سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
گروه اندیشه: یکی از معضلات فکری و ذهنی که ممکن است فرد را برای خودکشی مجاب یا منصرف کند نوع پاسخ به این شبهه است که چرا انسان نباید اختیار جان خود را داشته باشد و محکوم به زندگی کردن باشد؟ در ادامه به تحلیل ابعاد دینی این مسئله می‌پردازیم.
خودکشی نوعی از انحرافات اجتماعی شناخته می‌شود که ابعاد مختلفی دارد و معضلات بزرگی برای جوامع ایجاد می‌کند. خودکشی یک موضوع ساده اجتماعی نیست که بتوان به‌راحتی از کنار آن گذشت، چنانچه به ریشه‌ها و علل آن توجه نشود این عوامل می‌تواند تبعات سنگین‌تری برای جامعه فراهم آورد؛ یعنی علاوه بر ضایعه‌ای که برای فرد و خانواده‌اش ایجاد می‌کند، در فضای اجتماع و انعکاسات در فضای مجازی نیز تبعات سنگینی در پی دارد.

خودکشی در بین اقشار مختلف جامعه محتمل است، اما از آسیب‌پذیرترین اقشار، جوانان و به‌ویژه دانشجویان هستند؛ مطالعات نشان می‌دهند که میزان خودکشی و اقدام به این کار در میان دانشجویان کمتر از نرخ آن در کل جمعیت است، اما ارقام مربوط به میزان خودکشی در میان دانشجویان همچنان هشداردهنده و درحال افزایش است. این در حالی است که این قشر به علت هیجانات، امید‌ها و روحیه بلندپروازی‌های جوانی و همچنین فرصت مطالعه و تفکر بیشتر در دانشگاه ظرفیت بالقوه‌ای در کاهش این آسیب‌پذیری دارند.

با این وجود یکی از معضلات فکری و ذهنی که ممکن است فرد را برای خودکشی مجاب یا منصرف کند نوع پاسخ به این پرسش یا شبهه است که چرا انسان نباید اختیار جان خود را داشته باشد و محکوم به زندگی کردن باشد؟ چرا نباید خود را از شر شرایط زندگی خلاص کند؟ درباره حرمت خودکشی و فلسفه و عوامل آن با دکتر کامران اویسی، پژوهشگر حوزه و دانشگاه به گفت‌وگو نشستیم. متن این گفت‌وگو در ادامه از نظر می‌گذرد؛

* لطفا در مورد حرمت خودکشی بفرمایید؟

حیات آدمی اولین و عظیم‌ترین نعمتی است که خداوند آن را برای رسیدن به تکامل و صعود به قله‌های رفیع و عالی معنوی به انسان عطا فرموده است. از این‌رو نه‌تن‌ها دیگران نمی‌توانند صدمه‌ای به این نعمت الهی وارد سازند، بلکه خود شخص نیز به هیچ عنوان حق ندارد، آن را از بین ببرد و بر وی واجب است پیوسته از جان خویش پاسداری و محافظت کند. مالک اصلی انسان خداوند متعال است و نفس انسانی امانت الهی است؛ از این‌رو باید از این امانت خوب محافظت کرد و از بین بردن آن خیانت در امانت الهی است.

البته فقط در راه خدا می‌توان جان خویش را فدا نمود. چون حفظ دین الهی و ارزشهای والای دینی ـ که همان راه خداوند است ـ از جان انسان بالاتر، ارزشمندتر و مهم‌تر است. لذا سید و سالار شهیدان و سرور آزادگان حضرت امام حسین(علیه السلام) و دیگر شهدای راه خدا، جان خویش را تقدیم نمودند.

*آیا در مورد حرمت خودکشی در قرآن هم آیاتی مطرح شده است؟

یکی از آیات قرآن، آیات20 و30 سوره نساء است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیما* وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرا (نساء/29-30)؛ اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! اموالتان را در میان خودتان به ناحق مَخورید مگر اینکه داد و ستدى با رضایت [طرفین‏] شما (انجام گرفته) باشد. و خودتان را نکشید [چرا] که خدا نسبت به شما مهرورز است.* و هر کس این [اعمال‏] را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، پس به زودى او را در آتشى وارد خواهیم ساخت (و مى‏سوزانیم) و این [کار] بر خدا آسان است.

