به یاد دوست آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ
شنبه 93 بهمن 25 :: 11:52 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
سخن در این است که بالاخره نزول قرآن از چه زمانی آغاز گردیده است؟ محققان پاسخ های متعددی داده اند که مهمترین آنها بیان می گردد: اگر قرآن در شب قدر نازل شده پس چگونه طبق روایات مشهور آغاز بعثت پیغمبر(ص) در 27 ماه رجب صورت گرفته است؟ آیت الله مکارم شیرازی می نویسد: «نزول آن در ماه رمضان جنبه جمعى داشته، در حالى که نزول اولین آیات در 27 رجب مربوط به نزول تدریجى آن است و به این ترتیب مشکلى از این نظر پیش نمىآید». یعنی در ماه مبارک رمضان، نزول دفعی صورت گرفت سپس در ماه رجب سال بعد، نزول تدریجی آغاز گردید. علامه طباطبایی دو پیشنهاد برای جمع بین نزول قرآن در شب قدر ماه رمضان و روز مبعث یعنی بیست و هفت رجب می دهد: الف) در شب قدر مجموع و روى هم رفته قرآن و یا بعضى از آن یکپارچه و یک دفعه نازل شده، هر چند که تک تک آیاتش به تدریج نازل شده باشد؛ ب) به اعتبار اینکه کتاب ما وراى آنچه ما با فهم عادى خود از آن مىفهمیم، که معلوم است فهم عادى ما مستلزم آن است که آیاتش را جدا جدا تدبر کنیم، و خود هم جدا جدا و به تدریج نازل شود، حقیقت دیگرى دارد که به لحاظ آن حقیقت امرى واحد و غیر تدریجى است، و نزولش به انزال- یک دفعه- است، نه تنزیل (نزول بتدریج). البته منکران نزول تدریجی مانند آیة اللّه معرفت مىنویسند: «آغاز وحى رسالى (بعثت) در 27 ماه رجب، 13 سال پیش از هجرت بود، ولى نزول قرآن به عنوان کتاب آسمانى سه سال تأخیر داشت ... پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله در این مدّت دعوت خود را سرّى انجام مىداد تا آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ نازل شد».
منابع معرفت، محمّد هادى، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات سمت، 1375ش. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1374 ش، چاپ اول. طباطبایى، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، (مترجم: محمد باقر موسوی همدانی)، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش، چاپ پنجم.
.ر.ک: تفسیرنمونه،ج 21، ص 151- 152. . ترجمه تفسیر المیزان، ج2، ص 20. . ترجمه تفسیر المیزان، ج2، ص 21. . تاریخ قرآن، ص 32- 33. موضوع مطلب : مکارم شیرازی, اویسی, تفسیر, شیعه, علوم قرآن, رمضان, حجت الاسلام, استاد, مفسر, دکتر, کامران, نزول, بعثت, طباطبایی, معرفت چهارشنبه 93 دی 10 :: 10:55 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
نوشتاری از دکتر کامران اویسی فخر رازی معتقد است سوگند خوردن به اشیاء صحیح نیست بلکه به پروردگار آنها باید قسم خورد. در سوره دخان نیز، اگر"حم"، "قسم به حم" باشد، در تقدیر، "قسم به پروردگار حم و پروردگار کتاب مبین" است.[1] بله چنان که آیت الله مکارم شیرازی نیز بیان داشته است: اولاً حتى الامکان نباید قسم خورد؛ ثانیاً در موارد لزوم، مخصوصاً در مقام قضاوت و رفع اختلاف و خصومت، تنها به نام خدا قسم یاد شود، چرا که قسم به غیر نام خدا در مبحث قضاوت ارزشى ندارد، حتى اگر به مقدساتى مانند قرآن و پیامبر(ص) و امامان (ع) باشد. همانگونه که قسم هاى تعهدیّه نیز در صورتى آثار فقهى دارد که به نام خداوند باشد.