سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
در گفتگو با مهر عنوان شد؛
کامران اویسیشناسه? خبر: 4259711 - جمعه 10 فروردین 1397 - 14:35
حجت الاسلام اویسی گفت: تئوریسین‌های اسلامی باید نظام سازی های مبتنی بر حکومت علوی را در همه زمینه ها مانند اقتصاد، آموزش، نظامی، فرهنگ و امثال آن استخراج کنند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: بسیاری از مباحث برای دوران حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام مربوط به شئون عصمت ایشان است، اما برخی موارد که جنبه عام‌تری دارد و قابل تسری به فقیه جامع الشرایط هم هست را می توان از حکومت علوی الگو برداری کرد. قانونگذاران و به ویژه تئوریسین های اسلامی باید نظام سازی های مبتنی بر حکومت علوی را در همه زمینه ها مانند اقتصاد، آموزش، نظامی، فرهنگ و امثال آن استخراج کنند و با کمک فقها و مجتهدین خطاهای آن را در بیاورند و به مجریان و مسئولان دولتی و حتی قانون گذاران ارائه دهند. در  خصوص حکومت داری امام علی (ع) و لزوم الگوگیری از منش حکومتی ایشان، با حجت الاسلام کامران اویسی، پژوهشگر حوزه تفسیر تطبیقی و مدرس حوزه و دانشگاه به گفتگو نشستیم.

*امام علی( ع) به عنوان ولی مسلمین، چه منشی در حکومت داری داشتند و تفاوت ایشان با سایر خلفا چه بود؟

این سؤال خیلی کلی است، اما به صورت اجمالی می توان پاسخ داد که طبق فرموده خود امیرالمومنین علی علیه السلام که از ایشان عبدالرحمن بن عوف سوال کرد که آیا به کتاب و سنت پیامبر (ص) و سنت شیخین عمل می کنی تا تو را پس از عمر خلیفه سوم کنیم، پاسخ داد خیر من فقط به قرآن و سنت پیامبر (ص) عمل می کنم. یعنی ولایت ایشان گرچه طبق مبانی شیعه همان امتداد نبوت پیامبر اکرم (ص) بود، البته بدون وحی و نزول قرآن، اما همان شئون تبیین و تفسیر آیات و احکام و نیز قضاوت و حکومت داری را داشت.

با این حال برای اینکه سخنش به فهم مخاطب نزدیک باشد فرمود که به قرآن و سنت پیامبر (ص) عمل می کنم و حجیت این دو را اولاً امضا کرد و ثانیاً حجیت غیر آن را نپذیرفت؛ زیرا به مثابه اجتهاد در مقابل نص است. البته این روند فقط از شئون معصوم است. یعنی اوست که می تواند از معادن پر از گوهر و طلای گرانبهای معارف از کتاب و سنت، حکم را استخراج کند.

البته از برخی روایات فهمیده می شود که حتی امامان و نیز حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین با فرشتگان در ارتباط بودند و برخی مطالب را با آنان تحدّث و گفتگو می کردند و از آنان می گرفتند. نه بدین معنا که مقام و رتبه فرشته از امام بالاتر است بلکه بدین معنا که آنها رابط بین ساحت الهی و امام در برخی برهه‌ها بودند و چه بسا امکان اینکه امام مستقیم با درگاه خدای متعال مرتبط باشد نیز وجود داشته باشد، زیرا حجت الله و خلیفة الله است. اما همه اینها اگر پذیرفته شود وحی غیر قرآنی و غیر رسالی است. یعنی مربوط به نبوت و رسالت و نیز مرتبط با نزول کتاب آسمانی نیست.

نتیجه اینکه امام نیز مانند نبی که تبلورش در حکومت پیامبر (ص) و امام علی (ع) دیده می شود، بر اساس نص قرآن و سنت قطعی عمل می کردند، البته با تفسیر معصومانه خود از آن که به سبب تعلیم از پیامبر یا ارتباط با دستگاه الهی و استفاده از ملکه عصمت میسر بوده است.

نکته دیگر اینکه بارها در تاریخ مطالعه کرده ایم که امام علی (ع) بر اساس مصلحت ظاهری و برد و باخت اولیه، اقدام به کاری نمی کردند مانند جنگ بین ایشان و معاویه در صفین که آب را صحابه امام پیشنهاد دادند بر روی سپاه معاویه ببندند اما امام علی (ع) نپذیرفت که با اقدام ناجوانمردانه در جنگ پیروز شود.

نیز در قضیه شهادت حضرت زهرا (س) مصلحت ظاهری اقتضا می کرد که بیعت ظاهری با خلیفه غاصب انجام دهد و پس از تجدید قوا دوباره کودتا کند. اما آموزه‌های پیامبر (ص) در این مورد به ایشان باعث شد تا ایشان بر این مصیبت و نیز غصب خلافت صبر کند به سبب مصالحی که مورخان حدس زده اند که باز هم ممکن است آنها هم نباشد یا چیزهای بیشتری غیر از آن مصالح نیز وجود داشته باشد.

*خلفای دیگر چه نگاهی به ایشان داشتند و آیا درکی از معنای ولایت داشتن حضرت امیر، آنطور که شیعه به آن می نگرد داشتند؟

خلفا از مشاوره های امیرالمومنین چه در امور سیاسی و جنگی و اقتصادی و چه در امور دینی و تفسیر و احکام بهره می بردند

گرچه دیگر خلفای سه گانه اهل تسنن، امام علی (ع) را رقیب اصلی در اقبال عمومی به آنان به عنوان خلیفه پیامبر (ص) می دانستند، اما با توجه به اینکه او را دلسوز اصل اسلام و مصالح نوع مسلمانان می دانستند، از این بهانه استفاده کرده و از مشاوره هایش چه در امور سیاسی و جنگی و اقتصادی و چه در امور دینی و تفسیر و احکام بهره می بردند. مثل آنچه که در مورد قضاوت های امام علی (ع) در اصلاح خطای عمر بن خطاب نقل گردیده مانند ماجرای زن حامله که عمر حکم به سنگسارش داد اما امام علی (ع) این حکم را با دلیل تصحیح نمود.

البته به نظر می رسد آنها خود شاهد واقعه غدیر خم و قضیه تنصیص ولایت و خلافت و وصایت امیرالمومنین علی علیه السلام بوده اند. چنانکه شنیده‌اید و علامه شرف الدین نیز در کتاب المراجعات از منابع مختلف شیعه و سنی  نقل نموده است که خود شیخین آمدند به علی علیه السلام تبریک گفتند و اقرار کردند که علی علیه السلام مولا و سرپرست آنان و هر مؤمن دیگری است. اما با این همه فضای سیاسی و تشنگی بر دستیابی به قدرت پس از رسول خدا (ص) و  علاقه به حکومت بر کل قوم عرب، البته در لباس زهد و اسلام باعث انکار چنین قضیه مهم و انحراف جامعه اسلامی از مسیر اصلی آن شد.

*برخی احکام در اسلام به صورت حکومتی مطرح می شود. آیا امام علی (ع) حکم حکومتی دیگر خلفا را می پذیرفتند یا آنکه با تقیه رفتار می کردند؟

امیرالمومنین آنجا که به ترتیبی می توانسته حکم خود را به عنوان معصوم به اجرا در آورد یا به خلفا القا کند همان را انجام می داده اما اگر می دیدند که پافشاری بر حکم واقعی به مصلحت نیست، حکم حکومت جائر و ظالم را به عنوان حکم ظاهری و یا ثانویه از باب اضطرار یا از باب قاعده لا ضرر یا از باب تقیه انجام می دادند

این سؤال از آن مطالبی است که نمی توان به راحتی قضاوت نمود؛ زیرا امام علی (ع) برای حفظ اصل اسلام و جامعه اسلامی گاهی سکوت می کرد و اقدام عملی نمی کرد- همان طور که از ایشان نقل شده که رسول خدا (ص) به ایشان در مقابل مصائب پس از رسول خدا (ص) مانند غصب خلافت و حکومت و  شهادت حضرت فاطمه (س) توصیه به سکوت و صبر کردند و خودشان هم در نهج البلاغه فرمودند که در گلویم استخوان بود و در چشمم خار و به همین حالت صبر کردم که کنایه از سختی صبر بر این امور است.

