصمت با عدالت فرق دارد. خیلی مباحث برای دوران حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام مربوط به شئون عصمت ایشان است اما برخی موارد که جنبه عام تری دارد و قابل تسری به فقیه جامع الشرایط هم هست را می توان الگو برداری کرد. مانند احکام اقتصادی و جزیه و مالیات و تدوین گروه شرطة الخمیس یا همان پلیس و نیروی انتظامی شهری و کلانتری، نحوه محاسبه نفوس و سرشماری و ثبت احوال که البته با مطالعه تاریخی و حدیثی و نیز با چاشنی اجتهاد می توان به نظام سازی هایی رسید که از آن حکومت نشأت گرفته است.

البته هیچ وقت نباید انتظار داشت همه آنچه آن زمان اتفاق افتاده الان هم باید همان کار را کرد، زیرا بحث پیشرفت در تکنولوژی و تغییر نیازها منجر به توجه به مقتضیات زمان و مکان و اثر آن در حکومت داری می شود. البته خطوط کلی باید بر اساس قرآن و سنت قطعی باشد و آنجا که اسلام ساکت است را با اجتهاد از اصول عملیه و فقهیه بتوان پر نمود.

مسئولان اجرایی باید فقط تابع قوانین باشند اما این مهم بیشتر در دست قانونگذاران و به ویژه تئوریسین های اسلامی است که نظام سازی های مبتنی بر حکومت علوی را در همه زمینه ها مانند اقتصاد، آموزش، نظامی، فرهنگ و امثال آن استخراج کنند و با کمک فقها و مجتهدین خطاهای آن را در بیاورند و به مجریان و مسئولان دولتی و حتی قانون گذاران ارائه دهند.

بعد از سالها که از انقلاب اسلامی می گذرد این توقع، توقع واقع بینانه ای است که بیشتر بر دوش حوزه های علمیه و پژوهشکده های علوم انسانی- اسلامی و دانشگاه هایی چون دانشگاه امام صادق (ع)، قرآن و حدیث، معارف اسلامی، علوم و معارف قرآن کریم و موسسه امام خمینی و امثال آن است.

امید است وجود خود امیرالمومنین علی علیه السلام ما و تمامی دانشمندان و فضلای اسلامی ما را که دغدغه دارند تا نظام اسلامی به عنوان مقدمه نظام مهدوی حکومت داشته باشد را کمک کند.


نگاهی به سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

کامران اویسی
شناسه? خبر: 4246852 - جمعه 18 اسفند 1396 - 10:46
اگر بحث سبک زندگی ایرانی اسلامی با محوریت مطالعه روی سیره معصومان علیهم السلام انجام می دهیم، روی ابعادی از زندگی آنان بحث می‌کنیم.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه- کامران اویسی: معصومان علیهم السلام دارای ابعاد مختلف شخصیت فردی و اجتماعی بوده اند. به عبارت دیگر برخی از ابعاد شخصیتی آنها قابل تقلید و الگو برداری است مانند آنچه در سبک زندگی آنها مطرح می شود در زمینه تدبیر منزل، خانواده، همسایه، دوستان و آشنایان و برخورد و مواجهه با دوست و دشمن، اجتماع و طبیعت و امثال آن. اما درباره ولایت تشریعی و تکوینی آنها که با محوریت عصمت انجام می پذیرد منحصر در خود آنهاست و البته یکی از ابعاد اعجاز گونه معصومان نیز همین است. ولی این نکته را نباید فراموش کرد که به هیچ عنوان در هیچ مسئله ای نمی توان آن بزرگواران را با غیر معصومان حتی اگر باتقواترین افراد هم باشند مقایسه نمود. بلکه هر کس هرچقدر هم مؤمن و متدین و متقی باشد و حتی سلمان باشد باز با آنان قابل قیاس نیست. چنان که در خطبه دوم نهج البلاغه آمده است: «لا یقاس بآل محمّد صلّی اللّه علیه و آله من هذه الأمّة أحد و لا یسوّی بهم من جرت نعمتهم علیه أبدا»

این مقدمه را گفتم تا به این بحث وارد شوم که اگر بحث سبک زندگی ایرانی اسلامی با محوریت مطالعه روی سیره معصومان علیهم السلام انجام می دهیم، روی ابعادی از زندگی آنان بحث می کنیم که قابلیت قابل اجازه می دهد یعنی یک فرد به عنوان شیعه و پیرو آنان می تواند آن سیره را تا حدی در زندگی خود جاری سازد.