[2] غالباً، هدف خداوند از قسم خوردن به موجودات، توجه دادن انسانها به اسرار نهفته در آنها و سعى در کشف اسرار درونى موجودات است. اما هدف ازقسم خوردن انسان ها به امور مقدس، علاوه بر اشاره به قداست آنها، ترغیب و تشویق یا ترساندن و برحذر داشتن و یا جلب اعتماد طرف مقابل است.[3] اما این نکته نیز نباید فراموش گردد که گرچه قسم یاد کردن از نظر اسلام کار خوبى نیست اما حرام نمىباشد. اگر به خاطر هدفهاى مهم تربیتى و اجتماعى و اصلاحى انجام گیرد ممکن است واجب یا مستحب گردد.[4]بسیاری از آیات قرآن که به "اقسام القرآن" مصطلحند، خدا قسم خورده است.[5] پیامبر (ص) نیز بارها به جان یا عمر خود قسم خورده است.[6] علامه طباطبایی در پاسخ به کسی که قسم به غیر خدا را از باب شرک جایز نمی داند، گفته است: اگر مقصود این است که سوگند به غیر اسم خدا در حقیقت تعظیم و پرستش غیر خدا است در جواب بیان می گردد: هر تعظیمى شرک نیست، بلکه شرک عبارت است از اینکه عظمتى را که مخصوص ذات خداوندى است و با آن از هر چیزى بى نیاز است براى غیر خدا قائل شد؛ اگر هر تعظیمى شرک بود، خود پروردگار در قرآن مخلوقات خود را تعظیم نمىکرد؛ در حالی که معلوم است که سوگند خالى از یک نحوه تعظیم نیست. چه مانعى دارد همان طورى که خداوند اشیاء را به عظمتى که خودش به آنها داده است، یاد فرموده، ما نیز آنها را به همان موهبت تعظیم، و به همان مقدار از تعظیم یاد کنیم؟[7] بنابراین اصل قسم خوردن به غیر خدا شرک یا بدعت نیست.
[1] . مفاتیح الغیب، ج 27، ص 651. [2]. ر.ک: سوگندهاى پربار قرآن، ص 48. [3]. مرزهاى توحید و شرک در قرآن، ص 215. [4]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 148. [5]. تفسیر احسن الحدیث، ج 11، ص 282؛ مرزهاى توحید و شرک در قرآن، ص 213. [6]. مرزهاى توحید و شرک در قرآن، ص 216؛ سوگندهاى پربار قرآن، ص 43. [7]. ترجمه تفسیر المیزان، ج6 ، ص 306. موضوع مطلب : قسم, وهابیت, شرک, کامران, اویسی, دکتر, حجت الاسلام, استاد, تفسیر, قرآن, بدعت, توحید شنبه 93 دی 6 :: 10:41 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
ترجمه تفسیر روایی البرهان: سورههای غافر، فصلت، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف، محمد، فتح، حجرات، ق، ذاریات، طور، نجم، قمر، رحمن، واقعه، حدید، مجادله
موضوع مطلب : کتاب, تفسیر, معرفی, البرهان, مجمع البیان, شیعه, کشاف, سنی شنبه 92 مهر 27 :: 7:1 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
اگر علامه طباطبایی و دیگران که از تفسیر قرآن به قرآن دفاع می کنند و می گویند چون قرآن تبیانا لکل شیء است بنابراین خود مفسر خود است و نیازی به بیانات معصوم نداریم مگر در باب احکام که ناچاریم از روی تعبد بپذیریم. می تو.ان به آنان این اشکال را کرد که پس چرا شما 20 جلد تفسیر عربی نوشتید. قرآن که خود مفسر خود است. شاید آنها بگویند خوب برخی از قرآن برخی دیگر را تفسیر می کند و باید کسی باشد این آیه را برای تفسیر فلان آیه بیاورد. آن وقت می گوییم شأن شما هست که بعض قرآن را به بعض دیگر برای تفسیر بزنید اما شأن معصوم نیست و فقط شأن تعلیمی دارد؟ علاوه بر آن عبارت یفسر بعضه بعضا در احادیث پیدا نشد بلکه عبارتی در نهج البلاغه آمده که: ینطق بعضه ببعض (نهج البلاغه صبحی صالح ص 192) حال بایذ سؤال نمود که چه کسی قرآن را به نطق در می آورد؟ آیا هر دانشمندی می تواند یا از شئون معصوم است؟ بنابراین تفسیر روایی نقش مهم خود را دارد هرجا معصوم از تفسیر قرآن به قرآن استفاده کرد وآیاتی را برای تفسیر یا استشهاد آیات دیگر به کار برد بر ماست که همان کنیم و در مورد آیات دیگر به ظاهر آنها اخذ کنیم و تفسیر به معنای کشف مراد الهی را به معصوم واگذاریم اگر هم نظری را بر طبق قواعد مشهور در تفسیر بدست اوردیم صرف یک احتمال باشد نه به عنوان تفسیر مراد الهی که معصوم است که مخاطب قرآن است. ما که باشیم؟ دنیا و ما فیها برای انان ساخته شده و ما را به طفیلی انان آورده اند اینجا. هیچگاه گوسفند را فدای علف و انسان را فدای گوسفند نمی کنند. این است قاعده امکان اشرف که در فلسفه کذایی هم بحث می شود و این قاعده درست است. آنها اشرف هستند و ما اخس. ما برای آنهاییم نه آنها برای ما. اللّهم فهمنا بنور القرآن فی ضوء محاضرات اهل البیت علیهم السلام. موضوع مطلب : اسلام, تفسیر, قرآن, شیعه, اهل بیت, روایت, معصوم, تفسیر روایی, تفسیر قرآن به قرآن دوشنبه 92 مرداد 7 :: 2:8 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذو الجلال و الاکرام(رحمن/27) اولا باید گفت که ذوالجلال و الاکرام صفت است برای وجه. نه رب. یعنی وجه خدا دارای جلالت و کرامت است. حال وجه خدا چیست؟ صاحب تفسیر اطیب البیان اورده است : در وجه ربک مجسّمه گفتند، العیاذ مراد صورت خدا است که فرداى قیامت مىآید روى تخت که عرش الهى است مىنشیند و حکم میکند و مؤمنین او را مىبینند و کفّار ممنوع هستند، چنانچه یهود و نصارى و مجوس و سایر فرق کفار و مشرکین هم خدا را جسممىدانند و این کفر محض است، و اما کسانى که خدا را منزه میدانند از جسم و جسمانى وصرف وجود و محض وجود است حتى مرکب از وجود و ماهیّت هم نیست، بعضى گفتند: مراد ازوجه ربک ذات مقدس او است، و اما در اخبار اهل بیت در بعض آنها گفتند: مراد از وجهدین الهى است که باو باید توجّه کرد که باقى است و از بین رفتنى نیست، چنانچهمیفرماید: طبرسی معتقد است: وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ یعنى ذات حق باقى مىماند و از وجه به کلّ و ذاتتعبیر مىشود.(ترجمه جوامع الجامع، ج6، ص: 199) آیت الله مکارم معتقدست: اما «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» که توصیفى است براى «وجه» اشاره به صفات جمال و جلال خداست، زیرا ذو الجلال از صفاتى خبر مىدهد کهخداوند «اجل» و برتر از آن است (صفات سلبیه) و «اکرام» به صفاتى اشاره مىکند کهحسن و ارزش چیزى را ظاهر مىسازد و آن «صفات ثبوتیه» خداوند مانند علم و قدرت وحیات اوست. در روایات آمده است قالعلی بن الحسین (علیهما السلام): «نحن الوجه الذی یؤتى الله منه». پس به هیچ وجه نمی توان وجه را به خدا یا صفاتش برگرداند زیرا باعث کفر است و منظور از وجه معصومین هستند که با توجه دادن به دین خدا وجه الله هستند. آنها گرچه حادثند اما باقی به بقاء خدایند و دیگران از ممکنات باقی به ابقاء خدایند. عدد ابجدی حروف کلمه وجه نیز 14 می شود(تفسیر القرآن الکریم (الخمینی)، ج2، ص: 333) که شاید 14 معصوم را بتوان استحسان نمود.