اما می توان به صورت کلی گفت که آنجا که به ترتیبی می توانسته حکم خود را به عنوان معصوم به اجرا در آورد یا به خلفا القا کند همان را انجام می داده اما اگر می دیدند که پافشاری بر حکم واقعی به مصلحت نیست، حکم حکومت جائر و ظالم را به عنوان حکم ظاهری و یا ثانویه از باب اضطرار یا از باب قاعده لا ضرر یا از باب تقیه انجام می دادند. و عمل به آن حکم در آن شرایط نازل منزله عمل به حکم واقعی بوده است.

*به نظر شما مسئولان نظام اسلامی ما امروز چه درسی می توانند از حکومت داری امام علی (ع) بگیرند و ما چه خلاهایی در این زمینه داریم؟

اول به این نکته توجه کنیم که عصمت با عدالت فرق دارد. خیلی مباحث برای دوران حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام مربوط به شئون عصمت ایشان است اما برخی موارد که جنبه عام تری دارد و قابل تسری به فقیه جامع الشرایط هم هست را می توان الگو برداری کرد. مانند احکام اقتصادی و جزیه و مالیات و تدوین گروه شرطة الخمیس یا همان پلیس و نیروی انتظامی شهری و کلانتری، نحوه محاسبه نفوس و سرشماری و ثبت احوال که البته با مطالعه تاریخی و حدیثی و نیز با چاشنی اجتهاد می توان به نظام سازی هایی رسید که از آن حکومت نشأت گرفته است.

البته هیچ وقت نباید انتظار داشت همه آنچه آن زمان اتفاق افتاده الان هم باید همان کار را کرد، زیرا بحث پیشرفت در تکنولوژی و تغییر نیازها منجر به توجه به مقتضیات زمان و مکان و اثر آن در حکومت داری می شود. البته خطوط کلی باید بر اساس قرآن و سنت قطعی باشد و آنجا که اسلام ساکت است را با اجتهاد از اصول عملیه و فقهیه بتوان پر نمود.

مسئولان اجرایی باید فقط تابع قوانین باشند اما این مهم بیشتر در دست قانونگذاران و به ویژه تئوریسین های اسلامی است که نظام سازی های مبتنی بر حکومت علوی را در همه زمینه ها مانند اقتصاد، آموزش، نظامی، فرهنگ و امثال آن استخراج کنند و با کمک فقها و مجتهدین خطاهای آن را در بیاورند و به مجریان و مسئولان دولتی و حتی قانون گذاران ارائه دهند.

بعد از سالها که از انقلاب اسلامی می گذرد این توقع، توقع واقع بینانه ای است که بیشتر بر دوش حوزه های علمیه و پژوهشکده های علوم انسانی- اسلامی و دانشگاه هایی چون دانشگاه امام صادق (ع)، قرآن و حدیث، معارف اسلامی، علوم و معارف قرآن کریم و موسسه امام خمینی و امثال آن است.

امید است وجود خود امیرالمومنین علی علیه السلام ما و تمامی دانشمندان و فضلای اسلامی ما را که دغدغه دارند تا نظام اسلامی به عنوان مقدمه نظام مهدوی حکومت داشته باشد را کمک کند.




موضوع مطلب : خبر, اویسی, کامران, دکتر, حجت الاسلام, استاد, مصاحبه
کامران اویسی
شناسه? خبر: 4246852 - جمعه 18 اسفند 1396 - 10:46
اگر بحث سبک زندگی ایرانی اسلامی با محوریت مطالعه روی سیره معصومان علیهم السلام انجام می دهیم، روی ابعادی از زندگی آنان بحث می‌کنیم.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه- کامران اویسی: معصومان علیهم السلام دارای ابعاد مختلف شخصیت فردی و اجتماعی بوده اند. به عبارت دیگر برخی از ابعاد شخصیتی آنها قابل تقلید و الگو برداری است مانند آنچه در سبک زندگی آنها مطرح می شود در زمینه تدبیر منزل، خانواده، همسایه، دوستان و آشنایان و برخورد و مواجهه با دوست و دشمن، اجتماع و طبیعت و امثال آن. اما درباره ولایت تشریعی و تکوینی آنها که با محوریت عصمت انجام می پذیرد منحصر در خود آنهاست و البته یکی از ابعاد اعجاز گونه معصومان نیز همین است. ولی این نکته را نباید فراموش کرد که به هیچ عنوان در هیچ مسئله ای نمی توان آن بزرگواران را با غیر معصومان حتی اگر باتقواترین افراد هم باشند مقایسه نمود. بلکه هر کس هرچقدر هم مؤمن و متدین و متقی باشد و حتی سلمان باشد باز با آنان قابل قیاس نیست. چنان که در خطبه دوم نهج البلاغه آمده است: «لا یقاس بآل محمّد صلّی اللّه علیه و آله من هذه الأمّة أحد و لا یسوّی بهم من جرت نعمتهم علیه أبدا»

این مقدمه را گفتم تا به این بحث وارد شوم که اگر بحث سبک زندگی ایرانی اسلامی با محوریت مطالعه روی سیره معصومان علیهم السلام انجام می دهیم، روی ابعادی از زندگی آنان بحث می کنیم که قابلیت قابل اجازه می دهد یعنی یک فرد به عنوان شیعه و پیرو آنان می تواند آن سیره را تا حدی در زندگی خود جاری سازد.

برای اینکه بحث و نگاهی اجمالی به سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشته باشیم، می توان از این حدیث شریف شروع کرد که در کتاب من لایحضره الفقیه شیخ صدوق آمده است.

روایت کرده‌‏اند که امیر المؤمنین علیه السّلام به مردی از بنی سعد فرمود: آیا نمیخواهی از وضع و حال خودم و فاطمه زهرا با تو سخنی باز گویم، (و چنین حکایت فرمود) فاطمه در خانه من بود، و به تنهائی آب از چاه می‏کشید و در مشک کرده بدوش میگرفت و بخانه می‏آورد چندان که تسمه مشک سینه او را مجروح کرده بود، و با آسیاب گندم را آرد می کرد به حدّی که دستهایش آماس کرده و تاول زده بود، و آنقدر خانه را رفته و روبیده بود که جامه‏اش خاک آلود و کثیف شده بود، و چندان آتش در زیر دیگ روشن کرده بود که لباسهایش چرکین گشته، و از این همه کار و زحمت آسیب و فرسودگی فراوان به او رسیده بود روزی من به او گفتم: چه خوب می‏شد اگر نزد پدرت می رفتی از آن حضرت تقاضای خدمتگاری می کردی که تا حدّی بار مشقّتی را که از این همه کار بر دوش تو است بردارد، فاطمه نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله رفت و دید جمعی خدمت آن حضرت نشسته و مشغول صحبت‏ هستند، شرمش آمد که خواسته‏اش را بگوید و بمنزل باز گشت، و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فهمید که دخترش برای کاری آمده بوده ولی از روی حیا برگشته است، تا انجا که در حدیث آمده است: فردای آن روز رسول خدا داخل شد و بالای سر ما نشست آنگاه فرمود: ای فاطمه دیروز چه خواسته‏‌ای داشتی که نزد پدرت آمدی؟ فاطمه پاسخ نداد و من ترسیدم اگر جواب ایشان را ندهم برخیزد و برود پس سر خود را از قطیفه بیرون آورده و عرض کردم: من شما را از آن با خبر میکنم ای رسول خدا، ماجرا چنین است که دختر شما آنقدر مشک آب بر دوش کشیده و آب آورده که تسمه آن روی سینه‏اش اثر گذاشته، و چندان آسیا گردانده که دستهایش آبله و تاول زده‏ است، و آنقدر خانه را روبیده و نظافت کرده که جامه‏هایش چرک و غبار و خاک گرفته است، و چندان زیر دیگ آتش کرده که لباسهایش دود آلود و سیاه شده است و من باو گفتم: اگر نزد پدرت میرفتی و از ایشان تقاضای خدمتگاری میکردی که تا حدودی بار این مشقّت و رنج این همه کار را از دوش تو بر دارد خوب میشد، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله پس از شنیدن ماجرا و درخواست ما فرمود: آیا می‏خواهید چیزی بشما بیاموزم که برایتان از خدمتگار بهتر باشد؟ هنگامی که آماده خواب شدید و یا برختخواب رفتید سی و چهار بار «اللَّه أکبر» بگوئید، و سی و سه بار «سبحان اللَّه» و سی و سه بار «الحمد للَّه» بگوئید (تا بدین وسیله خستگی مفرط ناشی از کارهای روزانه از تن شما بیرون رفته و آرامش و نیروی دوباره برای کارهای روز بعد به جسم و جانتان باز گردد) در این هنگام حضرت فاطمه علیها السّلام گفت: «رضیت عن اللَّه و عن رسوله، رضیت عن اللَّه و عن رسوله». (من از خدا و رسولش راضی شدم من از خدا و رسولش راضی شدم برای آنچه خدا و رسولش بمن عطا فرمودند راضی و خشنود شدم و هیچ شکایتی ندارم).