برای اینکه بحث و نگاهی اجمالی به سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشته باشیم، می توان از این حدیث شریف شروع کرد که در کتاب من لایحضره الفقیه شیخ صدوق آمده است.

روایت کرده‌‏اند که امیر المؤمنین علیه السّلام به مردی از بنی سعد فرمود: آیا نمیخواهی از وضع و حال خودم و فاطمه زهرا با تو سخنی باز گویم، (و چنین حکایت فرمود) فاطمه در خانه من بود، و به تنهائی آب از چاه می‏کشید و در مشک کرده بدوش میگرفت و بخانه می‏آورد چندان که تسمه مشک سینه او را مجروح کرده بود، و با آسیاب گندم را آرد می کرد به حدّی که دستهایش آماس کرده و تاول زده بود، و آنقدر خانه را رفته و روبیده بود که جامه‏اش خاک آلود و کثیف شده بود، و چندان آتش در زیر دیگ روشن کرده بود که لباسهایش چرکین گشته، و از این همه کار و زحمت آسیب و فرسودگی فراوان به او رسیده بود روزی من به او گفتم: چه خوب می‏شد اگر نزد پدرت می رفتی از آن حضرت تقاضای خدمتگاری می کردی که تا حدّی بار مشقّتی را که از این همه کار بر دوش تو است بردارد، فاطمه نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله رفت و دید جمعی خدمت آن حضرت نشسته و مشغول صحبت‏ هستند، شرمش آمد که خواسته‏اش را بگوید و بمنزل باز گشت، و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فهمید که دخترش برای کاری آمده بوده ولی از روی حیا برگشته است، تا انجا که در حدیث آمده است: فردای آن روز رسول خدا داخل شد و بالای سر ما نشست آنگاه فرمود: ای فاطمه دیروز چه خواسته‏‌ای داشتی که نزد پدرت آمدی؟ فاطمه پاسخ نداد و من ترسیدم اگر جواب ایشان را ندهم برخیزد و برود پس سر خود را از قطیفه بیرون آورده و عرض کردم: من شما را از آن با خبر میکنم ای رسول خدا، ماجرا چنین است که دختر شما آنقدر مشک آب بر دوش کشیده و آب آورده که تسمه آن روی سینه‏اش اثر گذاشته، و چندان آسیا گردانده که دستهایش آبله و تاول زده‏ است، و آنقدر خانه را روبیده و نظافت کرده که جامه‏هایش چرک و غبار و خاک گرفته است، و چندان زیر دیگ آتش کرده که لباسهایش دود آلود و سیاه شده است و من باو گفتم: اگر نزد پدرت میرفتی و از ایشان تقاضای خدمتگاری میکردی که تا حدودی بار این مشقّت و رنج این همه کار را از دوش تو بر دارد خوب میشد، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله پس از شنیدن ماجرا و درخواست ما فرمود: آیا می‏خواهید چیزی بشما بیاموزم که برایتان از خدمتگار بهتر باشد؟ هنگامی که آماده خواب شدید و یا برختخواب رفتید سی و چهار بار «اللَّه أکبر» بگوئید، و سی و سه بار «سبحان اللَّه» و سی و سه بار «الحمد للَّه» بگوئید (تا بدین وسیله خستگی مفرط ناشی از کارهای روزانه از تن شما بیرون رفته و آرامش و نیروی دوباره برای کارهای روز بعد به جسم و جانتان باز گردد) در این هنگام حضرت فاطمه علیها السّلام گفت: «رضیت عن اللَّه و عن رسوله، رضیت عن اللَّه و عن رسوله». (من از خدا و رسولش راضی شدم من از خدا و رسولش راضی شدم برای آنچه خدا و رسولش بمن عطا فرمودند راضی و خشنود شدم و هیچ شکایتی ندارم).