یعنى خداوند مهربان نه تنها راضى نمیشود دیگرى شما را به قتل برساند؛ بلکه به خود شما هم اجازه نمى‏‌دهد که با رضایت خود خویشتن را به دست نابودى بسپارید، در روایات اهل بیت (ع) نیز آیه فوق به همین معنى «انتحار» تفسیر شده است‏. گناه کبیره، طبق روایات، آن است که خدا وعده آتش به انجام دهنده‏‌اش داده است.

* چه ارتباطى میان مسئله قتل نفس و تصرف باطل و ناحق در اموال مردم وجود دارد؟

پاسخ این سؤال روشن است و در حقیقت قرآن با ذکر این دو حکم پشت سر هم اشاره به یک نکته مهم اجتماعى کرده است و آن اینکه اگر روابط مالى مردم بر اساس صحیح استوار نباشد و اقتصاد جامعه به صورت سالم پیش نرود و در اموال یکدیگر به ناحق تصرف کنند، جامعه گرفتار یک نوع خودکشى و انتحار خواهد شد، و علاوه بر اینکه انتحارهاى شخصى افزایش خواهد یافت، انتحار اجتماعى هم از آثار ضمنى آن است.حوادث و انقلاب‏هایى که در جوامع مختلف دنیاى معاصر روى داده، شاهد گویاى این حقیقت مى‏باشد، و از آنجا که خداوند نسبت به بندگان خود، مهربان است به آنها هشدار مى‌‏دهد و اعلام خطر مى‏کند که مراقب باشند مبادا مبادلات مالى نادرست و اقتصاد ناسالم، اجتماع آنها را به نابودى و سقوط بکشاند.

آیه دیگر در مورد خودکشی، آیه 195 سوره بقره است: وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ و در راه خدا انفاق کنید (و با ترک انفاق،) خود را به دست خود به هلاکت نیاندازید. و نیکى کنید که خداوند نیکوکاران را دوست مى ‏دارد.

خودکشى وضرر به نفس، حرام قطعى است که ازآیه استفاده مى‏شود.

آیه 32 سوره مائده هم در همین زمینه مطرح شده است: مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُون‏؛ به همین جهت، بر بنى ‏اسرائیل نوشتیم که هر کس انسانى را جز به قصاص یا به کیفر فساد در زمین بکشد پس چنان است که گویى همه‏ مردم را کشته است، و هر که انسانى را زنده کند (و از مرگ یا انحراف نجات دهد) گویا همه‏ مردم را زنده کرده است و البتّه رسولان ما دلایل روشنى را براى مردم آوردند، امّا (با این همه) بسیارى از مردم بعد از آن (پیام انبیا) در روى زمین اسرافکار شدند. خودکشى‏ و سقط جنین، از نمونه‌هاى «قتل نفس» و حرام است.

*چه عواملی باعث می شود که افراد خود کشی کنند؟

5 درصد خودکشی ها معلول قمار است. از نظر اجتماعى افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت مى‏ کنند و به همین جهت انتحار و خودکشى در میان مجردان بیشتر دیده مى ‏شود، و جنایات هولناک نیز از آنها بیشتر سرمى ‏زند. آنها که معاد را قبول ندارند، اعتراف به پوچى این زندگى م ى‏کنند، و گروهى از آنها اقدام به خودکشى‏ و نجات از این زندگى پوچ و بى‏ معنى را مجاز و یا مایه افتخار مى ‏شمرند! چگونه ممکن است کسى به خداوند و حکمت بى ‏پایان او ایمان داشته باشد و زندگى این جهان را بى‏ آنکه مقدمه‏ اى براى زندگى جاویدان جهان دیگر باشد قابل توجه بشمرد؟.