چند نکته در این روایت در زمینه سبک زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) دیده می شود. یکی حیای ایشان در مواجهه با پیامبر که گویا همراه با اصحاب بودند و زهرای اطهر برگشت. دیگر اینکه ایشان در منزل کار می کرد و از کار در منزل با آن شدت و عدم وجود امکانات ابایی نداشت. سوم اینکه او خود را کاملا مطیع خدا و روسل می دانست و از مطلبی که از پدرش به عنوان رسول خدا یاد گرفت، کاملا رضایت داشت. صبر بر کارهای روزمره با کمک گرفتن از ذکر و انس با خدا از جمله عوامل نیروزایی برای جلوگیری از خستگی یا پایان دادن به آن یا حداقل کاهش آن است. کسی که می‌خواهد زندگی معصومان علیهم السلام را سر لوحه زندگی‌اش قرار دهد باید معتقد باشد که برخی از عوامل معنوی هستند که وجود آنها در زندگی را نمی توان انکار کرد و گاهی همین اسباب و عوامل انسان را از ورطه افسردگی‌های مزمن و بیماری های روحی نجات می دهد و به زندگی رنگ خدایی می بخشد که خستگی ها باعث نشود که دچار یاس و ناامیدی و شکست و حساس پوچی شود.

امیدوارم بتوانیم در مسیر زندگی اسوه‌های نیکو یعنی معصومان که از خطا و اشتباه در تمام زندگی به علت موهبت عصمت مصونیت داشتند قدم برداریم. به ویژه بانوان ما که می‌توانند بهترین اسوه عالم را مد نظر قرار دهند و از حضرت زهرا سبک زندگی اسلامی ایرانی را البته با بومی‌سازی برای زمان خود بهره ببرند.




موضوع مطلب : کامران, اویسی, حجت الاسلام, دکتر, سبک زندگی, فاطمه, زهرا, خبر, مصاحبه, خبرگزاری
کامران اویسی - شنبه 20 آبان 1396 - 08:36
حجت الاسلام کامران اویسی گفت: علمای زیادی مانند نویسندگان قرن دهم در کتاب مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة(ع) به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: درباره اینکه آیا واقعه اربعین و زیارت کاروان اسرا از مزار امام حسین (ع) و شهدای کربلا به لحاظ تاریخی به چه میزان صحت دارد و چه تحلیل هایی در این زمینه مطرح شده اند، با حجت الاسلام کامران اویسی، مدرس حوزه و دانشگاه که در حوزه تفسیر و علوم دینی فعالیت دارند، به گفتگو نشستیم که در ادامه می خوانید؛

*لطفا در مورد بازگشت کاروان اسرا از شام به سمت کربلا بفرمایید.. چه شواهد تاریخی برای این واقعه وجود دارد؟

ورود خاندان سیدالشهداء به کربلا در راه بازگشت از شام به مدینه در روز اربعین، یکی از وقایع مبهم پس از واقعه عاشورا است؛ زیرا هم در زمان وقوع حادثه عاشورا و هم پس از آن شیعیان تحت بیشترین فشارها و آزارها بوده، سخت ترین شکنجه ها و تحریم ها را متحمّل شده و عملاً درحاشیه قرار گرفته بودند، کمتر امکان ضبط و نقل وقایع غمبار عاشورا و اربعین پدید آمد.

بخش اعظم وقایع عاشورا و حوادث پس از آن، توسط مورخان اهل تسنن-که غالباً تلاش می کردند دامن بنی امیّه را از لکه ننگ فاجعه ای که در آن دست داشتند، پاک سازند- نقل شده است و نباید انتظار داشت تمام وقایع و حوادث بدون کمترین تحریفی نقل شده باشد. نیز حتی اگر مورخان قصد نگارش حوادث را بدون تحریف داشتند، حکّام وقت ممانعت به عمل می آوردند.

سید بن طاووس می ‏نویسد: «وقتی که خاندان امام حسین(ع) را ازشام به سوی مدینه حرکت دادند و به دو راهی مسیر مدینه و عراق رسیدند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. هنگامی که این جمعیت به کربلا رسیدند، در آنجا جابر بن عبد اللَّه انصاری و گروهی از بنی هاشم و مردان دیگر از خاندان پیامبر(ص) را دیدند که برای زیارت امام حسین(ع) به کربلا آمدند؛ این دو گروه در یک روز با یکدیگر ملاقات کردند و با گریه و اندوه و سر وسینه زنان، با یکدیگر دیدار نمودند. در آنجا مجلس غم واندوه و ماتم بر پا کردند و زنانِ روستاهای مجاور کربلا نیز به آنها پیوستند و چند روز در آنجا مجلس ماتم پر شوری برپا شد.

*آیا علمای شیعه این واقعه را پذیرفته اند؟

دیگر علما مانند نویسندگان قرن دهم در کتاب مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة (علیهم السلام) نیز به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند

برخی از فضلا این قضیه را نقد کرده اند. به عنوان نمونه استاد مطهری می گوید: این مطلب جز در کتاب لهوف که آن هم خود سید بن طاووس درکتاب های دیگرش آن را تکذیب کرده و لا اقل تأیید نکرده است، در هیچ کتابی نیست و هیچ دلیل عقلی هم قبول نمی‏ کند. موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست، راه شام به مدینه ازخود شام جدا می‏ شود. این سخن در حالی است که دیگر علما مانند نویسندگان قرن دهم در کتاب مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة (علیهم السلام) نیز به زیارت جابر و اهل حرم در اربعین اشاره کرده اند.