شاید تا حدودی سخن آیت الله مدرسی به بیان ما نزدیک باشد. ایشان می فرماید: پس آیا وجه خدا که پس از فناى همه چیزها باقى مىماند چیست؟ الفاظ ظاهر مادى و تجسمى خود را در هنگام سخن گفتن از پروردگار قدّوس ما سبحانه و تعالى از دست مىدهند، پس دست خدا چیزى جز قدرت او نیست، و عین او چیزى جز علم و گواه بودن بر هر چیز نیست، و نیز وجه و روى او، آن چیزى است که به آن در برابر آفریدگان خود تجلّى مىکند، تا هر کس بخواهد از این راه او را بشناسد، و نور او را به میانجیگرى کسى او را دوست دارد ببیند، مگر ما افراد بشر همانندان خویش را به میانجیگرى چهرههاى ظاهرى ایشان نمىشناسیم، و خداوند متعال از داشتن مثل برتر است، و وجه آشکار براى پروردگار ما همان دین او است که سنتها و شرایع و حقایقى را که دلالت بر او دارند شامل مىشود، و امام امیر المؤمنین (ع) گفته است: کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ که مراد از آن این است که هر چیز جز دین او از میان مىرود، چه محال است که خدا همه چیز را هلاک کند و وجه را باقى گذارد، او از این کار برتر و بزرگتر است، بلکه هر کس و هر چه را هلاک مىکند که از او نباشد، مگر ندیدهاى که خداوند متعال گفته است: کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ و بدین گونه وجه خود را از خلق جدا کردهاست». دین در کسانى تجلّى پیدا مىکند که به آن تحقق مىبخشند، همچون پیامبران و امامان هدایت کننده به خدا، و امام رضا علیه السلام در پاسخ پرسش ابو الصلت از او درباره «وجه اللَّه» که گفت: اى پسر رسول خدا! معنى این خبر روایت شده که پاداش لا اله إلّا اللَّه گفتن نظر کردن به وجه خداى تعالى است چیست؟، گفت: «اى ابو الصلت! هر کس خدا را با وجه و چهرهاى همچون دیگر وجوه و چهرهها تشبیه کند، کفر ورزیده است، ولى وجه خدا پیامبران و حجتهاى او صلوات اللَّه علیهماند، که به توسط ایشان به خداى عزّ و جلّ رو و توجه مىشود، و نیز به دین و معرفت او». و امام صادق (ع) گفت: «ما وجه خداییم».بنا بر این وجه اللَّه حق تحقق یافته در سنتها و شریعتها و دین او و اولیاى او است، و همه چیز جز آن فانى است، پس بر ما است که به آن متمسک شویم و متغیرها در ما تأثیر نداشته باشد، پس اگر کسى از ما به اعمال نیک و صالح مىپردازد، این را براى خدا و لوجه اللَّه انجام دهد، تا به پاداش آن در روز جزا برسد، و اگر عمل صالح نه براى وجه اللَّه بلکه براى ریا صورت بگیرد، آیا مىتواند سودى داشته باشد؟( تفسیر هدایت، ج14، ص: 320) ایشان در جای دیگر می فرمایند: وجه خدا همان نامهاى او است، همچون الرحمن و الباقى و ذو الجلال و الاکرام.... این که نامهاى خدا، همچون ذات او تعالى، منزه است. در آن جا گفت: ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ یعنى وجه ربّ، و در این جا گفت ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ یعنى ذات ربّ، ولى تنزیه نامها ذاتى نیست بلکه از خدا است، به همان گونه که ما از گفتن این مطلب قصد آن نداریم که بگوییم نامهاى خدا همان ذات او است ... هرگز ... و امام ابو عبد اللَّه علیه السّلام گفت: «اللَّه غایت کسى است که او را غایت قرار دهد، و غایت شده غیر از غایت است ... و در ربوبیت یگانه است، و خود را به نامحدود بودن توصیف کرده است، پس یاد آورنده خدا جز خدا است، و خدا جز نامهاى او است و هر چه بر آن نام چیزى جز او نهاده شود، آن مخلوق است، مگر ندیدهاى که مىگوید: الْعِزَّةَ لِلَّهِ، العظمة للَّه، و گفت: وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها و گفت: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى پس نامها مضاف الیه است، و او توحید و یگانگى خالص است. (تفسیر هدایت، ج14، ص: 390) بله شاید از این منظر هم بتوان دید که خدا دارای دو اسم است یکی اسم لفظی که همان اسماء سلام و مومن و مهیمن و.. است و یکی اسم کونی که انبیاء و ائمه و به ترتیب درجه سایر تکوینیات مانند انسان ها و حیوانات و .. هستند. همانطور که اسماء لفظی حسنی خدا مثل عالم و هادی و ...باقی هستند اسماء حسنی کونی خدا که 14 معصومند نیز باقیند. اما معلوم نیست که منظور آیه علاوه بر بقاء 14 معصوم دیگران را هم شامل شود. قدر متیقن همان 14 معصومند.
