سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
به یاد دوست
درباره وبلاگ


کاش بنده خدا باشم.
جمعه 90 اسفند 12 :: 4:43 صبح ::  نویسنده : کامران اویسی

اگر رو به کمال است، آیا رسیدن به آن اجباری است و یا اختیاری؟

اگر اختیاری است، از چه راهی و در چه شرایطی می توان به آن دست یافت؟

و در نهایت ببینیم نظر ادیان الهی و غیر الهی در این مورد چیست؟


اصولاً بشریت راجع به آینده خود چه نظری می دهد؟ دانشمندان، محافل و مکاتب در این مورد چه می گویند؟

سیری که بشر از قدیم آغاز کرده است چگونه آینده را در جلو چشم ما ترسیم می کند؟ آیا اعتقاد به مسئله مهدویت یک اعتقاد به اصطلاح مترقی است، یا یک اعتقاد ارتجاعی؟

ما می بینیم که اکثر ادیان و مکاتب فلسفی و حتی سیاسی آینده را بهتر از گذشته تفسیر می کنند و به همین دلیل؛ چه مکاتب الهی و چه مکاتب غیر الهی - در جهت بهتر کردن آینده در حال تلاش می باشند.

اصولاً طرح مساله مدینه فاضله در فلسفه افلاطون در دوران قبل از میلاد و قبل از اسلام، یک طرح پیشرفته فلسفی است. البته ممکن است بعضی از خصوصیاتش به تعبیر بعضی از جامعه شناسان امروزی خیالی باشد، اما اینکه بشریت برمبنای چهار اصلی اداره می شود که افلاطون با عناوین "عدالت، عفت، حکمت و شجاعت" برای مدینه فاضله مطرح می کند، خود یک آینده نگری مثبت می باشد.

در این چهار اصل، حکمت در کنار عفت (یا علم در کنار اخلاق)، و شجاعت در کنار عدالت قرار می گیرد. چرا امروز دنیا به تعبیر فلاسفه قدیم می لنگد؟

زیرا شامل یک یا دو اصل از این اصول نمی باشد. و اگر دنیا در شرایطی باشد که اطلاق دوران جاهلیت بر آن صادق باشد، هیچ یک از این اصول را دارا نیست.

این چهار اصل هم عامل کمال یک فرد و هم عامل کمال جامعه انسانی است.

فقدان هریک از اصول نامبرده سبب نقص است. یک فرد بیسواد، یک دانشمند ترسو، یک دانشمند شجاع بی عفت و یک دانشمند شجاع با عفت بی عدالت، همگی ناقص هستند و وجود یک یا چند اصل از اصول اربعه سبب کمال نمی گردد. اما اگر این چهار صفت یا به تعبیر افلاطون "اتوپیا" در یک انسان جمع باشد، انسان کامل است. و اگر این چهار صفت در یک جامعه باشد، آن جامعه به مدینه فاضله بدل می شود. پس مدینه فاضله یک آینده نگری مثبت است.

در نوع کتب فلسفی، آن قسمت آخر، که "تدبیر منزل و سیاست مدن" را مطرح می کنند بیشتر بر این پایه استوار است. صدرالدین شیرازی در اواخر کتاب "المبداء و المعاد" بحثی دارد در زمینه طرح حکومت در جامعه، و خلاصه این بحث همین است که اگر این چهار صفت در یک جامعه ایجاد شود چه نتایجی دارد. اگر این چهار صفت در یک انسان باشد، آن انسان رهبر است؛ و اگر رهبری فاقد یکی از این چهار صفت شد، دیگر رهبری و پیشوایی ندارد. همچنین جامعه ای می تواند رهبریت دیگر جوامع را دارا باشد که در آن جامعه این چهار اصل پیاده شود؛ و اگر در دنیا پیاده شد، حرکت و سوی دنیا در مسیر کمال است و وضعیت از مطلوبیت کافی برخوردار است.