ابوریحان بیرونی (م 440 ق) می ‏نویسد: در بیستم ماه صفر بعد از خروج اهل بیت از شام، سرهای مبارک شهدا به کربلا آورده شد و کنار بدن ‏ها دفن گردید. البته کلام او وقتی برای اثبات مدعا فایده داردکه همراهی امام سجاد(ع) با کاروان بازگشت سرها به کربلا را ضمیمه نمود. همچنین عماد الدین طبری آملی (م قرن 6) -با توجه به آنچه علامه محسن امین آورده است- پس از نقل ماجرای زیارت جابر و عطیه آورده است: در این میان جمعیتی را دیدند از مسیر شام به کربلا نزدیک می ‏شود. جابر به عطیه گفت: برو ببین اینها چه کسانی هستند؟ عطیه رفت و برگشت و به جابر گفت: ای جابر، برخیز و از حرم رسول خدا(ص) استقبال کن؛ چرا که امام سجاد(ع) به همراه عمه ‏ها و خواهرانش می ‏آیند. جابر برخاست و با سر و پای برهنه به استقبال آن کاروان شتافت؛ وقتی که به امام زین‏ العابدین(ع) نزدیک شد، امام به او فرمود: «تو جابری؟» پاسخ داد: آری، امام فرمود: «ای جابر به خدا سوگند! اینجا مردان ما کشته شدند، اطفال ما سربریده شدند، زنان ما اسیر گردیده و خیمه‏ های ما سوزانده شدند». نیز ابن نما حلّی(م قرن هفتم) در کتاب مثیرالاحزان ماجرای وروداسرای از اهل بیت(ع) به کربلا و ملاقات با جابر را نقل کرده است.

*ایرادهای وارد شده به زیارت کاروان اسرا به کربلا را چگونه می توان دسته بندی کرد؟

آیت الله مکارم شیرازی ایراد های وارد شده بر مسأله زیارت اسرا در روز اربعین را به دو دسته تقسیم می کند: نخست از نگاه تاریخی نظرات مخالفی در این زمینه ابراز شده و دیگر آنکه بُعد مسافت مانع تحقق چنین امری است.

برخی از صاحب نظرانی که زیارت در اربعین اول را پذیرفته، بر این اعتقادند که اسرا  به مدت بسیار کوتاهی در کوفه زندانی بوده و در فاصله دو روز کبوتر نامه بر، نامه ابن زیاد را نزد یزید برده و پاسخ را مبنی بر فرستادن اسرا به شام بازگردانده است، درنتیجه، اسرا در روز پانزده محرم به سوی شام روانه شده و روز اول ماه صفر وارد شام شده اند و برای این قضیه شواهدی تاریخی ارائه می دهند.

مانند اینکه ابو خالد تمارمی گوید: روز جمعه با میثم تمار در نهر فرات مشغول گردش و در کشتی بودیم که ناگاه باد سختی وزید. میثم از کشتی خارج شد و به باد نگاهی کرد وفرمود این بادی کوبنده است، کشتی را محکم ببندید که خطری به آن نرسد؛ الان معاویه در شام مرد. روز جمعه بعدی قاصدی از شام وارد کوفه شد و با وی ملاقات کردم و خبر از شام گرفتم گفت: معاویه از دنیا رفت و مردم به پسرش یزید بیعت کردند، گفتم کدام روز معاویه مرد گفت روز جمعه گذشته. طبق روال آن روز قاصد نمی تواند یک هفته ای خبر مرگ معاویه را از شام به کوفه برساند و قاعدتاً از کبوتر نامه بر استفاده کرده اند و مقصود از دیدن قاصد، دیدن آن کسی است که از نامه کبوتر مطلع بوده است. پس این احتمال قوی هست که ابن زیاد از کبوتر نامه بر استفاده می کرده است.

از دیگر شواهد تقویت احتمال زیارت کاروان اسرا در اربعین اول الحاق سرهای مبارک شهدا به پیکرهای مطهّر در بیستم صفر است.

برخی می‏ نویسند: «امام سجاد(ع) سر مبارک امام حسین علیه السلام را به کربلا آورد و به بدن پدربزرگوارش ملحق کرد» و یا می ‏نویسند: «سر مبارکش به کربلا برگردانده شد» و نام امام سجاد (ع) را ذکر نمی کنند. این سخن با ضمیمه این نکته که ورود امام سجاد (ع) به کربلا را، جز در اربعین حسینی ننوشته ‏اند و الحاق سر نیز فقط توسط آن حضرت صورت گرفت، می ‏توان نتیجه گرفت که ورود آنان به کربلا و الحاق سرها در همان اربعین بوده است.

به عنوان نمونه شیخ صدوق و فتال نیشابوری می‏ نویسند: امام سجاد(ع) با اهل‏بیت علیهم السلام به همراه سرهای مبارک شهیدان (از دمشق) خارج شدند و سرهای مقدس را به کربلا باز گردانند و (به خاک سپردند).

علّامه مجلسی نیز می ‏نویسد: مشهور میان علمای امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام زین العابدین (ع) انجام گرفت. به ویژه اینکه شبلنجی‏ عالم سنی، نیز می‏ گوید: امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین علیه السلام سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد

حتی  علّامه مجلسی نیز می ‏نویسد: مشهور میان علمای امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام زین العابدین(ع) انجام گرفت. به ویژه اینکه شبلنجی‏ عالم سنی، نیز می‏ گوید: امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین(ع) سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد.

*به هر حال به زیارت اربعین بسیار توصیه شده است؛ این مطلب نمی تواند موید زیارت امام حسین(ع) در اولین اربعین ایشان باشد؟

سنت بودن اربعین در روایات نیز از دیگر ادله امکان زیارت اولین اربعین است. آیت الله مکارم شیرازی معتقد است که نمی‏ تواند این همه اهتمام نسبت به زیارت اربعین و آن را از علائم مؤمن شمردن و نقل زیارت نامه ‏ای مخصوص، به صرف زیارت آن حضرت از سوی جابر در اربعین باشد؛ به ویژه آنکه زیارت اربعین ویژه امام حسین(ع) است و درباره هیچ یک از دیگر معصومان چنین زیارتی وارد نشده است.

زمان رسیدن کاروان کربلا به شام که شیخ عباس قمی در منتهی الآمال گفته است از دیگر شواهد بر ادعای مذکور است. او می نویسد: اگر روز رسیدن کاروان اسرا به شام در روز اول ماه صفر باشد، این احتمال تقویت می شود که کاروان بتواند بعد از چند روز ماندن در شام در روز اربعین به کربلا رسیده باشد. در کتاب‏ های متعددی آمده است که روز ورود کاروان اسیران به شام، روز اوّل صفر بوده است و بنی امیه نیز آن روز را برای خود عید قرار دادند.

نهایتاً از مجموع شواهد و قرائن و کلماتی که از عالمان و محقّقان ذکر شد، می‏ توان ورود اسرای اهل‏بیت(علیهم السلام) در روز اربعین به کربلا را تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهل ‏بیت(ع) با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزاداری پرداختند، پذیرفت و اگر سید بن طاووس در اقبال آن را بعید می ‏شمرد مشکلی ایجاد نمی‏ کند؛ زیرا ایشان با فرض ماندن آنها به مدت یک ماه در شام، ورود آنها را در روز اربعین به کربلا نمی‏ پذیرد، همان‏گونه که ورودشان را در این تاریخ به مدینه نیز قبول ندارد؛ ولی هنگامی که ثابت شد، کاروان اسرا کمتر از ده روز در شام مانده ‏اند، پذیرش سخن سید بن طاووس در لهوف که ورود آنها را به کربلا همزمان با ورود جابر از قول راوی نقل کرده، به حقیقت نزدیک‏تر است.

ممکن است سیدبن طاووس در تاریخ معتبری این حادثه را دیده بود و آن را در لهوف نقل کرده، ولی بعداً که در تاریخ دیگری خوانده است آنها به مدت یک ماه در شام مانده‏ اند، ورود کاروان اهل‏بیت (ع) را در روز اربعین به کربلا ناممکن دانسته است. در نتیجه، با ردّ کلام آنها که اقامت یک ماهه را در شام مطرح کرده ‏اند، موضوع ورود اهل‏بیت(ع) در اربعین سال 61 به کربلا و زیارت آنان تثبیت می ‏شود. طبیعت امر نیز اقتضا می ‏کند که این کاروان قبل از رفتن به مدینه بار دیگر با آسودگی به کربلا بروند و با قبور شهدا تجدید دیدار نمایند.