موضوع مطلب : تفسیر, قرآن, شیعه, بقاء, وجه, رحمن, نمونه, روایات, اطیب البیان یکشنبه 92 فروردین 25 :: 12:21 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
تاویل در اینجا به معنای بیان باطنی آیه است یعنی معنایی غیر از معنای ظاهر که توسط معصومین بیان می شود درباره آیات مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) خداوند فرمود من خداوندم و دو دریا فرستادم علی بن ابی طالب دریای علم و فاطمه دریای نبوت که به هم می پیوندند. برزخ یعنی مانع و مانع بین این دو دریا رسول خداست تا علی به خاطر دنیا غمگین نشود و فاطمه به خاطر دنیا با شوهرش نستیزد. ای گروه جن و انس جرا ولایت امیر مومنان و محبت فاطمه را تکذیب می کنید؟ لؤلؤ امام حسن و مرجان امام حسین است (مناقب ابن شهر آوب، ج 3، ص 319) موضوع مطلب : علی, تفسیر, زهرا, سوره رحمن, باطن, بطن, حسن, حسین یکشنبه 92 فروردین 25 :: 2:36 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
دانلود سخنرانی استاد حجت لاسلام کامران اویسی به مناسبت شهادت حضرت زهرا فروردین 92 در چند قسمت 5 دقیقه ای قسمت اول http://uplod.ir/21zbjsc6fqlp/part1.mp3.htm قسمت دوم http://uplod.ir/veacslb7b4b8/part2.mp3.htm قسمت سوم http://uplod.ir/qf8xr5n33lc2/part3.mp3.htm
موضوع مطلب : کامران اویسی, سخنرانی, قرآن, تفسیر, قدر, دخان, شهادت زهرا, حجت الاسلام کامران اویسی پنج شنبه 91 آبان 11 :: 11:35 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
مالک جهانها و جهانیان که مصالح مملوک خود را حکیمانه تدبیر مىکند و در این زمینه به انسان توجه ویژهاى دارد، نپسندید که زحمات پیامبرش در تبلیغ و تبیین قرآن و امورى که پس از او در جهت تکمیل هدایت امت و رشد و کمال آنان ضرورى و لازم است هدر رود، و چراغى که پیامبر در سایه وحى براى نجات مردم از تاریکىها برافروخت، و همه لحظات عمر پرمایه و با ارزشش را براى روشن نگاه داشتن آن هزینه کرد خاموش شود. واجب عقلى و ضرورت شرعى بود که آن حضرت براى حفظ آثار زحماتش، و تداوم روشنى چراغ هدایت، و در امان ماندن امت از انحراف جانشینى را که از هر جهت قدرت مدیریت امور امت را داشته باشد، و در علم و عمل، و تقوا و پاکى، و سلامت روح و جان، و صداقت و شجاعت هم سنگ خودش باشد انتخاب و به امت معرفى نماید و اطاعت و پیروى از او را واجب الهى اعلام کند، و مخالفت با او را مساوى کفر و ارتداد بشمارد. مالک و مربى جهانها و انسان بر اساس این ضرورت به پیامبرش اعلام کرد که کسى براى این مقام که مقام امامت و ولایت و سرپرستى امت است جز علىبنابىطالب شایستگى و لیاقت ندارد، و اوست که از هر جهت مىتواند ربوبیت تشریعى را در امت تداوم بخشد و راه تو را ادامه دهد، و جامعه نوپاى اسلامى را از خطرات سنگینى که از ناحیه یهودیت و مسیحیت و نفاق متوجه امت است حفظ نماید، و آئین الهى را از ضربه تحریف نگاه دارد. این معنا در ضمن یک آیه که به اتفاق همه دانشمندان و علما و حکما و عرفاى شیعه، و منصفین از مفسران و بزرگان اهل سنت در حق علىبنابىطالب نازل شده اعلام شد: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ مائده، 67 اى پیامبر حکمى که از سوى پروردگارت، [مالک و مربى و مدبرت، درباره ولایت و رهبرى علىبنابىطالب] بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر به انجام این کار بر نخیزى رسالت خدا را که بر عهده تو بوده نرساندهاى، [نگران حسودان و دشمنان مباش] خدا تو را حفظ مىکند، بىتردید خدا گروه ناسپاسان [نسبت به ولایت و رهبرى را به خاطر این که مىداند از شدت حسادت و کینه به پذیرفتن آن تن در نمىدهند] به صراط مستقیم و خوشبختى و سعادت هدایت نمىکند! حضرت باقر و حضرت صادق (ص) مىفرمایند: خدا به رسول خود وحى کرد که: علىبنابىطالب را (براى رهبرى امت و تداوم حکومت عدل) جانشین خود قرار دهد، پیامبر بیم داشت که ابلاغ این حقیقت عظیم بر برخى از صحابه گران آید!! لذا خداوند براى تشجیع به آشکار