چند نکته در این روایت در زمینه سبک زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) دیده می شود. یکی حیای ایشان در مواجهه با پیامبر که گویا همراه با اصحاب بودند و زهرای اطهر برگشت. دیگر اینکه ایشان در منزل کار می کرد و از کار در منزل با آن شدت و عدم وجود امکانات ابایی نداشت. سوم اینکه او خود را کاملا مطیع خدا و روسل می دانست و از مطلبی که از پدرش به عنوان رسول خدا یاد گرفت، کاملا رضایت داشت. صبر بر کارهای روزمره با کمک گرفتن از ذکر و انس با خدا از جمله عوامل نیروزایی برای جلوگیری از خستگی یا پایان دادن به آن یا حداقل کاهش آن است. کسی که می‌خواهد زندگی معصومان علیهم السلام را سر لوحه زندگی‌اش قرار دهد باید معتقد باشد که برخی از عوامل معنوی هستند که وجود آنها در زندگی را نمی توان انکار کرد و گاهی همین اسباب و عوامل انسان را از ورطه افسردگی‌های مزمن و بیماری های روحی نجات می دهد و به زندگی رنگ خدایی می بخشد که خستگی ها باعث نشود که دچار یاس و ناامیدی و شکست و حساس پوچی شود.

امیدوارم بتوانیم در مسیر زندگی اسوه‌های نیکو یعنی معصومان که از خطا و اشتباه در تمام زندگی به علت موهبت عصمت مصونیت داشتند قدم برداریم. به ویژه بانوان ما که می‌توانند بهترین اسوه عالم را مد نظر قرار دهند و از حضرت زهرا سبک زندگی اسلامی ایرانی را البته با بومی‌سازی برای زمان خود بهره ببرند.


اهمیت راهپیمایی 22 بهمن با استفاده از آیات قرآن

کامران اویسیاگر قائل باشیم که 22 بهمن یوم الله است و نیز از جمله شعائر الله است که باید تعظیم و بزرگ داشته شود، می توان به آیاتی از قرآن نیز در این باره اشاره نمود.

به گزارش خبرنگار مهر، متن پیش رو یادداشتی است از حجت الاسلام کامران اویسی، پژوهشگر حوزه تفسیر تطبیقی و مدرس حوزه و دانشگاه که در ادامه از نظر می گذرد؛

اگر قائل باشیم که 22 بهمن یوم الله است و نیز از جمله شعائر الله است که باید تعظیم و بزرگ داشته شود، می توان به آیاتی از قرآن نیز در این باره اشاره نمود. یعنی از این بابت که قومی ستمگر مانند پهلویان و بهائیان را از صحنه قدرت برکنار کرد می تواند یوم الله باشد زیرا قرآن  در آیه پنجم سوره ابراهیم فرموده است: "وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه‏" و امام امت (قدس سره) در تفسیر سوره حمد بیان کرده اند که آن ایّامی است که حق تعالی به قهر و سلطنت با قومی رفتار کند.

همچنین می توان آن را چنان که گرامیداشت پیروزی حق بر باطل بدانیم، از جمله تعظیم شعائر بشماریم و در این صورت جزء مصادیق آیه 32 سوره حج است که فرمود: "ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوب‏: یعنی  و کسانی که نشانه ‏های خدا را بزرگ شمارند، پس در واقع این (کار آنان حاکی) از پارسایی (و خود نگهداری) دل‏هاست. در تفسیر نمونه گفته شده که " شعائر" جمع" شعیره" به معنی علامت و نشانه است، بنا بر این" شعائراللَّه" به معنی" نشانه ‏های پروردگار" است که شامل سر فصلهای آئین الهی و برنامه های کلی و آنچه در نخستین بر خورد با این آئین چشمگیر است. روشن است که با این حال عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامی به قوت خود باقی است و هیچگونه دلیلی بر تخصیص آن به خصوص قربانی یا همه مناسک حج وجود ندارد، بخصوص اینکه قرآن در مورد قربانی حج با ذکر کلمه" من" که برای" تبعیض" است این حقیقت را گوشزد کرده که قربانی یکی از آن شعائر است، همانگونه که در مورد" صفا و مروه" نیز در آیه 158 سوره بقره می‏خوانیم که" آنهم از شعائر الهی است" (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ).

آیه دیگری در قرآن هست که می فرماید:

"ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ (توبه/120)؛ یعنی بر ساکنان مدینه و کسانی از عرب‏های صحرانشین که اطراف آنان هستند سزاوار نیست، که از فرستاده خدا تخلّف ورزند، و بخاطر (حفظ) جان‏هایشان، از جان او روی برتابند؛ این به خاطر آن است که آنان هیچ تشنگی و رنج، و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی‏ رسد و بر هیچ قدمگاهی که کافران را به خشم آورد، گام نمی ‏نهند، و به هیچ هدفی (از ضربه و قتل) از دشمن نمی ‏رسند، مگر اینکه به خاطر آن، کار شایسته‏ای برای آنان نوشته می ‏شود؛ [چرا] که خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی ‏کند."