موضوع مطلب : خبر, کامران, اویسی, دکتر, حجت الاسلام, استاد, دانشگاه, حوزه, مصاحبه, مهر, خبرگزاری, اربعین, زیارت, امام حسین, اهل بیت
دوشنبه 96 آبان 15 :: 8:24 عصر ::  نویسنده : کامران اویسی

خلاصه

در روایات، احادیثی وجود دارند که به طور عام هر گونه اذیت کردن مؤمنان را جایز نمی دانند که کودکانِ مؤمنین نیز می‌توانند در ذیل این فقره از روایات قرار گیرند و تنبیه بدنی آنها اگر مصداقی از آزار و اذیت باشد، جایز نیست.

خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

تربیت کودکان از مهمترین وظایف والدین است، اما گاهی والدین ناچار می شوند کودک خود را تنیبه کنند. آیا این کار  مصداق کودک آزاری نیست؟ هنگام اشتباه کودکان چگونه باید آنان را تادیب کرد؟ در خصوص تنبیه بدنی کودکان با حجت الاسلام دکتر «کامران اویسی»، پژوهشگر حوزه تفسیر تطبیقی و علوم دینی و مدرس حوزه و دانشگاه به گفتگو نشستیم.

ابنا: آیا در دیدگاه اسلام تنبیه بدنی کودکان جایز است؟

در فقه امامیه تنبیه کودکان به طور کلی و در حالت اولیه ممنوع است؛ اما دو استثنا وجود دارد یا به تعبیر فقهی، دو بحث از تحت قاعده اولیه ممنوعیت تنبیه بدنی کودکان خارج شده است که عبارتند از تعزیر و تأدیب دو دیدگاه کلی درباره  این مسئله  قابل تصور است:

دیدگاه اول: مخالفان تنبیه بدنی کودکان هستند که بر اساس اصل اولی  حرمت تنبیه کودک و مفهوم سه دسته از روایات شکل گرفته است.

دیدگاه دوم: با توجه به ادله روایی و نیز تمسک به قاعده احسان و اتفاق فقها بر جواز تعزیر و تأدیب حکم داده اند.

مستندات فقهی مخالفان یعنی دیدگاه اول، کافی نیست و بنابراین نمی توان قائل به حذف تنبیه کودکان شد گرچه می‌توان محدودیت برای آن قائل شد.

ابنا: روانشناسان چه دیدگاهی در این خصوص دارند؟

دانشمندان روانشناس نیز دو نظرگاه کلی درباره تنبیه کودکان ارائه کرده اند. یعنی دانشمندان روانشناس و علوم تربیتی هم با طرح دیدگاه های متفاوت، یا اعتقاد به اصل تنبیه ندارند و یا ضمن پذیرش آن به تعیین اندازه و حدود اجرای آن پرداخته اند.

ابنا: کودک چه تعریفی داشته و دوران کودکی تا چه سنی ادامه دارد؟

معنای کودک که در لغت و اصطلاح به آن "صَبیّ" می‌گویند به لحاظ لغوی، واژه کودک به معنای خرد و کوچک می‌باشد که راجع به انسان کم سن و سال استعمال شده است؛ اما در اصطلاح، ملاک پایان دوران کودکی و استقرار مسئولیت کیفری در دانش فقه به بلوغ شرعی دانسته شده است.

در اینجا خوب است تعزیر را نیز معنا کنیم. در لغت یعنی ردّ و منع، تأدیب، سرزنش. اما تعزیر در اصطلاح به عقوبتی گفته می‌شود که شارع برای آن اندازه ای معین نکرده و تعیین مقدارش را به دست حاکم سپرده است که البته نباید از مقدار حد تجاوز نماید.

تأدیب هم در لغت به معنای تعلیم و تربیت و یا مجازات کردن است. اما در اصطلاح تربیت همراه با تنبیه به عنوان وظیفه والدین در قبال فرزندان و معلم در قبال متعلم است. البته گاهی اوقات تأدیب مترادف تعزیر نیز به کار رفته است.

ابنا: به نظر می‌رسد تنیبه کودکان که در شرع اسلام مورد تایید قرار دارد، هر چند که محدودیت هایی هم برای آن قائل است، خشونتی علیه کودکان باشد! چه توضیحی در این زمینه دارید؟

اساس آیات متعددی از قرآن کریم خداوند متعال همه افراد را آزاد آفریده و حق قانون گذاری را تنها برای خود تعیین کرده است. برای مثال در سوره انعام آیه 57 می فرماید: "قُلْ إِنِّی عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلینَ ؛ بگو: «براستى من دلیل روشنى از جانب پروردگارم دارم در حالى که شما آن را دروغ انگاشته‏اید! آنچه را (از عذاب الهى) بدان شتاب مى‏ورزید، نزد من نیست! حکم جز براى خدا نیست، در حالى که حق را (از باطل) جدا مى‏کند و او بهترین جدا کنندگان است.»" نیز مانند آیه 40 سوره یوسف که می فرماید: "ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‏ ؛ غیر از خدا (معبودى) را نمى‏پرستید، جز نام‏هایى که شما و پدرانتان آنها را نامگذارى کرده‏اید، و خدا هیچ دلیلى براى آن ها فرو نفرستاده است حکم جز براى خدا نیست فرمان داده که جز او را نپرستید. این دین استوار است و لیکن بیشتر مردم نمى‏دانند." و نیز آیه 67 سوره یوسف: "وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنی‏ عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون‏ ؛ و گفت:«اى پسران من، از یک در وارد نشوید، و از درهاى مختلف وارد شوید و هیچ چیزى را که از طرف خدا (حتمى شده) است از شما دفع نمى‏کنم. حکم، جز براى خدا نیست تنها بر او توکّل کرده‏ام و همه توکّل کنندگان پس باید تنها بر او توکّل کنند.»" بنابراین نمی توان بر دیگران حکم رانی کرد و برای آنان حکمی مانند تنبیه و تعزیر صادر کرد مگر در مواردی که خود اسلام اجازه داده است.

در آیاتی ظلم در حق دیگران عملی قبیح و حرام است. خداوند در آیاتی مانند آیه 52 سوره غافر می فرماید: "یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار ؛ روزى که عذرخواهى ستمکاران براى آنان سودى ندارد و لعنت فقط براى آنان است و بدى سراى (دیگر نیز) تنها براى ایشان است‏." نیز مانند آیه 151 سوره آل عمران: "سَنُلْقی‏ فی‏ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمینَ ؛ بزودى در دل‏هاى کسانى که کفر ورزیدند، وحشت (و ترس) خواهیم افکند، بخاطر اینکه چیزى را با خدا شریک قرار داده‏اند، که هیچ دلیلى بر آن فرو نفرستاده است، و مقصدشان، آتش است و جایگاه ستمکاران چه بد (جایگاهى) است‏." همچنین آیه 22 سوره ابراهیم که در آن می فرماید: "وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم؛ و شیطان، هنگامى که کار پایان یافت مى‏گوید:» در حقیقت، خدا وعده حق به شما وعده داد و [من‏] به شما وعده دادم، و [لى‏] با شما تخلّف کردم و براى من هیچ تسلّطى بر شما نبود، جز اینکه شما را فرا خواندم، و [درخواست‏] مرا پذیرفتید، پس مرا سرزنش مَکنید، و خودتان را سرزنش کنید من فریادرسِ شما نیستم، و شما فریادرس من نیستید. براستى که من شریک قرار دادن شما، پیش از این (مرا براى خدا) را انکار مى‏کنم. «در واقع ستمکاران برایشان عذاب دردناکى است!»" و نیز در آیه 31 سوره انسان آمده است: "یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیما ؛ هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) در رحمتش وارد مى‏کند و ستمکاران عذاب دردناکى برایشان آماده ساخته است!" 
همه این آیات، حکایت از حرمت شرعی ظلم و با ضمیمه برخی مقدمات عقلی، دلالت بر قبح عقلی آن دارد. بنابراین اصل اولی در تنبیه کودکان حرمت آن است اگر به مرحله ظلم برسد. اما موارد تأدیبی که همراه با ظلم نیست یا مقدمه ای برای ظلم نباشد، اشکال ندارد.

