سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
سه شنبه 90 خرداد 24 :: 11:44 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

یک دوستی داشتیم بنام زهره خانم که در دانشگاه فعالیت علمی می کردیم و یکی هم بنام نورا خانم0فامیلی نمیگم تا تالی فاسد نداشته باشد).رفقای خوبی بودیم و علاوه بر همکلاسی همشهری هم بودیم یعنی تهرانی. زهره بسیار ساده که هنوز هم مثل او را ندیده ام از نجابت و راستگویی اما بد اخلاق بود. نورا بسیار خوب و با شخصیت امامغرور و دنبال کلاس گذاشتن. این ها را میگم شاید این دو نفر هم این ها را بخوانند. ما سه نفر بسیار وابسته شدیم و لی دوجریان متفاوت بود نه اینکه در طول هم باشد بلکه عرضی بود.گونه ای که گاهی اوقات زهره تشنجاتی با نورا پیدا می کرد . کاش میشد عکس هاشون را بذارم. حالا فکر کنید این قضیه مال دانشکده الهیات بود و هنوز هم بسیاری از دانشجویان در ایران این قضیه را میدونن و الان که این را می خوانن یادشونه. بقیشو بعدا ان شا لله




موضوع مطلب : دست نوشته, زهره میر, نورا قر