معلوم است که عبارت "وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً" از وظایف مسلمانان زمان رسول الله (ص) فقط نیست بلکه یک ویژگی کلی است برای تمام مسلمانان اگر شرایط آن فراهم شود، بر ضد امپریالیسم و نظام سلطه ظالم بپاخیزند و بجنگند و یا قدمی بردارند که باعث خشم دشمن شود. چنان که در تفسیر نمونه آمده است در واقع قرآن با استفاده از یک بیان عاطفی، همه افراد با ایمان را به ملازمت پیامبر(ص) و حمایت و دفاع از او در برابر مشکلات تشویق می‏ کند، می‏ گوید:

جان شما از جان او عزیزتر و حیات شما از حیات او با ارزش تر نیست آیا ایمان تان اجازه می‏ دهد او که پرارزشترین وجود انسانی است، و برای نجات و رهبری شما مبعوث شده به خطر بیفتد و شما سلامت طلبان برای حفظ جان خویش از فداکاری در راه او مضایقه کنید؟! مسلم است تاکید و تکیه روی مدینه و اطرافش به خاطر آن است که در آن‏ روز کانون اسلام مدینه بود، و الا این حکم نه اختصاصی به مدینه و اطراف آن دارد و نه مخصوص پیامبر ص است. این وظیفه همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار است که رهبران خویش را همچون جان خویش، بلکه بیشتر گرامی دارند و در حفظ آنان بکوشند و آنها را در برابر حوادث سخت تنها نگذارند، چرا که خطر برای آنها خطر برای امت است.

خلاصه این راهپیمایی و حرکت دسته جمعی 22 بهمن که کفّار را عصبانی کند، صورت نمی‏ گیرد مگر این که برای آن، پاداش عمل صالح ثبت می ‏شود. آری، راهپیمایی ‏هایی که دشمنان اسلام و مسلمین را عصبانی کند، عمل صالح است.  این راهپیمایی‏ ها (به خصوص آنگاه که از طریق وسایل ارتباطی و ماهواره ‏ها منعکس می ‏شود) اگر برای اهداف‏ مقدسی صورت گیرد، نوعی حضور در صحنه، عبادت دسته جمعی و امر به معروف و نهی از منکر عملی و عامل تقویت روحیّه مردم و تهدید دشمن است.

بنابراین مؤمنان و مسلمانان با این نیت بیرون آیند که اجر و پاداش هم دارد.


علل هجرت حضرت معصومه (س) به قم

شناسه? خبر: 4184235 - جمعه 8 دی 1396 - 11:42
تأثیر سیاسی حرکت حضرت معصومه (س) از مدینه به قم به گونه ای اعتراض به وضع موجود در مدینه و احساس خطر برای جان امام رضا (ع) نشان داده می شد.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام کامران اویسی، پژوهشگر حوزه تفسیر تطبیقی و مدرس حوزه و دانشگاه است که در ادامه می خوانید؛

پس از دوران پیامبر اعظم (ص) و قضیه غصب خلافت امام علی(ع) و شهادت امام حسن و امام حسین (ع) و شروع دوران خفقان و حصر شیعه در بیشتر اعصار، به ویژه برای ائمه معصومین (ع) و فرزندانشان به عنوان امامزادگان، دوران سختی ایجاد شد.

یعنی غالباً آنها از شیوه زندگی ظاهراً غیر سیاسی و گاهی پنهانی و نیز مهاجرت استفاده می کردند. در این روش ها زنان نیز همپای مردان مشارکت داشتند. حضرت معصومه (س) نیز این قضیه استثنا نیست. ایشان از جمله بانوانی است که در زمان مأمون ملعون در پی کوچ اجباری امام رضا (ع) به ایران ظاهراً برای ملاقات با ایشان مهاجرت نمود.

به نظر می رسد مهمترین دلیل شروع مهاجرت امام زادگان به ایران، اعتماد به ولایت عهدی اجباری مأمون برای امام رضا (ع) است. البته بعید و حتی غیر ممکن است که با توجه به بصیرتی که از حضرت معصومه (س) سراغ داریم، ایشان نیز مانند برخی دیگر از سادات، فریب این مسأله را بخورند.