در آیه 33 سوره اسراء آمده است: وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً ؛ وکسى را که خداوند، (قتل او را) حرام کرده است نکشید، مگر به حقّ. وهر کس مظلوم کشته شود، قطعاً براى ولىّ او تسلّط (و اختیار دیه یا قصاص) قرار داده‏ایم، پس نباید در کشتن (و قصاص) زیاده‏روى کند، چرا که آن (ستمدیده به طور عادلانه) یارى و حمایت شده است.

*در روایات پیشوایان دینی ما دراین خصوص چه آموزه هایی مطرح شده است؟

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به عمد خودکشى‏ کند، براى همیشه در دوزخ است. آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند. متن عربی روایت عبارت است از: من قتل نفسه متعمدا ًفهو فى نار جهنم خالداً فیها. امام باقر (ع) نیز می فرماید: ان المؤمن یبتلى بکل بلیة ویموت بکل میتة الا انه لا یقتل نفسه؛ مؤمن به هر امتحان، امتحان مى ‏شود، و به هر نوع مرگى از دنیا م ى‏رود، ولى مؤمن دست به خودکشى نمى‏‌زند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَی ءٍ مِنَ الدُّنیا عُذِّبَ بِهِ یَوْمَ الْقِیامةِ؛کسی که بوسیله چیزی از دنیا خودکشی کند، در روز قیامت بوسیله همان چیز عذاب خواهد شد. نیز فرمود: الذی یَخْنُقُ نَفْسَهُ یَخْنُقُها فِی النّارِ، وَالّذی یَطْعَنُها فی النار؛کسی که خودش را خفه کند، خویشتن را در آتش (دوزخ) خفه کرده است و کسی که به خودش نیزه زند، در آتش باشد.

و نیز فرمود: «کان فیمن قبْلَکُمْ رَجُلٌ بِهِ جرحٌ فَجَزَعَ فَأَخَذَ سِکّینا فَخَزَّ بِها یَدَهُ فَمارَقَأَ الدَّمُ حَتّی ماتَ، فَقال اللّه ُ: بادَرَنی عَبدی بِنَفْسِهِ؟! ...قد حَرَّمتُ عَلَیه الجَنَّةَ؛میان انسانهای پیش از شما، مردی جراحتی برداشت و از شدّت بی تابی کاردی برداشت و با آن دستش را قطع کرد و از شدّت خونریزی مُرد، پس خداوند فرمود: بنده ام، در گرفتن جان خود بر من پیشی گرفت... هر آینه بهشت را بر او حرام کردم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِحَدیدَةٍ فَحَدیدَته فی یَده یُجاءُ بِها فی بَطْنِه فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدا فیها مُخَلّدا أبدا، ومَنْ شَرِبَ سَمّا وَقَتَلَ نَفْسَهُ، فَسَمُّهُ فی یَدِهِ یَتَحَسّاهُ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدا فیها أبَدا، وَمَنَ تَرَدّی مِنْ جَبَلٍ، فَقَتَلَ نَفْسَهُ فهو یَتردّی فی نار جهنّم خالدا فیها مُخلّدا أبَدا؛کسی که بوسیله آهن خودکشی کند پس آهن پاره بدست که (قسمتی از آن) به شکمش فرو رفته آورده می شود، و وارد آتش جهنم می گردد. و در آن بطور أبد و همیشگی خواهد سوخت، و کسی که با خوردن سمّ خودکشی کند، پس سمّ در دست به آتش جهنم انداخته می شود و در آن بطور دائم خواهد سوخت، و کسی که خود را با پرت کردن از کوه به قتل برساند، پس به آتش جهنم پرت می شود و در آن تا أبد خواهد ماند.

حسن‏ بن‏ محبوب‏، از أبى‏ ولّاد روایت کرده است که گفت: امام صادق علیه السّلام را شنیدم که میفرمود: کسى که از روى عمد خود را بکشد، پس او جاودانه در آتش جهنّم خواهد زیست. گفتند: بنظر امام اگر وصیّتى کند، و آنگاه بیدرنگ خود را از روى عمد بکشد، آیا آن وصیّت اجرا مى‏شود؟ فرمود: اگر پیش از آنکه حادث ه‏اى از قبیل زخمى یا کار کشنده ‏اى در وجود خود انجام داده باشد وصیّت کند وصیّتش در ثلث نافذ است، و اگر پس از پدید آوردن حادثه ‏اى مانند زخمى یا کارى که احتمال مرگ در پى داشته باشد، وصیّت کند، وصیّتش نافذ نیست.