اما در روایات، احادیثی وجود دارند که به طور عام هر گونه اذیت کردن مؤمنان را جایز نمی دانند که کودکانِ مؤمنین نیز می‌توانند در ذیل این فقره از روایات قرار گیرند و تنبیه بدنی آنها اگر مصداقی از آزار و اذیت باشد، جایز نیست. مانند اینکه از امام صادق علیه السلام در کتاب کافی نقل شده است. خداوند عزوجل فرماید: به جنگ با من اعلان دهد آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد، و از خشم من آسوده خاطر باشد آن کس که بنده مؤمن مرا گرامى دارد، و اگر در میانه مشرق و مغرب زمین آفریده از آفریده‏هایم جز یک مؤمن و یک پیشواى‏ عادل با او نباشد، من به عبادت آن دو از تمامى آنچه در زمینم آفریدم بى‏نیاز باشم و هر آینه هفت آسمان و هفت زمین به خاطر او بر پا باشند، و براى آن دو از ایمانى که دارند آرامشى فراهم سازم که نیازى به آرامش دیگرى نداشته باشند."

از نهی حدیث یاد شده می‌توان مواردی مانند تنبیهی که مقدمه ترک معصیت در آینده باشد و در نتیجه از روی لطف انجام گرفته است که با اجرای صحیح شرایط آن، می‌تواند نقش تربیتی و اصلاحی مهمی در سرنوشت کودک داشته باشد. بنابراین، این شکل تنبیه، از همان ابتدا از موضوع ایذای مؤمن خارج  است.

در روایتی دیگر که شیخ صدوق در کتاب خصال آورده است، داریم که نباید کودکان را حدّ بزنند یا توبیخ شرعی کنند تا به مرحله بلوغ برسد. ابو ظبیان گوید: زن دیوانه‏اى را نزد عمر آوردند که عمل منافى عفت کرده بود، عمر دستور داد تا سنگسارش کنند. مأمورین اجرا با زن گذارشان به على (علیه السلام) افتاد. فرمود: این زن را چه شده است؟ عرض کردند: دیوانه‏اى است که دامن آلوده و اینک عمر دستور سنگسارشدنش را صادر کرده است، فرمود: شتاب نکنید. پس آن حضرت، نزد عمر آمده و او را گفت: مگر ندانسته‏اى که قلم تکلیف از سه فرد برداشته شده است؛ از کودک تا محتلم شود و به بلوغ شرعی برسد و از دیوانه تا به خود آید و از خواب رفته تا بیدار گردد." البته از نظر فقهی بین حکم مرد و زن دیوانه زناکار فرق است اما کودک را تفاوتی در جنسیتش قائل نشده اند. حال توجیه موافقان تبنیه بدنی که به شرط تأدیب باشد نه ظلم و شرایط تأدیب و تعزیر را رعایت کند این است که منظور از رفع قلم در این حدیث، برداشته شدن مواخذه است که متوجه افراد بالغ می‌باشد. به عبارت دیگر، مواخذه ای که متوجه افراد مکلف است، در حق کودکان وجود ندارد، نه اینکه هیچگونه مجازاتی نسبت به کودکان اعمال نمی گردد. یعنی بر این اساس، حکم تعزیر کودک طبق اصطلاح فقهی و اصولی "تخصصاً" از تحت حکم حرمت اجرای حدّ شرعی بر کودک خارج است. به عبارت بهتر کودک آزاری نیست، سنگسار و شلاق کودک برای زنا – و با تقیح مناط برای غیر زنا مانند سرقت و قتل- آنچنان که برای بزرگسالان اعمال می‌شود، نیست بلکه یک تأدیب و تعزیری جهت توجه دادن کودک به زشتی کار و عواقب آن و جلوگیری از اینکه به این گناهان و بزه کاری ها مبتلا گردد، است. مثال در حدّ نازل تر بزنیم: مانند این است که نگذاریم تخم مرغ دزد، شتر دزد شود.

  • کد خبر : 727971
  • منبع : اختصاصی ابنا



موضوع مطلب : فقه, اسلام, خبر, اویسی, قرآن, شیعه, روایت, سنی, کامران, دکتر, حجت الاسلام, استاد, مصاحبه, تربیت, تنبیه, کودکان, ابنا
حجت الاسلام اویسی در گفتگو با مهر:
کامران اویسی
شناسه? خبر: 4095538 - دوشنبه 3 مهر 1396 - 08:29
اویسی پژوهشگر حوزه علم و دین گفت: شهادت امام حسین(ع) و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه درخت اسلام را آبیاری نمود.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: توجه به معارف عاشورا در کنار  عزاداری هایی که برای مصیبتهای کربلا داریم، بسیار حائز اهمیت است. باید همه وقت و  همه جا به حق را از باطل تشخیص داد و عاشورایی رفتار کرد. در این خصوص با کامران اویسی دکترای تفسیر تطبیقی، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر حوزه علم و دین گفتگویی داشتیم که ادامه می خوانیم.

*لطفا در مورد عزاداری و شکل صحیح آن در ایام محرم توضیح بفرمایید؟

ما زیارت عاشورا می‏‌خوانیم اما غالباً در معارف‏ آن نمی ‏اندیشیم؛ بلکه گاهی شکل ظاهری آن را نیز آنگونه که صادر شده، رعایت نمی ‏کنیم!! برخی مادحان، برای اینکه گریه‏ بیشتری از مردم بگیرند؛ جملاتی از خود به صورت نثر و نظم در خلال الفاظ زیارت می‏ افزایند؛ اما اثر معنوی، از آن همان الفاظ و جملات مرتب است که از زبان معصوم علیه السّلام صادر شده و بهتر است که خواننده، مطالب مربوط به مداحی و سینه زنی را قبل و یا بعد از زیارت بیاورد تا اصل‏ زیارت بدون هرگونه زیاد و کم خوانده شود.

آیت الله ضیاء آبادی در کتاب «حسین چراغ حیات کشتی نجات» می‌نویسد: ما در ایّام عاشورا و در مجالس عزا همان‏طور که خود راموظّف به ذکر مصائب حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و گریه بر آن عزیز خدا می‏ دانیم؛ باید خود را به اخذ معارف دین از آستان اقدس آن مربّی و معلّم بزرگ عالم انسانیّت نیز موظّف بدانیم

همین موضوع در مورد عزاداری ها هم صدق می‌کند. نمی گویم عزاداری نشود یا عزاداری های مرسوم مانند سینه زنی و زنجیر زنی و دسته روی اشکال دارد بلکه مقصود این است که به هدف این عزاداری اندیشیده شود و تلاش شود در رفتار هم تأثیرش دیده شود. باید شاهد باشیم  در ماه محرم، دروغگویی در بازارها کم شود، چک برگشتی، خیانت در امانت، بزهکاری ها کم شود. اگر این همه افراد در این عزاداری ها می‌کنند و در خیابان ها و مجالس و تکایا و مساجد شاهد آن هستیم، پس چرا به گفته مسئولین، میلیون ها نفر در دادگاه ها پیگیر پرونده شکایت هایشان هستند؟ معلوم است معارف عاشورا کمتر از ظاهر عاشورا جدی گرفته شده است.