شاید هم استفاده از موقعیت سادات بودن خود برای نشر معارف تشیع بین اهالی حق پذیر ایران باشد که زمینه را در زمان مأمون با توجه به پذیرش اجباری ولایتعهدی، آماده دیدند. این احتمال برای شخصیتی مانند حضرت معصومه (س) قوت می گیرد زیرا او پارسا، محدث، مفسر و فقیه بود.

شواهد دیگری مانند عشق و علاقه زیاد بین این خواهر و برادر نیز می تواند به میل حضرت معصومه بر هجرت به کنار برادر بیافزاید. نیز همراهی پنج برادر دیگر خود در سفر دیدار با امام رضا (ع) از مؤیدات این بحث است.

همچنین تأثیر سیاسی حرکت حضرت معصومه (س) از مدینه به قم با توجه به اینکه ایشان از بزرگان بنی هاشم و خاندان های شیعی و علوی و سادات بودند و به فاطمه کبری معروف بودند، بر همه جای سؤال می شد که چرا ایشان عزم سفر کرده است و به گونه ای اعتراض به وضع موجود در مدینه و احساس خطر برای جان امام رضا (ع) نشان داده می شد که در کنار مأمون ملعون قرار داشت.

در برخی نقل های تاریخی حرکت حضرت معصومه (س) بعد از دریافت نامه امام رضا (ع9 به ایشان که از مرو فرستاده شده بود، انجام گرفت. بعید نیست که خداوند متعال خواسته خود را در اراده امام رضا (ع) در تقاضای مسافرت خواهر متجلی کرده باشد.

برخی نوشته اند که شهادت امام رضا (ع) هجرت فرار گونه سادات را به ایران و عراق البته دور از حکومت مأمون را رقم زد. البته ممکن است در ابتدا با حسن ظن آنها به اقداات مأمون این مهاجرت ها انجام می شده اما در اواسط راه فهمیده اند که مأمون دغل بازی می کرده است و فرار کرده اند به کوه ها و بیابان ها و ابادی های ایران که خیلی نیز در این راه دستگیر و شهید شدند. اما با توجه به اینکه برخی تواریخ، نقل کرده اند که کاروان حضرت معصومه در ساوه جنگیده اند، این مورد را علت مهاجرت ایشان نمی توان دانست.

برخی محققان نیز این هجرت را مأموریتی الهی می دانند که خدا بدین وسیله آینده شهر مقدس قم را برای دروازه علم دین بودن قرار داده است.

امید است چنان که در زیارت نامه این بانو نوشته شده است، ما را شفاعت کند. آمین.

https://www.mehrnews.com/news/4184235/


قدس و آوانجلیست ها و صهیونیست ها

حجت الاسلام اویسی گفت: اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی یک پیام دارد و آن مهیا کردن مقدمات برای محقق کردن آرزوهای مکتب آوانجلیست ها و صهیونیست ها است.
                                         دنیای غرب به دنبال تحقق آرزوی آوانجلیست ها و صهیونیست هاست

حجت الاسلام کامران اویسی، پژوهشگر حوزه تفسیر تطبیقی و مدرس حوزه و دانشگاه در تحلیل اقدام ترامپ جهت انتقال سفارت امریکا به بیت المقدس است به خبرنگار مهر گفت: همه این اقدامات یک پیام دارند و آن مهیا کردن مقدمات برای محقق کردن آرزوهای مکتب آوانجلیست ها و صهیونیست ها است و فرقی نمی کند از لحاظ دینی یهودی باشند یا مسیحی. در واقع علاوه بر یهودیان صهیونیست، مسیحیان صهیونیست هم داریم. 

وی درباره ریشه های این اقدام گفت: چنان که در قرآن سوره مائده آیه 82 آمده است: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصاری‏ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُون‏. مسلماً یهودیان و کسانی را که شرک ورزیده ‏اند را دشمن‏ ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت و قطعاً کسانی را که گفتند: «به راستی ما مسیحی هستیم،» نزدیک‏ترین آن (مردم) در دوستی با مؤمنان خواهی یافت؛ این بدان سبب است که در میان آنان، کشیشان و راهبانی هستند و به راستی که آنان (در برابر حقّ) تکبّر نمی ‏ورزند.