شدن این امر حیاتى و تهدید به این که اگر آن را ابلاغ نکند اصل رسالت خدا را به مردم نرسانیده است، فرمان عملى ساختن جانشینى على (ع) را صادر کرد. مفسر بزرگ، امینالاسلام طبرسى در مجمع البیان مىگوید: عیاشى در تفسیر خود از ابنعمیر، او از ابن اذنیه او از کلبى او از ابوصالح او از ابنعباس و جابربنعبدالله نقل نموده که گفتهاند: خدا به فرستاده خود رسول بزرگوار اسلام فرمان داد علىبنابىطالب را به جانشینى خود منصوب نماید و پیامبر از این موضوع مىترسید که چنانچه پسر عموى خود را به این مقام منصوب نماید مورد طعن قرار گیرد، خداوند طىّ نزول این آیه فرمان به این معنى داد و رسول خدا در روز غدیر خم به ولایت على قیام نمود، و نیز ابوالحمد از حاکم ابوالقاسم حسکانى در کتاب شواهد التنزیل طى اسنادى از ابوعمیر و نیز در همین کتاب به سندى از حیانبنعلىعلوى او از ابوصالح او از ابنعباس روایت کرده که: گفتهاند: این آیه در شأن على (ع) نازل شده و رسول خدا علىبنابىطالب را بر روى دست بلند کرد و فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» هر کس من سرپرست و رهبر و مولاى او هستم، على رهبر و مولاى اوست، خدایا دوست بدار هر که او را دوست بدارد، و دشمن دار هر که او را دشمن باشد. )نمونه بینات در شأن نزول آیات، 301. ( )این مطالب از تفسیر حکیم، ج1، ص72-75 نوشته شیخ حسین انصاریان گرفته شده است)0 موضوع مطلب : اسلام, علی, تفسیر, قرآن, شیعه, ولایت, انصاریان, حسین انصاریان, غدیر جمعه 91 مهر 21 :: 7:16 عصر :: نویسنده : کامران اویسی
متن سخنرانی آیت الله مکارم شیرازی که در سال امام علی (ع) به عنوان بحث تفسیری ماه رمضان ایراد کردند به صورت کتاب " آیات ولایت در قرآن" چاپ شد. بحث آیه "سقایة الحاج" به سبب قرین شدن موسم حج در پیوست قرار داده شده است. لطفا مطالعه نمایید و در ارتباط قرآن و ولایت و توأمیت آت دو اندیشه کنید. الحمد لله الذی جعلنا متمسکین بولایة علی بن ابیطالب و اولاده المعصومین (ع) لینک دانلود: http://uplod.ir/kyfav100b9ag/_________________________________.docx.htm لینک دوم: http://uplod.ir/hmvgdxwm61vn/velayat.docx.htm موضوع مطلب : مکارم شیرازی, تفسیر, قرآن, دانلود, سقایة الحاج, علی بن ابی طالب, ولایت دوشنبه 91 مهر 17 :: 12:29 صبح :: نویسنده : کامران اویسی
قرآن می فرماید که "افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها"(محمد /24)، اما آیا انسان غیر معصوم می تواند همه قرآ نرا تفسیر کند؟ سبک تألیفات شیخ رحمه اللّه مىرساند که با اینکه از علماء صدر اول است ولى روشنفکر بوده است. او مىفرماید چطور خود قرآن مىفرماید أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها اما شما مىگویید چیزى از قرآن فهمیده نمىشود. آشنایى با تفاسیر- عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنى 159 تفسیر تبیان ..... ص : 154 3- ثالثها ما هو مجمل لا ینبىء ظاهره عن المراد به مفصّلا. خود آیه تفصیل مطلب را ندارد. اجمال آیه را باید خدا یا معصومین علیهم السّلام بیان کنند. اینطور آیات را با بیان ائمه علیهم السّلام تفسیر مىکنیم. مانند نماز، حج، زکوة ... که کیفیّت آن را با فرمایشات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام تفسیر مىکنیم. اینها طورى هستند که: لا یمکن استخراجه إلّا ببیان النبی و وحی من جهة اللّه تعالى. 4- رابعهما ما کان اللفظ مشترکا بین معینیین فما زاد عنهما و یمکن ان یکون کل واحد منهما مرادا فانّه لا ینبغی أن یقدم أحد به فیقول أنّ مراد اللّه بعض ما یحتمل إلّا بقول نبی أو امام معصوم بل ینبغی أن یقول إن الظاهر یحتمل لامور (به طور قاطع نمىتوان نظر داد بلکه به عنوان احتمال باید گفته شود). این یک تقسیم جامعى است. و آیات قرآن از این چهار قسم بیرون نیستند. (ر.ک: آشنایى با تفاسیر، رضا استادی، ص 158)
موضوع مطلب : تفسیر, قرآن, شیخ طوسی, آیات, سوره محمد, رضا استادی, محدوده پیوندها لوگو آمار وبلاگ
|
|||