هنوز این باور به صورت عمومی شکل نگرفته که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا! یعنی دائم حق و باطل در جبهه نبرد مقابل هم هستند. تقوا داشتن نسبت به بیت المال یا مال دیگران، حقوق افراد و همسایگان و بستگان، دل نبستن به دنیای فانی، دوری از تجملات از جمله نبردهای حال حاضر ما به عنوان جبهه حق در مقابل باطل و کفر و مخالفان اسلام و امام حسین علیه السلام است.

آیت الله ضیاء آبادی در کتاب «حسین چراغ حیات کشتی نجات» می‌نویسد: ما در ایّام عاشورا و در مجالس عزا همان‏طور که خود راموظّف به ذکر مصائب حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و گریه بر آن عزیز خدا می‏ دانیم؛ باید خود را به اخذ معارف دین از آستان اقدس آن مربّی و معلّم بزرگ عالم انسانیّت نیز موظّف بدانیم و باورمان بشود که این کاخ بسیار شکوهمند نهضت عاشورا، براساس معرف و شناخت خدا و ایمان به حیات عقبی نهاده شده و استوار گشته است.

اینکه نوجوان حماسه کربلا می‌گوید: (الموت و اللّه عندی احلی من العسل)؛ یا پیران عاشورایی می‌گفتند:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی                 تا در آغوشش بگیرم تنگ ‏تنگ‏

 من از او روحی ستانم جاودان                    او زمن دلقی سناند رنگ‏رنگ‏

چه معرفتی داشتند؟ آیا جز این است که دنیا را مانند مولایشان امیرالمومنین علی علیه السلام سه طلاقه کردند؟

*از توبه حر بن یزید در عاشورا چه معارفی برای ما حاصل می‌شود؟

آیا قضیه جناب حرّ بن یزید ریاحی نشان از این ندارد که انسان گناهکار که حتی می‌تواند باعث آزردگی امام زمانش شده باشد، به سوی خدا برگردد؟ دوباره به دامن پر مهر امام زمانش بر می‌گردد و تازه امام زمان کربلایی اش ابا عبد الله الحسین می‌فرماید: ارفع رأسک، یعنی نه تنها ناراحت نباش بلکه چون توبه کردی و از جبهه باطل به حق بازگشته ای، سرت را با عزت بالا بگیر. آن دشمنان ما هستند که باید سر افکنده باشند. اینجاست که تبلور آیه شریفه قرآن را می‌بینیم.

*آیا در قرآن هم برای بندگانی که از مسیر هدایت دور افتاده اند، آموزه هایی مطرح شده است؟

بله. در آیه 53 سوره زمر آمده است: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم‏»  بگو ای بندگان من که در مورد خودتان زیاده روی کرده ‏اید، از رحمت خدا ناامید نشوید، که خدا تمام آثار (گناهان) را می آمرزد؛ که تنها او بسیار آمرزنده و مهرورز است.

*مهمترین معرفتی که از واقعه عاشورا به دست می آید چیست؟

اصل واقعه عاشورا خود معرفت نظام شکنی طاغوت یا برملاسازی نقشه دشمنان اسلام را دارد. آیت الله مکارم شیرازی در کتاب گرانقدر «عاشورا ریشه ‏ها انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها» می‌فرماید: دستگاه خلافت اموی تصوّر می ‏کرد با کشتن امام حسین علیه السلام و یارانش- آن هم در نهایت قساوت و بی‏رحمی- و اسارت زنان و کودکانش، به هدف خویش رسیده و نتیجه مطلوب را به دست آورده است. به گمان خویش، هم توانسته است دشمن شماره یک خود را از سر راه بردارد و هم از دیگران زهر چشمی بگیرد، تا هیچ کس بنای مخالفت با حکومت او را در سر نپروراند.

یزیدیان که پس از حادثه عاشورا از پیروزی خیالی خود! سرمست و مغرور بودند، سخنانی بر زبان جاری ساختند و رفتارهایی از خود بروز دادند که به افشای ماهیّت و نیّات شوم آنان کمک کرد. آنان که گمان داشتند با کشتن امام حسین علیه السلام و اسارت خانواده او، به پیروزی بزرگی نایل شده ‏اند و آخرین نقطه مقاومت را در خاندان پیامبر در هم کوبیدند، برای آنکه پیروزی خیالیِ خود را به رخ همگان بکشانند و مستی و سرور خود را تکمیل کنند، به اقدامات نابخردانه و جاهلانه ‏ای دست زدند که شادمانی زودگذر آنان را به مصیبت و ماتم دائمی تبدیل کرد.

آذین ‏بندی شهرهایی چون کوفه و دمشق، برپا کردن مجالس سرور و شادی، توأم با رقص و شراب و پایکوبی، به زنجیر بستن نوادگان پیامبر صلی الله علیه و آله و گرداندن آنان در میان مردم در هیئت اسیران جنگی، تازیانه زدن به اطفال بی‏گناه، بر سر نیزه کردن سرهای شهیدان سرفراز کربلا و زدن چوب خیزران بر لب و دندان امام و ... از جمله کارهایی‏ بود که به منظور تحقیر اسیران و زهر چشم گرفتن از دیگران، از بنی‏ امیّه بروز کرد.

شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی صلی الله علیه و آله کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه علیه السلام درخت اسلام را آبیاری نمود و به رشد و بالندگی امّت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید

ولی تمام این اعمال تیرِ خلاصی بود بر قلب پلید دستگاه اموی، به گونه ‏ای که شادمانی زودگذر آنان تبدیل به کابوس وحشتناکی شد و لحظه‏ ای آنان را رها نساخت. در واقع بنی ‏امیّه هنوز طعم پیروزی را مضمضه نکرده بودند که تلخی آن را در سراسر وجود پلشت و پلید خود احساس کردند.

آنان در حالی که سرمست از باده پیروزی خیالی بودند، تصریح کردند که انتقام خود را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اسلام گرفته‏ اند و تصوّر می‏ کردند به اهداف خویش که بازگشت به عصر جاهلیّت بود، نزدیک شده ‏اند، ولی در واقع همه این تلاش ‏ها، تیشه‏ ای بود که بر ریشه ناپاک دستگاه اموی وارد می ‏شد!

شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاکبازش، به احیای مکتب محمّدی صلی الله علیه و آله کمک کرد و خون پاک اباعبداللَّه علیه السلام درخت اسلام را آبیاری نمود و به رشد و بالندگی امّت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید.

شاید به همین خاطر است که امام سجاد در پاسخ «ابراهیم  بن طلحه» که به امام با کنایه گفته بود: چه کسی در جنگ کربلا مغلوب شد؟ که مقصودش شکست امام حسین (ع) بود، فرمودند: اگر می‏خواهی بدانی پیروزی و غلبه با چه کسی بود، به هنگام فرا رسیدن وقت نماز اذان و اقامه بگو. یعنی هدف یزید محو اسلام و نام رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ولی همچنان طنین لَاإلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ بر مأذنه‏ ها می‏ پیچد و مسلمانان در همه جا- حتی در شام و پایتخت سلطنت یزید- به یگانگی خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله گواهی می‏ دهند!

استاد مطهری به یک عامل یا پیام معارفی مهم در واقعه عاشورا اشاره می‌کند. و آن امر به معروف و نهی از منکر است که الان در جامعه ما می‌توان گفت: فراموش شده است. الان دیگر نمی توان به صراحت نهی از بد حجابی یا گوش دادن به موسیقی نمود. آیا عزاداران حسینی سزاوار نیست نسبت به این واجب عاشورایی بیشتر بیاندیشند و در مقام عمل برآیند؟

محمّد بن حنفیّه برادر امام در آن موقع دستش فلج شده بود، معیوب بود، قدرت بر جهاد نداشت و لهذا شرکت نکرد. امام وصیت نامه ‏ای می‏ نویسد و آن را به او می‏ سپارد: «هذا ما اوْصی‏ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ اخاهُ مُحَمَّداً الْمَعْروفَ بِابْنِ الْحَنَفِیَّةِ» تا آنجا که راز قیام خود را بیان می‏ک ند: «انّی ما خَرَجْتُ اشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فی امَّةِ جَدّی، اریدُ انْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهی‏ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ ابی عَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ.»