وی در شرح این آیه قرآن گفت: مفسران درباره شأن نزول آیه مذکور گفته اند: هنگامی که در مکه کار بر پیامبر اسلام(ص)  و مسلمانان مشکل شد، پیامبر(ص) دستور دادند که گروهی از مسلمانان به حبشه مهاجرت کنند، که در آن‏جا نجاشیِ مسیحی، حاکم بود. چند گروه از مسلمانان به آنجا هجرت کردند که در مجموع هشتاد و دو مرد و تعدادی زن و کودک بودند. بت ‏پرستان مکه دو نفر را به همراه هدایایی به حبشه نزد نجاشی فرستادند تا مسلمانان را باز گردانند؛ سپس در حضور نجاشی، بین جعفر بن ابی طالب مسلمان و عمرو بن عاص بت ‏پرست مناظره ‏ای درگرفت و نجاشی سخنان آنان را شنید و هنگامی که به آیات سوره‏ مریم گوش داد، قطره ‏های اشک از چشمانش سرازیر شد و به نفع مسلمانان حکم کرد. سال‏ها از این ماجرا گذشت و پس از هجرت مسلمانان به مدینه و جنگ‏ های متعدد، وضعیت اسلام تثبیت شد و مسلمانان حبشه پس از فتح خیبر به سرزمین حجاز بازگشتند و عده ‏ای نیز که متمایل به اسلام شده بودند، به همراه مسلمانان به مدینه خدمت پیامبر(ص) آمدند و وقتی آیات سوره‏ «یس» را شنیدند به گریه افتادند و مسلمان شدند.

همه این اقدامات یک پیام دارند و آن مهیا کردن مقدمات برای محقق کردن آرزوهای مکتب آوانجلیست ها و صهیونیست ها است و فرقی نمی کند از لحاظ دینی یهودی باشند یا مسیحیحجت الاسلام اویسی اظهار داشت: همه این ها یک پیام دارند و آن مهیا کردن مقدمات برای محقق کردن آرزوهای مکتب آوانجلیست ها و صهیونیست ها است و فرقی نمی کند از لحاظ دینی یهودی باشند یا مسیحی. در واقع علاوه بر یهودیان صهیونیست، مسیحیان صهیونیست هم داریم. 

وی تصریح کرد: مسیحیان صهیونیست ریشه در پروتستان های مسیحی دارند که بسیار نص گرا هستند و معتقدند تمام تورات و انجیل موجود، وحی الهی هستند و باید کلمه به کلمه به آنها عمل نمود و تلاش کرد که پیروان کلیسای پروتستان برای ظهور دوباره مسیح، چند خواسته مسیح را که در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان پیشگویی های انجیل بیان شده، عملی نمایند.

اویسی افزود: این جریان نوظهور در مسیحیت پروتستان، «صهیونیسم مسیحی» نامیده می شود. در واقع حرف اصلی آنها تحقق خواسته های مسیح و پیشگویی های انجیل است. ببینید چقدر اینها برای عقیده باطل خود تلاش مذبوحانه می کنند، اما ما در زمینه تحقق اهداف مهدویت و اصلاح و خودسازی فردی که مهم‌ترین تمهید برای ظهور امام زمان(ع) هست، کمتر کار می کنیم. 

وی با بیان اینکه مسیحیان صهیونیست خود را مبلغ انجیل می دانند و اعتقاد دارند آنها مسیحیان دوباره تولد یافته می باشند که فقط اینان اهل نجات هستند و دیگران هلاک خواهند شد، گفت: در تأیید حرف هایی که گفتم این نکته را نیز دریابید که در سال 1908 میلادی،  بلاکستون نویسنده ای است که کتابی با عنوان «مسیح می آید» دارد. در این کتاب به مسیحیان جهان وعده داده است در سالی که در فلسطین کشور صهیونیستی اسرائیل تأسیس گردد، مسیح دوباره ظهور خواهد کرد. می بینیم که در سال 1917 میلادی هم «آرتور بالفور» وزیر خارجه وقت انگلیس در بیانیه ای تعهد نمود دولت لندن به یهودیان سراسر جهان برای مهاجرت به فلسطین و تشکیل کشور اسرائیل کمک نماید. 