*به نظر می رسد هر کس اختیار جان خودش را داشته باشد، حرمت خود کشی چه فلسفه ای دارد؟

انتحار و خودکشى نیز جنبه حقوقى دارد، یعنى از جنبه حقوق اجتماعى نیز جایز نیست. هیچ کس نمى‌تواند از جنبه حقوقى ادعا کند که اختیار خودم را دارم، مى‌خواهم خودم را معدوم کنم. اجتماع به او مى‌گوید من در‌این ساختمان مجهز سهیم و شریکم، سرمایه‌هاى مادى و معنوى صرف کرده‌ام تا این ساختمان کامل و مجهز را به وجود آورده‌ام، اکنون وقت آن است که دین خود را استرداد کنم و از تو خدمت بخواهم، تو حق ندارى پیش از آنکه دین اجتماع خود را بپردازى خود را معدوم کنى؛ اما بعد از آنکه حق اجتماع را به قدر کافى پرداختى از این نظر منعى نیست.

البته از جنبه الهى، قطع نظر از اجتماع و حقوق اجتماع، هیچ کس حتى کسى که دین اجتماع را پرداخته است نمى‌تواند خود را معدوم کند.اگر فرضاً اجتماع از حق خود بگذرد به اینکه قانونى تصویب کند و خودکشى را اجازه دهد بازهم از نظر حق الهى حق ندارد؛ یعنى هر کسى بیش از آن اندازه که از آنِ خودش است از آنِ خالقش هست، نه به معنى اینکه خالق در او ذى نفع است بلکه به معنى اینکه در او ذى نظر است. به هر حال این، مطلب دیگرى است و ریشه دیگرى دارد.

فقها معتقدند که جلوگیرى از خودکشى بر هر مسلمانى واجب است، و اگر هزینه کمى داشته باشد باید شخص بازدارنده بپردازد. امّا اگر هزین? آن سنگین باشد، یا مستلزم خطر جانى باشد، بر آن شخص لازم نیست؛ ولى چنانچه بیت المال توانایى داشته باشد باید آن را بپردازد. نجات جان کافر حربى لازم نیست، و در مورد کافر ذمّى احتیاط نجات دادن است. رضایت او لازم نیست. در صورتى که نجاتش منحصر به راهى است که آسیبى به او مى‌رسد اشکالى ندارد و ضامن نیست. حاکم شرع،درصورت مصلحت مى‌تواند او را تعزیرکند.

از مجموع آیات و روایات گذشته استفاده می شود که خودکشی از نظر اسلام از گناهان کبیره محسوب می شود، انجام آن حرام می باشد، و مرتکبین آن اهل دوزخ اند. حتی برخی از گروه های اهل سنت مانند حنبلی ها کسی را که خودکشی می کند کافر دانسته و نماز میت را برای او واجب نمی دانند.آنها در این باره به این حدیث استدلال می کنند که: «إنَّ رَجُلاً قَتَلَ نَفْسَهُ بِمَشاقِصٍ، فَقالَ رَسُول اللّه صلی الله علیه و آله : اَمّا أَنَا فَلا أُصَلِّی عَلَیْهِ؛ مردی با نیزه خودکشی کرد و رسول خدا فرمود: من بر این شخص نماز نمی خوانم.» البتّه باید تمام مراسم را براى این گونه افراد مانند مسلمان عادّى انجام داد، و براى نجات آنها دعا کرد، شاید مشمول عفو الهى واقع شوند.

منبع: ایکنا




موضوع مطلب : کامران اویسی, استاد, دکتر, حجت الاسلام, خودکشی, نفس, حفظ, جان, ایکنا, خبر, مصاحبه
شنبه 90 اسفند 20 :: 12:38 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی
از برای خدا؟ یا برای خود؟

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»

ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»




موضوع مطلب : توحید, داستان, یهود, بنی اسرائیل, نفس, خدا