این فکر، که اجمالی از آن گذشت، ممکن است یک ریشه الهی داشته باشد که در عین حال مکاتب فلسفی هم بر آن مهر صحت گذاشته اند. زردشتیها آینده را تحت عنوان " پیروزی لشکریان اهورامزدا بر اهریمن" مثبت می بینند. در مذاهب دیگر "هندوئیسم" هم آینده مثبت است. حتی در مکاتب الحادی و مادی که در راس آنها "مارکسیسم" قرار دارد نیز آینده را بهتر از گذشته می بینند؛ لیکن تحت عناوین مختلف: تشکیل خانواده واحد، یا تشکیل یک مالکیت واحد، یا به اصطلاح "دولت مالکی" و . . . و به هرحال، آنها نمی گویند که آینده رو به زوال است؛ بلکه می گویند آینده مسیر کمال را طی می کند، اما در تفسیر این کمال اختلاف تعبیر و نظر وجود دارد که بعضاً به آنها در فوق اشاره ای گذرا داشتیم.

برخی از نظرات ادیان الهی و غیر الهی را با هم مرور می کنیم:

1- در قرآن کریم:

"و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین"
                                                                            قرآن کریم سوره قصص آیه5
"و ما اراده کرده ایم بر آنانکه در روی زمین به ضعف و زبونی کشیده شده اند، منت نهاده، آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم."

2- در انجیل:

"کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید. و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند. تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنند. خوشا به حال ان غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد . . . پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید".
                                  انجیل لوقا: فصل 12، بندهای 35 و 36.

3- در تورات:

 "و نهالی از تنه یسی (نام پدر حضرت داوود) بیرون آمده شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت . . . مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد . . . گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیرپرواری با هم. و طفل کوچک آنها را خواهد راند . . . در تمامی کوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهند کرد. زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد".
                                                تورات، اشعیا نبی، فصل 11 بندهای 1 - 10.

4- در زبور:

"زیرا که شر یران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد، همان بعد از اندک زمانی شر یر نخواهد بود. در مکانش تامل خواهی کرد و نخواهد بود. و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد. . . و میران آنها خواهد بود تا ابدالاباد".
                                 عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37 بندهای 9 - 12 و 17 - 18.

5- در منابع زرتشتیان:

"سوشیانس (نجات دهنده بزرگ) دین را به جهان رواج دهدف فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را همفکر و هم گفتار و هم کردار گرداند".
                                                                              جاماسب نامه،صفحه121.

6- در منابع هندوها:

"این مظهر و یشنو (مظهردهم) در انقضای کلی یا عصر آهن سوار بر اسب سفیدی در حالیکه شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر می شود و شر یران را تماماً هلاک می سازد و خلقت را از نو تجدید، و پاکی را رجعت خواهد داد . . . این مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد کرد".
                                                                               او پانیشاد،صفحه 737.

 

پس این را باید به عنوان یک اصل بپذیریم. صرف نظر از اینکه ما شیعه باشیم یا سنی؛ مسیحی یا یهودی؛ و بطور کلی طرفدار هر مذهب دیگر هم که باشیم، به آینده باید به خوشبینی نگاه کنیم و برمبنای این خوشبینی تلاش کنیم. اصولاً ادم به حکم انسانیتش احساس مسئولیت او را به تلاش وا می دارد.

اگر آینده رو به زوال باشد دیگر دلیلی برای دانشمندان در گسترش علوم باقی نمی ماند، و همینطور است وضع مصلحین و فلاسفه و هرکسی که مکتبی ارائه می کند؛ زیرا فعالیت و تلاش همه اینها مبتنی بر پذیرش این اصل است که می گوید: "من آینده را مثبت می بینم و راه رسیدن به این قله هم این است." پس اگر قله ای در پیش نباشد دیگر راهنمایی هم لازم نیست. و در نتیجه در ادیان الهی پیامبران کار بیهوده انجام داده اند:

مثلاً: حضرت عیسی (ع)، حضرت موسی (ع)، حضرت ابراهیم (ع) و حضرت محمد (ص) وقت و عمر خود را بیوده تلف نموده اند و به راهنمایی مردم پرداخته اند.




موضوع مطلب : مهدویت, آینده جهان