این کارشناس ادیان اضافه کرد: به اعتقاد اینها اراده خدا بر این تعلق گرفته است که اسرائیل مایه برکت سایر ملل باشد. آنها حزب الله و حماس را تروریست می خوانند و در مبارزه خود را طرف اسرائیل می دانند.  در آرمان های مسیحیان صهیونیست که به آنها اوانجلیکال می گویند، مراحلی برای قبل از ظهور مسیح(ع) لازم است که اتفاق بیفتد و در واقع آنها باید این مراحل را تسریع کنند. اولاً پیروان دجال باید هفت سال در زمین به ویژه خاورمیانه به جنایت بپردازند که این مقدمه ظاهراً با پیدایش داعش توسط حمایت آنها محقق شد.

حجت الاسلام اویسی گفت: برخی محققان نقل کرده اند که آنها معتقدند دجال امام دوازدهم شیعیان است. سپس مسیح ظهور کرده و با دجال و منتظرانش می جنگد. یک چیزی شبیه جنگ های صلیبی اتفاق می افتد اما با تمرکز جنگ روی ایران و اسرائیل. مسیح وارد معبد سلیمان در قدس خواهد شد (آنها به بیت المقدس، اورشلیم گویند) سپس مسیحیان و یهودیان با او بیعت خواهند کرد. که برای تحقق این آرمان، آنها باید اولاً بیت المقدس را از دست مسلمانان بیرون کنند که بهترین روش از نظر آنها همین جابجایی پایتخت برای رسمیت بخشیدن به کشور اسرائیل است. از طرفی اورشلیم چون کوه صهیون در آنجاست و معبد سلیمان هم باید در آنجا ساخته شود تا مسیح ظهور کند، برای آنها استقرار کامل و رسمی در آنجا مهم است.

وی تأکید کرد: نکته ای که مهم است این است که کار باید توسط مسلمانان یکسره شود و جبهه مقاومت تقویت گردد و تمامی مسلمین باید به این جبهه بپیوندند؛ زیرا آنان جنگ علنی خویش را آغاز کرده اند. امید است که آنچه که رهبر معظم انقلاب فرمودند به زودی محقق شود که با این کاری که آنها کرده اند، زودتر نابود خواهند شد.

برای اینکه استعمار فکری و سیاسی و اقتصادی آنها از سر ملت فلسطین و دیگر ملتهای مسلمان برداشته شود، باید مقاومت کرد و جبهه مقاومت را به صورت روزافزون از لحاظ فکری و مکتبی و تکنولوژی ارتقا داد

وی گفت: با این نظام فکری و خود برتر بینی و نقشه کشی هایی که دارند هیچ صلحی بین فلسطینیان و صهیونیست ها به صورت واقعی منعقد نخواهد شد؛ زیرا آنها همه چیز را به خدمت می گیرند تا نقشه خودشان از نیل تا فرات یا حداقل درست کردن کشور اسرائیل را پیش ببرند. برای اینکه استعمار فکری و سیاسی و اقتصادی آنها از سر ملت فلسطین و دیگر ملتهای مسلمان برداشته شود، باید مقاومت کرد و جبهه مقاومت را به صورت روزافزون از لحاظ فکری و مکتبی و تکنولوژی ارتقا داد.

اویسی پیشنهاد کرد: خوب است تیم هایی انقلابی جهادی برای ارتقاء فکری رهبران مقاومت در سرتاسر دنیا به عنوان صدور انقلاب اسلامی که ریشه در قرآن دارد به نقاط مختلف دنیا به ویژه محور مقاومت در خاورمیانه و اطراف قدس فرستاده شود. زیرا بیم آن می رود که اگر ما این کار را نکنیم دیگرانی که صلاحیت ندارند وارد شوند و تشنگان مجاهدت و مقاومت و شهادت طلبی را تبدیل به تشنگان ترور و تکفیر و عملیات انتحاری کنند.

وی در پایان گفت: مگر قرآن در سوره سبأ آیه 46 نمی فرماید: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی‏ وَ فُرادی‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدید. بگو: «شما را فقط به یک (چیز) پند می ‏دهم؛ این‏که: دو دو و یک یک برای خدا به پاخیزید، سپس تفکّر کنید که هم‏نشین شما (پیامبر) هیچ جنونی ندارد؛ او برای شما جز هشدارگری پیش از (فرارسیدن) عذاب شدید نیست.» این آیه ریشه‏ هر انقلاب و دگرگونی اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را بیان می ‏کند


جزوه کامل علوم قرآن ارشد

از لینک زیر تمامی جزوه ارشد علوم قرآن را بارگیری کنید.

http://s8.picofile.com/file/8314661892/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%AD%D8%AB%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%AF.pdf.html