استاد مطهری در کتاب «حماسه حسینی» می‌نویسد: دیگر در اینجا مسأله دعوت اهل کوفه وجود ندارد، حتی مسأله امتناع از بیعت را هم مطرح نمی‏ کند؛ یعنی غیر از مسأله بیعت خواستن و امتناع من از بیعت، مسأله دیگری وجود دارد. اینها اگر از من بیعت هم نخواهند، ساکت نخواهم نشست. مردم دنیا بدانند حسین بن علی طالب جاه نبود، طالب مقام و ثروت نبود، مرد مفسد و اخلالگری نبود، ظالم و ستمگر نبود، او یک انسان مصلح بود.

*غیرت دینی و ناموسی امام حسین (ع) چگونه در روز عاشورا تبلور یافت؟

در لحظات آخر أبا عبد اللَّه، وقتی در آن گودی قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد، قدرت جنگیدن با دشمن ندارد، قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت می ‏تواند حرکت کند، باز می ‏بینیم از سخن حسین غیرت می‏ جهد، عزت تجلی می‏ کند، بزرگواری پیدا می ‏شود

از جمله معارف عاشورایی، غیرت ممدوح دینی و ناموسی است. آیا مردان ما نسبت به حیا و عفت زنان و حجاب آنان، به اندازه کافی و لازم غیرت به خرج می‌دهند؟ باز هم استاد مطهری به این نکته اشاره کرده و می‌نویسد: در لحظات آخر أبا عبد اللَّه، وقتی در آن گودی قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد، قدرت جنگیدن با دشمن ندارد، قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت می ‏تواند حرکت کند، باز می ‏بینیم از سخن حسین غیرت می‏ جهد، عزت تجلی می‏ کند، بزرگواری پیدا می ‏شود.

لشکر می‏ خواهند سر مقدسش را از بدن جدا کنند ولی شجاعت و هیبت سابق اجازه نمی‏ دهد. بعضی می‏ گویند نکند حسین حیله جنگی به کار برده که اگر کسی نزدیک شد، حمله کند و در مقابل حمله او کسی تاب مقاومت ندارد. نقشه پلید و نامردانه ‏ای می‏ کشند، می‏ گویند اگر به سوی خیمه‏ هایش حمله کنیم او طاقت نمی ‏آورد. امام حسین افتاده است. من نمی‏ توانم آن حالت أبا عبد اللَّه را مجسم کنم. لشکر به طرف خیام حرمش حمله می‏ کند.

یک نفر فریاد می‏ کشد: حسین، تو زنده ‏ای؟! به طرف خیام حرمت حمله کردند! امام به زحمت روی زانوهای خود بلند می‏ شود، به نیزه ‏اش تکیه می‏ کند و فریاد می‏ کشد: «وَیْلَکُمْ یا شیعَةَ آلِ ابی سُفْیانَ، انْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ لا تَخافونَ الْمَعادَ فَکونوا احْراراً فی دُنْیاکُمْ»؛ ای مردمی که خود را به آل ابو سفیان فروخته ‏اید، ای پیروان آل ابو سفیان! اگر خدا را نمی‏ شناسید، اگر به قیامت ایمان و اعتقاد ندارید، حریت و شرف انسانیت شما کجا رفت؟! شخصی می‏ گوید: ما تَقولُ یَا بْنَ فاطِمَةَ؟ پسر فاطمه چه می‏گویی؟ فرمود: «انَا اقاتِلُکُمْ وَ انْتُمْ تُقاتِلونَنی وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ» طرف شما من هستم، این پیکر حسین حاضر و آماده است برای اینکه آماج تیرها و ضربات شمشیرهای شما واقع شود. ولی روح حسین حاضر نیست او زنده باشد و ببیند کسی به نزدیک خیام حرم او می‏ رود.

معارف بیشتری نیز وجود دارد که نمی توان همه را یکجا بررسی کرد و سخنرانان و خطبا روی منابر حسینی باید از این معارف بگویند و بگویند و نویسندگان کتب چاپی و مجازی بنویسند و بنویسند. زبان دانان و مترجمان این معارف را به زبان های دیگر ترجمه کنند تا امام حسین (ع) به عنوان الگویی برای آنان که در زباله های فرهنگی غرب دنبال الگو برای خاموش کردن عطش جستجوگری فطری خویش می‌گردند، معرفی شود.




موضوع مطلب : امام حسین, اسلام, شیعه, کربلا, خبر, عزت, کامران, اویسی, دکتر, استاد, حجت الاسلام, تفسیر, مهر
جمعه 96 تیر 9 :: 9:47 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی
همزمان با ماه رمضان صورت گرفتاعلام برگزیدگان شانزدهمین دوره پایان نامه‌های برتر قرآنینتایج شانزدهمین دوره انتخاب پایان نامه‌های برتر قرآنی همزمان با ایام ماه مبارک رمضان اعلام شد.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، نتایج شانزدهمین دوره انتخاب پایان نامه‌های برتر قرآنی همزمان با ایام ماه مبارک رمضان اعلام شد.

در این جشنواره حدود 600 پایان نامه مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری از دانشگاه‌های سراسر کشور جمع آوری و در دو مرحله توسط استادان گروه‌های قرآن و حدیث برخی از دانشگاه‌های کشور داوری شد.

هیات داوران انتخاب پایان نامه‌های برتر، در مقطع دکتری ضمن ارج نهادن به کوشش و تلاش دانشجویان دانشگاه‌های کشور و سیاستگذاری از استقبال بی سابقه از شرکت در این دوره، هیچ اثری را شایسته رتبه نخست ندانست.

همچنین در این مقطع مرتضی کریمی نیا از دانشگاه تهران، با پایان‌نامه « وزیر مغربی و روش شناسی المصابیح فی تفسیر القرآن» و کامران اویسی از دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، با پایان‌نامه «بررسی روایات تفسیری منتقله قصص انبیاء در مجمع البیان» به طور مشترک رتبه دوم و حسین ستار از دانشگاه قم، با پایان‌نامه «بررسی و تحلیل دلایل و پیامدهای روایات منتقله در آثار شیخ صدوق (ره)» رتبه سوم را کسب کردند.

گفتنی است در مقطع کارشناسی ارشد هم مرضیه رئیسی از دانشگاه تهران با پایان‌نامه «برده داری از دیدگاه قرآن و سنت با تاکید بر پاسخ به شبهات جدید در مساله کنیز» رتبه اول، حسین شجاعی از دانشگاه امام صادق (ع) با پایان‌نامه «رهیافتی انتظاری در به کارگیری  تاریخ در تفاسیر قرآنی معاصر» رتبه دوم و شقایق حمیدی از دانشگاه شاهد با پایان‌نامه «تحلیل گفتمان آیات تلاوت شده از سوی امام حسین (ع) در قیام عاشورا» رتبه سوم را کسب کردند.

لازم به ذکر است، اداره کل فرهنگی وزارت علوم ضمن آروزی قبولی طاعات و عبادات در ماه مبارک رمضان و تقدیر از تمام شرکت کنندگان در شانزدهمین دوره انتخاب پایان نامه‌های برتر قرآنی در نظر دارد در مراسمی از برگزیدگان این دوره تجلیل به عمل آورد و جوایز آنها ا اهدا کند.

منبع: http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13960330000343




موضوع مطلب : اویسی, قرآن, پایان نامه, رساله, دکتری, کامران, نمایشگاه, برتر, وزارت, ارشاد, علوم
<   1   2   3   4   5   >>   >